عکسهایی از شهاب حسینی منتشر شده است که هم بهروز وثوقی را در آغوش گرفته است و هم در جایی دیگر سردار نقدی را، در جایی سیاهپوش است و سینه میزند و در جایی دیگر گویا شنگول است و لابد رقص و آبشنگولی.
در جایی کنار خامنهای ایستاده است و از او میخواهد که سینمای ارزشی - بخوانید سینمای رانتی- را مورد حمایت قرار دهد که لابد از این راه میلیاردها تومان نصیب بازیگران ارزشی بشود و در جای دیگر هم ممکن است برای بهرام بیضایی و ناصر تقوایی و امیر نادری که برای «خود»شان بودن ایستادگی کردند، سرود بسراید و کف بزند.
باور بفرمایید همهی ایراد از شهاب حسینی نیست. وقتی در جایی زندگی کنی که برای جماعت کثیری، رفتار تا این حد متناقض و ریاکارانه به هیچ وجه ضد ارزش محسوب نمیشود و به بهانهی زندگی در شرایط نامناسب و دیکتاتوری، هر رفتار بیپرنسیبی نه تنها زشت نیست، بلکه نوعی مبارزهی گامبهگام هم شمرده میشود و شرایط سخت، توجیهگر هر گونه معلقزدن وسط میدان قدرتمندان به حساب میآید، چرا همگان بخواهند بهرام بیضایی باشند؟
وقتی میشود هم در کنار نقدی پول درآورد و هم محبوب قلوب مردم بود؛ هم سینه زد و هم عرق خورد و مورد قبول «عرقخوران ولایی» بود؛ وقتی میشود جمع ضدین بود و محبوب هر دو طرف، چرا باید یکرو بود و به سهم عظیم خود از سینمای دولتی - نفتی پشت ِ پا زد؟
مگر همه باید مبارز باشند؟ اشتباه نکنید منظورم مبارزه با حکومت نیست بلکه مبارزه با خود و با نفس خود برای زیست اخلاقی و انسانی است. وقتی دوغ و دوشاب یکی است عقل! اقتضا میکند هر آنجا باشی که امکانات هست، که پول هست.
در یک جامعهی با حساسیتهای بالای اخلاقی و در حضور نهادهای مدنی و عدم دستاندازیهای قدرت به همهی شئونات است که انسانها میتوانند با دشواری کمتری طرف اخلاق و پرنسیبهای اخلاقی بایستند. وقتی زندگی با اصول اخلاقی در جامعهای نیازمند یک مبارزهی بیامان با نفس و با خود اغواگر است کمتر انسانهایی توانایی چنین نبرد جانکاهی را دارند.
در جامعهی امتوار رانتی، آدمها تلاش میکنند آنجایی بایستند که حلوا است و شهد و عسل و آنهایی که تلاش میکنند چنین نباشند نه تنها کار قشنگی نمیکنند بلکه از سوی «بچهزرنگ»ها مشنگ نام میگیرند و کیست که دوست داشته باشد به جای زرنگ، مشنگ باشد.
از فیسبوک بهزاد مهرانی
نظر شما چیست؟
در اینستاگرام توانا بنویسید.
goo.gl/Py8r3k
@Tavaana_TavaanaTech
در جایی کنار خامنهای ایستاده است و از او میخواهد که سینمای ارزشی - بخوانید سینمای رانتی- را مورد حمایت قرار دهد که لابد از این راه میلیاردها تومان نصیب بازیگران ارزشی بشود و در جای دیگر هم ممکن است برای بهرام بیضایی و ناصر تقوایی و امیر نادری که برای «خود»شان بودن ایستادگی کردند، سرود بسراید و کف بزند.
باور بفرمایید همهی ایراد از شهاب حسینی نیست. وقتی در جایی زندگی کنی که برای جماعت کثیری، رفتار تا این حد متناقض و ریاکارانه به هیچ وجه ضد ارزش محسوب نمیشود و به بهانهی زندگی در شرایط نامناسب و دیکتاتوری، هر رفتار بیپرنسیبی نه تنها زشت نیست، بلکه نوعی مبارزهی گامبهگام هم شمرده میشود و شرایط سخت، توجیهگر هر گونه معلقزدن وسط میدان قدرتمندان به حساب میآید، چرا همگان بخواهند بهرام بیضایی باشند؟
وقتی میشود هم در کنار نقدی پول درآورد و هم محبوب قلوب مردم بود؛ هم سینه زد و هم عرق خورد و مورد قبول «عرقخوران ولایی» بود؛ وقتی میشود جمع ضدین بود و محبوب هر دو طرف، چرا باید یکرو بود و به سهم عظیم خود از سینمای دولتی - نفتی پشت ِ پا زد؟
مگر همه باید مبارز باشند؟ اشتباه نکنید منظورم مبارزه با حکومت نیست بلکه مبارزه با خود و با نفس خود برای زیست اخلاقی و انسانی است. وقتی دوغ و دوشاب یکی است عقل! اقتضا میکند هر آنجا باشی که امکانات هست، که پول هست.
در یک جامعهی با حساسیتهای بالای اخلاقی و در حضور نهادهای مدنی و عدم دستاندازیهای قدرت به همهی شئونات است که انسانها میتوانند با دشواری کمتری طرف اخلاق و پرنسیبهای اخلاقی بایستند. وقتی زندگی با اصول اخلاقی در جامعهای نیازمند یک مبارزهی بیامان با نفس و با خود اغواگر است کمتر انسانهایی توانایی چنین نبرد جانکاهی را دارند.
در جامعهی امتوار رانتی، آدمها تلاش میکنند آنجایی بایستند که حلوا است و شهد و عسل و آنهایی که تلاش میکنند چنین نباشند نه تنها کار قشنگی نمیکنند بلکه از سوی «بچهزرنگ»ها مشنگ نام میگیرند و کیست که دوست داشته باشد به جای زرنگ، مشنگ باشد.
از فیسبوک بهزاد مهرانی
نظر شما چیست؟
در اینستاگرام توانا بنویسید.
goo.gl/Py8r3k
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. عکسهایی از #شهاب_حسینی منتشر شده است که هم #بهروز_وثوقی را در آغوش گرفته است و هم در جایی دیگر #سردار_نقدی را، در جایی سیاهپوش است و سینه میزند و در جایی دیگر گویا شنگول است و لابد #رقص و آبشنگولی. در جایی کنار خامنهای ایستاده است و از او میخواهد…