فرزند یکی از جانبازان اعصاب و روان برای ما متنی فرستاده است که بدون هیچ توضیحی عینا آن را منتشرمیکنیم. تصویر تزیینیست اما متن عین واقعیتی ست که بر این شهروند ما میگذرد.
این شهروند از ما خواست صدای او باشیم. چرا نباشیم؟ ما اینجا هستیم که پژواک رنجی باشیم که بر شهروندان ایرانی میگذرد.
.
به امید روزهای بهتر برای ایران و ایرانی!
.
«سلام. پدر من جانباز است. یک سال پیش لوله آبی در کوچه محل سکونت پدرم ترکید و از آن آب میرفت و کسی متوجه آن نشد. در نتیجه خانه پدرم خراب شد. تمام خسارتی که اداره آب به ما داد، چهل میلیون تومان بود. با زحمت بسیار پس از چهار سال توانستیم زمین خانه پدرم را، که ۶۶ متر بود و به دلیل شرایطش از دو طرف عقبنشینی داشت، به شهرداری بدهیم و به جای آن یک واحد پنجاه متری – که فقط میشود به عنوان دفتر کار از آن استفاده کرد– به ما دادند.
پدر بیچاره من به دلیل اینکه جانباز اعصاب و روان است، شرایط خیلی سختی دارد و حتما یکی از ما فرزندانش باید کنارش باشد. اما الان که مستاجر است، این ممکن نیست.
از شما میخواهم یک گزارش در این باره منتشر کنید تا این پست فطرتها را رسوا کنیم. ما از بنیاد جانبازان درخواست کمک کردیم ولی آنها هرگز کاری برایمان نکردند. پدر من پس از خرابشدن خانهاش تا کنون سه بار در بیمارستان بستری شده است ولی هرگز وضعیت خوبی نداشته است و ندارد.
ما سه پسر و یک خواهر هستیم. ما سه پسر چون ازدواج کردهایم نمیتوانیم با پدرمان در یک خانه زندگی کنیم. خواهر مجردم و مادرم با پدرم زندگی میکنند. خواهر و مادرم مورد ضرب و شتم پدرم قرار میگیرند. ما مجبور شدهایم در شهرکهای دورتر برای آنها خانه اجاره کنیم. به همین دلیل هر وقت که پدرم خواهر و مادرم را کتک میزند، زمان زیادی طول میکشد تا به خانهشان برسیم. مادر و خواهرم واقعا شرایط بدی دارند.
شما میتوانید به ما کمک کنید و صدای ما باشید؟
واقعا ما دیگر کاری از دستمان برنمیآید. چند بار به پدرم قرص خوراندهایم و او را در بیمارستان بستری کردیم، ولی شرایط تغییری نکرد و پس از یک هفته مرخص شد.
به قرآن من نمیدانم چطور باید فاصله پانزده کیلومتری بین شهرک محل سکونتم تا خانه پدرم را با پراید مدل ۷۹ بروم. یک بار رفتم که خواهرم را از مرگ نجات دهم ولی شانس آوردیم که پیش از من، مادرم که بیرون بود به خانه رسیده بود.
در یک ماه گذشته این بار دوم است که این مسیر را با یک دست روی چراغ و دست دیگر روی فرمان و بوق رفتم.
لطفا کمک کنید!»
مرتبط:
#جانبازان_اعصاب_و_روان؛ از خودگذشتگان فراموششده
http://bit.ly/2CQpgFR
@Tavaana_TavaanaTech
این شهروند از ما خواست صدای او باشیم. چرا نباشیم؟ ما اینجا هستیم که پژواک رنجی باشیم که بر شهروندان ایرانی میگذرد.
.
به امید روزهای بهتر برای ایران و ایرانی!
.
«سلام. پدر من جانباز است. یک سال پیش لوله آبی در کوچه محل سکونت پدرم ترکید و از آن آب میرفت و کسی متوجه آن نشد. در نتیجه خانه پدرم خراب شد. تمام خسارتی که اداره آب به ما داد، چهل میلیون تومان بود. با زحمت بسیار پس از چهار سال توانستیم زمین خانه پدرم را، که ۶۶ متر بود و به دلیل شرایطش از دو طرف عقبنشینی داشت، به شهرداری بدهیم و به جای آن یک واحد پنجاه متری – که فقط میشود به عنوان دفتر کار از آن استفاده کرد– به ما دادند.
پدر بیچاره من به دلیل اینکه جانباز اعصاب و روان است، شرایط خیلی سختی دارد و حتما یکی از ما فرزندانش باید کنارش باشد. اما الان که مستاجر است، این ممکن نیست.
از شما میخواهم یک گزارش در این باره منتشر کنید تا این پست فطرتها را رسوا کنیم. ما از بنیاد جانبازان درخواست کمک کردیم ولی آنها هرگز کاری برایمان نکردند. پدر من پس از خرابشدن خانهاش تا کنون سه بار در بیمارستان بستری شده است ولی هرگز وضعیت خوبی نداشته است و ندارد.
ما سه پسر و یک خواهر هستیم. ما سه پسر چون ازدواج کردهایم نمیتوانیم با پدرمان در یک خانه زندگی کنیم. خواهر مجردم و مادرم با پدرم زندگی میکنند. خواهر و مادرم مورد ضرب و شتم پدرم قرار میگیرند. ما مجبور شدهایم در شهرکهای دورتر برای آنها خانه اجاره کنیم. به همین دلیل هر وقت که پدرم خواهر و مادرم را کتک میزند، زمان زیادی طول میکشد تا به خانهشان برسیم. مادر و خواهرم واقعا شرایط بدی دارند.
شما میتوانید به ما کمک کنید و صدای ما باشید؟
واقعا ما دیگر کاری از دستمان برنمیآید. چند بار به پدرم قرص خوراندهایم و او را در بیمارستان بستری کردیم، ولی شرایط تغییری نکرد و پس از یک هفته مرخص شد.
به قرآن من نمیدانم چطور باید فاصله پانزده کیلومتری بین شهرک محل سکونتم تا خانه پدرم را با پراید مدل ۷۹ بروم. یک بار رفتم که خواهرم را از مرگ نجات دهم ولی شانس آوردیم که پیش از من، مادرم که بیرون بود به خانه رسیده بود.
در یک ماه گذشته این بار دوم است که این مسیر را با یک دست روی چراغ و دست دیگر روی فرمان و بوق رفتم.
لطفا کمک کنید!»
مرتبط:
#جانبازان_اعصاب_و_روان؛ از خودگذشتگان فراموششده
http://bit.ly/2CQpgFR
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. فرزند یکی از جانبازان اعصاب و روان برای ما متنی فرستاده است که بدون هیچ توضیحی عینا آن را منتشرمیکنیم. تصویر تزیینیست اما متن عین واقعیتی ست که بر این شهروند ما میگذرد. این شهروند از ما خواست صدای او باشیم. چرا نباشیم؟ ما اینجا هستیم که پژواک رنجی باشیم…