همسر الناز نبیی، قربانی سرنگونی هواپیما توسط سپاه، از احضارش به اطلاعات زنجان به خاطر توهین به نمایندههای خامنهای خبر داده و این که روز ترحیم بهش پیام دادند «دهنت رو ببند، این اولین و آخرین اخطاره».
.
او در اینستاگرام نوشت:
"تا لحظه دفن من هیچی نگفتم که تا هر چه سریعتر الناز به خاک سپرده بشه، بعد از دفن چند تا پست گذاشتم که بگم نحوه اجرای مراسم تحمیلی از سوی بنیاد شهید، سپاه و نهادهای حکومتی بوده. در مراسم ترحیم متاسفانه دیدم که فرمانده سپاه ، نماینده خامنه ای در سپاه بعنوان صاحب عزا ایستادند کنار ما، که بهشون گفتم اینقدر بی غیرت نشدم که شماها بایستید بعنوان صاحب عزا، هم به امام جمعه و هم نماینده رهبر در سپاه توی همون مراسم گفتم که شما از یزید وقیح ترید و خوشحالم این رو گفتم چون حرف دل الناز بود.
همان روز ترحیم هم بهم پیام دادند که دهنت رو ببند و این اولیت و آخرین اخطار هست، صبح روز بعد از مراسم ترحیم در میانه راه که تنهایی داشتم میرفتم سر خاک از الناز خداحافظی کنم از اداره اطلاعات زنجان من رو احضار کردند بخاطر توهین به نماینده های خامنه ای و پستهای اینستاگرامی، از آنجا که زیر بار تعهد دادن نمیرفتم بدون اینکه بتونم به درستی خداحافظی کنم سریع به تهران رفتم. در تهران هم با منزل پدری من تماس گرفته شده بود. در تهران به محلی غیر از منزل اشنایان خود رفته بودم و از آنجایی که اهل سکوت نبودم و نیستم مجبور شدم سریعا از کشور خارج بشم تا صدای مظلومیت قربانیان این فاجعه رو به بقیه برسونم. حکومت ایران تنها ظلمش حمله موشکی نبود در فاجعه هواپیما، دادن اجازه پرواز به پروازهای مسافربری بعد حمله به آمریکا، کتمان حقیقت، عدم عذرخواهی، تحمیل نحوه برگزاری مراسم، عدم همکاری با جامعه بین المللی همه ظلمهایی نابخشودنی هستند. به امید روزی که یک حکومت پاسخگو در ایران داشته باشیم که جان مردم برایش ارزش داشته باشد. انتشار پست بلامانع است."
.
- در تصویر متن پست چند روز پیش آقای سلیمانی را مشاهده میکنید.
جواد سلیمانی،همسر النازنبیی در صفحه اینستاگرام خود نوشته بود:
"به شخصه یادم نمیاد رهبر فعلی ایران خودش را در قبال مساله ای پاسخگو بدونه و یا عذرخواهی کند،همواره طلبکار بوده"
.
سلیمانی همچنین گفت به زودی درباره "فشار سنگین به خانواده حداقل برخی قربانیان از سوی بنیاد شهید، سپاه و نهادهای مختلف برای تحمیل نحوه برگزاری مراسم تشییع و تدفین و تهدید و ارعاب خانواده های حداقل برخی قربانیان" خواهد نوشت.
و حالا او را تهدید کردهاند.
.
#پرواز۷۵۲ #سقوط_هواپیمای_اوکراینی
@Tavaana_TavaanaTech
.
او در اینستاگرام نوشت:
"تا لحظه دفن من هیچی نگفتم که تا هر چه سریعتر الناز به خاک سپرده بشه، بعد از دفن چند تا پست گذاشتم که بگم نحوه اجرای مراسم تحمیلی از سوی بنیاد شهید، سپاه و نهادهای حکومتی بوده. در مراسم ترحیم متاسفانه دیدم که فرمانده سپاه ، نماینده خامنه ای در سپاه بعنوان صاحب عزا ایستادند کنار ما، که بهشون گفتم اینقدر بی غیرت نشدم که شماها بایستید بعنوان صاحب عزا، هم به امام جمعه و هم نماینده رهبر در سپاه توی همون مراسم گفتم که شما از یزید وقیح ترید و خوشحالم این رو گفتم چون حرف دل الناز بود.
همان روز ترحیم هم بهم پیام دادند که دهنت رو ببند و این اولیت و آخرین اخطار هست، صبح روز بعد از مراسم ترحیم در میانه راه که تنهایی داشتم میرفتم سر خاک از الناز خداحافظی کنم از اداره اطلاعات زنجان من رو احضار کردند بخاطر توهین به نماینده های خامنه ای و پستهای اینستاگرامی، از آنجا که زیر بار تعهد دادن نمیرفتم بدون اینکه بتونم به درستی خداحافظی کنم سریع به تهران رفتم. در تهران هم با منزل پدری من تماس گرفته شده بود. در تهران به محلی غیر از منزل اشنایان خود رفته بودم و از آنجایی که اهل سکوت نبودم و نیستم مجبور شدم سریعا از کشور خارج بشم تا صدای مظلومیت قربانیان این فاجعه رو به بقیه برسونم. حکومت ایران تنها ظلمش حمله موشکی نبود در فاجعه هواپیما، دادن اجازه پرواز به پروازهای مسافربری بعد حمله به آمریکا، کتمان حقیقت، عدم عذرخواهی، تحمیل نحوه برگزاری مراسم، عدم همکاری با جامعه بین المللی همه ظلمهایی نابخشودنی هستند. به امید روزی که یک حکومت پاسخگو در ایران داشته باشیم که جان مردم برایش ارزش داشته باشد. انتشار پست بلامانع است."
.
- در تصویر متن پست چند روز پیش آقای سلیمانی را مشاهده میکنید.
جواد سلیمانی،همسر النازنبیی در صفحه اینستاگرام خود نوشته بود:
"به شخصه یادم نمیاد رهبر فعلی ایران خودش را در قبال مساله ای پاسخگو بدونه و یا عذرخواهی کند،همواره طلبکار بوده"
.
سلیمانی همچنین گفت به زودی درباره "فشار سنگین به خانواده حداقل برخی قربانیان از سوی بنیاد شهید، سپاه و نهادهای مختلف برای تحمیل نحوه برگزاری مراسم تشییع و تدفین و تهدید و ارعاب خانواده های حداقل برخی قربانیان" خواهد نوشت.
و حالا او را تهدید کردهاند.
.
#پرواز۷۵۲ #سقوط_هواپیمای_اوکراینی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. همسر الناز نبیی، قربانی سرنگونی هواپیما توسط سپاه، از احضارش به اطلاعات زنجان به خاطر توهین به نمایندههای خامنهای خبر داده و این که روز ترحیم بهش پیام دادند «دهنت رو ببند، این اولین و آخرین اخطاره». . او در اینستاگرام نوشت: "تا لحظه دفن من هیچی نگفتم…
«چند روز پیش در اراک هم مثل بقیه شهرها مجلس یادبود برای چند نفر از کشته شدههای فاجعه هواپیما گرفته بودند. شده بود پاسدارخونه! کلی نیروی امنیتی تو جمعیت بود و همه رو میپاییدن.
.
سه تا دوربین هم ضبط میکرد کل اتفاقات مسجد رو. آخوند هم کلی از سپاه و سردار حاجیزاده تعریف و تشکر کرد. قشنگ یاد قصه مأمون و امام رضا که خود اینا همیشه پای منبرها میگن افتادم. هم اون جوونا رو کشتن هم خودشون شدن صاحب عزا!»
.
پیام یکی از همراهان توانا از ایران
.
- حکومتی که نیروهای پدافندیاش هواپیمای مسافربری را سرنگون کرده است؛ هیچکدام از مسئولانش بابت این فاجعه حداقل استعفا هم ندادند. اکنون طلبکار هم هستند!
.
تصاویری از قربانیان افغانستانی هواپیمای اوکراینی. یادشان گرامی
#خامنه_ای #فرمانده_کل_قوا #قاسم_سلیمانی #سپاه_تروریستی_پاسداران #فاجعه_کرمان #سقوط_هواپیمای_اوکراینی #افغانستان
@Tavaana_TavaanaTech
.
سه تا دوربین هم ضبط میکرد کل اتفاقات مسجد رو. آخوند هم کلی از سپاه و سردار حاجیزاده تعریف و تشکر کرد. قشنگ یاد قصه مأمون و امام رضا که خود اینا همیشه پای منبرها میگن افتادم. هم اون جوونا رو کشتن هم خودشون شدن صاحب عزا!»
.
پیام یکی از همراهان توانا از ایران
.
- حکومتی که نیروهای پدافندیاش هواپیمای مسافربری را سرنگون کرده است؛ هیچکدام از مسئولانش بابت این فاجعه حداقل استعفا هم ندادند. اکنون طلبکار هم هستند!
.
تصاویری از قربانیان افغانستانی هواپیمای اوکراینی. یادشان گرامی
#خامنه_ای #فرمانده_کل_قوا #قاسم_سلیمانی #سپاه_تروریستی_پاسداران #فاجعه_کرمان #سقوط_هواپیمای_اوکراینی #افغانستان
@Tavaana_TavaanaTech
پریسای عزیزم، بیست روز دندان بر جگر فشردم. پریسای عزیزم بیست روز در این تونل سیاهِ وحشتناک خون دل خوردم و دم نزدم. پریسای عزیزم بیست روز از درد و اندوه و استرس در آن شورهزار، در آن شهر سیمانی، در جمعِ مردمانی دلشکسته با لبهای بسته با مشتهای گرهکرده، غرق در ناتوانیِ خویش، فریادم را فروخوردم تا کسی صدایم را نشنود.
پریسای عزیزم، به خاطر تو، به خاطر برگرداندنِ تو و دخترمان ریرا به تورنتو بیست روز خفقان گرفتم. ساکت ماندم و بر اظهارنظرهای دولتیانِ یاوهباف، لاطائلاتِ آدمکشها و ترشحات چرکین دهانهای بدبو چیزی ننوشتم.
پریسای عزیزم حالا تو اینجایی، پیش خودم. میدانستم چه بر سر جنازهها خواهند آورد. تاریخ این چهل و یک سالِ منحوس را واو به واو میدانم. بساط نماز میت و دوربین و گورستانشان را از بر هستم. میدانستم چگونه خانوادههای بیپناه را در منگنه خواهند فشرد. میدانستم چگونه صاحبعزا خواهند شد و به ریش ما خواهند خندید. دیدیم. همگی در این بیست روز با هم دیدیم. همانطور که در گذشته دیده بودیم.
با دوستان خودم و خودت مشورت کردم. من برای تدفینِ شما به ایران آمده بودم اما ورق برگشت. وقتی به ایران آمدم چیزی برای از دست دادن نبود اما وقتی رسیدم بیرون کشیدنِ شما از دهان هیولاها هدف بزرگم شد. همان ساعت انتشار بیانیهی خفتبار تصمیممان را گرفتیم که شما به کانادا برگردید و من مجریِ این تصمیم بودم.
پریسا جان! جنگیدم، با چشمان اشکبار و قلبی شکسته جنگیدم، آوارهی وزارت خارجهی جهنمیشان در میدان توپخانه شدم، سرگردان در پزشکی قانونیِ متعفنشان در کهریزک، آن طویلهی بیدر و پیکر به این و آن رو انداختم، خودم را حقیر کردم بیچاره کردم تا تو و ریرا برگردید تا سنگها را بردارم و به هدفم برسم. پریسا جان! توش و توانی نمانده است تا روایت آن دو هفتهی جهنمی را بنویسم. غمِ تو غمِ از دست دادنِ تو چاهِ عمیقِ سیاهیست که ته ندارد و مدام غلیان میکند.
اما پریسا جان! نگذاشتم به پیکر پاک تو و دخترمان ریرا اهانت شود. نگذاشتم عمامهبهسرهای فرصتطلب و ژنرالهای جانی با دک و پزِ قرون وسطاییشان بر پیکرت نماز بخوانند. نگذاشتم عزاداران حرفهای، سیاهپوشانِ مادرزاد، مطربان گورخانه و مکبرانِ بدصدا دور شما حلقه بزنند. نگذاشتم تو را بر شانههایشان بگیرند در سلفیهایشان ظاهر شوی کثافتِ مغزشان مشام تو را بیازارد و وهنِ کارناوالِ حقیرشان تو و ریرا را از من ناامید کند. نگذاشتم آن پرچم را بر تابوت شما دراز کنند نگذاشتم پلاکاردی بزنند نگذاشتم به حریم شما وارد شوند نگذاشتم در آن گورهای بینام و نشان که برایت در نظر گرفتهاند در قطعهی شهدا تو را و ریرا را دفن کنند سنگ قبر شهید بر مزارت بنشانند و روزی هم در آینده آن سنگ قبر را بشکنند.
.
پریسا جان گفته بودم در ثروت و فقر، در بیماری و سلامت، در بدترین و بهترین روزها در کنارت هستم تا روزی که مرگ ما را از هم جدا کند. اما مرگِ تو مرگِ تو و مرگِ فرشتهی زیبایمان ریرا مرا بیشتر از همیشه به تو پیوند داد. مرگ ما را از هم جدا نکرد. قتلِ ناجوانمردانهی تو مرا با تو محکمتر از گذشته یکی کرد.
.
پریسای عزیزتر از جان! تو حالا اینجایی پیش خودم. با عزت و احترام در خانهات در تورنتو تشییع خواهی شد و به کمک دوستانم و دوستانت که خواهر یگانهی آنها بودی مراسمی محترمانه برای تو و ریرا تدارک میبینم. پریسای عزیزم مرا به خاطر بیست روز سکوت ببخش. ببخش ببخش ببخش مرا ببخش. پریسا جان مرا ببخش. چارهای نبود.
#حامد_اسماعیلیون #پرواز۷۵۲ #سقوط_هواپیمای_اوکراینی
@Tavaana_TavaanaTech
پریسای عزیزم، به خاطر تو، به خاطر برگرداندنِ تو و دخترمان ریرا به تورنتو بیست روز خفقان گرفتم. ساکت ماندم و بر اظهارنظرهای دولتیانِ یاوهباف، لاطائلاتِ آدمکشها و ترشحات چرکین دهانهای بدبو چیزی ننوشتم.
پریسای عزیزم حالا تو اینجایی، پیش خودم. میدانستم چه بر سر جنازهها خواهند آورد. تاریخ این چهل و یک سالِ منحوس را واو به واو میدانم. بساط نماز میت و دوربین و گورستانشان را از بر هستم. میدانستم چگونه خانوادههای بیپناه را در منگنه خواهند فشرد. میدانستم چگونه صاحبعزا خواهند شد و به ریش ما خواهند خندید. دیدیم. همگی در این بیست روز با هم دیدیم. همانطور که در گذشته دیده بودیم.
با دوستان خودم و خودت مشورت کردم. من برای تدفینِ شما به ایران آمده بودم اما ورق برگشت. وقتی به ایران آمدم چیزی برای از دست دادن نبود اما وقتی رسیدم بیرون کشیدنِ شما از دهان هیولاها هدف بزرگم شد. همان ساعت انتشار بیانیهی خفتبار تصمیممان را گرفتیم که شما به کانادا برگردید و من مجریِ این تصمیم بودم.
پریسا جان! جنگیدم، با چشمان اشکبار و قلبی شکسته جنگیدم، آوارهی وزارت خارجهی جهنمیشان در میدان توپخانه شدم، سرگردان در پزشکی قانونیِ متعفنشان در کهریزک، آن طویلهی بیدر و پیکر به این و آن رو انداختم، خودم را حقیر کردم بیچاره کردم تا تو و ریرا برگردید تا سنگها را بردارم و به هدفم برسم. پریسا جان! توش و توانی نمانده است تا روایت آن دو هفتهی جهنمی را بنویسم. غمِ تو غمِ از دست دادنِ تو چاهِ عمیقِ سیاهیست که ته ندارد و مدام غلیان میکند.
اما پریسا جان! نگذاشتم به پیکر پاک تو و دخترمان ریرا اهانت شود. نگذاشتم عمامهبهسرهای فرصتطلب و ژنرالهای جانی با دک و پزِ قرون وسطاییشان بر پیکرت نماز بخوانند. نگذاشتم عزاداران حرفهای، سیاهپوشانِ مادرزاد، مطربان گورخانه و مکبرانِ بدصدا دور شما حلقه بزنند. نگذاشتم تو را بر شانههایشان بگیرند در سلفیهایشان ظاهر شوی کثافتِ مغزشان مشام تو را بیازارد و وهنِ کارناوالِ حقیرشان تو و ریرا را از من ناامید کند. نگذاشتم آن پرچم را بر تابوت شما دراز کنند نگذاشتم پلاکاردی بزنند نگذاشتم به حریم شما وارد شوند نگذاشتم در آن گورهای بینام و نشان که برایت در نظر گرفتهاند در قطعهی شهدا تو را و ریرا را دفن کنند سنگ قبر شهید بر مزارت بنشانند و روزی هم در آینده آن سنگ قبر را بشکنند.
.
پریسا جان گفته بودم در ثروت و فقر، در بیماری و سلامت، در بدترین و بهترین روزها در کنارت هستم تا روزی که مرگ ما را از هم جدا کند. اما مرگِ تو مرگِ تو و مرگِ فرشتهی زیبایمان ریرا مرا بیشتر از همیشه به تو پیوند داد. مرگ ما را از هم جدا نکرد. قتلِ ناجوانمردانهی تو مرا با تو محکمتر از گذشته یکی کرد.
.
پریسای عزیزتر از جان! تو حالا اینجایی پیش خودم. با عزت و احترام در خانهات در تورنتو تشییع خواهی شد و به کمک دوستانم و دوستانت که خواهر یگانهی آنها بودی مراسمی محترمانه برای تو و ریرا تدارک میبینم. پریسای عزیزم مرا به خاطر بیست روز سکوت ببخش. ببخش ببخش ببخش مرا ببخش. پریسا جان مرا ببخش. چارهای نبود.
#حامد_اسماعیلیون #پرواز۷۵۲ #سقوط_هواپیمای_اوکراینی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. متن جدید حامد اسماعیلیون: . پریسای عزیزم، بیست روز دندان بر جگر فشردم. پریسای عزیزم بیست روز در این تونل سیاهِ وحشتناک خون دل خوردم و دم نزدم. پریسای عزیزم بیست روز از درد و اندوه و استرس در آن شورهزار، در آن شهر سیمانی، در جمعِ مردمانی دلشکسته با لبهای…