رسول بداقی؛ سیاستورزی از جایگاه و نگاه یک معلم
goo.gl/1U3U0P
او هفت سال زندان خود را در زندانهای اوین و گوهردشت کرج به سر برد و در تمام این مدت، حتی یک ساعت مرخصی نیز به او داده نشد. یکی از تلخترین اتفاقات دوران حبس برای او، فوت مادرش بود که علیرغم تمام تلاشها، به او اجازه حضور در مراسم خاکسپاری مادر نیز داده نشد. فروزان علیزاده درباره این اتفاق میگوید: «مادرش آرزو داشت که در لحظات آخر پسرش را ببیند که نشد. من به او در ملاقاتهایمان گفته بودم که مادرش مریض و در بیمارستان بستری است اما بعد از ملاقات ما... مادرش سکته کرد و فوت کرد. وکیلش برای گرفتن مرخصی رسول اقدام کرد اما جوابی نگرفت. گفته بودند که الان قاضی پرونده نیست، در مرخصی است و از این حرفها.»
یکی دیگر از اتفاقات تلخ دوران زندان برای رسول بداقی، اخراج قطعی او از آموزش و پرورش بود. اخراجی که به گفته همسرش، بداقی آن را باور نمیکرد. دلایل اخراج او «غیبت، حضور در گردهماییهای اعتراضی فرهنگیان، فعالیت علیه نظام، و اقدام علیه امنیت ملی» بود. او که در سالهای آخر تدریس خود، استخدامی آموزش و پرورش استان تهران بود، از این نهاد حکم اخراج خود را دریافت کرد. فروزان علیزاده درباره اخراج او میگوید: «او استخدام رسمی آموزش و پرورش بود؛ نزدیک به ۳۰ سال سابقه کار داشت. اما... اخراجاش کردهاند، او هیچ وقت فعالیت سیاسی نداشت، فقط از حقوق معلمان دفاع میکرد. او فقط یک معلم است.»
رسول بداقی که سابقه حضور در جنگ ایران و عراق را نیز دارد، دایره علایق فرهنگیاش گسترده بود و با تخلص شعری «اشکان» شعر نیز میسرود. یک مجموعه شعر به نام «سراب آرزوها» در بهار ۱۳۷۸ منتشر کرد و در کنار آن، به گردآوری ضربالمثلهای لری نیز پرداخت و همراه با شرح و ترجمه فارسی در سال ۱۳۸۳ آن را نیز منتشر کرد. او پیش از رفتن به زندان به دلیل اعتراضهای صنفی، در کنار معلمی به اسکلتسازی و بنایی هم میپرداخت. به گفته خودش از سال ۱۳۸۱ در اعتراضهای صنفی در جهت بهبود وضعیت معلمان شرکت کرد و در اینجا بود که مسیر زندگیاش دستخوش بازداشت و بازجویی و شکنجه و حبس شد.
محکومیت و ایام ناگوار زندان
اما رسول بداقی که پس از آغاز فعالیت در جهت بهبود اوضاع صنفی معلمان، عضو هیأت مدیره و ارشد کانون صنفی معلمان ایران نیز شده بود، در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۸۸ بازداشت شد و در دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی و به اتهاماتی چون «تبلیغ علیه نظام» و «تجمع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی» به شش سال حبس تعزیری و پنج سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی محکوم شد. در شهریور ۱۳۹۴ و در حالیکه انتظار آزادی او میرفت، در دادگاهی دیگر به ریاست قاضی مقیسه به یک سال حبس به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و دو سال حبس به علت «توهین به حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری» محکوم شد. اما با تلاشهای وکیلش، پیمان حاج محمود عطار و بر اساس ماده ۱۳۴، با آزادی مشروط او موافقت شد.
دغدغه توأمان برای معلم و دانش آموز
اگر به مواضع و سخنان رسول بداقی - که به عنوان یکی از نمادهای مبارزاتی معلمان معترض در ایران شناخته میشود - دقت شود، به راحتی میتوان دریافت که او به گفته همسر خود: «فقط از حقوق معلمان دفاع میکرد.» یعنی بداقی علی رغم انتقادها و مخالفتهای تند و تیز با ساختار استبدادی و ناکارآمد کشور، تمام تلاش خود را بر روی حقوق معلمان تمرکز کرده بود و سعی میکرد از این مسیر به مبارزه با ناکارآمدی و زورگویی حاکم بپردازد. حتی در یک نامه در زندان که بداقی به یاد «فرزاد کمانگر» - معلمی که اعدام شد – نوشت، این نگاه حاکم است. تمام مواضع او مملو از دردهای صنفیست. صنف معلمی که او نزدیک به سه دهه در آن فعالیت کرده بود و با گوشت و پوست و استخوان، رنج معلم بودن در ایران را چشیده بود و آن را به تمامی درک کرده بود.
رسول بداقی در یکی از مصاحبههای خودش در سال ۱۳۸۷، خواستههای معلمان را به سه دسته تقسیم میکند و نکته جالب آن است که حقوق دانشآموزان را بخشی از حقوق معلمان به شمار میآورد. او در توضیح این خواستهها میگوید: «خواستههای معلمان ازدید من سه دسته هستند؛ الف) معیشت آنان که این هم به نوعی رعایت حقوق دانشآموز است زیرا معلمان اگر از لحاظ معیشت مشکل داشته باشند، معلم خوبی برای دانشآموزان نخواهند بود؛ ب) حقوق دانشآموزان، زیرا حقوق دانشآموزان به نوعی حقوق معلمان هم است، از یک طرف معلمان خودشان فرزند و برادر و خواهر دانشآموز در مدارس دارند و از طرفی در یک محیط ساعتها با دانشآموزان هستند؛ پ) مشکلات اجتماعی: مشکلات اجتماعی مانند آزادی بیان، آزادی قلم و آزادیهای اجتماعی دیگری که برای یک انسان اجتماعی باید باشد.»
بیشتر بخوانید:
goo.gl/7SHwRc
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/1U3U0P
او هفت سال زندان خود را در زندانهای اوین و گوهردشت کرج به سر برد و در تمام این مدت، حتی یک ساعت مرخصی نیز به او داده نشد. یکی از تلخترین اتفاقات دوران حبس برای او، فوت مادرش بود که علیرغم تمام تلاشها، به او اجازه حضور در مراسم خاکسپاری مادر نیز داده نشد. فروزان علیزاده درباره این اتفاق میگوید: «مادرش آرزو داشت که در لحظات آخر پسرش را ببیند که نشد. من به او در ملاقاتهایمان گفته بودم که مادرش مریض و در بیمارستان بستری است اما بعد از ملاقات ما... مادرش سکته کرد و فوت کرد. وکیلش برای گرفتن مرخصی رسول اقدام کرد اما جوابی نگرفت. گفته بودند که الان قاضی پرونده نیست، در مرخصی است و از این حرفها.»
یکی دیگر از اتفاقات تلخ دوران زندان برای رسول بداقی، اخراج قطعی او از آموزش و پرورش بود. اخراجی که به گفته همسرش، بداقی آن را باور نمیکرد. دلایل اخراج او «غیبت، حضور در گردهماییهای اعتراضی فرهنگیان، فعالیت علیه نظام، و اقدام علیه امنیت ملی» بود. او که در سالهای آخر تدریس خود، استخدامی آموزش و پرورش استان تهران بود، از این نهاد حکم اخراج خود را دریافت کرد. فروزان علیزاده درباره اخراج او میگوید: «او استخدام رسمی آموزش و پرورش بود؛ نزدیک به ۳۰ سال سابقه کار داشت. اما... اخراجاش کردهاند، او هیچ وقت فعالیت سیاسی نداشت، فقط از حقوق معلمان دفاع میکرد. او فقط یک معلم است.»
رسول بداقی که سابقه حضور در جنگ ایران و عراق را نیز دارد، دایره علایق فرهنگیاش گسترده بود و با تخلص شعری «اشکان» شعر نیز میسرود. یک مجموعه شعر به نام «سراب آرزوها» در بهار ۱۳۷۸ منتشر کرد و در کنار آن، به گردآوری ضربالمثلهای لری نیز پرداخت و همراه با شرح و ترجمه فارسی در سال ۱۳۸۳ آن را نیز منتشر کرد. او پیش از رفتن به زندان به دلیل اعتراضهای صنفی، در کنار معلمی به اسکلتسازی و بنایی هم میپرداخت. به گفته خودش از سال ۱۳۸۱ در اعتراضهای صنفی در جهت بهبود وضعیت معلمان شرکت کرد و در اینجا بود که مسیر زندگیاش دستخوش بازداشت و بازجویی و شکنجه و حبس شد.
محکومیت و ایام ناگوار زندان
اما رسول بداقی که پس از آغاز فعالیت در جهت بهبود اوضاع صنفی معلمان، عضو هیأت مدیره و ارشد کانون صنفی معلمان ایران نیز شده بود، در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۸۸ بازداشت شد و در دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی و به اتهاماتی چون «تبلیغ علیه نظام» و «تجمع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی» به شش سال حبس تعزیری و پنج سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی محکوم شد. در شهریور ۱۳۹۴ و در حالیکه انتظار آزادی او میرفت، در دادگاهی دیگر به ریاست قاضی مقیسه به یک سال حبس به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و دو سال حبس به علت «توهین به حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری» محکوم شد. اما با تلاشهای وکیلش، پیمان حاج محمود عطار و بر اساس ماده ۱۳۴، با آزادی مشروط او موافقت شد.
دغدغه توأمان برای معلم و دانش آموز
اگر به مواضع و سخنان رسول بداقی - که به عنوان یکی از نمادهای مبارزاتی معلمان معترض در ایران شناخته میشود - دقت شود، به راحتی میتوان دریافت که او به گفته همسر خود: «فقط از حقوق معلمان دفاع میکرد.» یعنی بداقی علی رغم انتقادها و مخالفتهای تند و تیز با ساختار استبدادی و ناکارآمد کشور، تمام تلاش خود را بر روی حقوق معلمان تمرکز کرده بود و سعی میکرد از این مسیر به مبارزه با ناکارآمدی و زورگویی حاکم بپردازد. حتی در یک نامه در زندان که بداقی به یاد «فرزاد کمانگر» - معلمی که اعدام شد – نوشت، این نگاه حاکم است. تمام مواضع او مملو از دردهای صنفیست. صنف معلمی که او نزدیک به سه دهه در آن فعالیت کرده بود و با گوشت و پوست و استخوان، رنج معلم بودن در ایران را چشیده بود و آن را به تمامی درک کرده بود.
رسول بداقی در یکی از مصاحبههای خودش در سال ۱۳۸۷، خواستههای معلمان را به سه دسته تقسیم میکند و نکته جالب آن است که حقوق دانشآموزان را بخشی از حقوق معلمان به شمار میآورد. او در توضیح این خواستهها میگوید: «خواستههای معلمان ازدید من سه دسته هستند؛ الف) معیشت آنان که این هم به نوعی رعایت حقوق دانشآموز است زیرا معلمان اگر از لحاظ معیشت مشکل داشته باشند، معلم خوبی برای دانشآموزان نخواهند بود؛ ب) حقوق دانشآموزان، زیرا حقوق دانشآموزان به نوعی حقوق معلمان هم است، از یک طرف معلمان خودشان فرزند و برادر و خواهر دانشآموز در مدارس دارند و از طرفی در یک محیط ساعتها با دانشآموزان هستند؛ پ) مشکلات اجتماعی: مشکلات اجتماعی مانند آزادی بیان، آزادی قلم و آزادیهای اجتماعی دیگری که برای یک انسان اجتماعی باید باشد.»
بیشتر بخوانید:
goo.gl/7SHwRc
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. #رسول_بداقی؛ سیاستورزی از جایگاه و نگاه یک #معلم او هفت سال زندان خود را در زندانهای اوین و گوهردشت کرج به سر برد و در تمام این مدت، حتی یک ساعت مرخصی نیز به او داده نشد. یکی از تلخترین اتفاقات دوران حبس برای او، فوت مادرش بود که علیرغم تمام تلاشها،…