وقتی کتاب #سقوط_بهشت را میخوانم، میتوانم بخوبی تشخیص بدهم که یکسری بد بیاریهای خاصی نیز در آنزمان گریبان حکومت را گرفته بود. بعبارتی همه چیز دست بدست هم داده بود که نظام را به 22 بهمن برساند. بخشی از مردم با فعال شدن در کوششهای خرابکارانه به پادشاه پشت کردند
و اکثریتی نیز با سکوت شان به کشور و پادشاه خیانت کردند. ایستادگی نکردن در مقابل اعمال وطنفروشان که کارهایشان تماما زیر پا گذاشتن قانون بود، یکی از دلایل موفقیت آنها بود.
آنچه که آن مخالفان آشوبگر میکردند، ارتباطی به آزادی نداشت و مشخصا یک شورش بود.
آنهایی که حیران بودند از وقوع آنچه که هر روز می دیدند، باید به خیابان می رفتند و برای مثال بایستی در مقابل آن دانشجویانی که ورود به سلف سرویس دانشگاه را بر دختران می بستند، در می آمدند. مردم باید به آشوبگران نشان میدادند که موافق خواسته های آنها نیستند. اما هیچکس چیزی نمیگفت.
ادارات آزادی سازی را در جهت این می دیدند که وظایف خود را بنحو درست مثل همیشه انجام ندهند. طبیعت هم سر جنگ داشت. در سالی که همه چیز داشت به بیراهه میرفت، سازمان ملل به ایران هشدار داد که برای مقابله با هجوم ملخ افریقای شرقی آماده شود.
جالب نیست که آخرین هجوم ملخ به ایران در سال
1342 به هنگام شورش خمینی اتفاق افتاده بود.
در اوج بروز مشکلات و شدت گرفتن ناآرامی ها حکومت مرتکب سه اشتباه عمده شد. به علت در پیش گرفتن سیاست ریاضتی، طی سال قبل، بودجه گمرک کاهش یافته بود و هفتصد نفر از کارکنان آن اخراج
و هشتصد نفر بازنشسته شده بودند. برای کاستن از صف های طولانی و معطلی در مرزها و نیز تسریغ جریان ورود کالا به بازار، مقررات گمرکی تغییر کرد: " تصمیم گرفته شد که کامیونهای حامل کالاهای وارداتی شرکتها برای بازرسی در مرز متوقف نشوند؛ در عوض، مقرر شد بازرسی و تعیین عوارض گمرکی
در محل واحد تجاری یا صنعتی انجام شود." اتخاظ چنین تصمیمی موجب شد راننده کامیون که در شهری اروپایی بارگیری کرده بود بعد از عبور از مرز ایران محموله اش تا رسیدن به انبار تهران مورد بازرسی قرار نگیرد. این اقدام مخرب در امنیت مرزی کشور به سود سازمان آزادی بخش فلسطین
و شبکه بازار سیاه اسلحه تمام شد و موجب گردید حجم زیادی سلاح و مواد منفجره وارد و در مناطق مختلف انبار شود.
یکی از ماموران ارشد سابق ساواک با تاسف می گفت: در سال 1357، هیچ نظارتی وجود نداشت و همه چیز سیل آسا به کشور وارد میشد.
اغلب کارمندان ساواک از این موضوع اطلاع نداشتند. در آن زمان، قضیه چنان که باید جدی گرفته نشد تا اینکه یکی از ماموران گمرک به راننده ای اتریشی دستور داد یکی از صندوقهای بار کامیون را باز کند. به راننده پول داده شده بودکه بدون پرسش بار را به تهران برساند.
وقتی محموله باز شد، مامور گمرک و راننده به تعدادی سلاح خودکار جاسازی شده در صندوقها برخوردند. سعی شده بودکه کامیون در وین متوقف شود، ولی دیر شده بود- ردی از آن برجا تمانده بود."
یکی دیگر از پیش بینی های غلط مربوط به نیروهای امنیتی بود. شاه تعدادی از تمایندگان مورد اعتماد، از جمله محمد بهبهانیان، مشاور مالی دربار و سپهبد ناصر مقدم، رئیس تازه ساواک را برای رسیدن به توافغی با ایت الله شریعتمداری و سایر علمای میانه روی که با خمینی همراه نبودند
به قم فرستاد. یکی از خواسته های آن علما، آزاد کردن چند صدنفر از فعالان مذهبی بود که به پیشنهاد #پرویزثابتی در پی اغتشاشات اردیبهشت بازداشت شده بودند. #سپهبد_مقدم با وجود مخالفت ثابتی با این خواسته موافقت کرد و برای این تصمیمش توضیح داد
که موضوع خریدن روحانیان را از راه امتیاز دادن به آنها دنبال خواهد کرد.تغییر لحن کلام مقدم شک ثابتی را برانگیخت. دو ماه پیش از این تاریخ مقدم و ثابتی گفتگویی داشتند که پس از آن گفتگو، مقدم به سفر واشیگتن دی سی برای شرکت در یک مجموعه ای از جلسات توجیهی با مقامات اطلاعاتی امریکا
عازم شده بود. ثابتی بیاد میاورد که " در بازگشت مقدم دیگر مردی سخت گیر نبود." رئیس اداره سوم ساواک مطمئن بود که سیا طرز فکر مقدم را دگرگون کرده بود: او قانع شده بود که اگر قدرت عملیاتی نیروهای امنیتی را خنثی کند و با مخالفان حکومت وارد مذاکره شود به نتیجه خواهد رسید.
اواسط خرداد ثابتی و مقدم در مراسم ازدواج دوستی مشترک شرکت کرده بودند که همکار جوان تر از دوست ارشد خود خواست دلیل تصمیم به ازاد کردن زندانیان را توضیح دهد. مقدم اعتراض کرد که "اعلیحضرت گفتند این وضع درست نیست." ثابتی میگفت: " اختلاف ما بالا گرفت. من گفتم:
پیش از تمام شدن مراسم چهلم نباید این آدمها را آزاد میکردیم. مقدم فکر میکرد در کار او خرابکاری میکنم. برخوردهای ما نزدیک به پنج ماه طول کشید."
شکاف در ساواک نیروهای امنیتی را در زمانی خطیر ضعیف کرد.
Azadeh Khorasani👑💙
@TwitterMamnoe
و اکثریتی نیز با سکوت شان به کشور و پادشاه خیانت کردند. ایستادگی نکردن در مقابل اعمال وطنفروشان که کارهایشان تماما زیر پا گذاشتن قانون بود، یکی از دلایل موفقیت آنها بود.
آنچه که آن مخالفان آشوبگر میکردند، ارتباطی به آزادی نداشت و مشخصا یک شورش بود.
آنهایی که حیران بودند از وقوع آنچه که هر روز می دیدند، باید به خیابان می رفتند و برای مثال بایستی در مقابل آن دانشجویانی که ورود به سلف سرویس دانشگاه را بر دختران می بستند، در می آمدند. مردم باید به آشوبگران نشان میدادند که موافق خواسته های آنها نیستند. اما هیچکس چیزی نمیگفت.
ادارات آزادی سازی را در جهت این می دیدند که وظایف خود را بنحو درست مثل همیشه انجام ندهند. طبیعت هم سر جنگ داشت. در سالی که همه چیز داشت به بیراهه میرفت، سازمان ملل به ایران هشدار داد که برای مقابله با هجوم ملخ افریقای شرقی آماده شود.
جالب نیست که آخرین هجوم ملخ به ایران در سال
1342 به هنگام شورش خمینی اتفاق افتاده بود.
در اوج بروز مشکلات و شدت گرفتن ناآرامی ها حکومت مرتکب سه اشتباه عمده شد. به علت در پیش گرفتن سیاست ریاضتی، طی سال قبل، بودجه گمرک کاهش یافته بود و هفتصد نفر از کارکنان آن اخراج
و هشتصد نفر بازنشسته شده بودند. برای کاستن از صف های طولانی و معطلی در مرزها و نیز تسریغ جریان ورود کالا به بازار، مقررات گمرکی تغییر کرد: " تصمیم گرفته شد که کامیونهای حامل کالاهای وارداتی شرکتها برای بازرسی در مرز متوقف نشوند؛ در عوض، مقرر شد بازرسی و تعیین عوارض گمرکی
در محل واحد تجاری یا صنعتی انجام شود." اتخاظ چنین تصمیمی موجب شد راننده کامیون که در شهری اروپایی بارگیری کرده بود بعد از عبور از مرز ایران محموله اش تا رسیدن به انبار تهران مورد بازرسی قرار نگیرد. این اقدام مخرب در امنیت مرزی کشور به سود سازمان آزادی بخش فلسطین
و شبکه بازار سیاه اسلحه تمام شد و موجب گردید حجم زیادی سلاح و مواد منفجره وارد و در مناطق مختلف انبار شود.
یکی از ماموران ارشد سابق ساواک با تاسف می گفت: در سال 1357، هیچ نظارتی وجود نداشت و همه چیز سیل آسا به کشور وارد میشد.
اغلب کارمندان ساواک از این موضوع اطلاع نداشتند. در آن زمان، قضیه چنان که باید جدی گرفته نشد تا اینکه یکی از ماموران گمرک به راننده ای اتریشی دستور داد یکی از صندوقهای بار کامیون را باز کند. به راننده پول داده شده بودکه بدون پرسش بار را به تهران برساند.
وقتی محموله باز شد، مامور گمرک و راننده به تعدادی سلاح خودکار جاسازی شده در صندوقها برخوردند. سعی شده بودکه کامیون در وین متوقف شود، ولی دیر شده بود- ردی از آن برجا تمانده بود."
یکی دیگر از پیش بینی های غلط مربوط به نیروهای امنیتی بود. شاه تعدادی از تمایندگان مورد اعتماد، از جمله محمد بهبهانیان، مشاور مالی دربار و سپهبد ناصر مقدم، رئیس تازه ساواک را برای رسیدن به توافغی با ایت الله شریعتمداری و سایر علمای میانه روی که با خمینی همراه نبودند
به قم فرستاد. یکی از خواسته های آن علما، آزاد کردن چند صدنفر از فعالان مذهبی بود که به پیشنهاد #پرویزثابتی در پی اغتشاشات اردیبهشت بازداشت شده بودند. #سپهبد_مقدم با وجود مخالفت ثابتی با این خواسته موافقت کرد و برای این تصمیمش توضیح داد
که موضوع خریدن روحانیان را از راه امتیاز دادن به آنها دنبال خواهد کرد.تغییر لحن کلام مقدم شک ثابتی را برانگیخت. دو ماه پیش از این تاریخ مقدم و ثابتی گفتگویی داشتند که پس از آن گفتگو، مقدم به سفر واشیگتن دی سی برای شرکت در یک مجموعه ای از جلسات توجیهی با مقامات اطلاعاتی امریکا
عازم شده بود. ثابتی بیاد میاورد که " در بازگشت مقدم دیگر مردی سخت گیر نبود." رئیس اداره سوم ساواک مطمئن بود که سیا طرز فکر مقدم را دگرگون کرده بود: او قانع شده بود که اگر قدرت عملیاتی نیروهای امنیتی را خنثی کند و با مخالفان حکومت وارد مذاکره شود به نتیجه خواهد رسید.
اواسط خرداد ثابتی و مقدم در مراسم ازدواج دوستی مشترک شرکت کرده بودند که همکار جوان تر از دوست ارشد خود خواست دلیل تصمیم به ازاد کردن زندانیان را توضیح دهد. مقدم اعتراض کرد که "اعلیحضرت گفتند این وضع درست نیست." ثابتی میگفت: " اختلاف ما بالا گرفت. من گفتم:
پیش از تمام شدن مراسم چهلم نباید این آدمها را آزاد میکردیم. مقدم فکر میکرد در کار او خرابکاری میکنم. برخوردهای ما نزدیک به پنج ماه طول کشید."
شکاف در ساواک نیروهای امنیتی را در زمانی خطیر ضعیف کرد.
Azadeh Khorasani👑💙
@TwitterMamnoe