عریانشدن یک کارتنخواب در اعتراض به ماموران شهرداری
حمله به #کارگر، حمله به #دستفروش، حمله به #کارتنخواب و از آنسو اختلاسهای میلیاردی «ب.ز»، «رخ»، «ف.م» و هزاران مانند این و این سخن پورمحمدی وزیر دادگستری که در مبارزه با فساد کم آوردیم را اگر کنار هم بگذاریم بهتر میتوانیم درد این کارتنخواب بیچاره را درک کنیم که در مقابل ماموران شهرداری عریان میشود و به رفتار شهرداری اعتراض میکند.
چپاول و غارت اموال مردم در غیاب رسانهها و احزاب مستقل و آزاد در کنار #سوءمدیریت مسئولان امر موجب میشود که فقیرها و حاشیهنشینها هر روز بیشتر شوند و نظام مدیریتی به جای فراهمکردن شرایط بهینهی زندگی، هر چه در مبارزه با فسادهای روزافزون و گستردهی اقتصادی کم!! آورده است را بر سر کارگر و دستفروش و مانند این تلافی بکند.
شما چه فکر میکنید؟
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
حمله به #کارگر، حمله به #دستفروش، حمله به #کارتنخواب و از آنسو اختلاسهای میلیاردی «ب.ز»، «رخ»، «ف.م» و هزاران مانند این و این سخن پورمحمدی وزیر دادگستری که در مبارزه با فساد کم آوردیم را اگر کنار هم بگذاریم بهتر میتوانیم درد این کارتنخواب بیچاره را درک کنیم که در مقابل ماموران شهرداری عریان میشود و به رفتار شهرداری اعتراض میکند.
چپاول و غارت اموال مردم در غیاب رسانهها و احزاب مستقل و آزاد در کنار #سوءمدیریت مسئولان امر موجب میشود که فقیرها و حاشیهنشینها هر روز بیشتر شوند و نظام مدیریتی به جای فراهمکردن شرایط بهینهی زندگی، هر چه در مبارزه با فسادهای روزافزون و گستردهی اقتصادی کم!! آورده است را بر سر کارگر و دستفروش و مانند این تلافی بکند.
شما چه فکر میکنید؟
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
درباره برخورد برخورنده با دستفروشان
لبوفروش بیچاره. روسریفروش بیچاره. جورابفروش بیچاره. گلفروش بیچاره... و در یک کلمه دستفروش بیچاره. بیچارگی فقط اعلام وضعیت است. یعنی چارهای نمیماند برای آدم بیکار و بیدرآمد. دستفروشی تنها چاره باقیمانده است برای کسی که نه فروشگاه دارد نه اداره که صبحبهصبح لباس بپوشد و برود سر کار. دستفروشی سر کاررفتن آدمهایی است که سر کار ماندهاند و کسی کاری به کارشان ندارد جز اینکه با استناد به ماده ۶۹۰ قانون مجازات، توی کار آنها بگذارد و چوب لای چرخشان و بزند زیر بساطشان؛ آنهم به قول شاعر «بر بساطی که بساطی نیست». واژگونکردن گاری لبوفروش و گرفتن مچ کودکان کار و افتادن دستفروشی زیر مترو.
حالا هم خبر خودسوزی روسریفروش پاساژ شانزهلیزه. همه اینها را همیشه به پای شهرداری و مأمورانش مینویسیم. اما میخواهم عذرخواهی کنم آقای قالیباف. نهفقط شما بلکه سایر مسئولان همه دورهها که در ایجاد شغل و امنیت معاش مسئول بودهاند در این قضیه نقش دارند، اما خب جمعآوری و زیباکردن چهره شهر و عاریکردن از «چیز»های اضافه مثل دستفروشان برعهده مأموران شهرداری است. شما مأمور هستید که شهر را زیباسازی کنید و برای زیباسازی، «لکه»ها را باید زدود. راستش دیگر بس است هرروز مواجهشدن با خبر آزار بیآزاران و برهمزدن بساط بساطیها. حالا که مسئولان و مأموران از پس ساماندادن بیسروسامانان و بهکارگرفتن بیکاران برنمیآیند و مشغلهشان –گویا- شاغلکردن بیشغلها نیست، پیشنهاد ما این است که در این سه هفته پیشروی دم عید، مکانها و مسیرهایی را جانمایی کنید و دستفروشان را به آنجا هدایت کنید؛ نه بساط آنان برچیده خواهد شد، نه مأموریت شما در زیباسازی مختل خواهد شد و نه چهره مأموران شما در مواجهه با دستفروشان زشت خواهد شد. روی ترش نکنید که شهر شیرین شود. همین لبوییها چه عیبی دارد کارت بهداشت از وزارت بهداشت بگیرند؟ جگرکیها و باقالیفروشها و ساندویچتخممرغفروشها هم. لباس تمیز بپوشند و برای گاری خود اسم بگذارند و دیوارههای چرخدستی خود را رنگ بزنند؟ مثل همه دستفروشها در خیابانهای کشورهای توریستی. (منظورم این است که حالا که توی مدیریتش ماندهایم، مصادره به مطلوبش کنید و این شغلهای خیابانی را بیاورید توی جذابیتهای توریستی. نمیدانم تا حالا نصفهشب زدید بیرون و رفتید زیر پل و یک سیخ جوجه زدهاید یا نه. سیخی دوهزارو ٥٠٠. میچسبد. ارزان است. خاطره میشود. یعنی همه آن چیزی که برای خاطره شهری و جذابیت گردشگری نیاز است با دوهزار و ٥٠٠ تومان جور میشود. ۲۵۰۰ تومان به نظر فاصله زیادی با بودجههای میلیاردی و نجومی سازمانهای متولی دارد، اینطور نیست؟)
مثلا بالای میدان و در خیابان ولیعصر پیادهروی غربی همیشه شلوغ است. دستفروشان را به پیادهرو شرقی هدایت کنید. بالای میدان ونک مسیر شرقی شلوغ است، دستفروشان را به پیادهرو غربی هدایت کنید. آستانه ورودیهای بازار همیشه شلوغ است، دستفروشان را به بالادست خیابان که خلوت است دعوت کنید. توی بعضی از ایستگاهها پاگردهای همیشه خلوتی است، بساط دستفروشان را آنجا بگسترید. به زبان ساده آقای قالیباف، شب عید است. به مأموران شهرداری بگویید مردم را بیکارکردن بهسختی در تعریف «کار» قرار میگیرد. کاری ندارد که. حالا که در ایجاد شغل و مدیریت طبقه محروم ضعیف هستیم، کافی است کمی گرد بنشینیم و اجازه بدهیم همه کنار هم خاطره و حافظه این شهر را بسازیم. این راه سادهای است که به ذهن راقم این سطور میرسد؛ شهروندی که هرروز از بین دستفروشان میگذرد و گهگاه برخورد برخورنده مأموران شهرداری را میبیند. تا نظر شما چه باشد.
روزنامه شرق
پوریا عالمی
#دستفروش
@Tavaana_TavaanaTech
لبوفروش بیچاره. روسریفروش بیچاره. جورابفروش بیچاره. گلفروش بیچاره... و در یک کلمه دستفروش بیچاره. بیچارگی فقط اعلام وضعیت است. یعنی چارهای نمیماند برای آدم بیکار و بیدرآمد. دستفروشی تنها چاره باقیمانده است برای کسی که نه فروشگاه دارد نه اداره که صبحبهصبح لباس بپوشد و برود سر کار. دستفروشی سر کاررفتن آدمهایی است که سر کار ماندهاند و کسی کاری به کارشان ندارد جز اینکه با استناد به ماده ۶۹۰ قانون مجازات، توی کار آنها بگذارد و چوب لای چرخشان و بزند زیر بساطشان؛ آنهم به قول شاعر «بر بساطی که بساطی نیست». واژگونکردن گاری لبوفروش و گرفتن مچ کودکان کار و افتادن دستفروشی زیر مترو.
حالا هم خبر خودسوزی روسریفروش پاساژ شانزهلیزه. همه اینها را همیشه به پای شهرداری و مأمورانش مینویسیم. اما میخواهم عذرخواهی کنم آقای قالیباف. نهفقط شما بلکه سایر مسئولان همه دورهها که در ایجاد شغل و امنیت معاش مسئول بودهاند در این قضیه نقش دارند، اما خب جمعآوری و زیباکردن چهره شهر و عاریکردن از «چیز»های اضافه مثل دستفروشان برعهده مأموران شهرداری است. شما مأمور هستید که شهر را زیباسازی کنید و برای زیباسازی، «لکه»ها را باید زدود. راستش دیگر بس است هرروز مواجهشدن با خبر آزار بیآزاران و برهمزدن بساط بساطیها. حالا که مسئولان و مأموران از پس ساماندادن بیسروسامانان و بهکارگرفتن بیکاران برنمیآیند و مشغلهشان –گویا- شاغلکردن بیشغلها نیست، پیشنهاد ما این است که در این سه هفته پیشروی دم عید، مکانها و مسیرهایی را جانمایی کنید و دستفروشان را به آنجا هدایت کنید؛ نه بساط آنان برچیده خواهد شد، نه مأموریت شما در زیباسازی مختل خواهد شد و نه چهره مأموران شما در مواجهه با دستفروشان زشت خواهد شد. روی ترش نکنید که شهر شیرین شود. همین لبوییها چه عیبی دارد کارت بهداشت از وزارت بهداشت بگیرند؟ جگرکیها و باقالیفروشها و ساندویچتخممرغفروشها هم. لباس تمیز بپوشند و برای گاری خود اسم بگذارند و دیوارههای چرخدستی خود را رنگ بزنند؟ مثل همه دستفروشها در خیابانهای کشورهای توریستی. (منظورم این است که حالا که توی مدیریتش ماندهایم، مصادره به مطلوبش کنید و این شغلهای خیابانی را بیاورید توی جذابیتهای توریستی. نمیدانم تا حالا نصفهشب زدید بیرون و رفتید زیر پل و یک سیخ جوجه زدهاید یا نه. سیخی دوهزارو ٥٠٠. میچسبد. ارزان است. خاطره میشود. یعنی همه آن چیزی که برای خاطره شهری و جذابیت گردشگری نیاز است با دوهزار و ٥٠٠ تومان جور میشود. ۲۵۰۰ تومان به نظر فاصله زیادی با بودجههای میلیاردی و نجومی سازمانهای متولی دارد، اینطور نیست؟)
مثلا بالای میدان و در خیابان ولیعصر پیادهروی غربی همیشه شلوغ است. دستفروشان را به پیادهرو شرقی هدایت کنید. بالای میدان ونک مسیر شرقی شلوغ است، دستفروشان را به پیادهرو غربی هدایت کنید. آستانه ورودیهای بازار همیشه شلوغ است، دستفروشان را به بالادست خیابان که خلوت است دعوت کنید. توی بعضی از ایستگاهها پاگردهای همیشه خلوتی است، بساط دستفروشان را آنجا بگسترید. به زبان ساده آقای قالیباف، شب عید است. به مأموران شهرداری بگویید مردم را بیکارکردن بهسختی در تعریف «کار» قرار میگیرد. کاری ندارد که. حالا که در ایجاد شغل و مدیریت طبقه محروم ضعیف هستیم، کافی است کمی گرد بنشینیم و اجازه بدهیم همه کنار هم خاطره و حافظه این شهر را بسازیم. این راه سادهای است که به ذهن راقم این سطور میرسد؛ شهروندی که هرروز از بین دستفروشان میگذرد و گهگاه برخورد برخورنده مأموران شهرداری را میبیند. تا نظر شما چه باشد.
روزنامه شرق
پوریا عالمی
#دستفروش
@Tavaana_TavaanaTech
جزئیات حادثه خودسوزی یک دستفروش
فندکی و شعلهای
مرد دستفروش وقتی دید برای چندمین روز پیاپی ماموران کلانتری ۱۲۹ جامی قصد دارند بساطش را جمع کنند با ریختن بنزین روی خودش مقابل چشمان بهتزده شاهدان خودسوزی کرد. این مرد ۲۳ ساله که دچار ۲۸ درصد سوختگی در صورت شده حالا در بیمارستان سوانح سوختگی مطهری بستری است. انتشار تصاویر درگیری ماموران پلیس و مرد دستفروش و خودسوزی وی در فضای مجازی سروصدای زیادی به پا کرده و واکنش شهردار تهران را نیز برانگیخته است.
وقتی ساعت ۱۲ ظهر پنجشنبه هفته پیش برای چندمین بار با دو مأمور پلیس روبهرو شد که قصد داشتند بساطش را جمع کنند، با ریختن بنزین روی خودش آنها را تهدید به #خودسوزی کرد. درگیری مرد #دستفروش و دو مأمور پلیس که یکی از آنها لباس شخصی بر تن داشت موجب دخالت تعدادی از دستفروشان شد، اما ماموران پلیس آنها را متفرق کردند. این پایان درگیری نبود و امیر درحالیکه ماموران را تهدید میکرد خودش را با فندک آتش میزند، مقابل چشمان بهتزده شاهدان با فندکی که در دست داشت خودش را به آتش کشید. او درحالی دست به این کار زد که یکی از ماموران پلیس میگفت خودش را آتش نمیزند. امیر سپس تا چندین متر و در حالی که سراپا آتش بود دوید تا اینکه با تلاش سایر دستفروشان شعلههای آتش خاموش و او با آمبولانس اورژانس به بیمارستان سوانح سوختگی منتقل شد.
درگیری دنبالهدار ماموران
و مرد #دستفروش
یکی از دستفروشان که در جریان خاموش کردن آتش خودش نیز از ناحیه دست دچار سوختگی شده است، به «فرهیختگان» گفت: «امیر زندگی سختی داشت. او همسر و پدر و مادرش را در شهرستان صحنه کرمانشاه رها کرده و همراه شش نفر از دوستانش در تهران اتاقی اجاره کرده بود. او با دستفروشی زندگی میگذراند و میگفت به همسرش قول داده تا برای عید امسال همسرش را به تهران بیاورد،..... ماموران پلیس میخواستند شال و روسریهای امیر را که سرمایه زندگیاش بود با خودشان ببرند. امیر مقاومت کرد و آنها هم امیر را با خودشان به کلانتری جامی بردند. امیر بعد از سه ساعت بازداشت آزاد شد و به سر کارش برگشت.»
حرفهای تحقیرآمیز مأمور پلیس باعث تحریک امیر شد
زن میانسالی که او نیز شاهد ماجرا بود، به «فرهیختگان» گفت: «هر سال برای تأمین مخارج زندگیام شبهای عید در خیابان جمهوری بساط میکنم. چند روز بود که به درخواست مدیر پاساژ شانزلیزه و بدون اطلاع شهرداری، ماموران کلانتری جامی به اینجا آمده و مانع بساط ما شده بودند. چون اولین بار امیر با آنها درگیر شده بود، هر بار که به خیابان جمهوری میآمدند با امیر درگیر میشدند. اعصاب امیر سر همین موضوع به هم ریخته بود. آخرین بار امیر مقابل همه گالن بنزین را روی سرش ریخت. من همان موقع خودم را به او رساندم و گالن را از دستش گرفتم. سعی کردم او را آرام کنم، اما مأمور پلیس ما را متفرق کرد. وقتی امیر سراپا آتش شد در جای خودم میخکوب شدم. باورم نمیشد امیر فندک را زده باشد.» این زن که محل خودسوزی امیر را به خبرنگار ما نشان میداد، گفت: «امیر زن و زندگی داشت. او برای تأمین مخارج زندگیاش ناچار به دستفروشی بود و حرفهای تحریکآمیز و همراه با تحقیر یکی از ماموران باعث شد که او فندک را بزند. مأمور دیگر هم داشت با گوشی موبایلش از این ماجرا فیلم میگرفت. بعد از این ماجرا دیگر خبری از ماموران پلیس و ماموران شهرداری نیست.»
واکنش شهردار به این ماجرا
پس از آنکه تصاویر خودسوزی مرد دستفروش در شبکههای اجتماعی منتشر شد و گفته شد که این دستفروش با ماموران شهرداری درگیر شده است، محمدباقر قالیباف شهردار تهران نیز به این موضوع واکنش نشان داد. او گفت: «خودسوزی مرد دستفروش در خیابان جمهوری به هیچ عنوان به شهرداری و مأموران شهرداری ارتباطی نداشته است. ما به هر طریقی خشونت را محکوم میکنیم و اگر در مجموعه شهرداری تهران فردی مرتکب خشونت شود، با آن برخورد میکنیم. طرح ساماندهی دستفروشان بهطور کامل بررسی شده و بخشی از دستفروشان که نیازمند هستند، باید مسئولان مرتبط با موضوع برای آنها شغل ایجاد کنند.» وی ادامه داد: «شهرداری تهران از جهت وظیفه انسانی دستفروشانی را که نیازمند هستند ساماندهی میکند و با در اختیار گذاشتن فضای مناسب سعی میکند به آنها کمک کند. حتی من دستور دادهام در ایام پایانی سال، ساعات بیشتری را به این افراد اختصاص دهند تا بتوانند امرار معاش خود را انجام دهند.»
نویسنده: فروغ طباطبایی- فرهیختگان bit.ly/1p2BaR8
این مطلب را به طور کامل در فایل پی دی اف زیر بخوانید.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
فندکی و شعلهای
مرد دستفروش وقتی دید برای چندمین روز پیاپی ماموران کلانتری ۱۲۹ جامی قصد دارند بساطش را جمع کنند با ریختن بنزین روی خودش مقابل چشمان بهتزده شاهدان خودسوزی کرد. این مرد ۲۳ ساله که دچار ۲۸ درصد سوختگی در صورت شده حالا در بیمارستان سوانح سوختگی مطهری بستری است. انتشار تصاویر درگیری ماموران پلیس و مرد دستفروش و خودسوزی وی در فضای مجازی سروصدای زیادی به پا کرده و واکنش شهردار تهران را نیز برانگیخته است.
وقتی ساعت ۱۲ ظهر پنجشنبه هفته پیش برای چندمین بار با دو مأمور پلیس روبهرو شد که قصد داشتند بساطش را جمع کنند، با ریختن بنزین روی خودش آنها را تهدید به #خودسوزی کرد. درگیری مرد #دستفروش و دو مأمور پلیس که یکی از آنها لباس شخصی بر تن داشت موجب دخالت تعدادی از دستفروشان شد، اما ماموران پلیس آنها را متفرق کردند. این پایان درگیری نبود و امیر درحالیکه ماموران را تهدید میکرد خودش را با فندک آتش میزند، مقابل چشمان بهتزده شاهدان با فندکی که در دست داشت خودش را به آتش کشید. او درحالی دست به این کار زد که یکی از ماموران پلیس میگفت خودش را آتش نمیزند. امیر سپس تا چندین متر و در حالی که سراپا آتش بود دوید تا اینکه با تلاش سایر دستفروشان شعلههای آتش خاموش و او با آمبولانس اورژانس به بیمارستان سوانح سوختگی منتقل شد.
درگیری دنبالهدار ماموران
و مرد #دستفروش
یکی از دستفروشان که در جریان خاموش کردن آتش خودش نیز از ناحیه دست دچار سوختگی شده است، به «فرهیختگان» گفت: «امیر زندگی سختی داشت. او همسر و پدر و مادرش را در شهرستان صحنه کرمانشاه رها کرده و همراه شش نفر از دوستانش در تهران اتاقی اجاره کرده بود. او با دستفروشی زندگی میگذراند و میگفت به همسرش قول داده تا برای عید امسال همسرش را به تهران بیاورد،..... ماموران پلیس میخواستند شال و روسریهای امیر را که سرمایه زندگیاش بود با خودشان ببرند. امیر مقاومت کرد و آنها هم امیر را با خودشان به کلانتری جامی بردند. امیر بعد از سه ساعت بازداشت آزاد شد و به سر کارش برگشت.»
حرفهای تحقیرآمیز مأمور پلیس باعث تحریک امیر شد
زن میانسالی که او نیز شاهد ماجرا بود، به «فرهیختگان» گفت: «هر سال برای تأمین مخارج زندگیام شبهای عید در خیابان جمهوری بساط میکنم. چند روز بود که به درخواست مدیر پاساژ شانزلیزه و بدون اطلاع شهرداری، ماموران کلانتری جامی به اینجا آمده و مانع بساط ما شده بودند. چون اولین بار امیر با آنها درگیر شده بود، هر بار که به خیابان جمهوری میآمدند با امیر درگیر میشدند. اعصاب امیر سر همین موضوع به هم ریخته بود. آخرین بار امیر مقابل همه گالن بنزین را روی سرش ریخت. من همان موقع خودم را به او رساندم و گالن را از دستش گرفتم. سعی کردم او را آرام کنم، اما مأمور پلیس ما را متفرق کرد. وقتی امیر سراپا آتش شد در جای خودم میخکوب شدم. باورم نمیشد امیر فندک را زده باشد.» این زن که محل خودسوزی امیر را به خبرنگار ما نشان میداد، گفت: «امیر زن و زندگی داشت. او برای تأمین مخارج زندگیاش ناچار به دستفروشی بود و حرفهای تحریکآمیز و همراه با تحقیر یکی از ماموران باعث شد که او فندک را بزند. مأمور دیگر هم داشت با گوشی موبایلش از این ماجرا فیلم میگرفت. بعد از این ماجرا دیگر خبری از ماموران پلیس و ماموران شهرداری نیست.»
واکنش شهردار به این ماجرا
پس از آنکه تصاویر خودسوزی مرد دستفروش در شبکههای اجتماعی منتشر شد و گفته شد که این دستفروش با ماموران شهرداری درگیر شده است، محمدباقر قالیباف شهردار تهران نیز به این موضوع واکنش نشان داد. او گفت: «خودسوزی مرد دستفروش در خیابان جمهوری به هیچ عنوان به شهرداری و مأموران شهرداری ارتباطی نداشته است. ما به هر طریقی خشونت را محکوم میکنیم و اگر در مجموعه شهرداری تهران فردی مرتکب خشونت شود، با آن برخورد میکنیم. طرح ساماندهی دستفروشان بهطور کامل بررسی شده و بخشی از دستفروشان که نیازمند هستند، باید مسئولان مرتبط با موضوع برای آنها شغل ایجاد کنند.» وی ادامه داد: «شهرداری تهران از جهت وظیفه انسانی دستفروشانی را که نیازمند هستند ساماندهی میکند و با در اختیار گذاشتن فضای مناسب سعی میکند به آنها کمک کند. حتی من دستور دادهام در ایام پایانی سال، ساعات بیشتری را به این افراد اختصاص دهند تا بتوانند امرار معاش خود را انجام دهند.»
نویسنده: فروغ طباطبایی- فرهیختگان bit.ly/1p2BaR8
این مطلب را به طور کامل در فایل پی دی اف زیر بخوانید.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
درباره برخورد برخورنده با دستفروشان
لبوفروش بیچاره. روسریفروش بیچاره. جورابفروش بیچاره. گلفروش بیچاره... و در یک کلمه دستفروش بیچاره. بیچارگی فقط اعلام وضعیت است. یعنی چارهای نمیماند برای آدم بیکار و بیدرآمد. دستفروشی تنها چاره باقیمانده است برای کسی که نه فروشگاه دارد نه اداره که صبحبهصبح لباس بپوشد و برود سر کار. دستفروشی سر کاررفتن آدمهایی است که سر کار ماندهاند و کسی کاری به کارشان ندارد جز اینکه با استناد به ماده ۶۹۰ قانون مجازات، توی کار آنها بگذارد و چوب لای چرخشان و بزند زیر بساطشان؛ آنهم به قول شاعر «بر بساطی که بساطی نیست». واژگونکردن گاری لبوفروش و گرفتن مچ کودکان کار و افتادن دستفروشی زیر مترو. حالا هم خبر خودسوزی روسریفروش پاساژ شانزهلیزه. همه اینها را همیشه به پای شهرداری و مأمورانش مینویسیم. اما میخواهم عذرخواهی کنم آقای قالیباف. نهفقط شما بلکه سایر مسئولان همه دورهها که در ایجاد شغل و امنیت معاش مسئول بودهاند در این قضیه نقش دارند، اما خب جمعآوری و زیباکردن چهره شهر و عاریکردن از «چیز»های اضافه مثل دستفروشان برعهده مأموران شهرداری است. شما مأمور هستید که شهر را زیباسازی کنید و برای زیباسازی، «لکه»ها را باید زدود. راستش دیگر بس است هرروز مواجهشدن با خبر آزار بیآزاران و برهمزدن بساط بساطیها. حالا که مسئولان و مأموران از پس ساماندادن بیسروسامانان و بهکارگرفتن بیکاران برنمیآیند و مشغلهشان –گویا- شاغلکردن بیشغلها نیست، پیشنهاد ما این است که در این سه هفته پیشروی دم عید، مکانها و مسیرهایی را جانمایی کنید و دستفروشان را به آنجا هدایت کنید؛ نه بساط آنان برچیده خواهد شد، نه مأموریت شما در زیباسازی مختل خواهد شد و نه چهره مأموران شما در مواجهه با دستفروشان زشت خواهد شد. روی ترش نکنید که شهر شیرین شود. همین لبوییها چه عیبی دارد کارت بهداشت از وزارت بهداشت بگیرند؟ جگرکیها و باقالیفروشها و ساندویچتخممرغفروشها هم. لباس تمیز بپوشند و برای گاری خود اسم بگذارند و دیوارههای چرخدستی خود را رنگ بزنند؟ مثل همه دستفروشها در خیابانهای کشورهای توریستی. (منظورم این است که حالا که توی مدیریتش ماندهایم، مصادره به مطلوبش کنید و این شغلهای خیابانی را بیاورید توی جذابیتهای توریستی. نمیدانم تا حالا نصفهشب زدید بیرون و رفتید زیر پل و یک سیخ جوجه زدهاید یا نه. سیخی دوهزارو ٥٠٠. میچسبد. ارزان است. خاطره میشود. یعنی همه آن چیزی که برای خاطره شهری و جذابیت گردشگری نیاز است با دوهزار و ٥٠٠ تومان جور میشود. ۲۵۰۰ تومان به نظر فاصله زیادی با بودجههای میلیاردی و نجومی سازمانهای متولی دارد، اینطور نیست؟) مثلا بالای میدان و در خیابان ولیعصر پیادهروی غربی همیشه شلوغ است. دستفروشان را به پیادهرو شرقی هدایت کنید. بالای میدان ونک مسیر شرقی شلوغ است، دستفروشان را به پیادهرو غربی هدایت کنید. آستانه ورودیهای بازار همیشه شلوغ است، دستفروشان را به بالادست خیابان که خلوت است دعوت کنید. توی بعضی از ایستگاهها پاگردهای همیشه خلوتی است، بساط دستفروشان را آنجا بگسترید. به زبان ساده آقای قالیباف، شب عید است. به مأموران شهرداری بگویید مردم را بیکارکردن بهسختی در تعریف «کار» قرار میگیرد. کاری ندارد که. حالا که در ایجاد شغل و مدیریت طبقه محروم ضعیف هستیم، کافی است کمی گرد بنشینیم و اجازه بدهیم همه کنار هم خاطره و حافظه این شهر را بسازیم. این راه سادهای است که به ذهن راقم این سطور میرسد؛ شهروندی که هرروز از بین دستفروشان میگذرد و گهگاه برخورد برخورنده مأموران شهرداری را میبیند. تا نظر شما چه باشد.
پوریا عالمی- شرق bit.ly/1VUyEH0
#دستفروش #دستفروشی
@Tavaana_TavaanaTech
لبوفروش بیچاره. روسریفروش بیچاره. جورابفروش بیچاره. گلفروش بیچاره... و در یک کلمه دستفروش بیچاره. بیچارگی فقط اعلام وضعیت است. یعنی چارهای نمیماند برای آدم بیکار و بیدرآمد. دستفروشی تنها چاره باقیمانده است برای کسی که نه فروشگاه دارد نه اداره که صبحبهصبح لباس بپوشد و برود سر کار. دستفروشی سر کاررفتن آدمهایی است که سر کار ماندهاند و کسی کاری به کارشان ندارد جز اینکه با استناد به ماده ۶۹۰ قانون مجازات، توی کار آنها بگذارد و چوب لای چرخشان و بزند زیر بساطشان؛ آنهم به قول شاعر «بر بساطی که بساطی نیست». واژگونکردن گاری لبوفروش و گرفتن مچ کودکان کار و افتادن دستفروشی زیر مترو. حالا هم خبر خودسوزی روسریفروش پاساژ شانزهلیزه. همه اینها را همیشه به پای شهرداری و مأمورانش مینویسیم. اما میخواهم عذرخواهی کنم آقای قالیباف. نهفقط شما بلکه سایر مسئولان همه دورهها که در ایجاد شغل و امنیت معاش مسئول بودهاند در این قضیه نقش دارند، اما خب جمعآوری و زیباکردن چهره شهر و عاریکردن از «چیز»های اضافه مثل دستفروشان برعهده مأموران شهرداری است. شما مأمور هستید که شهر را زیباسازی کنید و برای زیباسازی، «لکه»ها را باید زدود. راستش دیگر بس است هرروز مواجهشدن با خبر آزار بیآزاران و برهمزدن بساط بساطیها. حالا که مسئولان و مأموران از پس ساماندادن بیسروسامانان و بهکارگرفتن بیکاران برنمیآیند و مشغلهشان –گویا- شاغلکردن بیشغلها نیست، پیشنهاد ما این است که در این سه هفته پیشروی دم عید، مکانها و مسیرهایی را جانمایی کنید و دستفروشان را به آنجا هدایت کنید؛ نه بساط آنان برچیده خواهد شد، نه مأموریت شما در زیباسازی مختل خواهد شد و نه چهره مأموران شما در مواجهه با دستفروشان زشت خواهد شد. روی ترش نکنید که شهر شیرین شود. همین لبوییها چه عیبی دارد کارت بهداشت از وزارت بهداشت بگیرند؟ جگرکیها و باقالیفروشها و ساندویچتخممرغفروشها هم. لباس تمیز بپوشند و برای گاری خود اسم بگذارند و دیوارههای چرخدستی خود را رنگ بزنند؟ مثل همه دستفروشها در خیابانهای کشورهای توریستی. (منظورم این است که حالا که توی مدیریتش ماندهایم، مصادره به مطلوبش کنید و این شغلهای خیابانی را بیاورید توی جذابیتهای توریستی. نمیدانم تا حالا نصفهشب زدید بیرون و رفتید زیر پل و یک سیخ جوجه زدهاید یا نه. سیخی دوهزارو ٥٠٠. میچسبد. ارزان است. خاطره میشود. یعنی همه آن چیزی که برای خاطره شهری و جذابیت گردشگری نیاز است با دوهزار و ٥٠٠ تومان جور میشود. ۲۵۰۰ تومان به نظر فاصله زیادی با بودجههای میلیاردی و نجومی سازمانهای متولی دارد، اینطور نیست؟) مثلا بالای میدان و در خیابان ولیعصر پیادهروی غربی همیشه شلوغ است. دستفروشان را به پیادهرو شرقی هدایت کنید. بالای میدان ونک مسیر شرقی شلوغ است، دستفروشان را به پیادهرو غربی هدایت کنید. آستانه ورودیهای بازار همیشه شلوغ است، دستفروشان را به بالادست خیابان که خلوت است دعوت کنید. توی بعضی از ایستگاهها پاگردهای همیشه خلوتی است، بساط دستفروشان را آنجا بگسترید. به زبان ساده آقای قالیباف، شب عید است. به مأموران شهرداری بگویید مردم را بیکارکردن بهسختی در تعریف «کار» قرار میگیرد. کاری ندارد که. حالا که در ایجاد شغل و مدیریت طبقه محروم ضعیف هستیم، کافی است کمی گرد بنشینیم و اجازه بدهیم همه کنار هم خاطره و حافظه این شهر را بسازیم. این راه سادهای است که به ذهن راقم این سطور میرسد؛ شهروندی که هرروز از بین دستفروشان میگذرد و گهگاه برخورد برخورنده مأموران شهرداری را میبیند. تا نظر شما چه باشد.
پوریا عالمی- شرق bit.ly/1VUyEH0
#دستفروش #دستفروشی
@Tavaana_TavaanaTech
روزنامه شرق
درباره برخورد برخورنده با دستفروشان
پوریا عالمی
گزارش یک شاهد عینی از برخورد ماموران #شهرداری #اصفهان با پیرمرد #دستفروش
شما هم میتوانید #دیدهبان #جامعه_مدنی باشید. لطفا گزارشهای خود را به فیسبوک #توانا یا به ایمیل info.tavaana@gmail.com ارسال کنید.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
شما هم میتوانید #دیدهبان #جامعه_مدنی باشید. لطفا گزارشهای خود را به فیسبوک #توانا یا به ایمیل info.tavaana@gmail.com ارسال کنید.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
قرار بود بر دست #کارگر بوسه زده شود، قرار بود مملکت برای زاغهنشینها باشد. قرار بود مسکن بسازند برای طبقهی ندار. قرار بود . . قرار بود . . قرارها هم بیقرار شدند و دستفروش ِ بیچاره که برای یک لقمه نان تلاش میکند اینگونه مورد حملهی #چماقداران شهرداری قرار میگیرد که با آمبولانس به بیمارستان روانه شود.
قرار این نبود؟ بود؟
خبرگزاری هرانا آورده است:
«در قاب تصویر؛ میوه فروشی که روز گذشته توسط نیروهای مقابله با سد معبر در تبريز مورد ضرب و شتم قرار گرفت.شدت آسیب به شهروند #دستفروش درحدی بود که با آمبولانس به مرکز درمانی اعزام شد.»
منبع عکس و خبر
خبرگزاری هرانا
@Tavaana_TavaanaTech
قرار این نبود؟ بود؟
خبرگزاری هرانا آورده است:
«در قاب تصویر؛ میوه فروشی که روز گذشته توسط نیروهای مقابله با سد معبر در تبريز مورد ضرب و شتم قرار گرفت.شدت آسیب به شهروند #دستفروش درحدی بود که با آمبولانس به مرکز درمانی اعزام شد.»
منبع عکس و خبر
خبرگزاری هرانا
@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا
سیلی مامور شهرداری فومن به صورت زن دستفروش این زن فقط دستفروش است نه املاک وحقوق نجومی دارد و نه اختلاس کرده! او سرپرست خانوار است،کنار خیابان سبزی میفروشد ارسالی همراهان توانا @Tavaana_TavaanaTech
کامنت یکی از همراهان توانا در اینستاگرام:
تا چند روز این ویدئو شرم اور مدام در فضای مجازی خواهید دید و خشونت باز نشر می شود و حداکثر واکنش مردم باز هم ایجاد خشونت و فحاشی هست دست اخر مسئولین شهر فومن قول برخورد و اخراج این مامور را که حتما از نظر توان اقتصادی در شرایط بهتر از این خانوم نیست را می دهند و اخراج می شود آب ها از اسیاب می افتد و همه فراموش می کنند که چه شد که اینطور شد ،،فقط این وسط عده ای موقعیت مناسب و به جایی برای فحاشی کردن و عبارت های ستیزه جویانه ای چون غیرت،باید بکشنش و جنسی کردن قضیه بدست می اورند و کمتر کسی از انسانیت و وضع بد اقتصادی می گوید و تا سوژه بعدی منتظر می مانند و چه بسا نظاره گر بعدی در همچین صحنه ی منزجرکننده ای خود انها باشند.
نظر شما چیست؟
می توانید در اینستاگرام کامنت بگذارید:
https://www.instagram.com/p/BM9N5x_hgmG/
آتنا دائمی هم در مورد این ویدئو چنین نوشته:
فومن شهر من است
خانه اول و آخرم
روزهای زیادی را در آنجا سپری کردم
زیبایی هایی فومن هم شاید به همین دست فروشی هاست ساعت ها در ترافیک شهر مانده ام اما دیدم که زندگی جریان دارد کشاورزان شمال همچون بسیاری مردم دیگر در فقر هستند، به سختی برنج میکارند و درو میکنند اما مفت از آنها میخرند و گران به خورد مردم میدهند
سه شنبه بازارها و جمعه بازارهایی که زنان و مردان به زبان گیلکی با هم صحبت میکنند و مرغ ها و جوجه هایی که با سختی پرورش میدهند تخم مرغ ها و تخم اردک ها و همچنین سبزی هایی که در روستاها به سختی سبز میکنند میفروشند . بارها با چشمان خود دیده ام که انار درختانشان را می چینند و با سختی دون میکنند و میپزند و رب انار درست میکنند، نه مغازه ای دارند و نه حتی غرفه مجبورند کنار خیابان بنشینند در سرما و گرما زیر برف و باران بدون حتی سرپناه، مجبورند تا برای گذران زندگی محصولاتشان را به فروش بگذارند و حالا باز نری بی غیرت خودنمایی کرد و در گوش یکی از این زنان کوبید... بگویم بشکند آن دست؟؟؟ گویی به گوش مادر و مادربزرگم کوبید
سختی های زنان شمال را بارها به چشم دیده ام الی این که حالا دیدم 😔
بشکند آن دست
مار جان تی جانه ره بیمیرم ، تی غیرتو تی دستانه ره بیمیرم که دانم با چی سختی کار کونی تا تی زکانه پیلا کونی
آخ
مطالب مرتبط توانا:
زنان دستفروش؛ ناگزیرانِ فراری از استیصال
goo.gl/E5NLNL
مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O
حقوق و مسئولیتهای شهروندان دموکراتیک
http://bit.ly/1zUZf9R
@Tavaana_TavaanaTech
تا چند روز این ویدئو شرم اور مدام در فضای مجازی خواهید دید و خشونت باز نشر می شود و حداکثر واکنش مردم باز هم ایجاد خشونت و فحاشی هست دست اخر مسئولین شهر فومن قول برخورد و اخراج این مامور را که حتما از نظر توان اقتصادی در شرایط بهتر از این خانوم نیست را می دهند و اخراج می شود آب ها از اسیاب می افتد و همه فراموش می کنند که چه شد که اینطور شد ،،فقط این وسط عده ای موقعیت مناسب و به جایی برای فحاشی کردن و عبارت های ستیزه جویانه ای چون غیرت،باید بکشنش و جنسی کردن قضیه بدست می اورند و کمتر کسی از انسانیت و وضع بد اقتصادی می گوید و تا سوژه بعدی منتظر می مانند و چه بسا نظاره گر بعدی در همچین صحنه ی منزجرکننده ای خود انها باشند.
نظر شما چیست؟
می توانید در اینستاگرام کامنت بگذارید:
https://www.instagram.com/p/BM9N5x_hgmG/
آتنا دائمی هم در مورد این ویدئو چنین نوشته:
فومن شهر من است
خانه اول و آخرم
روزهای زیادی را در آنجا سپری کردم
زیبایی هایی فومن هم شاید به همین دست فروشی هاست ساعت ها در ترافیک شهر مانده ام اما دیدم که زندگی جریان دارد کشاورزان شمال همچون بسیاری مردم دیگر در فقر هستند، به سختی برنج میکارند و درو میکنند اما مفت از آنها میخرند و گران به خورد مردم میدهند
سه شنبه بازارها و جمعه بازارهایی که زنان و مردان به زبان گیلکی با هم صحبت میکنند و مرغ ها و جوجه هایی که با سختی پرورش میدهند تخم مرغ ها و تخم اردک ها و همچنین سبزی هایی که در روستاها به سختی سبز میکنند میفروشند . بارها با چشمان خود دیده ام که انار درختانشان را می چینند و با سختی دون میکنند و میپزند و رب انار درست میکنند، نه مغازه ای دارند و نه حتی غرفه مجبورند کنار خیابان بنشینند در سرما و گرما زیر برف و باران بدون حتی سرپناه، مجبورند تا برای گذران زندگی محصولاتشان را به فروش بگذارند و حالا باز نری بی غیرت خودنمایی کرد و در گوش یکی از این زنان کوبید... بگویم بشکند آن دست؟؟؟ گویی به گوش مادر و مادربزرگم کوبید
سختی های زنان شمال را بارها به چشم دیده ام الی این که حالا دیدم 😔
بشکند آن دست
مار جان تی جانه ره بیمیرم ، تی غیرتو تی دستانه ره بیمیرم که دانم با چی سختی کار کونی تا تی زکانه پیلا کونی
آخ
مطالب مرتبط توانا:
زنان دستفروش؛ ناگزیرانِ فراری از استیصال
goo.gl/E5NLNL
مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O
حقوق و مسئولیتهای شهروندان دموکراتیک
http://bit.ly/1zUZf9R
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. برخورد زشت #ماموران_شهرداری #فومن با #زن_دستفروش این #زن فقط #دستفروش است نه املاک نجومی و حقوق نجومی دارد و نه اختلاس کرده! او #سرپرست_خانوار است، او روستایی است، محصولاتش را می فروشد، کنار خیابان سبزی میفروشد. ارسالی همراهان توانا بعد از بازتاب این فیلم…