چند روز بود که مجوز انتشار هفته نامه رو گرفته بودم ، همون روزای اول به جلسه #انجمن_ادبی شهرستان شبستر که در کتابخانه و با انبوه اعضا برگزار میشد رفته و انتشار هفته نامه را اطلاع دادیم استقبال کرده و قول مساعدت دادند ، چند روز بعد تو دفتر نشریه نشسته بودم که استاد #داور_زمانخانی آمد و ضمن تبریک نامه تبریک هیات مدیره را آورد .
#خاطره
#نقیب
#شهرستان_شبستر
#شهروز_صبوری
#هفته_نامه
#نشریه
#برگی_از_خاطرات
#مطبوعات
@shabestartown

سال هشتاد و سه بود و #انتشار #هفته_نامه #نقیب را در #شهرستان_شبستر شروع کرده بودیم برای پخش در تلاش بودیم ، از #خامنه آقای #جیرانپور از #وایقان #خدامی از #شندآباد #موحد اعلام کمک و همکاری کرده بودند رفتیم #تسوج و #مطبوعاتی #خوشنیت و اونجا بود که فهمیدیم آقای #علیرضا_خوش_نیت #خبرنگار فعال اکثر مطبوعات در شهرستان شبستر است و دایما مطالبش چاپ میشود و پس از آن همکاری ما آغاز شد تا همین امروز هم ادامه دارد در اصل اون دوران در کنار برخی افراد علاقه مند به کار مطبوعات که گاها برای #جراید مطلب میفرستادن و برخی مجلات که تک و توک منتشر میشد شهرستان دونفر خبرنگار داشت احد احمدی که قبلا اشاره شد و #علیرضا_خوشنیت که ما هم به عنوان عضو سوم اضافه شدیم . برای این #پیشکسوت #رسانه و مطبوعات شهرستان آرزوی سلامتی و موفقیت در همه عرصه های زندگی را داریم.
#اصحاب_رسانه_شهرستان_شبستر
#خوش_نیت
#شهروز_صبوری
#برگی_از_خاطرات
#خاطره
@shabestartown

یادش بخیر انگار دیروز بود ، بیست سال قبل رو میگم دو سه روز از باز شدن مدارس میگذشت ، زنگ #زبان_انگلیسی داشتیم با آقای #ایوب_ثابت_عهد ، نمی دونم از کجا یه ده تومنی دستش بود تو کلاس گفتم آقای ثابت عهد #عیدی نمیدی و ده تومنی رو ازش گرفتم روش نوشتم و بردم گذاشتم لای #کتاب #دفتر هام به #یادگار ، شاید اون روز نمی دونستم این ده تومن که اون زمون باهاش خیلی کارها میشد کرد بیست سال بعد به هیچ دردی نخواهد خورد جز یادآوری #خاطرات ، هر کجا که هستی زنده و سلامت باشی آقای ثابت عهد .
#شهروز_صبوری
#برگی_از_خاطرات
#خاطره
#مدرسه
#راهنمایی_نمونه_شبستر
#شبستر
@shabestartown

امروز دومین سالروز درگذشت بزرگمردی است که #قلم از #وصف او #عاجز است ، #مرحوم #جبار_فریادی بزرگمردی را می گویم ، وقتی میخواهیم از او بنویسیم مات می مانیم او را چه بنامیم ، #پیشکسوت #کوهنوردی ؟ پیشکسوت #بانک ؟ پیشکسوت خدمات #تاکسی_تلفنی ؟ یا نه بهتر است او را پیشکسوت #اخلاق #ادب #مرام و #معرفت بنامیم کسی که رفت و با خود یادها و #خاطره های بسیاری از مهر و محبت را برد ، کسی که #میشو به گام های استوارش عادت داشت و اکنون دو سال است که دلتنگ اوست تا صعودی دوباره کرده و میشو را مفتخر به حضور چنان مردانی نماید ، ولی یقینا جبارعموغ از اون بالا بالاها نظاره گر تمامی دوستداران #کوه و #طبیعت است که جا پای اون بزرگان می گذارند و همه روزه از کمرکش های کوه بالا می روند ، مطلب را چنین تمام کنم که کودکی ریزنقش بودم و اوایل که برای داد و ستد پول به #بانک_ملی میرفتم پدرم گفت کاریت نباشه برو به جبارعموغ بگو فیش ما را بنویس خودش همه کارها را انجام می دهد و او چنان یک کودک را در بانک تحویل می گرفت که تو گویی مدیرکل در مقابلش است ، روحش شاد و یادش گرامی اگه هنوز دوسش دارید #صلوات و #فاتحه نثارش کنید.
#طرح_پیشکسوت
@shabestartown