بیش از ۱۰۰۰ تن از فعالان شناخته شده جنبش زنان، جنبش کارگری، خانوادههای دادخواه، خانوادههای قربانیان شلیک سپاه به پرواز اوکراینی، فعالان محیط زیست، معلمان، رونامهنگاران، نویسندگان، پزشکان و فعالان سیاسی با امضا بیانیهای خواهان آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی و عقیدتی و مطبوعاتی شدند. متن کامل این نامه را در ادامه بخوانید:
صدای زندانیان سیاسی، مدنی، عقیدتی و مطبوعاتی باشیم!
هممیهنان آزاده، آگاه و متعهد
زندانیان سیاسی، فرزندان شایسته ملت هستند؛ اجازه ندهیم صدای آنها که صدای من و شما بودند؛ لحظهای به خاموشی گراید.
همه ما یکصدا خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی و مطبوعاتی هستیم.
هموطنان گرامی!
این زندانیان بدون ارتکاب هیچ جرم و گناه برخلاف اصل «قانونی بودن جرم و مجازات» به زندان افتاده و در تضاد کامل با اصل «حقوقی شخصی بودن مجازات»، خانوادههای آنها نیز مجازات شده و در زجر و عذاب گرفتار ظلم و ستم مضاعف شدهاند.
نظر باینکه کلیه زندانیان سیاسی و مطبوعاتی و عقیدتی به استناد اصول «۳۴، ۳۲، ۳۶، ۳۷، ۶۱، ۱۵۹ و ۱۶۸ قانون اساسی»
درمرجعی غیر قانونی وغیر مستقل و غیر صالح قضایی، بدون دادرسی منصفانه و حق دفاع مشروع، زندانی شده اند؛ باید بی قید و شرط آزاد شوند.
با توجه به وضعیت وخیم برخی از زندانیان، و غیر قابل تحمل بودن شرایط سخت زندان برای همه عزیزان، لازم است که همه ما از هر گروه و عقیدهای که هستیم به یاری این آزاد زنان وآزاد مردان بشتابیم و خواهان آزادی فوری آنان باشیم؛ شاید فردا دیر باشد
بویژه در مورد اعدامهای روزهای پیش رو بسیار نگرانیم و اینگونه تصمیمات غیرعادلانه، ما را برای پافشاری بر آزادی همه این ازادگان مصمم تر میکند.
به امید آزادی همه زندانیان سیاسی، مدنی، عقیدتی و مطبوعاتی
اسامی در لینک زیر :
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSfMcPzo0QDeaDXO1ZOn0irn-u3CfJhCNK4sJZU9LNtkYbflTg/viewform?usp=header
#زندانیان_سیاسی #برای_آزادی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صدای زندانیان سیاسی، مدنی، عقیدتی و مطبوعاتی باشیم!
هممیهنان آزاده، آگاه و متعهد
زندانیان سیاسی، فرزندان شایسته ملت هستند؛ اجازه ندهیم صدای آنها که صدای من و شما بودند؛ لحظهای به خاموشی گراید.
همه ما یکصدا خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی و مطبوعاتی هستیم.
هموطنان گرامی!
این زندانیان بدون ارتکاب هیچ جرم و گناه برخلاف اصل «قانونی بودن جرم و مجازات» به زندان افتاده و در تضاد کامل با اصل «حقوقی شخصی بودن مجازات»، خانوادههای آنها نیز مجازات شده و در زجر و عذاب گرفتار ظلم و ستم مضاعف شدهاند.
نظر باینکه کلیه زندانیان سیاسی و مطبوعاتی و عقیدتی به استناد اصول «۳۴، ۳۲، ۳۶، ۳۷، ۶۱، ۱۵۹ و ۱۶۸ قانون اساسی»
درمرجعی غیر قانونی وغیر مستقل و غیر صالح قضایی، بدون دادرسی منصفانه و حق دفاع مشروع، زندانی شده اند؛ باید بی قید و شرط آزاد شوند.
با توجه به وضعیت وخیم برخی از زندانیان، و غیر قابل تحمل بودن شرایط سخت زندان برای همه عزیزان، لازم است که همه ما از هر گروه و عقیدهای که هستیم به یاری این آزاد زنان وآزاد مردان بشتابیم و خواهان آزادی فوری آنان باشیم؛ شاید فردا دیر باشد
بویژه در مورد اعدامهای روزهای پیش رو بسیار نگرانیم و اینگونه تصمیمات غیرعادلانه، ما را برای پافشاری بر آزادی همه این ازادگان مصمم تر میکند.
به امید آزادی همه زندانیان سیاسی، مدنی، عقیدتی و مطبوعاتی
اسامی در لینک زیر :
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSfMcPzo0QDeaDXO1ZOn0irn-u3CfJhCNK4sJZU9LNtkYbflTg/viewform?usp=header
#زندانیان_سیاسی #برای_آزادی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نه به اعدام خواستی مطلق در اندیشه، اراده و عمل
✍️آنیشا اسدالهی
آنیشا اسداللهی، معلم، مترجم و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در نامهای به مسئله اعدام در ایران پرداخته است. او با تأکید بر لزوم مطلقبودن مخالفت با اعدام، به تجربیات خود از همبستگی زندانیان در برابر این حکم غیرانسانی اشاره میکند و هشدار میدهد که حتی کوچکترین استثنا در این مسئله میتواند زمینهساز گسترش هیولای اعدام شود.
در ادامه متن کامل این نامه را میخوانید:
نامه آنیشا اسداللهی، معلم و مترجم زندانی در اوین، با تأکید بر مطلق بودن خواست «نه به اعدام»، نگاهی عمیق به تجربههای شخصی او از همبستگی زندانیان و ضرورت ریشهیابی این خواسته دارد. او با اشاره به صدور حکم اعدام برای دو همبندیاش، پخشان عزیزی و وریشه مرادی، میگوید: «روح نه به اعدام بر فراز هر گرایش سیاسی و همزمان در درون آن، در ذهن تک تک ما ایستاده بود و ما را نظاره میکرد.» آنیشا از لحظات تلخی مانند روز اعدام رضا رسایی یاد میکند که چگونه زندانیان با گرایشهای سیاسی مختلف در برابر این «عمل انحصاری دولتی» ایستادگی کردند.
او هشدار میدهد که کوچکترین روزنه در خواست «نه به اعدام» میتواند «دایره هیولای اعدام» را گستردهتر کند و میگوید: «به محض آنکه روزنهای در آن بیفتد، دایره هیولای اعدام بازتر و بازتر میشود.» آنیشا به این باور است که روح این خواست هنوز در جامعه عمیقاً درونی نشده و توضیح میدهد که: «هنوز محدودههایی وجود دارد که با اعدام همراهی میشود یا با سکوتی معنادار از کنارش با بیتفاوتی رد میشویم.»
در بخش دیگری از نامه، او به مشکلات تاریخی و مفهومی در پذیرش «نه به اعدام» اشاره میکند و مینویسد: «تاریخ شکننده حقها، حتی آنجا که حقانیتی سر بر میآورد... به آسانی فرو مینشیند و به فراموشی سپرده میشود.» او از «منطق زور تاریخی» و عدم تعمق در مفاهیم ریشهای انتقاد کرده و تأکید میکند که این حق باید به زبان مردم و با پاسخگویی به پرسشهای آنها توضیح داده شود.
او در نقد فعالان سیاسی میگوید که هنوز «نه به اعدام» به شکلی مطلق درک نشده و بسیاری با تأکید بر ویژگیهای فردی محکومان، خواستهشان را محدود میکنند. او میپرسد: «اگر من اینگونه نباشم، آیا شما به حاکمیت ارتجاع حق میدهید من را وارد آن روزنه هولناک استثنا کند؟»
آنیشا تأکید دارد که دفاع از «نه به اعدام» باید به دور از انحصار سیاسی و ایدئولوژیک باشد و مینویسد: «اعدام در انحصار دولتهاست و نه به اعدام خواستی مطلق که آن را باید مطلق اندیشه، اراده و عمل کرد.» این نامه دعوتی است برای بازنگری و بازتعریف این خواسته بهعنوان حقی انسانی و غیرقابلچشمپوشی.
متن کامل این نامه را در لینک زیر بخوانید:
https://tavaana.org/no-to-execution-anisha-asadollahi/
#بیانیه #آنیشا_اسداللهی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️آنیشا اسدالهی
آنیشا اسداللهی، معلم، مترجم و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در نامهای به مسئله اعدام در ایران پرداخته است. او با تأکید بر لزوم مطلقبودن مخالفت با اعدام، به تجربیات خود از همبستگی زندانیان در برابر این حکم غیرانسانی اشاره میکند و هشدار میدهد که حتی کوچکترین استثنا در این مسئله میتواند زمینهساز گسترش هیولای اعدام شود.
در ادامه متن کامل این نامه را میخوانید:
نامه آنیشا اسداللهی، معلم و مترجم زندانی در اوین، با تأکید بر مطلق بودن خواست «نه به اعدام»، نگاهی عمیق به تجربههای شخصی او از همبستگی زندانیان و ضرورت ریشهیابی این خواسته دارد. او با اشاره به صدور حکم اعدام برای دو همبندیاش، پخشان عزیزی و وریشه مرادی، میگوید: «روح نه به اعدام بر فراز هر گرایش سیاسی و همزمان در درون آن، در ذهن تک تک ما ایستاده بود و ما را نظاره میکرد.» آنیشا از لحظات تلخی مانند روز اعدام رضا رسایی یاد میکند که چگونه زندانیان با گرایشهای سیاسی مختلف در برابر این «عمل انحصاری دولتی» ایستادگی کردند.
او هشدار میدهد که کوچکترین روزنه در خواست «نه به اعدام» میتواند «دایره هیولای اعدام» را گستردهتر کند و میگوید: «به محض آنکه روزنهای در آن بیفتد، دایره هیولای اعدام بازتر و بازتر میشود.» آنیشا به این باور است که روح این خواست هنوز در جامعه عمیقاً درونی نشده و توضیح میدهد که: «هنوز محدودههایی وجود دارد که با اعدام همراهی میشود یا با سکوتی معنادار از کنارش با بیتفاوتی رد میشویم.»
در بخش دیگری از نامه، او به مشکلات تاریخی و مفهومی در پذیرش «نه به اعدام» اشاره میکند و مینویسد: «تاریخ شکننده حقها، حتی آنجا که حقانیتی سر بر میآورد... به آسانی فرو مینشیند و به فراموشی سپرده میشود.» او از «منطق زور تاریخی» و عدم تعمق در مفاهیم ریشهای انتقاد کرده و تأکید میکند که این حق باید به زبان مردم و با پاسخگویی به پرسشهای آنها توضیح داده شود.
او در نقد فعالان سیاسی میگوید که هنوز «نه به اعدام» به شکلی مطلق درک نشده و بسیاری با تأکید بر ویژگیهای فردی محکومان، خواستهشان را محدود میکنند. او میپرسد: «اگر من اینگونه نباشم، آیا شما به حاکمیت ارتجاع حق میدهید من را وارد آن روزنه هولناک استثنا کند؟»
آنیشا تأکید دارد که دفاع از «نه به اعدام» باید به دور از انحصار سیاسی و ایدئولوژیک باشد و مینویسد: «اعدام در انحصار دولتهاست و نه به اعدام خواستی مطلق که آن را باید مطلق اندیشه، اراده و عمل کرد.» این نامه دعوتی است برای بازنگری و بازتعریف این خواسته بهعنوان حقی انسانی و غیرقابلچشمپوشی.
متن کامل این نامه را در لینک زیر بخوانید:
https://tavaana.org/no-to-execution-anisha-asadollahi/
#بیانیه #آنیشا_اسداللهی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در آستانه سالگرد کارزار، «بند مردان زندان عادلآباد شیراز به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" در هفته پنجاهودوم پیوست.»
در ادامه اعدامها و سرکوبهای سیستماتیک که روزانه علیه شهروندان ایران اعمال میشود، متأسفانه حاکمان ستمگر در دیماه، بیش از ۱۱۰ زندانی را اعدام کردند و از ابتدای سال ۱۴۰۳ تاکنون نیز ۹۵۰ نفر از شهروندان زندانی را بر چوبههای دار آویختهاند. این آمار نشاندهنده افزایش بیسابقه استفاده از اعدام بهعنوان ابزاری برای سرکوب جامعه است.
در آخرین اخبار، یک زندانی سیاسی به نام مالک داورشناس (موسوی)، ۲۶ ساله، اهل شهرستان کرخه، به اتهام بغی به اعدام محکوم شده است. این زندانی که از سال ۱۴۰۰ در بازداشت به سر میبرد، تحت شکنجههای روحی و جسمی وادار به اعتراف شده و اکنون در خطر جدی اجرای حکم اعدام قرار دارد.
در مقابله با این احکام غیرانسانی، جامعه و زندانیان در برابر خشونتهای حکومت مقاومت کردهاند. کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" اکنون به ۳۴ زندان گسترش یافته است و شاهد حمایتهای گسترده در داخل و خارج کشور از این کارزار هستیم.
از جمله این حمایتها، ۱۱ تشکل صنفی معلمان در استانهای مختلف، باوجود فشارهای امنیتی، شجاعانه از کارزار حمایت کردهاند و در تجمعات هفتگی خود نیز بارها شعار نه به اعدام سر دادند.همچنین شاهد موضعگیری ماموستاهای شهرهای مختلف کردستان علیه اعدام بودیم.
همچنین، در ۲۹ دیماه، دو قاضی بدنام، محمد مقیسه و علی رازینی، که سابقه چهار دهه نقض حقوق بشر و صدور هزاران حکم اعدام برای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی را در کارنامه خود داشتند، توسط یک شهروند به جان آمده پاسخ جنایات خود را دریافت کردند.شادمانی و استقبال جامعه بویژه دادخواهان هزاران اعدام سیاسی را به دنبال داشت که این نتیجه ۴۵ سال اعدام و قتلعام زندانیان و بیانگر انزجار مردم ایران از اعدام است و نشاندهنده این است که کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" و هر نوع کنش علیه اعدام صدای اکثر مردم ایران و لغو این حکم قرون وسطایی اعدام خواسته آنها میباشد.
طبق آخرین گزارشها، بند مردان زندان عادلآباد شیراز نیز به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" پیوستهاند. هفته گذشته نیز بند زنان همین زندان حمایت خود را از این کارزار اعلام کرده بودند.
کارزار ضمن محکومیت تمامی احکام اعدام، صرفنظر از اتهامات یا عقاید زندانیان، بار دیگر تأکید میکند که حکم اعدام غیرانسانی است و باید بهطور کلی لغو شود. حکومت مستبد ایران با حربههای "شرعی و قانونی خودساخته" از اعدام برای سرکوب جامعه استفاده میکند. ضروری است که همه با اصل حکم اعدام بهعنوان حکمی غیرانسانی مخالفت کنند تا بستری برای وقوع جرم و جنایت از بین برود؛ چراکه زمینهساز بسیاری از جرمها در جامعه، خود حکومت است.
ما به عنوان اعضای کارزار، ضمن قدردانی از حمایتهای مردمی از کارزار، از اعتصاب عمومی علیه اعدام در روز چهارشنبه در شهرهای کردستان حمایت کرده و همه مردم را نیز به حمایت از آنها فرا میخوانیم. و بار دیگر از تمامی زندانیان در زندانهای مختلف درخواست میکنیم به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" بپیوندند تا یکصدا و متحد برای دفاع از حق حیات محکومان به اعدام فریاد بزنیم.
کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" سهشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳ در هفته پنجاهودوم در ۳۴ زندان زیر در اعتصاب غذا خواهند بود:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان برازجان، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان جوین، زندان مشهد، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان و زندان کامیاران.
هفته پنجاهودوم
سهشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#بیانیه #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در ادامه اعدامها و سرکوبهای سیستماتیک که روزانه علیه شهروندان ایران اعمال میشود، متأسفانه حاکمان ستمگر در دیماه، بیش از ۱۱۰ زندانی را اعدام کردند و از ابتدای سال ۱۴۰۳ تاکنون نیز ۹۵۰ نفر از شهروندان زندانی را بر چوبههای دار آویختهاند. این آمار نشاندهنده افزایش بیسابقه استفاده از اعدام بهعنوان ابزاری برای سرکوب جامعه است.
در آخرین اخبار، یک زندانی سیاسی به نام مالک داورشناس (موسوی)، ۲۶ ساله، اهل شهرستان کرخه، به اتهام بغی به اعدام محکوم شده است. این زندانی که از سال ۱۴۰۰ در بازداشت به سر میبرد، تحت شکنجههای روحی و جسمی وادار به اعتراف شده و اکنون در خطر جدی اجرای حکم اعدام قرار دارد.
در مقابله با این احکام غیرانسانی، جامعه و زندانیان در برابر خشونتهای حکومت مقاومت کردهاند. کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" اکنون به ۳۴ زندان گسترش یافته است و شاهد حمایتهای گسترده در داخل و خارج کشور از این کارزار هستیم.
از جمله این حمایتها، ۱۱ تشکل صنفی معلمان در استانهای مختلف، باوجود فشارهای امنیتی، شجاعانه از کارزار حمایت کردهاند و در تجمعات هفتگی خود نیز بارها شعار نه به اعدام سر دادند.همچنین شاهد موضعگیری ماموستاهای شهرهای مختلف کردستان علیه اعدام بودیم.
همچنین، در ۲۹ دیماه، دو قاضی بدنام، محمد مقیسه و علی رازینی، که سابقه چهار دهه نقض حقوق بشر و صدور هزاران حکم اعدام برای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی را در کارنامه خود داشتند، توسط یک شهروند به جان آمده پاسخ جنایات خود را دریافت کردند.شادمانی و استقبال جامعه بویژه دادخواهان هزاران اعدام سیاسی را به دنبال داشت که این نتیجه ۴۵ سال اعدام و قتلعام زندانیان و بیانگر انزجار مردم ایران از اعدام است و نشاندهنده این است که کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" و هر نوع کنش علیه اعدام صدای اکثر مردم ایران و لغو این حکم قرون وسطایی اعدام خواسته آنها میباشد.
طبق آخرین گزارشها، بند مردان زندان عادلآباد شیراز نیز به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" پیوستهاند. هفته گذشته نیز بند زنان همین زندان حمایت خود را از این کارزار اعلام کرده بودند.
کارزار ضمن محکومیت تمامی احکام اعدام، صرفنظر از اتهامات یا عقاید زندانیان، بار دیگر تأکید میکند که حکم اعدام غیرانسانی است و باید بهطور کلی لغو شود. حکومت مستبد ایران با حربههای "شرعی و قانونی خودساخته" از اعدام برای سرکوب جامعه استفاده میکند. ضروری است که همه با اصل حکم اعدام بهعنوان حکمی غیرانسانی مخالفت کنند تا بستری برای وقوع جرم و جنایت از بین برود؛ چراکه زمینهساز بسیاری از جرمها در جامعه، خود حکومت است.
ما به عنوان اعضای کارزار، ضمن قدردانی از حمایتهای مردمی از کارزار، از اعتصاب عمومی علیه اعدام در روز چهارشنبه در شهرهای کردستان حمایت کرده و همه مردم را نیز به حمایت از آنها فرا میخوانیم. و بار دیگر از تمامی زندانیان در زندانهای مختلف درخواست میکنیم به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" بپیوندند تا یکصدا و متحد برای دفاع از حق حیات محکومان به اعدام فریاد بزنیم.
کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" سهشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳ در هفته پنجاهودوم در ۳۴ زندان زیر در اعتصاب غذا خواهند بود:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان برازجان، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان جوین، زندان مشهد، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان و زندان کامیاران.
هفته پنجاهودوم
سهشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#بیانیه #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعری از فرهاد حافظی در اعتراض به احکام ناعادلانه صادرهٔ اعدام برای زندانیان سیاسی
شعر و خوانش؛ #فرهاد_حافظی_سمنانی
زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین
تصور کن یه زندونی، پر از درد و پریشونی
جوابش حکمِ اعدامِ، میشه لبریزِ ویرونی
جهان قدِ قدمهاشِ، داره بدجوری می پاشه
توی سلولِ سه در دو، که طول وعرضِ دنیاشِ
پر از تردید و تشویشِ، تو قلبش انگار آتیشِ
با هر صوتِ اذانِ صبح، هزار بار زیر و رو میشه
از این گلدسته ها داره، صدای مرگ می باره
یه زندونی تو سلولش، به فکرِ چوبهٔ دارِ
همش پا میشه...میشینه، هواش بدجوری سنگینِ
سلولِ انفرادیش و، مِثِ طابوت میبینه
دلش تنگِ عزیزاشِ، همش تو فکرِ فردا شه
که بازم فرصتی میشه، یروزی پیششون باشه
شب و روزاش و میشمارِ، شبا تاصبح بیدارِ
یه احساسی بهش میگه، که بغضش رو نِگَهدارِ
غرورت نشکنه پیشِ، سیَه روزانِ بی ریشه
یه امیدی بهش میگه، بزودی شب تموم میشه
تصور کردی دنیاش و، اگه حس کردی درداشو
برای نه به حکمِ مرگ، تو هم کاری بکن... پاشو
سکوتِ تلخت و بشکن، بزن فریاد هم میهن
بگو بسه دیگه اعدام، بگو بسه دیگه کشتن
بنامِ نامی ایران، بنام حضرتِ انسان
برای عشق وآزادی، بشیم همراه و هم پیمان
فرهاد حافظی سمنانی که فرهاد آزرم نیز نامیده میشود، شاعر و ترانهسرا ست او در فضای مجاری در انتقاد از ظلم حکومت به مردم مینوشت که بازداشت و سپس به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد. با اتهاماتی که برای نیروهای مبارز تبدیل به یک ترجیعبند تکراری و تلخ شده است؛ – اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور – فعالیت تبلیغی علیه نظام – توهین به رهبری – توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران امروز، هر گونه اقدام و انتقاد که از دید جمهوری اسلامی، نامطلوب قلمداد شود سریعا به امنیت کشور پیوند میخورد. بر این اساس است که هنرمندی چون فرهاد حافظی به «تبانی علیه امنیت کشور» متهم میشود.
از فرهاد حافظی بیشتر بدانید:
فرهاد حافظی؛ حبس به «جرم» ایراندوستی و مردمدوستی
https://tavaana.org/farhad-hafezi/
#فرهاد_حافظی #بیانیه #زندان_اوین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شعر و خوانش؛ #فرهاد_حافظی_سمنانی
زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین
تصور کن یه زندونی، پر از درد و پریشونی
جوابش حکمِ اعدامِ، میشه لبریزِ ویرونی
جهان قدِ قدمهاشِ، داره بدجوری می پاشه
توی سلولِ سه در دو، که طول وعرضِ دنیاشِ
پر از تردید و تشویشِ، تو قلبش انگار آتیشِ
با هر صوتِ اذانِ صبح، هزار بار زیر و رو میشه
از این گلدسته ها داره، صدای مرگ می باره
یه زندونی تو سلولش، به فکرِ چوبهٔ دارِ
همش پا میشه...میشینه، هواش بدجوری سنگینِ
سلولِ انفرادیش و، مِثِ طابوت میبینه
دلش تنگِ عزیزاشِ، همش تو فکرِ فردا شه
که بازم فرصتی میشه، یروزی پیششون باشه
شب و روزاش و میشمارِ، شبا تاصبح بیدارِ
یه احساسی بهش میگه، که بغضش رو نِگَهدارِ
غرورت نشکنه پیشِ، سیَه روزانِ بی ریشه
یه امیدی بهش میگه، بزودی شب تموم میشه
تصور کردی دنیاش و، اگه حس کردی درداشو
برای نه به حکمِ مرگ، تو هم کاری بکن... پاشو
سکوتِ تلخت و بشکن، بزن فریاد هم میهن
بگو بسه دیگه اعدام، بگو بسه دیگه کشتن
بنامِ نامی ایران، بنام حضرتِ انسان
برای عشق وآزادی، بشیم همراه و هم پیمان
فرهاد حافظی سمنانی که فرهاد آزرم نیز نامیده میشود، شاعر و ترانهسرا ست او در فضای مجاری در انتقاد از ظلم حکومت به مردم مینوشت که بازداشت و سپس به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد. با اتهاماتی که برای نیروهای مبارز تبدیل به یک ترجیعبند تکراری و تلخ شده است؛ – اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور – فعالیت تبلیغی علیه نظام – توهین به رهبری – توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران امروز، هر گونه اقدام و انتقاد که از دید جمهوری اسلامی، نامطلوب قلمداد شود سریعا به امنیت کشور پیوند میخورد. بر این اساس است که هنرمندی چون فرهاد حافظی به «تبانی علیه امنیت کشور» متهم میشود.
از فرهاد حافظی بیشتر بدانید:
فرهاد حافظی؛ حبس به «جرم» ایراندوستی و مردمدوستی
https://tavaana.org/farhad-hafezi/
#فرهاد_حافظی #بیانیه #زندان_اوین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، پس از کشته شدن قاضی مقیسه متنی در خصوص دادرسیهای ناعادلانه دادگاههای انقلابی و ظلمی که متحمل شده به شرح زیر نوشته است:
چند روز پیش جریان کشتهشدن قاضی محمد مقیسه، بار دیگر تمام خاطرات بازداشتها و دادگاه و ظلمهایی که به من شد را به خاطر آورد و لازم دیدم که برای ثبت در تاریخ این موارد را بنویسم.
در سال ۱۳۹۸، قاضی محمد مقیسه، که به صدور احکام ناعادلانه علیه فعالان حقوق بشر شهرت دارد، تنها به دلیل نوشتن جمله «مرگ بر دیکتاتور» بر دیوار، مرا به ۷ سال حبس محکوم کرد. این حکم ظالمانه بخشی از ظلمی بود که جوانیام را در زندان گرفت. در همان سال، پدرم که برای دفاع از من به دادگاه آمده بود، با توهین مقیسه مواجه شد و از دادگاه بیرون انداخته شد. او گفته بود: «پسرت ضد انقلابه، برو بیرون». این برخورد غیرانسانی زخمی عمیق بر روح خانوادهام گذاشت و بخشی از فشارهایی بود که بر ما تحمیل شد.
پس از آزادی کوتاه ۷۵ روزه در بهمن ۱۴۰۱، به دلیل گفتن جمله «ما به چه زبانی بگوییم که شما را نمیخواهیم؟» بار دیگر بازداشت شدم. در ۱۱ اردیبهشت، مأموران اطلاعات سپاه در حضور پدرم مرا با ضربوجرح شدید دستگیر کردند. در نمایشی به نام «جلسه رسیدگی» در شعبه ۲۸ بیدادگاه انقلاب، قاضی محمدرضا عموزاد مرا به ۷ سال و ۹ ماه حبس محکوم کرد. این حکم ظالمانه در تجدیدنظر توسط آخوند حوزان به ۶ سال و ۳ ماه کاهش یافت. پدرم که تاب دیدن این خشونتها و فشارهای روانی ناشی از وضعیت من را نداشت، بیمار شد و در مهرماه همان سال بر اثر ایست قلبی درگذشت. با وجود این فاجعه، رژیم ستمگر حتی اجازه حضور در مراسم خاکسپاری او را نیز به من نداد.
در طول این سالها، بیش از پنج سال از جوانیام را با زندان، تبعید و انفرادی از من گرفتند. یکی از تلخترین تجربیاتم تبعید از زندان اوین به قزلحصار بود. زمانی که به این تبعید اعتراض کردم، به دستور هدایتالله فرزادی، رئیس زندان اوین، و مدیر داخلی، میثم باقری، به سلول انفرادی بند ۲۴۰ منتقل شدم و سپس سه هفته را در شرایطی سخت درسلول انفرادی موسوم به سوییت ویژه شکنجه آخرین لحظات زندگی زندانیان اعدامی زندان قزلحصار سپری کردم. شبی در آبان ۱۴۰۲، زندانیای را دیدم که صورت خونینش به حلقههای دیوار بسته شده بود. او با دستبند و پابند، زیر پنجره از سرما میلرزید و التماس میکرد، اما مأموران کوچکترین توجهی به او نداشتند. این رفتارهای غیرانسانی هرگز از ذهنم پاک نخواهد شد.
پدرم زیر خاک آرمیده، اما آمرین این جنایات، از جمله مقامات سپاه پاسداران، هدایتالله فرزادی، محمدرضا عموزاد، آخوند حوزان، و دیگر عوامل سرکوب، هنوز محاکمه نشدهاند. رژیمی که با خشونت، اعدام، زندان و سرکوب، آزادیخواهان را خاموش میکند، هیچ مشروعیتی ندارد و روزی به دست عدالت سپرده خواهد شد. وظیفه انسانی من این است که روشنگری کنم و صدای قربانیان این جنایات باشم. عدالت روزی برقرار خواهد شد و عاملان این ظلمها در برابر نگاه جهانیان محاکمه خواهند شد.
#محمد_مقیسه #رضا_محمدحسینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چند روز پیش جریان کشتهشدن قاضی محمد مقیسه، بار دیگر تمام خاطرات بازداشتها و دادگاه و ظلمهایی که به من شد را به خاطر آورد و لازم دیدم که برای ثبت در تاریخ این موارد را بنویسم.
در سال ۱۳۹۸، قاضی محمد مقیسه، که به صدور احکام ناعادلانه علیه فعالان حقوق بشر شهرت دارد، تنها به دلیل نوشتن جمله «مرگ بر دیکتاتور» بر دیوار، مرا به ۷ سال حبس محکوم کرد. این حکم ظالمانه بخشی از ظلمی بود که جوانیام را در زندان گرفت. در همان سال، پدرم که برای دفاع از من به دادگاه آمده بود، با توهین مقیسه مواجه شد و از دادگاه بیرون انداخته شد. او گفته بود: «پسرت ضد انقلابه، برو بیرون». این برخورد غیرانسانی زخمی عمیق بر روح خانوادهام گذاشت و بخشی از فشارهایی بود که بر ما تحمیل شد.
پس از آزادی کوتاه ۷۵ روزه در بهمن ۱۴۰۱، به دلیل گفتن جمله «ما به چه زبانی بگوییم که شما را نمیخواهیم؟» بار دیگر بازداشت شدم. در ۱۱ اردیبهشت، مأموران اطلاعات سپاه در حضور پدرم مرا با ضربوجرح شدید دستگیر کردند. در نمایشی به نام «جلسه رسیدگی» در شعبه ۲۸ بیدادگاه انقلاب، قاضی محمدرضا عموزاد مرا به ۷ سال و ۹ ماه حبس محکوم کرد. این حکم ظالمانه در تجدیدنظر توسط آخوند حوزان به ۶ سال و ۳ ماه کاهش یافت. پدرم که تاب دیدن این خشونتها و فشارهای روانی ناشی از وضعیت من را نداشت، بیمار شد و در مهرماه همان سال بر اثر ایست قلبی درگذشت. با وجود این فاجعه، رژیم ستمگر حتی اجازه حضور در مراسم خاکسپاری او را نیز به من نداد.
در طول این سالها، بیش از پنج سال از جوانیام را با زندان، تبعید و انفرادی از من گرفتند. یکی از تلخترین تجربیاتم تبعید از زندان اوین به قزلحصار بود. زمانی که به این تبعید اعتراض کردم، به دستور هدایتالله فرزادی، رئیس زندان اوین، و مدیر داخلی، میثم باقری، به سلول انفرادی بند ۲۴۰ منتقل شدم و سپس سه هفته را در شرایطی سخت درسلول انفرادی موسوم به سوییت ویژه شکنجه آخرین لحظات زندگی زندانیان اعدامی زندان قزلحصار سپری کردم. شبی در آبان ۱۴۰۲، زندانیای را دیدم که صورت خونینش به حلقههای دیوار بسته شده بود. او با دستبند و پابند، زیر پنجره از سرما میلرزید و التماس میکرد، اما مأموران کوچکترین توجهی به او نداشتند. این رفتارهای غیرانسانی هرگز از ذهنم پاک نخواهد شد.
پدرم زیر خاک آرمیده، اما آمرین این جنایات، از جمله مقامات سپاه پاسداران، هدایتالله فرزادی، محمدرضا عموزاد، آخوند حوزان، و دیگر عوامل سرکوب، هنوز محاکمه نشدهاند. رژیمی که با خشونت، اعدام، زندان و سرکوب، آزادیخواهان را خاموش میکند، هیچ مشروعیتی ندارد و روزی به دست عدالت سپرده خواهد شد. وظیفه انسانی من این است که روشنگری کنم و صدای قربانیان این جنایات باشم. عدالت روزی برقرار خواهد شد و عاملان این ظلمها در برابر نگاه جهانیان محاکمه خواهند شد.
#محمد_مقیسه #رضا_محمدحسینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دانشجویان دانشگاه تربیتمدرس در اعتراض به صدور احکام اعدام بیانیهای صادر کردند.
روز گذشته، سهشنبه دوم بهمنماه، تعدادی از دانشجویان دانشگاه تربیتمدرس گردهم آمدند و با انتشار بیانیهای همبستگی خود با کارزار #سهشنبههای_نه_به_اعدام اعلام کردند.
آنها صدور حکم غیرانسانی اعدام را محکوم کردند.
در این بیانیه آمده است:
«حکومت هرگز حق ندارد ما را بکشد، هیچ یک از ما را، بی هیچ بهانه و دستاویزی. این نه یک نهِ قطعی و بیچونوچراست.»
متن کامل بیانیه
«گاه آن رسیده است تا بیش از پیش و با صدایی هرچه رساتر اعلام کنیم: حکومت هرگز حق ندارد ما را بکشد، هیچ یک از ما را، بی هیچ بهانه و دستاویزی. این نه یک نهِ قطعی و بیچونوچراست.
نیک میدانیم که حاکمیت برای بقای خود و حفظ منافع مشترک اقلیت حامی خود، با بهرهگیری از ایدئولوژی، مجازاتهای اسماً قانونی را وضع میکند و به نام «قانون» جنایاتش را علیه شهروندان مشروع جلوه میدهد. اعدام یکی از این مجازاتها است: پیامآور رعب و وحشت که فلسفۀ وجودی آن چیزی نیست مگر سرکوب تودۀ مردم. آموختهایم که آنچه دولتهای جبار و خودکامه را نگاه میدارد (هرچند نه تا ابد) سیطره رعب و ترس است. این است که توسل به جوخههای اعدام در نظامهای سیاسی خودکامه و استبدادی عادتی دیرینه است و در جمهوری اسلامی با بهانههای مختلف: گاه به اسم «امنیت»، گاه به نام عدالت.
امروز در حکومت جمهوری اسلامی بحث حتی بر سر این نیست که آیا اعدام میتواند بخشی از یک سیستم حقوقی جویای عدالت باشد یا خیر؟ اعدام جمهوری اسلامی قصدی برای مجازات و برقراری «عدالت» ندارد؛ بلکه راهی است برای تغذیه نظام و هراسافکنی بر جمعیت از طریق نمایش جباریت.
اما آنچه باید به حکومت مستبد آموخت این است که منشأ قانون خواست و ارادۀ مردم است نه ارادۀ حاکمان. اعدام نفی حق حیات انسان به دست خونخواه حکومت است و «زن، زندگی، آزادی»، در گام نخست، پاسداشت زندگی است و کوتاه کردن بازوان این قدرت مسلط در گرفتن حق زیست شهروندان است.
ما دانشجویان دانشگاه تربیتمدرس، در همراهی با کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» زندانیان سراسر کشور، آمدهایم تا اعلام کنیم در برابر اعدام، این حکم غیرانسانی و بربرگونه، تمام قد ایستادهایم.
امیدواریم یارانمان در دیگر دانشگاهها نیز صدای «نه به اعدام» را رساتر از گذشته، به انواع شیوههای خلاقانهای که میشناسند، در دانشگاهها بلند کنند. دیر نیست روزی که، آنچنان که شایسته و بهحق است، فضای دانشگاه را بازپسگیریم و با بهرهگیری از حق آزادی بیان، این حق بنیادین شهروندیمان، صدای اعتراض خود را، آنگونه که باید، در صحن دانشگاه طنینانداز کنیم.
جامعهای که شأن و کرامت انسانی را پاس میدارد جایی برای چوبههای دار ندارد.»
#نه_به_اعدام
#زن_زندگی_آزادی
#پخشان_عزیزی
#وریشه_محمدی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#بیانیه
@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته، سهشنبه دوم بهمنماه، تعدادی از دانشجویان دانشگاه تربیتمدرس گردهم آمدند و با انتشار بیانیهای همبستگی خود با کارزار #سهشنبههای_نه_به_اعدام اعلام کردند.
آنها صدور حکم غیرانسانی اعدام را محکوم کردند.
در این بیانیه آمده است:
«حکومت هرگز حق ندارد ما را بکشد، هیچ یک از ما را، بی هیچ بهانه و دستاویزی. این نه یک نهِ قطعی و بیچونوچراست.»
متن کامل بیانیه
«گاه آن رسیده است تا بیش از پیش و با صدایی هرچه رساتر اعلام کنیم: حکومت هرگز حق ندارد ما را بکشد، هیچ یک از ما را، بی هیچ بهانه و دستاویزی. این نه یک نهِ قطعی و بیچونوچراست.
نیک میدانیم که حاکمیت برای بقای خود و حفظ منافع مشترک اقلیت حامی خود، با بهرهگیری از ایدئولوژی، مجازاتهای اسماً قانونی را وضع میکند و به نام «قانون» جنایاتش را علیه شهروندان مشروع جلوه میدهد. اعدام یکی از این مجازاتها است: پیامآور رعب و وحشت که فلسفۀ وجودی آن چیزی نیست مگر سرکوب تودۀ مردم. آموختهایم که آنچه دولتهای جبار و خودکامه را نگاه میدارد (هرچند نه تا ابد) سیطره رعب و ترس است. این است که توسل به جوخههای اعدام در نظامهای سیاسی خودکامه و استبدادی عادتی دیرینه است و در جمهوری اسلامی با بهانههای مختلف: گاه به اسم «امنیت»، گاه به نام عدالت.
امروز در حکومت جمهوری اسلامی بحث حتی بر سر این نیست که آیا اعدام میتواند بخشی از یک سیستم حقوقی جویای عدالت باشد یا خیر؟ اعدام جمهوری اسلامی قصدی برای مجازات و برقراری «عدالت» ندارد؛ بلکه راهی است برای تغذیه نظام و هراسافکنی بر جمعیت از طریق نمایش جباریت.
اما آنچه باید به حکومت مستبد آموخت این است که منشأ قانون خواست و ارادۀ مردم است نه ارادۀ حاکمان. اعدام نفی حق حیات انسان به دست خونخواه حکومت است و «زن، زندگی، آزادی»، در گام نخست، پاسداشت زندگی است و کوتاه کردن بازوان این قدرت مسلط در گرفتن حق زیست شهروندان است.
ما دانشجویان دانشگاه تربیتمدرس، در همراهی با کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» زندانیان سراسر کشور، آمدهایم تا اعلام کنیم در برابر اعدام، این حکم غیرانسانی و بربرگونه، تمام قد ایستادهایم.
امیدواریم یارانمان در دیگر دانشگاهها نیز صدای «نه به اعدام» را رساتر از گذشته، به انواع شیوههای خلاقانهای که میشناسند، در دانشگاهها بلند کنند. دیر نیست روزی که، آنچنان که شایسته و بهحق است، فضای دانشگاه را بازپسگیریم و با بهرهگیری از حق آزادی بیان، این حق بنیادین شهروندیمان، صدای اعتراض خود را، آنگونه که باید، در صحن دانشگاه طنینانداز کنیم.
جامعهای که شأن و کرامت انسانی را پاس میدارد جایی برای چوبههای دار ندارد.»
#نه_به_اعدام
#زن_زندگی_آزادی
#پخشان_عزیزی
#وریشه_محمدی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#بیانیه
@Tavaana_TavaanaTech
جامعه جهانی بهائی، اجرای حکم حبس ۱۱ زن بهائی را محکوم کرد.
روز گذشته چهارشنبه ۳ بهمنماه ساعت ۶ صبح سرکوبگران جمهوری اسلامی به منزل زنان بهایی حمله کردند و با ایجاد رعب و وحشت آنان را بازداشت کردند.
در بیانیهای که جامعه جهانی بهائی منتشر کرد، این بازداشتها بخشی از یک «کارزار سیستماتیک و رو به افزایش آزار و سرکوب» علیه بهائیان معرفی شدهاند.
این بیانیه همچنین اشاره میکند که چندین نفر از زنان بازداشتشده مادر نوزاد و کودک خردسال هستند یا مسئول مراقبت از والدین سالخوردهشان.
متن کامل بیانیه:
دو روز قبل از بررسی کارنامۀ حقوق بشری جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد،
حکومت ایران ۱۱ زن بهائی را به دلیل اعتقادشان بازداشت میکند
ژنو—۳ بهمن ۱۴۰۳—در جدیدترین اقدام خشونتآمیز جمهوری اسلامی ایران علیه بهائیان، امروز صبح زود در موجی تکاندهنده از حملات به منازل، ١١ زن بهائی بدون حکم قضایی یا اطلاع قبلی بازداشت شدند.
چندین نفر از زنان بازداشتشده نوزاد و کودک خردسال دارند یا مسئول مراقبت از والدین سالخوردهشان هستند. آنها پیش از این به دلیل بهائی بودن با محکومیت مواجه شده بودند. بر اساس گزارشها، مأموران امنیتی با بالا رفتن از دیوار، تحت فشار قرار دادن همسایگان و جا زدن خود به عنوان کارکنان خدمات شهری، با اعمال زور وارد منازل این زنان شده و آنها را تحت بازرسیهای پرفشار و تهاجمی قرار دادهاند. همسایگان با ارعاب وادار به سکوت و کودکان حاضر در خانهها از این عملیات مضطرب و دچار وحشت شدند.
۱۰ نفر از این زنان در خانههای خود در بهارستان، نزدیک اصفهان، بازداشت شدند. اما وقتی مأموران امنیتی به خانۀ نفر یازدهم رفتند، متوجه شدند که او در خانه نیست. همسرش به آنها اطلاع داد که او برای دیدار با خانواده به روستای قَرَه در استان چهارمحال و بختیاری رفته است. مأموران تا ظهر در محل سکونتش در بهارستان منتظر بازگشت او ماندند و وقتی او بازنگشت، به روستای قَرَه رفتند و او را در همان روز بازداشت کردند.
سیمین فهندژ، نمایندۀ جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل متحد در ژنو اظهار داشت: «حکومت ایران بار دیگر چهرۀ واقعی خود را نشان داده است. جمهوری اسلامی دو روز پیش از بررسی کارنامۀ حقوق بشریاش در سازمان ملل متحد، بار دیگر دست به اقدامی بیرحمانه علیه زنانی کاملاً بیگناه زده است. آنچه 'جرم' این زنان محسوب میشود خدمت به جوامع محلیشان بوده و اکنون حکومت ایران آنها را در یورشی خشونتآمیز به منازلشان بازداشت کرده است.»
به تازگی ۱۸ کارشناس حقوق بشر سازمان ملل متحد و جامعۀ جهانی بهائی به آزار و سرکوب مضاعف زنان بهائی در ایران، هم به دلیل اعتقاد دینی و هم به دلیل جنسیتشان اشاره کردهاند. واقعۀ امروز، جدیدترین نمونه از این روند انزجارآمیز است.
جامعۀ جهانی بهائی این بازداشتها را که بخشی از یک کارزار سیستماتیک و رو به افزایش آزار و سرکوب علیه بزرگترین اقلیت دینی غیرمسلمان ایران است، محکوم میکند.
بازداشتهای امروز تنها دو روز پیش از «بررسی ادواری جهانی»(UPR) ایران در «شورای حقوق بشر سازمان ملل» در ژنو رخ میدهد، جایی که انتظار میرود آزار و سرکوب سیستماتیک بهائیان توسط حکومت ایران مورد بررسی دقیق قرار گیرد.
جامعۀ جهانی بهائی از جامعۀ بینالمللی میخواهد تا از فرصت بررسی ادواری جهانی استفاده کرده و خواستار این شود که حکومت ایران:
به تبعیض علیه بهائیان در تمامی عرصههای زندگی، از جمله آموزش و اشتغال پایان دهد.
آزادی دین و عقیده را رعایت کند.
آزار و سرکوب حکومتی، بازداشتها و مصادرۀ اموال را متوقف سازد.
انتشار تبلیغات نفرتپراکنانه علیه بهائیان ایران را خاتمه دهد.
اموال مصادرهشده را بازگرداند و اجرای عدالت را برای افراد آسیبدیده تضمین نماید.
اسامی بازداشتشدگان عبارت است از رویا آزادخوش، شورانگیز بهامین، نسرین خادمی، مریم خورسندی، بشری مطهر، مژگان پورشفیع، فیروزه راستینژاد، ساناز راسته، سارا شکیب، آزیتا رضوانیخواه و فرخنده رضوانپی.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#داستان_ما_یکیست
#اصفهان
#بیانیه
@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته چهارشنبه ۳ بهمنماه ساعت ۶ صبح سرکوبگران جمهوری اسلامی به منزل زنان بهایی حمله کردند و با ایجاد رعب و وحشت آنان را بازداشت کردند.
در بیانیهای که جامعه جهانی بهائی منتشر کرد، این بازداشتها بخشی از یک «کارزار سیستماتیک و رو به افزایش آزار و سرکوب» علیه بهائیان معرفی شدهاند.
این بیانیه همچنین اشاره میکند که چندین نفر از زنان بازداشتشده مادر نوزاد و کودک خردسال هستند یا مسئول مراقبت از والدین سالخوردهشان.
متن کامل بیانیه:
دو روز قبل از بررسی کارنامۀ حقوق بشری جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد،
حکومت ایران ۱۱ زن بهائی را به دلیل اعتقادشان بازداشت میکند
ژنو—۳ بهمن ۱۴۰۳—در جدیدترین اقدام خشونتآمیز جمهوری اسلامی ایران علیه بهائیان، امروز صبح زود در موجی تکاندهنده از حملات به منازل، ١١ زن بهائی بدون حکم قضایی یا اطلاع قبلی بازداشت شدند.
چندین نفر از زنان بازداشتشده نوزاد و کودک خردسال دارند یا مسئول مراقبت از والدین سالخوردهشان هستند. آنها پیش از این به دلیل بهائی بودن با محکومیت مواجه شده بودند. بر اساس گزارشها، مأموران امنیتی با بالا رفتن از دیوار، تحت فشار قرار دادن همسایگان و جا زدن خود به عنوان کارکنان خدمات شهری، با اعمال زور وارد منازل این زنان شده و آنها را تحت بازرسیهای پرفشار و تهاجمی قرار دادهاند. همسایگان با ارعاب وادار به سکوت و کودکان حاضر در خانهها از این عملیات مضطرب و دچار وحشت شدند.
۱۰ نفر از این زنان در خانههای خود در بهارستان، نزدیک اصفهان، بازداشت شدند. اما وقتی مأموران امنیتی به خانۀ نفر یازدهم رفتند، متوجه شدند که او در خانه نیست. همسرش به آنها اطلاع داد که او برای دیدار با خانواده به روستای قَرَه در استان چهارمحال و بختیاری رفته است. مأموران تا ظهر در محل سکونتش در بهارستان منتظر بازگشت او ماندند و وقتی او بازنگشت، به روستای قَرَه رفتند و او را در همان روز بازداشت کردند.
سیمین فهندژ، نمایندۀ جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل متحد در ژنو اظهار داشت: «حکومت ایران بار دیگر چهرۀ واقعی خود را نشان داده است. جمهوری اسلامی دو روز پیش از بررسی کارنامۀ حقوق بشریاش در سازمان ملل متحد، بار دیگر دست به اقدامی بیرحمانه علیه زنانی کاملاً بیگناه زده است. آنچه 'جرم' این زنان محسوب میشود خدمت به جوامع محلیشان بوده و اکنون حکومت ایران آنها را در یورشی خشونتآمیز به منازلشان بازداشت کرده است.»
به تازگی ۱۸ کارشناس حقوق بشر سازمان ملل متحد و جامعۀ جهانی بهائی به آزار و سرکوب مضاعف زنان بهائی در ایران، هم به دلیل اعتقاد دینی و هم به دلیل جنسیتشان اشاره کردهاند. واقعۀ امروز، جدیدترین نمونه از این روند انزجارآمیز است.
جامعۀ جهانی بهائی این بازداشتها را که بخشی از یک کارزار سیستماتیک و رو به افزایش آزار و سرکوب علیه بزرگترین اقلیت دینی غیرمسلمان ایران است، محکوم میکند.
بازداشتهای امروز تنها دو روز پیش از «بررسی ادواری جهانی»(UPR) ایران در «شورای حقوق بشر سازمان ملل» در ژنو رخ میدهد، جایی که انتظار میرود آزار و سرکوب سیستماتیک بهائیان توسط حکومت ایران مورد بررسی دقیق قرار گیرد.
جامعۀ جهانی بهائی از جامعۀ بینالمللی میخواهد تا از فرصت بررسی ادواری جهانی استفاده کرده و خواستار این شود که حکومت ایران:
به تبعیض علیه بهائیان در تمامی عرصههای زندگی، از جمله آموزش و اشتغال پایان دهد.
آزادی دین و عقیده را رعایت کند.
آزار و سرکوب حکومتی، بازداشتها و مصادرۀ اموال را متوقف سازد.
انتشار تبلیغات نفرتپراکنانه علیه بهائیان ایران را خاتمه دهد.
اموال مصادرهشده را بازگرداند و اجرای عدالت را برای افراد آسیبدیده تضمین نماید.
اسامی بازداشتشدگان عبارت است از رویا آزادخوش، شورانگیز بهامین، نسرین خادمی، مریم خورسندی، بشری مطهر، مژگان پورشفیع، فیروزه راستینژاد، ساناز راسته، سارا شکیب، آزیتا رضوانیخواه و فرخنده رضوانپی.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#داستان_ما_یکیست
#اصفهان
#بیانیه
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زرتشت احمدیراغب، زندانی سیاسی، در بیانیهای از زندان نخستین سالگرد کارزار سهشنبههای اعتصاب اعتراضی برای لغو اعدام را گرامی داشت. او در پیام صوتیای که منتشر کرد گفت:
«با پشتکار و شجاعت دوستان در زندان قزلحصار ۵۲ هفته کارزار سهشنبههای نه به اعدام را پشت سر گذاشتهایم. با اتحاد و همدلی میخواهیم به چرخه خشونت پایان دهیم.»
جامعه چگونه میتواند از کارزار سهشنبههای نه به اعدام حمایت کند؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#بیانیه
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
«با پشتکار و شجاعت دوستان در زندان قزلحصار ۵۲ هفته کارزار سهشنبههای نه به اعدام را پشت سر گذاشتهایم. با اتحاد و همدلی میخواهیم به چرخه خشونت پایان دهیم.»
جامعه چگونه میتواند از کارزار سهشنبههای نه به اعدام حمایت کند؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#بیانیه
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آزادی زندانیان سیاسی خواستهای که باید به اولویت جنبش #زن_زندگی_آزادی بدل شود
پیام دکتر شکرالله مسیحپور، کنشگر سیاسی و زندانی سیاسی سابق در ارتباط با وضعیت بحرانی سلامت فرزندش، زندانی سیاسی #سیامک_مسیحپور
«آنها فکر میکنند که ما را میکشند و در خاک دفن میکنند. غافل از اینکه ما بذر آزادی هستیم، از خاک خواهیم رویید و در قامت درختان ستبر آزادی، روزی به بار خواهیم نشست.»
سیامک مسیحپور، بند ۴ زندان اوین
با درود به هموطنان. با گرامیداشت یاد جانباختگان راه آزادی وطن و رهایی زندانیان سیاسی سرافراز از قفس جور، جهل و جنون جمهوری اسلامی.
فرزندم سیامک مسیحپور، متولد بهمن ۱۳۶۰، مهندس الکترونیک، شاعر و ورزشکار، روزهای سختی را در زندان اوین سپری میکند.
سیامک از کودکی کنجکاو و پرسشگر بود. او که از هوش بالایی برخوردار است، کلاس دوم و سوم دبستان را در یک سال طی کرد. سیامک از دوران کودکی و نوجوانی، چه در مدرسه و چه در جامعه و محل کار، هرگز زیر بار زور نرفت و سکوت در برابر ظلم را همکاری با ظالم میدانست.
وی به خاطر روحیه ظلمستیزیاش، از سال ۱۳۸۸ تاکنون چندین بار بازداشت و زندانی شده است. اما زندان، شکنجههای جسمی و روحی، و فشارهای مالی باعث نشد که او از آرمان خود یعنی تحقق آزادی، عدالت اجتماعی و حاکمیت قانون دست بکشد.
آخرین دستگیری او به دلیل شرکت در مراسم خاکسپاری زندهیاد آرمیتا گراوند توسط نیروهای اطلاعات سپاه در تاریخ ۷ آبان ۱۴۰۲ صورت گرفت.
با اینکه شرکت در مراسم خاکسپاری و حتی اعلام آگهی مجلس ترحیم در هیچ قانونی جرمانگاری نشده است، شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب با ریاست قاضی صلواتی، وی را به اتهام «تجمع و تبانی بهمنظور برهم زدن امنیت داخلی و خارجی» و همچنین داشتن ۸۰۰۰ دنبالکننده در کانال تلگرامیاش، به ۲ سال حبس تعزیری، ۲ سال ممنوعالخروجی از کشور، و ۲ سال محرومیت از فعالیت در فضای مجازی محکوم کرد.
با نگرش به حکم غیرعادلانه صادره، سیامک به این حکم تمکین نکرد و در اعتراض به حکم ناعادلانه، درخواست تجدیدنظر خود را تسلیم کرد. با این حال، شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر و همچنین دیوان عالی کشور بدون توجه به اظهارات وی، حکم دادگاه بدوی را تأیید کردند.
در پروندههای سیاسی یا بهقول خودشان امنیتی، تنها مبنای قضاوت و صدور حکم، اظهارات ضابط است، بدون اینکه دفاعیات متهم مورد توجه قرار بگیرد.
فرزندم، سیامک مسیحپور، که بهدلیل ضربات نیروهای امنیتی دچار شکستگی مهرههای ستون فقرات و آسیب استخوان ترقوه شده بود، با وجود درد شدید و نیاز به مراقبتهای پس از عمل جراحی، همچنان در زندان و تحت فشار است.
با امید وزش نسیم آزادی در جایجای میهن.
#زندانی_سیاسی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیام دکتر شکرالله مسیحپور، کنشگر سیاسی و زندانی سیاسی سابق در ارتباط با وضعیت بحرانی سلامت فرزندش، زندانی سیاسی #سیامک_مسیحپور
«آنها فکر میکنند که ما را میکشند و در خاک دفن میکنند. غافل از اینکه ما بذر آزادی هستیم، از خاک خواهیم رویید و در قامت درختان ستبر آزادی، روزی به بار خواهیم نشست.»
سیامک مسیحپور، بند ۴ زندان اوین
با درود به هموطنان. با گرامیداشت یاد جانباختگان راه آزادی وطن و رهایی زندانیان سیاسی سرافراز از قفس جور، جهل و جنون جمهوری اسلامی.
فرزندم سیامک مسیحپور، متولد بهمن ۱۳۶۰، مهندس الکترونیک، شاعر و ورزشکار، روزهای سختی را در زندان اوین سپری میکند.
سیامک از کودکی کنجکاو و پرسشگر بود. او که از هوش بالایی برخوردار است، کلاس دوم و سوم دبستان را در یک سال طی کرد. سیامک از دوران کودکی و نوجوانی، چه در مدرسه و چه در جامعه و محل کار، هرگز زیر بار زور نرفت و سکوت در برابر ظلم را همکاری با ظالم میدانست.
وی به خاطر روحیه ظلمستیزیاش، از سال ۱۳۸۸ تاکنون چندین بار بازداشت و زندانی شده است. اما زندان، شکنجههای جسمی و روحی، و فشارهای مالی باعث نشد که او از آرمان خود یعنی تحقق آزادی، عدالت اجتماعی و حاکمیت قانون دست بکشد.
آخرین دستگیری او به دلیل شرکت در مراسم خاکسپاری زندهیاد آرمیتا گراوند توسط نیروهای اطلاعات سپاه در تاریخ ۷ آبان ۱۴۰۲ صورت گرفت.
با اینکه شرکت در مراسم خاکسپاری و حتی اعلام آگهی مجلس ترحیم در هیچ قانونی جرمانگاری نشده است، شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب با ریاست قاضی صلواتی، وی را به اتهام «تجمع و تبانی بهمنظور برهم زدن امنیت داخلی و خارجی» و همچنین داشتن ۸۰۰۰ دنبالکننده در کانال تلگرامیاش، به ۲ سال حبس تعزیری، ۲ سال ممنوعالخروجی از کشور، و ۲ سال محرومیت از فعالیت در فضای مجازی محکوم کرد.
با نگرش به حکم غیرعادلانه صادره، سیامک به این حکم تمکین نکرد و در اعتراض به حکم ناعادلانه، درخواست تجدیدنظر خود را تسلیم کرد. با این حال، شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر و همچنین دیوان عالی کشور بدون توجه به اظهارات وی، حکم دادگاه بدوی را تأیید کردند.
در پروندههای سیاسی یا بهقول خودشان امنیتی، تنها مبنای قضاوت و صدور حکم، اظهارات ضابط است، بدون اینکه دفاعیات متهم مورد توجه قرار بگیرد.
فرزندم، سیامک مسیحپور، که بهدلیل ضربات نیروهای امنیتی دچار شکستگی مهرههای ستون فقرات و آسیب استخوان ترقوه شده بود، با وجود درد شدید و نیاز به مراقبتهای پس از عمل جراحی، همچنان در زندان و تحت فشار است.
با امید وزش نسیم آزادی در جایجای میهن.
#زندانی_سیاسی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کمال جعفرییزدی، زندانی سیاسی محبوس در زندان وکیلآباد مشهد، که خود علاوه بر اینکه برادر شهید است، جانباز جنگ است و چهار سال هم اسیر جنگی بوده، در واکنش به بازداشت دو دختر نوجوان به خاطر رقصیدن، در این فایل صوتی میگوید:
قطعاً شهدای ما فدای آزادی، رفاه و شادی معیشت مردم شدند. امروز اگر کسی با شادی، نشاط و آزادی مردم مقابله کند، شهدای ما، همانطور که در صحبتهای سر مزار برادر شهیدم در بهشت رضا گفتم، اگر زنده بودند، اسلحهشان را به طرف این افراد میگرفتند. دیگر نمیشود مقابل خواستههای مردم ایستاد. مردم باید شاد باشند. شادی یعنی انرژی مثبت، رشد. غم، عذاب و سیاهی یعنی تسلیم شدن به بدبختی. سیاهی و عزا متعلق به جنگهاست.
هر روزمان بلاتکلیف باشد که "برقصیم؟"، "دست بزنیم؟" یا "سینه بزنیم؟"، این روش زندگی نمیشود. باید کمی مردم را شاد نگه داشت. این افراد نمیفهمند که مسیرشان اشتباه است. شادی حق مردم است، حق جوانهاست. شهدای ما برای شادی و آزادی مردم فدا شدند، برای همین مملکت جان دادند.
هر شهیدی هم که برای جمهوری اسلامی و اهداف باطل آن فدا شده، "خَسِرَ الدُّنْیا وَالآخِرَةَ" بوده است.»
#رقص #کمال_جعفری_یزدی #شادی #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_حجاب_اجباری #برای_یک_زندگی_معمولی #بیانیه۱۴ #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
قطعاً شهدای ما فدای آزادی، رفاه و شادی معیشت مردم شدند. امروز اگر کسی با شادی، نشاط و آزادی مردم مقابله کند، شهدای ما، همانطور که در صحبتهای سر مزار برادر شهیدم در بهشت رضا گفتم، اگر زنده بودند، اسلحهشان را به طرف این افراد میگرفتند. دیگر نمیشود مقابل خواستههای مردم ایستاد. مردم باید شاد باشند. شادی یعنی انرژی مثبت، رشد. غم، عذاب و سیاهی یعنی تسلیم شدن به بدبختی. سیاهی و عزا متعلق به جنگهاست.
هر روزمان بلاتکلیف باشد که "برقصیم؟"، "دست بزنیم؟" یا "سینه بزنیم؟"، این روش زندگی نمیشود. باید کمی مردم را شاد نگه داشت. این افراد نمیفهمند که مسیرشان اشتباه است. شادی حق مردم است، حق جوانهاست. شهدای ما برای شادی و آزادی مردم فدا شدند، برای همین مملکت جان دادند.
هر شهیدی هم که برای جمهوری اسلامی و اهداف باطل آن فدا شده، "خَسِرَ الدُّنْیا وَالآخِرَةَ" بوده است.»
#رقص #کمال_جعفری_یزدی #شادی #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_حجاب_اجباری #برای_یک_زندگی_معمولی #بیانیه۱۴ #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مکالمه مسعود وظیفه زندانی سیاسی با یکی از دوستانش و صحبت از دلتنگیها و دغدغه هایش ... ( مسعود وظیفه بسیار اندوهگین بود ، چون یکی از همبندیها را برای اجرای حکم به انفرادی برده بودند)
مسعود وظیفه در حمایت از کارزار نه به اعدام و در اعتراض به صدور حکم اعدام برای بچههای اکباتان، مقابل ستاد حقوق بشر قوه قضاییه در اولین روز تحصن بازداشت شد.
او در دفاع از این اقدامش میگوید ما عاشق عشق هستیم عاشق بهاریم، عاشق آزادی و عاشق انسانیت هستیم، اگر لازم به فدا شدن باشد، فدا میشویم
خواسته ما مگهگر چه بوده؟
یک زندگی نرمال و راحت برای مردم.
در زندان کسانی هستند که حبسهای طولانی را متحمل میشوند ولی همچنان پای هدفشان محکم ایستادهاند.
اینکه بگوییم فلانی ۱۵سال یا ۲۰ سال حبس کشیده، گفتنش راحت است ولی بسیاری از این عزیزان زندگیشان را به همین دلیل از دست دادهاند.
یک روزی تاریخ از استقامت، همت و صبوری این اشخاص که پشت دیوارهای سرد و سیم خاردار تحمل کردهاند و دلتنگیهاشان را مخفیانه گریستهاند، خواهند نوشت.
مردم باید به این عزیزان فکر کنند.
این اشخاص هم دارای خانواده هستند و عاشق در کنار خانواده بودن هستند ولی بسیاری بدلیل حبس طولانی خانه، زندگی و خانوادههاشان را از دست دادهاند.
مسعود وظیفه در پایان به وضعیت زندانی سیاسی خانم رضوانه خانبیگی پرداخت و از ملت درخواست حمایت کرد که صدای رضوانه باشند که فرزند خردسالش بنام ایران را عازم زندان نکنند و گفت حق هیچ کودکی نیست که در زندان زندگی کند و احساس خویش را در غالب خواندن سرود ملی تقدیم نمود.
#مسعود_وظیفه #زندانی_سیاسی #زندان_اوین #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مسعود وظیفه در حمایت از کارزار نه به اعدام و در اعتراض به صدور حکم اعدام برای بچههای اکباتان، مقابل ستاد حقوق بشر قوه قضاییه در اولین روز تحصن بازداشت شد.
او در دفاع از این اقدامش میگوید ما عاشق عشق هستیم عاشق بهاریم، عاشق آزادی و عاشق انسانیت هستیم، اگر لازم به فدا شدن باشد، فدا میشویم
خواسته ما مگهگر چه بوده؟
یک زندگی نرمال و راحت برای مردم.
در زندان کسانی هستند که حبسهای طولانی را متحمل میشوند ولی همچنان پای هدفشان محکم ایستادهاند.
اینکه بگوییم فلانی ۱۵سال یا ۲۰ سال حبس کشیده، گفتنش راحت است ولی بسیاری از این عزیزان زندگیشان را به همین دلیل از دست دادهاند.
یک روزی تاریخ از استقامت، همت و صبوری این اشخاص که پشت دیوارهای سرد و سیم خاردار تحمل کردهاند و دلتنگیهاشان را مخفیانه گریستهاند، خواهند نوشت.
مردم باید به این عزیزان فکر کنند.
این اشخاص هم دارای خانواده هستند و عاشق در کنار خانواده بودن هستند ولی بسیاری بدلیل حبس طولانی خانه، زندگی و خانوادههاشان را از دست دادهاند.
مسعود وظیفه در پایان به وضعیت زندانی سیاسی خانم رضوانه خانبیگی پرداخت و از ملت درخواست حمایت کرد که صدای رضوانه باشند که فرزند خردسالش بنام ایران را عازم زندان نکنند و گفت حق هیچ کودکی نیست که در زندان زندگی کند و احساس خویش را در غالب خواندن سرود ملی تقدیم نمود.
#مسعود_وظیفه #زندانی_سیاسی #زندان_اوین #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پنجاه و سومین هفته اعتصاب غذای کارزار سهشنبههای نه به اعدام در زندانهای ایران
«آغاز دومین سال کارزار سهشنبههای نه به اعدام، کارزاری فراگیر، ملی و بینالمللی علیه اعدام»
ما، زندانیان سیاسی و غیرسیاسی در ۳۴ زندان از چهارگوشه ایرانِ در زنجیر، روز سهشنبه ۹ بهمن، دومین سال کارزار نه به اعدام را با شور و نشاط بیشتری آغاز میکنیم و در پنجاه و سومین سهشنبه کارزار نه به اعدام، دست به اعتصاب غذا میزنیم. باشد که صدای ما از پشت دیوارهای ستبر زندان با صدای زنان، مردان و جوانان ایران پیوند بخورد و سهمی در دفاع از حقوق بشر و برچیدن طنابهای دار داشته باشیم.
ما در شرایطی سال دوم این کارزار را آغاز میکنیم که در سال گذشته میلادی، بیش از هزار زندانی اعدام شدهاند و در دیماه گذشته نیز شمار اعدامها از ۱۱۰ نفر فراتر رفته است.
امروز، در سالگرد این کارزار، در حالی اعتصاب میکنیم که روز یکشنبه ۷ بهمن، دو تن از زندانیان سیاسی و اعضای کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" به نامهای بهروز احسانی و مهدی حسنی که به اعدام محکوم شدهاند، با خشونت از زندان اوین ربوده و به زندان قزلحصار منتقل شدند. این در حالی است که طبق گفته وکلای آنان، روز دوشنبه ۸ بهمن، درخواست اعاده دادرسی در پرونده آنها ثبت شده است. اما بر اساس اطلاعات رسیده به کارزار، این دو زندانی سیاسی هماکنون در سلولهای بند امن واحد ۳ قزلحصار، که محل نگهداری زندانیان در آستانه اجرای حکم اعدام است، به سر میبرند و خطر اعدام، آنان را تهدید میکند.
زندانیان سیاسی قزلحصار، اولین اعتصاب غذای خود را در تاریخ سهشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲ اعلام کردند و از آن روز تاکنون، به مدت یک سال، بر اعتصاب غذای سهشنبهها پایداری کردهاند. ابتدا شماری از زندانیان سیاسی در بندهای ۴ و ۸ اوین، سپس بند زنان زندان اوین، زندان مرکزی کرج، لاکان رشت، و بهدنبال آن، در هفتههای پیدرپی، زندانهای دیگر نیز به کارزار سهشنبههای نه به اعدام پیوستند. تاکنون، یعنی آغاز دومین سال کارزار، تعداد زندانهای پیوسته به این حرکت، به ۳۴ زندان رسیده است.
شروع کارزار سهشنبههای نه به اعدام، سال گذشته از آنجایی آغاز شد که موج اعدامها آنچنان گسترده و فراگیر شد که در هیچ جای جهان سابقه نداشت. این امر نمیتوانست تصادفی یا صرفاً حقوقی - جزایی باشد.
در ابتدای موج اعدامها، نامهای تظلمخواهانه از زندانیان عادی زیر حکم اعدام منتشر شد که از همه زندانیان و مردم ایران برای نجات جان خود و انبوه محکومان در صف اعدام، طلب استمداد و یاری کرده بودند.
شروع کارزار سهشنبههای نه به اعدام، مصادف شد با هفتمین روز پس از اعدام زندهیادان محمد قبادلو و فرهاد سلیمی، زندانیان سیاسی و عقیدتی قزلحصار. اعضای اولیه کارزار، با اعتصاب غذای خود به اعتراض علیه اعدامها برخاستند. زندانیان به این دلیل روز سهشنبه را برای اعتصاب انتخاب کردند که عموماً محکومان به اعدام را روزهای دوشنبه به سلول انفرادی منتقل کرده و در سحرگاه چهارشنبه اعدام میکردند.
این حرکت اعتراضی، که اکنون اکثر زندانهای کشور را فراگرفته است، به لطف تلاشهای هموطنانمان در داخل و خارج کشور، از دیوارهای زندانها عبور کرده و مرزهای جغرافیایی را نیز درنوردیده است. بهطوری که انبوه نهادهای حقوق بشری، فعالان حقوق بشر، ارگانها و نهادهای بینالمللی و حتی جریانهای سیاسی، به حمایت از آن پرداختهاند. بسیاری از رسانهها و خبرگزاریها نیز، در عملی مسئولانه نسبت به حقوق بشر، هر هفته بیانیه و گزارش کارزار سهشنبههای نه به اعدام را منتشر و به اطلاع عموم میرسانند.
پروفسور جاوید رحمان (گزارشگر ویژه ملل متحد در مورد نقض حقوق بشر در ایران در آن زمان) در پیامی از این کارزار تقدیر کرد. همچنین خانم مایساتو (گزارشگر ویژه فعلی) در پیامی تصویری (۱۰ اکتبر) کارزار سهشنبهها را «تعهدی تزلزلناپذیر به عدالت و حقوق بشر دانست که در برابر اقدامات سرکوبگرانه حکومت درخشیده است».
در همان روز ۱۰ اکتبر ۲۰۲۴، همزمان با روز جهانی علیه اعدام، در آمریکا و اغلب کشورهای اروپایی، هموطنان ایرانی مراسم این روز را در پیوند با کارزار سهشنبههای نه به اعدام برگزار کردند و صدای این جنبش علیه اعدام را در جهان طنینانداز کردند.
در هفتههای گذشته، شاهد حمایتهای داخلی از جمله دانشجویان، معلمان، کارگران و زنان بودیم. اعتصاب عمومی در کردستان نقطه عطفی بود که جای تقدیر دارد و باید به تمام ایران گسترش یابد.
ادامه را در لینک زیر بخوانید:
https://tinyurl.com/36fvk83p
#سهشنبههای_نه_به_اعدام #نه_به_اعدام #مهدی_حسنی #بهروز_احسانی #نه_به_جمهوری_اسلامی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«آغاز دومین سال کارزار سهشنبههای نه به اعدام، کارزاری فراگیر، ملی و بینالمللی علیه اعدام»
ما، زندانیان سیاسی و غیرسیاسی در ۳۴ زندان از چهارگوشه ایرانِ در زنجیر، روز سهشنبه ۹ بهمن، دومین سال کارزار نه به اعدام را با شور و نشاط بیشتری آغاز میکنیم و در پنجاه و سومین سهشنبه کارزار نه به اعدام، دست به اعتصاب غذا میزنیم. باشد که صدای ما از پشت دیوارهای ستبر زندان با صدای زنان، مردان و جوانان ایران پیوند بخورد و سهمی در دفاع از حقوق بشر و برچیدن طنابهای دار داشته باشیم.
ما در شرایطی سال دوم این کارزار را آغاز میکنیم که در سال گذشته میلادی، بیش از هزار زندانی اعدام شدهاند و در دیماه گذشته نیز شمار اعدامها از ۱۱۰ نفر فراتر رفته است.
امروز، در سالگرد این کارزار، در حالی اعتصاب میکنیم که روز یکشنبه ۷ بهمن، دو تن از زندانیان سیاسی و اعضای کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" به نامهای بهروز احسانی و مهدی حسنی که به اعدام محکوم شدهاند، با خشونت از زندان اوین ربوده و به زندان قزلحصار منتقل شدند. این در حالی است که طبق گفته وکلای آنان، روز دوشنبه ۸ بهمن، درخواست اعاده دادرسی در پرونده آنها ثبت شده است. اما بر اساس اطلاعات رسیده به کارزار، این دو زندانی سیاسی هماکنون در سلولهای بند امن واحد ۳ قزلحصار، که محل نگهداری زندانیان در آستانه اجرای حکم اعدام است، به سر میبرند و خطر اعدام، آنان را تهدید میکند.
زندانیان سیاسی قزلحصار، اولین اعتصاب غذای خود را در تاریخ سهشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲ اعلام کردند و از آن روز تاکنون، به مدت یک سال، بر اعتصاب غذای سهشنبهها پایداری کردهاند. ابتدا شماری از زندانیان سیاسی در بندهای ۴ و ۸ اوین، سپس بند زنان زندان اوین، زندان مرکزی کرج، لاکان رشت، و بهدنبال آن، در هفتههای پیدرپی، زندانهای دیگر نیز به کارزار سهشنبههای نه به اعدام پیوستند. تاکنون، یعنی آغاز دومین سال کارزار، تعداد زندانهای پیوسته به این حرکت، به ۳۴ زندان رسیده است.
شروع کارزار سهشنبههای نه به اعدام، سال گذشته از آنجایی آغاز شد که موج اعدامها آنچنان گسترده و فراگیر شد که در هیچ جای جهان سابقه نداشت. این امر نمیتوانست تصادفی یا صرفاً حقوقی - جزایی باشد.
در ابتدای موج اعدامها، نامهای تظلمخواهانه از زندانیان عادی زیر حکم اعدام منتشر شد که از همه زندانیان و مردم ایران برای نجات جان خود و انبوه محکومان در صف اعدام، طلب استمداد و یاری کرده بودند.
شروع کارزار سهشنبههای نه به اعدام، مصادف شد با هفتمین روز پس از اعدام زندهیادان محمد قبادلو و فرهاد سلیمی، زندانیان سیاسی و عقیدتی قزلحصار. اعضای اولیه کارزار، با اعتصاب غذای خود به اعتراض علیه اعدامها برخاستند. زندانیان به این دلیل روز سهشنبه را برای اعتصاب انتخاب کردند که عموماً محکومان به اعدام را روزهای دوشنبه به سلول انفرادی منتقل کرده و در سحرگاه چهارشنبه اعدام میکردند.
این حرکت اعتراضی، که اکنون اکثر زندانهای کشور را فراگرفته است، به لطف تلاشهای هموطنانمان در داخل و خارج کشور، از دیوارهای زندانها عبور کرده و مرزهای جغرافیایی را نیز درنوردیده است. بهطوری که انبوه نهادهای حقوق بشری، فعالان حقوق بشر، ارگانها و نهادهای بینالمللی و حتی جریانهای سیاسی، به حمایت از آن پرداختهاند. بسیاری از رسانهها و خبرگزاریها نیز، در عملی مسئولانه نسبت به حقوق بشر، هر هفته بیانیه و گزارش کارزار سهشنبههای نه به اعدام را منتشر و به اطلاع عموم میرسانند.
پروفسور جاوید رحمان (گزارشگر ویژه ملل متحد در مورد نقض حقوق بشر در ایران در آن زمان) در پیامی از این کارزار تقدیر کرد. همچنین خانم مایساتو (گزارشگر ویژه فعلی) در پیامی تصویری (۱۰ اکتبر) کارزار سهشنبهها را «تعهدی تزلزلناپذیر به عدالت و حقوق بشر دانست که در برابر اقدامات سرکوبگرانه حکومت درخشیده است».
در همان روز ۱۰ اکتبر ۲۰۲۴، همزمان با روز جهانی علیه اعدام، در آمریکا و اغلب کشورهای اروپایی، هموطنان ایرانی مراسم این روز را در پیوند با کارزار سهشنبههای نه به اعدام برگزار کردند و صدای این جنبش علیه اعدام را در جهان طنینانداز کردند.
در هفتههای گذشته، شاهد حمایتهای داخلی از جمله دانشجویان، معلمان، کارگران و زنان بودیم. اعتصاب عمومی در کردستان نقطه عطفی بود که جای تقدیر دارد و باید به تمام ایران گسترش یابد.
ادامه را در لینک زیر بخوانید:
https://tinyurl.com/36fvk83p
#سهشنبههای_نه_به_اعدام #نه_به_اعدام #مهدی_حسنی #بهروز_احسانی #نه_به_جمهوری_اسلامی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عبدالرسول مرتضوی، جانباز جنگ و زندانی سیاسی، در این پیام صوتی از زندان مرکزی اصفهان، مسعود پزشکیان را به خری که در گل گیر کرده است، تشبیه کرده است.
او میگوید:
مسعود پزشکیان و خری که در گل مانده
"خر" در زبان عامه بهعنوان نمادی از بیفکری، ناآگاهی، و عدم توانایی در تشخیص موقعیت بهکار میرود. تصویری از خری که در گل گیر کرده، صحنهای است که تماشای آن جذابیت خاصی دارد؛ اما بیرون کشیدن این خر از گل حکایتی دیگر است. ایراد اصلی به چنین خری این است که چرا اصلاً وارد گل شده است؟ چرا با وجود دیدن گل، نتوانسته از ورود به آن اجتناب کند؟
مسعود پزشکیان نیز، با وجود آگاهی از شرایط، وارد گلزار یا بهتر بگویم لجنزار جمهوری اسلامی شد. او در مناظرههای انتخاباتی بارها به صراحت از این وضعیت سخن گفت. او گفت: «ما چهل و چند سال است که عقبگرد کردهایم. ما زندگی مردم را به فلاکت کشاندهایم. ما سفرهای جدا از ملت پهن کردهایم. ما نزد مردم بیاعتبار شدهایم. ما مخالفان خود را بیرحمانه سرکوب کردهایم.»
بدیهی است که منظور او از "ما"، جمهوری اسلامی بود. با این حال، پزشکیان به جای ترک این گلزار، به آن تن داد و در گلزار حکومت فرو رفت. او به ترجمان همان بیشعوری و درماندگی خری تبدیل شد که در گل گیر کرده و برای رهاییاش هیچ تدبیری در کار نیست.
رسول آزادی – بهمنماه ۱۴۰۳
#عبدالرسول_مرتضوی #رسول_آزادی #بیانیه #زندانی_سیاسی #پزشکیان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او میگوید:
مسعود پزشکیان و خری که در گل مانده
"خر" در زبان عامه بهعنوان نمادی از بیفکری، ناآگاهی، و عدم توانایی در تشخیص موقعیت بهکار میرود. تصویری از خری که در گل گیر کرده، صحنهای است که تماشای آن جذابیت خاصی دارد؛ اما بیرون کشیدن این خر از گل حکایتی دیگر است. ایراد اصلی به چنین خری این است که چرا اصلاً وارد گل شده است؟ چرا با وجود دیدن گل، نتوانسته از ورود به آن اجتناب کند؟
مسعود پزشکیان نیز، با وجود آگاهی از شرایط، وارد گلزار یا بهتر بگویم لجنزار جمهوری اسلامی شد. او در مناظرههای انتخاباتی بارها به صراحت از این وضعیت سخن گفت. او گفت: «ما چهل و چند سال است که عقبگرد کردهایم. ما زندگی مردم را به فلاکت کشاندهایم. ما سفرهای جدا از ملت پهن کردهایم. ما نزد مردم بیاعتبار شدهایم. ما مخالفان خود را بیرحمانه سرکوب کردهایم.»
بدیهی است که منظور او از "ما"، جمهوری اسلامی بود. با این حال، پزشکیان به جای ترک این گلزار، به آن تن داد و در گلزار حکومت فرو رفت. او به ترجمان همان بیشعوری و درماندگی خری تبدیل شد که در گل گیر کرده و برای رهاییاش هیچ تدبیری در کار نیست.
رسول آزادی – بهمنماه ۱۴۰۳
#عبدالرسول_مرتضوی #رسول_آزادی #بیانیه #زندانی_سیاسی #پزشکیان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
يادداشتي از احمدرضا حائری در سالگرد کارزار سهشنبههای نه به اعدام:
در مبارزه برای دفاع از حق حیات انسانها شکست وجود ندارد، پیروزی حتمی است…
…
" گفتم سامان تو تا روزهای آخر با محسن شکاری بودی، هیچ خاطرهای داری از چند روز آخر؟
سامان: یک خاطره از روزهای آخر محسن هنوز داره جگرم را میسوزونه!
من: آخه از بچههایی که توی بند ۲۴۰ باهاش بودند، شنیدم محسن هیچ انگیزهای نداشت، برای نجات پیدا کردن از طناب دار!
سامان: مسأله همين جاست!
من:" چطور!؟
سامان: محسن دختری را دوست داشت که ظاهرا قبل از بازداشت کات کرده بود باهش، روزهای آخر محسنی که همیشه توی خودش بود بعد از یه تماس تلفنی یک باره با هیجان آمد بغلم کرد و گفت فلانی را یادت میاد باهام کات کرده بود!؟ الان زنگ زدم فهمیدم آمده گفته من منتظر محسن میمونم تا آزاد بشه باهم ازدواج کنیم، محسن را این عشق به زندگی امیدوارش کرد. اما بعد چند روز اعدامش کردند!"
این خاطره سامان از محسن شکاری، از جمله زخمهایی است که هر روز بيشتر از قبل در جانم سر باز ميكند. محسن را برای یک خیابان بستن و زخمی کوچک روی بازوی یکی از آنها که به راحتی آب خوردن چشم کور میکردند و آدم میکشتند با عجله و برای نشان دادن اقتدار پوشالیشان به مردم اعدام کردند.
از این قبیل زخمها چنان بر روح و روانم نشسته و تلنبار شده که گاهی احساس میکنم، تاب و توان تحمل آنها را ندارم، حتی آوردن آنها بر روی کاغذ ذرهای از سنگینی آنها کم نمیکند.
مثل زخم کتک زدن کاک فرهاد سلیمی پای چوبه دار تنها به این خاطر که فریاد زده بود:" شما مسلمان نیستید، دستکم آدم باشید و بگذارید پیش از اعدام مادر و خانوادهام را ببینم!" و نگذاشتند، در عوض پیکر او را با صورتی غرق در خون و جای ضربات باتوم تحویل خانوادهاش دادند.
یا روزی که میرزا را دیدم در قزلحصار، بیستپنج سال حبس کشیده بود، برای جابهجایی مواد به خاطر چندرغاز پول که برای او با وجود فقر مطلقش چند مشکل را حل میکرد، گفتم: "میرزا چرا تو یکی از این فرمها را پر نمیکنی(فرمی به نام توبهنامه) شاید تأثیری داشت و آزاد شدی!
میرزا با صدائی گرفته که رنج ۲۵ سال زندان از پس آن پیدا بود پاسخ داد:" آقای حائری قربونت برم، گیرم این فرم سرکاری نباشه! منم پر کنم و همین فردا نامه آزادیم بیاد زندان! من كه ده سال حبس زیر حکم اعدام پیرم کرد، بعد هم پانزده سال حبس روش، بعد ۲۵ سال برم دم در زندان قزلحصار یه ماشین مسافرکش وایسه برام، بعد من بهش بگم منو کجا ببره!؟ اصلا آدرسی دارم بهش بدم!؟ اصلا كسی منتظر من هست که از این خرابشده آزاد بشم!؟" رویم را برگرداندم تا میرزا خیسشدن چشمانم را نبیند!
و صدها میرزایی که در این سالها به دار کشیده شدند در اصل به جرم:" فقر و فلاکت و بي عدالتي"
گاهی از خودم متعجب میشوم!؟ مگر انسان چقدر توان دیدن و رنجکشیدن دارد!؟ یاد ایدو (عیدو شهبخش) میافتم که با رفقایش غنی شهبخش، سلیمان شهبخش، عبدالرحیم قنبرزهی (میربلوچ زهی) بي هيچ عدالتي فقط به جرم بلوچ بودن اعدامشان کردند!
هر چقدر ما فریاد بزنیم، اما خب باز عدالت و اخلاقي در كار نيست و کسانی هستند که در کمال خونسردی زیر لحاف گرم در فضای مجازی مي نويسند:" لابد یه کاری کرده بودند!" آري عدالتي در كار نيست.
و دهها زخم کاری که دادرسیهای ناعادلانه، اعدام و حبسهای طولانی و ...در این سالها بر جانم نشانده...
و امروز که نگران مهدی و بهروز هستیم، که در بند امن مخصوص اجرای اعدام یا تنبیه در واحد سه قزلحصار دربندند، آنها که در اوین تخلفی نکردهاند، در پروندهشان هم نه کسی را کشتهاند، نه شاکی خصوصی دارند، اتهامشان هواداری از یک گروه مخالف جمهوری اسلامی است.
با همبندیها خواب نداریم، چون دلیلی بر نیاوردن آنها به بند عمومی وجود ندارد جز اینکه قصد جان آنها را دارند، و تا خروج آنها از بند اعدامها، روح و روان ما آرام و قراری ندارد.
با تمام زخمهای خونینی که بر روح و روان مان نشسته، در سالگرد کارزار سهشنبههای نه به اعدام و تداوم یکسال اعتصاب اعتراضی علیه اعدام که داشتهایم، تأثیرات مثبت این کارزار را میبینیم و گسترش جنبش علیه اعدام که نوری از امید را در دلم روشن کرده، دوباره و چند باره توانم را برای ادامه راه باز مییابم.
و در انتها براي هزاران بار از عموم هموطنان که ما را یاری دادند در این یک سال صمیمانه سپاسگزارم. در مسیر مبارزهای که ما برگزیدهایم، زخم بسیار خواهیم برداشت، اما از پای نخواهیم نشست، چرا که در مبارزه برای دفاع از حق حيات انسانها شکست وجود ندارد و پیروزی حتمی است.
احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
نهم بهمن ۱۴۰۳
آغاز دومین سال کارزار سهشنبههای نه به اعدام
#احمدرضا_حائری #بیانیه #نه_به_اعدام #محسن_شکاری #سه_شنبه_های_نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در مبارزه برای دفاع از حق حیات انسانها شکست وجود ندارد، پیروزی حتمی است…
…
" گفتم سامان تو تا روزهای آخر با محسن شکاری بودی، هیچ خاطرهای داری از چند روز آخر؟
سامان: یک خاطره از روزهای آخر محسن هنوز داره جگرم را میسوزونه!
من: آخه از بچههایی که توی بند ۲۴۰ باهاش بودند، شنیدم محسن هیچ انگیزهای نداشت، برای نجات پیدا کردن از طناب دار!
سامان: مسأله همين جاست!
من:" چطور!؟
سامان: محسن دختری را دوست داشت که ظاهرا قبل از بازداشت کات کرده بود باهش، روزهای آخر محسنی که همیشه توی خودش بود بعد از یه تماس تلفنی یک باره با هیجان آمد بغلم کرد و گفت فلانی را یادت میاد باهام کات کرده بود!؟ الان زنگ زدم فهمیدم آمده گفته من منتظر محسن میمونم تا آزاد بشه باهم ازدواج کنیم، محسن را این عشق به زندگی امیدوارش کرد. اما بعد چند روز اعدامش کردند!"
این خاطره سامان از محسن شکاری، از جمله زخمهایی است که هر روز بيشتر از قبل در جانم سر باز ميكند. محسن را برای یک خیابان بستن و زخمی کوچک روی بازوی یکی از آنها که به راحتی آب خوردن چشم کور میکردند و آدم میکشتند با عجله و برای نشان دادن اقتدار پوشالیشان به مردم اعدام کردند.
از این قبیل زخمها چنان بر روح و روانم نشسته و تلنبار شده که گاهی احساس میکنم، تاب و توان تحمل آنها را ندارم، حتی آوردن آنها بر روی کاغذ ذرهای از سنگینی آنها کم نمیکند.
مثل زخم کتک زدن کاک فرهاد سلیمی پای چوبه دار تنها به این خاطر که فریاد زده بود:" شما مسلمان نیستید، دستکم آدم باشید و بگذارید پیش از اعدام مادر و خانوادهام را ببینم!" و نگذاشتند، در عوض پیکر او را با صورتی غرق در خون و جای ضربات باتوم تحویل خانوادهاش دادند.
یا روزی که میرزا را دیدم در قزلحصار، بیستپنج سال حبس کشیده بود، برای جابهجایی مواد به خاطر چندرغاز پول که برای او با وجود فقر مطلقش چند مشکل را حل میکرد، گفتم: "میرزا چرا تو یکی از این فرمها را پر نمیکنی(فرمی به نام توبهنامه) شاید تأثیری داشت و آزاد شدی!
میرزا با صدائی گرفته که رنج ۲۵ سال زندان از پس آن پیدا بود پاسخ داد:" آقای حائری قربونت برم، گیرم این فرم سرکاری نباشه! منم پر کنم و همین فردا نامه آزادیم بیاد زندان! من كه ده سال حبس زیر حکم اعدام پیرم کرد، بعد هم پانزده سال حبس روش، بعد ۲۵ سال برم دم در زندان قزلحصار یه ماشین مسافرکش وایسه برام، بعد من بهش بگم منو کجا ببره!؟ اصلا آدرسی دارم بهش بدم!؟ اصلا كسی منتظر من هست که از این خرابشده آزاد بشم!؟" رویم را برگرداندم تا میرزا خیسشدن چشمانم را نبیند!
و صدها میرزایی که در این سالها به دار کشیده شدند در اصل به جرم:" فقر و فلاکت و بي عدالتي"
گاهی از خودم متعجب میشوم!؟ مگر انسان چقدر توان دیدن و رنجکشیدن دارد!؟ یاد ایدو (عیدو شهبخش) میافتم که با رفقایش غنی شهبخش، سلیمان شهبخش، عبدالرحیم قنبرزهی (میربلوچ زهی) بي هيچ عدالتي فقط به جرم بلوچ بودن اعدامشان کردند!
هر چقدر ما فریاد بزنیم، اما خب باز عدالت و اخلاقي در كار نيست و کسانی هستند که در کمال خونسردی زیر لحاف گرم در فضای مجازی مي نويسند:" لابد یه کاری کرده بودند!" آري عدالتي در كار نيست.
و دهها زخم کاری که دادرسیهای ناعادلانه، اعدام و حبسهای طولانی و ...در این سالها بر جانم نشانده...
و امروز که نگران مهدی و بهروز هستیم، که در بند امن مخصوص اجرای اعدام یا تنبیه در واحد سه قزلحصار دربندند، آنها که در اوین تخلفی نکردهاند، در پروندهشان هم نه کسی را کشتهاند، نه شاکی خصوصی دارند، اتهامشان هواداری از یک گروه مخالف جمهوری اسلامی است.
با همبندیها خواب نداریم، چون دلیلی بر نیاوردن آنها به بند عمومی وجود ندارد جز اینکه قصد جان آنها را دارند، و تا خروج آنها از بند اعدامها، روح و روان ما آرام و قراری ندارد.
با تمام زخمهای خونینی که بر روح و روان مان نشسته، در سالگرد کارزار سهشنبههای نه به اعدام و تداوم یکسال اعتصاب اعتراضی علیه اعدام که داشتهایم، تأثیرات مثبت این کارزار را میبینیم و گسترش جنبش علیه اعدام که نوری از امید را در دلم روشن کرده، دوباره و چند باره توانم را برای ادامه راه باز مییابم.
و در انتها براي هزاران بار از عموم هموطنان که ما را یاری دادند در این یک سال صمیمانه سپاسگزارم. در مسیر مبارزهای که ما برگزیدهایم، زخم بسیار خواهیم برداشت، اما از پای نخواهیم نشست، چرا که در مبارزه برای دفاع از حق حيات انسانها شکست وجود ندارد و پیروزی حتمی است.
احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
نهم بهمن ۱۴۰۳
آغاز دومین سال کارزار سهشنبههای نه به اعدام
#احمدرضا_حائری #بیانیه #نه_به_اعدام #محسن_شکاری #سه_شنبه_های_نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فواد چوبین، زندانی سیاسی سابق و دایی جاویدنام آرتین رحمانی، ضمن انتشار این فایل نوشت:
ا«مروز روحالله خسروی، زندانی سیاسی بازداشتشده در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی، به سلول انفرادی در زندان سپیدار اهواز منتقل شد. پس از اینکه او در تماسی خواستار شنیده شدن صدایش از سوی کمیته حقیقتیاب، خانم مای ساتو و سازمانهای حقوق بشری شد.
صدای روحالله پیش از انتقال به انفرادی.»
#روح_الله_خسروی #شکنجه #اعتراف_اجباری #سلول_انفرادی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ا«مروز روحالله خسروی، زندانی سیاسی بازداشتشده در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی، به سلول انفرادی در زندان سپیدار اهواز منتقل شد. پس از اینکه او در تماسی خواستار شنیده شدن صدایش از سوی کمیته حقیقتیاب، خانم مای ساتو و سازمانهای حقوق بشری شد.
صدای روحالله پیش از انتقال به انفرادی.»
#روح_الله_خسروی #شکنجه #اعتراف_اجباری #سلول_انفرادی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یادداشت مطهره گونهای از زندان اوین؛ نه به اعدام به مثابه نه به اساس جمهوری اسلامی است
مطهره گونهای
فعال دانشجویی و زندانی سیاسی
در سالگرد کارزار گسترده و فراگیر «سهشنبههای نه به اعدام» که از سوی زندانیان سیاسی در زندان قزلحصار و با همراهی بند زنان اوین آغاز شد و هماکنون به بسیاری از زندانهای سراسر کشور رسیده است، دهها نفر از زندانیان، در خطر اجرای حکم قتل حکومتی به اتهام «بغی» هستند.
مهدی حسنی و بهروز احسانی، دو تن از زندانیان محکوم به اعدام از زندان اوین به زندان قزلحصار کرج منتقل شدهاند و در شرایطی نامعلوم بهسر میبرند.
پخشان عزیزی و وریشه مرادی نیز با وجود اعتصابات گسترده و افتخارآمیز کردستان با هدف «لغو حکم اعدام» و ایجاد کمپین آزادی آنها، هنوز تحت اجرای حکم اعدام قرار دارند و جان عزیزشان در خطر است.
«باغی» در فقه شیعه و قانون قضایی جمهوری اسلامی به فرد یا افرادی اطلاق میشود که در برابر «اساس» جمهوری اسلامی شورش کنند و موجب «ترساندن» و «ارعاب» مردم و «سلب امنیت» آنها شوند.
استنباط اصلی و بنیادین اتهام «بغی» از آیه معروف سوره حجرات است که مفهوم و تفسیر آن نیست و اتفاقا متشابه است؛ بدین معنا که اولا خطاب آیه به «مومنین» است، ثانیا حکم متقن و محکم در خصوص «بغی» یا پرداخت بیشتر در مورد معنی آن داده شده است.
بحث فقهی در مورد حقوق شهروندی یک کشور، مسالهای مهم است که همکاری نواندیشان دینی و روحانیون معترض و مخالف با نظام را میطلبد اما استناد به آیهای پرابهام از یک کتاب مقدس هزار و ۴۰۰ ساله که بر اساس «وضعیت» و «اقتضای» انسانها و نه «طبیعت» آنها در زمانه «محمد» نازل شد، برای وضع و توضیح و تبیین قانونی جهت سلب راحتتر حیات افراد، آن هم صرفا با تشخیص و «استنباط» قاضی و فقیه بر مبنای نیتخوانی و کیفرخواستهایی که حتی اصول ابتدایی حقوقی و قانونی را در روندهای امنیتی بازجویی و بازپرسی طی نکردهاند، با مفهوم «قسط» و «عدالت» که در انتهای آیه مذکور بیان شده، در تضاد و تناقض آشکار است.
مردمی که از سرکوب و خشونت سیستماتیک روزافزون در ساحتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رنج میبرند و از خشم بیامان، در برابر «اساس» جمهوری اسلامی قد علم میکنند، مرتکب بغی نشدهاند.
هنگامی که خبر ترور آن دو قاضی شرع [علی رازینی و محمد مقیسه] منتشر شد، افسوس خوردم که دریغا که باید در دادگاهی عادل و منصف محاکمه میشدند و چه بسا مرگ برایشان سهلترین مجازات بود.
آنها که بیمحابا سالها حکم قتل صدها انسان را با افتخار امضا کردند، امروز با سیل خشم و انباشت خشونتی مواجه شدند که جمهوری اسلامی، آن را با سرکوب و کشتار و اعدام بازتولید کرده است؛ غافل از آنکه روز محاکمه به اراده و خواست مردم سرانجام فرا خواهد رسید.
از قضا «باغی»، همین حکومت جائر و مستبد دینی است که در مقابل اعتراض و مطالبه بهحق مردم جان به لب رسیده، آتش خشم و کینه و انتقام میگشاید و برای بقای سیاسی خود، با صفآرایی نیروهای سرکوبگر و آتشبهاختیار «فضای رعب و وحشت و ناامنی» را در جامعه استیلا میبخشد و برای مقابله با تهدید و تضعیف بنیان پوشالی خود، از به کار بردن هر دستاویز غیرانسانی برآمده از «اسلام فقاهتی شیعی» و به نام «مصلحت امت اسلامی» هیچ ابایی ندارد.
بنابراین امروزه شعار «نه به اعدام» به منزله مخالفت و «نه» به تمامیت ساختار و «اساس» جمهوری اسلامی است که باید نقطه ثقل و اتکا برای اشتراک فکری گروههای مختلف و متکثر و جامعه مدنی در راستای همبستگی هر چه بیشتر شود.
اکنون اعتصاب عمومی و گسترده و منسجم مردم کردستان در هفته گذشته به عنوان ایستادگی و مقاومتی ستودنی و شکلی از نافرمانی مدنی باید سرلوحه همه گروههای حقوقبشری و سیاسی مخالف اعدام قرار گیرد.
حمایتهای بینالمللی نیز میتواند همدلی و روحیه فعالان مدنی را تقویت کند اما در نهایت این اراده و مقاومت مردم است که سرانجام به ثمر خواهد نشست.
به امید ایران آگاه، آزاد و آباد و به امید «زن، زندگی، آزادی» ...
.
مطهره گونهای، دانشجوی رشته دندانپزشکی و دبیر سیاسی سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران است که در ارتباط با خیزش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱ به دست نیروهای امنیتی بازداشت شد.
این فعال دانشجویی بار دیگر در ۱۲ اردیبهشت سال جاری پس از احضار به سازمان اطلاعات سپاه در تهران بازداشت و پس از چند روز با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شد.
او نهایتا در تیر سال جاری از سوی شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب تهران به یک سال حبس محکوم شد و از مهر ماه دوران محکومیت خود را در زندان اوین سپری میکند.
منتشر شده در ایران اینترنشنال
@IranIntltv
#مطهره_گونه_ای #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونهای
فعال دانشجویی و زندانی سیاسی
در سالگرد کارزار گسترده و فراگیر «سهشنبههای نه به اعدام» که از سوی زندانیان سیاسی در زندان قزلحصار و با همراهی بند زنان اوین آغاز شد و هماکنون به بسیاری از زندانهای سراسر کشور رسیده است، دهها نفر از زندانیان، در خطر اجرای حکم قتل حکومتی به اتهام «بغی» هستند.
مهدی حسنی و بهروز احسانی، دو تن از زندانیان محکوم به اعدام از زندان اوین به زندان قزلحصار کرج منتقل شدهاند و در شرایطی نامعلوم بهسر میبرند.
پخشان عزیزی و وریشه مرادی نیز با وجود اعتصابات گسترده و افتخارآمیز کردستان با هدف «لغو حکم اعدام» و ایجاد کمپین آزادی آنها، هنوز تحت اجرای حکم اعدام قرار دارند و جان عزیزشان در خطر است.
«باغی» در فقه شیعه و قانون قضایی جمهوری اسلامی به فرد یا افرادی اطلاق میشود که در برابر «اساس» جمهوری اسلامی شورش کنند و موجب «ترساندن» و «ارعاب» مردم و «سلب امنیت» آنها شوند.
استنباط اصلی و بنیادین اتهام «بغی» از آیه معروف سوره حجرات است که مفهوم و تفسیر آن نیست و اتفاقا متشابه است؛ بدین معنا که اولا خطاب آیه به «مومنین» است، ثانیا حکم متقن و محکم در خصوص «بغی» یا پرداخت بیشتر در مورد معنی آن داده شده است.
بحث فقهی در مورد حقوق شهروندی یک کشور، مسالهای مهم است که همکاری نواندیشان دینی و روحانیون معترض و مخالف با نظام را میطلبد اما استناد به آیهای پرابهام از یک کتاب مقدس هزار و ۴۰۰ ساله که بر اساس «وضعیت» و «اقتضای» انسانها و نه «طبیعت» آنها در زمانه «محمد» نازل شد، برای وضع و توضیح و تبیین قانونی جهت سلب راحتتر حیات افراد، آن هم صرفا با تشخیص و «استنباط» قاضی و فقیه بر مبنای نیتخوانی و کیفرخواستهایی که حتی اصول ابتدایی حقوقی و قانونی را در روندهای امنیتی بازجویی و بازپرسی طی نکردهاند، با مفهوم «قسط» و «عدالت» که در انتهای آیه مذکور بیان شده، در تضاد و تناقض آشکار است.
مردمی که از سرکوب و خشونت سیستماتیک روزافزون در ساحتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رنج میبرند و از خشم بیامان، در برابر «اساس» جمهوری اسلامی قد علم میکنند، مرتکب بغی نشدهاند.
هنگامی که خبر ترور آن دو قاضی شرع [علی رازینی و محمد مقیسه] منتشر شد، افسوس خوردم که دریغا که باید در دادگاهی عادل و منصف محاکمه میشدند و چه بسا مرگ برایشان سهلترین مجازات بود.
آنها که بیمحابا سالها حکم قتل صدها انسان را با افتخار امضا کردند، امروز با سیل خشم و انباشت خشونتی مواجه شدند که جمهوری اسلامی، آن را با سرکوب و کشتار و اعدام بازتولید کرده است؛ غافل از آنکه روز محاکمه به اراده و خواست مردم سرانجام فرا خواهد رسید.
از قضا «باغی»، همین حکومت جائر و مستبد دینی است که در مقابل اعتراض و مطالبه بهحق مردم جان به لب رسیده، آتش خشم و کینه و انتقام میگشاید و برای بقای سیاسی خود، با صفآرایی نیروهای سرکوبگر و آتشبهاختیار «فضای رعب و وحشت و ناامنی» را در جامعه استیلا میبخشد و برای مقابله با تهدید و تضعیف بنیان پوشالی خود، از به کار بردن هر دستاویز غیرانسانی برآمده از «اسلام فقاهتی شیعی» و به نام «مصلحت امت اسلامی» هیچ ابایی ندارد.
بنابراین امروزه شعار «نه به اعدام» به منزله مخالفت و «نه» به تمامیت ساختار و «اساس» جمهوری اسلامی است که باید نقطه ثقل و اتکا برای اشتراک فکری گروههای مختلف و متکثر و جامعه مدنی در راستای همبستگی هر چه بیشتر شود.
اکنون اعتصاب عمومی و گسترده و منسجم مردم کردستان در هفته گذشته به عنوان ایستادگی و مقاومتی ستودنی و شکلی از نافرمانی مدنی باید سرلوحه همه گروههای حقوقبشری و سیاسی مخالف اعدام قرار گیرد.
حمایتهای بینالمللی نیز میتواند همدلی و روحیه فعالان مدنی را تقویت کند اما در نهایت این اراده و مقاومت مردم است که سرانجام به ثمر خواهد نشست.
به امید ایران آگاه، آزاد و آباد و به امید «زن، زندگی، آزادی» ...
.
مطهره گونهای، دانشجوی رشته دندانپزشکی و دبیر سیاسی سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران است که در ارتباط با خیزش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱ به دست نیروهای امنیتی بازداشت شد.
این فعال دانشجویی بار دیگر در ۱۲ اردیبهشت سال جاری پس از احضار به سازمان اطلاعات سپاه در تهران بازداشت و پس از چند روز با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شد.
او نهایتا در تیر سال جاری از سوی شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب تهران به یک سال حبس محکوم شد و از مهر ماه دوران محکومیت خود را در زندان اوین سپری میکند.
منتشر شده در ایران اینترنشنال
@IranIntltv
#مطهره_گونه_ای #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یادداشت سایه صیدال از زندان اوین؛ بر موضع خود علیه اعدام ایستادگی میکنیم
در نخستین سالگرد کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، ضمن ایستادگی بر ادامه این کارزار تا لغو این حکم غیرانسانی، در این متن به شکلی مشخص، در رد صریح منبع فقهی و حقوقی اتهام «بغی» به چند نکته اشاره خواهم کرد.
به دلیل صدور احکام اعدام بر مبنای بغی برای همبندیانمان وریشه مرادی و پخشان عزیزی و عزیزان دیگری همچون مهدی حسنی و بهروز احسانی، ضمن ابراز انزجار مجدد از مجازات اعدام در کلیت آن (مفسد فیالارض و محاربه و غیره) که دستدرازی به جان انسانهاست، به چند نکته برای رد صریح منبع فقهی و حقوقی بغی اشاره میکنم اما همچنان تاکید دارم ورود از دریچه فقهی و حقوقی در کلیت مخالفت با اعدام، تنها با در نظر گرفتن کارکرد سیاسی، مبنا و مشروعیت دارد.
نگاه فقهی: بغی در متون فقهی در جرائم حدی قرار نگرفته است
«آن که جان میدهد، همان هم جان میستاند. پس هیچ انسانی حق سلب حیات انسان دیگری را ندارد و کشتن هر نفس ممنوع است.»
وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ.
خداوند خود در این آیه قرآن، این حق را منحصر به قصاص و محاربه دانسته که برای آن دو هم شرایط و موانعی آمده که به تفصیل قابل بحث است.
پس با همین نص صریح قرآن که جمهوری اسلامی مبنای حدود را قرآن میداند، بپردازیم به این که چگونه میشود صرف روایاتی که صحت و سقم آن مشخص نیست، مجوز کشتن انسانی را صادر کرد؟
در مورد ماده ۲۸۷ (بغی) که از سال ۱۳۹۲ وارد قانون مجازات اسلامی شده و در این سالها و روزهای اخیر بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی به استناد همین ماده اعدام شده یا به اعدام محکوم شدهاند، باید تصریح کرد که این ماده جدیدالتصویب در متون فقهی در جرایم حدی قرار نگرفته است.
در موضوع جنگ، پیرامون آن نکاتی آمده و بنا بر متون فقهی، بغی در وضعیت جنگی قابل اعمال است.
دیگر منبع بغی از نظر قانونگذار آیه ۹ سوره حجرات است که در آن آیه هم به جنگ بین مومنین اشاره کرده و چنین آمده که اگر گروهی از مومنین ظلم کردهاند، گروه دیگر با ظالم بجنگند تا به صلح برسند.
در احکام فقهی مرتبط به بغی هم اشاره به جنگهای مسلمانان در آن زمان بوده که علیه «امام معصوم» زمان خود شورش کردهاند اما فقهای زمانه در این مورد دو رویکرد مختلف دارند:
گروهی معتقدند که بغی خروج از اطاعت «امام معصوم» است. بنابراین در زمان غیبت اساسا بغی وجود ندارد.
گروهی دیگر بغی را خروج از اطاعت از «امام عادل» میدانند که این گروه «امام عادل» را از منظر امر حکومتی میبینند که در پایان به آن اشاره خواهم کرد. هر چند بر اساس «قاعده درء» که برگرفته از روایت «پیامبر مسلمین» است، چنین آمده که «الحدودُ تدرء الشُبهات» یعنی اجرای حدود با وجود شُبهات متوقف میشود.
همین دو رویکرد متفاوتِ فقها تصریحی از شبهه در موضوعی است که باید متوقف شود؛ یا قواعد فقهیِ دیگر همچون «لزوم احتیاط در دِماء»، «عدم تواتر در روایات» و ....
با چنین بدیهیاتی مصرح است که بغی نه تنها منبع فقهی ندارد، بلکه آنچه در آیه ۹ سوره حجرات هم آمده، مربوط به مقتضیاتِ جنگیِ زمان خود است و تناسبی با وضعیت امروز ایران ندارد.
نگاه حقوقی: حق زندگی از حقوق ذاتی است
حق حیات، ریشه و اصل حقوق بشر است. طبق بند یک ماده شش میثاق بینالمللیِ حقوق بشر، حق زندگی از حقوقی ذاتیست و هیچ فردی را نمیتوان خودسرانه از زندگی محروم کرد.
در بند دوم همین ماده گفته شده در کشورهایی که حکم اعدام لغو نشده نیز صدور حکم اعدام جایز نیست و جمهوری اسلامی هم عضوی از همین میثاق بینالمللی است که پس از تصویب آن بسیاری از کشورهایی که مجازات اعدام در آنها وجود داشت، این حکم را لغو کردند.
جمهوری اسلامی اما روند اعدامها را نه تنها متوقف نکرده بلکه افزایش هم داده است.
آنجا که هانا آرنت به مقوله جهانوند میپردازد، میگوید که همه ما شهروند جهانیم و جهانوند نهاد دارنده حقوق بشر است و تجاوز به حقوق او، تجاوز به حقوق بشر است اما ما همچنان در قانون مجازات اسلامی در ۱۵ ماده با حکم اعدام مواجهیم.
اگر به ماده ۲۸۷ برگردیم باید عنوان کنیم وقتی این ماده در بحث حدود در قانون مجازات آمده و مبنای حدود هم شرع (نص صریح قرآن و منابع فقهی) است، لذا بنا بر آنچه ذکر شد، منبع فقهی و شرعی در این مورد وجود ندارد و جامعه حقوقی و مدنی باید بر قانونگذار تکلیف کند که در تصحیح این ماده تسریع نماید.
ادامه را در سایت آموزشکده توانا بخوانید:
https://tavaana.org/execution-in-iran-motahareh-gounei/
#سایه_صیدال #مهوش_صیدال #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در نخستین سالگرد کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، ضمن ایستادگی بر ادامه این کارزار تا لغو این حکم غیرانسانی، در این متن به شکلی مشخص، در رد صریح منبع فقهی و حقوقی اتهام «بغی» به چند نکته اشاره خواهم کرد.
به دلیل صدور احکام اعدام بر مبنای بغی برای همبندیانمان وریشه مرادی و پخشان عزیزی و عزیزان دیگری همچون مهدی حسنی و بهروز احسانی، ضمن ابراز انزجار مجدد از مجازات اعدام در کلیت آن (مفسد فیالارض و محاربه و غیره) که دستدرازی به جان انسانهاست، به چند نکته برای رد صریح منبع فقهی و حقوقی بغی اشاره میکنم اما همچنان تاکید دارم ورود از دریچه فقهی و حقوقی در کلیت مخالفت با اعدام، تنها با در نظر گرفتن کارکرد سیاسی، مبنا و مشروعیت دارد.
نگاه فقهی: بغی در متون فقهی در جرائم حدی قرار نگرفته است
«آن که جان میدهد، همان هم جان میستاند. پس هیچ انسانی حق سلب حیات انسان دیگری را ندارد و کشتن هر نفس ممنوع است.»
وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ.
خداوند خود در این آیه قرآن، این حق را منحصر به قصاص و محاربه دانسته که برای آن دو هم شرایط و موانعی آمده که به تفصیل قابل بحث است.
پس با همین نص صریح قرآن که جمهوری اسلامی مبنای حدود را قرآن میداند، بپردازیم به این که چگونه میشود صرف روایاتی که صحت و سقم آن مشخص نیست، مجوز کشتن انسانی را صادر کرد؟
در مورد ماده ۲۸۷ (بغی) که از سال ۱۳۹۲ وارد قانون مجازات اسلامی شده و در این سالها و روزهای اخیر بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی به استناد همین ماده اعدام شده یا به اعدام محکوم شدهاند، باید تصریح کرد که این ماده جدیدالتصویب در متون فقهی در جرایم حدی قرار نگرفته است.
در موضوع جنگ، پیرامون آن نکاتی آمده و بنا بر متون فقهی، بغی در وضعیت جنگی قابل اعمال است.
دیگر منبع بغی از نظر قانونگذار آیه ۹ سوره حجرات است که در آن آیه هم به جنگ بین مومنین اشاره کرده و چنین آمده که اگر گروهی از مومنین ظلم کردهاند، گروه دیگر با ظالم بجنگند تا به صلح برسند.
در احکام فقهی مرتبط به بغی هم اشاره به جنگهای مسلمانان در آن زمان بوده که علیه «امام معصوم» زمان خود شورش کردهاند اما فقهای زمانه در این مورد دو رویکرد مختلف دارند:
گروهی معتقدند که بغی خروج از اطاعت «امام معصوم» است. بنابراین در زمان غیبت اساسا بغی وجود ندارد.
گروهی دیگر بغی را خروج از اطاعت از «امام عادل» میدانند که این گروه «امام عادل» را از منظر امر حکومتی میبینند که در پایان به آن اشاره خواهم کرد. هر چند بر اساس «قاعده درء» که برگرفته از روایت «پیامبر مسلمین» است، چنین آمده که «الحدودُ تدرء الشُبهات» یعنی اجرای حدود با وجود شُبهات متوقف میشود.
همین دو رویکرد متفاوتِ فقها تصریحی از شبهه در موضوعی است که باید متوقف شود؛ یا قواعد فقهیِ دیگر همچون «لزوم احتیاط در دِماء»، «عدم تواتر در روایات» و ....
با چنین بدیهیاتی مصرح است که بغی نه تنها منبع فقهی ندارد، بلکه آنچه در آیه ۹ سوره حجرات هم آمده، مربوط به مقتضیاتِ جنگیِ زمان خود است و تناسبی با وضعیت امروز ایران ندارد.
نگاه حقوقی: حق زندگی از حقوق ذاتی است
حق حیات، ریشه و اصل حقوق بشر است. طبق بند یک ماده شش میثاق بینالمللیِ حقوق بشر، حق زندگی از حقوقی ذاتیست و هیچ فردی را نمیتوان خودسرانه از زندگی محروم کرد.
در بند دوم همین ماده گفته شده در کشورهایی که حکم اعدام لغو نشده نیز صدور حکم اعدام جایز نیست و جمهوری اسلامی هم عضوی از همین میثاق بینالمللی است که پس از تصویب آن بسیاری از کشورهایی که مجازات اعدام در آنها وجود داشت، این حکم را لغو کردند.
جمهوری اسلامی اما روند اعدامها را نه تنها متوقف نکرده بلکه افزایش هم داده است.
آنجا که هانا آرنت به مقوله جهانوند میپردازد، میگوید که همه ما شهروند جهانیم و جهانوند نهاد دارنده حقوق بشر است و تجاوز به حقوق او، تجاوز به حقوق بشر است اما ما همچنان در قانون مجازات اسلامی در ۱۵ ماده با حکم اعدام مواجهیم.
اگر به ماده ۲۸۷ برگردیم باید عنوان کنیم وقتی این ماده در بحث حدود در قانون مجازات آمده و مبنای حدود هم شرع (نص صریح قرآن و منابع فقهی) است، لذا بنا بر آنچه ذکر شد، منبع فقهی و شرعی در این مورد وجود ندارد و جامعه حقوقی و مدنی باید بر قانونگذار تکلیف کند که در تصحیح این ماده تسریع نماید.
ادامه را در سایت آموزشکده توانا بخوانید:
https://tavaana.org/execution-in-iran-motahareh-gounei/
#سایه_صیدال #مهوش_صیدال #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیام احمدرضا حائری، برای اسپیس سازمان حقوق بشر ایران
از دوران نوجوانی این سوال که چرا ما طی چندین نسل و با وجود چند انقلاب، نهضت و چند حکومت با محوریت توسعه از بالا، به یک جامعه توسعه یافته دموکراتیک نرسیدیم، ذهن من را مشغول میکرد.
تاریخ مشروطیت را که میخواندم، میدیدم پس از امضای فرمان مشروطیت و مرگ مظفرالدین شاه و جلوس محمدعلی شاه بر تخت ، با وجود دشمنی شاه مستبد قاجار با مشروطه اما جرائد و روزنامههای وقت که کم هم نبودند به شکلی افراطی شاه و خانوادهاش را مورد هتاکی قرار میدادند، پسر اُم خاقان میخوانندش و به صدها گونه مختلف تا حد فحاشی هم فروگذار نبودند، مجلس به توپ بسته شد و شاه قاجار دق دلیاش را از آن توهینها سر زندهیادان صور اسرافیل و مَلِکالمتکلمین خالی کرد و با گره زدن طناب، دور گردن و کشیدن آن از دو سو، آن دو جان عزیز و بسیاری دیگر را را گرفت!
معرکه فتح تهران و بعد ورود فاتحان تبریز به پایتخت ( ستارخان و باقر خان ) آغاز شد، و باز بازار انتقام جویی به راه افتاد و اینبار نوبت به دار کشیدن شیخِ هوادار استبداد قجری بود و شیخ فضلالله را به دار کشیدند و پسرش زیر جایگاه اعدام پدر هلهله میکشید و شادی میکرد.
باز کشور روی آرامش ندید و گذشت تا آمدن رضاشاه و شروع مدرنیزاسیون از بالا که کم قربانی نگرفت در زندان و تبعید،در آخرِ کار مردم نه راه آهن را دیدند و نه جادههایی که رضاشاه کشید و عدلیه نوین و... و با تبعید شاه شادی کردند.
اینبار معرکه دهه بیست و مهمترین آزمون دموکراسی در تاریخ کشورمان آغاز شد و این بارنیز اما سرشار شد از ترور و اعدام انقلابی و خشونت، مصدق خواست نفت را ملی کند، فدائیان اسلام رزمآرا و هژیر را ترور کردند و به خیالشان آنها را از پیش پای نهضت ملی شدن برداشتند و از سوی رهبران نهضت نیز تحسین شدند، آمدیم تا ۲۵ مرداد و ۲۸ مرداد حزب توده و مصدق و بیتفاوتی های غریب برای حفظ موقعیت!
و در نهایت زاهدی و بعد اعدام بخشی از سازمان افسران حزب توده و حسین فاطمی، اصلاحات ارضی شروع نشده مؤتلفه حسنعلی منصور را به انتقام تبعید خمینی ترور میکند و بعد اعدام رهبران مؤتلفه!
ساواک تا جریانهای چریکی در دهه پنجاه ظهور پیدا نکردند اساسا با اعدام بیگانه بود، چریکها ترور کردند برای شکستن خفقان و ساواک اعدام میکرد…در پاسخ، حاصل، اینکه سال ۵۵ دیگر چریکی نمانده بود، اما جای دیگری دیوار سوراخ بود و روحانیت با سازمان وسیع مساجد به میان آمد، بختیار دیر آمده بود( حسىرت تاریخی شخصی خودم همیشه این بود که ای کاش با انتصاب بختیار و انحلال ساوک موج انقلاب فروکش میکرد، اما تاریخ بر اساس رؤیاهای ما به پیش نمیرود) و بعد رسیدیم به بوی گل سوسن و یاسمن که همان روز اول چهرهاش را با عکس صفحه اول اطلاعات و کیهان و بدنهای عریان و بیجان و غرقه در خون سران ارتش نشان داد و بوی خون جای بوی سوسن را گرفت و بوی باروت جای بوی یاسمن را!
جنگ داخلی، اعدامهای صحرائی، خلخالی که فقط برای لالها وکیل قبول میکرد، تا تابستان ۶۷ و اعدام دستهجمعی هرآنکس که باقی مانده بود از مخالفان!
اين چرخ سر باز ایستادن نداشته تا امروز که مائیم و داغ دلمان برای همه عزیزانی که حکومت اسلامی خونشان را بر کف خیابانهای شهرها جاری کرد و هزاران چشمی که بیفروغ کرد در آبان خونین و قیام ژینا و هزاران جوانی که اکنون در مسیر اعدامشان قرار داده!
روزی که کارزار سهشنبههای نه به اعدام را شروع کردیم در پس ذهنم این بود باید روزی برسیم به ایرانی آزاد دموکراتیک ، توسعه یافته و با حفظ حقوق و به رسمیت شناختن حقوق همه شهروندانش فارغ از مشخصهای که دارند، از زبان، دین، باور و...
عمیقا باور دارم که نه به اعدام کارزاری راهبردی برای امروز و فردای ماست، ما اگر همگی تنها بر سر همین یک ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر توافق کنیم و حق زندگی انسانها خط قرمز ابدیمان باشد، میتوانیم امیدوار باشیم به آیندهای روشن، میتوانیم امیدوار باشیم به عدالتی انتقالی به اینکه از پس امروز، فردایمان دوباره گرفتار استبداد نخواهیم شد.
ضمن سپاس فراوان از همه عزیزانی که در این یک سال نخست در کنار کارزار سهشنبههای نه به اعدام بودند و به بلند شدن صدای آن یاری رسانند، تأکید میکنم که ما هنوز در ابتدای راه هستیم و باید در ادامه تلاشمان را دوچندان کنیم. من خود، هر وقت تاب و تحملِ حبس امانم را میبرد، به این فکر میکنم اگر روزی کارزار نه به اعدام در کشورمان همگانی شود نصف راه تحقق "دموکراسی و توسعه" در کشورمان را رفتهایم، راهی که نیم دیگرش رواداری و تحمل بالا در مقابل مخالفان و خارج نشدن از دایره تعهد به حقوقبشر و دموکراسی است.
با احترام
احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
نخستین سالگرد کارزار سهشنبههای نه به اعدام
#احمدرضا_حائری #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از دوران نوجوانی این سوال که چرا ما طی چندین نسل و با وجود چند انقلاب، نهضت و چند حکومت با محوریت توسعه از بالا، به یک جامعه توسعه یافته دموکراتیک نرسیدیم، ذهن من را مشغول میکرد.
تاریخ مشروطیت را که میخواندم، میدیدم پس از امضای فرمان مشروطیت و مرگ مظفرالدین شاه و جلوس محمدعلی شاه بر تخت ، با وجود دشمنی شاه مستبد قاجار با مشروطه اما جرائد و روزنامههای وقت که کم هم نبودند به شکلی افراطی شاه و خانوادهاش را مورد هتاکی قرار میدادند، پسر اُم خاقان میخوانندش و به صدها گونه مختلف تا حد فحاشی هم فروگذار نبودند، مجلس به توپ بسته شد و شاه قاجار دق دلیاش را از آن توهینها سر زندهیادان صور اسرافیل و مَلِکالمتکلمین خالی کرد و با گره زدن طناب، دور گردن و کشیدن آن از دو سو، آن دو جان عزیز و بسیاری دیگر را را گرفت!
معرکه فتح تهران و بعد ورود فاتحان تبریز به پایتخت ( ستارخان و باقر خان ) آغاز شد، و باز بازار انتقام جویی به راه افتاد و اینبار نوبت به دار کشیدن شیخِ هوادار استبداد قجری بود و شیخ فضلالله را به دار کشیدند و پسرش زیر جایگاه اعدام پدر هلهله میکشید و شادی میکرد.
باز کشور روی آرامش ندید و گذشت تا آمدن رضاشاه و شروع مدرنیزاسیون از بالا که کم قربانی نگرفت در زندان و تبعید،در آخرِ کار مردم نه راه آهن را دیدند و نه جادههایی که رضاشاه کشید و عدلیه نوین و... و با تبعید شاه شادی کردند.
اینبار معرکه دهه بیست و مهمترین آزمون دموکراسی در تاریخ کشورمان آغاز شد و این بارنیز اما سرشار شد از ترور و اعدام انقلابی و خشونت، مصدق خواست نفت را ملی کند، فدائیان اسلام رزمآرا و هژیر را ترور کردند و به خیالشان آنها را از پیش پای نهضت ملی شدن برداشتند و از سوی رهبران نهضت نیز تحسین شدند، آمدیم تا ۲۵ مرداد و ۲۸ مرداد حزب توده و مصدق و بیتفاوتی های غریب برای حفظ موقعیت!
و در نهایت زاهدی و بعد اعدام بخشی از سازمان افسران حزب توده و حسین فاطمی، اصلاحات ارضی شروع نشده مؤتلفه حسنعلی منصور را به انتقام تبعید خمینی ترور میکند و بعد اعدام رهبران مؤتلفه!
ساواک تا جریانهای چریکی در دهه پنجاه ظهور پیدا نکردند اساسا با اعدام بیگانه بود، چریکها ترور کردند برای شکستن خفقان و ساواک اعدام میکرد…در پاسخ، حاصل، اینکه سال ۵۵ دیگر چریکی نمانده بود، اما جای دیگری دیوار سوراخ بود و روحانیت با سازمان وسیع مساجد به میان آمد، بختیار دیر آمده بود( حسىرت تاریخی شخصی خودم همیشه این بود که ای کاش با انتصاب بختیار و انحلال ساوک موج انقلاب فروکش میکرد، اما تاریخ بر اساس رؤیاهای ما به پیش نمیرود) و بعد رسیدیم به بوی گل سوسن و یاسمن که همان روز اول چهرهاش را با عکس صفحه اول اطلاعات و کیهان و بدنهای عریان و بیجان و غرقه در خون سران ارتش نشان داد و بوی خون جای بوی سوسن را گرفت و بوی باروت جای بوی یاسمن را!
جنگ داخلی، اعدامهای صحرائی، خلخالی که فقط برای لالها وکیل قبول میکرد، تا تابستان ۶۷ و اعدام دستهجمعی هرآنکس که باقی مانده بود از مخالفان!
اين چرخ سر باز ایستادن نداشته تا امروز که مائیم و داغ دلمان برای همه عزیزانی که حکومت اسلامی خونشان را بر کف خیابانهای شهرها جاری کرد و هزاران چشمی که بیفروغ کرد در آبان خونین و قیام ژینا و هزاران جوانی که اکنون در مسیر اعدامشان قرار داده!
روزی که کارزار سهشنبههای نه به اعدام را شروع کردیم در پس ذهنم این بود باید روزی برسیم به ایرانی آزاد دموکراتیک ، توسعه یافته و با حفظ حقوق و به رسمیت شناختن حقوق همه شهروندانش فارغ از مشخصهای که دارند، از زبان، دین، باور و...
عمیقا باور دارم که نه به اعدام کارزاری راهبردی برای امروز و فردای ماست، ما اگر همگی تنها بر سر همین یک ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر توافق کنیم و حق زندگی انسانها خط قرمز ابدیمان باشد، میتوانیم امیدوار باشیم به آیندهای روشن، میتوانیم امیدوار باشیم به عدالتی انتقالی به اینکه از پس امروز، فردایمان دوباره گرفتار استبداد نخواهیم شد.
ضمن سپاس فراوان از همه عزیزانی که در این یک سال نخست در کنار کارزار سهشنبههای نه به اعدام بودند و به بلند شدن صدای آن یاری رسانند، تأکید میکنم که ما هنوز در ابتدای راه هستیم و باید در ادامه تلاشمان را دوچندان کنیم. من خود، هر وقت تاب و تحملِ حبس امانم را میبرد، به این فکر میکنم اگر روزی کارزار نه به اعدام در کشورمان همگانی شود نصف راه تحقق "دموکراسی و توسعه" در کشورمان را رفتهایم، راهی که نیم دیگرش رواداری و تحمل بالا در مقابل مخالفان و خارج نشدن از دایره تعهد به حقوقبشر و دموکراسی است.
با احترام
احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
نخستین سالگرد کارزار سهشنبههای نه به اعدام
#احمدرضا_حائری #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زینب جلالیان، زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد که هفدهمین سال حبس (بدون یک روز مرخصی) خود را در زندان مرکزی یزد میگذراند، با انتشار نامهای سرگشاده، صدور احکام اعدام برای پخشان عزیزی، وریشه مرادی و دیگر زندانیان سیاسی را به شدت محکوم کرده و خواستار اقدام فوری برای لغو این احکام در ایران شده است.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
«چگونه توانستی مهر مادری، محبت پدری و عشق به همنوع را نادیده بگیری؟
به خاطر کدام مصلحت؟ تو وجدان و انسانیت خود را به چه فروختی؟ حق زیستن و نفس کشیدن دیگران را به چه قیمتی معامله کردی؟
به چه بهایی این همه آرزو را نابود میکنی؟ چگونه میتوانی به این راحتی، جوانان سرزمین مادریات را قربانی کنی؟ خودخواهی تو به جایی رسیده که تنها چیزی که تو را راضی میکند، حکم مرگ دیگران است.
تو که دستانت به خون دیگران آلوده است، بدان هیچکس، حتی تو، صلاحیت گرفتن حق زندگی را از انسانی ندارد. چگونه توانستی وقتی قلم به دست گرفتی، احکام اعدام پخشان عزیزی، وریشه مرادی و برادران ما را صادر کنی؟ آیا جان آدمی اینقدر برایت بیارزش شده است؟ به کدام خطا؟ به کدام گناه؟ به استناد کدام حقوق بشر؟
ما را به قربانگاهی میفرستی که طناب نیمه ضخیمش از گیسوان بریده مادران قربانیانت بافته شده است. چه عاملی تو را به این وادی تاریک کشانده است؟ برایت اندوهگینم، برای تو که تمامی اصول انسانی را زیر پا گذاشتهای و همه پلهای پشت سرت را ویران کردهای. ای شکنجهگر و قاضی ناعادل!
با وجود تمام ظلمهایی که بر ما روا داشتهای، بدان که من به دنبال انتقام نخواهم بود. من از حق خود میگذرم و تو را میبخشم. این تفاوت من و توست.
وریشه گیان، پخشان گیان، دلم میگیرد…
دلم میگیرد وقتی به من میگویند که دیروز، شما قلم در دست گرفتید و علیه اعدام من و همرزمانم نوشتید، اما امروز خودتان محکوم به اعدام شدهاید. دلم میگیرد در شهری که پاداش انسانیت یا ذلت است یا مرگ با حکم حکام.
دلم میگیرد از سرزمینی که حق آزادی، حق اندیشیدن و حق زیستن را از مردمانش دریغ میکنند. دلم میگیرد وقتی دیر به مادرانمان زنگ میزنیم و با ناباوری میپرسند: «روله، تویی؟» چون سایه شوم اعدام بر سر شهر و دیارمان سایه افکنده است.
من با تمام وجود، حکم اعدام را محکوم میکنم. از همه زنان جهان، آزادگان دنیا، سازمانهای حقوق بشری و هر کسی که هر کاری از دستش برمیآید، میخواهم حمایت خود را از محکومان به اعدام دریغ نکنند. در برابر حکم اعدام همنوعانتان سکوت نکنید!»
#بیانیه #نه_به_اعدام #زینب_جلالیان #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
«چگونه توانستی مهر مادری، محبت پدری و عشق به همنوع را نادیده بگیری؟
به خاطر کدام مصلحت؟ تو وجدان و انسانیت خود را به چه فروختی؟ حق زیستن و نفس کشیدن دیگران را به چه قیمتی معامله کردی؟
به چه بهایی این همه آرزو را نابود میکنی؟ چگونه میتوانی به این راحتی، جوانان سرزمین مادریات را قربانی کنی؟ خودخواهی تو به جایی رسیده که تنها چیزی که تو را راضی میکند، حکم مرگ دیگران است.
تو که دستانت به خون دیگران آلوده است، بدان هیچکس، حتی تو، صلاحیت گرفتن حق زندگی را از انسانی ندارد. چگونه توانستی وقتی قلم به دست گرفتی، احکام اعدام پخشان عزیزی، وریشه مرادی و برادران ما را صادر کنی؟ آیا جان آدمی اینقدر برایت بیارزش شده است؟ به کدام خطا؟ به کدام گناه؟ به استناد کدام حقوق بشر؟
ما را به قربانگاهی میفرستی که طناب نیمه ضخیمش از گیسوان بریده مادران قربانیانت بافته شده است. چه عاملی تو را به این وادی تاریک کشانده است؟ برایت اندوهگینم، برای تو که تمامی اصول انسانی را زیر پا گذاشتهای و همه پلهای پشت سرت را ویران کردهای. ای شکنجهگر و قاضی ناعادل!
با وجود تمام ظلمهایی که بر ما روا داشتهای، بدان که من به دنبال انتقام نخواهم بود. من از حق خود میگذرم و تو را میبخشم. این تفاوت من و توست.
وریشه گیان، پخشان گیان، دلم میگیرد…
دلم میگیرد وقتی به من میگویند که دیروز، شما قلم در دست گرفتید و علیه اعدام من و همرزمانم نوشتید، اما امروز خودتان محکوم به اعدام شدهاید. دلم میگیرد در شهری که پاداش انسانیت یا ذلت است یا مرگ با حکم حکام.
دلم میگیرد از سرزمینی که حق آزادی، حق اندیشیدن و حق زیستن را از مردمانش دریغ میکنند. دلم میگیرد وقتی دیر به مادرانمان زنگ میزنیم و با ناباوری میپرسند: «روله، تویی؟» چون سایه شوم اعدام بر سر شهر و دیارمان سایه افکنده است.
من با تمام وجود، حکم اعدام را محکوم میکنم. از همه زنان جهان، آزادگان دنیا، سازمانهای حقوق بشری و هر کسی که هر کاری از دستش برمیآید، میخواهم حمایت خود را از محکومان به اعدام دریغ نکنند. در برابر حکم اعدام همنوعانتان سکوت نکنید!»
#بیانیه #نه_به_اعدام #زینب_جلالیان #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرهاد حافظی سمنانی که فرهاد آزرم نیز نامیده میشود، شاعر و ترانهسرا ست او در فضای مجاری در انتقاد از ظلم حکومت به مردم مینوشت که بازداشت و سپس به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد. با اتهاماتی که برای نیروهای مبارز تبدیل به یک ترجیعبند تکراری و تلخ شده است؛ – اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور – فعالیت تبلیغی علیه نظام – توهین به رهبری – توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران امروز، هر گونه اقدام و انتقاد که از دید جمهوری اسلامی، نامطلوب قلمداد شود سریعا به امنیت کشور پیوند میخورد. بر این اساس است که هنرمندی چون فرهاد حافظی به «تبانی علیه امنیت کشور» متهم میشود.
از فرهاد حافظی بیشتر بدانید:
فرهاد حافظی؛ حبس به «جرم» ایراندوستی و مردمدوستی
https://tavaana.org/farhad-hafezi/
#فرهاد_حافظی #بیانیه #زندان_اوین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از فرهاد حافظی بیشتر بدانید:
فرهاد حافظی؛ حبس به «جرم» ایراندوستی و مردمدوستی
https://tavaana.org/farhad-hafezi/
#فرهاد_حافظی #بیانیه #زندان_اوین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech