بیمقدمه گفت: چقدر سرد است!
گفتم: چی؟
گفت: دنیا را میگویم. چقدر دنیا سرد است. اصلاً همهچیز سرد است. همهجا سرد است. تو اینطور نمیبینی؟
کمی فکر کردم: «نه! راستش وقتی خوب فکر میکنم، میبینم دنیا خیلی هم گرم است. ذهن من شاید چیزی باشد، شبیه کوره آن آهنگرِ پیر که ساختهشده تا هر آنچه به او وارد میشود، بگدازد. آیا کوره سرد دیدهای تا بهحال، که تفتیدهای بیرون دهد؟ ذهن من لذت میبرد از اینکه دنیا را میبیند. لذت میبرد از اینکه دنیا را میگیرد. میگدازد. و لذت میبرد از اینکه بیندیشد به اینکه چگونه دارد میاندیشد. ذهن من لذت میبرد از اینکه بیتاب شود و دنیایی را درون خود گرم کند. من لذت میبرم از اینکه یک مورچه را میبینم. آیا اصلاً میفهمد که هست؟ اگر نمیفهمد، چرا از خطر فرار میکند؟ چرا برای تداومِ «بودن» میگریزد؟ به زندگی چگونه مینگرد؟ آیا میفهمد من چقدر دوستاش دارم؟ من از تلاش برای اینکه احساس این مورچه را بفهمم، لذت میبرم. ذهن من از این تکاپوها گرم میشود. دنیا برای من سرد نیست. خیلی هم گرم است.»
بخشی از یادداشت فرهاد میثمی، در مقدمه کتاب کنکور ادبیات فارسی، زمانی که مدیر یکی از نامآورترین ناشران کتابهای کمکآموزشی بود.
«اندیشهسازان» فقط برای کنکور ذهن نوجوانان را تربیت نمیکرد. مقدمهها و مؤخرههایش کلاس درس بود.
فرهاد میثمی، پزشک و فعال مدنی این مؤسسه انتشاراتی را بنیان گذاشت و با تلاشی عمیق و آگاهانه، نسلی را آموزش داد تا قبل و بعد از خواندن و یادگرفتن چهارگزینهایها، به زندگی عادت نکنند: «چه میشد اگر در عوض اين همه فرمول و محاسبه، «نگاه كردن» به دنيا را ياد بچهها میداديم؟ شايد آن وقت خيلیها وقتی افتادهای را در گوشه خيابان میديدند، عوض اينكه دست توی جيب كنند و يك سکه ناقابل درآورند و بیندازند طرفش، اول از خود میپرسيدند: «اصلاً اين چرا افتاده؟» و اگر همانقدر پیگیر میشدند، تا قواعد حاكم بر اين افتادن (و خيلی انواع افتادنهای ديگر) را پيدا و تحليل كنند، آنوقت حتماً دنيای ما خيلی متفاوت با حالا میشد... روحيات انسانی شايد از جهاتی به عضله شباهت داشته باشند. اگر آنها را در هياهوی روزمرگی گم كنی، تمرينشان ندهی و اگر آنها را بیكار بگذاری، تحليل میروند. برعكس اگر از آنها كار بكشی، قویتر میشوند. چهقدر خوبيد شما كه زودتر از هركس دريافتيد اين معلم كوچکتان، دارد تحليل میرود، دارد كوچکتر میشود.*»
*از یادداشت #فرهاد_میثمی در مقدمه کتاب فیزیک از اندیشهسازان.
از صفحه گوشه:
gooshe
#مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گفتم: چی؟
گفت: دنیا را میگویم. چقدر دنیا سرد است. اصلاً همهچیز سرد است. همهجا سرد است. تو اینطور نمیبینی؟
کمی فکر کردم: «نه! راستش وقتی خوب فکر میکنم، میبینم دنیا خیلی هم گرم است. ذهن من شاید چیزی باشد، شبیه کوره آن آهنگرِ پیر که ساختهشده تا هر آنچه به او وارد میشود، بگدازد. آیا کوره سرد دیدهای تا بهحال، که تفتیدهای بیرون دهد؟ ذهن من لذت میبرد از اینکه دنیا را میبیند. لذت میبرد از اینکه دنیا را میگیرد. میگدازد. و لذت میبرد از اینکه بیندیشد به اینکه چگونه دارد میاندیشد. ذهن من لذت میبرد از اینکه بیتاب شود و دنیایی را درون خود گرم کند. من لذت میبرم از اینکه یک مورچه را میبینم. آیا اصلاً میفهمد که هست؟ اگر نمیفهمد، چرا از خطر فرار میکند؟ چرا برای تداومِ «بودن» میگریزد؟ به زندگی چگونه مینگرد؟ آیا میفهمد من چقدر دوستاش دارم؟ من از تلاش برای اینکه احساس این مورچه را بفهمم، لذت میبرم. ذهن من از این تکاپوها گرم میشود. دنیا برای من سرد نیست. خیلی هم گرم است.»
بخشی از یادداشت فرهاد میثمی، در مقدمه کتاب کنکور ادبیات فارسی، زمانی که مدیر یکی از نامآورترین ناشران کتابهای کمکآموزشی بود.
«اندیشهسازان» فقط برای کنکور ذهن نوجوانان را تربیت نمیکرد. مقدمهها و مؤخرههایش کلاس درس بود.
فرهاد میثمی، پزشک و فعال مدنی این مؤسسه انتشاراتی را بنیان گذاشت و با تلاشی عمیق و آگاهانه، نسلی را آموزش داد تا قبل و بعد از خواندن و یادگرفتن چهارگزینهایها، به زندگی عادت نکنند: «چه میشد اگر در عوض اين همه فرمول و محاسبه، «نگاه كردن» به دنيا را ياد بچهها میداديم؟ شايد آن وقت خيلیها وقتی افتادهای را در گوشه خيابان میديدند، عوض اينكه دست توی جيب كنند و يك سکه ناقابل درآورند و بیندازند طرفش، اول از خود میپرسيدند: «اصلاً اين چرا افتاده؟» و اگر همانقدر پیگیر میشدند، تا قواعد حاكم بر اين افتادن (و خيلی انواع افتادنهای ديگر) را پيدا و تحليل كنند، آنوقت حتماً دنيای ما خيلی متفاوت با حالا میشد... روحيات انسانی شايد از جهاتی به عضله شباهت داشته باشند. اگر آنها را در هياهوی روزمرگی گم كنی، تمرينشان ندهی و اگر آنها را بیكار بگذاری، تحليل میروند. برعكس اگر از آنها كار بكشی، قویتر میشوند. چهقدر خوبيد شما كه زودتر از هركس دريافتيد اين معلم كوچکتان، دارد تحليل میرود، دارد كوچکتر میشود.*»
*از یادداشت #فرهاد_میثمی در مقدمه کتاب فیزیک از اندیشهسازان.
از صفحه گوشه:
gooshe
#مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
برای فرهاد میثمی
۱۳ بهمن ۱۴۰۱ تصاویری تکاندهنده از پیکر نحیف فرهاد میثمی، زندانی سیاسی، منتشر شد که برای «توقف اعدام معترضان»، «آزادی ۶ زندانی سیاسی» و «توقف حجاب اجباری» در اعتصاب غذا به سر میبرد.
طرح از اسد بیناخواهی
@assadbinakhahi
https://tavaana.org/fa/FarhadMeis
#کارتون #فرهاد_میثمی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tsvaana_TavaanaTech
۱۳ بهمن ۱۴۰۱ تصاویری تکاندهنده از پیکر نحیف فرهاد میثمی، زندانی سیاسی، منتشر شد که برای «توقف اعدام معترضان»، «آزادی ۶ زندانی سیاسی» و «توقف حجاب اجباری» در اعتصاب غذا به سر میبرد.
طرح از اسد بیناخواهی
@assadbinakhahi
https://tavaana.org/fa/FarhadMeis
#کارتون #فرهاد_میثمی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tsvaana_TavaanaTech