#دیدگاه
⭕️تحقیر در زمان پهلوی، انتقام در دوره جمهوری اسلامی
در روزهای اخیر اخباری در مورد اخراج و ممنوعیت تدریس برخی از اساتید و همزمان با آن، اشتغال تعدادی از شکوفههای انقلاب در دانشگاه بسیار مورد توجه قرار گرفته است. بهطور تاریخی، جمهوری اسلامی از آغاز شکلگیری خود با نهاد دانشگاه در ستیز بود؛ به عبارت بهتر، ستیز حوزهٔ علمیه با دانشگاه. اما این دشمنی از کجا شکل گرفت؟ به نظر میرسد با ایجاد نظام آموزشی مدرن در ایران، رفتهرفته از اهمیت نهاد سنتی علمآموزی که عموماً در اختیار روحانیون (ملاها) بود کاسته شد و آنان منزوی شدند. در دورهٔ پهلوی و همراه با موج نوگرایی جامعه، جایگاه روحانیون بیش از پیش تنزل یافت و طرد شدند. اما با وقوع انقلاب ۱۳۵۷ این گروه جان تازهای یافته و درصدد برآمدند تا به جایگاه پیشین خود (پیش از نو شدن جامعه) بازگردند؛ آرزویی که دیگر قابل تحقق نبود و نتیجهٔ آن سرکوب مداوم مظاهر نوگرایی از جمله دانشگاه شده است. چیزی که این روزها، سر خط اخبار کشور به آن اختصاص دارد.
اگر بخواهیم قدری عمیقتر و با جزئیات بیشتر به موضوع بنگریم، میتوان به اثری از استاد بشیریه توجه کرد.
دکتر بشیریه در کتاب خویش پیرامون انقلاب، به احزاب و گروههای دورهٔ انقلاب میپردازد و در این میان به نکات جالب توجهی در مورد بنیادگرایان اشاره میکند. گروهی که در دورهٔ پهلوی طرد و تحقیر شده بودند ولی پس از انقلاب تمام قدرت را در دستان خود گرفتند و نظام جدید را با محوریت خود شکل دادند.
بدین ترتیب تحقیرشدگان دیروز که به صاحبمنصبان امروز تبدیل شده بودند، از قدرت فراگیر بهدست آمده برای انتقام و فرونشاندن عقدههای دیروز خود استفاده کردند؛ بهخصوص به سرکوب و تضعیف دانشگاه، نهادی که موجب از رونق افتادن حجرههایشان شده بود، پرداختند. اگرچه در طول چهاردهه، برخلاف سایر عرصهها، موفقیتشان در این زمینه چشمگیر بود و دانشگاه را تحت تسلط خود درآوردند، اما همچنان از آن در هراس هستند و در این روزها ملاحظه میشود که پروژهٔ انتقام از دانشگاه هنوز در دستور کار قرار دارد؛ پروژهٔ ناتمام «جمهوری اسلامی».
به هر صورت، در سطور زیر بخشهایی از این کتاب را میخوانیم.
▪️ بشیریه مینویسد «احزاب بنیادگرا عمدتاً شامل روحانیون رده پایین میشدند و از حمایت بسیار اصناف بازار که بعد از انقلاب مجدداً احیا و سازماندهی شده بودند، برخوردار بود. [...] روحانیون رده پایین، یعنی حجج اسلام و مدرسین، به لحاظ مالی به آیتاللهها وابسته بودند و با توجه به کاهش جذابیت شغل روحانیون در میان طبقات شهری، این افراد عمدتاً از پیشینهٔ روستایی برخوردار بودند.»
▪️نویسنده در ادامه نقل قول بسیار جالبی از «لئونارد بایندِر» (Leonard Binder - استاد برجسته علوم سیاسی آمریکایی) در خصوص اوضاع طلاب را ذکر میکند. بایندر در ۱۹۶۵ (۱۳۴۴) آنها را اینگونه توصیف میکند:
«طلاب و علمای جوان در مییابند که دیگر با روشنفکران غربگرا یکسان نیستند. دانششان بیاهمیت جلوه داده میشود، رفتار و لباسشان مورد تمسخر واقع میشود و تمام مشاغل عالی دولتی به روی آنها مسدود است. درآمدشان به جز کسانی که با اشراف زمیندار مرتبط هستند، محدود است. علما، اعم از پیر و جوان، در موضعی دفاعی قرار دارند. دولت و روشنفکران غربگرای وزارتخانهها علما را مایهٔ شرمساری و خجالت [خود] میدانند.»
دکتر بشیریه بنیادگرایان را گروهی میداند که از میان همین روحانیون رده پایین برآمدند؛ گروهی که مرکزیت آن به دانشجویان و شاگردان آیتالله خمینی اختصاص داشت. «حزب مذهبی بنیادگرای اصلی حزب جمهوری اسلامی بود که در فوریهٔ ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) تشکیل شد.»
[با استفاده از: 📚#حسین_بشیریه، «زمینههای اجتماعی انقلاب ایران»، ترجمهٔ علی اردستانی، نشر نگاه معاصر، صص ۱۸۸-۱۸۷]
💢ضد استبداد
@antioligarchie
⭕️تحقیر در زمان پهلوی، انتقام در دوره جمهوری اسلامی
در روزهای اخیر اخباری در مورد اخراج و ممنوعیت تدریس برخی از اساتید و همزمان با آن، اشتغال تعدادی از شکوفههای انقلاب در دانشگاه بسیار مورد توجه قرار گرفته است. بهطور تاریخی، جمهوری اسلامی از آغاز شکلگیری خود با نهاد دانشگاه در ستیز بود؛ به عبارت بهتر، ستیز حوزهٔ علمیه با دانشگاه. اما این دشمنی از کجا شکل گرفت؟ به نظر میرسد با ایجاد نظام آموزشی مدرن در ایران، رفتهرفته از اهمیت نهاد سنتی علمآموزی که عموماً در اختیار روحانیون (ملاها) بود کاسته شد و آنان منزوی شدند. در دورهٔ پهلوی و همراه با موج نوگرایی جامعه، جایگاه روحانیون بیش از پیش تنزل یافت و طرد شدند. اما با وقوع انقلاب ۱۳۵۷ این گروه جان تازهای یافته و درصدد برآمدند تا به جایگاه پیشین خود (پیش از نو شدن جامعه) بازگردند؛ آرزویی که دیگر قابل تحقق نبود و نتیجهٔ آن سرکوب مداوم مظاهر نوگرایی از جمله دانشگاه شده است. چیزی که این روزها، سر خط اخبار کشور به آن اختصاص دارد.
اگر بخواهیم قدری عمیقتر و با جزئیات بیشتر به موضوع بنگریم، میتوان به اثری از استاد بشیریه توجه کرد.
دکتر بشیریه در کتاب خویش پیرامون انقلاب، به احزاب و گروههای دورهٔ انقلاب میپردازد و در این میان به نکات جالب توجهی در مورد بنیادگرایان اشاره میکند. گروهی که در دورهٔ پهلوی طرد و تحقیر شده بودند ولی پس از انقلاب تمام قدرت را در دستان خود گرفتند و نظام جدید را با محوریت خود شکل دادند.
بدین ترتیب تحقیرشدگان دیروز که به صاحبمنصبان امروز تبدیل شده بودند، از قدرت فراگیر بهدست آمده برای انتقام و فرونشاندن عقدههای دیروز خود استفاده کردند؛ بهخصوص به سرکوب و تضعیف دانشگاه، نهادی که موجب از رونق افتادن حجرههایشان شده بود، پرداختند. اگرچه در طول چهاردهه، برخلاف سایر عرصهها، موفقیتشان در این زمینه چشمگیر بود و دانشگاه را تحت تسلط خود درآوردند، اما همچنان از آن در هراس هستند و در این روزها ملاحظه میشود که پروژهٔ انتقام از دانشگاه هنوز در دستور کار قرار دارد؛ پروژهٔ ناتمام «جمهوری اسلامی».
به هر صورت، در سطور زیر بخشهایی از این کتاب را میخوانیم.
▪️ بشیریه مینویسد «احزاب بنیادگرا عمدتاً شامل روحانیون رده پایین میشدند و از حمایت بسیار اصناف بازار که بعد از انقلاب مجدداً احیا و سازماندهی شده بودند، برخوردار بود. [...] روحانیون رده پایین، یعنی حجج اسلام و مدرسین، به لحاظ مالی به آیتاللهها وابسته بودند و با توجه به کاهش جذابیت شغل روحانیون در میان طبقات شهری، این افراد عمدتاً از پیشینهٔ روستایی برخوردار بودند.»
▪️نویسنده در ادامه نقل قول بسیار جالبی از «لئونارد بایندِر» (Leonard Binder - استاد برجسته علوم سیاسی آمریکایی) در خصوص اوضاع طلاب را ذکر میکند. بایندر در ۱۹۶۵ (۱۳۴۴) آنها را اینگونه توصیف میکند:
«طلاب و علمای جوان در مییابند که دیگر با روشنفکران غربگرا یکسان نیستند. دانششان بیاهمیت جلوه داده میشود، رفتار و لباسشان مورد تمسخر واقع میشود و تمام مشاغل عالی دولتی به روی آنها مسدود است. درآمدشان به جز کسانی که با اشراف زمیندار مرتبط هستند، محدود است. علما، اعم از پیر و جوان، در موضعی دفاعی قرار دارند. دولت و روشنفکران غربگرای وزارتخانهها علما را مایهٔ شرمساری و خجالت [خود] میدانند.»
دکتر بشیریه بنیادگرایان را گروهی میداند که از میان همین روحانیون رده پایین برآمدند؛ گروهی که مرکزیت آن به دانشجویان و شاگردان آیتالله خمینی اختصاص داشت. «حزب مذهبی بنیادگرای اصلی حزب جمهوری اسلامی بود که در فوریهٔ ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) تشکیل شد.»
[با استفاده از: 📚#حسین_بشیریه، «زمینههای اجتماعی انقلاب ایران»، ترجمهٔ علی اردستانی، نشر نگاه معاصر، صص ۱۸۸-۱۸۷]
💢ضد استبداد
@antioligarchie