✍ احسان محمدی
🔻...با دوستی تلفنی حرف میزدم. گفت: احسان به جان خودم تو عمرم اندازه این ده روز دستامو نشسته بودم، من اصلاً عادت ندارم به این همه نظافت! خودم میدونم #کرونا منو نمیکشه، آخرش از تمیزی زیاد میمیرم!
کاری که کرونا با ما کرد "النظافة من الایمان" نکرد، درست مثل تاثیر دوربین مداربسته که عجیب ما را به پاکدامنی رهنمون ساخت و مانع از دستکجی در فروشگاهها شد. حالا بیچارهها هی کار فرهنگی میکردند و روی دیوارها مینوشتند: «عالم، محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید»!
#قرنطینه_نوشت
@antioligarchie
🔻...با دوستی تلفنی حرف میزدم. گفت: احسان به جان خودم تو عمرم اندازه این ده روز دستامو نشسته بودم، من اصلاً عادت ندارم به این همه نظافت! خودم میدونم #کرونا منو نمیکشه، آخرش از تمیزی زیاد میمیرم!
کاری که کرونا با ما کرد "النظافة من الایمان" نکرد، درست مثل تاثیر دوربین مداربسته که عجیب ما را به پاکدامنی رهنمون ساخت و مانع از دستکجی در فروشگاهها شد. حالا بیچارهها هی کار فرهنگی میکردند و روی دیوارها مینوشتند: «عالم، محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید»!
#قرنطینه_نوشت
@antioligarchie
#نقد_و_نظر
⭕️ جدال تاپاله با کرونا!
✍ احسان محمدی
🔻 اسمش گُرجیه بود. روحش شاد. زنی کمحرف و رنجکشیده که در روزگار خودش یک تخصص ویژه داشت: از بین بُردن زردی کودکان!
هر بچهای زردی میگرفت، مادرش دستش را میگرفت و میآورد پیش گرجیه. در روستایی که دکتر نداشت، #فلورانس_نایتینگل به حساب میآمد.
به غیر از بریدن پشت گوش کودک با تیغ و دفع اندکی خون، یک شیوه دردناک دیگر هم داشت که او را در ذهن ما تبدیل به مادر شوکدرمانی کرد.
حین حرف زدن با مادر بچه در مورد کشاورزی و گَله و نان تنوری و ... یا پرت کردن حواسش با شکلات، ناغافل با دستهای گوشتیاش چنان سیلی محکمی به بچه میزد که برق از سه فازش میپرید!
مادر بیچاره هم «روله روله»کُنان، بچه را بغل و کلی هم بابت این سیلی از گرجیه تشکر میکرد.
به عنوان کسی که یکی از آن سیلیهای آبدار خوردهام نمیتوانم بگویم جان به در بردن ما از تبعات زردی، محصول سیلی بود یا نتیجه جانسختی بچه روستایی و تلاش غریزیاش برای زنده ماندن. شاید هم ترکیب هر دو.
حتی قبل از ورود کرونا به کشور، برخی ایرانیان برایش درمان قطعی! پیدا کردند. آمار آنها که الکل خوردند تقریباً معلوم است اما کسی عددی از استعمالکنندگان #روغن_بنفشه ندارد که احتمالاً بسیارند!
مدتهاست کسانی برای درمان هر بیماری از سرطان مغز و کهیر پوست و قوز قرنیه و ... تاپاله خر ماده باکره را با اسم شیک عنبرنسارا توصیه میکنند. حتی سیگار بستهبندیشدهاش هم به بازار آمده!
چندی قبل با این جماعت شوخی کردم اما پیامهایی دریافت کردم که چرا به پزشکی سنتی ایمان نداری و حق نداری به خرها توهین کنی و تاپاله معجزهگر است و ...
راستش را بخواهید الان عمیقاً باورم شده که خر، بیشتر از پزشکی نوین در این مملکت وکیل مدافع سینه چاک دارد و حتی اگر از کُرونا جان به سلامت ببریم، بعید است از جهل بتوانیم نجات پیدا کنیم.
در اینکه احتمالاً سوزاندن تاپاله خاصیت ضدعفونی کننده دارد جدل ندارم اما تبدیل آن به اکسیر جادویی و حلال هر مشکلی از جمله #کرونا و سرطان و ... بیشتر نتیجه زرنگی کاسبهای باهوش است.
آنها زمانی در همین تلویزیون #کرم_حلزون را به خلق خدا قالب کردند، وگرنه از کجا معلوم که تاپاله مورد نظر دقیقاً متعلق به یک خر آفتاب مهتاب ندیده بوده که یواشکی آن کار دیگر نمیکرده؟!
تاپاله فقط یک #مثال_کمخطر است و خوشبختانه همهی خرها تا این لحظه نمیتوانند آدمها را ببرند دادگاه وگرنه کرونا ثابت کرد جهالت، خودخواهی و سودجویی تا چه اندازه در این کشور ریشه دارد و قدرتمند است.
حرف آخر: باورمندان به تاپاله میتوانند آن را چون عود به ریه و جاهای دیگر بفرستند، ولی تبلیغ آن به عنوان اکسیر شفابخشِ همه چیز توهین به علم و شعور است.
در خیلی از امور با #آناتول_فرانس هم عقیدهام که گفت: «اگر پنجاهمیلیون نفر هم به یک چیز احمقانه اعتقاد داشته باشند، آن چیز همچنان احمقانه است».
#قرنطینه_نوشت
@antioligarchie
⭕️ جدال تاپاله با کرونا!
✍ احسان محمدی
🔻 اسمش گُرجیه بود. روحش شاد. زنی کمحرف و رنجکشیده که در روزگار خودش یک تخصص ویژه داشت: از بین بُردن زردی کودکان!
هر بچهای زردی میگرفت، مادرش دستش را میگرفت و میآورد پیش گرجیه. در روستایی که دکتر نداشت، #فلورانس_نایتینگل به حساب میآمد.
به غیر از بریدن پشت گوش کودک با تیغ و دفع اندکی خون، یک شیوه دردناک دیگر هم داشت که او را در ذهن ما تبدیل به مادر شوکدرمانی کرد.
حین حرف زدن با مادر بچه در مورد کشاورزی و گَله و نان تنوری و ... یا پرت کردن حواسش با شکلات، ناغافل با دستهای گوشتیاش چنان سیلی محکمی به بچه میزد که برق از سه فازش میپرید!
مادر بیچاره هم «روله روله»کُنان، بچه را بغل و کلی هم بابت این سیلی از گرجیه تشکر میکرد.
به عنوان کسی که یکی از آن سیلیهای آبدار خوردهام نمیتوانم بگویم جان به در بردن ما از تبعات زردی، محصول سیلی بود یا نتیجه جانسختی بچه روستایی و تلاش غریزیاش برای زنده ماندن. شاید هم ترکیب هر دو.
حتی قبل از ورود کرونا به کشور، برخی ایرانیان برایش درمان قطعی! پیدا کردند. آمار آنها که الکل خوردند تقریباً معلوم است اما کسی عددی از استعمالکنندگان #روغن_بنفشه ندارد که احتمالاً بسیارند!
مدتهاست کسانی برای درمان هر بیماری از سرطان مغز و کهیر پوست و قوز قرنیه و ... تاپاله خر ماده باکره را با اسم شیک عنبرنسارا توصیه میکنند. حتی سیگار بستهبندیشدهاش هم به بازار آمده!
چندی قبل با این جماعت شوخی کردم اما پیامهایی دریافت کردم که چرا به پزشکی سنتی ایمان نداری و حق نداری به خرها توهین کنی و تاپاله معجزهگر است و ...
راستش را بخواهید الان عمیقاً باورم شده که خر، بیشتر از پزشکی نوین در این مملکت وکیل مدافع سینه چاک دارد و حتی اگر از کُرونا جان به سلامت ببریم، بعید است از جهل بتوانیم نجات پیدا کنیم.
در اینکه احتمالاً سوزاندن تاپاله خاصیت ضدعفونی کننده دارد جدل ندارم اما تبدیل آن به اکسیر جادویی و حلال هر مشکلی از جمله #کرونا و سرطان و ... بیشتر نتیجه زرنگی کاسبهای باهوش است.
آنها زمانی در همین تلویزیون #کرم_حلزون را به خلق خدا قالب کردند، وگرنه از کجا معلوم که تاپاله مورد نظر دقیقاً متعلق به یک خر آفتاب مهتاب ندیده بوده که یواشکی آن کار دیگر نمیکرده؟!
تاپاله فقط یک #مثال_کمخطر است و خوشبختانه همهی خرها تا این لحظه نمیتوانند آدمها را ببرند دادگاه وگرنه کرونا ثابت کرد جهالت، خودخواهی و سودجویی تا چه اندازه در این کشور ریشه دارد و قدرتمند است.
حرف آخر: باورمندان به تاپاله میتوانند آن را چون عود به ریه و جاهای دیگر بفرستند، ولی تبلیغ آن به عنوان اکسیر شفابخشِ همه چیز توهین به علم و شعور است.
در خیلی از امور با #آناتول_فرانس هم عقیدهام که گفت: «اگر پنجاهمیلیون نفر هم به یک چیز احمقانه اعتقاد داشته باشند، آن چیز همچنان احمقانه است».
#قرنطینه_نوشت
@antioligarchie
#نقد_و_نظر
⭕️کروناله!
✍ احسان محمدی
🔻 میگن یه بنده خدایی دستش شکست، رفت پیش دکتر گچ گرفت. گفت:
—آقای دکتر! بعد از اینکه گچ دستم رو باز کردم میتونم گیتار بزنم؟
دکتر گفت: بله بله! حتماً.
طرف خوشحال شد گفت: آخ جون! چون قبلش بلد نبودم گیتار بزنم!
▫️ حالا بعضیها جوری از قرنطینه مینالن و گله میکنن و میگن حوصلهمون سرررر رفته، انگار قبل از قرنطینه صبحونه رو میبردن تو تختشون، بعد با لیموزین میاومدن دنبالشون میبردنشون ناسا تا ظهر کار کنن، عصر هم اسکی روی آب و شب هم کافه و دست در کمر یار لامبادا میرقصیدن!
▫️ وا بده هموطن!
انگار ما یادمون رفته صبح به خودمون فحش میدادیم که خدا چرا ما رو #کوالا خلق نکردی، چرا خرس نشدیم که بخوابیم، چرا باید بریم سرکار و کلاس، چرا زمین گرده؟ جوجهتیغیها رو چرا هیچکی بغل نمیکنه؟ شنبه خره اصلاً و ....
▪️ انگار قبلاً لاسوگاس زندگی میکردن الان تبعید شدن ایران!
یادتون رفت تو مترو داد میزدیم بیشعور هل نده، تو اتوبوس از میله آویزون بودیم، سر کلاس هی به اساتید میگفتیم خسته نباشید!
تو اداره فحش میدادیم به ارباب رجوع که کی ساعت کار تموم بشه از این اداره کوفتی راحت شیم، شریکی فلافل میخریدیم نوبتی گاز میزدیم، کفش نایک تقلبی میپوشیدیم، بهترین تفریحمون هم این بود که از اون مشماها بگیریم دونهدونه حباباش رو بترکونیم شادی بیاریم به کانون خانواده بعد از خوردن خورشت کرفس!
▫️ تو عمرمون اینقد خوشبخت نبودیم که لش کنیم، تا لنگ ظهر بخوابیم، سرمون تو گوشی باشه، کار نکنیم، فیلم ببینیم، بعد ازمون تشکر هم بکنن و بگن: شهروند بافرهنگ و مسئولیتپذیر!
▪️ وا بده هموطن!
اینقد غر نزن. چند وقت دیگه تموم میشه دوباره میریم کافه، گوگوش میزنه، داریوش میرقصه ما هم در حالیکه داریم "به سلامتی سینگلا و اینرلا" نوشیدنی مجاز میدیم بالا میخونیم:
وقتی دلگیری و تنها، غربت تموم دنیا از دریچه قشنگ چشم روشنت میبارررررره.... اون آخریا حال میکنن!
والله با این نوناتون! با این غرغراتون!
#قرنطینه_نوشت
#شبه_طنز
@antioligarchie
⭕️کروناله!
✍ احسان محمدی
🔻 میگن یه بنده خدایی دستش شکست، رفت پیش دکتر گچ گرفت. گفت:
—آقای دکتر! بعد از اینکه گچ دستم رو باز کردم میتونم گیتار بزنم؟
دکتر گفت: بله بله! حتماً.
طرف خوشحال شد گفت: آخ جون! چون قبلش بلد نبودم گیتار بزنم!
▫️ حالا بعضیها جوری از قرنطینه مینالن و گله میکنن و میگن حوصلهمون سرررر رفته، انگار قبل از قرنطینه صبحونه رو میبردن تو تختشون، بعد با لیموزین میاومدن دنبالشون میبردنشون ناسا تا ظهر کار کنن، عصر هم اسکی روی آب و شب هم کافه و دست در کمر یار لامبادا میرقصیدن!
▫️ وا بده هموطن!
انگار ما یادمون رفته صبح به خودمون فحش میدادیم که خدا چرا ما رو #کوالا خلق نکردی، چرا خرس نشدیم که بخوابیم، چرا باید بریم سرکار و کلاس، چرا زمین گرده؟ جوجهتیغیها رو چرا هیچکی بغل نمیکنه؟ شنبه خره اصلاً و ....
▪️ انگار قبلاً لاسوگاس زندگی میکردن الان تبعید شدن ایران!
یادتون رفت تو مترو داد میزدیم بیشعور هل نده، تو اتوبوس از میله آویزون بودیم، سر کلاس هی به اساتید میگفتیم خسته نباشید!
تو اداره فحش میدادیم به ارباب رجوع که کی ساعت کار تموم بشه از این اداره کوفتی راحت شیم، شریکی فلافل میخریدیم نوبتی گاز میزدیم، کفش نایک تقلبی میپوشیدیم، بهترین تفریحمون هم این بود که از اون مشماها بگیریم دونهدونه حباباش رو بترکونیم شادی بیاریم به کانون خانواده بعد از خوردن خورشت کرفس!
▫️ تو عمرمون اینقد خوشبخت نبودیم که لش کنیم، تا لنگ ظهر بخوابیم، سرمون تو گوشی باشه، کار نکنیم، فیلم ببینیم، بعد ازمون تشکر هم بکنن و بگن: شهروند بافرهنگ و مسئولیتپذیر!
▪️ وا بده هموطن!
اینقد غر نزن. چند وقت دیگه تموم میشه دوباره میریم کافه، گوگوش میزنه، داریوش میرقصه ما هم در حالیکه داریم "به سلامتی سینگلا و اینرلا" نوشیدنی مجاز میدیم بالا میخونیم:
وقتی دلگیری و تنها، غربت تموم دنیا از دریچه قشنگ چشم روشنت میبارررررره.... اون آخریا حال میکنن!
والله با این نوناتون! با این غرغراتون!
#قرنطینه_نوشت
#شبه_طنز
@antioligarchie