#تاریخ_حوزه
⭕️ آیتالله بروجردی و فداییان اسلام
#روایت_اول
🔻 [درباره فداییان اسلام ] طلاب دو دسته بودند: گروهی حرکات آنان را میپسندیدند و گروهی دیگر مخالف بودند و حرکات تند آنان را مزاحم درس و بحث طلاب میپنداشتند.
آیتالله سید محمدتقی خوانساری و آیتالله سید صدرالدین صدر نسبت به آنان خوشبین بودند. حاجآقا روحالله خمینی نیز نسبت به آنان خوشبین بود، ولی آنان را جوانانی تند و بیتجربه میدانستند و در موفقیتشان تردید داشتند.
اکثر اطرافیان آقای بروجردی نیز گاه و بیگاه نزد ایشان سعایت میکردند که سخنان تند فداییان اسلام آرامش را از حوزه سلب کرده، مانع درس و بحث طلاب میشوند و باید فکری کرد. این وسوسهها در روح آقای بروجردی تأثیر گذاشت. روزی ضمن درس عبارتی قریب به این مضمون فرمود که : " اینها که نظم حوزه را بر هم میزنند، چه منظوری دارند، میخواهند چه کنند؟ نمیدانم درباره آنها چه بگویم. "
چند نفر از طلاب بروجردی و خرمآبادی و ملایری خدمت آقای بروجردی رسیده برای جلوگیری از مزاحمان، کسب اجازه و اعلام آمادگی کردند. در یکی از شبها، در وسط نماز مغرب و عشای فیضیه یکی از فداییان خواست اعلامیهای پخش کند. در این هنگام شیخ خرمآبادی (لر) و شیخِ ملایری که قبلاً با چوبدستی مجهز شده بودند، به جان فداییان اسلام افتادند و بزن و بکوب شروع شد. فداییان از مدرسه فرار کردند. از آن پس سخنرانی فداییان در مدرسهی فیضیه ممنوع شد. شنیده شد آقای بروجردی دستور داده شهریهی تعدادی از طلاب عضو فداییان را قطع کنند.
📚خاطرات آیتالله امینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
#روایت_دوم
🔻 در حوزه حامیان مرحوم نواب صفوی شلوغکاری میکردند. آنها در مدرسهی فیضیه روی سنگی که بین کتابخانه و حوض بود و به حجرالانقلاب معروف شده بود، میایستادند و صحبت و سخنرانی میکردند. آقای بروجردی با این کارها مخالف بود و احساس میکرد که آنها میخواهند شلوغ کنند. او معتقد بود این گونه کارها باید با سیاست و متانت مراجع حل شود، نه این که طلبه راه بیفتد و شلوغ کاری کند. آقای بروجردی کسی را به سراغ آقایان صدر و سید محمدتقی خوانساری و آقای حجت فرستاد؛ چون معروف بود که این دو نفر کارهای نواب را تایید میکنند. از آنها پرسید که آیا شما کارهای نواب را تایید میکنید؟ آن دو به آقای بروجردی پیام دادند که ما هرگز بدون نظر شما به هیچ وجه کاری نمیکنیم.
📚 خاطرات آیتالله گرامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه ۱۵۲
@antioligarchie
⭕️ آیتالله بروجردی و فداییان اسلام
#روایت_اول
🔻 [درباره فداییان اسلام ] طلاب دو دسته بودند: گروهی حرکات آنان را میپسندیدند و گروهی دیگر مخالف بودند و حرکات تند آنان را مزاحم درس و بحث طلاب میپنداشتند.
آیتالله سید محمدتقی خوانساری و آیتالله سید صدرالدین صدر نسبت به آنان خوشبین بودند. حاجآقا روحالله خمینی نیز نسبت به آنان خوشبین بود، ولی آنان را جوانانی تند و بیتجربه میدانستند و در موفقیتشان تردید داشتند.
اکثر اطرافیان آقای بروجردی نیز گاه و بیگاه نزد ایشان سعایت میکردند که سخنان تند فداییان اسلام آرامش را از حوزه سلب کرده، مانع درس و بحث طلاب میشوند و باید فکری کرد. این وسوسهها در روح آقای بروجردی تأثیر گذاشت. روزی ضمن درس عبارتی قریب به این مضمون فرمود که : " اینها که نظم حوزه را بر هم میزنند، چه منظوری دارند، میخواهند چه کنند؟ نمیدانم درباره آنها چه بگویم. "
چند نفر از طلاب بروجردی و خرمآبادی و ملایری خدمت آقای بروجردی رسیده برای جلوگیری از مزاحمان، کسب اجازه و اعلام آمادگی کردند. در یکی از شبها، در وسط نماز مغرب و عشای فیضیه یکی از فداییان خواست اعلامیهای پخش کند. در این هنگام شیخ خرمآبادی (لر) و شیخِ ملایری که قبلاً با چوبدستی مجهز شده بودند، به جان فداییان اسلام افتادند و بزن و بکوب شروع شد. فداییان از مدرسه فرار کردند. از آن پس سخنرانی فداییان در مدرسهی فیضیه ممنوع شد. شنیده شد آقای بروجردی دستور داده شهریهی تعدادی از طلاب عضو فداییان را قطع کنند.
📚خاطرات آیتالله امینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
#روایت_دوم
🔻 در حوزه حامیان مرحوم نواب صفوی شلوغکاری میکردند. آنها در مدرسهی فیضیه روی سنگی که بین کتابخانه و حوض بود و به حجرالانقلاب معروف شده بود، میایستادند و صحبت و سخنرانی میکردند. آقای بروجردی با این کارها مخالف بود و احساس میکرد که آنها میخواهند شلوغ کنند. او معتقد بود این گونه کارها باید با سیاست و متانت مراجع حل شود، نه این که طلبه راه بیفتد و شلوغ کاری کند. آقای بروجردی کسی را به سراغ آقایان صدر و سید محمدتقی خوانساری و آقای حجت فرستاد؛ چون معروف بود که این دو نفر کارهای نواب را تایید میکنند. از آنها پرسید که آیا شما کارهای نواب را تایید میکنید؟ آن دو به آقای بروجردی پیام دادند که ما هرگز بدون نظر شما به هیچ وجه کاری نمیکنیم.
📚 خاطرات آیتالله گرامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه ۱۵۲
@antioligarchie
#تاریخ_حوزه
⭕️ در مصائب استهلال
تضاد در حکم عیدین، بارها اتفاق افتاده که دو مرجع در تعیین روز عید مخصوصا عید فطر، اختلاف نظر پیدا می کردند تا جایی که باعث درگیری مقلدان آنان می گردید:
▪️در زمان آیت الله بروجردی سال های قبل از ۱۳۳۹ شمسی که من در قم تحصیل می کردم، در عید فطر بین قم و تهران اختلاف افتاد، مرحوم آیت الله خوانساری در تهران به عید حکم کرده بود و نماز عید را هم به جا آورده بود. هنگامی که سراغ آیت الله بروجردی رفتند به ایشان گفته شد: آقا روزه هستند و خوابیده اند. دو مدعی رؤیت ماه به قم آمدند و شهادت دادند؛ [اما] آیت الله به شهادت آنان قانع نگردید.
▫️نقل می شد در بازار تهران، میان روزه داران و روزه بازکردگان دعوا درگرفته است. این به آن می گفت: در روز عید روزه حرام است و تو کار حرام مرتکب شده ای و آن به این می گفت: در ماه رمضان داری روزه می خوری؟!
🔻عجیب است که به نظر می رسید دستگاه دولت، پنهانی، و [همچنین] دو عالم سرشناس تهران مرحوم بهبهانی و مرحوم کاشانی که در دو خط سیاسی متقابل قرار داشتند - یکی طرفدار شاه و دیگری مخالف آن -، هرکدام از یکی از این دو مرجع حمایت می کردند. آقای بهبهانی طرف آیت الله خوانساری را گرفت و مردم را به باز کردن روزه فرمان می داد؛ مرحوم کاشانی هم در خانه اش نشسته و مردم دور او گرد آمده بودند. او می گفت ما منتظر نظر آیت الله بروجردی هستیم. سرانجام، در بین الصلاتین مسجد اعظم قم که به امامت آیت الله بروجردی اقامه می شد و بسیار مهم بود، مرحوم حاج شیخ ابوالفضل زاهدی، به منبر رفت و گفت: «آیت الله می فرمایند بعید نیست امروز عید باشد؛ ما همین سخن ایشان را حکم غید تلقی می کنیم و امروز را عید می گیریم.» بعدازظهر آن روز کم کم مردم افطار کردند و غائله خوابید.
📚نشریه مشکات، آیت الله واعظ زاده خراسانی، شماره ۲۵، صفحات ۳۰ و ۳۱.
#عید_فطر
@antioligarchie
⭕️ در مصائب استهلال
تضاد در حکم عیدین، بارها اتفاق افتاده که دو مرجع در تعیین روز عید مخصوصا عید فطر، اختلاف نظر پیدا می کردند تا جایی که باعث درگیری مقلدان آنان می گردید:
▪️در زمان آیت الله بروجردی سال های قبل از ۱۳۳۹ شمسی که من در قم تحصیل می کردم، در عید فطر بین قم و تهران اختلاف افتاد، مرحوم آیت الله خوانساری در تهران به عید حکم کرده بود و نماز عید را هم به جا آورده بود. هنگامی که سراغ آیت الله بروجردی رفتند به ایشان گفته شد: آقا روزه هستند و خوابیده اند. دو مدعی رؤیت ماه به قم آمدند و شهادت دادند؛ [اما] آیت الله به شهادت آنان قانع نگردید.
▫️نقل می شد در بازار تهران، میان روزه داران و روزه بازکردگان دعوا درگرفته است. این به آن می گفت: در روز عید روزه حرام است و تو کار حرام مرتکب شده ای و آن به این می گفت: در ماه رمضان داری روزه می خوری؟!
🔻عجیب است که به نظر می رسید دستگاه دولت، پنهانی، و [همچنین] دو عالم سرشناس تهران مرحوم بهبهانی و مرحوم کاشانی که در دو خط سیاسی متقابل قرار داشتند - یکی طرفدار شاه و دیگری مخالف آن -، هرکدام از یکی از این دو مرجع حمایت می کردند. آقای بهبهانی طرف آیت الله خوانساری را گرفت و مردم را به باز کردن روزه فرمان می داد؛ مرحوم کاشانی هم در خانه اش نشسته و مردم دور او گرد آمده بودند. او می گفت ما منتظر نظر آیت الله بروجردی هستیم. سرانجام، در بین الصلاتین مسجد اعظم قم که به امامت آیت الله بروجردی اقامه می شد و بسیار مهم بود، مرحوم حاج شیخ ابوالفضل زاهدی، به منبر رفت و گفت: «آیت الله می فرمایند بعید نیست امروز عید باشد؛ ما همین سخن ایشان را حکم غید تلقی می کنیم و امروز را عید می گیریم.» بعدازظهر آن روز کم کم مردم افطار کردند و غائله خوابید.
📚نشریه مشکات، آیت الله واعظ زاده خراسانی، شماره ۲۵، صفحات ۳۰ و ۳۱.
#عید_فطر
@antioligarchie