This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
2 از 2
✍️ از شمس تأویل تا کسوف تکفیر
(عقل سرخ)
🔸ثانیاً مزید بر مطلب فوق، در ظاهر کلام بایزید نیز کفری پیدا نیست. چنانکه از برخی کلمات عرفانی چنین مستفاد میگردد که حدود ماهوی (همچون تعاریف محدود از انسان) و اعراض (همچون زمانمندی و مکانمندی) تنها شئون و حیثیات حقاند و وجود حقیقی، جز یکی نیست.
بنابراین اگر بزرگی میگوید «ما أعظم شأنی»، نظر به همان ظاهر کلام، پر پیداست که شأن محدود عینالفقر عینالربطش مراد او نیست و نظر به شدت اتصال خویش به آن وجود بسیط عالم دارد.
بر همین مبنا، کلام «لیس فی جبتی سوی الله» نیز بر اساس ظاهرش قابل تفسیر است؛ بدین صورت که این لباسِ شأنیِ حیثیِ مرا جز وجود سرشار حق، فیض نبخشیدهاست و احیا نکردهاست.
(نک: شمسالدین محمدبنحمزه فَناری، مصباح الأنس بین المعقول و المشهود)
🔹در تایید آنچه عرض شد، به روایتی منقول از امام صادق (ع) نیز استشهاد (و نه استدلال) میکنیم:
«ان الجمع بلا تفرقةٍ زندقة و التفرقة بلا جمع، تعطیل و الجمع بینهما توحید»[۲]؛ جمع بین حق و خلق بدون تنزیه و فرقنهادن کفر است و تنزیه بدون جمع بین حق و خلق [موجب] تعطیل [معرفت الله] است و جمع بین جمع و تفریق، توحید است.
◀ تطبیق: تعبیر ماهیات امکانی به شئون حق (و نه وجود حقیقی)، محظور تشبیه را مرتفع میسازد؛ شدت اتصال شئون حق و حق، محضور تعطیل را رفع میکند و انحصار وجود در حق، توحید را تبیین میکند.
✅ نتیجه: نوشتار فوق، مختصری بود در شرح دعوای دیرینهی نصگرایان با عارفان و توضیح اینکه چگونه با مقداری تدقیق و تعمق، میتوان خود را از ورطهی تکفیر رهانید.
موضوع اصلی، شمس تبریزی و بایزید بسطامی و محیالدین عربی یا حر عاملی و مکارم شیرازی و نوری همدانی و... نیست.
موضوع اصلی این است که چرا کثیری از فقها در طول تاریخ اسلام و شیعه، نتوانستهاند بروز و ظهور معارف متفاوت انسانی را تحمل کنند؟ و تا کی قرار است این نفی ناشایست ادامه یابد؟
➖➖➖➖➖
[۱]. حر عاملی، نقدی جامع بر تصوف: ترجمهی رسالهی الإثنى عشريه فی الرد علی التصوف، ترجمهی عباس جلالی، چ۲، قم: انصاریان، ۱۳۸۶ ش، ص ۲۵۰.
[2]. صائنالدينبنتركه، تمهید القواعد، چاپ انجمن فلسفة ايران، ص۱۱۵؛ همان، چاپ دفتر تبليغات، ص۲۶۲؛ همان، چاپ مؤسسة امّ القري، ص۳۱۲.
#نصگرایی
#ظاهرگرایی
#عرفان
#باطنگرایی
#تأویل #تفسیر_اشاری
@antioligarchie
✍️ از شمس تأویل تا کسوف تکفیر
(عقل سرخ)
🔸ثانیاً مزید بر مطلب فوق، در ظاهر کلام بایزید نیز کفری پیدا نیست. چنانکه از برخی کلمات عرفانی چنین مستفاد میگردد که حدود ماهوی (همچون تعاریف محدود از انسان) و اعراض (همچون زمانمندی و مکانمندی) تنها شئون و حیثیات حقاند و وجود حقیقی، جز یکی نیست.
بنابراین اگر بزرگی میگوید «ما أعظم شأنی»، نظر به همان ظاهر کلام، پر پیداست که شأن محدود عینالفقر عینالربطش مراد او نیست و نظر به شدت اتصال خویش به آن وجود بسیط عالم دارد.
بر همین مبنا، کلام «لیس فی جبتی سوی الله» نیز بر اساس ظاهرش قابل تفسیر است؛ بدین صورت که این لباسِ شأنیِ حیثیِ مرا جز وجود سرشار حق، فیض نبخشیدهاست و احیا نکردهاست.
(نک: شمسالدین محمدبنحمزه فَناری، مصباح الأنس بین المعقول و المشهود)
🔹در تایید آنچه عرض شد، به روایتی منقول از امام صادق (ع) نیز استشهاد (و نه استدلال) میکنیم:
«ان الجمع بلا تفرقةٍ زندقة و التفرقة بلا جمع، تعطیل و الجمع بینهما توحید»[۲]؛ جمع بین حق و خلق بدون تنزیه و فرقنهادن کفر است و تنزیه بدون جمع بین حق و خلق [موجب] تعطیل [معرفت الله] است و جمع بین جمع و تفریق، توحید است.
◀ تطبیق: تعبیر ماهیات امکانی به شئون حق (و نه وجود حقیقی)، محظور تشبیه را مرتفع میسازد؛ شدت اتصال شئون حق و حق، محضور تعطیل را رفع میکند و انحصار وجود در حق، توحید را تبیین میکند.
✅ نتیجه: نوشتار فوق، مختصری بود در شرح دعوای دیرینهی نصگرایان با عارفان و توضیح اینکه چگونه با مقداری تدقیق و تعمق، میتوان خود را از ورطهی تکفیر رهانید.
موضوع اصلی، شمس تبریزی و بایزید بسطامی و محیالدین عربی یا حر عاملی و مکارم شیرازی و نوری همدانی و... نیست.
موضوع اصلی این است که چرا کثیری از فقها در طول تاریخ اسلام و شیعه، نتوانستهاند بروز و ظهور معارف متفاوت انسانی را تحمل کنند؟ و تا کی قرار است این نفی ناشایست ادامه یابد؟
➖➖➖➖➖
[۱]. حر عاملی، نقدی جامع بر تصوف: ترجمهی رسالهی الإثنى عشريه فی الرد علی التصوف، ترجمهی عباس جلالی، چ۲، قم: انصاریان، ۱۳۸۶ ش، ص ۲۵۰.
[2]. صائنالدينبنتركه، تمهید القواعد، چاپ انجمن فلسفة ايران، ص۱۱۵؛ همان، چاپ دفتر تبليغات، ص۲۶۲؛ همان، چاپ مؤسسة امّ القري، ص۳۱۲.
#نصگرایی
#ظاهرگرایی
#عرفان
#باطنگرایی
#تأویل #تفسیر_اشاری
@antioligarchie
⭕️چهار تفسیر از واقعه عاشورا و موانع درس آموزی آن
✍مصطفی ملکیان
🔻پس از بنیانگذاری صفویه ، واقعه ای تلخ در تاریخ تشیع رخ داد و درس آموزی از قیام کربلا، تا حد زیادی فراموش شد. امروزه ما از این واقعه درس نمی آموزیم، بلکه هر کدام صرفا می کوشیم تفسیری از این واقعه به دست دهیم. چهار مورد از این تفاسیر بدین شرح است:
۱.اولین تفسیر، #خوانش_اسطوره ای از این واقعه است. این تفسیر که در آثار بسیاری از عرفا و حتی افراد غیرعرفانی، به کرّات مشاهده شده است، گویی نوعی به رخ کشیدن خداوند است و انواع بسیار دارد. یکی از موارد این تفسیر چنین است: می دانیم که در زمان آفرینش انسان، فرشتگان به خداوند اعتراض کردند و خداوند فرمود که من چیزی می دانم که شما نمی دانید. بر اساس این رویکرد، واقعه کربلا به آن سبب روی داد که خداوند به فرشتگان نشان دهد که از سلاله آدم و حوا، چنین انسان بزرگ و یاران وفاداری به دنیا آمده اند و اعتراض اولیه فرشتگان نادرست بوده است.
۲.نمونه دوم، تفسیری است که به #الهیات_دنیوی مربوط می شود. بر اساس این تفسیر، التزام به اسلام را تنها می توان از راه عزاداری نشان داد. پس عزاداری ما در این دنیا توجیه دارد. از این رو، امام حسین، متناسب با وقایع کربلا واکنشی نشان دادند تا بهانه ای برای عزاداری و اشک ریختن ما شود.
۳.نمونه سوم که من نام آن را #تفسیر_الهیاتی اخروی گذاشته ام، مدعی است که واقعه کربلا، به آن دلیل رخ داد که ما در آخرت، شفیعی برای گناهان خود داشته باشیم و از کیفر آنچه در دنیا کرده ایم، به وسیله تمسک به این بزرگان رها گردیم. این تفسیر، کاملا مطابق با تفسیری است که مسیحیان، از بر صلیب شدن حضرت عیسی بدست داده اند. نزد این افراد، مسیح با بر صلیب کشیده شدن، کفاره گناهان بشریت را داد و انسان ها برای بهره مند شدن از این کفاره بخشی، باید معتقد باشند که عیسی مسیح، به این جهت بر صلیب رفته است که کفاره کشی کند. این تفسیر نادرست، از زمان صفویه به میان آمده است.
۴.تفسیر چهارم، تفسیری است کاملا #مصلحت_اندیشانه و #سیاسی. بنا بر این تفسیر، امام حسین قیام کرد، برای آنکه بعدها کسانی بتوانند کنش های خود را با وقایع کربلا شبیه سازی کنند. این تفسیر در ایران معاصر بسیار رایج است. برای مثال بارها شنیده ایم که وقتی می پرسیم چرا آیت الله بروجردی در برابر رژیم شاه قیام نکرد؟ پاسخ می دهند که چون به روش امام حسن عمل کرد. و وقتی می پرسیم که چرا امام خمینی قیام کرد؟ پاسخ می دهند که زیرا به روش امام حسین عمل کرده است. پس هر دوی این اعمال و رویه ها صحیح است. اما این شیوه، صرفا سبب می شود که از تبیین های دقیق علمی، سیاسی و تاریخی شانه خالی کنیم.این نحوه ی تحلیل، مانند آن است که کسی بگوید: مصطفی، تو چرا انقدر زشتی؟ و من پاسخ دهم که سقراط را می شناسی؟ من شباهت به سقراط دارم. در این پاسخ، من به حکمت و شیوه ی تعمق و تحلیل و قانون دوستی و سایر خصایل سقراط کاری ندارم. بلکه تنها می گویم که من زشتم و در نظر بگیرید که بزرگانی نیز در تاریخ زشت بوده اند. اما اگر سقراط بودنِ سقراط، به جهت زشتی اش بود، ما سقراط های بسیاری در تاریخ داشته ایم.
چه ما این تفسیرها را درست بدانیم و چه نادرست، هیچ درس آموزنده ای در آنان وجود ندارد.برای آنکه ما از واقعه عاشورا درس بیاموزیم و آن قیام را، صرفا به عنوان یک مورخ مطالعه نکنیم، لازم است #سه_مرحله را پشت سر بگذاریم:
اول، #توصیف_واقعه است؛ باید بدانیم که در سال ۶۱ هجری، واقعا چه رخ داده است.
دوم ، #علت_واقعه است... باید گفت که چرا امام حسن صلح کرد و چرا امام حسین تا زمان زنده بودن معاویه به این صلح ادامه داد اما پس از آن، از صلح سر باز زد.
و سوم #استنباطِ توصیه و تجویز است. از طریق این توصیه هاست که میتوان فهمید در شرایط کنونی، چه کاری را باید انجام داد. در این صورت است که می توان گفت ما داریم از امام حسین پیروی می کنیم...
[ بخشی از سخنرانی روز عاشورا، بنیاد زینب ،سال ۹۳]
▪️لینک مطلب کامل👇
https://t.me/mostafamalekian/6215
@antioligarchie
✍مصطفی ملکیان
🔻پس از بنیانگذاری صفویه ، واقعه ای تلخ در تاریخ تشیع رخ داد و درس آموزی از قیام کربلا، تا حد زیادی فراموش شد. امروزه ما از این واقعه درس نمی آموزیم، بلکه هر کدام صرفا می کوشیم تفسیری از این واقعه به دست دهیم. چهار مورد از این تفاسیر بدین شرح است:
۱.اولین تفسیر، #خوانش_اسطوره ای از این واقعه است. این تفسیر که در آثار بسیاری از عرفا و حتی افراد غیرعرفانی، به کرّات مشاهده شده است، گویی نوعی به رخ کشیدن خداوند است و انواع بسیار دارد. یکی از موارد این تفسیر چنین است: می دانیم که در زمان آفرینش انسان، فرشتگان به خداوند اعتراض کردند و خداوند فرمود که من چیزی می دانم که شما نمی دانید. بر اساس این رویکرد، واقعه کربلا به آن سبب روی داد که خداوند به فرشتگان نشان دهد که از سلاله آدم و حوا، چنین انسان بزرگ و یاران وفاداری به دنیا آمده اند و اعتراض اولیه فرشتگان نادرست بوده است.
۲.نمونه دوم، تفسیری است که به #الهیات_دنیوی مربوط می شود. بر اساس این تفسیر، التزام به اسلام را تنها می توان از راه عزاداری نشان داد. پس عزاداری ما در این دنیا توجیه دارد. از این رو، امام حسین، متناسب با وقایع کربلا واکنشی نشان دادند تا بهانه ای برای عزاداری و اشک ریختن ما شود.
۳.نمونه سوم که من نام آن را #تفسیر_الهیاتی اخروی گذاشته ام، مدعی است که واقعه کربلا، به آن دلیل رخ داد که ما در آخرت، شفیعی برای گناهان خود داشته باشیم و از کیفر آنچه در دنیا کرده ایم، به وسیله تمسک به این بزرگان رها گردیم. این تفسیر، کاملا مطابق با تفسیری است که مسیحیان، از بر صلیب شدن حضرت عیسی بدست داده اند. نزد این افراد، مسیح با بر صلیب کشیده شدن، کفاره گناهان بشریت را داد و انسان ها برای بهره مند شدن از این کفاره بخشی، باید معتقد باشند که عیسی مسیح، به این جهت بر صلیب رفته است که کفاره کشی کند. این تفسیر نادرست، از زمان صفویه به میان آمده است.
۴.تفسیر چهارم، تفسیری است کاملا #مصلحت_اندیشانه و #سیاسی. بنا بر این تفسیر، امام حسین قیام کرد، برای آنکه بعدها کسانی بتوانند کنش های خود را با وقایع کربلا شبیه سازی کنند. این تفسیر در ایران معاصر بسیار رایج است. برای مثال بارها شنیده ایم که وقتی می پرسیم چرا آیت الله بروجردی در برابر رژیم شاه قیام نکرد؟ پاسخ می دهند که چون به روش امام حسن عمل کرد. و وقتی می پرسیم که چرا امام خمینی قیام کرد؟ پاسخ می دهند که زیرا به روش امام حسین عمل کرده است. پس هر دوی این اعمال و رویه ها صحیح است. اما این شیوه، صرفا سبب می شود که از تبیین های دقیق علمی، سیاسی و تاریخی شانه خالی کنیم.این نحوه ی تحلیل، مانند آن است که کسی بگوید: مصطفی، تو چرا انقدر زشتی؟ و من پاسخ دهم که سقراط را می شناسی؟ من شباهت به سقراط دارم. در این پاسخ، من به حکمت و شیوه ی تعمق و تحلیل و قانون دوستی و سایر خصایل سقراط کاری ندارم. بلکه تنها می گویم که من زشتم و در نظر بگیرید که بزرگانی نیز در تاریخ زشت بوده اند. اما اگر سقراط بودنِ سقراط، به جهت زشتی اش بود، ما سقراط های بسیاری در تاریخ داشته ایم.
چه ما این تفسیرها را درست بدانیم و چه نادرست، هیچ درس آموزنده ای در آنان وجود ندارد.برای آنکه ما از واقعه عاشورا درس بیاموزیم و آن قیام را، صرفا به عنوان یک مورخ مطالعه نکنیم، لازم است #سه_مرحله را پشت سر بگذاریم:
اول، #توصیف_واقعه است؛ باید بدانیم که در سال ۶۱ هجری، واقعا چه رخ داده است.
دوم ، #علت_واقعه است... باید گفت که چرا امام حسن صلح کرد و چرا امام حسین تا زمان زنده بودن معاویه به این صلح ادامه داد اما پس از آن، از صلح سر باز زد.
و سوم #استنباطِ توصیه و تجویز است. از طریق این توصیه هاست که میتوان فهمید در شرایط کنونی، چه کاری را باید انجام داد. در این صورت است که می توان گفت ما داریم از امام حسین پیروی می کنیم...
[ بخشی از سخنرانی روز عاشورا، بنیاد زینب ،سال ۹۳]
▪️لینک مطلب کامل👇
https://t.me/mostafamalekian/6215
@antioligarchie
Telegram
مصطفی ملکیان
🔵چهار تفسیر از واقعه عاشورا و موانع درس آموزی آن
🔻پس از بنیانگذاری صفویه ، واقعه ای تلخ در تاریخ تشیع رخ داد و درس آموزی از قیام کربلا، تا حد زیادی فراموش شد. امروزه ما از این واقعه درس نمی آموزیم، بلکه هر کدام صرفا می کوشیم تفسیری از این واقعه به دست دهیم.…
🔻پس از بنیانگذاری صفویه ، واقعه ای تلخ در تاریخ تشیع رخ داد و درس آموزی از قیام کربلا، تا حد زیادی فراموش شد. امروزه ما از این واقعه درس نمی آموزیم، بلکه هر کدام صرفا می کوشیم تفسیری از این واقعه به دست دهیم.…