آموزشکده توانا
59K subscribers
29.2K photos
35.8K videos
2.54K files
18.4K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
احمد میرعلایی چگونه به قتل رسید؟
goo.gl/VyXEhT
احمد میرعلایی، جان بر سر قلم

هشت صبح روز دوم آبان‌ماه ۱۳۷۴مترجم و نویسنده‌‌ی پرکار ایرانی، احمد میرعلایی از منزلش به سوی کتاب‌فروشی محل کارش به راه افتاد اما هرگز به آن‌جا نرسید. او عادت داشت که اگر ظهر به خانه نمی‌رفت تغییر برنامه را اطلاع دهد اما آن روز چنین نکرد.

خانواده‌اش نگران شدند اما جست‌وجو برای یافتنش بی‌نتیجه بود. پیکر بی‌جان او ساعت ده شب در کوچه‌های خیابان میر اصفهان پیدا شد. کنار جنازه‌ی او دو بطری مشروب قرار داده بودند. نیروی انتظامی پیدا شدن جسد را به خانواده میرعلایی اطلاع می‌دهد. او در یکی از کوچه‌‌های فرعی محل کارش به شکل نشسته به دیوار تکیه داده بود. همان شب در پزشکی قانونی خانواده‌ی میرعلایی جسد را می‌بینند که جای دو تزریق آمپول در دست راست او دیده می‌شود. احمد میرعلایی بر اثر تزریق انسولین از ناحیه‌ی دست راست دچار ایست قلبی می‌شود و جان می‌دهد.

این‌گونه پایان می‌یابد زندگی مترجمی که در تاریخ ۲۱ فروردین سال ۱۳۲۱ در اصفهان آغاز شده بود. احمد میرعلایی، مترجم، نویسنده، استاد دانش‌گاه، ناشر و روزنامه‌نگار در خانواده‌ای اهل فرهنگ و تحصیل‌کرده دیده به جهان گشود. پدر بزرگ پدری وی روحانی بود و پدر بزرگ مادری پزشکی حاذق. میرعلایی تحصیلات دانش‌گاهی خود تا مقطع کارشناسی در رشته‌ی ادبیات انگلیسی را در دانش‌گاه اصفهان گذراند و پس از آن به دلیل کسب رتبه‌ی اول، موفق به دریافت بورس تحصیلی شد و به دانش‌گاه لیدز در انگلستان رفت و مدرک فوق لیسانس خود را در رشته‌ی ادبیات و زبان انگلیسی از این دانش‌گاه دریافت کرد. میرعلایی سپس برای دریافت دکترای ادبیات انگلیسی وارد دانش‌گاه سوربن شد اما آن را نیمه‌تمام گذاشت و به ایران بازگشت.

قتل میرعلایی مانند دیگر قتل‌های نویسندگان و دگراندیشان، جهت محدودسازی اندیشه و حق آزادی بیان صورت گرفت. احمد میرعلایی به هیچ حزب و دسته‌ی سیاسی وابستگی نداشت که بخواهیم او را مخالف سیاسی جمهوری اسلامی قلمداد کنیم.او در نوجوانی شیفته‌ی محمد مصدق و جبهه‌ی ملی بود اما چه پیش و چه پس از انقلاب هیچ سابقه‌ی فعالیت سیاسی و یا مبارزات سیاسی نداشت. احمد میرعلایی تنها در نامه‌ای ۱۳۴ امضایی که امضای او هم پای نامه بود گفت که «ما نویسنده‌ایم».

«ما نویسنده‌ایم، یعنی احساس و تخیل و اندیشه‌ و تحقیق خود را به اشکال مختلف می‌نویسیم و منتشر می‌کنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ماست که نوشته‌مان - اعم از شعر یا داستان، نمایش‌نامه یا فیلم‌نامه، تحقیق یا نقد، و نیز ترجمه آثار دیگر نویسندگان جهان- آزادانه و بی‌هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانه‌ای، در صلاحیت هیچ‌کس یا هیچ‌ نهادی نیست. اگر چه پس از نشر راه قضاوت و نقد آزادانه درباره‌ی آن‌ها بر همه‌گان گشوده است.» این نویسندگان در بخش دیگری از نامه می‌خواهند که آن‌ها را نویسنده ببینند. «پس اگر چه توضیح واضحات است، باز می‌گوئیم: ما نویسنده‌ایم. ما را نویسنده ببینید و حضور جمعی ما را حضور صنفی نویسندگان بشناسید.»

احمد میرعلایی پس از امضای این نامه مانند دیگر امضاکنندگان نامه، بارها به وزارت اطلاعات ِ دولت رفسنجانی احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت و آزار دید.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/yqGdX6

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت ابراهیم پورداود، ایران‌شناس برجسته و نخستین مترجم اوستا
goo.gl/lHKbva
ابراهیم پورداود، ایران‌شناس و اوستاشناس معاصر و نخستین کسی که اوستا را به فارسی برگرداند در بیستم بهمن‌ماه ۱۲۶۴ در شهر رشت و در محله‌ی سبزه‌میدان دیده به جهان گشود.

پورداود در سال ۱۲۸۷ از راه قم، اراک، کرمانشاه، بغداد و حلب به لبنان رفت و در بیروت و در مدرسه‌ی «لوئیک» به آموختن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت و در همان‌جا بود که نام پورداود بر خود نهاد و برادرانش نیز نام خانوادگی داودزاده و داودی را انتخاب کردند.
پورداود در سال ۱۲۹۵ در دانشگاه برلین و پس از آن در دانشکده‌ی «ارلانگن» به ادامه‌ی تحصیل در رشته‌ی حقوق پرداخت. پورداود در آن‌جا با سیدحسن تقی‌زاده آشنا شد و در انتشار مجله‌ی «کاوه» با او هم‌کاری کرد. هم‌کاری با تقی‌زاده و محمد قزوینی و آشنایی‌اش با خاورشناسان آلمانی مانند «یوزف مارکوارت» تاثیر بسیاری بر اندیشه‌های پورداود گذاشت. پورداود بیش از پیش به تحصیل و تحقیق در مورد ایران باستان علاقه‌مند شد.

پورداود در آنجا به انتشار بخشی از مزدیسنا و گزارش اوستا همت گمارد. مَزدَیَسنا صفتی است که به معنای پرستنده‌ی اهورامزدا است. پورداود در سال ۱۳۱۱ به درخواست رابیندرانات تاگور از سوی دولت ایران برای تدریس فرهنگ ایران باستان به هند رفت و در دانشگاهی در هند به تدریس پرداخت. پورداود در سال ۱۳۱۲ در هفتمین کنگره‌ی هند شزقی هند در گروه اوستاشناسی عضویت یافت و ریاست شعبه‌ی عربی-پارسی را نیز برعهده گرفت و در آنجا خطابه‌ای با عنوان «مراجعاتی چند درباره‌ی بودا در ادبیات و تاریخ ایران» به زبان انگلیسی ارائه داد. زرتشتیان هند بسیار به پورداود علاقه‌مند بودند و حتا در مراسم‌هایی که جز زرتشتیان کسی را راه نمی‌دادند نیز از او دعوت به عمل می‌آوردند.
پورداود در سال ۱۳۱۲ از بمبئی به آلمان رفت و در آن‌جا به ادامه‌ی کار ترجمه و گزارش اوستا پرداخت. او در سال ۱۳۱۶ به ایران بازگشت و در دانشگده‌ی حقوق و دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخت. پورداود در سال ۱۳۱۷ عضو پیوسته‌ی فرهنگستان ایران شد. فرهنگستان ایران نهادی بود که در نهم اردیبهشت ۱۳۱۴ برای اصلاح زبان و خط فارسی به دستور رضاشاه تاسیس شده بود و تا سال ۱۳۳۳ فعالیت داشت. در شصتمین سال تولد پورداود، مراسم پاشکوهی در تالار اجتماعات دانشسرای عالی تهران برگزار شد که در آن اساتید برجسته‌ای حضور داشتند که علاوه بر اساتید ایرانی، شخصیت‌های علمی خارجی نیز شرکت کرده بودند.
.
از ابراهیم پورداود آثار فراوانی بر جای مانده است. به غیر از مجموعه گفتارها و رسالات فراوانی که ایشان نوشته است فقط کتاب‌های علمی و تحقیق و ترجمه‌هایی که از او باقی‌ مانده است بیش از ۲۲۰۰ صفحه است و همه‌ی این‌ها به غیر از کار بزرگ پورداود در ترجمه و تفسیر اوستا است که شامل دو جلد «یشنا»، دو جلد «یسنا»، دو ترجمه از «گات‌ها» و یک جلد «ویسپرد» است. از دیگر آثار پورداود می‌توان به «آناهیتا» اشاره کرد.
ابراهیم پورداود در ۲۶ آبان‌ماه ۱۳۴۷ در سن ۸۳ سالگی در تهران درگشدت و طبق وصیتش در آرامگاه خانوادگی در رشت به خاک سپرده شد.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/wuKWDf

@Tavaana_TavaanaTech