مرتضی دولتپور، زندانی سیاسی سابق، به ۹ ماه حبس محکوم شد
به گزارش یک منبع مطلع، مرتضی دولتپور، زندانی سیاسی سابق، به یکسال حبس تعزیری محکوم شد، اما به دلیل تسلیم به رای، محکومیت او به ۹ ماه حبس کاهش یافت.
آقای دولتپور در تاریخ ۲۷ شهریورماه ۱۴۰۴ با یورش مأموران لباسشخصی وزارت اطلاعات به منزل پدریاش در قم بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات این شهر منتقل شد. او به مدت پنج روز در سلول انفرادی تحت بازجویی قرار داشت و سپس با تودیع وثیقه یک میلیارد تومانی بهطور موقت آزاد شد.
بر اساس این گزارش، آقای دولتپور با اتهام «تبلیغ علیه نظام» تفهیم اتهام شد و مورد محاکمه قرار گرفت و حکم او هم سریعا صعتذ شد.
مرتضی دولتپور پیشتر نیز در مردادماه ۱۳۹۹ در محل مغازه آرایشگریاش توسط مأموران وزارت اطلاعات قم بازداشت شده و پس از انتقال مستقیم به سلول انفرادی، به مدت ۲۰ روز تحت شکنجه و بازجوییهای سنگین قرار گرفته بود. او پس از یک ماه بازداشت انفرادی به زندان ساحلی قم منتقل و سپس با وثیقه ۸۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
دادگاه انقلاب قم در آن پرونده، وی را به اتهامهای توهین به خامنهای و خمینی، تبلیغ علیه نظام و اتهام ساختگی تحریک مردم به جنگ علیه یکدیگر به پنج سال و یک ماه حبس تعزیری محکوم کرد. (که مجازات اشد یعنی ۳۷ ماه قابل اجرا بود)
مرتضی دولتپور در ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ جهت اجرای حکم به زندان مرکزی قم (معروف به زندان لنگرود) منتقل شد و در ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ با آزادی مشروط و تعلیق سهساله از زندان آزاد گردید.
به گفته نزدیکانش، او پس از آزادی از زندان در وضعیت دشوار اقتصادی و معیشتی به سر میبرد و به دلیل فشارهای امنیتی بیکار است. آقای دولتپور اکنون در منزل پدریاش زندگی میکند و به پرستاری از پدر و مادر سالمند خود مشغول است؛ پدرش دو سال است به بیماری آلزایمر شدید مبتلا شده و به گفته یک منبع مطلع برای غذا خوردن و کارهای دیگر (دستشویی و تعویض پوشک بزرگسالان)نیاز به کمک دارد و این کارها بر عهده آقای دولتپور است و حالا با حکم ۹ ماه تحمل حبس خانواده با بحران شدیدی مواجه میشود.
این منبع همچنین تأیید کرده که آقای دولتپور به بیماری پوستی پیسی (ویتیلیگو) مبتلا شده است؛ بیماریای که در دوران بازداشت نخست او آغاز شد و بخشهای زیادی از بدنش را درگیر کرده است. وی در زندان از درمان و داروی مناسب محروم بوده و پس از آزادی نیز به دلیل هزینه بالای داروها ناچار به توقف درمان شده است.
مرتضی دولتپور ۴۰ ساله است، پیشتر ازدواج کرده و در سال ۱۳۹۵ به دلیل مشکلات شدید اقتصادی از همسرش جدا شده است. او اکنون بدون وکیل و در شرایط مالی بسیار دشواری به سر میبرد، پدرش برای زنده ماندن به او نیاز دارد و این حکم ۹ ماه حبس دشواری زندگی را دوچندان کرده است.
#مرتضی_دولتپور
#زندانی_سیاسی
#قم
#آزادی_بیان
#نه_به_شکنجه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به گزارش یک منبع مطلع، مرتضی دولتپور، زندانی سیاسی سابق، به یکسال حبس تعزیری محکوم شد، اما به دلیل تسلیم به رای، محکومیت او به ۹ ماه حبس کاهش یافت.
آقای دولتپور در تاریخ ۲۷ شهریورماه ۱۴۰۴ با یورش مأموران لباسشخصی وزارت اطلاعات به منزل پدریاش در قم بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات این شهر منتقل شد. او به مدت پنج روز در سلول انفرادی تحت بازجویی قرار داشت و سپس با تودیع وثیقه یک میلیارد تومانی بهطور موقت آزاد شد.
بر اساس این گزارش، آقای دولتپور با اتهام «تبلیغ علیه نظام» تفهیم اتهام شد و مورد محاکمه قرار گرفت و حکم او هم سریعا صعتذ شد.
مرتضی دولتپور پیشتر نیز در مردادماه ۱۳۹۹ در محل مغازه آرایشگریاش توسط مأموران وزارت اطلاعات قم بازداشت شده و پس از انتقال مستقیم به سلول انفرادی، به مدت ۲۰ روز تحت شکنجه و بازجوییهای سنگین قرار گرفته بود. او پس از یک ماه بازداشت انفرادی به زندان ساحلی قم منتقل و سپس با وثیقه ۸۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
دادگاه انقلاب قم در آن پرونده، وی را به اتهامهای توهین به خامنهای و خمینی، تبلیغ علیه نظام و اتهام ساختگی تحریک مردم به جنگ علیه یکدیگر به پنج سال و یک ماه حبس تعزیری محکوم کرد. (که مجازات اشد یعنی ۳۷ ماه قابل اجرا بود)
مرتضی دولتپور در ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ جهت اجرای حکم به زندان مرکزی قم (معروف به زندان لنگرود) منتقل شد و در ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ با آزادی مشروط و تعلیق سهساله از زندان آزاد گردید.
به گفته نزدیکانش، او پس از آزادی از زندان در وضعیت دشوار اقتصادی و معیشتی به سر میبرد و به دلیل فشارهای امنیتی بیکار است. آقای دولتپور اکنون در منزل پدریاش زندگی میکند و به پرستاری از پدر و مادر سالمند خود مشغول است؛ پدرش دو سال است به بیماری آلزایمر شدید مبتلا شده و به گفته یک منبع مطلع برای غذا خوردن و کارهای دیگر (دستشویی و تعویض پوشک بزرگسالان)نیاز به کمک دارد و این کارها بر عهده آقای دولتپور است و حالا با حکم ۹ ماه تحمل حبس خانواده با بحران شدیدی مواجه میشود.
این منبع همچنین تأیید کرده که آقای دولتپور به بیماری پوستی پیسی (ویتیلیگو) مبتلا شده است؛ بیماریای که در دوران بازداشت نخست او آغاز شد و بخشهای زیادی از بدنش را درگیر کرده است. وی در زندان از درمان و داروی مناسب محروم بوده و پس از آزادی نیز به دلیل هزینه بالای داروها ناچار به توقف درمان شده است.
مرتضی دولتپور ۴۰ ساله است، پیشتر ازدواج کرده و در سال ۱۳۹۵ به دلیل مشکلات شدید اقتصادی از همسرش جدا شده است. او اکنون بدون وکیل و در شرایط مالی بسیار دشواری به سر میبرد، پدرش برای زنده ماندن به او نیاز دارد و این حکم ۹ ماه حبس دشواری زندگی را دوچندان کرده است.
#مرتضی_دولتپور
#زندانی_سیاسی
#قم
#آزادی_بیان
#نه_به_شکنجه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊22❤3
اکرم نقابی، مادر سعید زینالی، دانشجویی که توسط حکومت در تابستان ۱۳۷۸ بازداشت شد و از آن زمان تا کنون هیچ خبری از او در دست نیست، بار دیگر در جستجوی اثری از فرزندش به اداره آگاهی شاپور مراجعه کرد. این اقدام در پی انتساب خبری به یک رسانه داخلی مبنی بر پیدا شدن اجسادی در پشت سد خشک شده کرج، صورت گرفت.
دختر خانم نقابی در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«گاهی یک خبر... فقط یک جمله ...
میتواند قلب مادری را دوباره از هم پاره کند.
مادری که سالهاست بین امید و ترس زندگی میکند مادری که هر بار تلفن زنگ میخورد هر بار خبری پخش میشود هر بار اسمی از گمشدهها میآید دوباره تمام داغهایش تازه میشود.
چند روز پیش گفتند در سد کرج جنازههای دست بسته پیدا شده. سد خشک شد، اما داغ دل خیلیها دوباره پر شد. مادرم همان روز بیصدا از خانه بیرون رفته... به آگاهی شاپور همان جایی که سالها پیش بعد از بردن سعید پرونده باز کرده بود.
رفته بود شاید شاید نشانی، اسمی، ردی از پسرش پیدا شود.
رفته بود که ببیند نکند یکی از آن جنازهها سعیدش باشد. وقتی گوشی را برداشت گریهاش بند نمیآمد.
فقط گفت:
ترسیدم بهتون بگم و ناراحتتون کنم .... فقط رفتم ببینم... شاید... نکنه سعیدم بین اونها باشه. سالها گذشته اما دل مادرم هنوز همان جا مانده در لحظهای که پسرش را بردند و گفتند:
چند تا سوال داریم زود بر میگرده...
اما هیچوقت برنگشت و مادرم هنوز بعد از این همه سال دنبال یک نشانی ست... گاهی از خدا میخواهد حداقل جسدش را پیدا کند و گاهی در عمق قلبش هنوز امید دارد که پسرش زنده باشد و روزی برگردد.
چقدر دردناکه؛
این که آدم بین مرگ و زندگی عزیزش معلق بماند و هیچ پاسخی نگیرد.»
برگرفته از صفحه الناز زینالی.
سعید زینالی دانشجوی دانشگاه تهران بود که در روز ۲۳ تیر ۱۳۷۸، پس از وقایع مربوط به حمله به کوی دانشگاه تهران، در منزل خود توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران بازداشت شد.
بر اساس گزارشهای موجود، او دستکم تا سال ۱۳۸۱ در زندان اوین نگهداری شده است. سه ماه پس از بازداشت، تنها یکبار اجازه یافت با خانوادهاش تماس تلفنی برقرار کند و از آن زمان تاکنون هیچ اطلاع رسمی یا قابل تأییدی دربارهٔ وضعیت یا سرنوشت او منتشر نشده است.
با وجود پیگیریهای گسترده خانواده و نهادهای حقوق بشری، مقامهای امنیتی و مسئولان زندان اوین همواره از ارائه هرگونه اطلاعات دربارهٔ او خودداری کردهاند.سعید زینالی فارغالتحصیل رشتهٔ مهندسی کامپیوتر بود و اکنون ۲۶ سال است که هیچ خبری از او در دست نیست.
سعید زینالی مصداق بارز یک ناپدید شده قهری است. جوانی که به خواهرش بیرحمانه گفتند دنبال چند تا استخوان میگردی؟
روزی حقیقت روشن خواهد شد که چه بر سر سعید زینالی و سایر مفقود شدگان آمده است.
هرگز بخشوده نخواهند شد آنهابی که فرزندان بسیاری را کشتند تا فرزندان مقامات جمهوری اسلامی در کشورهای غربی، زندگی لاکچری داشته باشند.
#سعید_زینالی
#اکرم_نقابی
#سعید_زینالی_کجاست
#کوی_دانشگاه_۷۸
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دختر خانم نقابی در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«گاهی یک خبر... فقط یک جمله ...
میتواند قلب مادری را دوباره از هم پاره کند.
مادری که سالهاست بین امید و ترس زندگی میکند مادری که هر بار تلفن زنگ میخورد هر بار خبری پخش میشود هر بار اسمی از گمشدهها میآید دوباره تمام داغهایش تازه میشود.
چند روز پیش گفتند در سد کرج جنازههای دست بسته پیدا شده. سد خشک شد، اما داغ دل خیلیها دوباره پر شد. مادرم همان روز بیصدا از خانه بیرون رفته... به آگاهی شاپور همان جایی که سالها پیش بعد از بردن سعید پرونده باز کرده بود.
رفته بود شاید شاید نشانی، اسمی، ردی از پسرش پیدا شود.
رفته بود که ببیند نکند یکی از آن جنازهها سعیدش باشد. وقتی گوشی را برداشت گریهاش بند نمیآمد.
فقط گفت:
ترسیدم بهتون بگم و ناراحتتون کنم .... فقط رفتم ببینم... شاید... نکنه سعیدم بین اونها باشه. سالها گذشته اما دل مادرم هنوز همان جا مانده در لحظهای که پسرش را بردند و گفتند:
چند تا سوال داریم زود بر میگرده...
اما هیچوقت برنگشت و مادرم هنوز بعد از این همه سال دنبال یک نشانی ست... گاهی از خدا میخواهد حداقل جسدش را پیدا کند و گاهی در عمق قلبش هنوز امید دارد که پسرش زنده باشد و روزی برگردد.
چقدر دردناکه؛
این که آدم بین مرگ و زندگی عزیزش معلق بماند و هیچ پاسخی نگیرد.»
برگرفته از صفحه الناز زینالی.
سعید زینالی دانشجوی دانشگاه تهران بود که در روز ۲۳ تیر ۱۳۷۸، پس از وقایع مربوط به حمله به کوی دانشگاه تهران، در منزل خود توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران بازداشت شد.
بر اساس گزارشهای موجود، او دستکم تا سال ۱۳۸۱ در زندان اوین نگهداری شده است. سه ماه پس از بازداشت، تنها یکبار اجازه یافت با خانوادهاش تماس تلفنی برقرار کند و از آن زمان تاکنون هیچ اطلاع رسمی یا قابل تأییدی دربارهٔ وضعیت یا سرنوشت او منتشر نشده است.
با وجود پیگیریهای گسترده خانواده و نهادهای حقوق بشری، مقامهای امنیتی و مسئولان زندان اوین همواره از ارائه هرگونه اطلاعات دربارهٔ او خودداری کردهاند.سعید زینالی فارغالتحصیل رشتهٔ مهندسی کامپیوتر بود و اکنون ۲۶ سال است که هیچ خبری از او در دست نیست.
سعید زینالی مصداق بارز یک ناپدید شده قهری است. جوانی که به خواهرش بیرحمانه گفتند دنبال چند تا استخوان میگردی؟
روزی حقیقت روشن خواهد شد که چه بر سر سعید زینالی و سایر مفقود شدگان آمده است.
هرگز بخشوده نخواهند شد آنهابی که فرزندان بسیاری را کشتند تا فرزندان مقامات جمهوری اسلامی در کشورهای غربی، زندگی لاکچری داشته باشند.
#سعید_زینالی
#اکرم_نقابی
#سعید_زینالی_کجاست
#کوی_دانشگاه_۷۸
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔45❤5🕊3
بازداشت دوباره حسین سپهری در اجرای احکام مشهد
روز شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۴، حسین سپهری، از فعالان مدنی مشهد، پس از احضار به اجرای احکام این شهر بازداشت و به زندان منتقل شد.
بازداشت او در حالی صورت میگیرد که در ۶ مهر ۱۴۰۲، وی به همراه برادرش محمدحسین سپهری در بیمارستان قائم مشهد و هنگام همراهی با خواهرشان فاطمه سپهری برای امور درمانی او بازداشت شده بودند. حسین سپهری پس از سه ماه بازداشت، در تاریخ ۱۱ دی ۱۴۰۲ با تودیع وثیقه دو میلیارد تومانی بهطور موقت آزاد شده بود.
بر اساس رأی صادرشده از سوی حسین یزدانخواه، قاضی شعبه ۵ دادگاه انقلاب مشهد، در ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، احکام زیر برای سه عضو این خانواده صادر شده است:
۱. حسین سپهری
۳ سال و ۷ ماه حبس به اتهام «اجتماع و تبانی»
۱ سال و ۴ ماه به دلیل «توهین به خامنهای»
۷ ماه بابت «فعالیت تبلیغی علیه نظام»
از محکومیت ۳ سال و ۷ ماه، ۳ سال به صورت تعلیقی تعیین شده است. او همچنین پیشتر سه ماه از دوران بازداشت را سپری کرده و اکنون باید ۴ ماه از ۷ ماه محکومیت باقیمانده را تحمل کند.
۲. محمدحسین سپهری
۵ سال برای «اجتماع و تبانی»
۲ سال به دلیل «توهین به خامنهای»
۱ سال بابت «فعالیت تبلیغی علیه نظام»
محمدحسین سپهری پیش از این نیز از ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ تا ۸ خرداد ۱۴۰۲ نزدیک به چهار سال در زندان بود؛ صرفاً به دلیل امضای بیانیهای که خواستار استعفای علی خامنهای و گذار از جمهوری اسلامی شده بود.
حقوق او از سال ۹۸ قطع شد و در ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ نیز حکم اخراج از آموزشوپرورش پس از ۲۶ سال سابقه در زندان به وی ابلاغ شد. او همچنان در بازداشت بهسر میبرد.
۳. فاطمه سپهری
۷ سال حبس به اتهام «حمایت از اسرائیل»
۷ سال حبس بابت «اجتماع و تبانی علیه امنیت داخلی»
۳ سال به دلیل «توهین به خامنهای»
۱ سال و ۶ ماه بابت «فعالیت تبلیغی علیه نظام»
فاطمه سپهری از مهر ۱۴۰۱ تاکنون در بازداشت است. او با بیماریهای متعدد ازجمله مشکلات قلبی، دیابت، فشار خون و ضعف شدید جسمانی دستوپنجه نرم میکند و در مهر ۱۴۰۲ تحت عمل جراحی قلب باز قرار گرفت. تنها دو هفته پس از جراحی، هنگامی که هنوز روی تخت بیمارستان بود، در واکنش به حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل این حمله را محکوم کرد. مقامات جمهوری اسلامی همین اظهار نظر را مبنای صدور ۷ سال حبس جدید قرار دادند؛ افزون بر ۱۰ سال حکم قبلی.
او پس از جراحی بدون هیچگونه مرخصی درمانی به زندان بازگردانده شد.
#حسین_سپهری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روز شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۴، حسین سپهری، از فعالان مدنی مشهد، پس از احضار به اجرای احکام این شهر بازداشت و به زندان منتقل شد.
بازداشت او در حالی صورت میگیرد که در ۶ مهر ۱۴۰۲، وی به همراه برادرش محمدحسین سپهری در بیمارستان قائم مشهد و هنگام همراهی با خواهرشان فاطمه سپهری برای امور درمانی او بازداشت شده بودند. حسین سپهری پس از سه ماه بازداشت، در تاریخ ۱۱ دی ۱۴۰۲ با تودیع وثیقه دو میلیارد تومانی بهطور موقت آزاد شده بود.
بر اساس رأی صادرشده از سوی حسین یزدانخواه، قاضی شعبه ۵ دادگاه انقلاب مشهد، در ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، احکام زیر برای سه عضو این خانواده صادر شده است:
۱. حسین سپهری
۳ سال و ۷ ماه حبس به اتهام «اجتماع و تبانی»
۱ سال و ۴ ماه به دلیل «توهین به خامنهای»
۷ ماه بابت «فعالیت تبلیغی علیه نظام»
از محکومیت ۳ سال و ۷ ماه، ۳ سال به صورت تعلیقی تعیین شده است. او همچنین پیشتر سه ماه از دوران بازداشت را سپری کرده و اکنون باید ۴ ماه از ۷ ماه محکومیت باقیمانده را تحمل کند.
۲. محمدحسین سپهری
۵ سال برای «اجتماع و تبانی»
۲ سال به دلیل «توهین به خامنهای»
۱ سال بابت «فعالیت تبلیغی علیه نظام»
محمدحسین سپهری پیش از این نیز از ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ تا ۸ خرداد ۱۴۰۲ نزدیک به چهار سال در زندان بود؛ صرفاً به دلیل امضای بیانیهای که خواستار استعفای علی خامنهای و گذار از جمهوری اسلامی شده بود.
حقوق او از سال ۹۸ قطع شد و در ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ نیز حکم اخراج از آموزشوپرورش پس از ۲۶ سال سابقه در زندان به وی ابلاغ شد. او همچنان در بازداشت بهسر میبرد.
۳. فاطمه سپهری
۷ سال حبس به اتهام «حمایت از اسرائیل»
۷ سال حبس بابت «اجتماع و تبانی علیه امنیت داخلی»
۳ سال به دلیل «توهین به خامنهای»
۱ سال و ۶ ماه بابت «فعالیت تبلیغی علیه نظام»
فاطمه سپهری از مهر ۱۴۰۱ تاکنون در بازداشت است. او با بیماریهای متعدد ازجمله مشکلات قلبی، دیابت، فشار خون و ضعف شدید جسمانی دستوپنجه نرم میکند و در مهر ۱۴۰۲ تحت عمل جراحی قلب باز قرار گرفت. تنها دو هفته پس از جراحی، هنگامی که هنوز روی تخت بیمارستان بود، در واکنش به حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل این حمله را محکوم کرد. مقامات جمهوری اسلامی همین اظهار نظر را مبنای صدور ۷ سال حبس جدید قرار دادند؛ افزون بر ۱۰ سال حکم قبلی.
او پس از جراحی بدون هیچگونه مرخصی درمانی به زندان بازگردانده شد.
#حسین_سپهری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔27❤5🕊5
چگونه خشم را به قدرت برای مبارزه با استبداد تبدیل کنیم؟
چرا عصبانیت در برابر استبداد جواب نمیدهد؟
بوکسور خشمگین ضربه مؤثر نمیزند؛ اعتراض هیجانی هم همینطور.
پیام همراهان
در رینگ بوکس، بوکسوری که عصبانی میشود شاید ضربههای بیشتری بزند، اما قدرت واقعی آنها کم میشود. خشم تمرکز را بههم میریزد، هماهنگی عضلات را مختل میکند و باعث میشود ضربهها از مسیر دقیق منحرف شوند. نتیجه این است که انرژی زیاد خرج میشود، اما ضربه مؤثری وارد نمیشود. در مقابل، بوکسور آرام و هوشیار میداند چه زمانی باید ضربه بزند؛ همان یک ضربه دقیق، بیشتر از ده ضربه عصبی اثر دارد.
این منطق فقط در ورزش نیست؛ در میدان سیاست و مقاومت در برابر استبداد هم دقیقاً همینطور است. خشم واکنشی طبیعی به بیعدالتی است و حتی میتواند سوخت اولیه تغییر باشد. اما اگر کنترل نشود، به جای اینکه موتور حرکت باشد، به مانع تبدیل میشود. چون هیجان، راهبرد نمیسازد.
استبداد معمولاً از واکنشهای هیجانی استقبال میکند، چون آن را قابل پیشبینی و قابل سرکوب میداند. حکومت با استفاده از ابزارهای رسانهای و امنیتی، هیجان مردم را یا تحریک میکند یا از آن برای توجیه سرکوب استفاده میکند. جنبشهایی که با خشم و بیبرنامگی جلو میروند معمولاً زود فرسوده میشوند، دچار اختلاف میگردند و انرژی جمعیشان را از دست میدهند.
در تاریخ، نمونههای روشنی داریم. مثلاً جنبش گاندی بر پایهٔ نافرمانی مدنیِ آرام و حسابشده بود؛ نه خشم. به همین دلیل هزینه سرکوب برای استعمار بالا رفت و مشروعیتش فرسایش یافت. در مقابل، بسیاری از اعتراضهای هیجانزده در کشورهای مختلف، بهدلیل نبود برنامه و مدیریت هیجان، سریع خاموش شدند.
هوشمندی در مبارزه یعنی:
انرژی را نگهداریم، نه اینکه یکباره تخلیه کنیم
کنشها پیشبینیناپذیر باشند
شبکههای اجتماعی پایدار ساخته شوند
هزینه سرکوب برای حکومت افزایش یابد
در برابر استبداد، سؤال اصلی این نیست که «چرا مردم خشمگیناند؟» این بدیهی است. سؤال مهمتر این است: چگونه این خشم را به قدرت تبدیل کنیم؟
قدرت واقعی زمانی ظاهر میشود که جامعه مثل بوکسور آرام و آگاه، ضربه را در لحظه درست و از جای درست وارد کند. در سیاست، همانند رینگ، ضربه دقیق همیشه از فریاد بلندتر است.
مطلب بالا را یکی از مخاطبان توانا فرستاده است.
شما چه فکر میکنید؟
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چرا عصبانیت در برابر استبداد جواب نمیدهد؟
بوکسور خشمگین ضربه مؤثر نمیزند؛ اعتراض هیجانی هم همینطور.
پیام همراهان
در رینگ بوکس، بوکسوری که عصبانی میشود شاید ضربههای بیشتری بزند، اما قدرت واقعی آنها کم میشود. خشم تمرکز را بههم میریزد، هماهنگی عضلات را مختل میکند و باعث میشود ضربهها از مسیر دقیق منحرف شوند. نتیجه این است که انرژی زیاد خرج میشود، اما ضربه مؤثری وارد نمیشود. در مقابل، بوکسور آرام و هوشیار میداند چه زمانی باید ضربه بزند؛ همان یک ضربه دقیق، بیشتر از ده ضربه عصبی اثر دارد.
این منطق فقط در ورزش نیست؛ در میدان سیاست و مقاومت در برابر استبداد هم دقیقاً همینطور است. خشم واکنشی طبیعی به بیعدالتی است و حتی میتواند سوخت اولیه تغییر باشد. اما اگر کنترل نشود، به جای اینکه موتور حرکت باشد، به مانع تبدیل میشود. چون هیجان، راهبرد نمیسازد.
استبداد معمولاً از واکنشهای هیجانی استقبال میکند، چون آن را قابل پیشبینی و قابل سرکوب میداند. حکومت با استفاده از ابزارهای رسانهای و امنیتی، هیجان مردم را یا تحریک میکند یا از آن برای توجیه سرکوب استفاده میکند. جنبشهایی که با خشم و بیبرنامگی جلو میروند معمولاً زود فرسوده میشوند، دچار اختلاف میگردند و انرژی جمعیشان را از دست میدهند.
در تاریخ، نمونههای روشنی داریم. مثلاً جنبش گاندی بر پایهٔ نافرمانی مدنیِ آرام و حسابشده بود؛ نه خشم. به همین دلیل هزینه سرکوب برای استعمار بالا رفت و مشروعیتش فرسایش یافت. در مقابل، بسیاری از اعتراضهای هیجانزده در کشورهای مختلف، بهدلیل نبود برنامه و مدیریت هیجان، سریع خاموش شدند.
هوشمندی در مبارزه یعنی:
انرژی را نگهداریم، نه اینکه یکباره تخلیه کنیم
کنشها پیشبینیناپذیر باشند
شبکههای اجتماعی پایدار ساخته شوند
هزینه سرکوب برای حکومت افزایش یابد
در برابر استبداد، سؤال اصلی این نیست که «چرا مردم خشمگیناند؟» این بدیهی است. سؤال مهمتر این است: چگونه این خشم را به قدرت تبدیل کنیم؟
قدرت واقعی زمانی ظاهر میشود که جامعه مثل بوکسور آرام و آگاه، ضربه را در لحظه درست و از جای درست وارد کند. در سیاست، همانند رینگ، ضربه دقیق همیشه از فریاد بلندتر است.
مطلب بالا را یکی از مخاطبان توانا فرستاده است.
شما چه فکر میکنید؟
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍20
پیکرهای خونین آبان ۹۸ ربوده میشد!
یکی از عجیبترین و خصمانهترین رفتارهای آشکار نیروهای جمهوری اسلامی در جریان سرکوب اعتراضات آبان ۹۸ ربودن سریع پیکر جانباختگان و زخمیها و نگهداری آن دور از دسترس خانوادههایشان بود. به گواهی خانوادهها، دوستان و شاهدان عینی این امر در شهرهای مختلف برای بسیاری از کشتهشدگان/مجروحان اتفاق افتاد.
بنا به روایات تکاندهنده نزدیکان و شاهدان عینی، که علیرغم تهدید و ارعاب حاضر به گفتوگو شدهاند، در بسیاری موارد نیروهای امنیتی پس از شلیک گلوله به شهروندان معترض، بهسرعت اقدام به ربودن پیکر بیجان یا زخمی آنها و انتقال به مکان نامعلوم کردهاند. شگفتآورتر آنکه برای تحویل این پیکرها به خانوادهشان، نوعی وقتکشی صورت گرفت و بسیاری خانوادهها فقط پس از به در و دیوار زدنهای بسیار و پرداخت هزینههای سنگین توانستند پیکر عزیزانشان را پس بگیرند و البته در سکوت به خاک بسپارند. عملا جمهوری اسلامی علاوه بر اینکه جان دستکم ۱۵۰۰ شهروند ایرانی را گرفت، پیکر شمار زیادی از آنان را گروگان گرفت تا خانواده داغدیدهشان را وادار به سکوت کند، مبادا گریه و زاری و اعتراضی کنند.
به روایت نزدیکان آرشام ابراهیمی، پیکر این جوان ۲۱ ساله اصفهانی فقط چند دقیقه پس از اصابت گلوله در نزدیکی محل زندگیاش در اصفهان ناپدید شد و خانوادهاش پس از پیگیری چندروزه و بیوقفه توانستند پیکر جگرگوشهشان را بیابند.
آمنه شهبازی، مادر ۳۴ ساله نیز ۲۶ آبان در کرج برای خرید دارو برای دختر بیمارش از منزل خارج شده بود که ماموران پس از شلیک به گردن او، بلافاصله پیکرش را ربودند و به محلی نامعلوم منتقل کردند. محمد شهبازی، برادر آمنه توضیح داد: «یک روز کامل اصلا نمیدانستیم کجا است.»
این گزارش را که چند ماه پس از آبان خونین ۹۸ تنظیم و مننتشر شده بود را بخوانید:
https://tavaana.org/peykarhaye_aban98/
#گزارش #آبان۹۸ #اعتراضات_سراسری #تظاهرات_سراسری #آبان_ادامه_دارد #آبان_خونین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یکی از عجیبترین و خصمانهترین رفتارهای آشکار نیروهای جمهوری اسلامی در جریان سرکوب اعتراضات آبان ۹۸ ربودن سریع پیکر جانباختگان و زخمیها و نگهداری آن دور از دسترس خانوادههایشان بود. به گواهی خانوادهها، دوستان و شاهدان عینی این امر در شهرهای مختلف برای بسیاری از کشتهشدگان/مجروحان اتفاق افتاد.
بنا به روایات تکاندهنده نزدیکان و شاهدان عینی، که علیرغم تهدید و ارعاب حاضر به گفتوگو شدهاند، در بسیاری موارد نیروهای امنیتی پس از شلیک گلوله به شهروندان معترض، بهسرعت اقدام به ربودن پیکر بیجان یا زخمی آنها و انتقال به مکان نامعلوم کردهاند. شگفتآورتر آنکه برای تحویل این پیکرها به خانوادهشان، نوعی وقتکشی صورت گرفت و بسیاری خانوادهها فقط پس از به در و دیوار زدنهای بسیار و پرداخت هزینههای سنگین توانستند پیکر عزیزانشان را پس بگیرند و البته در سکوت به خاک بسپارند. عملا جمهوری اسلامی علاوه بر اینکه جان دستکم ۱۵۰۰ شهروند ایرانی را گرفت، پیکر شمار زیادی از آنان را گروگان گرفت تا خانواده داغدیدهشان را وادار به سکوت کند، مبادا گریه و زاری و اعتراضی کنند.
به روایت نزدیکان آرشام ابراهیمی، پیکر این جوان ۲۱ ساله اصفهانی فقط چند دقیقه پس از اصابت گلوله در نزدیکی محل زندگیاش در اصفهان ناپدید شد و خانوادهاش پس از پیگیری چندروزه و بیوقفه توانستند پیکر جگرگوشهشان را بیابند.
آمنه شهبازی، مادر ۳۴ ساله نیز ۲۶ آبان در کرج برای خرید دارو برای دختر بیمارش از منزل خارج شده بود که ماموران پس از شلیک به گردن او، بلافاصله پیکرش را ربودند و به محلی نامعلوم منتقل کردند. محمد شهبازی، برادر آمنه توضیح داد: «یک روز کامل اصلا نمیدانستیم کجا است.»
این گزارش را که چند ماه پس از آبان خونین ۹۸ تنظیم و مننتشر شده بود را بخوانید:
https://tavaana.org/peykarhaye_aban98/
#گزارش #آبان۹۸ #اعتراضات_سراسری #تظاهرات_سراسری #آبان_ادامه_دارد #آبان_خونین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔25❤5🕊3👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در بخش دیگر از گفتوگوی بهرنگ رهبری با دکتر احمدرضا یزدی، روانشناس، او ریشههای پذیرش خشونت و سرکوب در بخشی از جامعه ایران را در نقش روشنفکران دینی و مهندسی فکری سالهای گذشته توضیح میدهد.
دکتر یزدی با اشاره به جمله معروف ویکتور فرانکل درباره نقش فلاسفه در شکلگیری اردوگاههای مرگ نازیها میگوید:
«سرکوب فقط کار نیروهای امنیتی نیست؛ در پشت میز برخی فلاسفه و نظریهپردازان طراحی میشود.»
او تأکید میکند پروژههایی مانند انقلاب فرهنگی، حذف توازن فکری و میدان دادن به جریانهای ایدئولوژیک، جامعه را به نقطهای رسانده که حتی «درمان» به ابزاری برای سرکوب تبدیل شده است.
#سرکوب #انقلاب_فرهنگی #استبداد #فاشیسم #روشنفکران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر یزدی با اشاره به جمله معروف ویکتور فرانکل درباره نقش فلاسفه در شکلگیری اردوگاههای مرگ نازیها میگوید:
«سرکوب فقط کار نیروهای امنیتی نیست؛ در پشت میز برخی فلاسفه و نظریهپردازان طراحی میشود.»
او تأکید میکند پروژههایی مانند انقلاب فرهنگی، حذف توازن فکری و میدان دادن به جریانهای ایدئولوژیک، جامعه را به نقطهای رسانده که حتی «درمان» به ابزاری برای سرکوب تبدیل شده است.
#سرکوب #انقلاب_فرهنگی #استبداد #فاشیسم #روشنفکران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👌15🕊2
«فردای اون روز که دیگه اوج درگیریها بود، شب صدای تیر میومد. پسرم گفت من باید برم. به خاطر اینکه تنها نباشه، با ماشین بردمش ببینه چه خبره. ۴۵متری گلشهر کرج میدون جنگ بود. یکی از این عکسهایی که گذاشتید، جاویدنام «کوروش شیدایی»، رو من میشناسمشون. تو همون شب ایشون میان آشغال بذارن دم در، آشغالهای نظام داشتن بانک تجارت شعبه درختی رو آتش میزدن. ایشون رفته جلو، با تیر زدنش. ما رسیدیم دیدم کوچه خونیه.»
ـ متن بالا یکی از دهها روایتی است که از مخاطبان توانا دریافت کردهایم. هنوز آبان ۹۸ ناگفتههای بسیاری دارد. صحنه های بسیاری جنایتهای حکومت و رشادت و شهامت مردم هنوز ثبت و مستند نشده است.
شما هم اگر خاطرهای از آبان ۹۸ دارید با ما در میان بگذارید.
ـ در روایت فوق در خصوص تخریب اماکن عمومی توسط نیروهای حکومتی گفته شده است. روایتهای متعدد و ویدیوهایی وجود دارد که این موضوع را تایید میکند.
#آبان۹۸ #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد #دادخواهی #از_آبان_بگو #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ـ متن بالا یکی از دهها روایتی است که از مخاطبان توانا دریافت کردهایم. هنوز آبان ۹۸ ناگفتههای بسیاری دارد. صحنه های بسیاری جنایتهای حکومت و رشادت و شهامت مردم هنوز ثبت و مستند نشده است.
شما هم اگر خاطرهای از آبان ۹۸ دارید با ما در میان بگذارید.
ـ در روایت فوق در خصوص تخریب اماکن عمومی توسط نیروهای حکومتی گفته شده است. روایتهای متعدد و ویدیوهایی وجود دارد که این موضوع را تایید میکند.
#آبان۹۸ #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد #دادخواهی #از_آبان_بگو #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔29👍3❤1
«ابراهیم مهدیپور، پنجاه ساله، ساکن کرج، بیست پنج آبان مثل هر روز دیگه میخواسته به محل کارش بره که درب خونهاش تیر میخوره وکشته میشه، ایشون صاحب سه فرزند بودن
قطع اینترت ثابت کرد که جمهوری اسلامی کشور به یک کشتارگاه واقعی تبدیل کرده. خانوادهاش، تهدید شدن که مصاحبه نکنن.
شغلشون آزاد بود قبلا در فروش قطعات ماشین سنگین بود.»
ـ متن بالا و تصاویر ارسالی یکی از مخاطبان توانا که گفته بود از اقوام آقای مهدیپور است.
البته در برخی کانالهای تلگرامی، گفتهاند «ابراهیم مهدیپور، متولد مسجدسلیمان و ساکن کرج، از پرسنل مردمی و شریف نیروی هوایی ارتش بود. در روز ۲۵ آبان ۱۳۹۸، در اوج اعتراضات سراسری علیه گرانی بنزین، به مردم معترض در فردیس کرج پیوسته بود.»
در هر حال، چه روایت اول درست باشد و چه دوم، آقای مهدیپور با شلیک گلوله نیروهای حکومتی کشته شده است که در آن روزهای پر التهاب آبان ۹۸ شهروندان را با گلوله جنگی مورد هدف قرار میدادند.
بسیاری از کشته شدهها گمنام ماندهاند. خانوادهها تحت فشار شدید قرار گرفتند تا سکوت کنند. در مواردی هم تحت فشار یا با تطمیع عزیزانشان را «شهید» اعلام کردند.
#ابراهیم_مهدی_پور #آبان_ادامه_دارد
#دادخواهی #آبان_خونین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
قطع اینترت ثابت کرد که جمهوری اسلامی کشور به یک کشتارگاه واقعی تبدیل کرده. خانوادهاش، تهدید شدن که مصاحبه نکنن.
شغلشون آزاد بود قبلا در فروش قطعات ماشین سنگین بود.»
ـ متن بالا و تصاویر ارسالی یکی از مخاطبان توانا که گفته بود از اقوام آقای مهدیپور است.
البته در برخی کانالهای تلگرامی، گفتهاند «ابراهیم مهدیپور، متولد مسجدسلیمان و ساکن کرج، از پرسنل مردمی و شریف نیروی هوایی ارتش بود. در روز ۲۵ آبان ۱۳۹۸، در اوج اعتراضات سراسری علیه گرانی بنزین، به مردم معترض در فردیس کرج پیوسته بود.»
در هر حال، چه روایت اول درست باشد و چه دوم، آقای مهدیپور با شلیک گلوله نیروهای حکومتی کشته شده است که در آن روزهای پر التهاب آبان ۹۸ شهروندان را با گلوله جنگی مورد هدف قرار میدادند.
بسیاری از کشته شدهها گمنام ماندهاند. خانوادهها تحت فشار شدید قرار گرفتند تا سکوت کنند. در مواردی هم تحت فشار یا با تطمیع عزیزانشان را «شهید» اعلام کردند.
#ابراهیم_مهدی_پور #آبان_ادامه_دارد
#دادخواهی #آبان_خونین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔23❤2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حسین معروفی، معاون هماهنگکننده سازمان بسیج، یکشنبه ۲۵ آبان گفت: «شعار زن زندگی آزادی را از ما دزدیدند. مفسران واقعی این شعار، شهدای زنان و دختران در طول ۴۷ سال انقلاب اسلامی هستند که هم به زن معنا بخشیدند، هم زندگی را مفهوم بخشیدند و هم آزادی را تفسیر کردند.»
از نظر مقامات جمهوری اسلامی، زن نمونه، زنی است که شعارهای حکومت را دنبال کند و پیرو سیاستهای و ایدئولوژی حکومت باشد. زنی است که خانهدار، فرمانبر و مطیع باشد. زنی که چون و چرا نکند.
وگرنه اگر زن حتی «همسر شهید» و «محجبه» باشد مثل فاطمه سپهری، ولی منتقد، زندانی میشود و آزار میبیند.
نمونهای از زن مورد نظر معاون سازمان بسیج را در ویدیو میبینید!
#زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از نظر مقامات جمهوری اسلامی، زن نمونه، زنی است که شعارهای حکومت را دنبال کند و پیرو سیاستهای و ایدئولوژی حکومت باشد. زنی است که خانهدار، فرمانبر و مطیع باشد. زنی که چون و چرا نکند.
وگرنه اگر زن حتی «همسر شهید» و «محجبه» باشد مثل فاطمه سپهری، ولی منتقد، زندانی میشود و آزار میبیند.
نمونهای از زن مورد نظر معاون سازمان بسیج را در ویدیو میبینید!
#زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👎21👍4❤2
جمعی از زندانیان سیاسی اوین، به یاد جانباختگان وطن و با خواست همبستگی مردم آزادیخواه ایران سه روز اعتصاب غذا میکنند
آنها در بیانیهای ضمن اشاره به شایعاتی که در مورد پیدا شدن اجسادی در پشت سد کرج پخش شده، نوشتند:
«ما جمعی از زندانیان آزادی خواه و دادخواه سیاسی محبوس در زندان اوین فارغ از هر جناح و عقیده شخصی اعلام میکنیم که به یاد و خاطره آن جاویدنامان وطن و همچنین درخواست اتحاد و همگرایی از تمام مردم شریف آزادی خواه و وطن دوست ایران زمین ۳ روز اعتصاب غذا خواهیم کرد باشد که همگان در این بزنگاه تاریخی سکوت را بشکنند و آینده کشور عزیزمان را با عشق و اتحاد بدست خود ترسیم کنند
بر پیکر تو من خون جگر میبندم عهد با دیده تر
من بغض تورا با حنجرهام فریاد کنم ققنوس تورا در خاک وطن آزاد کنم
جمعی از زندانبان سیاسی محبوس در زندان اوین»
سجاد حبیبی، علی اصغر حسنی راد (ماتادور)،مازیار رضایی،حسن عمیدی ،حسین شهسواری ،حمیدرضا مکی،شهریار بیات
پرویز اکبری، مهدی حمتی، دانیال مقدم، علیرضا نجاری، کاظم علی نژاد، فریبرزباباخانی، کلنل متیو اچ، میثم غلامی، محمد حیات، مصطفی حمیدی، اکبر شاه ملکی، حجت الله رافعی، بختیار ساسانی، صالح خاموشی، معید سالاری، محمد دریکوند، امیر ظهوریان، حمید رضایی، امین سخن ور، حسین استاجی آریان، حسین سهرابی راد، حسین رستم زاده ،مرسل کتابی، آزاد پیکری فر، قدرت کهریزی
#آبان_ادامه_دارد #آبان_خونین #بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آنها در بیانیهای ضمن اشاره به شایعاتی که در مورد پیدا شدن اجسادی در پشت سد کرج پخش شده، نوشتند:
«ما جمعی از زندانیان آزادی خواه و دادخواه سیاسی محبوس در زندان اوین فارغ از هر جناح و عقیده شخصی اعلام میکنیم که به یاد و خاطره آن جاویدنامان وطن و همچنین درخواست اتحاد و همگرایی از تمام مردم شریف آزادی خواه و وطن دوست ایران زمین ۳ روز اعتصاب غذا خواهیم کرد باشد که همگان در این بزنگاه تاریخی سکوت را بشکنند و آینده کشور عزیزمان را با عشق و اتحاد بدست خود ترسیم کنند
بر پیکر تو من خون جگر میبندم عهد با دیده تر
من بغض تورا با حنجرهام فریاد کنم ققنوس تورا در خاک وطن آزاد کنم
جمعی از زندانبان سیاسی محبوس در زندان اوین»
سجاد حبیبی، علی اصغر حسنی راد (ماتادور)،مازیار رضایی،حسن عمیدی ،حسین شهسواری ،حمیدرضا مکی،شهریار بیات
پرویز اکبری، مهدی حمتی، دانیال مقدم، علیرضا نجاری، کاظم علی نژاد، فریبرزباباخانی، کلنل متیو اچ، میثم غلامی، محمد حیات، مصطفی حمیدی، اکبر شاه ملکی، حجت الله رافعی، بختیار ساسانی، صالح خاموشی، معید سالاری، محمد دریکوند، امیر ظهوریان، حمید رضایی، امین سخن ور، حسین استاجی آریان، حسین سهرابی راد، حسین رستم زاده ،مرسل کتابی، آزاد پیکری فر، قدرت کهریزی
#آبان_ادامه_دارد #آبان_خونین #بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍21❤3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
علیه فراموشی
امروز ۲۵ آبانماه سالگرد قتل پویا بختیاری ست. جوانی که آبان ۹۸ در حالیکه در اعتراضات مسالمتآمیز شرکت کرده بود توسط سرکوبگران جمهوری اسلامی به قتل رسید.
جمهوری اسلامی پس از قتل پویا مادر دادخواه او ناهید شیرپیشه را سالها به زندان انداخت پدر دادخواه پویا منوچهر بختیاری هم سالها زندانی بود و اکنون هم در تبعید به سر میبرد عموی پویا را به حبس محکوم کردند و دست به آزار و اذیت دیگر اعضای خانواده پویا هم زدند.
ایرانیان اما هماره در کنار این خانواده دادخواه هستند.
به امید طلوعی بهتر برای سرزمینمان
#یاری_مدنی_توانا #آبان_ادامه_دارد #نه_به_جمهوری_اسلامی #پویا_بختیاری
@Tavaana_TavaanaTech
امروز ۲۵ آبانماه سالگرد قتل پویا بختیاری ست. جوانی که آبان ۹۸ در حالیکه در اعتراضات مسالمتآمیز شرکت کرده بود توسط سرکوبگران جمهوری اسلامی به قتل رسید.
جمهوری اسلامی پس از قتل پویا مادر دادخواه او ناهید شیرپیشه را سالها به زندان انداخت پدر دادخواه پویا منوچهر بختیاری هم سالها زندانی بود و اکنون هم در تبعید به سر میبرد عموی پویا را به حبس محکوم کردند و دست به آزار و اذیت دیگر اعضای خانواده پویا هم زدند.
ایرانیان اما هماره در کنار این خانواده دادخواه هستند.
به امید طلوعی بهتر برای سرزمینمان
#یاری_مدنی_توانا #آبان_ادامه_دارد #نه_به_جمهوری_اسلامی #پویا_بختیاری
@Tavaana_TavaanaTech
💔38🕊5
حسین راغفر، اقتصاددان، در گفتوگو با «اطلاعات آنلاین» گفت:
«مطالعات ما نشان میدهد ۴۲ درصد جمعیت کشور دچار فقر مطلق هستند و از حداقلهای یک زندگی انسانی محروماند.»
جامعه ایران با فقر و عدم دسترسی به حداقلهای زندگی دستوپنجه نرم میکند. این اقتصاددان در ادامه هم گفت:
« حدود ۷ میلیون نفر هم زیر خط گرسنگی هستند و مخارجشان سبد غذایی حداقل کالری را تامین نمیکند.»
از یاد نبریم در روزهای اخیر جمهوری اسلامی به گروه تروریستی حزبالله، یک میلیارد دلار ارز قاچاق کرده است.
ایران کشور ثروتمندی ست ۷ میلیون ایرانی به جای برخورداری از مواهب زندگی در ایران، درگیر فقر هستند و حتی نمیتوانند حداقل کالری روزانه را دریافت کنند.
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
«مطالعات ما نشان میدهد ۴۲ درصد جمعیت کشور دچار فقر مطلق هستند و از حداقلهای یک زندگی انسانی محروماند.»
جامعه ایران با فقر و عدم دسترسی به حداقلهای زندگی دستوپنجه نرم میکند. این اقتصاددان در ادامه هم گفت:
« حدود ۷ میلیون نفر هم زیر خط گرسنگی هستند و مخارجشان سبد غذایی حداقل کالری را تامین نمیکند.»
از یاد نبریم در روزهای اخیر جمهوری اسلامی به گروه تروریستی حزبالله، یک میلیارد دلار ارز قاچاق کرده است.
ایران کشور ثروتمندی ست ۷ میلیون ایرانی به جای برخورداری از مواهب زندگی در ایران، درگیر فقر هستند و حتی نمیتوانند حداقل کالری روزانه را دریافت کنند.
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
👍12💔6❤3🕊1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محسن پریش، زندانی سیاسی در زندان مرکزی کرج: «ما را در سالن ۱۶ زیر شدیدترین شکنجههای جسمی و روانی قرار میدهند»
محسن پریش، زندانی سیاسی محبوس در زندان مرکزی کرج، در یک پیام صوتی که از داخل زندان منتشر کرده، از ضربوشتم، توهین، فحاشی، شکنجه و پروندهسازیهای جدید علیه خود و دیگر زندانیان سالن ۱۶ این زندان پرده برداشته است. این فایل صوتی، حاوی شهادت او درباره برخوردهای خشونتآمیز مأموران قضایی و کارکنان زندان است.
او در این پیام خطاب به رئیس قوه قضائیه میگوید که در جلسه رسیدگی به پروندهاش، بهجای بررسی اتهامات، چندین بار توسط مأموران مورد ضربوجرح قرار گرفته و تا مرز خفگی فشار داده شده است. به گفتهی پریش، مأموران با استناد به «ارادت او به پادشاهان ایرانزمین، بهویژه خاندان پهلوی» او را هدف توهینهای رکیک و خشونت قرار دادهاند.
محسن پریش توضیح میدهد که معاون دادگستری و چند تن از همکارانش در حضور یکدیگر، با الفاظ ناموسی و اهانتهای جنسی او را تحقیر کردهاند. او میگوید که به دلیل شدت آسیبدیدگی ناشی از فشار بر گردن، پس از گذشت چندین هفته همچنان قادر به بلع کامل غذا نیست.
پریش مدعی است که یکی از مسئولان قضایی در پی مقاومت او در برابر تحقیر و فشار، اقدام به پروندهسازی جدید کرده و یک سرباز وظیفه را مجبور کرده است که علیه او شکایت کند. بنا بر روایت او، مأموران سپس «یک صورتجلسه جعلی» تنظیم کرده و اتهامات جدیدی مانند «تمرد» و «توهین به مقامات» به پرونده او افزودهاند.
او در ادامه میگوید پس از این ماجرا به سالن ۱۶ بند امنیتی زندان کرج منتقل شده؛ سالنی که به گفته او، زندانیان از ابتداییترین حقوق خود محروماند. پریش از «شکنجههای جسمی روزانه در حیاط خلوت پشتی» این بند خبر میدهد و میگوید:
«زندانیان این سالن را بیوقفه زیر بدترین شکنجههای روحی، روانی و جسمی قرار میدهند و هیچ مقام قضایی یا مسئول زندان برای سرکشی به این بند مراجعه نمیکند.»
محسن پریش، شهروند اهل مشکیندشت کرج، سهشنبه ۲۹ مهرماه توسط نیروهای امنیتی در مقابل منزل خود بازداشت و به زندان مرکزی کرج منتقل شد.
پس از بازداشت این شهروند، ماموران مانع حضور خانواده وی در محل دادسرا شدند. هنگام انتقال آقای پریش به زندان، آثار جراحت از ناحیه آرنج و گردن در بدن او مشهود بوده و تلفن همراه وی نیز توسط ماموران اداره اطلاعات ضبط شده است. همچنین بازپرس پرونده آقای پریش، قرار وثیقه ۷۵۰ میلیون تومانی برای وی صادر کرده است.
اتهامت مطروحه علیه این شهروند، تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری و تمرد از ماموران عنوان شده است.
محسن پریش پیش از این نیز از بابت فعالیتهای خود سابقه بازداشت و برخوردهای قضایی را داشته است. وی از آسیبدیدگان اعتراضات آبانماه ۹۸ است که در سال ۹۹ بازداشت شده بود. آقای پریش در یک پرونده دو بخشی از بابت اتهاماتی همچون «سب النبی، توهین به مقدسات، توهین به رهبری، تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی از طریق دعوت به تظاهرات علیه نظام»، به حبس و شلاق محکوم شده بود. وی نهایتا اواخر سال ۱۴۰۱ مشمول عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شده بود.
#محسن_پریش #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محسن پریش، زندانی سیاسی محبوس در زندان مرکزی کرج، در یک پیام صوتی که از داخل زندان منتشر کرده، از ضربوشتم، توهین، فحاشی، شکنجه و پروندهسازیهای جدید علیه خود و دیگر زندانیان سالن ۱۶ این زندان پرده برداشته است. این فایل صوتی، حاوی شهادت او درباره برخوردهای خشونتآمیز مأموران قضایی و کارکنان زندان است.
او در این پیام خطاب به رئیس قوه قضائیه میگوید که در جلسه رسیدگی به پروندهاش، بهجای بررسی اتهامات، چندین بار توسط مأموران مورد ضربوجرح قرار گرفته و تا مرز خفگی فشار داده شده است. به گفتهی پریش، مأموران با استناد به «ارادت او به پادشاهان ایرانزمین، بهویژه خاندان پهلوی» او را هدف توهینهای رکیک و خشونت قرار دادهاند.
محسن پریش توضیح میدهد که معاون دادگستری و چند تن از همکارانش در حضور یکدیگر، با الفاظ ناموسی و اهانتهای جنسی او را تحقیر کردهاند. او میگوید که به دلیل شدت آسیبدیدگی ناشی از فشار بر گردن، پس از گذشت چندین هفته همچنان قادر به بلع کامل غذا نیست.
پریش مدعی است که یکی از مسئولان قضایی در پی مقاومت او در برابر تحقیر و فشار، اقدام به پروندهسازی جدید کرده و یک سرباز وظیفه را مجبور کرده است که علیه او شکایت کند. بنا بر روایت او، مأموران سپس «یک صورتجلسه جعلی» تنظیم کرده و اتهامات جدیدی مانند «تمرد» و «توهین به مقامات» به پرونده او افزودهاند.
او در ادامه میگوید پس از این ماجرا به سالن ۱۶ بند امنیتی زندان کرج منتقل شده؛ سالنی که به گفته او، زندانیان از ابتداییترین حقوق خود محروماند. پریش از «شکنجههای جسمی روزانه در حیاط خلوت پشتی» این بند خبر میدهد و میگوید:
«زندانیان این سالن را بیوقفه زیر بدترین شکنجههای روحی، روانی و جسمی قرار میدهند و هیچ مقام قضایی یا مسئول زندان برای سرکشی به این بند مراجعه نمیکند.»
محسن پریش، شهروند اهل مشکیندشت کرج، سهشنبه ۲۹ مهرماه توسط نیروهای امنیتی در مقابل منزل خود بازداشت و به زندان مرکزی کرج منتقل شد.
پس از بازداشت این شهروند، ماموران مانع حضور خانواده وی در محل دادسرا شدند. هنگام انتقال آقای پریش به زندان، آثار جراحت از ناحیه آرنج و گردن در بدن او مشهود بوده و تلفن همراه وی نیز توسط ماموران اداره اطلاعات ضبط شده است. همچنین بازپرس پرونده آقای پریش، قرار وثیقه ۷۵۰ میلیون تومانی برای وی صادر کرده است.
اتهامت مطروحه علیه این شهروند، تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری و تمرد از ماموران عنوان شده است.
محسن پریش پیش از این نیز از بابت فعالیتهای خود سابقه بازداشت و برخوردهای قضایی را داشته است. وی از آسیبدیدگان اعتراضات آبانماه ۹۸ است که در سال ۹۹ بازداشت شده بود. آقای پریش در یک پرونده دو بخشی از بابت اتهاماتی همچون «سب النبی، توهین به مقدسات، توهین به رهبری، تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی از طریق دعوت به تظاهرات علیه نظام»، به حبس و شلاق محکوم شده بود. وی نهایتا اواخر سال ۱۴۰۱ مشمول عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شده بود.
#محسن_پریش #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔20❤4🕊2
قتل یک کودک ۱۶ ساله توسط همسرش
دختری ۱۶ ساله که قربانی کودکهمسری شده بود توسط همسر ۲۷ سالهاش با ضربات متعدد چوبدستی به قتل رسید.
به گفته فرمانده انتظامی شهرستان عجبشیر، واقع در استان آذربایجان شرقی، «در پی اعلام مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰، مبنی بر مرگ مشکوک دختری ۱۶ ساله در بیمارستان عجبشیر، ماموران انتظامی شهرستان جهت بررسی در محل حاضر شدند. در تحقیقات ماموران پلیس آگاهی مشخص شد مقتول توسط همسر ۲۷ ساله خود به قتل رسیده.»
حمایت ساختاری جمهوری اسلامی از خشونت خانگی در ایران، دلیل اصلی چنین قتلهایی ست. کودکی ۱۶ ساله که در شرایط عادی نگران درس و امتحان و به امید پیشرفت باشد، قربانی کودکهمسری شده و تلختر اینکه توسط همسری که ۱۱ سال از او بزرگتر بوده با ضربات سنگین چوبدستی به قتل رسیده است.
از یاد نبریم آمار واقعی قتل زنان و دختران در ایران مشخص نیست و چه بسیار قتلهایی که حتی رسانهای هم نمیشود.
صدای ایران باشیم
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_کشی #دختر_کشی
@Tavaana_TavaanaTech
دختری ۱۶ ساله که قربانی کودکهمسری شده بود توسط همسر ۲۷ سالهاش با ضربات متعدد چوبدستی به قتل رسید.
به گفته فرمانده انتظامی شهرستان عجبشیر، واقع در استان آذربایجان شرقی، «در پی اعلام مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰، مبنی بر مرگ مشکوک دختری ۱۶ ساله در بیمارستان عجبشیر، ماموران انتظامی شهرستان جهت بررسی در محل حاضر شدند. در تحقیقات ماموران پلیس آگاهی مشخص شد مقتول توسط همسر ۲۷ ساله خود به قتل رسیده.»
حمایت ساختاری جمهوری اسلامی از خشونت خانگی در ایران، دلیل اصلی چنین قتلهایی ست. کودکی ۱۶ ساله که در شرایط عادی نگران درس و امتحان و به امید پیشرفت باشد، قربانی کودکهمسری شده و تلختر اینکه توسط همسری که ۱۱ سال از او بزرگتر بوده با ضربات سنگین چوبدستی به قتل رسیده است.
از یاد نبریم آمار واقعی قتل زنان و دختران در ایران مشخص نیست و چه بسیار قتلهایی که حتی رسانهای هم نمیشود.
صدای ایران باشیم
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_کشی #دختر_کشی
@Tavaana_TavaanaTech
💔30❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پدر آیلار حقی به مناسبت سومین سالگرد قتل آیلار این ویدئو را منتشر کرده است.
آیلار دانشجوی سال چهارم پزشکی و اهل تبریز بود، که در روز ۲۵ آبان ۱۴۰۱ کشته شد.
نهادهای امنیتی سناریوهای مختلفی درباره علت مرگ او مانند مصرف مشروبات الکلی ارائه دادند، اما همه ما میدانیم حقیقت چیز دیگری است و آیلار نیز مانند بسیاری دیگر از معترضان به صورت خصمانه و بیرحمانه کشته شد. یک منبع نزدیک به خانواده حقی میگوید: «۲۵ آبان ۱۴۰۱، آیلار ساعت ۷ عصر برای حضور در خیابان و شرکت در اعتراضات خیزش زن_زندگی_آزاذی از خانه خارج شد.
در همان ساعات در حالی که میدوید به دوستانش زنگ زد و گفت که ماموران در حال تعقیب او هستند. در ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه در اینستاگرام خود در خواست کمک کرد و پس از آن دیگر خبری از آیلار نشد. خانواده در اورژانس بیمارستان در تبریز متوجه کشتهشدن او شدند و پیکر آیلار را در حالی که بدنش پر از آثار ضرب و جرح بود و پشت سرش بخیه داشت و با موهایی خیس به خانواده تحویل داده شد که نشان میداد خون موهای او شسته شده بود.»
#آیلار_حقی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آیلار دانشجوی سال چهارم پزشکی و اهل تبریز بود، که در روز ۲۵ آبان ۱۴۰۱ کشته شد.
نهادهای امنیتی سناریوهای مختلفی درباره علت مرگ او مانند مصرف مشروبات الکلی ارائه دادند، اما همه ما میدانیم حقیقت چیز دیگری است و آیلار نیز مانند بسیاری دیگر از معترضان به صورت خصمانه و بیرحمانه کشته شد. یک منبع نزدیک به خانواده حقی میگوید: «۲۵ آبان ۱۴۰۱، آیلار ساعت ۷ عصر برای حضور در خیابان و شرکت در اعتراضات خیزش زن_زندگی_آزاذی از خانه خارج شد.
در همان ساعات در حالی که میدوید به دوستانش زنگ زد و گفت که ماموران در حال تعقیب او هستند. در ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه در اینستاگرام خود در خواست کمک کرد و پس از آن دیگر خبری از آیلار نشد. خانواده در اورژانس بیمارستان در تبریز متوجه کشتهشدن او شدند و پیکر آیلار را در حالی که بدنش پر از آثار ضرب و جرح بود و پشت سرش بخیه داشت و با موهایی خیس به خانواده تحویل داده شد که نشان میداد خون موهای او شسته شده بود.»
#آیلار_حقی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔24❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خدای رنگینکمان
بیست و پنجم آبان روزی است که ایذه قلبش شکست.
در تقویم این سرزمین روزهایی هست که فقط یک تاریخ نیستند؛ زخمیاند که زمان هم نمیتواند از عمقشان کم کند.
بیست و پنجم آبان ایذه یکی از همان روزهاست؛ شبی که صدای مردم به آسمان رفت، اما زمین با خون بیگناهانی که بر آن افتادند تاریکتر شد.
آن شب هفت نفر از فرزندان این خاک پر کشیدند؛ از میانشان کودکی نهساله که هنوز جهان را تازه میفهمید و آرزوهایش از قامت کوتاهش بزرگتر بود.
او و دیگر جانباختگان تنها نامهایی در یک فهرست نیستند؛ لحظههایی ناتماماند، زندگیهایی که باید ادامه مییافتند، نفسهایی که هرگز نباید خاموش میشدند.
ایذه آن شب فقط شاهد نبود؛ سوخت، گریست و در سکوت تلخش داستانی نوشت که نسلهای بعد نیز باید آن را بشنوند. داستان انسانهایی که تنها برای حق شنیدهشدن ایستادند و بهایی سنگین پرداختند.
بیست و پنجم آبان یادآور این حقیقت است که هر قطره خون بیگناه نه فراموش میشود و نه بیصدا میماند؛ یادآور این است که پشت هر نام، خانوادهای در سوگ است، شهری در اندوه و مردمی که تلاش میکنند درد را به امید تبدیل کنند.
امروز، در سالگرد آن شب سیاه، به احترام نام و یادشان میایستیم:
برای کودک نهسالهای که رویاهایش نارس ماند؛
برای جوانانی که آیندهشان بریده شد؛
و برای ایذهای که هنوز جای آن زخم را بر سینه دارد.
یادشان روشن، راهشان ماندگار.
بیست و پنجم آبان شبی بود که ایذه نفسش را با گریه برید.
گاهی یک شهر در یک شب پیر میشود؛
گاهی یک تاریخ آنقدر سنگین است که بر شانههای یک ملت مینشیند.
آن شب، تاریکی پیش از غروب بر خیابانها فرود آمد و صدای زندگی در میان هراس شکست.
هفت چراغ خاموش شد، هفت تپش از ریتم این سرزمین جدا شد و میان آنها کودکی نهساله بود؛ کودکی که هنوز نمیدانست دنیا چقدر میتواند بیرحم باشد، کودکی که کف دستهای کوچکش برای گرفتن آینده باز بود، نه برای وداع.
ایذه آن شب فقط عزادار نشد؛ ترک برداشت.
ترکی که هنوز سالها بعد، بارانهای جنوب هم نتوانستهاند بشویند.
مردمش دویدند، فریاد زدند، گریستند و جهان برای لحظهای کوتاه باید میایستاد تا بفهمد چگونه ممکن است صدای حقخواهی با سکوتی سنگین و خاموشی پاسخ داده شود.
بیست و پنجم آبان زخمی است که نه بسته میشود، نه خاک میخورد و نه از یاد میرود.
هر نام آن هفت نفر آینهای است روبهروی ما تا فراموش نکنیم امید چقدر گران است و انسان چقدر بیدفاع.
امروز در سالگرد آن شب چراغی در دلها روشن میکنیم؛ نه برای گریه، بلکه برای اینکه بگوییم:
هیچ کودکی نباید چنین از جهان جدا شود،
هیچ شهری نباید چنین عزادار شود،
و هیچ حقیقتی نباید اینگونه تنها بماند.
یادشان جاودانه، غمشان بر دل.
و نام بیست و پنجم آبان نالهای است که هنوز در بادهای ایذه میپیچد؛
شبی که ایذه فرو ریخت و ایران صدای شکستن قلبش را شنید.
شبهایی در تاریخ هستند که نه فقط تاریکاند، بلکه تاریکی را از نو تعریف میکنند.
بیست و پنجم آبان یکی از همان شبهاست؛ شبی که زمان ایستاد، هوا سنگینتر از سوگ شد و خاک شاهد خاموش رنجی بود که هنوز زمین زیر پایش میلرزد.
هفت جان بیاجازه زندگی خاموش شدند؛ هفت ستاره که میتوانستند تا آسمان بروند، اما در میانه پرواز چیزی آنها را از آسمان کند.
و میانشان کودکی نهساله بود؛ کودکی که نه دشمنی داشت و نه سلاحی جز قلب کوچکی که به زندگی امید داشت.
او رفت و با رفتنش چیزی در ایذه مُرد که هنوز زنده نشده است.
ایذه تنها عزادار نشد؛ شکست.
زیرا هیچ شهری مرگ کودک خود را تاب نمیآورد و همان شهر پیشین باقی نمیماند.
بیست و پنجم آبان فقط یک تاریخ نیست؛
یک فریاد بریده است، یک سؤال بیپاسخ، یک عدالت گمشده.
نام آن هفت نفر بر شانه ماست:
سنگین، بیصدا، اما جاودانه.
سه سال گذشت؛ اما نه خونشان خشک شده و نه زخم شهر التیام یافته.
باد که از کوههای ایذه پایین میآید، صدای آن شب را با خود میآورد؛ صدای دویدنها، گریهها، فرو ریختنها و خاموششدن کودکی که جهان بیاو جای کوچکتری شد.
یادشان نه خاک میشود و نه خاموش.
بیست و پنجم آبان نه فقط سوگ، که عهدی است؛
عهدی برای زنده نگهداشتن نام و ادامه دادن راهشان.
اما آبان زخمی بود که در طول سالها تکرار شده بود و در آن شب به عمیقترین شکل خود نمایان شد.
کوکب بداغی — پگاه، معلم و فعال صنفی ایذه.
#ایذه #زن_زندگی_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیست و پنجم آبان روزی است که ایذه قلبش شکست.
در تقویم این سرزمین روزهایی هست که فقط یک تاریخ نیستند؛ زخمیاند که زمان هم نمیتواند از عمقشان کم کند.
بیست و پنجم آبان ایذه یکی از همان روزهاست؛ شبی که صدای مردم به آسمان رفت، اما زمین با خون بیگناهانی که بر آن افتادند تاریکتر شد.
آن شب هفت نفر از فرزندان این خاک پر کشیدند؛ از میانشان کودکی نهساله که هنوز جهان را تازه میفهمید و آرزوهایش از قامت کوتاهش بزرگتر بود.
او و دیگر جانباختگان تنها نامهایی در یک فهرست نیستند؛ لحظههایی ناتماماند، زندگیهایی که باید ادامه مییافتند، نفسهایی که هرگز نباید خاموش میشدند.
ایذه آن شب فقط شاهد نبود؛ سوخت، گریست و در سکوت تلخش داستانی نوشت که نسلهای بعد نیز باید آن را بشنوند. داستان انسانهایی که تنها برای حق شنیدهشدن ایستادند و بهایی سنگین پرداختند.
بیست و پنجم آبان یادآور این حقیقت است که هر قطره خون بیگناه نه فراموش میشود و نه بیصدا میماند؛ یادآور این است که پشت هر نام، خانوادهای در سوگ است، شهری در اندوه و مردمی که تلاش میکنند درد را به امید تبدیل کنند.
امروز، در سالگرد آن شب سیاه، به احترام نام و یادشان میایستیم:
برای کودک نهسالهای که رویاهایش نارس ماند؛
برای جوانانی که آیندهشان بریده شد؛
و برای ایذهای که هنوز جای آن زخم را بر سینه دارد.
یادشان روشن، راهشان ماندگار.
بیست و پنجم آبان شبی بود که ایذه نفسش را با گریه برید.
گاهی یک شهر در یک شب پیر میشود؛
گاهی یک تاریخ آنقدر سنگین است که بر شانههای یک ملت مینشیند.
آن شب، تاریکی پیش از غروب بر خیابانها فرود آمد و صدای زندگی در میان هراس شکست.
هفت چراغ خاموش شد، هفت تپش از ریتم این سرزمین جدا شد و میان آنها کودکی نهساله بود؛ کودکی که هنوز نمیدانست دنیا چقدر میتواند بیرحم باشد، کودکی که کف دستهای کوچکش برای گرفتن آینده باز بود، نه برای وداع.
ایذه آن شب فقط عزادار نشد؛ ترک برداشت.
ترکی که هنوز سالها بعد، بارانهای جنوب هم نتوانستهاند بشویند.
مردمش دویدند، فریاد زدند، گریستند و جهان برای لحظهای کوتاه باید میایستاد تا بفهمد چگونه ممکن است صدای حقخواهی با سکوتی سنگین و خاموشی پاسخ داده شود.
بیست و پنجم آبان زخمی است که نه بسته میشود، نه خاک میخورد و نه از یاد میرود.
هر نام آن هفت نفر آینهای است روبهروی ما تا فراموش نکنیم امید چقدر گران است و انسان چقدر بیدفاع.
امروز در سالگرد آن شب چراغی در دلها روشن میکنیم؛ نه برای گریه، بلکه برای اینکه بگوییم:
هیچ کودکی نباید چنین از جهان جدا شود،
هیچ شهری نباید چنین عزادار شود،
و هیچ حقیقتی نباید اینگونه تنها بماند.
یادشان جاودانه، غمشان بر دل.
و نام بیست و پنجم آبان نالهای است که هنوز در بادهای ایذه میپیچد؛
شبی که ایذه فرو ریخت و ایران صدای شکستن قلبش را شنید.
شبهایی در تاریخ هستند که نه فقط تاریکاند، بلکه تاریکی را از نو تعریف میکنند.
بیست و پنجم آبان یکی از همان شبهاست؛ شبی که زمان ایستاد، هوا سنگینتر از سوگ شد و خاک شاهد خاموش رنجی بود که هنوز زمین زیر پایش میلرزد.
هفت جان بیاجازه زندگی خاموش شدند؛ هفت ستاره که میتوانستند تا آسمان بروند، اما در میانه پرواز چیزی آنها را از آسمان کند.
و میانشان کودکی نهساله بود؛ کودکی که نه دشمنی داشت و نه سلاحی جز قلب کوچکی که به زندگی امید داشت.
او رفت و با رفتنش چیزی در ایذه مُرد که هنوز زنده نشده است.
ایذه تنها عزادار نشد؛ شکست.
زیرا هیچ شهری مرگ کودک خود را تاب نمیآورد و همان شهر پیشین باقی نمیماند.
بیست و پنجم آبان فقط یک تاریخ نیست؛
یک فریاد بریده است، یک سؤال بیپاسخ، یک عدالت گمشده.
نام آن هفت نفر بر شانه ماست:
سنگین، بیصدا، اما جاودانه.
سه سال گذشت؛ اما نه خونشان خشک شده و نه زخم شهر التیام یافته.
باد که از کوههای ایذه پایین میآید، صدای آن شب را با خود میآورد؛ صدای دویدنها، گریهها، فرو ریختنها و خاموششدن کودکی که جهان بیاو جای کوچکتری شد.
یادشان نه خاک میشود و نه خاموش.
بیست و پنجم آبان نه فقط سوگ، که عهدی است؛
عهدی برای زنده نگهداشتن نام و ادامه دادن راهشان.
اما آبان زخمی بود که در طول سالها تکرار شده بود و در آن شب به عمیقترین شکل خود نمایان شد.
کوکب بداغی — پگاه، معلم و فعال صنفی ایذه.
#ایذه #زن_زندگی_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔23❤2
«[یکی] از جانباختگان آبان اسمش مظفر بود و متاهل و پدر دو فرزند خردسال! فاميليش يادم نيست. از اين دكههای آبی مجلهفروشی داشت. دكهش نزديک مسجد اميرالمومنين شهرک دولتآباد كرمانشاه بود. دكهش رو قفل كرد و خواست از خيابون رد بشه که يه موتورسوار با اسلحه كمری در يک قدمیش به سرش شليک كرد. جسد ايشان رو به شرطی دادن كه خانوادهش قضيه رو رسانهای نكنن و شكايتی از هيچ جا نكنن!!
به قول شيخ اجل سعدي:
پنداشت ستمگر كه جفا بر ما كرد / در گردن او بماند و بر ما بگذشت.»
ـ متن بالا یکی از دهها روایتی است که از مخاطبان توانا دریافت کردهایم. هنوز آبان ۹۸ ناگفتههای بسیاری دارد. صحنه های بسیاری جنایتهای حکومت و رشادت و شهامت مردم هنوز ثبت و مستند نشده است.
شما هم اگر خاطرهای از آبان ۹۸ دارید با ما در میان بگذارید.
#آبان۹۸ #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد #دادخواهی #از_آبان_بگو #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به قول شيخ اجل سعدي:
پنداشت ستمگر كه جفا بر ما كرد / در گردن او بماند و بر ما بگذشت.»
ـ متن بالا یکی از دهها روایتی است که از مخاطبان توانا دریافت کردهایم. هنوز آبان ۹۸ ناگفتههای بسیاری دارد. صحنه های بسیاری جنایتهای حکومت و رشادت و شهامت مردم هنوز ثبت و مستند نشده است.
شما هم اگر خاطرهای از آبان ۹۸ دارید با ما در میان بگذارید.
#آبان۹۸ #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد #دادخواهی #از_آبان_بگو #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤5🕊1