متنی #ارسالی در نقد بعضی #ناشران ادبیات ژانری در ایران، کامنت فراموش نشه
______________________
به نام تنها عالم هستی و نیستی.
در این زمان که ادبیات این مرز و بوم به نفس نفس افتاده و برای زنده ماندن تقلا میکند.
هستند افرادی عالمنما که خود را به اصطلاح وقف آن کردهاند، اما آیا باطن این ظاهر زیبا هم آراسته است و واقعا به فکر ادبیات است؟!
زمان، زمانیست که فیپاگیران ادعا میکنند و نرخ به روز خورها در تقلای ظاهری متدین.
جای ادبیات در این وانفسا کجاست؟ آیا چاپ کتاب مهم است یا سخن و فرهنگی که در آن نهفته شده است؟
فرهنگهای گوناگون توسط کتابها با ما سخن میگویند و راه را برای ما هموارتر میکنند.
ناشرین ما به هر دری میزنند تا کتابی جدید به خواننده بدهند و در این میان تعهد به خواننده و نویسنده اثر را به کل فراموش کردهاند. بیاجازه اثری را چاپ میکنند و به فکر جیب مبارک هستند. حال اگر آن کتاب، فروش خوبی نداشته باشد کنار گذاشته میشود در حالی که نویسنده بیخبر آن، روزها و شبها برای آن زحمت کشیده است. در این میان نویسندههایی هستند که از این دنیا رفتهاند که اثری جاودانه به یادگار گذاشتهاند که اینها هم از تیغ برنده فروش خوب هم جان سالم به در نبردهاند.
ادبیات نیاز به دلسوزی دارد، ادبیات نیاز به یار دارد، ادبیات نیاز به همراه دارد نه این کشمکشهای میان نشری، نه این دعواهای پوچ بر سر طرز رساندن حرف نویسنده. آیا رواست نویسندهای عمر خود را صرف نوشتن کتابی کند و ناشر سر فروش کم، آن را کنار بگذارد؟ آیا رواست خوانندههای هرچند اندک و دلباخته آن کتاب چشم به راه باقی کتابهای آن نویسنده بمانند و ناشر به جیب خود فکر کند و راهی که بدون هیچ اجازهای شروع کرده را ناتمام رها کند.
باید چشمها رو شست و جوری دیگر به این کارزار نگاه کرد.
ادبیات حد و مرز ندارد. هنر حد و مرز ندارد. هنرمند حد و مرز ندارد. به خوانندهها، نویسندهها و مترجمهای خود احترام بگذارید. به نویسندهها اجازه دهید حرفهایشان را کامل به گوش شنوندههای خود برسانند. زر و سیم در هیچ جای تاریخ نماندهاند آن چه مانده، سخن آن نویسندههاست. به آنان احترام بگذارید.
#منتقدی_برای_زنده_ماندن_ادبیات
@Twitter_fantasy
______________________
به نام تنها عالم هستی و نیستی.
در این زمان که ادبیات این مرز و بوم به نفس نفس افتاده و برای زنده ماندن تقلا میکند.
هستند افرادی عالمنما که خود را به اصطلاح وقف آن کردهاند، اما آیا باطن این ظاهر زیبا هم آراسته است و واقعا به فکر ادبیات است؟!
زمان، زمانیست که فیپاگیران ادعا میکنند و نرخ به روز خورها در تقلای ظاهری متدین.
جای ادبیات در این وانفسا کجاست؟ آیا چاپ کتاب مهم است یا سخن و فرهنگی که در آن نهفته شده است؟
فرهنگهای گوناگون توسط کتابها با ما سخن میگویند و راه را برای ما هموارتر میکنند.
ناشرین ما به هر دری میزنند تا کتابی جدید به خواننده بدهند و در این میان تعهد به خواننده و نویسنده اثر را به کل فراموش کردهاند. بیاجازه اثری را چاپ میکنند و به فکر جیب مبارک هستند. حال اگر آن کتاب، فروش خوبی نداشته باشد کنار گذاشته میشود در حالی که نویسنده بیخبر آن، روزها و شبها برای آن زحمت کشیده است. در این میان نویسندههایی هستند که از این دنیا رفتهاند که اثری جاودانه به یادگار گذاشتهاند که اینها هم از تیغ برنده فروش خوب هم جان سالم به در نبردهاند.
ادبیات نیاز به دلسوزی دارد، ادبیات نیاز به یار دارد، ادبیات نیاز به همراه دارد نه این کشمکشهای میان نشری، نه این دعواهای پوچ بر سر طرز رساندن حرف نویسنده. آیا رواست نویسندهای عمر خود را صرف نوشتن کتابی کند و ناشر سر فروش کم، آن را کنار بگذارد؟ آیا رواست خوانندههای هرچند اندک و دلباخته آن کتاب چشم به راه باقی کتابهای آن نویسنده بمانند و ناشر به جیب خود فکر کند و راهی که بدون هیچ اجازهای شروع کرده را ناتمام رها کند.
باید چشمها رو شست و جوری دیگر به این کارزار نگاه کرد.
ادبیات حد و مرز ندارد. هنر حد و مرز ندارد. هنرمند حد و مرز ندارد. به خوانندهها، نویسندهها و مترجمهای خود احترام بگذارید. به نویسندهها اجازه دهید حرفهایشان را کامل به گوش شنوندههای خود برسانند. زر و سیم در هیچ جای تاریخ نماندهاند آن چه مانده، سخن آن نویسندههاست. به آنان احترام بگذارید.
#منتقدی_برای_زنده_ماندن_ادبیات
@Twitter_fantasy