سالمرگ شاهرخ مسکوب
goo.gl/1yY28R
شاید جملهی شاهرخ مسکوب در تعریف مرگ از جملات کمنظیر در توصیف این وادی باشد؛ «مرگ تنهایی است بدون ِ احساس تنهایی».
شاهرخ مسکوب در ۲۳ فروردین ۱۳۸۴ به دلیل ابتلا به بیماری سرطان خون رفت تا برای همیشه تنها شود بدون ِ احساس تنهایی. مسکوب هنگام مرگ هشتاد سال سن داشت و در بیمارستان ِ کوشن پاریس بستری بود. او سالهایی متمادی در پاریس زندگی کرده بود اما پس از مرگ پیکرش را به تهران آوردند و در بهشتزهرا به خاک سپردند.
شاهرخ مسکوب سال ۱۳۰۲ در شهر بابل به دنیا آمد. دورهی ابتدایی را در مدرسهی علمیه تهران، پشت مسجد سپهسالار سپری کرد. کلاس پنجم ابتدایی بود که خواندن رمان و آثار ادبی را شروع کرد. پس از پایان دوران دبیرستان در اصفهان در سال ۱۳۲۴ از اصفهان به تهران میآید و در رشتهی حقوق دانشگاه تهران به تحصیل مشغول میشود. در همین سالها است که مسکوب به روزنامهی «قیام ایران» میرود و برای این روزنامه تفسیر اخبار خارجی مینویسد به شکلی که میتوان این را اولین تجربهی نویسندگی مسکوب دانست. مسکوب در این سالها همچنین به آموختن زبان فرانسوی مشغول میشود.
از حدود بیستسالگی مسکوب به حزب توده میپیوندد. خودش در خاطراتش به این مسئله اذعان میکند که پیوستنش به حزب توده از روی احساسات و عواطف بوده است و دغدغههای عدالتخواهی و بشردوستی او را به حزب توده علاقهمند کرده است. ده سال پس از این عضویت او در خیابان بازداشت میشود. یکی از تودهایها او را لو میدهد و او گرفتار میشود. شاهرخ مسکوب از حزب توده دلزده میشود. پس از آزادی از زندان یکسر به سراغ ادبیات و ترجمه میرود و تا پایان عمر با ادبیات زندگی میکند. آنگونه که از زندگی ِ مسکوب برمیآید غیر از گرایش او به حزب توده، پیش از آن او دلبستهی مذهب میشود و در اجرای فرامین مذهبی افراط میورزد که کتابهای احمد کسروی موجب میشود از این افراط دست بردارد. پس از این دو تجربهی مذهبیبودن و تودهای بودن او دیگر مبلغ و مروج هیچ ایدئولوژیای نمیشود.
شاهرخ در روزهای پس از پیروزی انقلاب زمانیکه میبیند نمیتواند نوشتهها و عقایدش را منتشر کند و از آنها سخن بگوید، ایران را ترک میکند و در مدرسهی مطالعات اسلامی پاریس به کار مشغول میشود.
حسن کامشاد رفیق ِ گرمابه و گلستان ِ مسکوب در بخشی از کتاب «حدیث نفس» با عنوان «شاهرخ در پاریس» از شرایط پس از کوچ مسکوب سخن میگوید:«خودش بیکار، همسرش بیمار و دخترش آسیبپذیر و ناتوان. در تهران یکی دو مقالهی تند در روزنامهی آیندگان نوشته بود و از کشور رانده شده بود.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1yizhTr
https://t.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/1yY28R
شاید جملهی شاهرخ مسکوب در تعریف مرگ از جملات کمنظیر در توصیف این وادی باشد؛ «مرگ تنهایی است بدون ِ احساس تنهایی».
شاهرخ مسکوب در ۲۳ فروردین ۱۳۸۴ به دلیل ابتلا به بیماری سرطان خون رفت تا برای همیشه تنها شود بدون ِ احساس تنهایی. مسکوب هنگام مرگ هشتاد سال سن داشت و در بیمارستان ِ کوشن پاریس بستری بود. او سالهایی متمادی در پاریس زندگی کرده بود اما پس از مرگ پیکرش را به تهران آوردند و در بهشتزهرا به خاک سپردند.
شاهرخ مسکوب سال ۱۳۰۲ در شهر بابل به دنیا آمد. دورهی ابتدایی را در مدرسهی علمیه تهران، پشت مسجد سپهسالار سپری کرد. کلاس پنجم ابتدایی بود که خواندن رمان و آثار ادبی را شروع کرد. پس از پایان دوران دبیرستان در اصفهان در سال ۱۳۲۴ از اصفهان به تهران میآید و در رشتهی حقوق دانشگاه تهران به تحصیل مشغول میشود. در همین سالها است که مسکوب به روزنامهی «قیام ایران» میرود و برای این روزنامه تفسیر اخبار خارجی مینویسد به شکلی که میتوان این را اولین تجربهی نویسندگی مسکوب دانست. مسکوب در این سالها همچنین به آموختن زبان فرانسوی مشغول میشود.
از حدود بیستسالگی مسکوب به حزب توده میپیوندد. خودش در خاطراتش به این مسئله اذعان میکند که پیوستنش به حزب توده از روی احساسات و عواطف بوده است و دغدغههای عدالتخواهی و بشردوستی او را به حزب توده علاقهمند کرده است. ده سال پس از این عضویت او در خیابان بازداشت میشود. یکی از تودهایها او را لو میدهد و او گرفتار میشود. شاهرخ مسکوب از حزب توده دلزده میشود. پس از آزادی از زندان یکسر به سراغ ادبیات و ترجمه میرود و تا پایان عمر با ادبیات زندگی میکند. آنگونه که از زندگی ِ مسکوب برمیآید غیر از گرایش او به حزب توده، پیش از آن او دلبستهی مذهب میشود و در اجرای فرامین مذهبی افراط میورزد که کتابهای احمد کسروی موجب میشود از این افراط دست بردارد. پس از این دو تجربهی مذهبیبودن و تودهای بودن او دیگر مبلغ و مروج هیچ ایدئولوژیای نمیشود.
شاهرخ در روزهای پس از پیروزی انقلاب زمانیکه میبیند نمیتواند نوشتهها و عقایدش را منتشر کند و از آنها سخن بگوید، ایران را ترک میکند و در مدرسهی مطالعات اسلامی پاریس به کار مشغول میشود.
حسن کامشاد رفیق ِ گرمابه و گلستان ِ مسکوب در بخشی از کتاب «حدیث نفس» با عنوان «شاهرخ در پاریس» از شرایط پس از کوچ مسکوب سخن میگوید:«خودش بیکار، همسرش بیمار و دخترش آسیبپذیر و ناتوان. در تهران یکی دو مقالهی تند در روزنامهی آیندگان نوشته بود و از کشور رانده شده بود.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1yizhTr
https://t.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
587 Likes, 4 Comments - توانا: آموزشكده جامعه مدنى (@tavaana) on Instagram: “. سالمرگ #شاهرخ_مسکوب . شاید جملهی شاهرخ مسکوب در تعریف مرگ از جملات کمنظیر در توصیف این وادی…
آموزشکده توانا
محمد جراحی؛کارگر شریف، به دوستش شاهرخ زمانی پیوست. او در اثر بیماری سرطان درگذشت. عکس سمت راست،مرداد۹۵ پس از ۵سال حبس بدون مرخصی وعکس سمت چپ،۱۱مهر۹۶ به او مرخصی استعلاجی نمیدادند @Tavaana_TavaanaTech
محمد جراحی؛کارگر شریف، به دوستش شاهرخ زمانی پیوست.
او در اثر بیماری سرطان درگذشت.
عکس سمت راست،مرداد۹۵ پس از ۵سال حبس بدون مرخصی وعکس سمت چپ،۱۱مهر۹۶
به او مرخصی استعلاجی نمیدادند
جراحی با وجود مشکلات جسمی فراوان، پنج سال حبس را بدون یک روز مرخصی در زندان تبریز گذارند و حتی به او برای گذراندن دوران درمان، مرخصی استعلاجی ندادند.
پس از اختلالات بسیار جسمانی، تشخیص پزشکان، سرطان تیروئید بود. با دستبند و پابند راهی بیمارستان شد. انتظار میرفت طبق قانون مرخصی استعلاجی بگیرد. تشخیص دادستان این بود که وی مجرم امنیتیست و محروم از مرخصی.
جراحی مرداد ۹۵ پس از آزادی، پیش از هر کار دیگر، بر مزار شاهرخ زمانی، رفیق و یار دیرین خود ظاهر شد و پس از آن به دیدار خانواده شتافت.
شاهرخ زمانی نقاش ساختمانی و فعال کارگری بود. وی عضو هیأت مدیرۀ کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری، عضو هیأت بازگشایی سندیکای کارگران ساختمان و نقاشان و زندانی سیاسی نیز بوده است. وی در شرایطی که در بند سیاسی زندان رجاییشهر کرج پنجمین سال حبس بدون مرخصی خود را سپری میکرد، در روز ۲۲ شهریور ۱۳۹۴ در زندان به علت سکته مغزی درگذشت.
goo.gl/m94VHc
توانا به زودی دورهای در مورد کارگران با عنوان «حقوق کار و سازماندهی کارگری» برگزار میکند. شما می توانید از یکی از این دو طریق ثبت نام کنید.
لینک ثبت نام در وبسایت:
tavaana.org/user/register
لینک ثبت نام در گوگل فرم:
bit.ly/2xgURtA
کانال این کلاس:
t.me/labor_rights
مطالب مرتبط؛
حقوق کارگران و تشکیلات کارگری
goo.gl/MMnNMY
دموکراسی،نارضایتی و کارگر از «جوئل فریدمن»
goo.gl/dcepyJ
@Tavaana_TavaanaTech
او در اثر بیماری سرطان درگذشت.
عکس سمت راست،مرداد۹۵ پس از ۵سال حبس بدون مرخصی وعکس سمت چپ،۱۱مهر۹۶
به او مرخصی استعلاجی نمیدادند
جراحی با وجود مشکلات جسمی فراوان، پنج سال حبس را بدون یک روز مرخصی در زندان تبریز گذارند و حتی به او برای گذراندن دوران درمان، مرخصی استعلاجی ندادند.
پس از اختلالات بسیار جسمانی، تشخیص پزشکان، سرطان تیروئید بود. با دستبند و پابند راهی بیمارستان شد. انتظار میرفت طبق قانون مرخصی استعلاجی بگیرد. تشخیص دادستان این بود که وی مجرم امنیتیست و محروم از مرخصی.
جراحی مرداد ۹۵ پس از آزادی، پیش از هر کار دیگر، بر مزار شاهرخ زمانی، رفیق و یار دیرین خود ظاهر شد و پس از آن به دیدار خانواده شتافت.
شاهرخ زمانی نقاش ساختمانی و فعال کارگری بود. وی عضو هیأت مدیرۀ کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری، عضو هیأت بازگشایی سندیکای کارگران ساختمان و نقاشان و زندانی سیاسی نیز بوده است. وی در شرایطی که در بند سیاسی زندان رجاییشهر کرج پنجمین سال حبس بدون مرخصی خود را سپری میکرد، در روز ۲۲ شهریور ۱۳۹۴ در زندان به علت سکته مغزی درگذشت.
goo.gl/m94VHc
توانا به زودی دورهای در مورد کارگران با عنوان «حقوق کار و سازماندهی کارگری» برگزار میکند. شما می توانید از یکی از این دو طریق ثبت نام کنید.
لینک ثبت نام در وبسایت:
tavaana.org/user/register
لینک ثبت نام در گوگل فرم:
bit.ly/2xgURtA
کانال این کلاس:
t.me/labor_rights
مطالب مرتبط؛
حقوق کارگران و تشکیلات کارگری
goo.gl/MMnNMY
دموکراسی،نارضایتی و کارگر از «جوئل فریدمن»
goo.gl/dcepyJ
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. محمد جراحی؛ #کارگر شریف، به دوستش شاهرخ زمانی پیوست. او در اثر بیماری سرطان درگذشت. عکس سمت راست، مرداد ۹۵ پس از ۵ سال حبس بدون مرخصی وعکس سمت چپ،۱۱ مهر ۹۶ به او مرخصی استعلاجی نمیدادند جراحی با وجود مشکلات جسمی فراوان، پنج سال حبس را بدون یک روز مرخصی…