This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرناز افتخاری، اهل اصفهان، هنگام آسیبدیدگی ۳۷ سال داشت.
شهر اصفهان همانند بسیاری از شهرهای دیگر ایران در اعتراض به قتل مهسا امینی به پا خاسته بود. فضای شهر به شدت امنیتی بود.
در تاریخ سوم مهرماه ۱۴۰۱، حدود ساعت ۹ شب، در خیابان بوستان ملت ترافیک سنگینی شکل گرفت که نشانهای از تجمع دوبارهی معترضان بود. در خیابان مجاور، چند موتورسوار با لباسهای پلنگی و صورتهای پوشیده رفتوآمد میکردند. یکی از آنها به رانندگان هشدار میداد که بوق نزنند.
وقتی به خودروی خانم فرناز نزدیک شدند، همان هشدار را تکرار کردند؛ اما ناگهان یکی از موتورسواران اسلحه ساچمهای خود را به سمت خودرو گرفت و شلیک کرد. یکی از ساچمهها به چشم راست فرناز اصابت کرد و ضمن پاره کردن پلک، به بخشی از شبکیه چشم او آسیب رساند. موتورسواران پس از تیراندازی، کمی پایینتر با باتوم به شکستن شیشهها و بدنه خودروهای دیگر پرداختند.
فرناز از خودرو پیاده شد و با فریاد کمک میخواست. همزمان چند بسیجی پیاده به سمت او آمدند و تهدید کردند که اگر ادامه دهد، او را بازداشت خواهند کرد. در همان زمان، یک آمبولانس در آن سوی خیابان پارک بود. او به سمت آن رفت تا کمک بگیرد، اما متوجه شد درون آن چند نیروی نظامی حضور دارند و از آمبولانس برای انتقال نیرو استفاده میشود، نه امداد.
در نهایت با کمک یکی از شهروندان، خود را به بیمارستان شریعتی رساند. اما مقابل بیمارستان، افرادی هشدار دادند که نیروهای امنیتی در آنجا حضور دارند و او را بازداشت خواهند کرد. به دلیل خونریزی شدید، به بیمارستان فیض منتقل شد. برای جلوگیری از خطر، ناچار شدند علت جراحت چشم را «نزاع خانوادگی» عنوان کنند.
با گذشت سه سال، هرچند ظاهر چشم و صورت او حفظ شده، اما بینایی چشم راست همچنان تار است. شغل او که با کار مداوم با کامپیوتر همراه است، پس از این آسیب بسیار دشوار و زندگیاش مختل شده است.
در جریان خیزش مهسا، صدها نفر از مردم ایران در شهرهای مختلف با شلیک عمدی نیروهای سرکوبگر بینایی خود را از دست دادند. این جنایتها حتی شامل تیراندازی به خودروها نیز شد که در بسیاری موارد به جانباختن یا آسیبدیدگی شدید شهروندان انجامید.
#فرناز_افتخاری
#چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شهر اصفهان همانند بسیاری از شهرهای دیگر ایران در اعتراض به قتل مهسا امینی به پا خاسته بود. فضای شهر به شدت امنیتی بود.
در تاریخ سوم مهرماه ۱۴۰۱، حدود ساعت ۹ شب، در خیابان بوستان ملت ترافیک سنگینی شکل گرفت که نشانهای از تجمع دوبارهی معترضان بود. در خیابان مجاور، چند موتورسوار با لباسهای پلنگی و صورتهای پوشیده رفتوآمد میکردند. یکی از آنها به رانندگان هشدار میداد که بوق نزنند.
وقتی به خودروی خانم فرناز نزدیک شدند، همان هشدار را تکرار کردند؛ اما ناگهان یکی از موتورسواران اسلحه ساچمهای خود را به سمت خودرو گرفت و شلیک کرد. یکی از ساچمهها به چشم راست فرناز اصابت کرد و ضمن پاره کردن پلک، به بخشی از شبکیه چشم او آسیب رساند. موتورسواران پس از تیراندازی، کمی پایینتر با باتوم به شکستن شیشهها و بدنه خودروهای دیگر پرداختند.
فرناز از خودرو پیاده شد و با فریاد کمک میخواست. همزمان چند بسیجی پیاده به سمت او آمدند و تهدید کردند که اگر ادامه دهد، او را بازداشت خواهند کرد. در همان زمان، یک آمبولانس در آن سوی خیابان پارک بود. او به سمت آن رفت تا کمک بگیرد، اما متوجه شد درون آن چند نیروی نظامی حضور دارند و از آمبولانس برای انتقال نیرو استفاده میشود، نه امداد.
در نهایت با کمک یکی از شهروندان، خود را به بیمارستان شریعتی رساند. اما مقابل بیمارستان، افرادی هشدار دادند که نیروهای امنیتی در آنجا حضور دارند و او را بازداشت خواهند کرد. به دلیل خونریزی شدید، به بیمارستان فیض منتقل شد. برای جلوگیری از خطر، ناچار شدند علت جراحت چشم را «نزاع خانوادگی» عنوان کنند.
با گذشت سه سال، هرچند ظاهر چشم و صورت او حفظ شده، اما بینایی چشم راست همچنان تار است. شغل او که با کار مداوم با کامپیوتر همراه است، پس از این آسیب بسیار دشوار و زندگیاش مختل شده است.
در جریان خیزش مهسا، صدها نفر از مردم ایران در شهرهای مختلف با شلیک عمدی نیروهای سرکوبگر بینایی خود را از دست دادند. این جنایتها حتی شامل تیراندازی به خودروها نیز شد که در بسیاری موارد به جانباختن یا آسیبدیدگی شدید شهروندان انجامید.
#فرناز_افتخاری
#چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔39❤6🕊2