Forwarded from اتچ بات
#عید
🔻چند روز اوّل فروردین، روزهای عطالت و خوشگذرانی بود، هر طبقه به قدر وسع خود. رعیّتها هم آن «لِکُّ لِکّ» مشقّت باری را که طیّ سال داشتند چند روزی کنار میگذاشتند. روی میدانها و چهار راهها جمع میشدند، مصافحه میکردند و «مبارک باد» میگفتند و سینه کش آفتاب مینشستند به حرف زدن، زیرا هنوز هوا دم به سردی میزد و آفتاب مطبوع بود. .
تنها همین چند روز بود که دِه حالت سبک، بیغم و آسوده به خود میگرفت.
بسیاری از کسانی که توی کوچه به آنها بر میخوردید، دهنهایشان میجنبید، که نوعی آجیل میجویدند، البتّه مردها. زنها رسم نبود که در ملاء عام چیز بخورند. قدمها بیهدف و آهستهتر برداشته میشد، خنده بر چهرهها دیده میشد و گاهی شوخی ضمن حرفها میآمد.
ولی آن عدّهی بسیار فقیر، میشود گفت که تنها ناظر بودند. هیچ راهی نبود که ولو برای دو سه روز فرقی در معیشتِ آنان پیش آید. با حسرت به دیگران نگاه میکردند، امّا چون آن را قسمت ازلیِ خود میدانستند، کینهای به دل نداشتند.
برای خانها، مقداری بازی نیز به دنبال خوردن میآمد. بطور طبیعی و ناآگاه میبایست شیرینی و آجیل و غذای اضافه بر معمول خورده شده را در تقلّایی مصرف کرد و آن «گوی بازی» بود که روزانه لااقل تا ۱۳ فروردین ادامه مییافت. در جایی که فضای نسبتاً وسیعی داشته باشد، میدان دِه یا زمینهای افتادهی بیرونِ آبادی، جمع میشدند، به دو دسته تقسیم میگشتند و به گوی زدن میپرداختند.
📘 #روزها_جلداول
دکتر #اسلامیندوشن
@antioligarchie
#عید
🔻چند روز اوّل فروردین، روزهای عطالت و خوشگذرانی بود، هر طبقه به قدر وسع خود. رعیّتها هم آن «لِکُّ لِکّ» مشقّت باری را که طیّ سال داشتند چند روزی کنار میگذاشتند. روی میدانها و چهار راهها جمع میشدند، مصافحه میکردند و «مبارک باد» میگفتند و سینه کش آفتاب مینشستند به حرف زدن، زیرا هنوز هوا دم به سردی میزد و آفتاب مطبوع بود. .
تنها همین چند روز بود که دِه حالت سبک، بیغم و آسوده به خود میگرفت.
بسیاری از کسانی که توی کوچه به آنها بر میخوردید، دهنهایشان میجنبید، که نوعی آجیل میجویدند، البتّه مردها. زنها رسم نبود که در ملاء عام چیز بخورند. قدمها بیهدف و آهستهتر برداشته میشد، خنده بر چهرهها دیده میشد و گاهی شوخی ضمن حرفها میآمد.
ولی آن عدّهی بسیار فقیر، میشود گفت که تنها ناظر بودند. هیچ راهی نبود که ولو برای دو سه روز فرقی در معیشتِ آنان پیش آید. با حسرت به دیگران نگاه میکردند، امّا چون آن را قسمت ازلیِ خود میدانستند، کینهای به دل نداشتند.
برای خانها، مقداری بازی نیز به دنبال خوردن میآمد. بطور طبیعی و ناآگاه میبایست شیرینی و آجیل و غذای اضافه بر معمول خورده شده را در تقلّایی مصرف کرد و آن «گوی بازی» بود که روزانه لااقل تا ۱۳ فروردین ادامه مییافت. در جایی که فضای نسبتاً وسیعی داشته باشد، میدان دِه یا زمینهای افتادهی بیرونِ آبادی، جمع میشدند، به دو دسته تقسیم میگشتند و به گوی زدن میپرداختند.
📘 #روزها_جلداول
دکتر #اسلامیندوشن
@antioligarchie
Telegram
attach 📎