فکر کنم بیشتر کسایی که اسمشون بهمن هست تو بهمن ماه بدنیا اومدن،
اماصابخونه ی من تو دربند یک نوه داشت حدودا دوساله به اسم بهمن که فکرکنم اسمشو از بهمن واقعی (برف) گرفته بودن,چرا که یه شب مااونجا دعوت بودیم و این آقا بهمن کوچولو هم تا اومد تو، خراب شد رو سر و کول پدربزرگش و بقیه ی فامیل به زور و بلا این موجود عجیب رو از رو سر اون پیرمرد کشیدن پایین و شانس ادامه ی زندگی رو بهش برگردوندن.
پدر بزرگش رو کرد به ما گفت استاد جان این بهمن ما خیلی تو نقاشی بااستعداده و بچه ی تیز و بُزیه,
اما درواقع بهمن جان بهره ای از هوش نبرده بود و از تیز و بز فقط بز بود,چرا که وقت شام به یکباره دیدیم رفته بالای تلویزیون و همه زدن تو سر خودشون که بچه بیا پایین,
دراین هنگام مادرش قربون صدقه ش رفت که الهی قربونش برم,بچه م میخواد گوینده خبر شه,(یکی نیست بگه خانوم آخه گوینده ی خبر بالای تلویزیون چکار میکنه؟)
بعد گفت بهمن جان یه خورده اخبار بگو,بچه هم چندتا اصوات بیمعنی مثل ابببب دددد داد بیرون و مامانش گفت بچه م داره اهم اخبار رو میگه
پدر بچه که پاک قاطی کرده بود پاشد گفت بچه بیا پایین وگرنه با یه مشت میکنمت تو خود تلویزیون که جای درست گوینده ی اخباره,
با وساطت من و بقیه ی فامیل پدر رو از قتل پسر برحذر داشتیم و آن گوینده ی عزیز اخبار رو از بالای تلویزیون آوردن پایین در حالیکه شلوار رو از شماره دو!قهوه ای کرده بود,دست برقضا شام هم فسنجون بود و من دیگه نتونستم ادامه بدم و با ذکر اینکه من همیشه شام کم میخورم عقب کشیدم و ماجرا خاتمه یافت.
___________________
تصویر, من و بهمن مفید سوار بر بهمن غیر مفید(البته بهمن غیر مفید روزگاری از شرایط هنرمندی بود و نشانه ی روشنفکری,که خوشبختانه جای خودش رو به موی فر نامرتب و ته ریش و عینک گردالی و شلوار جین پاره داد)
برگرفته از اینستاگرام مهدی احمدیان، کارتونیست و طنزنویس
شما چه فکر میکنید؟
goo.gl/37Fs0E
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
اماصابخونه ی من تو دربند یک نوه داشت حدودا دوساله به اسم بهمن که فکرکنم اسمشو از بهمن واقعی (برف) گرفته بودن,چرا که یه شب مااونجا دعوت بودیم و این آقا بهمن کوچولو هم تا اومد تو، خراب شد رو سر و کول پدربزرگش و بقیه ی فامیل به زور و بلا این موجود عجیب رو از رو سر اون پیرمرد کشیدن پایین و شانس ادامه ی زندگی رو بهش برگردوندن.
پدر بزرگش رو کرد به ما گفت استاد جان این بهمن ما خیلی تو نقاشی بااستعداده و بچه ی تیز و بُزیه,
اما درواقع بهمن جان بهره ای از هوش نبرده بود و از تیز و بز فقط بز بود,چرا که وقت شام به یکباره دیدیم رفته بالای تلویزیون و همه زدن تو سر خودشون که بچه بیا پایین,
دراین هنگام مادرش قربون صدقه ش رفت که الهی قربونش برم,بچه م میخواد گوینده خبر شه,(یکی نیست بگه خانوم آخه گوینده ی خبر بالای تلویزیون چکار میکنه؟)
بعد گفت بهمن جان یه خورده اخبار بگو,بچه هم چندتا اصوات بیمعنی مثل ابببب دددد داد بیرون و مامانش گفت بچه م داره اهم اخبار رو میگه
پدر بچه که پاک قاطی کرده بود پاشد گفت بچه بیا پایین وگرنه با یه مشت میکنمت تو خود تلویزیون که جای درست گوینده ی اخباره,
با وساطت من و بقیه ی فامیل پدر رو از قتل پسر برحذر داشتیم و آن گوینده ی عزیز اخبار رو از بالای تلویزیون آوردن پایین در حالیکه شلوار رو از شماره دو!قهوه ای کرده بود,دست برقضا شام هم فسنجون بود و من دیگه نتونستم ادامه بدم و با ذکر اینکه من همیشه شام کم میخورم عقب کشیدم و ماجرا خاتمه یافت.
___________________
تصویر, من و بهمن مفید سوار بر بهمن غیر مفید(البته بهمن غیر مفید روزگاری از شرایط هنرمندی بود و نشانه ی روشنفکری,که خوشبختانه جای خودش رو به موی فر نامرتب و ته ریش و عینک گردالی و شلوار جین پاره داد)
برگرفته از اینستاگرام مهدی احمدیان، کارتونیست و طنزنویس
شما چه فکر میکنید؟
goo.gl/37Fs0E
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
فکر کنم بیشتر کسایی که اسمشون بهمن هست تو بهمن ماه بدنیا اومدن،
اماصابخونه ی من تو دربند یک نوه داشت حدودا دوساله به اسم بهمن که فکرکنم اسمشو از #بهمن واقعی (برف) گرفته بودن,چرا که یه شب مااونجا دعوت بودیم و این آقا بهمن کوچولو هم تا اومد تو، خراب شد رو…
فکر کنم بیشتر کسایی که اسمشون بهمن هست تو بهمن ماه بدنیا اومدن،
اماصابخونه ی من تو دربند یک نوه داشت حدودا دوساله به اسم بهمن که فکرکنم اسمشو از #بهمن واقعی (برف) گرفته بودن,چرا که یه شب مااونجا دعوت بودیم و این آقا بهمن کوچولو هم تا اومد تو، خراب شد رو…