وقتی علم قربانی حفظ نظام میشود
تحلیلی بر سرکوب اساتید، اقتدارگرایی و امنیتیسازی در دانشگاه آزاد
پیام همراهان
استادان دانشگاه آزاد اسلامی بهخصوص پس از انتصاب تیم اتوبوسی طهرانچی، تحت فشار و سرکوب بیشتری قرار گرفتند. طهرانچی که از سپاه پاسداران مأموریت داشت تا از امکانات دانشگاه در پوشش پروژههای علمی، به ساخت بمب اتم کمک برساند، دانشگاه را تبدیل به مرکز امنیتی کرد و با گماردن رؤسای حکومتی و بیریشه و بیسواد، استادان منتقد و مخالف حکومت را به روشهای مختلف سرکوب کرد. گزارشها حاکی است که برای تعداد درخور توجهی از استادان، پروندههای سیاسی و عقیدتی ساختهاند و بدون اطلاع آنان، و بی آنکه فرصت دفاعی داشته باشند، احکام سنگینی مانند چند ترم تعلیقی صادر کردهاند.
دانشگاه به عنوان نهاد مدرن تولید و توزیع دانش، در نظریه سیاسی کلاسیک جایگاهی محوری به عنوان عرصه عمومی و فضای نقد قدرت دارد. از منظر تاریخ اندیشه، تقابل گفتمان دانشگاهی با اقتدارگرایی ریشه در ماهیت نقادانه علم و الزامات اپیستمیک آزادی آکادمیک دارد. وقوع پدیدهای که توصیف شد را میتوان در چارچوب نظریه دولت اقتدارگرا و رابطه آن با نهادهای علمی تحلیل کرد.
در حکومتهای توتالیتر و اقتدارگرا، دانشگاه به مثابه ابزاردستگاههای ایدئولوژیک دولت در نظریه آلتوسر بازتعریف میشود. در این پارادایم، کارویژه اصلی دانشگاه نه تولید معرفت انتقادی، بلکه بازتولید گفتمان مسلط و تربیت نخبگان حامی نظام است. تاریخ معاصر ایران نشان داده که چگونه نهادهای علمی در دورههای مختلف به عرصهای برای اعمال زیستقدرت - به تعبیر فوکو- تبدیل شدهاند.
استقرار مدیرانی بیسواد، جاسوس اطلاعات، نیروی اطلاعات سپاه، چاپلوس، سپاهی یا بسیجی، بیریشه و با پیشینه نظامی- امنیتی در رأس دانشگاه را میتوان در چارچوب امنیتیسازی فضای دانشگاه تحلیل کرد. این پدیده بخشی از فرآیند گستردهتر حذف استقلال نهادهای مدنی و اِعمال منطق امنیتی بر تمامی شئون اجتماعی است. از دیدگاه تئوریک، این روند بیانگر سلطه گفتمان امنیتی- نظامی بر گفتمان علمی است که در نهایت به کالاییشدن علم و ابزاری شدن دانشگاه میانجامد.
ساخت پروندههای امنیتی برای اساتید بدون فرصت دفاع، نمونه کلاسیک کاربرد مکانیسمهای قدرت در نظریه فوکو است. این اقدام با ایجاد رژیم انضباطی، بدن اساتید را به عرصه اِعمال قدرت تبدیل میکند. از منظر تاریخ اندیشه، این پدیده یادآور محاکم تفتیش عقاید است که با تفاوتهایی در اَشکال مدرن بازتولید شده است.
از دیدگاه تئوری انتقادی مکتب فرانکفورت، این فرآیند نشانهای از عقلانیت ابزاری حاکم بر نهادهای جامعه است که در آن ارزشهای علمی، قربانی کارویژههای ایدئولوژیک و امنیتی میشوند. به تعبیر هابرماس، در چنین شرایطی دنیای زیست دانشگاه تحت سلطه سیستم قدرت قرار میگیرد و ارتباطات بیناذهنی مخدوش میشود.
از منظر تاریخ ایران، این پدیده را میتوان در تداوم سنت دولتهای استبدادی تحلیل کرد که همواره در پی مهار نهادهای مستقل اجتماعی بودهاند. اما وجه ممیّزه دوره کنونی، پیوند این سنت با سازوکارهای نوین اِعمال قدرت در دولتهای پساسکولار است.
این شرایط نه تنها آزادیهای آکادمیک را مخدوش میکند، بلکه در بلندمدت به تضعیف سرمایه اجتماعی، فرار مغزها و افول علمی کشور میانجامد. تجربه تاریخی نشان داده که توسعه علمی در گرو استقلال نهاد علم و آزادی اندیشه است و هرگونه تعرض به این حریم، پیامدهای جبرانناپذیری برای توسعه ملی در پی خواهد داشت.
#سرکوب_دانشگاه #اخراج_استادان #دانشگاه #دانشگاه_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تحلیلی بر سرکوب اساتید، اقتدارگرایی و امنیتیسازی در دانشگاه آزاد
پیام همراهان
استادان دانشگاه آزاد اسلامی بهخصوص پس از انتصاب تیم اتوبوسی طهرانچی، تحت فشار و سرکوب بیشتری قرار گرفتند. طهرانچی که از سپاه پاسداران مأموریت داشت تا از امکانات دانشگاه در پوشش پروژههای علمی، به ساخت بمب اتم کمک برساند، دانشگاه را تبدیل به مرکز امنیتی کرد و با گماردن رؤسای حکومتی و بیریشه و بیسواد، استادان منتقد و مخالف حکومت را به روشهای مختلف سرکوب کرد. گزارشها حاکی است که برای تعداد درخور توجهی از استادان، پروندههای سیاسی و عقیدتی ساختهاند و بدون اطلاع آنان، و بی آنکه فرصت دفاعی داشته باشند، احکام سنگینی مانند چند ترم تعلیقی صادر کردهاند.
دانشگاه به عنوان نهاد مدرن تولید و توزیع دانش، در نظریه سیاسی کلاسیک جایگاهی محوری به عنوان عرصه عمومی و فضای نقد قدرت دارد. از منظر تاریخ اندیشه، تقابل گفتمان دانشگاهی با اقتدارگرایی ریشه در ماهیت نقادانه علم و الزامات اپیستمیک آزادی آکادمیک دارد. وقوع پدیدهای که توصیف شد را میتوان در چارچوب نظریه دولت اقتدارگرا و رابطه آن با نهادهای علمی تحلیل کرد.
در حکومتهای توتالیتر و اقتدارگرا، دانشگاه به مثابه ابزاردستگاههای ایدئولوژیک دولت در نظریه آلتوسر بازتعریف میشود. در این پارادایم، کارویژه اصلی دانشگاه نه تولید معرفت انتقادی، بلکه بازتولید گفتمان مسلط و تربیت نخبگان حامی نظام است. تاریخ معاصر ایران نشان داده که چگونه نهادهای علمی در دورههای مختلف به عرصهای برای اعمال زیستقدرت - به تعبیر فوکو- تبدیل شدهاند.
استقرار مدیرانی بیسواد، جاسوس اطلاعات، نیروی اطلاعات سپاه، چاپلوس، سپاهی یا بسیجی، بیریشه و با پیشینه نظامی- امنیتی در رأس دانشگاه را میتوان در چارچوب امنیتیسازی فضای دانشگاه تحلیل کرد. این پدیده بخشی از فرآیند گستردهتر حذف استقلال نهادهای مدنی و اِعمال منطق امنیتی بر تمامی شئون اجتماعی است. از دیدگاه تئوریک، این روند بیانگر سلطه گفتمان امنیتی- نظامی بر گفتمان علمی است که در نهایت به کالاییشدن علم و ابزاری شدن دانشگاه میانجامد.
ساخت پروندههای امنیتی برای اساتید بدون فرصت دفاع، نمونه کلاسیک کاربرد مکانیسمهای قدرت در نظریه فوکو است. این اقدام با ایجاد رژیم انضباطی، بدن اساتید را به عرصه اِعمال قدرت تبدیل میکند. از منظر تاریخ اندیشه، این پدیده یادآور محاکم تفتیش عقاید است که با تفاوتهایی در اَشکال مدرن بازتولید شده است.
از دیدگاه تئوری انتقادی مکتب فرانکفورت، این فرآیند نشانهای از عقلانیت ابزاری حاکم بر نهادهای جامعه است که در آن ارزشهای علمی، قربانی کارویژههای ایدئولوژیک و امنیتی میشوند. به تعبیر هابرماس، در چنین شرایطی دنیای زیست دانشگاه تحت سلطه سیستم قدرت قرار میگیرد و ارتباطات بیناذهنی مخدوش میشود.
از منظر تاریخ ایران، این پدیده را میتوان در تداوم سنت دولتهای استبدادی تحلیل کرد که همواره در پی مهار نهادهای مستقل اجتماعی بودهاند. اما وجه ممیّزه دوره کنونی، پیوند این سنت با سازوکارهای نوین اِعمال قدرت در دولتهای پساسکولار است.
این شرایط نه تنها آزادیهای آکادمیک را مخدوش میکند، بلکه در بلندمدت به تضعیف سرمایه اجتماعی، فرار مغزها و افول علمی کشور میانجامد. تجربه تاریخی نشان داده که توسعه علمی در گرو استقلال نهاد علم و آزادی اندیشه است و هرگونه تعرض به این حریم، پیامدهای جبرانناپذیری برای توسعه ملی در پی خواهد داشت.
#سرکوب_دانشگاه #اخراج_استادان #دانشگاه #دانشگاه_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍12