آقای خامنهای در پیام تسلیتاش برای مرحوم هاشمی رفسنجانی نوشته «وسوسهی خنّاسانی که در سالهای اخیر با شدّت و جدیت در پی بهرهبرداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد». بسیار خوب! طرف مقابلش چه؟ آیا «وسوسهی خناسانی» که در اطراف رهبری در پی «خائن و فتنهگر و انگليسى» معرفی کردن هاشمی بودند در او تاثیر نگذاشت؟ آیتالله خامنهای یازدهم فروردین امسال جملهای را از «هاشمی رفسنجانی» نقل کرد و به او نسبت «خائن» داد و اگرچه از او نام نبرد اما رسانههای «وسواسِ خناّس» نزديك به رهبری جبران كردند و با عکس هاشمی نشان دادند منظور رهبری کیست؟ در انتخاباتِ هفتم اسفند هم تلویحا فهرست او را انگلیسی خوانده بود. ایشان در پیام تسلیتش به «اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت» میان خود و هاشمی اشاره کرده؛ کاش بیاموزد که حداقل در این فصل پایانیِ عمرش، دیگر کسانی که با او «اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت» دارند را خائن و فتنهگر و انگلیسی نخواند.
هاشمی با همهی قصورها و تقصیرهایش «آخرین»های عمرش را درست انتخاب کرد: «آخرین خطبهی جمعه»اش در سال هشتادوهشت را با دفاع از حق مظلومان خواند و دیگر به نماز جمعه نرفت. در «آخرین نامهی رسمی و علنیاش به رهبری» به او هشدار داد و از حق مردم دفاع کرد و در آخرین انتخاباتی که شرکت کرد بالاترین رأی تاریخِ مجلس خبرگان را به دست آورد.
از صفحه فیسبوک محمد جواد اکبرین
goo.gl/GGPtMB
شما چه فکر می کنید؟
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
هاشمی با همهی قصورها و تقصیرهایش «آخرین»های عمرش را درست انتخاب کرد: «آخرین خطبهی جمعه»اش در سال هشتادوهشت را با دفاع از حق مظلومان خواند و دیگر به نماز جمعه نرفت. در «آخرین نامهی رسمی و علنیاش به رهبری» به او هشدار داد و از حق مردم دفاع کرد و در آخرین انتخاباتی که شرکت کرد بالاترین رأی تاریخِ مجلس خبرگان را به دست آورد.
از صفحه فیسبوک محمد جواد اکبرین
goo.gl/GGPtMB
شما چه فکر می کنید؟
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. آقای خامنهای در پیام تسلیتاش برای مرحوم #هاشمی_رفسنجانی نوشته «وسوسهی خنّاسانی که در سالهای اخیر با شدّت و جدیت در پی بهرهبرداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد». بسیار خوب! طرف مقابلش چه؟ آیا…
«جورج اورول گفته بود همه برابرند، بعضیها برابرترند. نمیدانستم اين قاعده در مورد تجمعها هم صدق میكند. مثلا به خاک و خون كشيدن تجمع هاي ٨٨ در تهران خيلی بدتر از دادن دستور تير در تجمعهای اسلامشهر، مشهد، اراک و... كه از خرداد ٧١ آغاز شد به شمار میرود. و البته كه تجمعكنندگان، تهيدستان حاشيه شهرها بودند كه در اعتراض به سياستهای تعديل اقتصادی، بالارفتن قيمتها و خرابكردن خانههايشان به خيابان ريخته بودند. يادم رفته بود، آنها و زندگیهای تيرخوردهشان، فقط برابر بودند و نه برابرتر!
*
به آنهايی كه تاريخ نقض حقوق بشر در ذهنشان از سال ٨٨ شروع میشود، توصيه میكنم كتاب خوب عاصف بيات، «سياست هاي خياباني» را بخوانند و درباره نقش هاشمی رفسنجانی، رييسجمهور وقت در سركوب جنبشهای شهری دهه ٧٠ را بفهمند. روزنامههای آن دوره هم البته شواهدی گويا هستند برای آنانی كه نمیخواهند تا ابدالدهر در جهل مركب بمانند.»
نوشتهای که خواندید نوشتهی شادی صدر حقوقدان بود. نوشته پایین از ساسان آقایی:
«اين دوستان فكر ميكنند خودشان كشف كردهاند كه #هاشمي در خيلي از ماجراهاي دههي ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ شريك جرم بوده و ديگران دچار كمبود حافظهاند؛ اما خيلي از آنها كه در بهت مرگ او فرو رفتهاند، بهتر از شما و بيشتر از شما ميدانند كه هاشمي كه بوده و چه كرده، از بين اين مردمي كه دهن به دهن خبر مرگ هاشمي را با ترس از آينده پخش ميكردند، خيليهايشان بيشتر از شما هيچ نسبتي با هيچ كجاي اين وضعيت مستقر ندارند.
مساله پررنگ «هاشمي» در افكارعمومي كه به گمانم ديگر هرگز براي هيچ چهرهي سياسي در ايران تكرار نميشود، اين بود كه مردم، يك «تغيير واقعي» را در او ميجستند و براي اين امر، كاخي وهمانگيز و افسانهاي از قدرت برايش ساخته بودند تا به اميد اندك خود، اعتبار كاذبی دهند. بخش بزرگي از مردم اين كشور داشتند تلاش ميكردند در «فقدان مطلق» هر روش موثر ديگر براي تغيير وضعيت، دستكم براي عبور كوتاهمدت از اين بنبست، با گذشتهي هاشمي كنار بيايند و دستش را كه در قهر قدرت به سوي مردم دراز شده، بفشارند. شايد بگوييد «پيوند ناميمون» بود اما «پيوند ممكن» هم بود و براي همين است كه مرگ او شايد از مرگ فرضي محمد خاتمي، كسي را اندوهگينتر نكند اما بهحتم تعداد خيلي بيشتري را ميترساند. بدون هاشمي، توازن قدرت به شكل غيرقابل مهاري به سمت كفهي ديگر كج ميشود و در نتيجهي غيبت او، اندك كورسوي اميد عمومي به يك تغيير واقعي كمهزينه نيز از بين ميرود.
چيزي كه خيليها را امروز در اضطراب و هراس فرو برده و شمع «سوگ اكبر» را فروزان كرده، بيش از هر چيز به گِل نشستن همان اميدهاييست كه راي سنگين و معنادار هفتم اسفند مردم تهران را پديد آورد، از بين رفتن يك شبهميانبر است كه ممكن بود بار را هر چه قدر هم كج اما سالم در مقصد تحويل دهد. ميتوانيد اين مردم را به تمسخر بگيريد، رسالههاي روشنفكري منزهطلبانه در شماتت «فراموشي» و «حافظهي ماهيگونه» ايرانيان بنويسيد، پيروزمندانه به يادمان آوريد كه «گفته بوديد» راهكار هفتم اسفندي هاشمي، سراب است و نبايد آلوده به سراب شد اما اين يك اتهام بزرگ يا نقص عقل سياسي جديست اگر واقعن فكر ميكنيد تنها شماست كه ميدانيد هاشمي كه بوده و چه كرده و مردم «احمقند» يا «فراموشكار»؛ آنها فقط ميترسند، ميترسند كه بدون هاشمي، ديگر حتا قوهي تخيل خود دربارهي آينده را از دست بدهند."
goo.gl/IzO17Z
شما چه فکر میکنید؟
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
*
به آنهايی كه تاريخ نقض حقوق بشر در ذهنشان از سال ٨٨ شروع میشود، توصيه میكنم كتاب خوب عاصف بيات، «سياست هاي خياباني» را بخوانند و درباره نقش هاشمی رفسنجانی، رييسجمهور وقت در سركوب جنبشهای شهری دهه ٧٠ را بفهمند. روزنامههای آن دوره هم البته شواهدی گويا هستند برای آنانی كه نمیخواهند تا ابدالدهر در جهل مركب بمانند.»
نوشتهای که خواندید نوشتهی شادی صدر حقوقدان بود. نوشته پایین از ساسان آقایی:
«اين دوستان فكر ميكنند خودشان كشف كردهاند كه #هاشمي در خيلي از ماجراهاي دههي ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ شريك جرم بوده و ديگران دچار كمبود حافظهاند؛ اما خيلي از آنها كه در بهت مرگ او فرو رفتهاند، بهتر از شما و بيشتر از شما ميدانند كه هاشمي كه بوده و چه كرده، از بين اين مردمي كه دهن به دهن خبر مرگ هاشمي را با ترس از آينده پخش ميكردند، خيليهايشان بيشتر از شما هيچ نسبتي با هيچ كجاي اين وضعيت مستقر ندارند.
مساله پررنگ «هاشمي» در افكارعمومي كه به گمانم ديگر هرگز براي هيچ چهرهي سياسي در ايران تكرار نميشود، اين بود كه مردم، يك «تغيير واقعي» را در او ميجستند و براي اين امر، كاخي وهمانگيز و افسانهاي از قدرت برايش ساخته بودند تا به اميد اندك خود، اعتبار كاذبی دهند. بخش بزرگي از مردم اين كشور داشتند تلاش ميكردند در «فقدان مطلق» هر روش موثر ديگر براي تغيير وضعيت، دستكم براي عبور كوتاهمدت از اين بنبست، با گذشتهي هاشمي كنار بيايند و دستش را كه در قهر قدرت به سوي مردم دراز شده، بفشارند. شايد بگوييد «پيوند ناميمون» بود اما «پيوند ممكن» هم بود و براي همين است كه مرگ او شايد از مرگ فرضي محمد خاتمي، كسي را اندوهگينتر نكند اما بهحتم تعداد خيلي بيشتري را ميترساند. بدون هاشمي، توازن قدرت به شكل غيرقابل مهاري به سمت كفهي ديگر كج ميشود و در نتيجهي غيبت او، اندك كورسوي اميد عمومي به يك تغيير واقعي كمهزينه نيز از بين ميرود.
چيزي كه خيليها را امروز در اضطراب و هراس فرو برده و شمع «سوگ اكبر» را فروزان كرده، بيش از هر چيز به گِل نشستن همان اميدهاييست كه راي سنگين و معنادار هفتم اسفند مردم تهران را پديد آورد، از بين رفتن يك شبهميانبر است كه ممكن بود بار را هر چه قدر هم كج اما سالم در مقصد تحويل دهد. ميتوانيد اين مردم را به تمسخر بگيريد، رسالههاي روشنفكري منزهطلبانه در شماتت «فراموشي» و «حافظهي ماهيگونه» ايرانيان بنويسيد، پيروزمندانه به يادمان آوريد كه «گفته بوديد» راهكار هفتم اسفندي هاشمي، سراب است و نبايد آلوده به سراب شد اما اين يك اتهام بزرگ يا نقص عقل سياسي جديست اگر واقعن فكر ميكنيد تنها شماست كه ميدانيد هاشمي كه بوده و چه كرده و مردم «احمقند» يا «فراموشكار»؛ آنها فقط ميترسند، ميترسند كه بدون هاشمي، ديگر حتا قوهي تخيل خود دربارهي آينده را از دست بدهند."
goo.gl/IzO17Z
شما چه فکر میکنید؟
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
«جورج اورول گفته بود همه برابرند، بعضیها برابرترند. نمیدانستم اين قاعده در مورد تجمعها هم صدق میكند. مثلا به خاک و خون كشيدن تجمع هاي ٨٨ در تهران خيلی بدتر از دادن دستور تير در تجمعهای اسلامشهر، مشهد، اراک و... كه از خرداد ٧١ آغاز شد به شمار میرود.…
«جورج اورول گفته بود همه برابرند، بعضیها برابرترند. نمیدانستم اين قاعده در مورد تجمعها هم صدق میكند. مثلا به خاک و خون كشيدن تجمع هاي ٨٨ در تهران خيلی بدتر از دادن دستور تير در تجمعهای اسلامشهر، مشهد، اراک و... كه از خرداد ٧١ آغاز شد به شمار میرود.…
شعارهای «یا حسین، میرحسین» در مراسم تشییع جنازه رفسنجانی
goo.gl/BVnfGQ
مطالب مرتبط:
نافرمانی مدنی، اثر هنری دیوید ثورو
http://bit.ly/1oqL9bw
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/BVnfGQ
مطالب مرتبط:
نافرمانی مدنی، اثر هنری دیوید ثورو
http://bit.ly/1oqL9bw
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
در ویدئویی منتشر شده از تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی، یک زن می گوید من به عشق رهبر نیومدم، به عشق آقای خاتمی اومدم. از هیچ چیز هم نمی ترسم.
رییس دولت اصلاحات علاوه بر آنکه ممنوع التصویر در رسانه ها است، بردن نامش هم حتی در نشریات دانشجویی ممنوع است. او حتی از شرکت در مراسم تشییع جنازه رفسنجانی هم منع شد!!
دو مطلب که نماینده دو دیدگاه متفاوت درباره اصلاح طلبی هستند را بخوانید:
نوشته اول نظر آقای بهزاد مهرانی است که در کانال تلگرام خود نشر داده است:
"اگر سال ۱۳۷۶ را آغاز اصلاحات در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی بدانیم از آن سال تا کنون چیزی نزدیک دو دهه میگذرد. اصلاحات شعارهای مشخصی داشت و اهدافی را مطالبه میکرد. بخشی کف مطالبات اصلاحات ِ درونحکومتی بود و بخشی سقف آن. بیان همین مطالبات بود که بخش کثیری از مردم را به اصلاحات در ساختار قوانین جمهوری اسلامی امیدوار ساخت. وقتی اصلاحطلبان مورد نقد مخالفان اصلاح درونساختاری واقع میشدند پاسخ اصلاحطلبان این بود که ما تندرو نیستیم و نمیخواهیم وعدههایی بدهیم که از پس عملکردن به آن برنیاییم. آنها تلویحا و تصریحا ناراضیان سیاسی مخالف اصلاحات درونحکومتی را متهم به تندروی میکردند که وعدههای نشدنی مانند برافتادن نظام اسلامی میدهند. میگفتند نتیجهی چنین رفتاری فراریشدن از کشور و یا اخراج از گردونهی کار عملی در جهت اصلاح است.
پس از دو دهه اما اصلاحطلبان وقتی میخواهند حقانیت راه و روش خود را نشان بدهند به ممنوعالتصویری خاتمی اشاره میکنند و اینکه او حتا اجازه ندارد به یک مراسم ختم ساده برود. اینکه برخی از طرفداران اصلاحات درونحکومتی مجبور به ترک کشور شدند نیز از نظر این اصلاحطلبان نشانه حقانیت راه و روششان شناخته میشود وگرنه از لحاظ عملی اصلاحطلبی ثمرهی ملموسی برای کشور و مردم نداشته است.
اینکه خاتمی که زمانی رئیسجمهور کشور بوده،امروز ممنوعالتصویر است از قضا نشانهای بر درستی راه و روش اصلاحات درونحکومتی نیست بلکه نشانهای است بر اینکه حکومت اسلامی به شیوههای این دو دهه اصلاح نمیشود چرا که اگر حذف نشان بر درستی راه بود که مخالفان بسیاری خیلی زودتر ممنوعالتصویر و ممنوعالفعالیت شدند.
اصلاحطلبان ممنوعالفعالیتبودن مخالفان رادیکال نظام را همواره دلیلی بر نادرستی راه آنها میدانستند چه شده است که وقتی نوبت دیرهنگام به آنها رسید این ممنوعیت نه دلیلی بر ناتوانی آنها که دلیل حقانیت آنها شد؟
.
ممنوعالتصویری خاتمی که زمانی رئیسجمهور مملکت بوده و هنوز هم عاشق نظام است یک معنا دارد که نظام از درون همین قوانین و قواعد پوسیده اصلاح نمیشود."
اما سیدمحسن امینی فعال اصلاح طلب،دبیرحزب نسل نو اصلاحات شاخه کرمانشاه چنین نوشته است:
"در باب ممنوعیت و محبوبیت خاتمی
سید محمد خاتمی را می توان رکورد دار ممنوع ال...... بودن دانست، چرا که بعد از ممنوعیت های متعدد، در تازه ترین اقدام نیز ایشان را "ممنوع المراسم" کردند!!، اما به راستی چه چیز باعث میشود که باوجود این همه " ممنوعیت،محبوبیت" داشته باشد؟ اگر توجه کرده باشید در آنجا که جناح حاکم خاتمی را ممنوع کرده در نقطه عکس آن ملت همواره در حمایت از ایشان به صحنه آمده اند وقتی با وجود تمام ممنوعیت ها توانست در انتخابات 92 در کنار هاشمی نقشی اساسی در پیروزی دولت روحانی ایفا کند به جد باید به محبوبیت و نفوذش در قلوب ملت پی برد، امروز هم دیدیم باوجودی که از حضوردر مراسم تشییع پیکر یار و دوست دیرینه اش منع شده بود باز ملت در حمایت از خاتمی صحنه گردانی کردند و عکس های اورا در دست داشتند و شعار "حمایت ازخاتمی " سردادند. به باور نگارنده اندیشه های مردم سالار، آزاد اندیشی و تلاش بی وقفه ایشان برای توسعه جامعه مدنی و اجرای عدالت سیاسی،اجتماعی ،فرهنگی و اقتصادی در کنار شخصیت کاریزماتیک وی از عواملی است که از او چهره ای محبوب ساخته است، آنجا که با وجود تمام ناملایمات و محدودیتهای گوناگون همواره راه سکوت و اخلاق را پیش گرفته پس باید هم انتظار این محبوبیت را از طرف ملت داشت، خاتمی مصداق کنش و واکنش های اخلاق مدار در دنیای سیاست است"
با کدام نظر موافقید؟
goo.gl/wqK6Rq
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQn
در ویدئویی منتشر شده از تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی، یک زن می گوید من به عشق رهبر نیومدم، به عشق آقای خاتمی اومدم. از هیچ چیز هم نمی ترسم.
رییس دولت اصلاحات علاوه بر آنکه ممنوع التصویر در رسانه ها است، بردن نامش هم حتی در نشریات دانشجویی ممنوع است. او حتی از شرکت در مراسم تشییع جنازه رفسنجانی هم منع شد!!
دو مطلب که نماینده دو دیدگاه متفاوت درباره اصلاح طلبی هستند را بخوانید:
نوشته اول نظر آقای بهزاد مهرانی است که در کانال تلگرام خود نشر داده است:
"اگر سال ۱۳۷۶ را آغاز اصلاحات در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی بدانیم از آن سال تا کنون چیزی نزدیک دو دهه میگذرد. اصلاحات شعارهای مشخصی داشت و اهدافی را مطالبه میکرد. بخشی کف مطالبات اصلاحات ِ درونحکومتی بود و بخشی سقف آن. بیان همین مطالبات بود که بخش کثیری از مردم را به اصلاحات در ساختار قوانین جمهوری اسلامی امیدوار ساخت. وقتی اصلاحطلبان مورد نقد مخالفان اصلاح درونساختاری واقع میشدند پاسخ اصلاحطلبان این بود که ما تندرو نیستیم و نمیخواهیم وعدههایی بدهیم که از پس عملکردن به آن برنیاییم. آنها تلویحا و تصریحا ناراضیان سیاسی مخالف اصلاحات درونحکومتی را متهم به تندروی میکردند که وعدههای نشدنی مانند برافتادن نظام اسلامی میدهند. میگفتند نتیجهی چنین رفتاری فراریشدن از کشور و یا اخراج از گردونهی کار عملی در جهت اصلاح است.
پس از دو دهه اما اصلاحطلبان وقتی میخواهند حقانیت راه و روش خود را نشان بدهند به ممنوعالتصویری خاتمی اشاره میکنند و اینکه او حتا اجازه ندارد به یک مراسم ختم ساده برود. اینکه برخی از طرفداران اصلاحات درونحکومتی مجبور به ترک کشور شدند نیز از نظر این اصلاحطلبان نشانه حقانیت راه و روششان شناخته میشود وگرنه از لحاظ عملی اصلاحطلبی ثمرهی ملموسی برای کشور و مردم نداشته است.
اینکه خاتمی که زمانی رئیسجمهور کشور بوده،امروز ممنوعالتصویر است از قضا نشانهای بر درستی راه و روش اصلاحات درونحکومتی نیست بلکه نشانهای است بر اینکه حکومت اسلامی به شیوههای این دو دهه اصلاح نمیشود چرا که اگر حذف نشان بر درستی راه بود که مخالفان بسیاری خیلی زودتر ممنوعالتصویر و ممنوعالفعالیت شدند.
اصلاحطلبان ممنوعالفعالیتبودن مخالفان رادیکال نظام را همواره دلیلی بر نادرستی راه آنها میدانستند چه شده است که وقتی نوبت دیرهنگام به آنها رسید این ممنوعیت نه دلیلی بر ناتوانی آنها که دلیل حقانیت آنها شد؟
.
ممنوعالتصویری خاتمی که زمانی رئیسجمهور مملکت بوده و هنوز هم عاشق نظام است یک معنا دارد که نظام از درون همین قوانین و قواعد پوسیده اصلاح نمیشود."
اما سیدمحسن امینی فعال اصلاح طلب،دبیرحزب نسل نو اصلاحات شاخه کرمانشاه چنین نوشته است:
"در باب ممنوعیت و محبوبیت خاتمی
سید محمد خاتمی را می توان رکورد دار ممنوع ال...... بودن دانست، چرا که بعد از ممنوعیت های متعدد، در تازه ترین اقدام نیز ایشان را "ممنوع المراسم" کردند!!، اما به راستی چه چیز باعث میشود که باوجود این همه " ممنوعیت،محبوبیت" داشته باشد؟ اگر توجه کرده باشید در آنجا که جناح حاکم خاتمی را ممنوع کرده در نقطه عکس آن ملت همواره در حمایت از ایشان به صحنه آمده اند وقتی با وجود تمام ممنوعیت ها توانست در انتخابات 92 در کنار هاشمی نقشی اساسی در پیروزی دولت روحانی ایفا کند به جد باید به محبوبیت و نفوذش در قلوب ملت پی برد، امروز هم دیدیم باوجودی که از حضوردر مراسم تشییع پیکر یار و دوست دیرینه اش منع شده بود باز ملت در حمایت از خاتمی صحنه گردانی کردند و عکس های اورا در دست داشتند و شعار "حمایت ازخاتمی " سردادند. به باور نگارنده اندیشه های مردم سالار، آزاد اندیشی و تلاش بی وقفه ایشان برای توسعه جامعه مدنی و اجرای عدالت سیاسی،اجتماعی ،فرهنگی و اقتصادی در کنار شخصیت کاریزماتیک وی از عواملی است که از او چهره ای محبوب ساخته است، آنجا که با وجود تمام ناملایمات و محدودیتهای گوناگون همواره راه سکوت و اخلاق را پیش گرفته پس باید هم انتظار این محبوبیت را از طرف ملت داشت، خاتمی مصداق کنش و واکنش های اخلاق مدار در دنیای سیاست است"
با کدام نظر موافقید؟
goo.gl/wqK6Rq
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQn
Instagram
.
در ویدئویی منتشر شده از تشییع جنازه #هاشمی_رفسنجانی، یک زن می گوید من به عشق رهبر نیومدم، به عشق آقای خاتمی اومدم. از هیچ چیز هم نمی ترسم.
#سیدمحمد_خاتمی رییس #دولت_اصلاحات علاوه بر آنکه #ممنوع _لتصویر در رسانه ها است، بردن نامش هم حتی در نشریات دانشجویی…
در ویدئویی منتشر شده از تشییع جنازه #هاشمی_رفسنجانی، یک زن می گوید من به عشق رهبر نیومدم، به عشق آقای خاتمی اومدم. از هیچ چیز هم نمی ترسم.
#سیدمحمد_خاتمی رییس #دولت_اصلاحات علاوه بر آنکه #ممنوع _لتصویر در رسانه ها است، بردن نامش هم حتی در نشریات دانشجویی…