Forwarded from گفتوشنود
روز جهانی پرهیز از خشونت یادآور آن است که هیچ تغییر پایداری با خشونت و نفرت شکل نمیگیرد. جامعه ایران که زیر فشار استبداد دینی و سرکوب سیاسی به یکی از عصبانیترین جوامع جهان بدل شده، بیش از هر زمان به زبان گفتوگو و درک متقابل نیاز دارد. در شرایطی که جمهوری اسلامی با سیاستهای ایدئولوژیک و سرکوبگرانه راه هر گونه اصلاح مسالمتآمیز را بسته، تنها همبستگی میان نیروهای سیاسی، اجتماعی و مدنی میتواند چشماندازی تازه برای آینده بگشاید. این همبستگی تنها زمانی ممکن است که جریانهای گوناگون، با وجود اختلافها، اصل به رسمیت شناختن حقوق سیاسی یکدیگر و گفتوگو در فضای بیخشونت را بپذیرند.
راه رهایی از چرخه خشونت و انسداد، نه در حذف و نفی دیگری، بلکه در پذیرش تنوع دیدگاهها و باورهاست. هیچ نیرویی به تنهایی قادر به پایین آوردن دیوار استبداد ولایت فقیه نخواهد بود؛ بلکه تنها از طریق احترام متقابل، ساختن شبکههای همبستگی ملی و تمرکز بر خواست مشترک آزادی و کرامت انسانی میتوان راهی به آینده گشود. پرهیز از خشونت نه به معنای چشمپوشی از حقیقت و عدالت، بلکه به معنای یافتن شیوهای است که در آن تغییرات بزرگ با کمترین هزینه اجتماعی و بیشترین سرمایه همبستگی انسانی تحقق یابد.
#خشونت #گفتگو #استبداد #همبستگی #کنش_مدنی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
روز جهانی پرهیز از خشونت یادآور آن است که هیچ تغییر پایداری با خشونت و نفرت شکل نمیگیرد. جامعه ایران که زیر فشار استبداد دینی و سرکوب سیاسی به یکی از عصبانیترین جوامع جهان بدل شده، بیش از هر زمان به زبان گفتوگو و درک متقابل نیاز دارد. در شرایطی که جمهوری اسلامی با سیاستهای ایدئولوژیک و سرکوبگرانه راه هر گونه اصلاح مسالمتآمیز را بسته، تنها همبستگی میان نیروهای سیاسی، اجتماعی و مدنی میتواند چشماندازی تازه برای آینده بگشاید. این همبستگی تنها زمانی ممکن است که جریانهای گوناگون، با وجود اختلافها، اصل به رسمیت شناختن حقوق سیاسی یکدیگر و گفتوگو در فضای بیخشونت را بپذیرند.
راه رهایی از چرخه خشونت و انسداد، نه در حذف و نفی دیگری، بلکه در پذیرش تنوع دیدگاهها و باورهاست. هیچ نیرویی به تنهایی قادر به پایین آوردن دیوار استبداد ولایت فقیه نخواهد بود؛ بلکه تنها از طریق احترام متقابل، ساختن شبکههای همبستگی ملی و تمرکز بر خواست مشترک آزادی و کرامت انسانی میتوان راهی به آینده گشود. پرهیز از خشونت نه به معنای چشمپوشی از حقیقت و عدالت، بلکه به معنای یافتن شیوهای است که در آن تغییرات بزرگ با کمترین هزینه اجتماعی و بیشترین سرمایه همبستگی انسانی تحقق یابد.
#خشونت #گفتگو #استبداد #همبستگی #کنش_مدنی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍20❤2
فراتر از خویش؛ تأملی در معنای انسان در روزگار استبداد
پیام همراهان
در روانشناسی انسانگرا، آبراهام مزلو از «خود شکوفایی» سخن گفت؛
مرحلهای که انسان استعدادهای درونی خود را شکوفا میکند
و به آنچه میتواند باشد، بدل میشود.
اما در جهان رنج و نابرابری، در زیست مردمان دربند،
مرتبهای والاتر از شکوفایی پدیدار میشود؛
چیزی که ویکتور فرانکل آن را از خود فراروی (Self-Transcendence) مینامد—
لحظهای که انسان از مرز خویش میگذرد و برای معنا میزید.
از خود فراروی یعنی دل سپردن به امری فراتر از امنیت و آسایش شخصی؛
یعنی ترجیح حقیقت بر مصلحت، عدالت بر بقا، و معنا بر ترس.
انسانِ فرارونده، تنها در پی کامیابی نیست؛ در پی معناست.
او خطر میکند، نه برای سود،
بلکه برای معنا بخشیدن به بودن خود.
کنشگران مدنی در ایران، چهرههای روشن این فرارویاند.
آنان که در برابر نظامی استبدادی ایستادهاند،
و بهای آزادگیشان زندان، تبعید، یا خاموشی بوده است.
آنان که به جای «نجات خویش»، وجدان جامعه شدند.
در روزگاری که سکوت، ضامن بقاست، آنان سخن گفتند؛
در زمانی که بیتفاوتی، عادت شده، آنان مسئول ماندند.
آنان از مرز فردیت گذشتهاند تا صدای جمع شوند.
از آرامش چشم پوشیدهاند تا عدالت بیدار بماند.
در وجودشان شجاعت اخلاقی با عشق به حقیقت درآمیخته است.
آنان زندهاند تا یادمان آورند:
انسان بودن یعنی فراتر رفتن از خویش.
اگر خود شکوفایی، اوج رشد فردی است،
از خود فراروی، اوج انسان بودن است.
زیرا تنها در فراروی از خویش است که انسان،
به معنا، به دیگری، و به آزادی پیوند میخورد.
✨
این یادداشت را
به همهی زندانیان سیاسیِ شریف
که در بندِ ضحاکِ زمانه گرفتارند،
با احترام، مهر و امید تقدیم میکنم.
#استبداد #زندانی_سیاسی #شهامت_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیام همراهان
در روانشناسی انسانگرا، آبراهام مزلو از «خود شکوفایی» سخن گفت؛
مرحلهای که انسان استعدادهای درونی خود را شکوفا میکند
و به آنچه میتواند باشد، بدل میشود.
اما در جهان رنج و نابرابری، در زیست مردمان دربند،
مرتبهای والاتر از شکوفایی پدیدار میشود؛
چیزی که ویکتور فرانکل آن را از خود فراروی (Self-Transcendence) مینامد—
لحظهای که انسان از مرز خویش میگذرد و برای معنا میزید.
از خود فراروی یعنی دل سپردن به امری فراتر از امنیت و آسایش شخصی؛
یعنی ترجیح حقیقت بر مصلحت، عدالت بر بقا، و معنا بر ترس.
انسانِ فرارونده، تنها در پی کامیابی نیست؛ در پی معناست.
او خطر میکند، نه برای سود،
بلکه برای معنا بخشیدن به بودن خود.
کنشگران مدنی در ایران، چهرههای روشن این فرارویاند.
آنان که در برابر نظامی استبدادی ایستادهاند،
و بهای آزادگیشان زندان، تبعید، یا خاموشی بوده است.
آنان که به جای «نجات خویش»، وجدان جامعه شدند.
در روزگاری که سکوت، ضامن بقاست، آنان سخن گفتند؛
در زمانی که بیتفاوتی، عادت شده، آنان مسئول ماندند.
آنان از مرز فردیت گذشتهاند تا صدای جمع شوند.
از آرامش چشم پوشیدهاند تا عدالت بیدار بماند.
در وجودشان شجاعت اخلاقی با عشق به حقیقت درآمیخته است.
آنان زندهاند تا یادمان آورند:
انسان بودن یعنی فراتر رفتن از خویش.
اگر خود شکوفایی، اوج رشد فردی است،
از خود فراروی، اوج انسان بودن است.
زیرا تنها در فراروی از خویش است که انسان،
به معنا، به دیگری، و به آزادی پیوند میخورد.
✨
این یادداشت را
به همهی زندانیان سیاسیِ شریف
که در بندِ ضحاکِ زمانه گرفتارند،
با احترام، مهر و امید تقدیم میکنم.
#استبداد #زندانی_سیاسی #شهامت_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊17❤6
او در مخفیگاه بود...
وقتی قدرت به کام دیکتاتور زهر میشود!
پیام همراهان
در روزهایی که جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل شعله میکشید،
رهبر جمهوری اسلامی برای مدتی از انظار ناپدید شد.
چند روز هیچ خبری از او نبود.
این سکوت نشان داد که قدرت ظاهری، گاهی فقط پوششی برای ترس و اضطراب است.
قدرت مطلق، نه فقط مردم را در فشار و ناامنی فرو میبرد،
بلکه خود حاکم را هم اسیر اضطراب، بیاعتمادی و فشار همیشگی میکند.
تاریخ معاصر پر است از نمونهها:
نادرشاه افشار در اوج سلطه، قربانی سوءظن نزدیکان شد.
استالین، دوستان و متحدانش را از بیم توطئه کشت و سالها در وحشت زندگی کرد.
صدام و قذافی، حتی در کاخهایشان، هر لحظه زیر سایهی تهدید و ترور بودند.
این تصویر نشان میدهد که ترس و اقتدار غیرمشروع، نه فقط مردم، بلکه خود حاکم را نیز گرفتار میکند.
قدرتی که با ترس ساخته شود، دوام نمیآورد و زهر خود را میچشد.
در جامعهای آزاد، مردم امنیت و آرامش دارند،
و حاکمان نیز از مشروعیت و آرامش روانی برخوردارند.
قدرت تقسیم میشود، خشونت و سوءظن کاهش مییابد،
و انرژی جامعه صرف رشد و پیشرفت میشود.
دیکتاتوری ممکن است مدتی اقتدار نشان دهد،
اما در پایان، زهر قدرت را خود حاکم نیز میچشد.
#دیکناتور #خامنهای #نه_به_جمهورى_اسلامى #استبداد_دینی #ولایت_فقیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وقتی قدرت به کام دیکتاتور زهر میشود!
پیام همراهان
در روزهایی که جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل شعله میکشید،
رهبر جمهوری اسلامی برای مدتی از انظار ناپدید شد.
چند روز هیچ خبری از او نبود.
این سکوت نشان داد که قدرت ظاهری، گاهی فقط پوششی برای ترس و اضطراب است.
قدرت مطلق، نه فقط مردم را در فشار و ناامنی فرو میبرد،
بلکه خود حاکم را هم اسیر اضطراب، بیاعتمادی و فشار همیشگی میکند.
تاریخ معاصر پر است از نمونهها:
نادرشاه افشار در اوج سلطه، قربانی سوءظن نزدیکان شد.
استالین، دوستان و متحدانش را از بیم توطئه کشت و سالها در وحشت زندگی کرد.
صدام و قذافی، حتی در کاخهایشان، هر لحظه زیر سایهی تهدید و ترور بودند.
این تصویر نشان میدهد که ترس و اقتدار غیرمشروع، نه فقط مردم، بلکه خود حاکم را نیز گرفتار میکند.
قدرتی که با ترس ساخته شود، دوام نمیآورد و زهر خود را میچشد.
در جامعهای آزاد، مردم امنیت و آرامش دارند،
و حاکمان نیز از مشروعیت و آرامش روانی برخوردارند.
قدرت تقسیم میشود، خشونت و سوءظن کاهش مییابد،
و انرژی جامعه صرف رشد و پیشرفت میشود.
دیکتاتوری ممکن است مدتی اقتدار نشان دهد،
اما در پایان، زهر قدرت را خود حاکم نیز میچشد.
#دیکناتور #خامنهای #نه_به_جمهورى_اسلامى #استبداد_دینی #ولایت_فقیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍28❤12👌2🕊1
چرا فضای استبدادی «مزدورپرور» است؟
پیام همراهان
در جامعهای که قدرت نقدناپذیر است، انسانها برای بقا، وجدانشان را میفروشند.
استبداد فقط رفتاری فردی نیست؛ یک ساختار سیاسی و روانی است که از بالا تا پایین جریان دارد.
در چنین ساختاری، «ترس» قانون نانوشته است و «اطاعت» تنها راه زندهماندن.
قدرت، پاداش را به وفاداری میدهد، نه به شایستگی.
مردم یاد میگیرند حقیقت را پنهان کنند تا حذف نشوند.
و کمکم جامعه پر میشود از کسانی که بهجای اندیشیدن، فقط میپرسند:
«چه بگویم تا بمانم؟»
ما معمولاً دربارهی آدمها حرف میزنیم، اما ریشه در ساختارهاست.
هیچ انسان آزادی در ساختاری بسته، نمیتواند آزاد بماند.
وقتی قانون، رسانه و آموزش زیر سایهی قدرتاند،
استبداد حتی بدون دیکتاتور هم ادامه پیدا میکند.
بله، فرهنگ مزدورپروری در خانواده و مدرسه هم بازتولید میشود،
اما تا زمانی که ساختار سیاسی بر پایهی ترس و اطاعت بنا شده،
هیچ اصلاح اخلاقی دوام نمیآورد.
زیرا ساختار همیشه قویتر از عاملیت است.
برای رهایی از این چرخه، تنها تربیت یا آگاهی کافی نیست.
باید نظامی که وفاداری را پاداش میدهد و اندیشه را مجازات میکند،
جای خود را به ساختاری آزاد و پاسخگو بدهد.
ریشهی آزادی در وجدان فردی جوانه میزند،
اما شکوفههایش فقط در خاک سیاسی آزاد میروید. 🌱
#نه_به_جمهوری_اسلامی #دستبوسی #مزدوری #چاپلوسی #استبداد #استیداد_دینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیام همراهان
در جامعهای که قدرت نقدناپذیر است، انسانها برای بقا، وجدانشان را میفروشند.
استبداد فقط رفتاری فردی نیست؛ یک ساختار سیاسی و روانی است که از بالا تا پایین جریان دارد.
در چنین ساختاری، «ترس» قانون نانوشته است و «اطاعت» تنها راه زندهماندن.
قدرت، پاداش را به وفاداری میدهد، نه به شایستگی.
مردم یاد میگیرند حقیقت را پنهان کنند تا حذف نشوند.
و کمکم جامعه پر میشود از کسانی که بهجای اندیشیدن، فقط میپرسند:
«چه بگویم تا بمانم؟»
ما معمولاً دربارهی آدمها حرف میزنیم، اما ریشه در ساختارهاست.
هیچ انسان آزادی در ساختاری بسته، نمیتواند آزاد بماند.
وقتی قانون، رسانه و آموزش زیر سایهی قدرتاند،
استبداد حتی بدون دیکتاتور هم ادامه پیدا میکند.
بله، فرهنگ مزدورپروری در خانواده و مدرسه هم بازتولید میشود،
اما تا زمانی که ساختار سیاسی بر پایهی ترس و اطاعت بنا شده،
هیچ اصلاح اخلاقی دوام نمیآورد.
زیرا ساختار همیشه قویتر از عاملیت است.
برای رهایی از این چرخه، تنها تربیت یا آگاهی کافی نیست.
باید نظامی که وفاداری را پاداش میدهد و اندیشه را مجازات میکند،
جای خود را به ساختاری آزاد و پاسخگو بدهد.
ریشهی آزادی در وجدان فردی جوانه میزند،
اما شکوفههایش فقط در خاک سیاسی آزاد میروید. 🌱
#نه_به_جمهوری_اسلامی #دستبوسی #مزدوری #چاپلوسی #استبداد #استیداد_دینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍22❤3💯2🕊1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بودجه نهادهای مذهبی؛ سفرهی فاسدان و فقر مردم
از وعده خمینی پیش از انقلاب تا نظام بودجه جمهوری اسلامی
گاه در جنگ قدرت و اختلافات داخلی حکومت، افراد وابسته به باندهای قدرت سخنانی میگویند که همان حرفهای مخالفان است، اما به ریشه مسایل نمیپردازد.
مثلا اینجا غلامحسین کرباسچی، فعال سیاسی و شهردار اسبق تهران، دارد از مسعود پزشکیان انتقاد میکند و میگوید:
«این چند هزار میلیارد تومانی که به اسم بودجه فرهنگی بین نهادها پخش میکنید، محل ارتزاق همانهایی است که امروز علیه خودتان حرف میزنند!
از همان سال اول باید جلوی این ریختوپاشها گرفته میشد.
تعداد مؤمنان و نمازخوانها مگر بعد از این بودجهها بیشتر شده؟
مردم فقیرتر شدند، ولی امامزادههامان چند برابر!
وقتی ۴۰ درصد مردم زیر خط فقرند، بودجه چند هزار میلیاردی برای اوقاف و مسجدسازی یعنی چه؟
مسجدهای فعلی وسط روز بستهاند، بعد دنبال ساختن مسجد جدیدید؟
این بودجهها فقط سهم پیمانکارها شده!»
او اشاره به سخنرانی خمینی میکند که با مدعی بود با درآمد اوقاف میتواند تمام مشکلات مملکت را حل کند و در آن سخنرانی از نظام شاهنشاهی خواسته بود که فقط پول اوقاف را در اختیارش بگذارد تا نشان دهد چه کارها میتواند بکند!
اما بعد از سال ۵۷ نه تنها اوقاف که درآمد نفت و سایر درآمدهای ایران به دست آخوندها افتاد و همه میبینیم که اوضاع کشور چگونه شده است.
کرباسچی همچنین از برخورد دستگاه امنیتی با روزنامهنگاران انتقاد میکند.
کرباسچی تجاهل میکند، همه میدانیم که مشکل به ساختار نظام ولایی و نظام تصمیمگیری برمیگردد و فردی مثل پزشکیان عملا هیچ کاره است. ایشان مگر میتواند بودجه نهادهای تحت امر رهبر رژیم را قطع کند؟ مگر میتواند مثلا به سازمان تبلیغات اسلامی بودجه ندهد؟؟ اختیارش را دارد؟
آنچه که امروز در ایران جاری است، نتیجه حکومت ولایت مطلقه فقیه است. نتیجه فساد سیستماتیکی است که در تار و پود رژیم ریشه دوانده است. مشکلات مدیریتی در جمهوری اسلامی با تغییر دولت حل نمیشود، دولت در واقع به قول خاتمی تدارکاتی حکومت است. تصمیمگیر و مسئول اصلی جای دیگری است.
در این ویدیو محض یادآوری سخنان خمینی را گذاشتیم که میگفت فقط اگر بودجه اوقاف را داشته باشد، یک نفر فقیر هم در ایران نخواهد بود!!
#کرباسچی #بودجه_فرهنگی #پزشکیان #نطام_ولایی #فساد_سیستماتیک #اوقاف #خمینی #فقر_فساد_گرونی #نظام_استبدادی #استبداد_دینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از وعده خمینی پیش از انقلاب تا نظام بودجه جمهوری اسلامی
گاه در جنگ قدرت و اختلافات داخلی حکومت، افراد وابسته به باندهای قدرت سخنانی میگویند که همان حرفهای مخالفان است، اما به ریشه مسایل نمیپردازد.
مثلا اینجا غلامحسین کرباسچی، فعال سیاسی و شهردار اسبق تهران، دارد از مسعود پزشکیان انتقاد میکند و میگوید:
«این چند هزار میلیارد تومانی که به اسم بودجه فرهنگی بین نهادها پخش میکنید، محل ارتزاق همانهایی است که امروز علیه خودتان حرف میزنند!
از همان سال اول باید جلوی این ریختوپاشها گرفته میشد.
تعداد مؤمنان و نمازخوانها مگر بعد از این بودجهها بیشتر شده؟
مردم فقیرتر شدند، ولی امامزادههامان چند برابر!
وقتی ۴۰ درصد مردم زیر خط فقرند، بودجه چند هزار میلیاردی برای اوقاف و مسجدسازی یعنی چه؟
مسجدهای فعلی وسط روز بستهاند، بعد دنبال ساختن مسجد جدیدید؟
این بودجهها فقط سهم پیمانکارها شده!»
او اشاره به سخنرانی خمینی میکند که با مدعی بود با درآمد اوقاف میتواند تمام مشکلات مملکت را حل کند و در آن سخنرانی از نظام شاهنشاهی خواسته بود که فقط پول اوقاف را در اختیارش بگذارد تا نشان دهد چه کارها میتواند بکند!
اما بعد از سال ۵۷ نه تنها اوقاف که درآمد نفت و سایر درآمدهای ایران به دست آخوندها افتاد و همه میبینیم که اوضاع کشور چگونه شده است.
کرباسچی همچنین از برخورد دستگاه امنیتی با روزنامهنگاران انتقاد میکند.
کرباسچی تجاهل میکند، همه میدانیم که مشکل به ساختار نظام ولایی و نظام تصمیمگیری برمیگردد و فردی مثل پزشکیان عملا هیچ کاره است. ایشان مگر میتواند بودجه نهادهای تحت امر رهبر رژیم را قطع کند؟ مگر میتواند مثلا به سازمان تبلیغات اسلامی بودجه ندهد؟؟ اختیارش را دارد؟
آنچه که امروز در ایران جاری است، نتیجه حکومت ولایت مطلقه فقیه است. نتیجه فساد سیستماتیکی است که در تار و پود رژیم ریشه دوانده است. مشکلات مدیریتی در جمهوری اسلامی با تغییر دولت حل نمیشود، دولت در واقع به قول خاتمی تدارکاتی حکومت است. تصمیمگیر و مسئول اصلی جای دیگری است.
در این ویدیو محض یادآوری سخنان خمینی را گذاشتیم که میگفت فقط اگر بودجه اوقاف را داشته باشد، یک نفر فقیر هم در ایران نخواهد بود!!
#کرباسچی #بودجه_فرهنگی #پزشکیان #نطام_ولایی #فساد_سیستماتیک #اوقاف #خمینی #فقر_فساد_گرونی #نظام_استبدادی #استبداد_دینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊4❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«امروز در کشور ما آزادی بیان به طور کامل وجود دارد. کسانی هستند نظام را هم قبول ندارند. نه نظام را قبول دارند، نه دولت را قبول دارند، نه رهبری را قبول دارند. حرف میزنند، صحبت میکنند، نظراتشان را میگویند. کسی هم به کار آنها کاری ندارد. هیچ کس امروز به خاطر این که بر طبق عقیده خود حرف زده است مورد موآخذه دستگاه نیست.»
این سخنان خامنهای بار دیگر در شبکههای اجتماعی در حال انتشار است.
تصاویر برخی زندانیان سیاسی را که تنها به خاطر بیان عقیده و نظرشان زندانی شدهاند را هم به عنوان شاهد «صداقت» خامنهای گذاشتیم.
اگر میخواستیم تصاویر همه کسانی که تنها به خاطر بیان و ابراز عقیده و تظر بازداشت، موآخذه، احضار، تهدید، شکنجه و حتی اعدام قرار گرفتند را بگذاریم ویدیو احتمالا ساعتها ادامه مییافت!
#ولایت_فقیه #استبداد_دینی #آزادی_بیان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این سخنان خامنهای بار دیگر در شبکههای اجتماعی در حال انتشار است.
تصاویر برخی زندانیان سیاسی را که تنها به خاطر بیان عقیده و نظرشان زندانی شدهاند را هم به عنوان شاهد «صداقت» خامنهای گذاشتیم.
اگر میخواستیم تصاویر همه کسانی که تنها به خاطر بیان و ابراز عقیده و تظر بازداشت، موآخذه، احضار، تهدید، شکنجه و حتی اعدام قرار گرفتند را بگذاریم ویدیو احتمالا ساعتها ادامه مییافت!
#ولایت_فقیه #استبداد_دینی #آزادی_بیان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍22❤6
پایان استبداد، با شجاعت و افشاگری؛
نه با ترس و سکوت!
پیام همراهان
هیچ استبدادی تنها با زور دوام نمیآورد؛ آنچه عمرش را دراز میکند، ترس در دل مردم است. ترس، شکل خشونت خاموش است؛ نه فقط در زندان و بازداشتگاه، بلکه در سکوتها، نگاههای خالی و جملاتی که گفته نمیشوند. حکومتهای اقتدارگرا میدانند جامعهای که بترسد، خودش دیوارهای درون ذهنش را میسازد و نیازی به سرکوب فیزیکی گسترده ندارد. تجربهٔ اعتراضهای سال ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ نشان داد که سرکوب کوتاهمدت خیابانها را کنترل میکند، اما مشروعیت حکومت را کاهش میدهد و به مرور بر مقاومت جمعی تأثیر میگذارد.
راه بازپسگیری قدرت از ترس، گفتن و شنیدن روایتهاست. هر تجربهٔ فردی که از سکوت بیرون میآید، سنگی است در دیوار استبداد. جنبشهای ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ در ایران نشان دادند که وقتی مردم میبینند دیگران هم مقاومت میکنند، احساس انزوا کاهش مییابد و انگیزه برای مشارکت افزایش پیدا میکند. شجاعت در این مسیر یعنی بازپسگیری حق گفتن، حتی وقتی فضا تنگ و محدود است.
افشاگری، به معنای اخلاقی و مستندش، ادامهی همین شجاعت است. هر تصویر، گزارش یا روایت دقیق از خشونت و نقض حقوق، هزینهٔ سرکوب را بالا میبرد. حتی بدون شعار یا خشونت، انتشار حقیقت مشروعیت زور را کاهش میدهد و جهان را نسبت به اعمال حکومت حساس میکند. در آبان ۹۸ زمانی که اینترنت قطع شد، نشان داد که حکومت میتواند خشونت را موقتاً پنهان کند، اما مستندسازی و افشاگری بعدی هزینهٔ بلندمدت سیاسی و حقوقی ایجاد میکند.
استبداد با سکوت زنده میماند و با شجاعت و افشاگری میمیرد. مسیر تغییر مرحلهای است:
۱. آگاهی و همدلی برای کاهش ترس
۲. روایت و افشاگری مستند برای افزایش هزینهی سرکوب
۳. همبستگی و استمرار برای تثبیت تغییر
این سه مرحله، هرچند آهسته، ولی پایدار، جامعه را به کنش آگاهانه و اخلاقی ترغیب میکند و آغازگر پایان استبداد است.
#همبستگی #دادخواهی #روایتگری #استبداد #شهامت_مدنی #آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نه با ترس و سکوت!
پیام همراهان
هیچ استبدادی تنها با زور دوام نمیآورد؛ آنچه عمرش را دراز میکند، ترس در دل مردم است. ترس، شکل خشونت خاموش است؛ نه فقط در زندان و بازداشتگاه، بلکه در سکوتها، نگاههای خالی و جملاتی که گفته نمیشوند. حکومتهای اقتدارگرا میدانند جامعهای که بترسد، خودش دیوارهای درون ذهنش را میسازد و نیازی به سرکوب فیزیکی گسترده ندارد. تجربهٔ اعتراضهای سال ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ نشان داد که سرکوب کوتاهمدت خیابانها را کنترل میکند، اما مشروعیت حکومت را کاهش میدهد و به مرور بر مقاومت جمعی تأثیر میگذارد.
راه بازپسگیری قدرت از ترس، گفتن و شنیدن روایتهاست. هر تجربهٔ فردی که از سکوت بیرون میآید، سنگی است در دیوار استبداد. جنبشهای ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ در ایران نشان دادند که وقتی مردم میبینند دیگران هم مقاومت میکنند، احساس انزوا کاهش مییابد و انگیزه برای مشارکت افزایش پیدا میکند. شجاعت در این مسیر یعنی بازپسگیری حق گفتن، حتی وقتی فضا تنگ و محدود است.
افشاگری، به معنای اخلاقی و مستندش، ادامهی همین شجاعت است. هر تصویر، گزارش یا روایت دقیق از خشونت و نقض حقوق، هزینهٔ سرکوب را بالا میبرد. حتی بدون شعار یا خشونت، انتشار حقیقت مشروعیت زور را کاهش میدهد و جهان را نسبت به اعمال حکومت حساس میکند. در آبان ۹۸ زمانی که اینترنت قطع شد، نشان داد که حکومت میتواند خشونت را موقتاً پنهان کند، اما مستندسازی و افشاگری بعدی هزینهٔ بلندمدت سیاسی و حقوقی ایجاد میکند.
استبداد با سکوت زنده میماند و با شجاعت و افشاگری میمیرد. مسیر تغییر مرحلهای است:
۱. آگاهی و همدلی برای کاهش ترس
۲. روایت و افشاگری مستند برای افزایش هزینهی سرکوب
۳. همبستگی و استمرار برای تثبیت تغییر
این سه مرحله، هرچند آهسته، ولی پایدار، جامعه را به کنش آگاهانه و اخلاقی ترغیب میکند و آغازگر پایان استبداد است.
#همبستگی #دادخواهی #روایتگری #استبداد #شهامت_مدنی #آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍18❤1
جین شارپ:
قدرتِ حاکمان از اطاعتِ مردم برمیخیزد؛ وقتی اطاعت شکسته شود، قدرت فرو میریزد
پیام همراهان
در هر جامعهی استبدادی، آزادی نه ناگهانی میآید و نه از بالا بخشیده میشود. آزادی بر دو بال استوار است: شجاعت مردم و افشاگری حاکمیت. این دو بال، آرام و پیوسته رشد میکنند؛ یکی از دل آگاهی و همبستگی مردم، و دیگری از درون تناقضها و دروغهای قدرت.
جین شارپ، نظریهپرداز مقاومت مدنی، میگوید قدرت دیکتاتور تا زمانی دوام دارد که مردم از او اطاعت کنند. وقتی اطاعت شکسته شود، حتی حکومت مسلح هم در برابر ارادهی جمعی ناتوان است. وظیفهی کنشگران مدنی همینجا آغاز میشود: کاهش هزینهی شجاعت.
شجاعت به معنای قهرمانی نیست؛ گفتن حقیقت در جمعی کوچک، حمایت از دیگری، آموزش، روایتگری و نترسیدن از همفکری نیز شجاعتاند. هر بار که ترس به زبان آورده میشود، کمی از قدرتش کاسته میشود. تجربهی جنبشهای جهانی، از لهستان تا ایران، نشان میدهد که شجاعت فردی وقتی بازتاب پیدا کند، به شجاعت جمعی بدل میشود و مشارکت را زنده میکند.
بال دوم آزادی، افشاگری است. حکومتهای سرکوبگر از سکوت و فراموشی تغذیه میکنند. مستندسازی، روایت قربانیان و افشای حقیقت، پرده از چهرهی قدرت برمیدارد و مشروعیت ظلم را میریزد. وقتی دروغها دیده و شنیده شوند، هزینهی سرکوب بالا میرود و دیگر هیچ حکومت مستبدی نمیتواند بدون پاسخ دوام بیاورد. تجربهی آفریقای جنوبی، شیلی و ایران نشان داده است که رسوایی حاکمیت، نخستین نشانهی فروپاشی درونی نظام است؛ جایی که حکومت هنوز ایستاده اما اعتبارش مرده است.
آزادی زمانی آغاز میشود که این دو بال فعال شوند: مردم شجاعتر شوند و قدرت رسواتر. مسیر این پرواز نه با خشونت، بلکه با آگاهی، همبستگی و اخلاق طی میشود. زیرا در نهایت، سقوط استبداد یعنی بازگشت کرامت به انسان.
#استبداد_دینی #شهامت_مدنی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
قدرتِ حاکمان از اطاعتِ مردم برمیخیزد؛ وقتی اطاعت شکسته شود، قدرت فرو میریزد
پیام همراهان
در هر جامعهی استبدادی، آزادی نه ناگهانی میآید و نه از بالا بخشیده میشود. آزادی بر دو بال استوار است: شجاعت مردم و افشاگری حاکمیت. این دو بال، آرام و پیوسته رشد میکنند؛ یکی از دل آگاهی و همبستگی مردم، و دیگری از درون تناقضها و دروغهای قدرت.
جین شارپ، نظریهپرداز مقاومت مدنی، میگوید قدرت دیکتاتور تا زمانی دوام دارد که مردم از او اطاعت کنند. وقتی اطاعت شکسته شود، حتی حکومت مسلح هم در برابر ارادهی جمعی ناتوان است. وظیفهی کنشگران مدنی همینجا آغاز میشود: کاهش هزینهی شجاعت.
شجاعت به معنای قهرمانی نیست؛ گفتن حقیقت در جمعی کوچک، حمایت از دیگری، آموزش، روایتگری و نترسیدن از همفکری نیز شجاعتاند. هر بار که ترس به زبان آورده میشود، کمی از قدرتش کاسته میشود. تجربهی جنبشهای جهانی، از لهستان تا ایران، نشان میدهد که شجاعت فردی وقتی بازتاب پیدا کند، به شجاعت جمعی بدل میشود و مشارکت را زنده میکند.
بال دوم آزادی، افشاگری است. حکومتهای سرکوبگر از سکوت و فراموشی تغذیه میکنند. مستندسازی، روایت قربانیان و افشای حقیقت، پرده از چهرهی قدرت برمیدارد و مشروعیت ظلم را میریزد. وقتی دروغها دیده و شنیده شوند، هزینهی سرکوب بالا میرود و دیگر هیچ حکومت مستبدی نمیتواند بدون پاسخ دوام بیاورد. تجربهی آفریقای جنوبی، شیلی و ایران نشان داده است که رسوایی حاکمیت، نخستین نشانهی فروپاشی درونی نظام است؛ جایی که حکومت هنوز ایستاده اما اعتبارش مرده است.
آزادی زمانی آغاز میشود که این دو بال فعال شوند: مردم شجاعتر شوند و قدرت رسواتر. مسیر این پرواز نه با خشونت، بلکه با آگاهی، همبستگی و اخلاق طی میشود. زیرا در نهایت، سقوط استبداد یعنی بازگشت کرامت به انسان.
#استبداد_دینی #شهامت_مدنی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤20👍9🕊3👌1
کروبی در دیدار با فرزندان موسوی: برخی نظامیها در مجلس چنان برای پوتین یقه پاره میکنند که اگر حزب توده در قدرت بود، بیش از این نمیکرد
مهدی کروبی، از رهبران جنبش سبز، در دیدار با فرزندان میرحسین موسوی، با انتقاد از رویکرد وابستگی برخی نمایندگان به روسیه، گفت:
«برخی نظامیها در مجلس بهگونهای برای پوتین یقه پاره میکنند که بعید میدانم اگر حزب توده در قدرت بود، بیش از این برای روسها یقه پاره میکرد.»
او با اشاره به رویدادهای پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ افزود:
«آقای خامنهای در انتخابات ۸۸ نه تنها رأی مردم را تحمل نکرد، بلکه از تقلب و سرکوب خشن حمایت کرد و ما را متهم به فتنه، بی بصیرتی و نانجیبی کرد. اما مدعی بصیرت، اقتصاد، فرهنگ، امنیت و اخلاق را از بین برد و آنچه امروز شاهدیم، محصول همان رویکرد غلط است.»
کروبی در بخش پایانی سخنان خود ابراز امیدواری کرد که «کینهها و لجبازیهای کودکانه پایان یابد» و افزود:
«امیدوارم بهزودی شاهد آزادی مهندس میرحسین موسوی و همسر محترمشان باشیم.»
ـ در جنگ قدرت بین گروههای برآمده از انقلاب ۵۷، گروههای مختلف همدیگر را به وابستگی به قدرتهای بزرگ متهم میکنند. جمهوری اسلامی در سالهای گذشته به شدت با دادن امتیازهای زیاد به چین و روسیه تلاش کرد تا حمایت این دو قدرت را جلب کند. ولی در سر بزنگاهها این دو کشور پشت نظام ولایی را خالی کردند. با این حال برخی نمایندگان مجلس رژیم اخیرا در حمایت از وزیر امور خارجه روسیه و علیه برخی مقامات سابق رژیم سخنرانی کردهاند.
اما؛ مهدی کروبی گرچه به ویژه در دهه شصت و هفتاد از مقامات عالیه رژیم بود، بعد از جنبش سبز ابتدا به واسطه ایستادگی در برابر خامنهای، محبوبیت کسب کرد، ولی به علت وفادار ماندن به اصل نظام و شخص خمینی و شرکت در انتخابات، به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. در هر حال در اعتراضات سالهای اخیر مردم ایران از همه جناحهای رژیم عبور کردهاند، اما اختلاف بین گروهها و جناحهای سیاسی وفادار به جمهوری اسلامی، همواره با افشاگری بسیاری از وابستگیها و مفاسد همراه بوده است.
#روسیه #نه_به_جمهورى_اسلامى #وابستگی #استبداد_دینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهدی کروبی، از رهبران جنبش سبز، در دیدار با فرزندان میرحسین موسوی، با انتقاد از رویکرد وابستگی برخی نمایندگان به روسیه، گفت:
«برخی نظامیها در مجلس بهگونهای برای پوتین یقه پاره میکنند که بعید میدانم اگر حزب توده در قدرت بود، بیش از این برای روسها یقه پاره میکرد.»
او با اشاره به رویدادهای پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ افزود:
«آقای خامنهای در انتخابات ۸۸ نه تنها رأی مردم را تحمل نکرد، بلکه از تقلب و سرکوب خشن حمایت کرد و ما را متهم به فتنه، بی بصیرتی و نانجیبی کرد. اما مدعی بصیرت، اقتصاد، فرهنگ، امنیت و اخلاق را از بین برد و آنچه امروز شاهدیم، محصول همان رویکرد غلط است.»
کروبی در بخش پایانی سخنان خود ابراز امیدواری کرد که «کینهها و لجبازیهای کودکانه پایان یابد» و افزود:
«امیدوارم بهزودی شاهد آزادی مهندس میرحسین موسوی و همسر محترمشان باشیم.»
ـ در جنگ قدرت بین گروههای برآمده از انقلاب ۵۷، گروههای مختلف همدیگر را به وابستگی به قدرتهای بزرگ متهم میکنند. جمهوری اسلامی در سالهای گذشته به شدت با دادن امتیازهای زیاد به چین و روسیه تلاش کرد تا حمایت این دو قدرت را جلب کند. ولی در سر بزنگاهها این دو کشور پشت نظام ولایی را خالی کردند. با این حال برخی نمایندگان مجلس رژیم اخیرا در حمایت از وزیر امور خارجه روسیه و علیه برخی مقامات سابق رژیم سخنرانی کردهاند.
اما؛ مهدی کروبی گرچه به ویژه در دهه شصت و هفتاد از مقامات عالیه رژیم بود، بعد از جنبش سبز ابتدا به واسطه ایستادگی در برابر خامنهای، محبوبیت کسب کرد، ولی به علت وفادار ماندن به اصل نظام و شخص خمینی و شرکت در انتخابات، به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. در هر حال در اعتراضات سالهای اخیر مردم ایران از همه جناحهای رژیم عبور کردهاند، اما اختلاف بین گروهها و جناحهای سیاسی وفادار به جمهوری اسلامی، همواره با افشاگری بسیاری از وابستگیها و مفاسد همراه بوده است.
#روسیه #نه_به_جمهورى_اسلامى #وابستگی #استبداد_دینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍17❤2👎2💯1💔1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
استفاده ابزاری جمهوری اسلامی از روانپزشکی برای سرکوب مخالفان
در آستانهی سالگرد جانباختن کیانوش سنجری، یادآوری کنیم که چگونه حاکمیتهای توتالیتر در طول تاریخ، از روانپزشکی بهعنوان ابزار سرکوب استفاده کردهاند. همانطور که در این گفتوگوی شنیدنی میان بهرنگ رهبری، خبرنگار، و دکتر احمدرضا یزدی، روانشناس، آمده است، از شوروی استالینی تا جمهوری اسلامی ایران، یک الگوی تکراری وجود دارد: برچسب زدنِ بیماری روانی به مخالفان سیاسی برای بیاعتبارسازی و حذف اجتماعی آنان.
در بخشی از این مصاحبه، دکتر یزدی توضیح میدهد که رژیمهای تمامیتخواه، وقتی برچسبهایی چون «ضد انقلاب» یا «عامل بیگانه» کارایی خود را از دست میدهند، از ابزار روانپزشکی بهره میگیرند تا مخالف را نه بهعنوان معترض، بلکه بهعنوان «بیمار» معرفی کنند. او میگوید: «در ایرانِ امروز، همانطور که در چین و شوروی سابق شاهد بودیم، از بستری اجباری، شوک درمانی و داروهای روانپزشکی بهعنوان ابزار حذف روانی و اجتماعی استفاده میشود.»
در این گفتوگو به نامهایی اشاره میشود که قربانی این روش بودهاند: آهو دریایی، سامان یاسین، ملیکا قرهگزلو، ماهان جلالدوست، سها مرتضوی، هاشم خواستار، بهنام محجوبی و از البته کیانوش سنجری — جوانی که از نوجوانی بارها بازداشت شد، در انفرادی نگهداری شد و در یکی از بازداشتها به آسایشگاه روانی منتقل گردید و همه میدانیم چه اتفاقاتی پس از آن افتاد.
دکتر یزدی تأکید میکند: «این روشها نشانهی شکست رژیم است، نه قدرت آن؛ زیرا دیگر جامعه برچسبهای سیاسی را باور ندارد، و حکومت ناچار به سوءاستفاده از روانپزشکی شده است.»
🔸 از بهرنگ رهبری و دکتر احمدرضا یزدی سپاسگزاریم که فایل این گفتوگو را در اختیار ما قرار دادند.
ـ در صورتی که بازداشت شدید یا از خانوادههای دادخواه هستید و به روانشناس نیاز دارید، با ادمین توانا تماس بگیرید.
درسنامه «راهنمای حمایت روانی-اجتماعی از زندانیان سیاسی
https://tavaana.org/mental-health-political-prisoners-ebook/
سلامت روان زندانیان سیاسی
https://tavaana.org/psychosocial-s
در چنگ استبداد چگونه دوام بیاوریم؟
https://tavaana.org/resilience-prison-detention-interrogation-iran/
زخمهای پنهان؛ راهنمای مقدماتی برای فهم تراما در قربانیان سرکوب
https://tavaana.org/trauma-among-political-prisoners-in-iran/
#روانشناسی #ابزار_سرکوب #سرکوب_مخالفان #مجنون_انگاری #زندانیان_سیاسی #استبداد #توتالیتر #توتالیتاریسم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در آستانهی سالگرد جانباختن کیانوش سنجری، یادآوری کنیم که چگونه حاکمیتهای توتالیتر در طول تاریخ، از روانپزشکی بهعنوان ابزار سرکوب استفاده کردهاند. همانطور که در این گفتوگوی شنیدنی میان بهرنگ رهبری، خبرنگار، و دکتر احمدرضا یزدی، روانشناس، آمده است، از شوروی استالینی تا جمهوری اسلامی ایران، یک الگوی تکراری وجود دارد: برچسب زدنِ بیماری روانی به مخالفان سیاسی برای بیاعتبارسازی و حذف اجتماعی آنان.
در بخشی از این مصاحبه، دکتر یزدی توضیح میدهد که رژیمهای تمامیتخواه، وقتی برچسبهایی چون «ضد انقلاب» یا «عامل بیگانه» کارایی خود را از دست میدهند، از ابزار روانپزشکی بهره میگیرند تا مخالف را نه بهعنوان معترض، بلکه بهعنوان «بیمار» معرفی کنند. او میگوید: «در ایرانِ امروز، همانطور که در چین و شوروی سابق شاهد بودیم، از بستری اجباری، شوک درمانی و داروهای روانپزشکی بهعنوان ابزار حذف روانی و اجتماعی استفاده میشود.»
در این گفتوگو به نامهایی اشاره میشود که قربانی این روش بودهاند: آهو دریایی، سامان یاسین، ملیکا قرهگزلو، ماهان جلالدوست، سها مرتضوی، هاشم خواستار، بهنام محجوبی و از البته کیانوش سنجری — جوانی که از نوجوانی بارها بازداشت شد، در انفرادی نگهداری شد و در یکی از بازداشتها به آسایشگاه روانی منتقل گردید و همه میدانیم چه اتفاقاتی پس از آن افتاد.
دکتر یزدی تأکید میکند: «این روشها نشانهی شکست رژیم است، نه قدرت آن؛ زیرا دیگر جامعه برچسبهای سیاسی را باور ندارد، و حکومت ناچار به سوءاستفاده از روانپزشکی شده است.»
🔸 از بهرنگ رهبری و دکتر احمدرضا یزدی سپاسگزاریم که فایل این گفتوگو را در اختیار ما قرار دادند.
ـ در صورتی که بازداشت شدید یا از خانوادههای دادخواه هستید و به روانشناس نیاز دارید، با ادمین توانا تماس بگیرید.
درسنامه «راهنمای حمایت روانی-اجتماعی از زندانیان سیاسی
https://tavaana.org/mental-health-political-prisoners-ebook/
سلامت روان زندانیان سیاسی
https://tavaana.org/psychosocial-s
در چنگ استبداد چگونه دوام بیاوریم؟
https://tavaana.org/resilience-prison-detention-interrogation-iran/
زخمهای پنهان؛ راهنمای مقدماتی برای فهم تراما در قربانیان سرکوب
https://tavaana.org/trauma-among-political-prisoners-in-iran/
#روانشناسی #ابزار_سرکوب #سرکوب_مخالفان #مجنون_انگاری #زندانیان_سیاسی #استبداد #توتالیتر #توتالیتاریسم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍13🕊2
زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد؟
وقتی زبان میترسد، استبداد نفس میکشد!
پیام همراهان
میگویند: «زبان سرخ، سر سبز میدهد بر باد».
در نگاه نخست، این جمله، پندی است برای احتیاط در گفتار.
اما در عمق فرهنگهای استبدادزده، به دستور سکوت بدل شده است.
یادآور اینکه نجات در خاموشی است و خطر در گفتن.
استبداد فقط با زور و زندان پابرجا نمیماند؛
در واژهها خانه میکند، در مثلها، در شوخیهای روزمره.
وقتی زبانی از ترس شکل میگیرد، اندیشه نیز در آن میلرزد.
آدمی میآموزد که حقیقت را در دل نگه دارد تا تنش در امان بماند.
و اینگونه، ترس از زبان به جان سرایت میکند.
سهیل عنایتالله، آیندهپژوه اندیشمند، در تحلیل لایهای واقعیت میگوید:
پدیدهها را باید از سطح رویدادها به ژرفای استعاره برد.
در این عمق، مثلها حامل جهانبینیاند.
«زبان سرخ، سر سبز میدهد بر باد» استعارهی جهانی است
که در آن سخن گفتن خطرناک است و نجات در خاموشی.
اما آیا واقعاً چنین است؟
شاید برعکس، آنکس که خاموش میماند، آرامآرام از درون فرو میپوسد.
زبان سرخ، یعنی زبان زنده، خوندار، در جریان.
خاموشی، خشکیدن همین جریان است.
زبان، نه دشمن سر، که نگهبان آن است.
اگر زبان بترسد، ذهن میمیرد.
شاید زمان آن رسیده باشد که این مثل را وارونه کنیم؛
بگوییم:
«زبان سرخ، باغ سبز را شکوفا میکند.»
چراکه تنها در زبانی آزاد، اندیشه بیدار میشود
و حقیقت، نه تهدید که تنفس جهان است.
آیا ما هنوز از گفتن میترسیم،
یا از شنیدنِ آنچه گفتنی است؟
به نظر شما استبداد در چه ضرب المثلهای دیگری خانه کرده؟ چند مورد را شما نام ببرید.
ـ عکس: تصویر جاویدنام آرش فروزنده جمالی، پس از مسمومیت توسط عوامل جمهوری اسلامی
#استبداد #ترس #شهامت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وقتی زبان میترسد، استبداد نفس میکشد!
پیام همراهان
میگویند: «زبان سرخ، سر سبز میدهد بر باد».
در نگاه نخست، این جمله، پندی است برای احتیاط در گفتار.
اما در عمق فرهنگهای استبدادزده، به دستور سکوت بدل شده است.
یادآور اینکه نجات در خاموشی است و خطر در گفتن.
استبداد فقط با زور و زندان پابرجا نمیماند؛
در واژهها خانه میکند، در مثلها، در شوخیهای روزمره.
وقتی زبانی از ترس شکل میگیرد، اندیشه نیز در آن میلرزد.
آدمی میآموزد که حقیقت را در دل نگه دارد تا تنش در امان بماند.
و اینگونه، ترس از زبان به جان سرایت میکند.
سهیل عنایتالله، آیندهپژوه اندیشمند، در تحلیل لایهای واقعیت میگوید:
پدیدهها را باید از سطح رویدادها به ژرفای استعاره برد.
در این عمق، مثلها حامل جهانبینیاند.
«زبان سرخ، سر سبز میدهد بر باد» استعارهی جهانی است
که در آن سخن گفتن خطرناک است و نجات در خاموشی.
اما آیا واقعاً چنین است؟
شاید برعکس، آنکس که خاموش میماند، آرامآرام از درون فرو میپوسد.
زبان سرخ، یعنی زبان زنده، خوندار، در جریان.
خاموشی، خشکیدن همین جریان است.
زبان، نه دشمن سر، که نگهبان آن است.
اگر زبان بترسد، ذهن میمیرد.
شاید زمان آن رسیده باشد که این مثل را وارونه کنیم؛
بگوییم:
«زبان سرخ، باغ سبز را شکوفا میکند.»
چراکه تنها در زبانی آزاد، اندیشه بیدار میشود
و حقیقت، نه تهدید که تنفس جهان است.
آیا ما هنوز از گفتن میترسیم،
یا از شنیدنِ آنچه گفتنی است؟
به نظر شما استبداد در چه ضرب المثلهای دیگری خانه کرده؟ چند مورد را شما نام ببرید.
ـ عکس: تصویر جاویدنام آرش فروزنده جمالی، پس از مسمومیت توسط عوامل جمهوری اسلامی
#استبداد #ترس #شهامت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍20❤2👎1💔1
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل، یادداشتی به شرح زیر در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرده است:
«اصلاحات» سالهاست که مرده.
از قضا «اصلاحات» را خود جمهوری اسلامی کشت و رهبرش بر جنازه «اصلاحات»، پیش از جنازه سردارانش نماز خواند.
اکنون هم جمهوری اسلامی تلاش می کند برای انحراف افکار عمومی از مسئله اصلی که نزاع و چالش بین کسانی است که به «بقاء» جمهوری اسلامی باور دارند و کسانی که برای «پایان» دادن به جمهوری اسلامی تلاش می کنند، بازی جعلی«اصلاحات» را با بحث« اصلاح طلبان» و«غیر اصلاح طلبان»، داغ و پر بیننده کند. تا فریبکارانه واقعیت را خاک کند.
زمین بازی را مردم عوض کردهاند. هراس جمهوری اسلامی از همین است.
آدرس غلط ندهید.
زمان اصلاحات سالهاست که گذشته است.
جدال اصلی به واقع بین «بقاء طلبان» و «پایان خواهان» رژیم دینی استبدادی است.
جمهوری اسلامی نه با شعار، بلکه در عمل و نه ناآگاهانه بلکه آگاهانه اثبات کرد که اصلاح ناپذیر است. اکنون نیز چیزی از آن بر جای نمانده که نیرویی بخواهد اصلاحش کند.
اکنون« اصلاحات» به واقع انحراف، توهم، و لجاجتی بیش نیست.
برای زندگی، دموکراسی، آزادی، برابری، توسعه، حقوق بشر، جامعه مدنی، صلح و شان و کرامت انسانی راهی جز «پایان» دادن به جمهوری اسلامی و گذار از استبداد به دموکراسی باقی نمانده است.
عهد و پیمان ما رسیدن به آزادی، دموکراسی و برابری است که شرط لازم آن پایان دادن به استبداد دینی است.
من به عنوان یک مدافع حقوق بشر و صلح طلب و اساسا با معیار «صلح» و «حقوق بشر» قائل به گذارم و برای «پایان دادن» به جمهوری اسلامی به مثابه رژیم دینی استبدادی در تلاشم.
پیروزی سهل نیست، اما قطعی است.
نرگس محمدی
۱۳ آبان ۱۴۰۴
#نرگس_محمدی #اصلاحطلب_اصولگرا_دیگه_تمومه_ماجرا #استبداد_دینی #نه_به_جمهوری_اسلامی #آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«اصلاحات» سالهاست که مرده.
از قضا «اصلاحات» را خود جمهوری اسلامی کشت و رهبرش بر جنازه «اصلاحات»، پیش از جنازه سردارانش نماز خواند.
اکنون هم جمهوری اسلامی تلاش می کند برای انحراف افکار عمومی از مسئله اصلی که نزاع و چالش بین کسانی است که به «بقاء» جمهوری اسلامی باور دارند و کسانی که برای «پایان» دادن به جمهوری اسلامی تلاش می کنند، بازی جعلی«اصلاحات» را با بحث« اصلاح طلبان» و«غیر اصلاح طلبان»، داغ و پر بیننده کند. تا فریبکارانه واقعیت را خاک کند.
زمین بازی را مردم عوض کردهاند. هراس جمهوری اسلامی از همین است.
آدرس غلط ندهید.
زمان اصلاحات سالهاست که گذشته است.
جدال اصلی به واقع بین «بقاء طلبان» و «پایان خواهان» رژیم دینی استبدادی است.
جمهوری اسلامی نه با شعار، بلکه در عمل و نه ناآگاهانه بلکه آگاهانه اثبات کرد که اصلاح ناپذیر است. اکنون نیز چیزی از آن بر جای نمانده که نیرویی بخواهد اصلاحش کند.
اکنون« اصلاحات» به واقع انحراف، توهم، و لجاجتی بیش نیست.
برای زندگی، دموکراسی، آزادی، برابری، توسعه، حقوق بشر، جامعه مدنی، صلح و شان و کرامت انسانی راهی جز «پایان» دادن به جمهوری اسلامی و گذار از استبداد به دموکراسی باقی نمانده است.
عهد و پیمان ما رسیدن به آزادی، دموکراسی و برابری است که شرط لازم آن پایان دادن به استبداد دینی است.
من به عنوان یک مدافع حقوق بشر و صلح طلب و اساسا با معیار «صلح» و «حقوق بشر» قائل به گذارم و برای «پایان دادن» به جمهوری اسلامی به مثابه رژیم دینی استبدادی در تلاشم.
پیروزی سهل نیست، اما قطعی است.
نرگس محمدی
۱۳ آبان ۱۴۰۴
#نرگس_محمدی #اصلاحطلب_اصولگرا_دیگه_تمومه_ماجرا #استبداد_دینی #نه_به_جمهوری_اسلامی #آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍20👎3❤1🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در جریان خیزش «زن، زندگی، آزادی»، دانشآموزان حضور در رنگی داشتند. آنها در خیابان و در مدرسه اعتراض خود را بیان میکردند. جمهوری اسلامی برای سرکوب دانشآموزان روشی در پیش گرفت که پیشتر در کشور افغانستان به کار گرفته شده بود. استفاده از یک ماده شیمیایی بد بو در مدارس سراسر کشور که موجب میشد حال دانشآموزان بد شود. این کار به طور سازماندهی شده انجام میشد.
اما مقامات حکومتی و وابستگان به آنها بیان میکردند که این بد شدن حال دانشآموزان ناشی از یک عامل روانی و هیستری جمعی است و عامل بیرونی ندارد.
در این گفتوگوی شنیدنی میان بهرنگ رهبری، خبرنگار، و دکتر احمدرضا یزدی، روانشناس، درباره این موضوع صحبت میشود.
🔸 از بهرنگ رهبری و دکتر احمدرضا یزدی سپاسگزاریم که فایل این گفتوگو را در اختیار ما قرار دادند.
ـ در صورتی که بازداشت شدید یا از خانوادههای دادخواه هستید و به روانشناس نیاز دارید، با ادمین توانا تماس بگیرید.
درسنامه «راهنمای حمایت روانی-اجتماعی از زندانیان سیاسی
https://tavaana.org/mental-health-political-prisoners-ebook/
سلامت روان زندانیان سیاسی
https://tavaana.org/psychosocial-s
در چنگ استبداد چگونه دوام بیاوریم؟
https://tavaana.org/resilience-prison-detention-interrogation-iran/
زخمهای پنهان؛ راهنمای مقدماتی برای فهم تراما در قربانیان سرکوب
https://tavaana.org/trauma-among-political-prisoners-in-iran/
#روانشناسی #حمله_شیمیایی_به_مدارس #استبداد #توتالیتر #توتالیتاریسم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اما مقامات حکومتی و وابستگان به آنها بیان میکردند که این بد شدن حال دانشآموزان ناشی از یک عامل روانی و هیستری جمعی است و عامل بیرونی ندارد.
در این گفتوگوی شنیدنی میان بهرنگ رهبری، خبرنگار، و دکتر احمدرضا یزدی، روانشناس، درباره این موضوع صحبت میشود.
🔸 از بهرنگ رهبری و دکتر احمدرضا یزدی سپاسگزاریم که فایل این گفتوگو را در اختیار ما قرار دادند.
ـ در صورتی که بازداشت شدید یا از خانوادههای دادخواه هستید و به روانشناس نیاز دارید، با ادمین توانا تماس بگیرید.
درسنامه «راهنمای حمایت روانی-اجتماعی از زندانیان سیاسی
https://tavaana.org/mental-health-political-prisoners-ebook/
سلامت روان زندانیان سیاسی
https://tavaana.org/psychosocial-s
در چنگ استبداد چگونه دوام بیاوریم؟
https://tavaana.org/resilience-prison-detention-interrogation-iran/
زخمهای پنهان؛ راهنمای مقدماتی برای فهم تراما در قربانیان سرکوب
https://tavaana.org/trauma-among-political-prisoners-in-iran/
#روانشناسی #حمله_شیمیایی_به_مدارس #استبداد #توتالیتر #توتالیتاریسم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊16👍4❤3
از تردید تا تسلیم؛
سازوکار روانی جمهوری اسلامی برای بقای خودش
پیام همراهان
یکی از ابزارهای پنهان اما مؤثر جمهوری اسلامی برای بقا، جنگ روانی علیه مردم است؛ جنگی که در میدان ذهن شهروندان جریان دارد. هدف آن روشن است: کاشتن تردید، پرورش ترس، و در نهایت، رساندن جامعه به نقطهی تسلیم.
رسانههای رسمی سالهاست این پیام را تکرار میکنند: اگر نظام نباشد، ایران سوریه میشود. این جملهی ساده، جوهرهی یک مهندسی روانی است. حکومت با تکیه بر خاطرهی جمعی جنگ و ناامنی، این ترس را در ذهن مردم نهادینه کرده که نبودش مساوی با فروپاشی است. در نتیجه، بسیاری از شهروندان به جای پرسش از حکومت، در جستوجوی پناه در دامن آن میشوند.
همزمان، دستگاه تبلیغاتی حکومت به تخریب هر صدای بدیل میپردازد. اختلاف نظر میان نیروهای منتقد، به تمسخر گرفته میشود تا مردم به ناکارآمدی اپوزیسیون باور پیدا کنند. این در حالی است که تنوع دیدگاه، در جوامع آزاد نشانهی پویایی است نه ضعف.
در این میان، بسیاری از شهروندان خسته از اضطراب مداوم، از کنش به تماشا عقبنشینی میکنند. زنی میگوید: «اگر اعتراض کنیم، کشور تجزیه میشود.» این جمله، خلاصهی موفقیت جنگ روانی حکومت است؛ جامعهای که از آیندهی خود میترسد، دیگر برای ساختنش نمیجنگد.
اما تاریخ روایت دیگری دارد. از شیلی تا کره جنوبی، هیچ دیکتاتوری با ترس جاودانه نمانده است. هرجا مردم دوباره به آگاهی و همبستگی بازگشتهاند، نظم تازهای شکل گرفته است.
جمهوری اسلامی از تردید تا تسلیم را طرحریزی کرده است، اما پادزهر آن در دست خود مردم است: بازسازی اعتماد، گفتوگو و یادآوری اینکه هرجومرج، نه در نبود قدرت مطلقه، که در فقدان آگاهی جمعی آغاز میشود.
دموکراسی هرجومرج نیست؛ برعکس، با احترام به تنوع و پذیرش تکثر، انسجامی پایدار در جامعه میآفریند.
این استبداد است که با حذف تفاوتها، بذر دشمنی میکارد و امکان زندگی مسالمتآمیز را از مردم میگیرد.
#نه_به_جمهوری_اسلامی #استبداد #پروپاگاندا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سازوکار روانی جمهوری اسلامی برای بقای خودش
پیام همراهان
یکی از ابزارهای پنهان اما مؤثر جمهوری اسلامی برای بقا، جنگ روانی علیه مردم است؛ جنگی که در میدان ذهن شهروندان جریان دارد. هدف آن روشن است: کاشتن تردید، پرورش ترس، و در نهایت، رساندن جامعه به نقطهی تسلیم.
رسانههای رسمی سالهاست این پیام را تکرار میکنند: اگر نظام نباشد، ایران سوریه میشود. این جملهی ساده، جوهرهی یک مهندسی روانی است. حکومت با تکیه بر خاطرهی جمعی جنگ و ناامنی، این ترس را در ذهن مردم نهادینه کرده که نبودش مساوی با فروپاشی است. در نتیجه، بسیاری از شهروندان به جای پرسش از حکومت، در جستوجوی پناه در دامن آن میشوند.
همزمان، دستگاه تبلیغاتی حکومت به تخریب هر صدای بدیل میپردازد. اختلاف نظر میان نیروهای منتقد، به تمسخر گرفته میشود تا مردم به ناکارآمدی اپوزیسیون باور پیدا کنند. این در حالی است که تنوع دیدگاه، در جوامع آزاد نشانهی پویایی است نه ضعف.
در این میان، بسیاری از شهروندان خسته از اضطراب مداوم، از کنش به تماشا عقبنشینی میکنند. زنی میگوید: «اگر اعتراض کنیم، کشور تجزیه میشود.» این جمله، خلاصهی موفقیت جنگ روانی حکومت است؛ جامعهای که از آیندهی خود میترسد، دیگر برای ساختنش نمیجنگد.
اما تاریخ روایت دیگری دارد. از شیلی تا کره جنوبی، هیچ دیکتاتوری با ترس جاودانه نمانده است. هرجا مردم دوباره به آگاهی و همبستگی بازگشتهاند، نظم تازهای شکل گرفته است.
جمهوری اسلامی از تردید تا تسلیم را طرحریزی کرده است، اما پادزهر آن در دست خود مردم است: بازسازی اعتماد، گفتوگو و یادآوری اینکه هرجومرج، نه در نبود قدرت مطلقه، که در فقدان آگاهی جمعی آغاز میشود.
دموکراسی هرجومرج نیست؛ برعکس، با احترام به تنوع و پذیرش تکثر، انسجامی پایدار در جامعه میآفریند.
این استبداد است که با حذف تفاوتها، بذر دشمنی میکارد و امکان زندگی مسالمتآمیز را از مردم میگیرد.
#نه_به_جمهوری_اسلامی #استبداد #پروپاگاندا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍17❤3🕊2
خامنهای میرود، شما میمانید!
آیا به فردای خود اندیشیدهاید؟
پیام همراهان
ای آنان که خود را «وفادار» میدانید،
اما وفاداریتان را به قدرت گره زدهاید،
سخن با شماست، نه با مستبدان، که گوششان پر است و دلشان کور.
خامنهای هم خواهد رفت؛
این قانون تاریخ است، از فرعون تا قذافی،
و هر مستبدی که بر تخت خون نشست.
اما آنگاه که مستبد میرود،
شما میمانید، در میان مردم، در برابر وجدان، در داوری تاریخ.
بسیاری پیش از شما چنین کردند:
با ظلم همراه شدند، سکوت را انتخاب کردند،
و روزی که طوفان برخاست،
مستبد گریخت و آنان ماندند در آتش خشم ملت.
بشار اسد گریخت، اما کارگزارانش را نتوانست با خود ببرد؛
آنها ماندند تا پاسخگوی خونهایی باشند که برای بقای او ریخته شد.
تاریخ همیشه همینگونه پیش میرود:
قدرت زوال مییابد، اما شرمساریِ خدمت به ظلم، میماند.
شما امروز شاید مأمور باشید،
اما فردا در برابر عدالت و مردم، «معذور» نخواهید بود.
هیچ فرمانی شما را از مسئولیت انسانی نمیرهاند.
اصرار بر سکوت و همراهی،
فاصلهی شما را با نجات اخلاقی بیشتر میکند.
هرچه دیرتر از قطار ظلم پیاده شوید،
بهای بازگشتتان سنگینتر خواهد بود.
مردمی که سالها تحقیر و سرکوب شدهاند،
وقتی برخیزند، دیگر به آسانی نمیبخشند.
اگر امروز به اخلاق نمیاندیشید،
لااقل به فردای خود فکر کنید.
قدرت رفتنی است، اما نام و ننگ ماندنی است.
آن روز که پردهها کنار رود،
پرسش مردم این خواهد بود:
کجا بودی، آنگاه که باید میایستادی؟
اکنون هنوز فرصتی هست.
فرصتی برای انتخاب انسان بودن،
پیش از آنکه دیر شود،
پیش از آنکه در تاریخ، نامتان کنار جباران نوشته شود.
#نه_به_جمهوری_اسلامی #استبداد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آیا به فردای خود اندیشیدهاید؟
پیام همراهان
ای آنان که خود را «وفادار» میدانید،
اما وفاداریتان را به قدرت گره زدهاید،
سخن با شماست، نه با مستبدان، که گوششان پر است و دلشان کور.
خامنهای هم خواهد رفت؛
این قانون تاریخ است، از فرعون تا قذافی،
و هر مستبدی که بر تخت خون نشست.
اما آنگاه که مستبد میرود،
شما میمانید، در میان مردم، در برابر وجدان، در داوری تاریخ.
بسیاری پیش از شما چنین کردند:
با ظلم همراه شدند، سکوت را انتخاب کردند،
و روزی که طوفان برخاست،
مستبد گریخت و آنان ماندند در آتش خشم ملت.
بشار اسد گریخت، اما کارگزارانش را نتوانست با خود ببرد؛
آنها ماندند تا پاسخگوی خونهایی باشند که برای بقای او ریخته شد.
تاریخ همیشه همینگونه پیش میرود:
قدرت زوال مییابد، اما شرمساریِ خدمت به ظلم، میماند.
شما امروز شاید مأمور باشید،
اما فردا در برابر عدالت و مردم، «معذور» نخواهید بود.
هیچ فرمانی شما را از مسئولیت انسانی نمیرهاند.
اصرار بر سکوت و همراهی،
فاصلهی شما را با نجات اخلاقی بیشتر میکند.
هرچه دیرتر از قطار ظلم پیاده شوید،
بهای بازگشتتان سنگینتر خواهد بود.
مردمی که سالها تحقیر و سرکوب شدهاند،
وقتی برخیزند، دیگر به آسانی نمیبخشند.
اگر امروز به اخلاق نمیاندیشید،
لااقل به فردای خود فکر کنید.
قدرت رفتنی است، اما نام و ننگ ماندنی است.
آن روز که پردهها کنار رود،
پرسش مردم این خواهد بود:
کجا بودی، آنگاه که باید میایستادی؟
اکنون هنوز فرصتی هست.
فرصتی برای انتخاب انسان بودن،
پیش از آنکه دیر شود،
پیش از آنکه در تاریخ، نامتان کنار جباران نوشته شود.
#نه_به_جمهوری_اسلامی #استبداد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍24❤7👎3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در بخش دیگر از گفتوگوی بهرنگ رهبری با دکتر احمدرضا یزدی، روانشناس، او ریشههای پذیرش خشونت و سرکوب در بخشی از جامعه ایران را در نقش روشنفکران دینی و مهندسی فکری سالهای گذشته توضیح میدهد.
دکتر یزدی با اشاره به جمله معروف ویکتور فرانکل درباره نقش فلاسفه در شکلگیری اردوگاههای مرگ نازیها میگوید:
«سرکوب فقط کار نیروهای امنیتی نیست؛ در پشت میز برخی فلاسفه و نظریهپردازان طراحی میشود.»
او تأکید میکند پروژههایی مانند انقلاب فرهنگی، حذف توازن فکری و میدان دادن به جریانهای ایدئولوژیک، جامعه را به نقطهای رسانده که حتی «درمان» به ابزاری برای سرکوب تبدیل شده است.
#سرکوب #انقلاب_فرهنگی #استبداد #فاشیسم #روشنفکران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر یزدی با اشاره به جمله معروف ویکتور فرانکل درباره نقش فلاسفه در شکلگیری اردوگاههای مرگ نازیها میگوید:
«سرکوب فقط کار نیروهای امنیتی نیست؛ در پشت میز برخی فلاسفه و نظریهپردازان طراحی میشود.»
او تأکید میکند پروژههایی مانند انقلاب فرهنگی، حذف توازن فکری و میدان دادن به جریانهای ایدئولوژیک، جامعه را به نقطهای رسانده که حتی «درمان» به ابزاری برای سرکوب تبدیل شده است.
#سرکوب #انقلاب_فرهنگی #استبداد #فاشیسم #روشنفکران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👌19🕊4❤1
بیانیه تحلیلی مصطفی تاجزاده از زندان اوین:
متن بیانیه به شرح زیر است:
✅بنبست ولایت فقیه
شکست همهجانبهی نظام ولایت فقیه، ایران را آبستن تحولاتی گسترده، ژرف و اجتنابناپذیر کرده است. همه منتظر تحولاند، اما کسی نمیداند تغییرات مزبور کی و چگونه رخ خواهد داد، چه روندی را طی میکند و فرجام آن چیست. آیا به دمکراسی گذر خواهیم کرد یا شاهد بیدولتی، هرجومرج و سپس استبداد جدیدی خواهیم بود؟ درهرحال مسالمتآمیز بودنِ تحولات بستگی تام به عملکرد ذینفعان و صاحبان نقش از حاکمیت و مخالفانش تا عموم شهروندان دارد. به نظر من رهبر نمیتواند مانع وقوع تغییرات شود، ولی میتواند آنرا بسیار پرهزینه کند و آیندهای تیرهوتار و آکنده از خشونت را برای ملت رقم بزند. به بیان واضح، همراهی نکردن آقای خامنهای با تحولات، مردم را از تحقق آنها منصرف نخواهد کرد؛ اما تقابل او با خواستههای ملت پیامدهای پیشبینیناپذیر و بهشدت مخاطرهآمیز دارد، تاآنجاکه ممکن است راهی برای جبران خسارتهای این لجاجت، دستِکم در کوتاهمدت باقی نگذارد.
✅نه میتواند، نه میگذارد
استراتژی غلط رهبر، بهویژه در دو دهه گذشته، بیشوپیش از هرکس، خود او را سرگردان کرده است. اداره کشور به روش آمرانه و فردی و با سیاستهایی که ایران را به این روز اسفبار کشانده، ناممکن شده است و میهن را گرفتار تلاطمهای بنیانبرافکن میکند. تن دادن به تغییرات اساسی و ضروری برای عبور از بحرانهای درهمتنیدهی کنونی نیز مستلزم ترک تکصدایی و بازگشت حاکمیت به مردم است.
درحالحاضر رهبر نه میتواند با روش «النصر بالرعب» حکم براند و با بگیروببند، احکام اعدام و حبس و حصر بیشتر در دلها وحشت بیفکند؛ نه زیر بار تغییرات عمیق و وسیع میرود که جلب اعتماد، رضایت و مشارکت ملت منوط به آن است.
نه تمهید و اجرای برنامههای درازمدت باوجود تحریمها ممکن است، نه چارهجوییهای موقت جوابگوی بحرانهای همافزای کنونی است.
نه جنگ جدید میتواند گره معضلات را بگشاید، نه صلح جامع و عادلانه با آمریکا در دسترس است.
نه میتواند همچون گذشته اولویت را به تقویت «محور مقاومت» بدهد، نه مهار گرانی، تورم، رکود و بیکاری بدون لغو تحریمها امکانپذیر است.
نه قدرت تحمیل حجاب به زنان را دارد، نه ظرفیت تحمل آزادی حجاب آنان را.
نه میتواند پروژه نظامیسازی حکومت و پادگانیکردن جامعه را ادامهدهد، نه مدیریت میهن را به غیرنظامیان وا میگذارد.
نه میتواند بیشازاین با حربه نظارت استصوابی به حذف منتقدان بپردازد، نه به انتخابات آزاد و عادلانه روی خوش نشان میدهد.
نه میتواند نظرها و مطالبات اکثریت را نادیده بگیرد، نه به استقبال گفتوگوی ملی، تفاهم و آشتی ملی میرود.
نه میتواند همچنان از موضع دانای کل و طلبکارانه سخن بگوید، نه با پذیرش چندصدایی قدرت را تسلیم مردم میکند.
نه جانشینی مییابد که بتواند اختیارات عالم و آدم را به او واگذارد، نه تن به اصلاح/تغییر قانون اساسی میدهد.
نه میتواند عصر یخبندان سیاسی را استمرار بخشد، نه کاری برای آبکردن یخهای بین حاکمیت و ملت میکند.
نه شجاعت سرکشیدن جام زهر را دارد، نه شهامت استعفادادن را.
رهبر که نمیتواند با مدیران کارنابلد و بیتجربه، آنهم در حساسترین و پیچیدهترین شرایط، کشتی کشور را از طوفانها بهسلامت عبور دهد، هنوز تغییرات اساسی را نپذیرفته و حاضر نیست هدایت سکان را به چهرههای توانا، مجرّب و کارآمد بسپارد، درنتیجه دیریازود کشتی را به صخره خواهد کوبید، یا به گِل خواهد نشاند. این درحالیستکه کشور راه نجات دارد، اما رهبر تن به آن نمیدهد. آنچه ولیفقیه میخواهد اکثریت ملت نمیخواهد و برعکس. بنبست همهگیر برآمده از این تضاد، سرنوشتساز است. خوشبختانه گذر زمان به زیان نظام ولایت فقیه است، اما شوربختانه معلوم نیست که به ساحل نجات برسیم.
کوتاه آنکه اسلام حکومتی بهمعنای «اسلام آمرانه و زوری» جاذبه و قدرت بسیجکنندگی خود را ازدست داده است. باوجوداین رهبر مصرّ است که آن را زنده نگه دارد و بر آن اساس حکم براند، آنهم در شرایطی که جنبش مهسا (ژینا) پلیسی و امنیتیکردن کامل فضا را ناممکن کرده است، زیرا عکسالعمل اعتراضی مردم بهویژه جوانان، هم جدی است و هم برای حکومت ویرانگر؛ و رهبر از این حقیقت آگاه است.
✅لکنت زبان رهبر
هرکه در چنین بنبست و برزخی گرفتار آید، سخن گفتن و اخذ تصمیمهای راهبردی برایش بسیار دشوار میشود، اگر ناممکن نشود. بههمیندلیل رهبر نمیتواند بدون لکنت زبان به نقد رژیم پیشین بنشیند، چراکه در بسیاری از عرصهها، اوضاع در زمان شاه اگر بهتر نبود، بدتر هم نبود. او همچنین نمیتواند به تبیین شکستها و آسیبشناسی نظام حکمرانی بپردازد...
🔗ادامه
tinyurl.com/ys6cfhrw
#بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #استبداد_دینی #ولایت_فقیه #مصطفی_تاجزاده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن بیانیه به شرح زیر است:
✅بنبست ولایت فقیه
شکست همهجانبهی نظام ولایت فقیه، ایران را آبستن تحولاتی گسترده، ژرف و اجتنابناپذیر کرده است. همه منتظر تحولاند، اما کسی نمیداند تغییرات مزبور کی و چگونه رخ خواهد داد، چه روندی را طی میکند و فرجام آن چیست. آیا به دمکراسی گذر خواهیم کرد یا شاهد بیدولتی، هرجومرج و سپس استبداد جدیدی خواهیم بود؟ درهرحال مسالمتآمیز بودنِ تحولات بستگی تام به عملکرد ذینفعان و صاحبان نقش از حاکمیت و مخالفانش تا عموم شهروندان دارد. به نظر من رهبر نمیتواند مانع وقوع تغییرات شود، ولی میتواند آنرا بسیار پرهزینه کند و آیندهای تیرهوتار و آکنده از خشونت را برای ملت رقم بزند. به بیان واضح، همراهی نکردن آقای خامنهای با تحولات، مردم را از تحقق آنها منصرف نخواهد کرد؛ اما تقابل او با خواستههای ملت پیامدهای پیشبینیناپذیر و بهشدت مخاطرهآمیز دارد، تاآنجاکه ممکن است راهی برای جبران خسارتهای این لجاجت، دستِکم در کوتاهمدت باقی نگذارد.
✅نه میتواند، نه میگذارد
استراتژی غلط رهبر، بهویژه در دو دهه گذشته، بیشوپیش از هرکس، خود او را سرگردان کرده است. اداره کشور به روش آمرانه و فردی و با سیاستهایی که ایران را به این روز اسفبار کشانده، ناممکن شده است و میهن را گرفتار تلاطمهای بنیانبرافکن میکند. تن دادن به تغییرات اساسی و ضروری برای عبور از بحرانهای درهمتنیدهی کنونی نیز مستلزم ترک تکصدایی و بازگشت حاکمیت به مردم است.
درحالحاضر رهبر نه میتواند با روش «النصر بالرعب» حکم براند و با بگیروببند، احکام اعدام و حبس و حصر بیشتر در دلها وحشت بیفکند؛ نه زیر بار تغییرات عمیق و وسیع میرود که جلب اعتماد، رضایت و مشارکت ملت منوط به آن است.
نه تمهید و اجرای برنامههای درازمدت باوجود تحریمها ممکن است، نه چارهجوییهای موقت جوابگوی بحرانهای همافزای کنونی است.
نه جنگ جدید میتواند گره معضلات را بگشاید، نه صلح جامع و عادلانه با آمریکا در دسترس است.
نه میتواند همچون گذشته اولویت را به تقویت «محور مقاومت» بدهد، نه مهار گرانی، تورم، رکود و بیکاری بدون لغو تحریمها امکانپذیر است.
نه قدرت تحمیل حجاب به زنان را دارد، نه ظرفیت تحمل آزادی حجاب آنان را.
نه میتواند پروژه نظامیسازی حکومت و پادگانیکردن جامعه را ادامهدهد، نه مدیریت میهن را به غیرنظامیان وا میگذارد.
نه میتواند بیشازاین با حربه نظارت استصوابی به حذف منتقدان بپردازد، نه به انتخابات آزاد و عادلانه روی خوش نشان میدهد.
نه میتواند نظرها و مطالبات اکثریت را نادیده بگیرد، نه به استقبال گفتوگوی ملی، تفاهم و آشتی ملی میرود.
نه میتواند همچنان از موضع دانای کل و طلبکارانه سخن بگوید، نه با پذیرش چندصدایی قدرت را تسلیم مردم میکند.
نه جانشینی مییابد که بتواند اختیارات عالم و آدم را به او واگذارد، نه تن به اصلاح/تغییر قانون اساسی میدهد.
نه میتواند عصر یخبندان سیاسی را استمرار بخشد، نه کاری برای آبکردن یخهای بین حاکمیت و ملت میکند.
نه شجاعت سرکشیدن جام زهر را دارد، نه شهامت استعفادادن را.
رهبر که نمیتواند با مدیران کارنابلد و بیتجربه، آنهم در حساسترین و پیچیدهترین شرایط، کشتی کشور را از طوفانها بهسلامت عبور دهد، هنوز تغییرات اساسی را نپذیرفته و حاضر نیست هدایت سکان را به چهرههای توانا، مجرّب و کارآمد بسپارد، درنتیجه دیریازود کشتی را به صخره خواهد کوبید، یا به گِل خواهد نشاند. این درحالیستکه کشور راه نجات دارد، اما رهبر تن به آن نمیدهد. آنچه ولیفقیه میخواهد اکثریت ملت نمیخواهد و برعکس. بنبست همهگیر برآمده از این تضاد، سرنوشتساز است. خوشبختانه گذر زمان به زیان نظام ولایت فقیه است، اما شوربختانه معلوم نیست که به ساحل نجات برسیم.
کوتاه آنکه اسلام حکومتی بهمعنای «اسلام آمرانه و زوری» جاذبه و قدرت بسیجکنندگی خود را ازدست داده است. باوجوداین رهبر مصرّ است که آن را زنده نگه دارد و بر آن اساس حکم براند، آنهم در شرایطی که جنبش مهسا (ژینا) پلیسی و امنیتیکردن کامل فضا را ناممکن کرده است، زیرا عکسالعمل اعتراضی مردم بهویژه جوانان، هم جدی است و هم برای حکومت ویرانگر؛ و رهبر از این حقیقت آگاه است.
✅لکنت زبان رهبر
هرکه در چنین بنبست و برزخی گرفتار آید، سخن گفتن و اخذ تصمیمهای راهبردی برایش بسیار دشوار میشود، اگر ناممکن نشود. بههمیندلیل رهبر نمیتواند بدون لکنت زبان به نقد رژیم پیشین بنشیند، چراکه در بسیاری از عرصهها، اوضاع در زمان شاه اگر بهتر نبود، بدتر هم نبود. او همچنین نمیتواند به تبیین شکستها و آسیبشناسی نظام حکمرانی بپردازد...
🔗ادامه
tinyurl.com/ys6cfhrw
#بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #استبداد_دینی #ولایت_فقیه #مصطفی_تاجزاده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤11👍9👎4👌1💯1
Forwarded from گفتوشنود
دیکتاتوری واژگان؛
چهار سازوکار زبانی جمهوری اسلامی:
قطبیسازی، قدسیسازی، بحرانسازی و برچسبگذاری
پیام همراهان
بر مبنای پژوهشهای «موریتس میرلو» در کتاب «تجاوز به ذهن» میتوان گفت در جمهوری اسلامی، زبان نه صرفاً ابزاری برای ارتباط، بلکه یکی از اصلیترین سازوکارهای اعمال قدرت و مهندسی ادراک عمومی بوده است. از نخستین سالهای پس از انقلاب، حاکمیت کوشیده است با تولید و تثبیت واژگان خاص، جهان معنا را به گونهای قالبگیری کند که هر امر سیاسی در چهارچوبی از پیش تعریفشده فهم شود. این سلطه زبانی در عمل چهار کارکرد محوری پیدا کرده است: قطبیسازی، قدسیسازی، بحرانسازی و برچسبگذاری.
نخست، قطبیسازی یکی از پایدارترین تکنیکهای زبانی بوده است. واژگانی چون خودی/غیرخودی، مؤمن/کافر، انقلابی/ضدانقلاب بهگونهای طراحی شدهاند که جامعه را به دو میدان متقابل تقسیم کنند. در این میدان، هر انتقاد بهطور خودکار در جبهه «غیرخودی» قرار میگیرد و امکان گفتوگو از میان میرود. قطبیسازی زبانی، موفق شده فضای عمومی را به بستری از سوءظن دائمی تبدیل کند.
دوم، قدسیسازی در این نظام نقشی اساسی در غیرقابلمسئولیت کردن قدرت داشته است. اصطلاحاتی مانند خط امام، ارزشهای اسلامی، خون شهدا، ولایتفقیه در سطحی قدسی قرار داده شدهاند تا نقد آنها معادل بیاخلاقی یا بیدینی تلقی شود. این قدسیسازی، زبان سیاست را از عرصه عقلانی به عرصه تابوها منتقل کرده است؛ جایی که پرسشگری نه خطای سیاسی، که خطای اخلاقی شمرده میشود.
سوم، بحرانسازی ابزاری است که از خلال زبان، حسِ دائمیِ خطر و فوریت را بازتولید میکند. اصطلاحاتی چون نفوذ، جنگ نرم، فتنه، شبیخون فرهنگی با این هدف بهکار میروند که جامعه در وضعیت اضطراری نگه داشته شود؛ وضعیتی که در آن کنترل، توجیهپذیر و سرکوب، ضروری جلوه میکند.
و نهایتاً، برچسبگذاری مکانیسمی برای حذف نمادین مخالفان است. با واژههایی مثل اغتشاشگر، مزدور، عامل بیگانه، فاسد، محارب فرد پیش از آنکه سخنش شنیده شود بیاعتبار میگردد. برچسبگذاری، راه میانبری برای حذف گفتوگویی است که شاید به تغییر منجر شود.
البته این سلطه زبانی یکسویه نمانده است. در دهه اخیر، شبکههای اجتماعی امکان کمنظیری فراهم کردهاند تا بسیاری از شهروندان با طنز، هجو و بازیهای زبانی، این دستگاه واژگانی را به تمسخر بگیرند و نقدهای گزندهای متوجه آن کنند. طنز سیاسی و کنایههای عامیانه، بخشی از قدرت نمادین حاکمیت را فرسوده و واژگان رسمی را از شکوه ساختگی تهی کرده است. امروز آگاهی عمومی نسبت به سازوکارهای زبانی قدرت بسیار افزایش یافته و همین آگاهی، مانع از آن است که زبان رسمی بتواند همچون گذشته ذهنها را بهسادگی شکل دهد. شاید مهمترین نشانه امید آن باشد که سلطهای که بر پایه واژهها بنا شده، با همین آگاهی زبانی مردم، به تدریج توان تأثیرگذاری خود را از دست میدهد.
#زبان_سلطه #استبداد #قدسی_سازی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
چهار سازوکار زبانی جمهوری اسلامی:
قطبیسازی، قدسیسازی، بحرانسازی و برچسبگذاری
پیام همراهان
بر مبنای پژوهشهای «موریتس میرلو» در کتاب «تجاوز به ذهن» میتوان گفت در جمهوری اسلامی، زبان نه صرفاً ابزاری برای ارتباط، بلکه یکی از اصلیترین سازوکارهای اعمال قدرت و مهندسی ادراک عمومی بوده است. از نخستین سالهای پس از انقلاب، حاکمیت کوشیده است با تولید و تثبیت واژگان خاص، جهان معنا را به گونهای قالبگیری کند که هر امر سیاسی در چهارچوبی از پیش تعریفشده فهم شود. این سلطه زبانی در عمل چهار کارکرد محوری پیدا کرده است: قطبیسازی، قدسیسازی، بحرانسازی و برچسبگذاری.
نخست، قطبیسازی یکی از پایدارترین تکنیکهای زبانی بوده است. واژگانی چون خودی/غیرخودی، مؤمن/کافر، انقلابی/ضدانقلاب بهگونهای طراحی شدهاند که جامعه را به دو میدان متقابل تقسیم کنند. در این میدان، هر انتقاد بهطور خودکار در جبهه «غیرخودی» قرار میگیرد و امکان گفتوگو از میان میرود. قطبیسازی زبانی، موفق شده فضای عمومی را به بستری از سوءظن دائمی تبدیل کند.
دوم، قدسیسازی در این نظام نقشی اساسی در غیرقابلمسئولیت کردن قدرت داشته است. اصطلاحاتی مانند خط امام، ارزشهای اسلامی، خون شهدا، ولایتفقیه در سطحی قدسی قرار داده شدهاند تا نقد آنها معادل بیاخلاقی یا بیدینی تلقی شود. این قدسیسازی، زبان سیاست را از عرصه عقلانی به عرصه تابوها منتقل کرده است؛ جایی که پرسشگری نه خطای سیاسی، که خطای اخلاقی شمرده میشود.
سوم، بحرانسازی ابزاری است که از خلال زبان، حسِ دائمیِ خطر و فوریت را بازتولید میکند. اصطلاحاتی چون نفوذ، جنگ نرم، فتنه، شبیخون فرهنگی با این هدف بهکار میروند که جامعه در وضعیت اضطراری نگه داشته شود؛ وضعیتی که در آن کنترل، توجیهپذیر و سرکوب، ضروری جلوه میکند.
و نهایتاً، برچسبگذاری مکانیسمی برای حذف نمادین مخالفان است. با واژههایی مثل اغتشاشگر، مزدور، عامل بیگانه، فاسد، محارب فرد پیش از آنکه سخنش شنیده شود بیاعتبار میگردد. برچسبگذاری، راه میانبری برای حذف گفتوگویی است که شاید به تغییر منجر شود.
البته این سلطه زبانی یکسویه نمانده است. در دهه اخیر، شبکههای اجتماعی امکان کمنظیری فراهم کردهاند تا بسیاری از شهروندان با طنز، هجو و بازیهای زبانی، این دستگاه واژگانی را به تمسخر بگیرند و نقدهای گزندهای متوجه آن کنند. طنز سیاسی و کنایههای عامیانه، بخشی از قدرت نمادین حاکمیت را فرسوده و واژگان رسمی را از شکوه ساختگی تهی کرده است. امروز آگاهی عمومی نسبت به سازوکارهای زبانی قدرت بسیار افزایش یافته و همین آگاهی، مانع از آن است که زبان رسمی بتواند همچون گذشته ذهنها را بهسادگی شکل دهد. شاید مهمترین نشانه امید آن باشد که سلطهای که بر پایه واژهها بنا شده، با همین آگاهی زبانی مردم، به تدریج توان تأثیرگذاری خود را از دست میدهد.
#زبان_سلطه #استبداد #قدسی_سازی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍16❤2
دور جدید سرکوب روشنفکران: تحلیل تئوریکی یک بحران نهادی
پیام همراهان
فضای دانشگاهی و هنری ایران یک بار دیگر شاهد موجی از برخوردهای خشونتبار، حذف و اخراج استادان، منتقدان و هنرمندان است. گزارشها از تشدید فعالیت نهادهای امنیتی- ایدئولوژیک در محیطهای آکادمیک حکایت دارد؛ نهادهایی که با تشکیل پروندههای امنیتی و اتهامزنیهای سیاسی و اعتقادی، به خاموش کردن صداهای مستقل و انتقادی میپردازند.
در دانشگاهها و بهخصوص واحدهای دانشگاه آزاد، مسئولین حراست، مسئولین گزینش، مسئولین بسیج اساتید، دفتر فرهنگ اسلامی با همراهی برخی از رؤسای دانشگاه، تیمهایی تشکیل دادهاند و با تشکیل پرونده، اخراج اساتید را از سر گرفتهاند.
برای درک عمق این رویداد، باید فراتر از تحلیلهای سیاسی روزمره رفت و آن را در چارچوب تئوریکی و با توجه به نظریههای قدرت، نظارت و میدانهای نبرد نمادین بررسی کرد.
در قلب این پدیده، تقابلی تاریخی میان دو گونه از «قدرت» نهفته است: قدرت نهادیشده (حکومتی) و قدرت نمادین. دانشگاه و عرصه هنر، به عنوان کانونهای تولید «قدرت نمادین»، یعنی قدرت تعریف واقعیت، مشروعیتبخشی به گفتمانها و شکلدهی به ذهنیتها، همواره در کانون توجه نظامهای سیاسی اقتدارگرا بودهاند.
روشنفکران و استادان دانشگاه، با تولید دانش و نقد، این قدرت نمادین را در اختیار دارند. هنگامی که گفتمان مسلط حکومت با چالشهای فکری و ایدئولوژیک روبرو میشود، طبیعی است که به سرکوب تولیدکنندگان گفتمانهای رقیب روی آورد. این سرکوب، نه یک واکنش تصادفی، بلکه استراتژیی برای حفظ انحصار در تعریف «حقیقت» و «امنیت» است.
از منظر نظریه «زیستقدرت» فوکو، این رویدادها را میتوان نمونهای از «مدیریت جمعیت» دانست. حکومتهای مدرن تنها به کنترل جسم افراد اکتفا نمیکنند، بلکه میکوشند «زندگی» را در تمامی ابعادش، از جمله افکار، باورها و هویت، مدیریت و کنترل کنند. دانشگاه و محیطهای هنری، فضاهایی هستند که در آنها «سوژه»های مستقل و نقاد شکل میگیرند. حمله نظاممند به این فضاها، تلاشی است برای بازتولید «سوژههای مطیع»؛ افرادی که نه تنها در رفتار، بلکه در اندیشه و اعتقاد نیز با هنجارهای تعیینشده از سوی قدرت همسو هستند. اتهامهای «اعتقادی- فکری» نشان میدهد که قدرت، قلمرو خصوصی اندیشه را نیز قلمرو عمومی خود میداند و حق دخالت در آن را برای خود محفوظ میدارد.
این فرآیند با مفهوم «هژمونی» آنتونیو گرامشی نیز قابل تحلیل است. حکومت میکوشد با استفاده از ابزارهای «اجبار» (نهادهای سرکوبگر)، توازن را در «میدان نبرد هژمونیک» به نفع خود تغییر دهد. زمانی که قانعکردن (اقناع) و جلب رضایت، که ارکان اصلی هژمونی هستند، با مشکل مواجه میشوند، ابزارهای قهری و خشن به میدان میآیند. اخراج استادان و سکوت تحمیلشده بر هنرمندان، نشانهای از تضعیف هژمونی موجود و تلاش برای جبران این ضعف از طریق اعمال خشونت نهادی است. این اقدام در بلندمدت میتواند به مشروعیت نظام لطمه بزند، زیرا آشکارا نشان میدهد که وفاداری ایدئولوژیک بر شایستگی علمی و استقلال فکری اولویت دارد.
پیامدهای این رویدادها ویرانگر است. اولاً، این اقدامات به «فرار مغزها» و «فرار اندیشهها» دامن میزند. با بسته شدن فضای نقد و گفتوگو، بسیاری از نخبگان فکری یا کشور را ترک میکنند یا به سکوت و انزواء روی میآورند. این امر منجر به فقر علمی و فرهنگی و قطع ارتباط دانشگاه و هنر ایران با جریانهای جهانی فکر میشود. ثانیاً، فضای بیاعتمادی و ترس در دانشگاهها نهادینه میشود. رابطه استاد و دانشجو مخدوش شده و به جای خلاقیت و پرسشگری، همشکلی و تقلید ترویج میشود. در چنین فضایی، دانشگاه دیگر «میدان تولید دانش» نیست، بلکه به «دستگاه ایدئولوژیک دولت» تبدیل میشود.
در نهایت، این دور جدید سرکوب را باید نشانهای از یک بحران بزرگتر دانست: بحران گفتوگو. هنگامی که یک ساختار سیاسی، توانایی و ظرفیت شنیدن، تحمل و پاسخ منطقی به صدای مخالف را از دست میدهد، تنها راه چاره را در حذف فیزیکی و نمادین مخالف میبیند. این استراتژی اگرچه ممکن است در کوتاهمدت فضایی به ظاهر آرام ایجاد کند، اما در عمق جامعه، گسلهای اجتماعی را تعمیق کرده و نارضایتی را به سوختی زیر خاکستر تبدیل میکند. تاریخ نشان داده است که حذف روشنفکران، آتش اندیشه را خاموش نمیکند، بلکه تنها آن را به کورههای زیرزمینی میبرد تا روزی با شدتی بیشتر شعلهور شود.
#سرکوب_دانشگاه #استبداد #عرصه_عمومی #کنترل #توتالیتاریسم #ولایت_فقیه #حکومت_ایدئولوژیک #دانشگاه #سرکوب_اساتید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیام همراهان
فضای دانشگاهی و هنری ایران یک بار دیگر شاهد موجی از برخوردهای خشونتبار، حذف و اخراج استادان، منتقدان و هنرمندان است. گزارشها از تشدید فعالیت نهادهای امنیتی- ایدئولوژیک در محیطهای آکادمیک حکایت دارد؛ نهادهایی که با تشکیل پروندههای امنیتی و اتهامزنیهای سیاسی و اعتقادی، به خاموش کردن صداهای مستقل و انتقادی میپردازند.
در دانشگاهها و بهخصوص واحدهای دانشگاه آزاد، مسئولین حراست، مسئولین گزینش، مسئولین بسیج اساتید، دفتر فرهنگ اسلامی با همراهی برخی از رؤسای دانشگاه، تیمهایی تشکیل دادهاند و با تشکیل پرونده، اخراج اساتید را از سر گرفتهاند.
برای درک عمق این رویداد، باید فراتر از تحلیلهای سیاسی روزمره رفت و آن را در چارچوب تئوریکی و با توجه به نظریههای قدرت، نظارت و میدانهای نبرد نمادین بررسی کرد.
در قلب این پدیده، تقابلی تاریخی میان دو گونه از «قدرت» نهفته است: قدرت نهادیشده (حکومتی) و قدرت نمادین. دانشگاه و عرصه هنر، به عنوان کانونهای تولید «قدرت نمادین»، یعنی قدرت تعریف واقعیت، مشروعیتبخشی به گفتمانها و شکلدهی به ذهنیتها، همواره در کانون توجه نظامهای سیاسی اقتدارگرا بودهاند.
روشنفکران و استادان دانشگاه، با تولید دانش و نقد، این قدرت نمادین را در اختیار دارند. هنگامی که گفتمان مسلط حکومت با چالشهای فکری و ایدئولوژیک روبرو میشود، طبیعی است که به سرکوب تولیدکنندگان گفتمانهای رقیب روی آورد. این سرکوب، نه یک واکنش تصادفی، بلکه استراتژیی برای حفظ انحصار در تعریف «حقیقت» و «امنیت» است.
از منظر نظریه «زیستقدرت» فوکو، این رویدادها را میتوان نمونهای از «مدیریت جمعیت» دانست. حکومتهای مدرن تنها به کنترل جسم افراد اکتفا نمیکنند، بلکه میکوشند «زندگی» را در تمامی ابعادش، از جمله افکار، باورها و هویت، مدیریت و کنترل کنند. دانشگاه و محیطهای هنری، فضاهایی هستند که در آنها «سوژه»های مستقل و نقاد شکل میگیرند. حمله نظاممند به این فضاها، تلاشی است برای بازتولید «سوژههای مطیع»؛ افرادی که نه تنها در رفتار، بلکه در اندیشه و اعتقاد نیز با هنجارهای تعیینشده از سوی قدرت همسو هستند. اتهامهای «اعتقادی- فکری» نشان میدهد که قدرت، قلمرو خصوصی اندیشه را نیز قلمرو عمومی خود میداند و حق دخالت در آن را برای خود محفوظ میدارد.
این فرآیند با مفهوم «هژمونی» آنتونیو گرامشی نیز قابل تحلیل است. حکومت میکوشد با استفاده از ابزارهای «اجبار» (نهادهای سرکوبگر)، توازن را در «میدان نبرد هژمونیک» به نفع خود تغییر دهد. زمانی که قانعکردن (اقناع) و جلب رضایت، که ارکان اصلی هژمونی هستند، با مشکل مواجه میشوند، ابزارهای قهری و خشن به میدان میآیند. اخراج استادان و سکوت تحمیلشده بر هنرمندان، نشانهای از تضعیف هژمونی موجود و تلاش برای جبران این ضعف از طریق اعمال خشونت نهادی است. این اقدام در بلندمدت میتواند به مشروعیت نظام لطمه بزند، زیرا آشکارا نشان میدهد که وفاداری ایدئولوژیک بر شایستگی علمی و استقلال فکری اولویت دارد.
پیامدهای این رویدادها ویرانگر است. اولاً، این اقدامات به «فرار مغزها» و «فرار اندیشهها» دامن میزند. با بسته شدن فضای نقد و گفتوگو، بسیاری از نخبگان فکری یا کشور را ترک میکنند یا به سکوت و انزواء روی میآورند. این امر منجر به فقر علمی و فرهنگی و قطع ارتباط دانشگاه و هنر ایران با جریانهای جهانی فکر میشود. ثانیاً، فضای بیاعتمادی و ترس در دانشگاهها نهادینه میشود. رابطه استاد و دانشجو مخدوش شده و به جای خلاقیت و پرسشگری، همشکلی و تقلید ترویج میشود. در چنین فضایی، دانشگاه دیگر «میدان تولید دانش» نیست، بلکه به «دستگاه ایدئولوژیک دولت» تبدیل میشود.
در نهایت، این دور جدید سرکوب را باید نشانهای از یک بحران بزرگتر دانست: بحران گفتوگو. هنگامی که یک ساختار سیاسی، توانایی و ظرفیت شنیدن، تحمل و پاسخ منطقی به صدای مخالف را از دست میدهد، تنها راه چاره را در حذف فیزیکی و نمادین مخالف میبیند. این استراتژی اگرچه ممکن است در کوتاهمدت فضایی به ظاهر آرام ایجاد کند، اما در عمق جامعه، گسلهای اجتماعی را تعمیق کرده و نارضایتی را به سوختی زیر خاکستر تبدیل میکند. تاریخ نشان داده است که حذف روشنفکران، آتش اندیشه را خاموش نمیکند، بلکه تنها آن را به کورههای زیرزمینی میبرد تا روزی با شدتی بیشتر شعلهور شود.
#سرکوب_دانشگاه #استبداد #عرصه_عمومی #کنترل #توتالیتاریسم #ولایت_فقیه #حکومت_ایدئولوژیک #دانشگاه #سرکوب_اساتید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤12🕊3👍2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هاشم آقاجری: ساختار ولایت فقیه عامل بحرانهای امروز ایران است
هاشم آقاجری، زندانی سیاسی سابق، در مناظرهای با یک چهره اصولگرا، با انتقادی صریح از ساختار جمهوری اسلامی، ریشه بخش عمده بحرانهای کنونی کشور را در تمرکز قدرت در نهاد ولایت فقیه و نبود پاسخگویی دانست.
او تأکید کرد که «یک نفر و نهادهای منتسب به او، برای بیش از ۸۵ میلیون نفر تصمیم میگیرند» بدون آنکه در برابر مردم یا نمایندگان واقعی آنان پاسخگو باشند؛ ساختاری که به گفته او طی دههها کشور را به «لبه پرتگاه» رسانده و بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کنونی محصول مستقیم آن است.
آقاجری با اشاره به تناقض در سیاست خارجی گفت: «وقتی مذاکره با آمریکا یک هفته بیشرافتی خوانده میشود و هفته بعد انجام میگیرد، این نشانه تصمیمگیریهای شخصی و غیرپاسخگوست.» او افزود اگر نهاد رهبری در برابر مجلس خبرگان یا افکار عمومی مسئول بود، «۳۷ سال سیاستهای مخرب، ایران را به این نقطه نمیرساند.»
این زندانی سیاسی سابق همچنین از نقش اقتصادی نهادهای وابسته به رهبری، از جمله بنیادها و آستان قدس رضوی، انتقاد کرد و گفت این مجموعهها سهم بزرگی از اقتصاد کشور را در اختیار دارند اما از هرگونه نظارت پارلمانی مصوناند. به گفته او، تلاشها برای ایجاد نظارت مجلس بر این نهادها با مخالفت مستقیم رهبری متوقف شده است.
آقاجری تصریح کرد که ولی فقیه بر اساس قانون اساسی اختیارات گسترده دارد اما «به هیچ مرجعی پاسخگو نیست» و قوه قضاییه نیز استقلال واقعی ندارد. او حصر طولانیمدت میرحسین موسوی را نمونهای از تصمیمگیری خارج از روند قضایی و مبتنی بر اراده نهادهای تحت نظر رهبری دانست.
او در پایان، راه برونرفت از بحران را برگزاری همهپرسی، انتخابات آزاد و تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی متناسب با نسل امروز خواند و گفت حاکمیت از این مسیر پرهیز میکند، زیرا میداند اکثریت مردم دیگر نظام ولایت فقیه را انتخاب نخواهند کرد.
#نه_به_جمهورى_اسلامى #ولایت_فقیه #استبداد_دینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هاشم آقاجری: ساختار ولایت فقیه عامل بحرانهای امروز ایران است
هاشم آقاجری، زندانی سیاسی سابق، در مناظرهای با یک چهره اصولگرا، با انتقادی صریح از ساختار جمهوری اسلامی، ریشه بخش عمده بحرانهای کنونی کشور را در تمرکز قدرت در نهاد ولایت فقیه و نبود پاسخگویی دانست.
او تأکید کرد که «یک نفر و نهادهای منتسب به او، برای بیش از ۸۵ میلیون نفر تصمیم میگیرند» بدون آنکه در برابر مردم یا نمایندگان واقعی آنان پاسخگو باشند؛ ساختاری که به گفته او طی دههها کشور را به «لبه پرتگاه» رسانده و بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کنونی محصول مستقیم آن است.
آقاجری با اشاره به تناقض در سیاست خارجی گفت: «وقتی مذاکره با آمریکا یک هفته بیشرافتی خوانده میشود و هفته بعد انجام میگیرد، این نشانه تصمیمگیریهای شخصی و غیرپاسخگوست.» او افزود اگر نهاد رهبری در برابر مجلس خبرگان یا افکار عمومی مسئول بود، «۳۷ سال سیاستهای مخرب، ایران را به این نقطه نمیرساند.»
این زندانی سیاسی سابق همچنین از نقش اقتصادی نهادهای وابسته به رهبری، از جمله بنیادها و آستان قدس رضوی، انتقاد کرد و گفت این مجموعهها سهم بزرگی از اقتصاد کشور را در اختیار دارند اما از هرگونه نظارت پارلمانی مصوناند. به گفته او، تلاشها برای ایجاد نظارت مجلس بر این نهادها با مخالفت مستقیم رهبری متوقف شده است.
آقاجری تصریح کرد که ولی فقیه بر اساس قانون اساسی اختیارات گسترده دارد اما «به هیچ مرجعی پاسخگو نیست» و قوه قضاییه نیز استقلال واقعی ندارد. او حصر طولانیمدت میرحسین موسوی را نمونهای از تصمیمگیری خارج از روند قضایی و مبتنی بر اراده نهادهای تحت نظر رهبری دانست.
او در پایان، راه برونرفت از بحران را برگزاری همهپرسی، انتخابات آزاد و تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی متناسب با نسل امروز خواند و گفت حاکمیت از این مسیر پرهیز میکند، زیرا میداند اکثریت مردم دیگر نظام ولایت فقیه را انتخاب نخواهند کرد.
#نه_به_جمهورى_اسلامى #ولایت_فقیه #استبداد_دینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍31💯8❤6