۱) چند سالِ پیش و در گذرِ هر روزهام از میدانِ فردوسی مشهد، دخترِ جوانِ نقاشی را میدیدم که روی چهارپایهاش نشسته و در حال نقاشی کردنِ تصاویرِ شاهنامه بر روی دیوارهای دورتادورِ میدان بود. پیشرویِ او هر روزه بود و من از خودم میپرسیدم: «آیا میشود؟»
۲) نقاشیِ دیوارهای دورِ میدان، بعد از چند ماه، تقریباً کامل شده بود که یک روز صبح، ناگهان، با دیوارهای کاملاً سفیدِ دورِ میدان مواجه شدم: شبانه، و لابد با فتوای خطیبی کمدان و پرگو، تمامِ نقاشیهای دورِ میدان را با رنگ پاک کرده بودند. (انگار دیو سپید، باز - و اینبار در هیئتی دیگر- از خواب برخاسته بود.) بعدتر خواندم که آن دخترِ جوان، درگفتگو با روزنامه، از شدتِ گریه، نمیتوانسته حرف بزند. او تحقیر شده بود. ما تحقیر شده بودیم. اشکهای او، بغضِ ترکیدهی مردمانِ تحقیر شدهی شهر بود.
۳) « لشگرِ توران به قلبِ سرزمینِ ما رسید/ رستم و گودرز کو، اسفندیاران را چه شد؟»
۴) حالا چند سال از آن ماجرا گذشته؛ به لطفِ گذرِ زمان و به لطفِ «گزندِ باد و باران»، آن رنگِ سفید در حالِ محو شدن است و قصهها و تصاویر، باز در حالِ بیرون کشیدنِ خود از زیرِ آوارِ پاک شدن، حذف شدن و فراموش شدن اَند.
۵) اینجا میدانِ فردوسیِ مشهد است. این عکسِ دیوارهای میدانِ فردوسی است؛ دیوارهایی که به گونهای نمادین، نمایانگرِ وضعی هستند که در ایرانِ این سالها جریان دارد.
برگرفته از فیسبوک Reza Kazemian
goo.gl/VK4ITq
شما چه فکر میکنید؟
مطلب مرتبط:
همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
۲) نقاشیِ دیوارهای دورِ میدان، بعد از چند ماه، تقریباً کامل شده بود که یک روز صبح، ناگهان، با دیوارهای کاملاً سفیدِ دورِ میدان مواجه شدم: شبانه، و لابد با فتوای خطیبی کمدان و پرگو، تمامِ نقاشیهای دورِ میدان را با رنگ پاک کرده بودند. (انگار دیو سپید، باز - و اینبار در هیئتی دیگر- از خواب برخاسته بود.) بعدتر خواندم که آن دخترِ جوان، درگفتگو با روزنامه، از شدتِ گریه، نمیتوانسته حرف بزند. او تحقیر شده بود. ما تحقیر شده بودیم. اشکهای او، بغضِ ترکیدهی مردمانِ تحقیر شدهی شهر بود.
۳) « لشگرِ توران به قلبِ سرزمینِ ما رسید/ رستم و گودرز کو، اسفندیاران را چه شد؟»
۴) حالا چند سال از آن ماجرا گذشته؛ به لطفِ گذرِ زمان و به لطفِ «گزندِ باد و باران»، آن رنگِ سفید در حالِ محو شدن است و قصهها و تصاویر، باز در حالِ بیرون کشیدنِ خود از زیرِ آوارِ پاک شدن، حذف شدن و فراموش شدن اَند.
۵) اینجا میدانِ فردوسیِ مشهد است. این عکسِ دیوارهای میدانِ فردوسی است؛ دیوارهایی که به گونهای نمادین، نمایانگرِ وضعی هستند که در ایرانِ این سالها جریان دارد.
برگرفته از فیسبوک Reza Kazemian
goo.gl/VK4ITq
شما چه فکر میکنید؟
مطلب مرتبط:
همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. ۱) چند سالِ پیش و در گذرِ هر روزهام از میدانِ فردوسی مشهد، دخترِ جوانِ نقاشی را میدیدم که روی چهارپایهاش نشسته و در حال نقاشی کردنِ تصاویرِ #شاهنامه بر روی دیوارهای دورتادورِ میدان بود. پیشرویِ او هر روزه بود و من از خودم میپرسیدم: «آیا میشود؟» ۲)…