https://t.me/i_lost_in_that_summer : Kinako
وقتهایی که پدر حواسش نبود به چهرهاش خیره میشدم. با خود میاندیشیدم این چهره تنها آدرسی است که از «او» دارم و «او» یعنی خود پدر، مادر، دنیا، دخترک چشم عسلی و حتی گربهها. مهمترین چیزی که پدر را نگران میکرد، مادر بود؛ و چیزی که مرا نگران میکرد، نگرانیهای پدر و میدانم که مادربزرگ هم از نگرانی من نگران بود و باز پدر نگران همه. به رازی دیگر پی بردم: اینکه هر قدر بزرگ و بزرگتر شدهام، پدر هم کوچک و کوچکتر شده. یادم میآید شبی که از بیمارستان به خانه آمدیم، پدر دستم را گرفت تا قدم بزنیم. در هر گام او، من دو سه گام برمیداشتم.
وقتهایی که پدر حواسش نبود به چهرهاش خیره میشدم. با خود میاندیشیدم این چهره تنها آدرسی است که از «او» دارم و «او» یعنی خود پدر، مادر، دنیا، دخترک چشم عسلی و حتی گربهها. مهمترین چیزی که پدر را نگران میکرد، مادر بود؛ و چیزی که مرا نگران میکرد، نگرانیهای پدر و میدانم که مادربزرگ هم از نگرانی من نگران بود و باز پدر نگران همه. به رازی دیگر پی بردم: اینکه هر قدر بزرگ و بزرگتر شدهام، پدر هم کوچک و کوچکتر شده. یادم میآید شبی که از بیمارستان به خانه آمدیم، پدر دستم را گرفت تا قدم بزنیم. در هر گام او، من دو سه گام برمیداشتم.
https://t.me/moonflowerr_r : Manabu nishizono
پنبه ها می رقصند و او روبانی در موهایش دارد و چون در بسترش افتادم گل سرخی بر کفش او نقاشی شده بود می توانستم خستگی رویا را درچشمانش ببینم و سردی ستاره ها را در دستانش حس کنم و هنگامیکه به شانه های او تکیه کردم چون ماه افتاد و من احساس کردم پروانه های رنگارنگ از سبد آرزوهایم به پرواز در آمدند.
پنبه ها می رقصند و او روبانی در موهایش دارد و چون در بسترش افتادم گل سرخی بر کفش او نقاشی شده بود می توانستم خستگی رویا را درچشمانش ببینم و سردی ستاره ها را در دستانش حس کنم و هنگامیکه به شانه های او تکیه کردم چون ماه افتاد و من احساس کردم پروانه های رنگارنگ از سبد آرزوهایم به پرواز در آمدند.
https://t.me/oceanbluewings : Himiko Toga
ما به ندرت دربارهی آنچه که داریم فکر میکنیم، در حالی که پیوسته در اندیشهی چیزهایی هستیم که نداریم..
ما به ندرت دربارهی آنچه که داریم فکر میکنیم، در حالی که پیوسته در اندیشهی چیزهایی هستیم که نداریم..
https://t.me/MyPhosphophyllite : Nora
فهمیدهام که همهی بدبختی انسانها ناشی از این است که به زبان صریح و روشن حرف نمیزنند. از اینرو من تصمیم گرفتهام که صریح حرف بزنم و صریح رفتار کنم تا در راه درست بیفتم.
فهمیدهام که همهی بدبختی انسانها ناشی از این است که به زبان صریح و روشن حرف نمیزنند. از اینرو من تصمیم گرفتهام که صریح حرف بزنم و صریح رفتار کنم تا در راه درست بیفتم.
https://t.me/servalx : Mizuki
روزم را با مقداری «هیچ چایی» شروع کردم. درست کردن «هیچ چایی» خیلی آسان است. ابتدا مقداری آب داغ تهیه کنید، سپس هیچی اضافه نکنید.
روزم را با مقداری «هیچ چایی» شروع کردم. درست کردن «هیچ چایی» خیلی آسان است. ابتدا مقداری آب داغ تهیه کنید، سپس هیچی اضافه نکنید.
https://t.me/Adenine_and_Thymine : Grell
به افکار و گفتار و کردارت کاملا توجه کن. شأن تو همین است. تو میتوانی امروز خوب باشی، ولی بجای آن فردا را برمیگزینی.
به افکار و گفتار و کردارت کاملا توجه کن. شأن تو همین است. تو میتوانی امروز خوب باشی، ولی بجای آن فردا را برمیگزینی.
https://t.me/Z_SOL_gallery : Itona horiba
یادم باشد که تنهاییم را برای خودم نگه دارم، و بغضهای شبانهام را برای کسی بازگو نکنم. تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم. یاد من باشد که فقط برای سایهام بنویسم.
یادم باشد که تنهاییم را برای خودم نگه دارم، و بغضهای شبانهام را برای کسی بازگو نکنم. تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم. یاد من باشد که فقط برای سایهام بنویسم.
https://t.me/Suirenlily : Frill
همه چیز در آخرین آدمی خلاصه میشود که در تنگای شب به یاد میآورید؛ قلب شما آنجاست.
همه چیز در آخرین آدمی خلاصه میشود که در تنگای شب به یاد میآورید؛ قلب شما آنجاست.
https://t.me/scheissmonntag : Daniel sensei
انسان گاهی رنج را به طور وحشتناکی دوست دارد؛ تا سر حد عشق. این یک واقعیت است. من طرفدار رنج نیستم اما طرفدار سعادت هم نیستم.
انسان گاهی رنج را به طور وحشتناکی دوست دارد؛ تا سر حد عشق. این یک واقعیت است. من طرفدار رنج نیستم اما طرفدار سعادت هم نیستم.
https://t.me/graveyard_romi : Quinella
حسادت احساس وحشتناکی است.
به هیچ یک از رنجها شبیه نیست، زیرا در آن هیچگونه شادی یا حتی غم واقعی وجود ندارد.
فقط رنج میدهد و بس.
نفرت انگیز است!
حسادت احساس وحشتناکی است.
به هیچ یک از رنجها شبیه نیست، زیرا در آن هیچگونه شادی یا حتی غم واقعی وجود ندارد.
فقط رنج میدهد و بس.
نفرت انگیز است!
https://t.me/lMyNightmares : Vincent nightray
آنچه برای رفقایم جالب بود برای من اصلا جالب نبود.
به هیچکس اعتماد نداشتم مگر آسمان لایتناهی، مزارع، باد و شب هنگام، تاریکی و سکوت خلوت اتاقم.
آنچه برای رفقایم جالب بود برای من اصلا جالب نبود.
به هیچکس اعتماد نداشتم مگر آسمان لایتناهی، مزارع، باد و شب هنگام، تاریکی و سکوت خلوت اتاقم.
https://t.me/BlueberryRoses : Saito
آدم ها، نقاب هایی هستند که زیر آن نقاب ها، نقاب هایی دارند، و نقاب هایی زیر آن ها، و همینطور رو به پایین.
آدم ها، نقاب هایی هستند که زیر آن نقاب ها، نقاب هایی دارند، و نقاب هایی زیر آن ها، و همینطور رو به پایین.
https://t.me/thebloodbath : Mephisto pheles
همهی زنان فکر میکنند با دیگران تفاوت دارند و بعضی چیزها دربارهی آنها مصداق پیدا نمیکند و حوادثی که برای همه رخ میدهد برای ایشان رخ نخواهد داد و همه هم اشتباه میکنند.
همهی زنان فکر میکنند با دیگران تفاوت دارند و بعضی چیزها دربارهی آنها مصداق پیدا نمیکند و حوادثی که برای همه رخ میدهد برای ایشان رخ نخواهد داد و همه هم اشتباه میکنند.
https://t.me/BetchaByun : Enoshima Junko
تمامی هفت گناه مهلک، اشتباهاتی کوچک هستند اما بدون سه تا از آن ها،غرور، شهوت و تنبلی،شعر و شاعری ممکن بود هیچ وقت به وجود نیاید.
تمامی هفت گناه مهلک، اشتباهاتی کوچک هستند اما بدون سه تا از آن ها،غرور، شهوت و تنبلی،شعر و شاعری ممکن بود هیچ وقت به وجود نیاید.
https://t.me/salamkotlet : Kanade tachibana
ما وطنی میخواستیم که برایش جان دهیم اما وطن این گونه شد که ما به دستش جان دهیم!
ما وطنی میخواستیم که برایش جان دهیم اما وطن این گونه شد که ما به دستش جان دهیم!
https://t.me/My_FuckingDirtymind : undertaker
وقتی پای خاطرات به میان می آمد، چند قطره اشک از چشمانم سرازیر می شد، اصلا مهم نبود در آن لحظه کجا باشم، می گفتم که آلرژی دارم یا یک مژه در چشمم برگشته.
وقتی پای خاطرات به میان می آمد، چند قطره اشک از چشمانم سرازیر می شد، اصلا مهم نبود در آن لحظه کجا باشم، می گفتم که آلرژی دارم یا یک مژه در چشمم برگشته.
https://t.me/KateWasHereSomeday : Izaya orihara
درست وقتی فکر می کنی دیگر نمی تواند از این بدتر شود، می شود. و درست وقتی فکر می کنی دیگر نمی تواند از این بهتر شود، باز هم می شود. اما تا زمانی که به خاطر داشته باشی که دوستت دارد و تو هم دوستش داری، هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.
درست وقتی فکر می کنی دیگر نمی تواند از این بدتر شود، می شود. و درست وقتی فکر می کنی دیگر نمی تواند از این بهتر شود، باز هم می شود. اما تا زمانی که به خاطر داشته باشی که دوستت دارد و تو هم دوستش داری، هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.
— https://t.me/haha_its_not_me : Giyutaro
احساسی که می تواند قلبت را بشکند، گاهی اوقات همانی است که می تواند قلبت را التیام بخشد.
احساسی که می تواند قلبت را بشکند، گاهی اوقات همانی است که می تواند قلبت را التیام بخشد.