حضور صنایع غذایی کیک و کلوچه کهنوش به مدیریت جناب آقای حاج قربان نجف قلی زاده در جشنواره کارآفرینان برتر سال ۹۹واهدای لوح تقدیر از طرف مدیرکل محترم کارو امور اجتماعی استان آذربایجانشرقی
#کهنوش
#برندی_فرامرزی
༻༠༺༻🦋༺༻༠༺
📡 @amilii ☜ دنیزسسی
༻༠༺༻🦋༺༻༠༺
#پیج_جدیددنیزسسی در اینستاگرام👇
https://www.instagram.com/denizsessi
#کهنوش
#برندی_فرامرزی
༻༠༺༻🦋༺༻༠༺
📡 @amilii ☜ دنیزسسی
༻༠༺༻🦋༺༻༠༺
#پیج_جدیددنیزسسی در اینستاگرام👇
https://www.instagram.com/denizsessi
🔴نقل و قولی جالب🔴
#حاج_قربان_قلیزاده
#مالک_کیک_کهنوش
چند روز پیش که پس از آزادی زندانی از تبریز می امدیم ابتدا خدمت حاج آقا قلیزاده در کارخانه کهنوش رسیدیم و ایشان لطف نموده و این عزیز را استخدام و دعوت به کار نمودند. در همان روز به خط تولید رفتیم و در مسیر حاجی یک داستانی ارزنده برایم تعریف کرد که بازگویش برای شما سروران خالی از لطف نمیباشد.
🔹👇
روزی یک تاجر جهت معامله وارد یک شهر میشود و ابتدا جهت اسکان چندروزه وارد یکی از هتلهای شهر میشود و بعنوان مثال 200هزار تومان روی میز هتلدار میگذارد و میگوید این بیعانه را نگه دارید و سوئیتهایتان را نکاهی بیندازم و یکی را انتخاب کنم. هتلدار میگوید بله بفرمایید. بلافاصله هتلدار شاگردش را صدا میزند و میگوید بیا این ۲۰۰ تومن رو ببر بده به قصاب ، تا بدهیمان را صاف کند. شاگرد هتل پول را پیش قصاب میبرد و میگوید حسابمان را خط بکش. قصاب دودستش را به نشانه دعا بالا میبرد و میگوید خدا راشکر عجب لحظه ای رسیدی ما هم به دامدار بدهکار بودیم. بلافاصله قصاب به شاگردش میگوید : پاشو و این پول را برسان به دست دامدار و بگو شرمنده که دیر شد لطفا حساب و بدهی ما را خط بکش. شاگرد قصاب فورا میرود و دامدار را پیدا میکند و پول را به او میدهد. دامدار هم دو دستش را بالا میبرد و میگوید خدا را شکر! من هم این پول را قرار است به دامپزشک بدهم چند روز پیش جهت مداوای دامها آمده بود و پولش را هنوز نداده بودم . خیلی زود پول را به شاگردش میدهد و میگوید ، این پول را زود برسان به دامپزشک تا پیشش بیش ازین شرمنده نباشیم. شاگرد دامدار پول را گرفته و فورا پیش دامپزشک میرود و میگوید که آقای دکتر لطفا حساب بدهی ما را تسویه فرمایید. دامپزشک دو دستش را بالا میبرد و خدا را شکر میگوید و مییگوید : خیلی عالی شد ما هم به فروشنده دارو بدهکار بودیم در بهترین زمان این پول را به ما رساندید تشکر میکنم. دامپزشک شاگردش را صدا میکند و میگویو زود این پول را برسان به دست فروشنده دارو و از ایشان تشکر کن و بگو حسابمان را تسویه نماید. شاگرد دامپزشک ، پول را به فروشنده دارو میرساند و برمیگردد. داروساز سوار ماشین شده و به هتل می آید و خدمت هتلدار میرسد و میگوید: جناب هتلدار هفته پیش ما مهمانانی را اوردیم و شما زحمت کشیدید به آنها اسکان دادید لطفا این پول را بفرمایید و حساب ما را تسویه کنید.
👌هتلدار پول را میگیرد و تشکر میکند. در این حال ، تاجر از پله های هتل پایین می آید و میگوید: جناب هتلدار ببخشید من از هیچکدام از سوئیتهای هتل شما خوشم نیامد. لطفا پول مرا که بعنوان امانت پیشتان بود برگردانید تا من رفع زحمت کنم. هتلدار هم پول تاجر را که چندین دور در بازار زده بود ، به خودش برمیگرداند
👌این داستان داستان قابل تاملی است که خیلی کارشناسانه باید در اینمورد بحث نمود. حال صحبت ما اینجاست که آیا این پول در حال جریان در کشور ما وجود دارد؟ اگر وجود دارد در راستای تولید است،؟ یا در راستای دلال گری؟
تشکر میکنم از مرد پرتلاش و افتخار عرصه اقتصاد و تولید شهرستان جناب آقای قلیزاده و پسران عزیزشان که در آنروز بیادماندنی، ضمن انجام یک عمل بزرگ انسانی، زحمات ما را نیز متحمل شدند.
#کهنوش_یک_افتخارملی_است
#امیرساعی
#دنیزسسی
╔✨•ೋ°دنیزسسی°ೋ•✨╗
✨✨ @amilii ✨✨
_______________
#حاج_قربان_قلیزاده
#مالک_کیک_کهنوش
چند روز پیش که پس از آزادی زندانی از تبریز می امدیم ابتدا خدمت حاج آقا قلیزاده در کارخانه کهنوش رسیدیم و ایشان لطف نموده و این عزیز را استخدام و دعوت به کار نمودند. در همان روز به خط تولید رفتیم و در مسیر حاجی یک داستانی ارزنده برایم تعریف کرد که بازگویش برای شما سروران خالی از لطف نمیباشد.
🔹👇
روزی یک تاجر جهت معامله وارد یک شهر میشود و ابتدا جهت اسکان چندروزه وارد یکی از هتلهای شهر میشود و بعنوان مثال 200هزار تومان روی میز هتلدار میگذارد و میگوید این بیعانه را نگه دارید و سوئیتهایتان را نکاهی بیندازم و یکی را انتخاب کنم. هتلدار میگوید بله بفرمایید. بلافاصله هتلدار شاگردش را صدا میزند و میگوید بیا این ۲۰۰ تومن رو ببر بده به قصاب ، تا بدهیمان را صاف کند. شاگرد هتل پول را پیش قصاب میبرد و میگوید حسابمان را خط بکش. قصاب دودستش را به نشانه دعا بالا میبرد و میگوید خدا راشکر عجب لحظه ای رسیدی ما هم به دامدار بدهکار بودیم. بلافاصله قصاب به شاگردش میگوید : پاشو و این پول را برسان به دست دامدار و بگو شرمنده که دیر شد لطفا حساب و بدهی ما را خط بکش. شاگرد قصاب فورا میرود و دامدار را پیدا میکند و پول را به او میدهد. دامدار هم دو دستش را بالا میبرد و میگوید خدا را شکر! من هم این پول را قرار است به دامپزشک بدهم چند روز پیش جهت مداوای دامها آمده بود و پولش را هنوز نداده بودم . خیلی زود پول را به شاگردش میدهد و میگوید ، این پول را زود برسان به دامپزشک تا پیشش بیش ازین شرمنده نباشیم. شاگرد دامدار پول را گرفته و فورا پیش دامپزشک میرود و میگوید که آقای دکتر لطفا حساب بدهی ما را تسویه فرمایید. دامپزشک دو دستش را بالا میبرد و خدا را شکر میگوید و مییگوید : خیلی عالی شد ما هم به فروشنده دارو بدهکار بودیم در بهترین زمان این پول را به ما رساندید تشکر میکنم. دامپزشک شاگردش را صدا میکند و میگویو زود این پول را برسان به دست فروشنده دارو و از ایشان تشکر کن و بگو حسابمان را تسویه نماید. شاگرد دامپزشک ، پول را به فروشنده دارو میرساند و برمیگردد. داروساز سوار ماشین شده و به هتل می آید و خدمت هتلدار میرسد و میگوید: جناب هتلدار هفته پیش ما مهمانانی را اوردیم و شما زحمت کشیدید به آنها اسکان دادید لطفا این پول را بفرمایید و حساب ما را تسویه کنید.
👌هتلدار پول را میگیرد و تشکر میکند. در این حال ، تاجر از پله های هتل پایین می آید و میگوید: جناب هتلدار ببخشید من از هیچکدام از سوئیتهای هتل شما خوشم نیامد. لطفا پول مرا که بعنوان امانت پیشتان بود برگردانید تا من رفع زحمت کنم. هتلدار هم پول تاجر را که چندین دور در بازار زده بود ، به خودش برمیگرداند
👌این داستان داستان قابل تاملی است که خیلی کارشناسانه باید در اینمورد بحث نمود. حال صحبت ما اینجاست که آیا این پول در حال جریان در کشور ما وجود دارد؟ اگر وجود دارد در راستای تولید است،؟ یا در راستای دلال گری؟
تشکر میکنم از مرد پرتلاش و افتخار عرصه اقتصاد و تولید شهرستان جناب آقای قلیزاده و پسران عزیزشان که در آنروز بیادماندنی، ضمن انجام یک عمل بزرگ انسانی، زحمات ما را نیز متحمل شدند.
#کهنوش_یک_افتخارملی_است
#امیرساعی
#دنیزسسی
╔✨•ೋ°دنیزسسی°ೋ•✨╗
✨✨ @amilii ✨✨
_______________