This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر محسن لنگرنشین زندانی سیاسی در آستانه اعدام با انتشار یک ویدئو پس از آخرین ملاقات با فرزندش ضمن استمداد از مردم برای نجات او میگوید: نمیدانم فرزندم فردا طلوع آفتاب را خواهد دید یا نه.
مادر این زندانی سیاسی ضمن اشاره به ناعادلانه بودن روند دادرسی و تأیید سخنان مادران دادخواه زندانیان سیاسی نسبت به روندهای ناعادلانه در صدور احکام قضایی میگويد: تازه خودم فهمیدم که دادگاه ناعادلانهای داریم.
روز گذشته یک فایل صوتی از محسن لنگرنشین منتشر شد که او در آن از شکنجه و تهدید و اعتراف اجباری سخن میگفت.
محسن لنگرنشین، ۱۲ تیر ماه ۱۴۰۲ بازداشت شد.
جزییات بیشتری درباره پرونده محسن لنگرنشین را قبلا منتشر کردهایم.
جان این جوان در خطر است. روند دادرسی در جمهوری اسلامی ناعادلانه است. همانطور که پدر محسن میگوید بدون مطالعه پرونده، اعاده دادرسی را رد کردهاند!
جمهوری اسلامی برای طناب دار خود دنبال یک گردن میگردد
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادر محسن لنگرنشین زندانی سیاسی در آستانه اعدام با انتشار یک ویدئو پس از آخرین ملاقات با فرزندش ضمن استمداد از مردم برای نجات او میگوید: نمیدانم فرزندم فردا طلوع آفتاب را خواهد دید یا نه.
مادر این زندانی سیاسی ضمن اشاره به ناعادلانه بودن روند دادرسی و تأیید سخنان مادران دادخواه زندانیان سیاسی نسبت به روندهای ناعادلانه در صدور احکام قضایی میگويد: تازه خودم فهمیدم که دادگاه ناعادلانهای داریم.
روز گذشته یک فایل صوتی از محسن لنگرنشین منتشر شد که او در آن از شکنجه و تهدید و اعتراف اجباری سخن میگفت.
محسن لنگرنشین، ۱۲ تیر ماه ۱۴۰۲ بازداشت شد.
جزییات بیشتری درباره پرونده محسن لنگرنشین را قبلا منتشر کردهایم.
جان این جوان در خطر است. روند دادرسی در جمهوری اسلامی ناعادلانه است. همانطور که پدر محسن میگوید بدون مطالعه پرونده، اعاده دادرسی را رد کردهاند!
جمهوری اسلامی برای طناب دار خود دنبال یک گردن میگردد
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔48👍6❤2
امروز آخرین ملاقات محسن لنگرنشین با خانوادهاش انجام شد. خانوادهای که تصور نمیکردند فرزندشان را بخواهند اعدام کنند، فکر میکردند که شاید با مدارکی که ارائه دادهاند بتوانند مجرمنبودن پسرشان را اثبات کنند، ولی دادگاههای جمهوری اسلامی رای را بر مبنای سناریوی اعترافات اجباری صادر کردهاند. اعترافاتی که زیر شکنجه و تهدید به متهم القا میشود و همانطور که محسن لنگرنشین گفته، به او به دروغ گفته بودند که مادر و خواهرش در بند امنیتی ۲۰۹ زندانی شدهاند...
خانواده محسن فکرش را هم نمیکردند که کار به اینجا برسد و در آخرین روزها ویدیوهایی از خود منتشر کردهاند.
تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، هر شهروندی ممکن است محکوم به اعدام شود، مثل بچههای اصفهان، مثل رضا رسایی، مثل نوید افکاری، محمد حسینی، محمدمهدی کرمی و ...
جمهوری اسلامی، زبانی جز زبان زور را نمیفهمد، همانطور که مجبور شد تن به مذاکره با آمریکا بدهد و در واقع تسلیم شود، باید با فشار مردمی و جهانی در برابر حکم اعدام او را به عقب راند.
اعدام، حربهای برای گسترش فضای رعب و وحشت در جامعه است. حکومتی که در تمام عرصهها شکست خورده است، تلاش میکند به مردم القا کند که زورش را دارد که اعدام کند.
با اتحاد و همبستگی برای سرنگونی این حکومت جنایتکار کنار هم بایستیم.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام #محسن_لنگرنشین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خانواده محسن فکرش را هم نمیکردند که کار به اینجا برسد و در آخرین روزها ویدیوهایی از خود منتشر کردهاند.
تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، هر شهروندی ممکن است محکوم به اعدام شود، مثل بچههای اصفهان، مثل رضا رسایی، مثل نوید افکاری، محمد حسینی، محمدمهدی کرمی و ...
جمهوری اسلامی، زبانی جز زبان زور را نمیفهمد، همانطور که مجبور شد تن به مذاکره با آمریکا بدهد و در واقع تسلیم شود، باید با فشار مردمی و جهانی در برابر حکم اعدام او را به عقب راند.
اعدام، حربهای برای گسترش فضای رعب و وحشت در جامعه است. حکومتی که در تمام عرصهها شکست خورده است، تلاش میکند به مردم القا کند که زورش را دارد که اعدام کند.
با اتحاد و همبستگی برای سرنگونی این حکومت جنایتکار کنار هم بایستیم.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام #محسن_لنگرنشین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔43❤2👍1
احمدرضا حائری، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، نسبت به اجرای حکم اعدام محسن لنگرنشین هشدار داد و خواهان اعتراض همگانی به حکم اعدام شد:
«درود بر دوستان،
چهارشنبه هفته گذشته، دادستان تهران به همراه جمعی از مقامات قضائی به زندان قزلحصار آمدند. هرچند دادستان جسارت رویارویی مستقیم با زندانیان سیاسی واحد چهار را نداشت، اما قناعتکار، رئیس دادسرای امنیت، نیری، دادیار ناظر زندانیان و شماری از مقامات زندان به بند سیاسی واحد چهار وارد شدند.
حضور سرزده این مقامات چنان کمسابقه بود که بلافاصله در ابتدای دیدار به آنان گفتم: «با توجه به شرایط موجود در قزلحصار و تعداد بالای زندانیان محکوم به اعدام، این حضور شما بیش از آنکه مایه دلگرمی باشد، موجب نگرانی ماست و بیم آن میرود که برنامه اجرای گسترده احکام اعدام در پیش باشد.» که البته آقایان این نگرانی را رد کردند.
شرح مذاکرات تلخ و بیسابقهای که در ادامه این دیدار رخ داد، در فرصتی دیگر ارائه خواهد شد.
و اینک پیرو، حضور هفته گذشته مقامات قضائی نگرانی ما نسبت به پنهانکاری مسئولان و عزم آنها برای اجرای حکم غیرانسانی اعدام آقای #محسن_لنگرنشین افزایش یافته است.
بهویژه با توجه به روند رسیدگی مبهم به پرونده ایشان و اعتصاب زندانیان در دهها زندان کشور علیه اعدام، ضروری است فریاد اعتراض و دادخواهی محسن لنگرنشین و خانواده ایشان را بلندتر کنیم.
#احمدرضا_حائری
#زندان_قزلحصار
تاریخ: ۱۴۰۴/۲/۹»
#احمدرضا_حائری #محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«درود بر دوستان،
چهارشنبه هفته گذشته، دادستان تهران به همراه جمعی از مقامات قضائی به زندان قزلحصار آمدند. هرچند دادستان جسارت رویارویی مستقیم با زندانیان سیاسی واحد چهار را نداشت، اما قناعتکار، رئیس دادسرای امنیت، نیری، دادیار ناظر زندانیان و شماری از مقامات زندان به بند سیاسی واحد چهار وارد شدند.
حضور سرزده این مقامات چنان کمسابقه بود که بلافاصله در ابتدای دیدار به آنان گفتم: «با توجه به شرایط موجود در قزلحصار و تعداد بالای زندانیان محکوم به اعدام، این حضور شما بیش از آنکه مایه دلگرمی باشد، موجب نگرانی ماست و بیم آن میرود که برنامه اجرای گسترده احکام اعدام در پیش باشد.» که البته آقایان این نگرانی را رد کردند.
شرح مذاکرات تلخ و بیسابقهای که در ادامه این دیدار رخ داد، در فرصتی دیگر ارائه خواهد شد.
و اینک پیرو، حضور هفته گذشته مقامات قضائی نگرانی ما نسبت به پنهانکاری مسئولان و عزم آنها برای اجرای حکم غیرانسانی اعدام آقای #محسن_لنگرنشین افزایش یافته است.
بهویژه با توجه به روند رسیدگی مبهم به پرونده ایشان و اعتصاب زندانیان در دهها زندان کشور علیه اعدام، ضروری است فریاد اعتراض و دادخواهی محسن لنگرنشین و خانواده ایشان را بلندتر کنیم.
#احمدرضا_حائری
#زندان_قزلحصار
تاریخ: ۱۴۰۴/۲/۹»
#احمدرضا_حائری #محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔21👍4🕊1
مهدی یراحی، هنرمند معترض، نسبت به خطر اجرای حکم اعدام محسن لنگرنشین واکنش نشان داد.
اینکه چهرههای سرشناس و هنرمندان در سمت مردم بایستند و در برابر جنایت سکوت نکنند، اهمیت زیادی دارد.
پرونده محسن لنگرنشین پر از تناقض است. شباهت زیادی به اتهاماتی دارد که به مازیار ابراهیمی زدند و بعد مشخص شد که کلا بیاساس بوده است.
خانواده محسن لنگرنشین اکنون جلوی زندان قزلحصار هستند و نگران که پیش از اذان صبح فردا جان فرزندشان گرفته شود
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #مهدی_یراحی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اینکه چهرههای سرشناس و هنرمندان در سمت مردم بایستند و در برابر جنایت سکوت نکنند، اهمیت زیادی دارد.
پرونده محسن لنگرنشین پر از تناقض است. شباهت زیادی به اتهاماتی دارد که به مازیار ابراهیمی زدند و بعد مشخص شد که کلا بیاساس بوده است.
خانواده محسن لنگرنشین اکنون جلوی زندان قزلحصار هستند و نگران که پیش از اذان صبح فردا جان فرزندشان گرفته شود
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #مهدی_یراحی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍28🕊13💔8❤4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آخرین تلاشهای پدر و مادر محسن لنگرنشین، زندانی سیاسی محکوم به اعدام
این پدر و مادر امروز آخرین ملاقات را با فرزندشان داشتند و حالا جلوی زندان قزلحصار هستند
محسن لنگرنشین، ۳۴ ساله، یکی از نخبگان در حیطه امنیت شبکه بود. به همین دلیل، در اواسط دهه دوم زندگیاش با پیشنهاد دانشگاه امام حسین، در حیطه امنیت شبکه در این دانشگاه مشغول به کار میشود.
بعد از مدتی کوتاه، با دیدن سرکوب مردم در دهه ۹۰، با نوشتن استعفا از کار در این دانشگاه انصراف میدهد و در شرکتی خصوصی، بنا بر تخصص خود، مشغول به کار میشود. در کنار کار در این شرکت، در گمرک تهران نیز به خرید و فروش ماشین میپردازد.
دستگاه امنیتی مدعی است که این فرد در ترور حسن تهرانی مقدم (که در سال ۱۳۹۰ کشته شد ـ در آن تاریخ محسن ۱۹ سال بیشتر نداشت) و همینطور سرهنگ پاسدار صیاد خدایی (که در سال ۱۴۰۱ کشته شد)، نقش شناسایی را بر عهده داشته است. محسن یکسال پیش از این تاریخ در اصفهان ساکن بوده و پرینت اساماسها، تماسها و حضور هرروزه او در محل کار، این ادعا را رد میکند.
محسن لنگرنشین، ۱۲ تیرماه ۱۴۰۲ بازداشت شد. او ابتدا به مدت ۲۴ ساعت به یک خانه امن وزارت اطلاعات منتقل میشود. در آنجا تا صبح روز بعد بازجویی و مورد تهدید قرار میگیرد تا آنچه بازجویان میخواهند را بنویسد.
روز بعد، او را برای تفهیم اتهام به دادسرا میبرند. آقای لنگرنشین در دادسرا اتهامات واهی مربوط به جاسوسی برای اسرائیل را نمیپذیرد و پس از آن به بند امنیتی ۲۰۹ اطلاعات منتقل میشود و ۴۳ روز را در سلول انفرادی تحت شدیدترین شکنجهها میگذراند.
او را تحت بازجوییهای سنگین شبانه قرار میدهند. او را تهدید میکنند که اگر اعتراف نکند، تکتک اعضای خانوادهاش ـ از جمله پدر، مادر، خواهر و نامزدش ـ را به بند ۲۰۹ منتقل میکنند و چنان فشاری بر آنها وارد میکنند که اگر آنها را ببیند، نشناسد.
به او اعلام کردند که خواهر و مادرش را بازداشت و به بند ۲۰۹ اطلاعات منتقل کردهاند و در صورتی آنها را رها میکنند که چیزهایی را که ما میخواهیم، بنویسی.
با شکنجه، او را مجبور کردند که بگوید یک موتور هوندا ۱۲۵ را برده و از سرهنگ خدایی فیلمبرداری کرده و در تعقیب او بوده است. این در حالی است که طبق استعلامی که در پرونده موجود است، نامبرده هیچوقت موتور هوندا ۱۲۵ نداشته است.
همچنین، او را به محل حادثه منتقل کردند تا آنچه بازجویان میخواهند را بگوید و در این حین از او فیلمبرداری کردند.
از دیگر موارد شکنجه این بود که دست و پایش را زنجیر کردند، او را با شلاق زدند و به او اعلام کردند که اگر به مواردی که بازجوها برای اعتراف میخواهند، تمکین نکند، تا ساعاتی دیگر اعدام میشود و در صورت تمکین، حکم حبس ابد به او خواهند داد و بعد از چند سال آزاد خواهد شد.
متأسفانه، اتهاماتی را به آقای لنگرنشین منتسب کردهاند که ادله لازم برای اثبات آنها وجود ندارد، و قاضی صلواتی (شعبه ۱۵) تنها به اعترافات اجباری تحت شکنجه در دادگاه استناد کرده و حکم اعدام برای وی صادر کرده است.
حکم او عیناً در دیوان تأیید شد.
وکلا تا به امروز سه بار درخواست اعاده دادرسی کردهاند که آخرین آن، هفته گذشته بود و به فاصله چند روز (شنبه) مجدداً اعاده رد شد.
یکی از اعضای خانواده او میگوید: «محسن از ایران خارج شده بود و اگر ذرهای از اتهامات انتسابی به او درست بود، هرگز به ایران بازنمیگشت.»
محسن لنگرنشین قرار است سپیدهدم چهارشنبه (فردا) اعدام شود.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
متن از ریما شیرمحمدی
@Tavaana_TavaanaTech
این پدر و مادر امروز آخرین ملاقات را با فرزندشان داشتند و حالا جلوی زندان قزلحصار هستند
محسن لنگرنشین، ۳۴ ساله، یکی از نخبگان در حیطه امنیت شبکه بود. به همین دلیل، در اواسط دهه دوم زندگیاش با پیشنهاد دانشگاه امام حسین، در حیطه امنیت شبکه در این دانشگاه مشغول به کار میشود.
بعد از مدتی کوتاه، با دیدن سرکوب مردم در دهه ۹۰، با نوشتن استعفا از کار در این دانشگاه انصراف میدهد و در شرکتی خصوصی، بنا بر تخصص خود، مشغول به کار میشود. در کنار کار در این شرکت، در گمرک تهران نیز به خرید و فروش ماشین میپردازد.
دستگاه امنیتی مدعی است که این فرد در ترور حسن تهرانی مقدم (که در سال ۱۳۹۰ کشته شد ـ در آن تاریخ محسن ۱۹ سال بیشتر نداشت) و همینطور سرهنگ پاسدار صیاد خدایی (که در سال ۱۴۰۱ کشته شد)، نقش شناسایی را بر عهده داشته است. محسن یکسال پیش از این تاریخ در اصفهان ساکن بوده و پرینت اساماسها، تماسها و حضور هرروزه او در محل کار، این ادعا را رد میکند.
محسن لنگرنشین، ۱۲ تیرماه ۱۴۰۲ بازداشت شد. او ابتدا به مدت ۲۴ ساعت به یک خانه امن وزارت اطلاعات منتقل میشود. در آنجا تا صبح روز بعد بازجویی و مورد تهدید قرار میگیرد تا آنچه بازجویان میخواهند را بنویسد.
روز بعد، او را برای تفهیم اتهام به دادسرا میبرند. آقای لنگرنشین در دادسرا اتهامات واهی مربوط به جاسوسی برای اسرائیل را نمیپذیرد و پس از آن به بند امنیتی ۲۰۹ اطلاعات منتقل میشود و ۴۳ روز را در سلول انفرادی تحت شدیدترین شکنجهها میگذراند.
او را تحت بازجوییهای سنگین شبانه قرار میدهند. او را تهدید میکنند که اگر اعتراف نکند، تکتک اعضای خانوادهاش ـ از جمله پدر، مادر، خواهر و نامزدش ـ را به بند ۲۰۹ منتقل میکنند و چنان فشاری بر آنها وارد میکنند که اگر آنها را ببیند، نشناسد.
به او اعلام کردند که خواهر و مادرش را بازداشت و به بند ۲۰۹ اطلاعات منتقل کردهاند و در صورتی آنها را رها میکنند که چیزهایی را که ما میخواهیم، بنویسی.
با شکنجه، او را مجبور کردند که بگوید یک موتور هوندا ۱۲۵ را برده و از سرهنگ خدایی فیلمبرداری کرده و در تعقیب او بوده است. این در حالی است که طبق استعلامی که در پرونده موجود است، نامبرده هیچوقت موتور هوندا ۱۲۵ نداشته است.
همچنین، او را به محل حادثه منتقل کردند تا آنچه بازجویان میخواهند را بگوید و در این حین از او فیلمبرداری کردند.
از دیگر موارد شکنجه این بود که دست و پایش را زنجیر کردند، او را با شلاق زدند و به او اعلام کردند که اگر به مواردی که بازجوها برای اعتراف میخواهند، تمکین نکند، تا ساعاتی دیگر اعدام میشود و در صورت تمکین، حکم حبس ابد به او خواهند داد و بعد از چند سال آزاد خواهد شد.
متأسفانه، اتهاماتی را به آقای لنگرنشین منتسب کردهاند که ادله لازم برای اثبات آنها وجود ندارد، و قاضی صلواتی (شعبه ۱۵) تنها به اعترافات اجباری تحت شکنجه در دادگاه استناد کرده و حکم اعدام برای وی صادر کرده است.
حکم او عیناً در دیوان تأیید شد.
وکلا تا به امروز سه بار درخواست اعاده دادرسی کردهاند که آخرین آن، هفته گذشته بود و به فاصله چند روز (شنبه) مجدداً اعاده رد شد.
یکی از اعضای خانواده او میگوید: «محسن از ایران خارج شده بود و اگر ذرهای از اتهامات انتسابی به او درست بود، هرگز به ایران بازنمیگشت.»
محسن لنگرنشین قرار است سپیدهدم چهارشنبه (فردا) اعدام شود.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
متن از ریما شیرمحمدی
@Tavaana_TavaanaTech
💔37❤7👍3
حسین رونقی، فعال سیاسی، ضمن به اشتراک گذاشتن ویدیوی مادر زندانی سیاسی محکوم به اعدام، محسن لنگرنشین، نوشت:
حکم اعدام محسن لنگرنشین بر پایهی سرکوب شهروندان و ارعاب جامعه است.
اتهام «همکاری با دولت متخاصم» و صدور حکم اعدام بر این اساس برای «محسن لنگرنشین»، چیزی جز ظلم آشکار و بهانهای بیاساس نیست. این پروندهها نه بر پایهی قانون، بلکه سیاسی و بر پایهی سرکوب شهروندان و ارعاب جامعه ساخته میشوند.
اعدام به این بهانه، آشکارا قتل عمد حکومتی است و هیچ پشتوانهی قانونی، اخلاقی یا انسانی ندارد. این حکم باید بیقید و شرط لغو شود. ما نباید در برابر این بیعدالتیها سکوت کنیم. این احکام، سند رسوایی حکومت و عوامل صدور و اجرای این قتلها در تاریخ خواهند بود.
پینوشت: وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی رسماً اعلام کرده است که ایران با هیچ دولتی در وضعیت تخاصم نیست! پیش از این، بسیاری از خبرنگاران و فعالان با این اتهام دروغ، محاکمه و زندانی شدهاند.
ویدئوی مادر محسن لنگرنشین که میگوید: «صدای من باشید»
ـ تصویر دیوارنویسی ارسالی یکی از مخاطبان توانا در این پوستر استفاده شده است..
#محسن_لنگرنشین #اسماعیل_فکری #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حکم اعدام محسن لنگرنشین بر پایهی سرکوب شهروندان و ارعاب جامعه است.
اتهام «همکاری با دولت متخاصم» و صدور حکم اعدام بر این اساس برای «محسن لنگرنشین»، چیزی جز ظلم آشکار و بهانهای بیاساس نیست. این پروندهها نه بر پایهی قانون، بلکه سیاسی و بر پایهی سرکوب شهروندان و ارعاب جامعه ساخته میشوند.
اعدام به این بهانه، آشکارا قتل عمد حکومتی است و هیچ پشتوانهی قانونی، اخلاقی یا انسانی ندارد. این حکم باید بیقید و شرط لغو شود. ما نباید در برابر این بیعدالتیها سکوت کنیم. این احکام، سند رسوایی حکومت و عوامل صدور و اجرای این قتلها در تاریخ خواهند بود.
پینوشت: وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی رسماً اعلام کرده است که ایران با هیچ دولتی در وضعیت تخاصم نیست! پیش از این، بسیاری از خبرنگاران و فعالان با این اتهام دروغ، محاکمه و زندانی شدهاند.
ویدئوی مادر محسن لنگرنشین که میگوید: «صدای من باشید»
ـ تصویر دیوارنویسی ارسالی یکی از مخاطبان توانا در این پوستر استفاده شده است..
#محسن_لنگرنشین #اسماعیل_فکری #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔40👍4
محسن لنگرنشین، ۴۳ روز در بازداشتگاه ۲۰۹ وزارت اطلاعات، در سلول انفرادی محبوس بود.
او پیش از بازداشت در تیرماه ۱۴۰۲ به بیماری صرع مبتلا بود و داروی لاموتریژین استفاده میکرد.
متاسفانه به دلیل عدم وجود دارو در بازداشتگاه محسن بارها دچار بی هوشی و تشنج شد.
مشکل شدید قلبی و میگرن هم از عوارض بعدی بازداشت او بود.
پیشتر، خانواده پرونده پزشکی او را به دادگاه ارائه داده بودند.
بازجویان در چنین شرایطی او را تحت فشار برای اعتراف اجباری قرار داده بودند و او را وادار به بازگوکردن و بازنویسی سناریوی ساخته پرداخته نهاد امنیتی کردند.
محسن لنگرنشین میگوید، اگر درصدی من آن کارهایی که به من نسبت دادند را انجام داده بودم، وقتی برای یک سفر به خارج از ایران رفته بودم، به ایران برنمیگشتم.
محسن ممکن است طلوع آفتاب فردا را نبیند و اعدام شود.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او پیش از بازداشت در تیرماه ۱۴۰۲ به بیماری صرع مبتلا بود و داروی لاموتریژین استفاده میکرد.
متاسفانه به دلیل عدم وجود دارو در بازداشتگاه محسن بارها دچار بی هوشی و تشنج شد.
مشکل شدید قلبی و میگرن هم از عوارض بعدی بازداشت او بود.
پیشتر، خانواده پرونده پزشکی او را به دادگاه ارائه داده بودند.
بازجویان در چنین شرایطی او را تحت فشار برای اعتراف اجباری قرار داده بودند و او را وادار به بازگوکردن و بازنویسی سناریوی ساخته پرداخته نهاد امنیتی کردند.
محسن لنگرنشین میگوید، اگر درصدی من آن کارهایی که به من نسبت دادند را انجام داده بودم، وقتی برای یک سفر به خارج از ایران رفته بودم، به ایران برنمیگشتم.
محسن ممکن است طلوع آفتاب فردا را نبیند و اعدام شود.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔24👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انتقال محسن لنگرنشین، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، به مکانی نامعلوم
پدر محسن لنگرنشین این ویدیو را ساعت ۴:۳۰ صبح منتشر کرده و میگوید که تمام شب جلوی زندان قزلحصار بود، چون گفته بودند محسن بامداد امروز اعدام میشود. او میگوید که متوجه شده که پسرش را به مکانی نامعلوم انتقال دادهاند و از وضعیت او بیخبر است.
محسن لنگرنشین، ۳۴ ساله، یکی از نخبگان در حیطه امنیت شبکه بود. به همین دلیل، در اواسط دهه دوم زندگیاش با پیشنهاد دانشگاه امام حسین، در حیطه امنیت شبکه در این دانشگاه مشغول به کار میشود.
بعد از مدتی کوتاه، با دیدن سرکوب مردم در دهه ۹۰، با نوشتن استعفا از کار در این دانشگاه انصراف میدهد و در شرکتی خصوصی، بنا بر تخصص خود، مشغول به کار میشود. در کنار کار در این شرکت، در گمرک تهران نیز به خرید و فروش ماشین میپردازد.
دستگاه امنیتی مدعی است که این فرد در ترور حسن تهرانی مقدم (که در سال ۱۳۹۰ کشته شد ـ در آن تاریخ محسن ۱۹ سال بیشتر نداشت) و همینطور سرهنگ پاسدار صیاد خدایی (که در سال ۱۴۰۱ کشته شد)، نقش شناسایی را بر عهده داشته است. محسن یکسال پیش از این تاریخ در اصفهان ساکن بوده و پرینت اساماسها، تماسها و حضور هرروزه او در محل کار، این ادعا را رد میکند.
محسن لنگرنشین، ۱۲ تیرماه ۱۴۰۲ بازداشت شد. او ابتدا به مدت ۲۴ ساعت به یک خانه امن وزارت اطلاعات منتقل میشود. در آنجا تا صبح روز بعد بازجویی و مورد تهدید قرار میگیرد تا آنچه بازجویان میخواهند را بنویسد.
روز بعد، او را برای تفهیم اتهام به دادسرا میبرند. آقای لنگرنشین در دادسرا اتهامات واهی مربوط به جاسوسی برای اسرائیل را نمیپذیرد و پس از آن به بند امنیتی ۲۰۹ اطلاعات منتقل میشود و ۴۳ روز را در سلول انفرادی تحت شدیدترین شکنجهها میگذراند.
او را تحت بازجوییهای سنگین شبانه قرار میدهند. او را تهدید میکنند که اگر اعتراف نکند، تکتک اعضای خانوادهاش ـ از جمله پدر، مادر، خواهر و نامزدش ـ را به بند ۲۰۹ منتقل میکنند و چنان فشاری بر آنها وارد میکنند که اگر آنها را ببیند، نشناسد.
به او اعلام کردند که خواهر و مادرش را بازداشت و به بند ۲۰۹ اطلاعات منتقل کردهاند و در صورتی آنها را رها میکنند که چیزهایی را که ما میخواهیم، بنویسی.
با شکنجه، او را مجبور کردند که بگوید یک موتور هوندا ۱۲۵ را برده و از سرهنگ خدایی فیلمبرداری کرده و در تعقیب او بوده است. این در حالی است که طبق استعلامی که در پرونده موجود است، نامبرده هیچوقت موتور هوندا ۱۲۵ نداشته است.
همچنین، او را به محل حادثه منتقل کردند تا آنچه بازجویان میخواهند را بگوید و در این حین از او فیلمبرداری کردند.
از دیگر موارد شکنجه این بود که دست و پایش را زنجیر کردند، او را با شلاق زدند و به او اعلام کردند که اگر به مواردی که بازجوها برای اعتراف میخواهند، تمکین نکند، تا ساعاتی دیگر اعدام میشود و در صورت تمکین، حکم حبس ابد به او خواهند داد و بعد از چند سال آزاد خواهد شد.
متأسفانه، اتهاماتی را به آقای لنگرنشین منتسب کردهاند که ادله لازم برای اثبات آنها وجود ندارد، و قاضی صلواتی (شعبه ۱۵) تنها به اعترافات اجباری تحت شکنجه در دادگاه استناد کرده و حکم اعدام برای وی صادر کرده است.
حکم او عیناً در دیوان تأیید شد.
وکلا تا به امروز سه بار درخواست اعاده دادرسی کردهاند که آخرین آن، هفته گذشته بود و به فاصله چند روز (شنبه) مجدداً اعاده رد شد.
یکی از اعضای خانواده او میگوید: «محسن از ایران خارج شده بود و اگر ذرهای از اتهامات انتسابی به او درست بود، هرگز به ایران بازنمیگشت.»
محسن لنگرنشین قرار است سپیدهدم چهارشنبه (فردا) اعدام شود.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پدر محسن لنگرنشین این ویدیو را ساعت ۴:۳۰ صبح منتشر کرده و میگوید که تمام شب جلوی زندان قزلحصار بود، چون گفته بودند محسن بامداد امروز اعدام میشود. او میگوید که متوجه شده که پسرش را به مکانی نامعلوم انتقال دادهاند و از وضعیت او بیخبر است.
محسن لنگرنشین، ۳۴ ساله، یکی از نخبگان در حیطه امنیت شبکه بود. به همین دلیل، در اواسط دهه دوم زندگیاش با پیشنهاد دانشگاه امام حسین، در حیطه امنیت شبکه در این دانشگاه مشغول به کار میشود.
بعد از مدتی کوتاه، با دیدن سرکوب مردم در دهه ۹۰، با نوشتن استعفا از کار در این دانشگاه انصراف میدهد و در شرکتی خصوصی، بنا بر تخصص خود، مشغول به کار میشود. در کنار کار در این شرکت، در گمرک تهران نیز به خرید و فروش ماشین میپردازد.
دستگاه امنیتی مدعی است که این فرد در ترور حسن تهرانی مقدم (که در سال ۱۳۹۰ کشته شد ـ در آن تاریخ محسن ۱۹ سال بیشتر نداشت) و همینطور سرهنگ پاسدار صیاد خدایی (که در سال ۱۴۰۱ کشته شد)، نقش شناسایی را بر عهده داشته است. محسن یکسال پیش از این تاریخ در اصفهان ساکن بوده و پرینت اساماسها، تماسها و حضور هرروزه او در محل کار، این ادعا را رد میکند.
محسن لنگرنشین، ۱۲ تیرماه ۱۴۰۲ بازداشت شد. او ابتدا به مدت ۲۴ ساعت به یک خانه امن وزارت اطلاعات منتقل میشود. در آنجا تا صبح روز بعد بازجویی و مورد تهدید قرار میگیرد تا آنچه بازجویان میخواهند را بنویسد.
روز بعد، او را برای تفهیم اتهام به دادسرا میبرند. آقای لنگرنشین در دادسرا اتهامات واهی مربوط به جاسوسی برای اسرائیل را نمیپذیرد و پس از آن به بند امنیتی ۲۰۹ اطلاعات منتقل میشود و ۴۳ روز را در سلول انفرادی تحت شدیدترین شکنجهها میگذراند.
او را تحت بازجوییهای سنگین شبانه قرار میدهند. او را تهدید میکنند که اگر اعتراف نکند، تکتک اعضای خانوادهاش ـ از جمله پدر، مادر، خواهر و نامزدش ـ را به بند ۲۰۹ منتقل میکنند و چنان فشاری بر آنها وارد میکنند که اگر آنها را ببیند، نشناسد.
به او اعلام کردند که خواهر و مادرش را بازداشت و به بند ۲۰۹ اطلاعات منتقل کردهاند و در صورتی آنها را رها میکنند که چیزهایی را که ما میخواهیم، بنویسی.
با شکنجه، او را مجبور کردند که بگوید یک موتور هوندا ۱۲۵ را برده و از سرهنگ خدایی فیلمبرداری کرده و در تعقیب او بوده است. این در حالی است که طبق استعلامی که در پرونده موجود است، نامبرده هیچوقت موتور هوندا ۱۲۵ نداشته است.
همچنین، او را به محل حادثه منتقل کردند تا آنچه بازجویان میخواهند را بگوید و در این حین از او فیلمبرداری کردند.
از دیگر موارد شکنجه این بود که دست و پایش را زنجیر کردند، او را با شلاق زدند و به او اعلام کردند که اگر به مواردی که بازجوها برای اعتراف میخواهند، تمکین نکند، تا ساعاتی دیگر اعدام میشود و در صورت تمکین، حکم حبس ابد به او خواهند داد و بعد از چند سال آزاد خواهد شد.
متأسفانه، اتهاماتی را به آقای لنگرنشین منتسب کردهاند که ادله لازم برای اثبات آنها وجود ندارد، و قاضی صلواتی (شعبه ۱۵) تنها به اعترافات اجباری تحت شکنجه در دادگاه استناد کرده و حکم اعدام برای وی صادر کرده است.
حکم او عیناً در دیوان تأیید شد.
وکلا تا به امروز سه بار درخواست اعاده دادرسی کردهاند که آخرین آن، هفته گذشته بود و به فاصله چند روز (شنبه) مجدداً اعاده رد شد.
یکی از اعضای خانواده او میگوید: «محسن از ایران خارج شده بود و اگر ذرهای از اتهامات انتسابی به او درست بود، هرگز به ایران بازنمیگشت.»
محسن لنگرنشین قرار است سپیدهدم چهارشنبه (فردا) اعدام شود.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔44👍10🕊5❤2
یک قتل حکومتی دیکر و داغدار شدن چند خانواده دیگر
محسن لنگرنشین اعدام شد
خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضاییه، از اجرای حکم اعدام #محسن_لنگرنشین خبر داد و نوشت: «او با همکاری اطلاعاتی و جاسوسی به نفع اسرائیل در حکم محاربه و افساد فیالارض بازداشت و محاکمه شده بود.»
محسن لنگرنشین، کارشناس امنیت شبکه و فروشنده خودرو، پس از دو سال همکاری با دانشگاه امام حسین به اتهام جاسوسی برای اسرائیل بازداشت و به اعدام محکوم شده است. او در فایل صوتیای که به دست توانا رسیده، از شکنجههای گسترده روانی و جسمی برای اعترافات ساختگی سخن گفته است؛ از جمله تهدید به بازداشت مادر، خواهر و نامزدش، قطع داروهای حیاتیاش برای کنترل صرع، تشنجهای پیدرپی، صحنهسازی ترور و حتی اجرای نمایشی اعدام. بازجوها با ضبط ویدیوهای متعدد و سناریوهای از پیشنوشتهشده تلاش کردهاند اعترافات او را بازسازی کنند، در حالیکه مدارک دفاعی، از جمله نبودن در محل ترور یا مالک نبودن موتورسیکلتی که در پرونده ذکر شده، نادیده گرفته شدهاند. او میگوید تنها جرمش نخبه بودن و کار برای نهادهای رسمی بود.
شاید محسن لنگرنشین به واسطه شغلش، چیزهایی فهمیده بود که برای حکومت خطر داشت و با یک سناریوی ساختگی او را محکوم و اعدام کردند....
پدر و مادر محسن لنگرنشین دیشب تا صبح جلوی زندان قزلحصار بودند...
#محسن_لنگرنشین #حکومت_اعدامی #نه_به_جمهورى_اسلامى
#نه_به_اعذام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محسن لنگرنشین اعدام شد
خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضاییه، از اجرای حکم اعدام #محسن_لنگرنشین خبر داد و نوشت: «او با همکاری اطلاعاتی و جاسوسی به نفع اسرائیل در حکم محاربه و افساد فیالارض بازداشت و محاکمه شده بود.»
محسن لنگرنشین، کارشناس امنیت شبکه و فروشنده خودرو، پس از دو سال همکاری با دانشگاه امام حسین به اتهام جاسوسی برای اسرائیل بازداشت و به اعدام محکوم شده است. او در فایل صوتیای که به دست توانا رسیده، از شکنجههای گسترده روانی و جسمی برای اعترافات ساختگی سخن گفته است؛ از جمله تهدید به بازداشت مادر، خواهر و نامزدش، قطع داروهای حیاتیاش برای کنترل صرع، تشنجهای پیدرپی، صحنهسازی ترور و حتی اجرای نمایشی اعدام. بازجوها با ضبط ویدیوهای متعدد و سناریوهای از پیشنوشتهشده تلاش کردهاند اعترافات او را بازسازی کنند، در حالیکه مدارک دفاعی، از جمله نبودن در محل ترور یا مالک نبودن موتورسیکلتی که در پرونده ذکر شده، نادیده گرفته شدهاند. او میگوید تنها جرمش نخبه بودن و کار برای نهادهای رسمی بود.
شاید محسن لنگرنشین به واسطه شغلش، چیزهایی فهمیده بود که برای حکومت خطر داشت و با یک سناریوی ساختگی او را محکوم و اعدام کردند....
پدر و مادر محسن لنگرنشین دیشب تا صبح جلوی زندان قزلحصار بودند...
#محسن_لنگرنشین #حکومت_اعدامی #نه_به_جمهورى_اسلامى
#نه_به_اعذام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔76👍6🕊3❤1
واکنش وحید وکیلیفر به قتل حکومتی محسن لنگرنشین: «نگویید احتمالاً طرف جاسوس بوده»
وحید وکیلیفر، فیلمساز مستقل، در واکنش به خبر اعدام محسن لنگرنشین با اتهام جاسوسی، متنی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد و نسبت به استفاده ابزاری از چنین اتهاماتی هشدار داد.
او در این پست اینستاگرامی نوشت:
«دوستان عزیز، لطفاً نگویید احتمالاً طرف جاسوس بوده که اعدام شده است. من بهعنوان یک فیلمساز مستقل، از سال ۱۴۰۰ به اتهام مضحک و فانتزی جاسوسی در شعبه امنیتی... تهران، پروندهای کاملاً محرمانه دارم.
تمام زندگی خودم، خانواده و دوستانم را مخفیانه کاوش کردند. پرستوها و غضنفرها را سراغم فرستادند—و هنوز هم!
تمام شریان اقتصادیام را قطع کردند، دوستانی را علیهام بسیج کردند، و در واقع بهتر بگویم: خریدند، تا شاید چیزی بیابند.
با این اتهام احمقانه، حتی شوخی شوخی ممکن بود در آن روزها، یا در ایام زن، زندگی، آزادی، به سراغم بیایند و در صبحگاهی دارم بزنند—و احتمالاً عدهای میگفتند: لابد یارو جاسوس جایی بوده است!
نه عزیزان، هنرمند و دانشمند و مغازهدار، جاسوس نیست.
جاسوس یا خود حضرات هستند یا اعضای خانواده و دوستان نزدیکشان.»
وکیلیفر همچنین با بازنشر اخبار مربوط به اعدام محسن لنگرنشین در استوری اینستاگرام خود، تلویحاً این پیام را منتقل کرده که اتهام جاسوسی علیه لنگرنشین نیز، مانند بسیاری دیگر، ساختگی و پروندهسازی امنیتی بوده است.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وحید وکیلیفر، فیلمساز مستقل، در واکنش به خبر اعدام محسن لنگرنشین با اتهام جاسوسی، متنی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد و نسبت به استفاده ابزاری از چنین اتهاماتی هشدار داد.
او در این پست اینستاگرامی نوشت:
«دوستان عزیز، لطفاً نگویید احتمالاً طرف جاسوس بوده که اعدام شده است. من بهعنوان یک فیلمساز مستقل، از سال ۱۴۰۰ به اتهام مضحک و فانتزی جاسوسی در شعبه امنیتی... تهران، پروندهای کاملاً محرمانه دارم.
تمام زندگی خودم، خانواده و دوستانم را مخفیانه کاوش کردند. پرستوها و غضنفرها را سراغم فرستادند—و هنوز هم!
تمام شریان اقتصادیام را قطع کردند، دوستانی را علیهام بسیج کردند، و در واقع بهتر بگویم: خریدند، تا شاید چیزی بیابند.
با این اتهام احمقانه، حتی شوخی شوخی ممکن بود در آن روزها، یا در ایام زن، زندگی، آزادی، به سراغم بیایند و در صبحگاهی دارم بزنند—و احتمالاً عدهای میگفتند: لابد یارو جاسوس جایی بوده است!
نه عزیزان، هنرمند و دانشمند و مغازهدار، جاسوس نیست.
جاسوس یا خود حضرات هستند یا اعضای خانواده و دوستان نزدیکشان.»
وکیلیفر همچنین با بازنشر اخبار مربوط به اعدام محسن لنگرنشین در استوری اینستاگرام خود، تلویحاً این پیام را منتقل کرده که اتهام جاسوسی علیه لنگرنشین نیز، مانند بسیاری دیگر، ساختگی و پروندهسازی امنیتی بوده است.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍37💔14❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یاسمن آریانی:
«ما نمیخواهیم صرفاً زنده بمانیم، بلکه میخواهیم زندگی کنیم»
یاسمن آریانی، زندانی سیاسی سابق، در پیامی ویدیویی به مناسبت روز جهانی کارگر که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده، با اشاره به فاجعه انفجار در بندرعباس و قتل حکومتی محسن لنگرنشین، خواستار اتحاد همگانی برای پایان دادن به حکومت جمهوری اسلامی شد.
وی در ابتدای سخنان خود گفت: «پیش از هر چیز، باید فاجعه بندرعباس و قتل حکومتی محسن لنگرنشین را نه صرفاً تسلیت گفت، بلکه بهعنوان سند جنایت جمهوری اسلامی، با صدای بلند فریاد زد.»
آریانی با انتقاد از سرکوب مستمر حکومت افزود: «هر بار که جمهوری اسلامی، دستان خود را به خون یکی از ما آلوده میسازد، اعلام میکند که تا زمانی که زنده است، امنیت و کرامت انسانی برای ما وجود نخواهد داشت. این حکومت در ذات خود ضد حیات و زندگی است.»
او با اشاره به جنبش زن، زندگی، آزادی گفت: «سه سال پیش، جنبشی شکل گرفت که نهتنها تاریخ ایران، بلکه تاریخ جهان را دگرگون ساخت. زن، زندگی، آزادی تنها یک شعار نبود؛ بلکه اعلان جنگی بود علیه سلطه، نظام دیکتاتوری حاکم.»
آریانی تأکید کرد: «هیچ مطالبهای از دیگری جدا نیست. از زنان گرفته تا معلمان، کارگران، پزشکان و دیگر اقشار، همگی با درد مشترکی روبهرو هستیم و آن، حکومت جمهوری اسلامی است.»
وی نسبت به انفعال یا بیتفاوتی هشدار داد و افزود: «هر فردی که تصور میکند میتواند حریمی امن برای خود بسازد و از سیاست دور بماند، در توهم بهسر میبرد؛ چراکه دیر یا زود، این حکومت درِ خانه او را نیز خواهد کوبید، اما نه برای گفتوگو، بلکه برای له کردن او.»
او در بخش پایانی سخنان خود خاطرنشان کرد: «ما از تجربه مرگ، حبس، تحقیر و فروپاشی جان بهدر بردهایم. اکنون دیگر صرفاً نمیخواهیم زنده بمانیم؛ میخواهیم زندگی کنیم، فریاد بزنیم، انتخاب کنیم، کار کنیم، برقصیم، بخندیم. و این با ادامه حیات جمهوری اسلامی ممکن نیست. هیچ اصلاحی، هیچ رفراندومی، هیچ وصلهای نمیتواند این پیکر مرده را زنده نگاه دارد. باید آن را به پایان رساند، نه برای آنکه قهرمان باشیم، بلکه برای آنکه دیگر قربانی نباشیم. هیچکس هم قرار نیست که نجات دهنده ما باشد، ما باید با همین دستهای خالی، با همین دستهای زخم خورده، با همین پاهای خسته، خودمان را نجات بدیم و نه با التماس، نه با مذاکره، که با اتحاد، که خشمون با شجاعت...»
#یاسمن_آریانی #زن_زندگی_آزادی #روز_کارگر #محسن_لنگرنشین #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«ما نمیخواهیم صرفاً زنده بمانیم، بلکه میخواهیم زندگی کنیم»
یاسمن آریانی، زندانی سیاسی سابق، در پیامی ویدیویی به مناسبت روز جهانی کارگر که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده، با اشاره به فاجعه انفجار در بندرعباس و قتل حکومتی محسن لنگرنشین، خواستار اتحاد همگانی برای پایان دادن به حکومت جمهوری اسلامی شد.
وی در ابتدای سخنان خود گفت: «پیش از هر چیز، باید فاجعه بندرعباس و قتل حکومتی محسن لنگرنشین را نه صرفاً تسلیت گفت، بلکه بهعنوان سند جنایت جمهوری اسلامی، با صدای بلند فریاد زد.»
آریانی با انتقاد از سرکوب مستمر حکومت افزود: «هر بار که جمهوری اسلامی، دستان خود را به خون یکی از ما آلوده میسازد، اعلام میکند که تا زمانی که زنده است، امنیت و کرامت انسانی برای ما وجود نخواهد داشت. این حکومت در ذات خود ضد حیات و زندگی است.»
او با اشاره به جنبش زن، زندگی، آزادی گفت: «سه سال پیش، جنبشی شکل گرفت که نهتنها تاریخ ایران، بلکه تاریخ جهان را دگرگون ساخت. زن، زندگی، آزادی تنها یک شعار نبود؛ بلکه اعلان جنگی بود علیه سلطه، نظام دیکتاتوری حاکم.»
آریانی تأکید کرد: «هیچ مطالبهای از دیگری جدا نیست. از زنان گرفته تا معلمان، کارگران، پزشکان و دیگر اقشار، همگی با درد مشترکی روبهرو هستیم و آن، حکومت جمهوری اسلامی است.»
وی نسبت به انفعال یا بیتفاوتی هشدار داد و افزود: «هر فردی که تصور میکند میتواند حریمی امن برای خود بسازد و از سیاست دور بماند، در توهم بهسر میبرد؛ چراکه دیر یا زود، این حکومت درِ خانه او را نیز خواهد کوبید، اما نه برای گفتوگو، بلکه برای له کردن او.»
او در بخش پایانی سخنان خود خاطرنشان کرد: «ما از تجربه مرگ، حبس، تحقیر و فروپاشی جان بهدر بردهایم. اکنون دیگر صرفاً نمیخواهیم زنده بمانیم؛ میخواهیم زندگی کنیم، فریاد بزنیم، انتخاب کنیم، کار کنیم، برقصیم، بخندیم. و این با ادامه حیات جمهوری اسلامی ممکن نیست. هیچ اصلاحی، هیچ رفراندومی، هیچ وصلهای نمیتواند این پیکر مرده را زنده نگاه دارد. باید آن را به پایان رساند، نه برای آنکه قهرمان باشیم، بلکه برای آنکه دیگر قربانی نباشیم. هیچکس هم قرار نیست که نجات دهنده ما باشد، ما باید با همین دستهای خالی، با همین دستهای زخم خورده، با همین پاهای خسته، خودمان را نجات بدیم و نه با التماس، نه با مذاکره، که با اتحاد، که خشمون با شجاعت...»
#یاسمن_آریانی #زن_زندگی_آزادی #روز_کارگر #محسن_لنگرنشین #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍41❤4
گلرخ ایرایی: برای شکستن چوبههای دار، صدای هم بودن کافی نیست
تو زندان سکوت معنایی نداره. همهجا پر از صداست اما صدایی که نمیشه باهاش رویا رو به تصویر کشید. برای کسی که با صدا، تصور میکنه و میتونه اونچه به ذهنش میاد رو بنویسه، کار سخت میشه. اینجا شبا بهتر میشه خودکار رو برداشت و چیزی نوشت. مثلا میشه رفت تو اتاق سیگار. پایین پلههایی که مسدود شده و پشتِ درش یه دیوار با بلوکای خاکستری و سیمان کشیدن. اونجا هم وقتی چشمات رو میبندی، فقط میتونی تو صدای تهویهی صنعتی قراضهای که کنارت زوزه میکشه غرق بشی. بیرون کشیدنِ رویا از تو صدای تهویهی صنعتی _که تا قبل از این فکر میکردم برای مرغداری مناسبه_ کار سختیه. ولی میشه چشما رو بست و تصور کرد.
چند وقت پیش اعلام شده بود جمهوری اسلامی طی یک سال، حدود هزار نفر رو اعدام کرده و رکورد دو دههی گذشتهی خودش رو شکسته. ما رکورد زده بودیم و تونسته بودیم اونقدر سکوت کنیم و نگاه کنیم که همچین رتبهای هولناکی رو بهدست بیاریم.
نشسته بودم رو چارپایهی چوبی و تو صدای تهویه گم شده بودم. چشمام رو بسته بودم و به سیگار پک میزدم. نیمهشب بود. شاید نزدیک به اذان صبح.
مرور این خبر و وحشتِ نزدیک شدن اذان صبح کافی بود تا صداها ... _یعنی چند نفر رو، از کجا، برای اعدام منتقل میکردن؟
همین کافی بود تا صداها هجوم بیارن
صدای پوتینهایی که نزدیک میشدن
صدای کلید که تو قفل آهنی میچرخید
صدای باز شدن قفل
صدای کشیده و کوبیده شدن قفل کشویی
صدای چرخیدن لولای زنگ زدهی درِ سلول
صدای کوبیده شدن دری آهنی به دیواری سیمانی
صدای دو رگهی سربازی مسخ شده: «بلند شو»
و سکوت
صدای افسرنگهبانی که با شغلش عجین شده بود: «پاشو بریم»
و باز سکوت
صدای پوتینهای سرباز که به همراه افسرنگهبان و چند نیروی کمکی وارد سلول شدن
صدای تَنهایی که به هم میسابیدن و پیکری که برای «نیامدن» تقلا میکرد
صدای کوبیده شدنِ تنها به در آهنی که نیمهباز مونده بود
صدای نفسهای سنگینی که از سلولهای کناری به گوش میرسید
صدای پوتینهایی که کوریدور رو به سمت درِ خروج طی میکردن و صدای دمپایی پلاستیکیای که از لابهلایِ کوبش پوتینها روی سرامیکِ کف راهرو به شکل فریادی کشدار و کر کننده در اومده بود
صدای درهایی که پشت هم باز و بسته میشدن
صدای تقلای پیکری که حالا دیگه روی زمین کشیده میشد و تو صدای خوابآلود موذن گم میشد
صدای خمیازهی رانندهی آمبولانسی که بیحوصله به ماشیناش تکیه داده بود و منتظر بود همه چی زودتر تموم بشه و بره دنبال کارش
صدای پزشکی! که گزارشی رو از وضعیت محکوم به مرگ، به مردی که کلاسوری در دست داشت اعلام میکرد
و صدای سقوط دانههای تسبیحِ «مردی که از ملزومات صحنهی اعدام بود» و داشت چیزی رو زیر لب زمزمه میکرد
سیگار به انتها رسید. برای رها شدن از صدای تقلای پیکرِ «مردی که میخواست زنده بمونه»، ناخودآگاه به صدای تهویهی صنعتی پناه بردم. سعی کردم دوباره بشنومش تا صداهای دیگه محو بشن.
چشمام رو باز کردم.دمپاییهام رو روی زمین کشیدم و به اقیانوسی که ویدا روی دیوار کشیده بود چشم دوختم.عادت داشتم وقتی اینجا تنها میشدم صدای آب رو تصور کنم.اما مثل همیشه نبود. قُلقُل آب همهچیز رو تو خودش خفه کرد. مثل خفگی طناب دار دور گردنِ محکومی که ریتمِ تکون خوردنِ بدن معلقاش داره کندتر و کندتر میشه. محکومی که آخرین صداهایی که شنید، صدای باز شدن دریچهی مرگ، صدای رها شدن طناب، صدای شکستن گردن و خرخر سختِ آخرین نفسهایی بود که تو صدای پرت شدن دمپایی روی زمینِ زیر پاش آروم گرفت.
ما مرگ رو تصور، روایت و زندگی میکنیم.
اما اونکه پشت قتلگاه فرزندش شب رو به کور سوی امیدی انتظار میکشه، بیش از ما مرگ رو زندگی میکنه.
محسن لنگرنشین از ما خواست صداش باشیم. پدر و مادر محسن هم از ما خواستن صداشون باشیم. ما هم از همدیگه خواستیم که صداشون باشیم و در همون حال که همه از هم میخواستیم صدای اونا باشیم، کشتنش.
صدا قدرت عجیبی داره برای تصور رویاها و کابوسها. اما برای شکستن چوبههای دار، صدای هم بودن کافی نیست. شاید لازم بود بعد از شنیدن صدای هم، بعد از شنیدن صدای مادر محسن، صدای مادر محمد یا صدای آقاماشالله کرمی، بند کفشمونو میبستیم و در خونه رو به هم میکوبیدیم و میرفتیم پشت در زندون. دستکم کسی که صدامون زده بود رو تو اون گرگ و میش مرگبار تنها نذاشته بودیم و یه «نه» بلند گفته بودیم به اعدام و شده بودیم مثل «صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن» که بیشتر از اونکه فقط یه «صدا» باشه، تداعی ارادهست. ارادهی جاری شدن.
گلرخ ایرایی
اردیبهشت ۱۴۰۴
زندان اوین
#نه_به_اعدام
#محسن_لنگرنشین
#محمد_قبادلو
#محمدمهدی_کرمی
#محمد_حسینی
و تمامی آنانی که بی حضور «ما» بر دار شدند.
#بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تو زندان سکوت معنایی نداره. همهجا پر از صداست اما صدایی که نمیشه باهاش رویا رو به تصویر کشید. برای کسی که با صدا، تصور میکنه و میتونه اونچه به ذهنش میاد رو بنویسه، کار سخت میشه. اینجا شبا بهتر میشه خودکار رو برداشت و چیزی نوشت. مثلا میشه رفت تو اتاق سیگار. پایین پلههایی که مسدود شده و پشتِ درش یه دیوار با بلوکای خاکستری و سیمان کشیدن. اونجا هم وقتی چشمات رو میبندی، فقط میتونی تو صدای تهویهی صنعتی قراضهای که کنارت زوزه میکشه غرق بشی. بیرون کشیدنِ رویا از تو صدای تهویهی صنعتی _که تا قبل از این فکر میکردم برای مرغداری مناسبه_ کار سختیه. ولی میشه چشما رو بست و تصور کرد.
چند وقت پیش اعلام شده بود جمهوری اسلامی طی یک سال، حدود هزار نفر رو اعدام کرده و رکورد دو دههی گذشتهی خودش رو شکسته. ما رکورد زده بودیم و تونسته بودیم اونقدر سکوت کنیم و نگاه کنیم که همچین رتبهای هولناکی رو بهدست بیاریم.
نشسته بودم رو چارپایهی چوبی و تو صدای تهویه گم شده بودم. چشمام رو بسته بودم و به سیگار پک میزدم. نیمهشب بود. شاید نزدیک به اذان صبح.
مرور این خبر و وحشتِ نزدیک شدن اذان صبح کافی بود تا صداها ... _یعنی چند نفر رو، از کجا، برای اعدام منتقل میکردن؟
همین کافی بود تا صداها هجوم بیارن
صدای پوتینهایی که نزدیک میشدن
صدای کلید که تو قفل آهنی میچرخید
صدای باز شدن قفل
صدای کشیده و کوبیده شدن قفل کشویی
صدای چرخیدن لولای زنگ زدهی درِ سلول
صدای کوبیده شدن دری آهنی به دیواری سیمانی
صدای دو رگهی سربازی مسخ شده: «بلند شو»
و سکوت
صدای افسرنگهبانی که با شغلش عجین شده بود: «پاشو بریم»
و باز سکوت
صدای پوتینهای سرباز که به همراه افسرنگهبان و چند نیروی کمکی وارد سلول شدن
صدای تَنهایی که به هم میسابیدن و پیکری که برای «نیامدن» تقلا میکرد
صدای کوبیده شدنِ تنها به در آهنی که نیمهباز مونده بود
صدای نفسهای سنگینی که از سلولهای کناری به گوش میرسید
صدای پوتینهایی که کوریدور رو به سمت درِ خروج طی میکردن و صدای دمپایی پلاستیکیای که از لابهلایِ کوبش پوتینها روی سرامیکِ کف راهرو به شکل فریادی کشدار و کر کننده در اومده بود
صدای درهایی که پشت هم باز و بسته میشدن
صدای تقلای پیکری که حالا دیگه روی زمین کشیده میشد و تو صدای خوابآلود موذن گم میشد
صدای خمیازهی رانندهی آمبولانسی که بیحوصله به ماشیناش تکیه داده بود و منتظر بود همه چی زودتر تموم بشه و بره دنبال کارش
صدای پزشکی! که گزارشی رو از وضعیت محکوم به مرگ، به مردی که کلاسوری در دست داشت اعلام میکرد
و صدای سقوط دانههای تسبیحِ «مردی که از ملزومات صحنهی اعدام بود» و داشت چیزی رو زیر لب زمزمه میکرد
سیگار به انتها رسید. برای رها شدن از صدای تقلای پیکرِ «مردی که میخواست زنده بمونه»، ناخودآگاه به صدای تهویهی صنعتی پناه بردم. سعی کردم دوباره بشنومش تا صداهای دیگه محو بشن.
چشمام رو باز کردم.دمپاییهام رو روی زمین کشیدم و به اقیانوسی که ویدا روی دیوار کشیده بود چشم دوختم.عادت داشتم وقتی اینجا تنها میشدم صدای آب رو تصور کنم.اما مثل همیشه نبود. قُلقُل آب همهچیز رو تو خودش خفه کرد. مثل خفگی طناب دار دور گردنِ محکومی که ریتمِ تکون خوردنِ بدن معلقاش داره کندتر و کندتر میشه. محکومی که آخرین صداهایی که شنید، صدای باز شدن دریچهی مرگ، صدای رها شدن طناب، صدای شکستن گردن و خرخر سختِ آخرین نفسهایی بود که تو صدای پرت شدن دمپایی روی زمینِ زیر پاش آروم گرفت.
ما مرگ رو تصور، روایت و زندگی میکنیم.
اما اونکه پشت قتلگاه فرزندش شب رو به کور سوی امیدی انتظار میکشه، بیش از ما مرگ رو زندگی میکنه.
محسن لنگرنشین از ما خواست صداش باشیم. پدر و مادر محسن هم از ما خواستن صداشون باشیم. ما هم از همدیگه خواستیم که صداشون باشیم و در همون حال که همه از هم میخواستیم صدای اونا باشیم، کشتنش.
صدا قدرت عجیبی داره برای تصور رویاها و کابوسها. اما برای شکستن چوبههای دار، صدای هم بودن کافی نیست. شاید لازم بود بعد از شنیدن صدای هم، بعد از شنیدن صدای مادر محسن، صدای مادر محمد یا صدای آقاماشالله کرمی، بند کفشمونو میبستیم و در خونه رو به هم میکوبیدیم و میرفتیم پشت در زندون. دستکم کسی که صدامون زده بود رو تو اون گرگ و میش مرگبار تنها نذاشته بودیم و یه «نه» بلند گفته بودیم به اعدام و شده بودیم مثل «صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن» که بیشتر از اونکه فقط یه «صدا» باشه، تداعی ارادهست. ارادهی جاری شدن.
گلرخ ایرایی
اردیبهشت ۱۴۰۴
زندان اوین
#نه_به_اعدام
#محسن_لنگرنشین
#محمد_قبادلو
#محمدمهدی_کرمی
#محمد_حسینی
و تمامی آنانی که بی حضور «ما» بر دار شدند.
#بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊23💔8👍6
هفت روز از قتل حکومتی محسن لنگرنشین گذشته است، حکومت نه پیکرش را تحویل خانواده داده و نه محل دفن او را گفته است. گزارشها حاکی از فشار و سرکوب خانواده است.
ریما شیرمحمدی، فعال حقوق بشر، که پیشتر جزئیات مهمی درباره پرونده محسن لنگرنشین منتشر کرده است، نوشته:
«قتل حکومتیِ #محسن_لنگرنشین نه تحویل پیکر، نه حق سوگواری، حالا خانوادهاش را سرکوب میکنند.
هفت روز از قتل حکومتی محسن لنگرنشین میگذرد و به گفته یکی از دوستان، خانواده وی همچنان با مشکلات جدی روبهرو هستند.
تاکنون نه تنها پیکر او به خانواده تحویل داده نشده، بلکه محل دفن او نیز برایشان مشخص نشده است.
طبق گفته این منبع موثق، پدر محسن تحت فشارهای شدید امنیتی، تمامی پستهای خود[درباره پسرش] را از صفحه اینستا حذف کرده است. همچنین، یکی از همسایگان خانواده لنگرنشین اشاره کرده که ماموران امنیتی به طور مداوم، در شعاعی گسترده در اطراف محله و منزل خانواده لنگرنشین حضور دارند.
این شرایط نگرانکننده نیازمند توجه و حمایت عمومی است.»
عدم تحویل دادن پیکر افراد کشته شده، مصداق بارز ناپدیدسازی قهری است. جمهوری اسلامی در این خصوص سابقهای طولانی و خونبار دارد. هنوز پیکر بهائیان اعدام شده در سالهای اول استقرار جمهوری اسلامی، به خانوادهها تحویل داده نشده است. هنوز بسیاری از اعدامیهای دهه شصت مزارشان معلوم نیست، هنوز مزار فرزاد کمانگر، شیرین علمهولی، رامین حسینپناهی، زانیار مرادی، لقمان مرادی، حسین سعیدی، ابول کورکور، مصطفی احمدزاده، محمود احمدی، سعید زینالی و ... نامشخص است.
#ناپدیدسازی_قهری #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ریما شیرمحمدی، فعال حقوق بشر، که پیشتر جزئیات مهمی درباره پرونده محسن لنگرنشین منتشر کرده است، نوشته:
«قتل حکومتیِ #محسن_لنگرنشین نه تحویل پیکر، نه حق سوگواری، حالا خانوادهاش را سرکوب میکنند.
هفت روز از قتل حکومتی محسن لنگرنشین میگذرد و به گفته یکی از دوستان، خانواده وی همچنان با مشکلات جدی روبهرو هستند.
تاکنون نه تنها پیکر او به خانواده تحویل داده نشده، بلکه محل دفن او نیز برایشان مشخص نشده است.
طبق گفته این منبع موثق، پدر محسن تحت فشارهای شدید امنیتی، تمامی پستهای خود[درباره پسرش] را از صفحه اینستا حذف کرده است. همچنین، یکی از همسایگان خانواده لنگرنشین اشاره کرده که ماموران امنیتی به طور مداوم، در شعاعی گسترده در اطراف محله و منزل خانواده لنگرنشین حضور دارند.
این شرایط نگرانکننده نیازمند توجه و حمایت عمومی است.»
عدم تحویل دادن پیکر افراد کشته شده، مصداق بارز ناپدیدسازی قهری است. جمهوری اسلامی در این خصوص سابقهای طولانی و خونبار دارد. هنوز پیکر بهائیان اعدام شده در سالهای اول استقرار جمهوری اسلامی، به خانوادهها تحویل داده نشده است. هنوز بسیاری از اعدامیهای دهه شصت مزارشان معلوم نیست، هنوز مزار فرزاد کمانگر، شیرین علمهولی، رامین حسینپناهی، زانیار مرادی، لقمان مرادی، حسین سعیدی، ابول کورکور، مصطفی احمدزاده، محمود احمدی، سعید زینالی و ... نامشخص است.
#ناپدیدسازی_قهری #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔30👍8❤1
پیکر محسن لنگرنشین، یازده روز پس از قتل حکومتی او به خاک سپرده شد
ریما شیرمحمدی، ضمن انتشار این تصویر نوشت:
«محسن لنگرنشین، کنار آرمیتا گراوند ـ که گشت ارشاد در مترو جانش را گرفت ـ و محمد قبادلو ـ که با حکم اعدام کشته شد ـ به خاک سپرده شد.
سه جوان، سه قربانی جمهوری اسلامی.
اینجا عشقی خفته است…»
جمهوری اسلامی طی سناریویی ساختگی محسن لنگرنشین را به جرم کاری که نکرده بود، به اعدام محکوم کرد.
ویدیویی که حکومت از اعترافات اجباری او منتشر کرد، خود بیانگر ساختگی بودن این سناریو بود.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ریما شیرمحمدی، ضمن انتشار این تصویر نوشت:
«محسن لنگرنشین، کنار آرمیتا گراوند ـ که گشت ارشاد در مترو جانش را گرفت ـ و محمد قبادلو ـ که با حکم اعدام کشته شد ـ به خاک سپرده شد.
سه جوان، سه قربانی جمهوری اسلامی.
اینجا عشقی خفته است…»
جمهوری اسلامی طی سناریویی ساختگی محسن لنگرنشین را به جرم کاری که نکرده بود، به اعدام محکوم کرد.
ویدیویی که حکومت از اعترافات اجباری او منتشر کرد، خود بیانگر ساختگی بودن این سناریو بود.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔49🕊2👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید...
این متن و نوشته را پدر زندهیاد محسن لنگرنشین منتشر کرده است.
پدری که پسرش را با پروندهسازی کشتهاند. خود ویدیوی اعترافات اجباری او بهترین سند برای جعلی بودن اتهامات بوده است. در آن ویدیو سایتی را نشان دادند و گفتند که او از طریق آن سایت به موساد وصل شده است، ولی آن سایت، ساختگی بود و متعلق به جمهوری اسلامی!!
همچنین در تصاویری که ادعا کردند واقعی است، محسن لنگرنشین طی دو سال در نپال، گرجستان، اصفهان، تهران، همدان و کاشان .... همه جا یک تیشرت سبز رنگ پوشیده است!!!!
محسن لنگرنشین در فایلی صوتی گفته بود که شکنجه شده، به او گفتند مادر و خواهرت را بازداشت کردهایم، به او گفتند که نامزدت و بقیه اعضای خانواده را هم بازداشت میکنیم. او را با اعدام مصنوعی تهدید کردند و از او اعتراف اجباری گرفتند.
بلی کاری ز دست یک فرد یا خانواده تنها، یا چند خانواده برنمیآید، ولی بالا اتحاد، سازماندهی، ایثار و همکاری، میتوان موفق شد.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این متن و نوشته را پدر زندهیاد محسن لنگرنشین منتشر کرده است.
پدری که پسرش را با پروندهسازی کشتهاند. خود ویدیوی اعترافات اجباری او بهترین سند برای جعلی بودن اتهامات بوده است. در آن ویدیو سایتی را نشان دادند و گفتند که او از طریق آن سایت به موساد وصل شده است، ولی آن سایت، ساختگی بود و متعلق به جمهوری اسلامی!!
همچنین در تصاویری که ادعا کردند واقعی است، محسن لنگرنشین طی دو سال در نپال، گرجستان، اصفهان، تهران، همدان و کاشان .... همه جا یک تیشرت سبز رنگ پوشیده است!!!!
محسن لنگرنشین در فایلی صوتی گفته بود که شکنجه شده، به او گفتند مادر و خواهرت را بازداشت کردهایم، به او گفتند که نامزدت و بقیه اعضای خانواده را هم بازداشت میکنیم. او را با اعدام مصنوعی تهدید کردند و از او اعتراف اجباری گرفتند.
بلی کاری ز دست یک فرد یا خانواده تنها، یا چند خانواده برنمیآید، ولی بالا اتحاد، سازماندهی، ایثار و همکاری، میتوان موفق شد.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔27👍1
تداوم پروندهسازی علیه احمدرضا حائری در آغاز سومین سال حبس؛ اعتراض به اعدام محسن لنگرنشین، بهانهی پنجمین پرونده
چند روز پیش، برای پنجمینبار، احمدرضا حائری را به دادسرای انقلاب احضار کردند؛ اینبار به جرم اعتراض به حکم اعدام محسن لنگرنشین.
متنی که میخوانید، نوشتهای است تلخ، آمیخته با طنزی سیاه از احمدرضا. لحنی که کمتر از او سراغ داریم. شاید همین تغییر سبک، نشانهای باشد از شدتگرفتن فشارها و باری که این روزها بر دوش او سنگینی میکند.
🟥🟥🟥
آقایان صاحب مملکت!
شما که ما را زندانی کردهاید تا چرخهای «پیشرفت کشور» بیوقفه بچرخد، خودتان خسته نشدهاید از این بازی؟ احضارهای بیپایان، پروندههای پشت پرونده، آن هم بدون کمترین ملاحظهی قانونی؟ در دو سال گذشته، چهار پرونده با شکایت سازمان زندانها برایم ساختید. حالا هم پنجمین!
البته واضح است همهی دادسراها مثل ناحیه ۳۳ نیستند که ضابطانِ خوشخطوخال آنجا کیفرخواست بنویسند و بازپرس فقط امضا کند! گاهی هم پیدا میشود بازپرسی در شعبه یک ناحیه یک کرج که مثل یکی از پروندههای پیشینتان، منع تعقیب صادر میکند.
شما که راهوچاه را خوب بلدید: همانطور که سال ۹۹، بدون هیچ درخواست من، شکایت سازمان زندانها را از قعر کشوی بایگانی بیرون کشیدید و ۹۱ روز حکم گرفتید و بعد، بیدرخواست من، پرونده را برای «ادغام» فرستادید شعبه ۳۶، تا بیست ماه به حکمم اضافه کنید!
حالا که خیالتان راحت است تا دو سال دیگر آزاد نمیشوم و خدای نکرده مزاحم شتاب حرکتتان به سوی قلههای توسعهی اسلامی نمیشوم، این یکی دیگر برای چیست؟ تازهترین پروندهسازی را هم بدون مقدمه، بیهیچ توضیح، فرستادید شعبه ۱۳ بازپرسی.
آخر چند خط نوشتن من چه لطمهای به روند مقدستان وارد کرده؟ من بارها به زندانیان و خانوادههایشان گفتهام: «حرف بازجوها و وکلای تسخیری را گوش ندهید، سکوت نکنید». بازجو میخواهد حکم سنگین بگیرد، اگر اعدام باشد چه بهتر! پیشرفت شغلیاش تضمین میشود. نتیجه؟ سکوت زندانی و خانوادهاش، تا پای چوبه دار. فقط با این جملهی آشنا: «پروندهی پسرتان چیزی نیست، نهایت پنج سال! فقط رسانهای نکنید تا کار خرابتر نشود.»
و حالا… هفتادمین هفتهی کارزار سهشنبههای «نه به اعدام» گذشته و ما ماندهایم، با انسانی در آستانهی مرگ، که حتی تصویری هم از او منتشر نشده.
آقایان صاحب مملکت!
تاریخ این پنجمین پرونده مربوط به امسال است و مطابق گفتهی غیررسمی مأمورانتان، دلیلش اعتراض به حکم اعدام محسن لنگرنشین بوده. این شوخی بیمزه را تا کی ادامه میدهید؟ ما که زندانیایم و خودتان هم در بازجوییها گفتهاید تا اراده نکنید، آزاد نخواهیم شد. پس این پروندهسازیهای پیدرپی دیگر چه فایدهای دارد؟ پنج پرونده در دو سال؟
راستی، دوستی میگفت: «شوخی، در دل سرکوب، ابزار دفاع است.»
در پایان، اجازه دهید بخشی از اطلاعیهی زندان دربارهی لباسهایی که خانوادهها میتوانند برای عزیزانشان بیاورند را با شما در میان بگذارم. گوشهای از طنز نهفته در بوروکراسی شما همینجاست:
«… البسه باید بدون هرگونه نقش، عکس، آرم، علائم غیرمجاز باشد؛ از جمله: نقوش انسان، حیوانات، اسکلت، تاج، اعداد انگلیسی بزرگ…»
نویسندگان این اطلاعیه انگار خود سر شوخی را باز کردهاند! پرسشی ساده اینجا مطرح میشود: اگر اسکلت، تاج، و اعداد انگلیسی بزرگ ممنوعاند، یعنی اسکلت کوچک، عمامه، و اعداد انگلیسی کوچک مجاز هستند؟ دستکم این ابهام را روشن کنید، تا اگر لباسی برای ما آوردند، با تشخیص شما، به جرم «عدد بزرگ» مجازات تازهای در راه نباشد!
و راستی، آقایان صاحب مملکت!
مدتی پیش، از یکی از مقامات غیرقضایی شنیدم که «به دادستانها پیشنهاد شده در ماههای حرام، اجرای احکام اعدام متوقف شود. شاید فرصتی باشد برای توقف برخی احکام.»
حالا لطفاً به همان دادستانها بگویید: «از خیر آن پیشنهاد گذشتیم؛ فقط لطفاً اجرای احکام را سریعتر، قبل از شروع ماههای حرام انجام دهید!» چون بهنظر میرسد نهتنها اعدامها در این ماهها متوقف نشده، بلکه حتی شدت هم گرفته است.
ما را به خیر شما امیدی نیست…
احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
در یکی از هزاران روزی که شما زندانیان را برای اعدام به انفرادی میبرید…
شاید ششم بهمن ۱۴۰۴
#احمدرضا_حائری #بیانیه #محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چند روز پیش، برای پنجمینبار، احمدرضا حائری را به دادسرای انقلاب احضار کردند؛ اینبار به جرم اعتراض به حکم اعدام محسن لنگرنشین.
متنی که میخوانید، نوشتهای است تلخ، آمیخته با طنزی سیاه از احمدرضا. لحنی که کمتر از او سراغ داریم. شاید همین تغییر سبک، نشانهای باشد از شدتگرفتن فشارها و باری که این روزها بر دوش او سنگینی میکند.
🟥🟥🟥
آقایان صاحب مملکت!
شما که ما را زندانی کردهاید تا چرخهای «پیشرفت کشور» بیوقفه بچرخد، خودتان خسته نشدهاید از این بازی؟ احضارهای بیپایان، پروندههای پشت پرونده، آن هم بدون کمترین ملاحظهی قانونی؟ در دو سال گذشته، چهار پرونده با شکایت سازمان زندانها برایم ساختید. حالا هم پنجمین!
البته واضح است همهی دادسراها مثل ناحیه ۳۳ نیستند که ضابطانِ خوشخطوخال آنجا کیفرخواست بنویسند و بازپرس فقط امضا کند! گاهی هم پیدا میشود بازپرسی در شعبه یک ناحیه یک کرج که مثل یکی از پروندههای پیشینتان، منع تعقیب صادر میکند.
شما که راهوچاه را خوب بلدید: همانطور که سال ۹۹، بدون هیچ درخواست من، شکایت سازمان زندانها را از قعر کشوی بایگانی بیرون کشیدید و ۹۱ روز حکم گرفتید و بعد، بیدرخواست من، پرونده را برای «ادغام» فرستادید شعبه ۳۶، تا بیست ماه به حکمم اضافه کنید!
حالا که خیالتان راحت است تا دو سال دیگر آزاد نمیشوم و خدای نکرده مزاحم شتاب حرکتتان به سوی قلههای توسعهی اسلامی نمیشوم، این یکی دیگر برای چیست؟ تازهترین پروندهسازی را هم بدون مقدمه، بیهیچ توضیح، فرستادید شعبه ۱۳ بازپرسی.
آخر چند خط نوشتن من چه لطمهای به روند مقدستان وارد کرده؟ من بارها به زندانیان و خانوادههایشان گفتهام: «حرف بازجوها و وکلای تسخیری را گوش ندهید، سکوت نکنید». بازجو میخواهد حکم سنگین بگیرد، اگر اعدام باشد چه بهتر! پیشرفت شغلیاش تضمین میشود. نتیجه؟ سکوت زندانی و خانوادهاش، تا پای چوبه دار. فقط با این جملهی آشنا: «پروندهی پسرتان چیزی نیست، نهایت پنج سال! فقط رسانهای نکنید تا کار خرابتر نشود.»
و حالا… هفتادمین هفتهی کارزار سهشنبههای «نه به اعدام» گذشته و ما ماندهایم، با انسانی در آستانهی مرگ، که حتی تصویری هم از او منتشر نشده.
آقایان صاحب مملکت!
تاریخ این پنجمین پرونده مربوط به امسال است و مطابق گفتهی غیررسمی مأمورانتان، دلیلش اعتراض به حکم اعدام محسن لنگرنشین بوده. این شوخی بیمزه را تا کی ادامه میدهید؟ ما که زندانیایم و خودتان هم در بازجوییها گفتهاید تا اراده نکنید، آزاد نخواهیم شد. پس این پروندهسازیهای پیدرپی دیگر چه فایدهای دارد؟ پنج پرونده در دو سال؟
راستی، دوستی میگفت: «شوخی، در دل سرکوب، ابزار دفاع است.»
در پایان، اجازه دهید بخشی از اطلاعیهی زندان دربارهی لباسهایی که خانوادهها میتوانند برای عزیزانشان بیاورند را با شما در میان بگذارم. گوشهای از طنز نهفته در بوروکراسی شما همینجاست:
«… البسه باید بدون هرگونه نقش، عکس، آرم، علائم غیرمجاز باشد؛ از جمله: نقوش انسان، حیوانات، اسکلت، تاج، اعداد انگلیسی بزرگ…»
نویسندگان این اطلاعیه انگار خود سر شوخی را باز کردهاند! پرسشی ساده اینجا مطرح میشود: اگر اسکلت، تاج، و اعداد انگلیسی بزرگ ممنوعاند، یعنی اسکلت کوچک، عمامه، و اعداد انگلیسی کوچک مجاز هستند؟ دستکم این ابهام را روشن کنید، تا اگر لباسی برای ما آوردند، با تشخیص شما، به جرم «عدد بزرگ» مجازات تازهای در راه نباشد!
و راستی، آقایان صاحب مملکت!
مدتی پیش، از یکی از مقامات غیرقضایی شنیدم که «به دادستانها پیشنهاد شده در ماههای حرام، اجرای احکام اعدام متوقف شود. شاید فرصتی باشد برای توقف برخی احکام.»
حالا لطفاً به همان دادستانها بگویید: «از خیر آن پیشنهاد گذشتیم؛ فقط لطفاً اجرای احکام را سریعتر، قبل از شروع ماههای حرام انجام دهید!» چون بهنظر میرسد نهتنها اعدامها در این ماهها متوقف نشده، بلکه حتی شدت هم گرفته است.
ما را به خیر شما امیدی نیست…
احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
در یکی از هزاران روزی که شما زندانیان را برای اعدام به انفرادی میبرید…
شاید ششم بهمن ۱۴۰۴
#احمدرضا_حائری #بیانیه #محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔31❤5👍3
چهل روز از قتل حکومتی محسن لنگرنشین گذشت
محسن لنگرنشین، ۱۲ تیرماه ۱۴۰۲ بازداشت شد. او ابتدا به مدت ۲۴ ساعت به یک خانه امن وزارت اطلاعات منتقل میشود. در آنجا تا صبح روز بعد بازجویی و مورد تهدید قرار میگیرد تا آنچه بازجویان میخواهند را بنویسد.
روز بعد، او را برای تفهیم اتهام به دادسرا میبرند. آقای لنگرنشین در دادسرا اتهامات واهی مربوط به جاسوسی برای اسرائیل را نمیپذیرد و پس از آن به بند امنیتی ۲۰۹ اطلاعات منتقل میشود و ۴۳ روز را در سلول انفرادی تحت شدیدترین شکنجهها میگذراند. به او میگویند که مادر و خواهرت را بازداشت کردهایم، نامزدت و بقیه اعضای خانواده را هم بازداشت میکنیم.
او در طی این مدت تحت شدیدترین شکنجهها برای اعتراف اجباری قرار میگیرد و اوایل اردیبهشت ۱۴۰۴ حکم ناعادلانه وی اجرا میشود.
ویدئوی اعترافات اجباری او که بعد از اعدام پخش شد، خود گویای همه چیز است.
ویدیوی اعترافات اجباری او بهترین سند برای جعلی بودن اتهامات بوده است. در آن ویدیو سایتی را نشان دادند و گفتند که او از طریق آن سایت به موساد وصل شده است، ولی آن سایت، ساختگی بود و متعلق به جمهوری اسلامی!!
همچنین در تصاویری که ادعا کردند واقعی است، محسن لنگرنشین طی دو سال در نپال، گرجستان، اصفهان، تهران، همدان و کاشان .... همه جا یک تیشرت سبز رنگ پوشیده است!!!!
محسن و خانوادهاش امید داشتند که حکمش شکسته شود و تا آخرین روزها اطلاعرسانی نکرده بودند. هم اینک زندانیان دیگری مشابه محسن لنگرنشین هستند که کسی خبر ندارد که محکوم به اعدام شدهاند.
از خانوادهها درخواست میکنیم که از لحظه بازداشت عزیزان اطلاعرسانی کنند.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محسن لنگرنشین، ۱۲ تیرماه ۱۴۰۲ بازداشت شد. او ابتدا به مدت ۲۴ ساعت به یک خانه امن وزارت اطلاعات منتقل میشود. در آنجا تا صبح روز بعد بازجویی و مورد تهدید قرار میگیرد تا آنچه بازجویان میخواهند را بنویسد.
روز بعد، او را برای تفهیم اتهام به دادسرا میبرند. آقای لنگرنشین در دادسرا اتهامات واهی مربوط به جاسوسی برای اسرائیل را نمیپذیرد و پس از آن به بند امنیتی ۲۰۹ اطلاعات منتقل میشود و ۴۳ روز را در سلول انفرادی تحت شدیدترین شکنجهها میگذراند. به او میگویند که مادر و خواهرت را بازداشت کردهایم، نامزدت و بقیه اعضای خانواده را هم بازداشت میکنیم.
او در طی این مدت تحت شدیدترین شکنجهها برای اعتراف اجباری قرار میگیرد و اوایل اردیبهشت ۱۴۰۴ حکم ناعادلانه وی اجرا میشود.
ویدئوی اعترافات اجباری او که بعد از اعدام پخش شد، خود گویای همه چیز است.
ویدیوی اعترافات اجباری او بهترین سند برای جعلی بودن اتهامات بوده است. در آن ویدیو سایتی را نشان دادند و گفتند که او از طریق آن سایت به موساد وصل شده است، ولی آن سایت، ساختگی بود و متعلق به جمهوری اسلامی!!
همچنین در تصاویری که ادعا کردند واقعی است، محسن لنگرنشین طی دو سال در نپال، گرجستان، اصفهان، تهران، همدان و کاشان .... همه جا یک تیشرت سبز رنگ پوشیده است!!!!
محسن و خانوادهاش امید داشتند که حکمش شکسته شود و تا آخرین روزها اطلاعرسانی نکرده بودند. هم اینک زندانیان دیگری مشابه محسن لنگرنشین هستند که کسی خبر ندارد که محکوم به اعدام شدهاند.
از خانوادهها درخواست میکنیم که از لحظه بازداشت عزیزان اطلاعرسانی کنند.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔34❤5👌1
پدر زندهیاد محسن لنگرنشین، زندانی سیاسی اعدام شده توسط جمهوری اسلامی، با انتشار تصاویری از شکستن کتیبه سنگ مزار فرزندش خبر داد.
محسن لنگرنشین، کارشناس امنیت شبکه و بنگاهدار ماشین در تهران بود که در ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ در ۳۴ سالگی به اتهام جاسوسی، اعدام شد.
پرونده او بر اساس اعترافات اجباری و با سناریوسازی بازجویان شکل گرفت. اعترافاتی که با تهدید بازداشت پدر و مادر و خواهر و نامزدش و اجرای اعدام مصنوعی اخذ شد. آقای لنگرنشین از داشتن وکیل انتخابی در مراحل دادرسی، محروم بود. خانواده آقای لنگرنشین مدتها سکوت کرده بودند و تنها چند روز پیش از اجرای حکمش یک فایل صوتی و تصاویری از او منتشر شد.
ویدیوی منتشر شده توسط نهادهای امنیتی بعد از قتل حکومتی محسن لنگرنشین آنقدر ناشیانه و ساختگی بود که خود مصداق پروندهسازی حکومت بوده است.
بعد از اعدام محسن لنگرنشین، چندین هفته طول کشید تا محل دفن پیکرش را به خانواده بگویند.
لازم به ذکر است، هنوز محل دفن پیکر اسماعیل فکری و مهدی مهدوی شایسته و تعدادی دیگر از اعدام شدگان مشخص نیست.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محسن لنگرنشین، کارشناس امنیت شبکه و بنگاهدار ماشین در تهران بود که در ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ در ۳۴ سالگی به اتهام جاسوسی، اعدام شد.
پرونده او بر اساس اعترافات اجباری و با سناریوسازی بازجویان شکل گرفت. اعترافاتی که با تهدید بازداشت پدر و مادر و خواهر و نامزدش و اجرای اعدام مصنوعی اخذ شد. آقای لنگرنشین از داشتن وکیل انتخابی در مراحل دادرسی، محروم بود. خانواده آقای لنگرنشین مدتها سکوت کرده بودند و تنها چند روز پیش از اجرای حکمش یک فایل صوتی و تصاویری از او منتشر شد.
ویدیوی منتشر شده توسط نهادهای امنیتی بعد از قتل حکومتی محسن لنگرنشین آنقدر ناشیانه و ساختگی بود که خود مصداق پروندهسازی حکومت بوده است.
بعد از اعدام محسن لنگرنشین، چندین هفته طول کشید تا محل دفن پیکرش را به خانواده بگویند.
لازم به ذکر است، هنوز محل دفن پیکر اسماعیل فکری و مهدی مهدوی شایسته و تعدادی دیگر از اعدام شدگان مشخص نیست.
#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔29❤2
استوری اینستاگرام پدر جاویدنام محسن لنگرنشین:
«"بیگناه تا پای دار میره اما سرش بالای دار نمیره" مال قدیم بود.
باز هم بیگناهی دیگر سرش بالای دار رفت و کشته شد.
محسن جانم بابک هم مثل بقیه هم بنديات امشب مهمونته.»
بامداد امروز بابک شهبازی هم اعدام شد، مثل محسن لنگرنشین و سایر زندانیان سیاسی که اعدام شدند، روند دادرسی او نیز ناعادلانه بوده است.
#بابک_شهبازی #محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«"بیگناه تا پای دار میره اما سرش بالای دار نمیره" مال قدیم بود.
باز هم بیگناهی دیگر سرش بالای دار رفت و کشته شد.
محسن جانم بابک هم مثل بقیه هم بنديات امشب مهمونته.»
بامداد امروز بابک شهبازی هم اعدام شد، مثل محسن لنگرنشین و سایر زندانیان سیاسی که اعدام شدند، روند دادرسی او نیز ناعادلانه بوده است.
#بابک_شهبازی #محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔38❤5🕊2
جمهوری اسلامی همدست حماس در جنایت هفتم اکتبر و قاتل شهروندان ایران به بهانههای واهی
✍️شهلا شفیق، نویسنده ایرانی
شهلا شفیق، نویسنده و پژوهشگر ایرانی، در دومین سالگرد جنایت هفت اکتبر، یادداشتی به شرح زیر نوشته است:
«امروز دومین سالگرد پوگروم هفتم اکتبر است که جنگ غزه را رقم زد. و جمهوری اسلامی، که همدست حماس در این جنایت فاجعهبار بوده، هفتههاست بر تعداد اعدام شهروندان به بهانهٔ جاسوسی برای اسرائیل افزوده است.
سرگذشت یکی از قربانیان، بابک شهبازی، چهلوچهار ساله و پدر دو فرزند، به روشنی بیانگر سرشت رذیلانهٔ این سیاست است. تنها جرم بابک نوشتن نامهای به ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، برای حمایت از مبارزهٔ مردم آن سرزمین بود که محمل بازداشتش شد. پس از آن، اعترافگیری زیر فشار برای اثبات اتهام «جاسوسی».
دریغا که صدای بابک شهبازی در افشای این سناریوی دروغ، که برای دیگر متهمان نیز به کار گرفته میشود، به جایی نرسید. جمهوری اسلامی از این قتلها هدفی دوگانه را دنبال میکند: از یکسو پوشاندن واقعیت فساد گسترده در حکومتش، که زمینهٔ نفوذ اسرائیل در دستگاههای اطلاعاتی را فراهم کرده است؛ و از سوی دیگر، توجیه سیاست تباهش در نابود کردن اسرائیل که به همدستی در پوگروم هفتم اکتبر انجامیده و جنگ را به درون کشور کشانده است.
حال آنکه ملت ایران عمیقاً خواهان زندگی در صلح و آزادی است. آیا خاطرهٔ خونین قربانیان هفتم اکتبر، جنگ غزه و قتلهای سیاسی در ایران، ما را به یادآوری نقش جمهوری اسلامی در این فجایع بیپایان دعوت نمیکند؟»
#نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_اعدام #بابک_شهبازی #اسماعیل_فکری #محسن_لنگرنشین #باری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️شهلا شفیق، نویسنده ایرانی
شهلا شفیق، نویسنده و پژوهشگر ایرانی، در دومین سالگرد جنایت هفت اکتبر، یادداشتی به شرح زیر نوشته است:
«امروز دومین سالگرد پوگروم هفتم اکتبر است که جنگ غزه را رقم زد. و جمهوری اسلامی، که همدست حماس در این جنایت فاجعهبار بوده، هفتههاست بر تعداد اعدام شهروندان به بهانهٔ جاسوسی برای اسرائیل افزوده است.
سرگذشت یکی از قربانیان، بابک شهبازی، چهلوچهار ساله و پدر دو فرزند، به روشنی بیانگر سرشت رذیلانهٔ این سیاست است. تنها جرم بابک نوشتن نامهای به ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، برای حمایت از مبارزهٔ مردم آن سرزمین بود که محمل بازداشتش شد. پس از آن، اعترافگیری زیر فشار برای اثبات اتهام «جاسوسی».
دریغا که صدای بابک شهبازی در افشای این سناریوی دروغ، که برای دیگر متهمان نیز به کار گرفته میشود، به جایی نرسید. جمهوری اسلامی از این قتلها هدفی دوگانه را دنبال میکند: از یکسو پوشاندن واقعیت فساد گسترده در حکومتش، که زمینهٔ نفوذ اسرائیل در دستگاههای اطلاعاتی را فراهم کرده است؛ و از سوی دیگر، توجیه سیاست تباهش در نابود کردن اسرائیل که به همدستی در پوگروم هفتم اکتبر انجامیده و جنگ را به درون کشور کشانده است.
حال آنکه ملت ایران عمیقاً خواهان زندگی در صلح و آزادی است. آیا خاطرهٔ خونین قربانیان هفتم اکتبر، جنگ غزه و قتلهای سیاسی در ایران، ما را به یادآوری نقش جمهوری اسلامی در این فجایع بیپایان دعوت نمیکند؟»
#نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_اعدام #بابک_شهبازی #اسماعیل_فکری #محسن_لنگرنشین #باری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍27❤3