🔻مسئول یکی ازدسته های #گردان_کمیل بود، جانباز بود، باوجود سنوات جبهه مجبورشدخدمتش راراننده #محسن_رفیق_دوست شود.
ولی انتقالی به گردان گرفت، میگفت حالم ازاینهابهم میخوره.
میگفت موشک باران خانواده رفیق دوست رابه باغی دراوشون فشم برده وبعدازظهرها خودش رامیبرد!
#مدیرجنگ
🀄️مسعود شفیعی کیا
@antioligarchie
ولی انتقالی به گردان گرفت، میگفت حالم ازاینهابهم میخوره.
میگفت موشک باران خانواده رفیق دوست رابه باغی دراوشون فشم برده وبعدازظهرها خودش رامیبرد!
#مدیرجنگ
🀄️مسعود شفیعی کیا
@antioligarchie
#خاطره
#دفاع_مقدس
✍مسعود شفیعی کیا
⭕️ در عملیّات بیت المقدس۲ به یاد دارم که وقتی دشمن تک سنگینی انجام داد و نیروهای گردان کمیل روی تپهای بین "الاغلو" و "دولبشک" ( تپه شصتی ) مستقر بودند و دشمن از ارتفاع "الاغلو" به پایین سرازیر شده بود، خود از بیسیم شنیدم که فرمانده یِ وقتِ #گردان_کمیل[ برادر درویش] با ستاد لشگر مشاجرهای داشت، و وقتی از ستاد #سعید_قاسمی به آقای درویش میگفت که از قصدش برای عقب کشیدن نیروها منصرف شود و به آیهی : " کم من فئة قلیلة... " متوسل میشد، آقای درویش با همان لحن تهرونیش گفت : "حاج سعید برای من قرآن نخون من خودم بچه آخوندم، من بچه هامو به کشتن نمیدم و آمادهی دادگاه نظامی هم هستم ! " و آن شب نگذاشت بچههای گردان زیر آتش سنگین دشمن بمانیم و عقبمان کشید، و به این ترتیب هم ما را از تلفات نجات داد و هم تپه نیز حفظ شد، چون دشمن بعثی هم میدانست که گرفتن آن تپه بین دو ارتفاع بلند توجیه نظامی ندارد و با این تدبیر دهها جوانِ پایکار زنده ماندیم!
ولی متأسفانه در طول جنگ خیلیها چنین تمردی نمیکردند و حفظ موقعیت ولو به قیمت تلفات هزاران جوان بینظیر جزو استراتژیهای ثابت اغلب آقایان بود و ...
@antioligarchie
#دفاع_مقدس
✍مسعود شفیعی کیا
⭕️ در عملیّات بیت المقدس۲ به یاد دارم که وقتی دشمن تک سنگینی انجام داد و نیروهای گردان کمیل روی تپهای بین "الاغلو" و "دولبشک" ( تپه شصتی ) مستقر بودند و دشمن از ارتفاع "الاغلو" به پایین سرازیر شده بود، خود از بیسیم شنیدم که فرمانده یِ وقتِ #گردان_کمیل[ برادر درویش] با ستاد لشگر مشاجرهای داشت، و وقتی از ستاد #سعید_قاسمی به آقای درویش میگفت که از قصدش برای عقب کشیدن نیروها منصرف شود و به آیهی : " کم من فئة قلیلة... " متوسل میشد، آقای درویش با همان لحن تهرونیش گفت : "حاج سعید برای من قرآن نخون من خودم بچه آخوندم، من بچه هامو به کشتن نمیدم و آمادهی دادگاه نظامی هم هستم ! " و آن شب نگذاشت بچههای گردان زیر آتش سنگین دشمن بمانیم و عقبمان کشید، و به این ترتیب هم ما را از تلفات نجات داد و هم تپه نیز حفظ شد، چون دشمن بعثی هم میدانست که گرفتن آن تپه بین دو ارتفاع بلند توجیه نظامی ندارد و با این تدبیر دهها جوانِ پایکار زنده ماندیم!
ولی متأسفانه در طول جنگ خیلیها چنین تمردی نمیکردند و حفظ موقعیت ولو به قیمت تلفات هزاران جوان بینظیر جزو استراتژیهای ثابت اغلب آقایان بود و ...
@antioligarchie