حسین رونقی، فعال سیاسی، شرحی از وقایع روز گذشته در مقابل زندان اوین و رفتار بسیار نامحترمانه و فحاشی و تهدید جنسی ماموران منتشر کرد. ماموران با وجود چنین رفتاری ادعا کردند که با تو محترمانه برخورد کردیم وگرنه...
شرح کامل ماجرا را بخوانید:
از اعتراض تا تهدید؛ روایت وقایع تحصن مقابل زندان اوین
دیروز حدود ساعت ۱۲ ظهر به زندان اوین رسیدم. از ماشین پیاده شدم، پوستر را باز کردم و در کنار گلی که در دست داشتم گرفتم. رفتم جلوی اوین، متوجه حضور گسترده ماموران نیروی انتظامی، گارد حفاظت زندان و لباس شخصیها شدم. چهار مامور به همراه تعدادی دیگر آمدند سمتم، یکی از ماموران خواست پوستر را بگیرد، مقاومت کردم و مأموری از آن میان گفت کاری بهش نداشته باشید، دورهام کردند و به سمت ماشین پلیس بردند.
داخل ماشین پلیس نشستم که لباس شخصیهای وزارت اطلاعات آمدند تا مرا تحویل بگیرند و ببرند. مردی ناشریف، حدود ۶۰ ساله با موها و ریشهای سفید، با پیراهن شطرنجی وارد ماشین شد، پوستر را پاره کرد. پوستر را ندادم و در همان حین گفت: «ک..ه پررو بده بهم». پوستر را بیرون انداخت و اینبار خواست گل را بگیرد، گفت: «ک...ش میدونم باهات چیکار کنم!» گل را هم گرفت و له کرد. جلوی دوربینها با لبهای دوخته، با صدایی که شنیده نمیشد داد زدم: «که من ک...ش هستم؟»
به من دستبند زدند و سوار یک سانتافه کردند تا مرا به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات ببرند. در راه، همان مرد ناشریف، بهزور میخواست ماسکی را بهصورت چشمبند (که حتی در قانون ج.ا غیرقانونی است) روی صورتم بگذارد. مقاومت که کردم، سرم را تکان داد، دستم بسته بود، انگشتم را محکم در حد شکستن فشار داد، آن میان هم بد و بیراه میگفت. بهزور آن ماسک را با جوانکی که سمت دیگرم بود به صورتم زدند. نفر دیگر میگفت «ما به تو احترام میگذاریم وگرنه گردن بزرگتر از تو را با نوچههای مسلحش شکستهایم!»
وقتی رسیدیم، مرا در اتاقی گذاشتند و رفتند! صدایشان از دور میآمد. صدای همان مرد ناشریف بود: «این بچه خوشگل رو ده روز بفرستن فلانجا، شبا بدیم بک..ش میفهمه چیه» آن یکی همکارش میگفت: «یه تصمیمی باید براش بگیرند، وزارت اطلاعات شده اسنپ! برید از فلانجا برش دارید، نگهش دارید و ببریدش خونه!»
فارغ از اینکه یک پیرمرد چطور میتواند اینقدر ناشریف و بددهن باشد، برایم سوال است این افراد با این اوباشگری، مجری قانون هستند؟ احترام گذاشتن شما و مامورانتان این است که به یک معترض سیاسی که لبهایش را دوخته، آزار جنسی برسانید؟ فحاشی کنید؟ کتکش بزنید؟ اگر این رفتار محترمانه است رفتار نامحترمانه چیست؟ با فعالان سیاسی و معترضان اینطور برخورد میکنید، با مجرمان عادی چه میکنید؟ هیچکس نباید اینگونه مورد خشونت و توهین قرار گیرد. من منتظر میمانم اینبار گردن مرا هم بشکنید، یا بفرستید همانجایی که من بچه خوشگل را تا صبح ...؛ چون من عقب نمیکشم و تا محقق شدن خواستههای کیانوش ایستادهام.
با لبهای دوخته ادامه خواهم داد...
پاینده ایران
@Hosseinronaghi
#حسین_رونقی #كيانوش_سنجرى #شاید_تلنگری_باشد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شرح کامل ماجرا را بخوانید:
از اعتراض تا تهدید؛ روایت وقایع تحصن مقابل زندان اوین
دیروز حدود ساعت ۱۲ ظهر به زندان اوین رسیدم. از ماشین پیاده شدم، پوستر را باز کردم و در کنار گلی که در دست داشتم گرفتم. رفتم جلوی اوین، متوجه حضور گسترده ماموران نیروی انتظامی، گارد حفاظت زندان و لباس شخصیها شدم. چهار مامور به همراه تعدادی دیگر آمدند سمتم، یکی از ماموران خواست پوستر را بگیرد، مقاومت کردم و مأموری از آن میان گفت کاری بهش نداشته باشید، دورهام کردند و به سمت ماشین پلیس بردند.
داخل ماشین پلیس نشستم که لباس شخصیهای وزارت اطلاعات آمدند تا مرا تحویل بگیرند و ببرند. مردی ناشریف، حدود ۶۰ ساله با موها و ریشهای سفید، با پیراهن شطرنجی وارد ماشین شد، پوستر را پاره کرد. پوستر را ندادم و در همان حین گفت: «ک..ه پررو بده بهم». پوستر را بیرون انداخت و اینبار خواست گل را بگیرد، گفت: «ک...ش میدونم باهات چیکار کنم!» گل را هم گرفت و له کرد. جلوی دوربینها با لبهای دوخته، با صدایی که شنیده نمیشد داد زدم: «که من ک...ش هستم؟»
به من دستبند زدند و سوار یک سانتافه کردند تا مرا به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات ببرند. در راه، همان مرد ناشریف، بهزور میخواست ماسکی را بهصورت چشمبند (که حتی در قانون ج.ا غیرقانونی است) روی صورتم بگذارد. مقاومت که کردم، سرم را تکان داد، دستم بسته بود، انگشتم را محکم در حد شکستن فشار داد، آن میان هم بد و بیراه میگفت. بهزور آن ماسک را با جوانکی که سمت دیگرم بود به صورتم زدند. نفر دیگر میگفت «ما به تو احترام میگذاریم وگرنه گردن بزرگتر از تو را با نوچههای مسلحش شکستهایم!»
وقتی رسیدیم، مرا در اتاقی گذاشتند و رفتند! صدایشان از دور میآمد. صدای همان مرد ناشریف بود: «این بچه خوشگل رو ده روز بفرستن فلانجا، شبا بدیم بک..ش میفهمه چیه» آن یکی همکارش میگفت: «یه تصمیمی باید براش بگیرند، وزارت اطلاعات شده اسنپ! برید از فلانجا برش دارید، نگهش دارید و ببریدش خونه!»
فارغ از اینکه یک پیرمرد چطور میتواند اینقدر ناشریف و بددهن باشد، برایم سوال است این افراد با این اوباشگری، مجری قانون هستند؟ احترام گذاشتن شما و مامورانتان این است که به یک معترض سیاسی که لبهایش را دوخته، آزار جنسی برسانید؟ فحاشی کنید؟ کتکش بزنید؟ اگر این رفتار محترمانه است رفتار نامحترمانه چیست؟ با فعالان سیاسی و معترضان اینطور برخورد میکنید، با مجرمان عادی چه میکنید؟ هیچکس نباید اینگونه مورد خشونت و توهین قرار گیرد. من منتظر میمانم اینبار گردن مرا هم بشکنید، یا بفرستید همانجایی که من بچه خوشگل را تا صبح ...؛ چون من عقب نمیکشم و تا محقق شدن خواستههای کیانوش ایستادهام.
با لبهای دوخته ادامه خواهم داد...
پاینده ایران
@Hosseinronaghi
#حسین_رونقی #كيانوش_سنجرى #شاید_تلنگری_باشد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حسین رونقی، با انتشار متنی ضمن ارایه گزارش از وضعیت جسمیاش در دوازدهمین روز لبدوختن و انتشار تصویری از خود، تاکید کرد که با آبهای دوخته ادامه خواهد داد:
با لبهای دوخته ادامه خواهم داد. چند روز دیگر برمیگردم. چون اعتراضم یک امر سیاسی است، هر جای ایران که باشم، مسئولیت هر اتفاقی با جمهوری اسلامی خواهد بود.
آخرین وضعیت جسمی (روز دوازدهم):
لبها متورم و زخم شدهاند.
کاهش وزن زیاد.
ضعف جسمانی به همراه سرگیجه شدت گرفته و عضلات تحلیل رفتهاند.
نوسان فشار خون، نوسان شدید قند خون و افت شدید قند خون.
خونریزی گوارشی و ادراری.
درد مفاصل و استخوانها.
درد کلیه.
سهم امروز: چهار لیوان آب، دو لیوان چای و دریافت داروها بهصورت وریدی، عضلانی و خوراکی.
خواستهام همان خواستههای کیانوش است.
چند روز دیگر دوباره باز خواهم گشت:
آن اوباش متجاوز یگان ویژه و آن ماموران ناشریف وزارت اطلاعات را بیاورید، منتظرم تا من را «زن» خودشان بکنند، «گردنم را بشکنند»، من بچه خوشگل را بفرستند همانجا که شبها مرا بک...؛ با همهی اینها، «استخوان لای زخمتان خواهم شد». عقب نمیکشم.
@Hosseinronaghi
طرح از شهرزاد
artdeshaz
#حسین_رونقی #کیانوش_سنجری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
با لبهای دوخته ادامه خواهم داد. چند روز دیگر برمیگردم. چون اعتراضم یک امر سیاسی است، هر جای ایران که باشم، مسئولیت هر اتفاقی با جمهوری اسلامی خواهد بود.
آخرین وضعیت جسمی (روز دوازدهم):
لبها متورم و زخم شدهاند.
کاهش وزن زیاد.
ضعف جسمانی به همراه سرگیجه شدت گرفته و عضلات تحلیل رفتهاند.
نوسان فشار خون، نوسان شدید قند خون و افت شدید قند خون.
خونریزی گوارشی و ادراری.
درد مفاصل و استخوانها.
درد کلیه.
سهم امروز: چهار لیوان آب، دو لیوان چای و دریافت داروها بهصورت وریدی، عضلانی و خوراکی.
خواستهام همان خواستههای کیانوش است.
چند روز دیگر دوباره باز خواهم گشت:
آن اوباش متجاوز یگان ویژه و آن ماموران ناشریف وزارت اطلاعات را بیاورید، منتظرم تا من را «زن» خودشان بکنند، «گردنم را بشکنند»، من بچه خوشگل را بفرستند همانجا که شبها مرا بک...؛ با همهی اینها، «استخوان لای زخمتان خواهم شد». عقب نمیکشم.
@Hosseinronaghi
طرح از شهرزاد
artdeshaz
#حسین_رونقی #کیانوش_سنجری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech