#دیدگاه
⭕️رهبرشان هم گفت شهادتگونه...!
✍هادی مسعودی
این همه القاب و تقدسسازی برای مرحوم رئیسی چه معنایی دارد؟ اختلال دارید؟ مریضید؟ این چه عادت و اخلاقی است که تا شخصی از خودیها! میمیرد تمام فضیلتهای اخلاقی را به او نسبت میدهید و تمام کارهای نکرده و کرده دیگران را به پایش مینویسید و تمام تلاشتان را میگذارید که قدیسسازی کنید؟! چه لزوم و دلیلی دارد تا کسی از شما میمیرد را مقدس میکنید و به همان شیوهای که برای اهل بیت عزاداری میکنید برایش عزاداری میکنید و با الفاظی که خاص ائمه است وصفش میکنید؟
آش انقدر شور شد که روز میلاد امام رضا(ع)، پرچم گنبد حرم علیبن موسیالرضا(ع) را به دلیل مرگ رئیسجمهور، سیاه کردند! حتی صبر نکردند فردای میلاد امامرضا پرچم را عوض کنند...
وضعیت به قدری بغرنج و مضحک شد که پناهیان گفت میترسم دیگر در تاریخ! فردی شبیه رئیسی هم پیدا نشود! این مدل رفتارها که ناشی از کیش شخصیت و شخصیتپرستی است، نوعی بیماری نیست؟! با این ادبیات اسطورهسازی بدنبال چه هستید؟!
چرا اصرار دارید از قاسم سلیمانی تا رئیسی، هر کسی که از خودتان است و به هر دلیلی از دنیا رفته را مقدس کنید؟! آخرش که چه؟! مگر عملکرد ۳۰ ساله رئیسی پیش چشم ما نیست؟! فکر میکنید این تقلاهای رسانهای، میتواند عملکرد رئیسی را بزک کند؟! همان رئیسی ۶۷؟ همان رئیسی ۸۸؟ همان رئیسی ۹۸؟ و همان رئیسی ۱۴۰۱؟ همان رئیسی که با حداقل آراء رئیسجمهور شد؟! گرانی و فروبستگی و بیافقی و بیثباتی و فقر، همهمان را از طول و عرض و پهنا دریده، آقایان هم در روز روشن مشغول اسطورهسازی از ضعیفترین رییسجمهور تاریخ ایران هستند!
دست بردارید از این رفتارهای کودکانه...انقدر دنبالچه امثال پناهیان و صدا و سیما نباشید...کمی استقلال و عزتنفس داشته باشید...
@antioligarchie
⭕️رهبرشان هم گفت شهادتگونه...!
✍هادی مسعودی
این همه القاب و تقدسسازی برای مرحوم رئیسی چه معنایی دارد؟ اختلال دارید؟ مریضید؟ این چه عادت و اخلاقی است که تا شخصی از خودیها! میمیرد تمام فضیلتهای اخلاقی را به او نسبت میدهید و تمام کارهای نکرده و کرده دیگران را به پایش مینویسید و تمام تلاشتان را میگذارید که قدیسسازی کنید؟! چه لزوم و دلیلی دارد تا کسی از شما میمیرد را مقدس میکنید و به همان شیوهای که برای اهل بیت عزاداری میکنید برایش عزاداری میکنید و با الفاظی که خاص ائمه است وصفش میکنید؟
آش انقدر شور شد که روز میلاد امام رضا(ع)، پرچم گنبد حرم علیبن موسیالرضا(ع) را به دلیل مرگ رئیسجمهور، سیاه کردند! حتی صبر نکردند فردای میلاد امامرضا پرچم را عوض کنند...
وضعیت به قدری بغرنج و مضحک شد که پناهیان گفت میترسم دیگر در تاریخ! فردی شبیه رئیسی هم پیدا نشود! این مدل رفتارها که ناشی از کیش شخصیت و شخصیتپرستی است، نوعی بیماری نیست؟! با این ادبیات اسطورهسازی بدنبال چه هستید؟!
چرا اصرار دارید از قاسم سلیمانی تا رئیسی، هر کسی که از خودتان است و به هر دلیلی از دنیا رفته را مقدس کنید؟! آخرش که چه؟! مگر عملکرد ۳۰ ساله رئیسی پیش چشم ما نیست؟! فکر میکنید این تقلاهای رسانهای، میتواند عملکرد رئیسی را بزک کند؟! همان رئیسی ۶۷؟ همان رئیسی ۸۸؟ همان رئیسی ۹۸؟ و همان رئیسی ۱۴۰۱؟ همان رئیسی که با حداقل آراء رئیسجمهور شد؟! گرانی و فروبستگی و بیافقی و بیثباتی و فقر، همهمان را از طول و عرض و پهنا دریده، آقایان هم در روز روشن مشغول اسطورهسازی از ضعیفترین رییسجمهور تاریخ ایران هستند!
دست بردارید از این رفتارهای کودکانه...انقدر دنبالچه امثال پناهیان و صدا و سیما نباشید...کمی استقلال و عزتنفس داشته باشید...
@antioligarchie
#دیدگاه
⭕️کروبی در سال۷۶ علت ورود #خاتمی به انتخابات را استقبال رهبر دانست.
نظر رهبر در ورود و عدم ورود نامزدهای سرنوشتساز به صحنه انتخابات حرف آخر را میزند.
چنانچه قبل از رد صلاحیت سال۹۶ #دکتر_احمدی_نژاد ایشان پشت بلندگو منع کرده بود.
سال۸۸ هم اگر ایشان نمی خواست #موسوی را وارد نمیکردند.
🀄️شفیعی کیا
#twitter
@antioligarchie
⭕️کروبی در سال۷۶ علت ورود #خاتمی به انتخابات را استقبال رهبر دانست.
نظر رهبر در ورود و عدم ورود نامزدهای سرنوشتساز به صحنه انتخابات حرف آخر را میزند.
چنانچه قبل از رد صلاحیت سال۹۶ #دکتر_احمدی_نژاد ایشان پشت بلندگو منع کرده بود.
سال۸۸ هم اگر ایشان نمی خواست #موسوی را وارد نمیکردند.
🀄️شفیعی کیا
@antioligarchie
#دیدگاه
⭕️هدف از ثبت نام امثال وحید حقانیان با اینکه رای آوری نیست، اما بدون دلیل هم نیست. علت حضور حلقه نزدیکان آیت الله خامنه ای در کارزار انتخابات ، مهندسی فضای آن است. کسانی که فضای انتخابات سال ٩٢ را بخاطر دارند، میدانند که تقریبا در تمام طول مناظره ها، علی اکبر ولایتی به سود رقیبِ جلیلی در حال کوبیدن مشی دیپلماسی او بود.
ولایتی در آن زمان، ١٦ سال بی وقفه بود که مشاور خصوصی آیت الله خامنه ای در امور بین الملل بود. فضای مناظره ها به رهبری ولایتی کاملا علیه سعید جلیلی چیده شد و برآمدن روحانی از آن انتخابات خواست و نیاز ویژه آیت الله خامنه ای در آن فضا بود.
اینکه وحید حقانیان، گمارده ویژه بیت، بدون هیچ سابقه اجرایی، دیپلماتیک یا نمایندگی بدون اینکه حتی کسی تُناژ صدای او را شنیده باشد یا نظر سیاسی او را بداند، می آید و در انتخابات ثبت نام میکند، حامل یک کُد است.
(نظر شخصی: ) یا آمده تا با رد صلاحیتش، گزینه بازی با کارت قربانی توسط رد صلاحیت شدگان دیگر را بی اثر کند و یا بناست فضای نهایی را به عنوان گمارده مستقیم بیت شکل بدهد. او اگر رد صلاحیت شود یا نامزد نهایی باشد، از دیدِ عموم تابلوی بیت آیت الله خامنه ای ست!
🀄️Ehsan Arian
#twitter
@antioligarchie
⭕️هدف از ثبت نام امثال وحید حقانیان با اینکه رای آوری نیست، اما بدون دلیل هم نیست. علت حضور حلقه نزدیکان آیت الله خامنه ای در کارزار انتخابات ، مهندسی فضای آن است. کسانی که فضای انتخابات سال ٩٢ را بخاطر دارند، میدانند که تقریبا در تمام طول مناظره ها، علی اکبر ولایتی به سود رقیبِ جلیلی در حال کوبیدن مشی دیپلماسی او بود.
ولایتی در آن زمان، ١٦ سال بی وقفه بود که مشاور خصوصی آیت الله خامنه ای در امور بین الملل بود. فضای مناظره ها به رهبری ولایتی کاملا علیه سعید جلیلی چیده شد و برآمدن روحانی از آن انتخابات خواست و نیاز ویژه آیت الله خامنه ای در آن فضا بود.
اینکه وحید حقانیان، گمارده ویژه بیت، بدون هیچ سابقه اجرایی، دیپلماتیک یا نمایندگی بدون اینکه حتی کسی تُناژ صدای او را شنیده باشد یا نظر سیاسی او را بداند، می آید و در انتخابات ثبت نام میکند، حامل یک کُد است.
(نظر شخصی: ) یا آمده تا با رد صلاحیتش، گزینه بازی با کارت قربانی توسط رد صلاحیت شدگان دیگر را بی اثر کند و یا بناست فضای نهایی را به عنوان گمارده مستقیم بیت شکل بدهد. او اگر رد صلاحیت شود یا نامزد نهایی باشد، از دیدِ عموم تابلوی بیت آیت الله خامنه ای ست!
🀄️Ehsan Arian
@antioligarchie
#دیدگاه
⭕️چرا رأی نمیدهم
✍رحیم قمیشی
این یادداشت را برای دوستان اصلاحطلب نمینویسم.
آنها وابستگی حزبیشان نمیگذارد آزادانه فکر کنند، و متوجه شدهام هر اقدام آقای پزشکیان را ولو در ضدیت کامل با برنامههای سابق آنها باشد به فال نیک میگیرند و برای او هورا میکشند؛
- چه خوب انتظارات را پایین آورد! چه خوب از خودش سلب مسئولیت کرد، چه خوب هیجانی نشد و حرف دل مردم بیچاره را نزد!!
من مینویسم برای افرادی که هنوز نتوانستهاند خود را قانع کنند، آیا رأی ندادن امروزمان، فایدهای برای فردا دارد؟ آیا باعث نمیشود فاجعههای بیشتری در انتظارمان باشد!
ما سه ماه پیش گفتیم، ولو میان چند هزار داوطلب انتخابات مجلس صد آدم کمخطر، کمی خوب و سالم وجود داشته باشد، اما رأی نمیدهیم. کشور با آدم کم ضرر و صرفا سالم درست نمیشود.
ما میان این جماعت تایید شده، افراد قوی مناسب مجلس نمیدیدیم و شجاعانه رأی ندادیم.
با رفتارهای زیکزاکی نمیشود به نتیجه رسید. هر روز نمیشود دوباره سیاست با ۱۸۰ درجه تغییر را پیش گرفت.
هیچ چیز تغییر نکرده. احساس میکنم آقای پزشکیان با همه خلوصی که میگویند دارد و سلامت نفسش، مناسب ریاستجمهوری نیست، او مجری خوبی برای اوامر است. شک ندارم بهتر از برخی دیگر، اما بنا نیست من باز هم انتخابم را به کمی بد و خیلی بد محدود کنم. من نباید با موج تبلیغات حرکت کنم.
رأی ندادن من یک ارزش است و بسیار هم موثر.
اگر یکی از داوطلبان ریاستجمهور بگوید در دوران چهار ساله من، دلار بشود صد هزار تومان من فردایش استعفا میدهم، و صداقت در او ببینم ترغیب میشوم به او رای بدهم! کدامشان گفته؟
اگر یکیشان صادقانه بگوید در دوره ریاست جمهوری من گشت ضد ارشاد را در خیابان دیدید، من استعفا میدهم. اگر یکیشان بگوید من پاسدار حقوق و آزادیهای ملت خواهم بود، ولو شخص اول مملکت نخواهد بگذارد، من حتما برای رای دادن به او فکر میکنم، گر چه بارها فریب خوردهام! اما امروز کدامشان چنین جملاتی گفته؟
چرا هیچ کدامشان واقعیت را نمیگوید، چه بر سر فروش نفتمان آمده؟ چه کسانی نفت را میفروشند، چه دزدبازاری شده اقتصاد کشور، چه میلیارد دلارها که خورده نمیشود و یک آب هم رویش.
چرا هیچکدام نمیگویند مسبب این مشکلات کیست؟
من ارزش رای خودم را میدانم و رأی نمیدهم.
من مجلس را دو دستی تقدیم حاکمیت یکدست کردم تا نشان دهند چقدر توانایی دارند، ریاست جمهوری قبل را هم تقدیم کردم تا متوجه شوند ریشه دزدیها کجاست. خبرگان هم که همیشه در اختیارشان بوده. چه فهمیدند؟ هیچ!
گفتند نزدیک قلهاند.
آیا عدم هماهنگی قوا دلار بیست هزار تومانی را کرد شصت هزار تومان؟ توطئه اجانب حبوبات ۱۰ هزار تومانی را کرد ۱۲۰ هزار تومان؟ چه کسی داروها را گران کرد، بورس را سوزاند، پول ملی را بیارزش و بیارزشتر کرد؟
منابع صد سال آینده را فروخت و نتوانست ذرهای رفاه برای ما بسازد.
مسبب آنهمه که بود، حاکمیت یکدست و تحت فرمان.
فرمانده که بود!؟
چرا دوباره زمینهای ایجاد کنم که باز بگویند مردم با رای غلطشان نگذاشتند!!
باز دولت بگوید مجلس نمیگذارد، مجلس بگوید دولت، از این بازیهای موش و گربهای.
نه! من با افتخار این ریاستجمهوری را تقدیم میکنم به مقام ولایت، هر که را میداند بهتر است بالا بیاورد و اصلا هم نگران نیستم.
من برگزاری هر انتخاباتی را در این سیستم بیخود میدانم. خودشان میدانند و جهانی که با سرعت متحول میشود و بهسرعت پیشرفت میکند.
خودشان میدانند و موج بیداری مردم.
و به وقت حسابکشی، همه میدانیم از چه کسی حساب بخواهیم.
من حرف درمانی نمیخواهم، ۴۵ سال شدهام. من قرص مسکّن نمیخواهم، زیاد خوردهام، من از بازیهای بیحاصل خسته شدهام، از اینکه با خودم هم رو راست نباشم. هر بار خودم را فریب دهم که این بار فرق میکند!!
من دیگر از شنیدن برهه حساس بدم میآید، بهخاطر این برهه حساس بارها گول خورده و رأی دادهام!
من متوجه شدهام اسم و عنوان احزاب در ماهیت آنها تفاوت مهمی ایجاد نمیکند، همهشان میخواهند شریک قدرت شوند، ولو قدرت غصبی و زورگو باشد.
من آزادگی و استقلال و شخصیتم را صرف مصلحتها نمیکنم.
من رأی نمیدهم و مسئولیت رأی ندادم را میپذیرم. در این کشور انتخابات بیمعنا شده، دزدها قوی شدهاند، سازمان پیدا کردهاند، حامیهای بسیار قوی دارند...
کشورم اشغال شده، منابع کشورم صرف امتی میشود که من هیچ نسبتی با آن ندارم. هیچکس مسئولیت بدبختی مردم را نمیپذیرد و هیچ امیدی ندارم یکی از این شش نفر بتواند کاری برایم بکند.
رأی نمیدهم تا بگویم من هستم.
من زندهام. هستم.
در نمایشنامهای که میدانم کارگردانش کیست
و سرانجامش چیست
ایفای نقش نمیکنم.
من رأی نمیدهم
و به رأی ندادنم افتخار میکنم
به ارامی و محکم جلو میروم
ولو در اقلیت باشم
من به صحیح بودن مسیرم ایمان دارم.
@antioligarchie
⭕️چرا رأی نمیدهم
✍رحیم قمیشی
این یادداشت را برای دوستان اصلاحطلب نمینویسم.
آنها وابستگی حزبیشان نمیگذارد آزادانه فکر کنند، و متوجه شدهام هر اقدام آقای پزشکیان را ولو در ضدیت کامل با برنامههای سابق آنها باشد به فال نیک میگیرند و برای او هورا میکشند؛
- چه خوب انتظارات را پایین آورد! چه خوب از خودش سلب مسئولیت کرد، چه خوب هیجانی نشد و حرف دل مردم بیچاره را نزد!!
من مینویسم برای افرادی که هنوز نتوانستهاند خود را قانع کنند، آیا رأی ندادن امروزمان، فایدهای برای فردا دارد؟ آیا باعث نمیشود فاجعههای بیشتری در انتظارمان باشد!
ما سه ماه پیش گفتیم، ولو میان چند هزار داوطلب انتخابات مجلس صد آدم کمخطر، کمی خوب و سالم وجود داشته باشد، اما رأی نمیدهیم. کشور با آدم کم ضرر و صرفا سالم درست نمیشود.
ما میان این جماعت تایید شده، افراد قوی مناسب مجلس نمیدیدیم و شجاعانه رأی ندادیم.
با رفتارهای زیکزاکی نمیشود به نتیجه رسید. هر روز نمیشود دوباره سیاست با ۱۸۰ درجه تغییر را پیش گرفت.
هیچ چیز تغییر نکرده. احساس میکنم آقای پزشکیان با همه خلوصی که میگویند دارد و سلامت نفسش، مناسب ریاستجمهوری نیست، او مجری خوبی برای اوامر است. شک ندارم بهتر از برخی دیگر، اما بنا نیست من باز هم انتخابم را به کمی بد و خیلی بد محدود کنم. من نباید با موج تبلیغات حرکت کنم.
رأی ندادن من یک ارزش است و بسیار هم موثر.
اگر یکی از داوطلبان ریاستجمهور بگوید در دوران چهار ساله من، دلار بشود صد هزار تومان من فردایش استعفا میدهم، و صداقت در او ببینم ترغیب میشوم به او رای بدهم! کدامشان گفته؟
اگر یکیشان صادقانه بگوید در دوره ریاست جمهوری من گشت ضد ارشاد را در خیابان دیدید، من استعفا میدهم. اگر یکیشان بگوید من پاسدار حقوق و آزادیهای ملت خواهم بود، ولو شخص اول مملکت نخواهد بگذارد، من حتما برای رای دادن به او فکر میکنم، گر چه بارها فریب خوردهام! اما امروز کدامشان چنین جملاتی گفته؟
چرا هیچ کدامشان واقعیت را نمیگوید، چه بر سر فروش نفتمان آمده؟ چه کسانی نفت را میفروشند، چه دزدبازاری شده اقتصاد کشور، چه میلیارد دلارها که خورده نمیشود و یک آب هم رویش.
چرا هیچکدام نمیگویند مسبب این مشکلات کیست؟
من ارزش رای خودم را میدانم و رأی نمیدهم.
من مجلس را دو دستی تقدیم حاکمیت یکدست کردم تا نشان دهند چقدر توانایی دارند، ریاست جمهوری قبل را هم تقدیم کردم تا متوجه شوند ریشه دزدیها کجاست. خبرگان هم که همیشه در اختیارشان بوده. چه فهمیدند؟ هیچ!
گفتند نزدیک قلهاند.
آیا عدم هماهنگی قوا دلار بیست هزار تومانی را کرد شصت هزار تومان؟ توطئه اجانب حبوبات ۱۰ هزار تومانی را کرد ۱۲۰ هزار تومان؟ چه کسی داروها را گران کرد، بورس را سوزاند، پول ملی را بیارزش و بیارزشتر کرد؟
منابع صد سال آینده را فروخت و نتوانست ذرهای رفاه برای ما بسازد.
مسبب آنهمه که بود، حاکمیت یکدست و تحت فرمان.
فرمانده که بود!؟
چرا دوباره زمینهای ایجاد کنم که باز بگویند مردم با رای غلطشان نگذاشتند!!
باز دولت بگوید مجلس نمیگذارد، مجلس بگوید دولت، از این بازیهای موش و گربهای.
نه! من با افتخار این ریاستجمهوری را تقدیم میکنم به مقام ولایت، هر که را میداند بهتر است بالا بیاورد و اصلا هم نگران نیستم.
من برگزاری هر انتخاباتی را در این سیستم بیخود میدانم. خودشان میدانند و جهانی که با سرعت متحول میشود و بهسرعت پیشرفت میکند.
خودشان میدانند و موج بیداری مردم.
و به وقت حسابکشی، همه میدانیم از چه کسی حساب بخواهیم.
من حرف درمانی نمیخواهم، ۴۵ سال شدهام. من قرص مسکّن نمیخواهم، زیاد خوردهام، من از بازیهای بیحاصل خسته شدهام، از اینکه با خودم هم رو راست نباشم. هر بار خودم را فریب دهم که این بار فرق میکند!!
من دیگر از شنیدن برهه حساس بدم میآید، بهخاطر این برهه حساس بارها گول خورده و رأی دادهام!
من متوجه شدهام اسم و عنوان احزاب در ماهیت آنها تفاوت مهمی ایجاد نمیکند، همهشان میخواهند شریک قدرت شوند، ولو قدرت غصبی و زورگو باشد.
من آزادگی و استقلال و شخصیتم را صرف مصلحتها نمیکنم.
من رأی نمیدهم و مسئولیت رأی ندادم را میپذیرم. در این کشور انتخابات بیمعنا شده، دزدها قوی شدهاند، سازمان پیدا کردهاند، حامیهای بسیار قوی دارند...
کشورم اشغال شده، منابع کشورم صرف امتی میشود که من هیچ نسبتی با آن ندارم. هیچکس مسئولیت بدبختی مردم را نمیپذیرد و هیچ امیدی ندارم یکی از این شش نفر بتواند کاری برایم بکند.
رأی نمیدهم تا بگویم من هستم.
من زندهام. هستم.
در نمایشنامهای که میدانم کارگردانش کیست
و سرانجامش چیست
ایفای نقش نمیکنم.
من رأی نمیدهم
و به رأی ندادنم افتخار میکنم
به ارامی و محکم جلو میروم
ولو در اقلیت باشم
من به صحیح بودن مسیرم ایمان دارم.
@antioligarchie
#دیدگاه
⭕️هدف مثل اکثر انتخاباتهای ۲۰ سال اخیر، آقای قالیباف است. من نمیدانم چه مهره ماری در کار است که دست از ایشان برنمیدارند. هنر خاصی هم در انتخابات ندارد، دروازه خالی جلویش باشد، توپ را گل نمی تواند بکند. حتی در دوره خانه نشینی احمدینژاد در سال ۹۰ شانهبهشانه مقام معظم رهبری ایستاد تا ایشان بوستان ولایت را کلنگزنی یا افتتاح کنند. با اینکه هیچ گاه مرسوم هم نبود رهبری برای افتتاح چنین طرحهایی بروند، ولی آن عکس ها پیام مهمی داشت که ما آدم آماده و مدیر جهادی برای جایگزینی احمدینژاد داریم. اخیرا هم صوتی از قالیباف را شنیدم که مدعی بود حکم شهرداری تهران را در سال ۸۴ از رئیس دفتر رهبری گرفته است! از سوی دیگر هر کس غیر از قالیباف این همه شائبه و پرونده فساد می داشت، الان یا در گوشه زندان بود یا از عالم سیاست به گوشهای رانده شده بود. من تا کنون قضیه جانشینی را توهم می دانستم، ولی سقوط بالگرد آقای رئیسی که گزینه اول جانشینی بود، دوباره این ماجرا را برجسته کرد. علی رغم تصور خوشبینانه، سقوط بالگرد بعید است به خاطر بدی شرایط جوی بوده باشد. امیدوارم ستاد کل نیروهای مسلح تحقیق در این باره را رها نکند....
💢حاشیه ساز
@antioligarchie
⭕️هدف مثل اکثر انتخاباتهای ۲۰ سال اخیر، آقای قالیباف است. من نمیدانم چه مهره ماری در کار است که دست از ایشان برنمیدارند. هنر خاصی هم در انتخابات ندارد، دروازه خالی جلویش باشد، توپ را گل نمی تواند بکند. حتی در دوره خانه نشینی احمدینژاد در سال ۹۰ شانهبهشانه مقام معظم رهبری ایستاد تا ایشان بوستان ولایت را کلنگزنی یا افتتاح کنند. با اینکه هیچ گاه مرسوم هم نبود رهبری برای افتتاح چنین طرحهایی بروند، ولی آن عکس ها پیام مهمی داشت که ما آدم آماده و مدیر جهادی برای جایگزینی احمدینژاد داریم. اخیرا هم صوتی از قالیباف را شنیدم که مدعی بود حکم شهرداری تهران را در سال ۸۴ از رئیس دفتر رهبری گرفته است! از سوی دیگر هر کس غیر از قالیباف این همه شائبه و پرونده فساد می داشت، الان یا در گوشه زندان بود یا از عالم سیاست به گوشهای رانده شده بود. من تا کنون قضیه جانشینی را توهم می دانستم، ولی سقوط بالگرد آقای رئیسی که گزینه اول جانشینی بود، دوباره این ماجرا را برجسته کرد. علی رغم تصور خوشبینانه، سقوط بالگرد بعید است به خاطر بدی شرایط جوی بوده باشد. امیدوارم ستاد کل نیروهای مسلح تحقیق در این باره را رها نکند....
💢حاشیه ساز
@antioligarchie
#دیدگاه
⭕️ جنبش تحریم و اراده معطوف به زندگی
✍️ حسن بیات
در ساختار سیاسی کشورمان، تجمیع و تمرکز قدرت، به حدی رسیده که در آن، دولت، به گواهی چندباره رئیسانِ دولتهای پیشین، اساساً تبدیل به یک تدارکاتچی شده است که شنبهها متوجه تصمیمات بالادستیها میشود، اقلیتی دویست سیصد نفره که تفنگ و پول و رسانه را یکجا جمع کردهاند، شبکهای از صاحبان قدرت و نفوذ و برادران قاچاقچی.
اگر روسای جمهور، عین همین تعابیر را به کار نمیبردند، باور به ساختار دو دولتی میتوانست مصداق توطئهاندیشی باشد، ساختاری متشکل از دو دولت: دولتِ آشکارِ نیمهمنتخب و دولتِ پنهانِ تماماً منتصب.
دولت پنهان به این معنا ساختاری غیرقانونی، مداخلهگر، سلطهگر، غیرپاسخگو و غیرقابل نقد است و بنابراین نباید آن را با "کابینه در سایه" اشتباه گرفت.
در ساختارهای دو دولتی اگر غلبه دولتِ پنهان از نقطهای بحرانی به نام "سلطه" عبور کرده باشد، عملا دولتِ آشکار، فاقد اختیار و اراده مستقل خواهد شد. بخصوص در موضوعات مهم و اساسی و مناقشهآمیز، دولتِ آشکار موظف خواهد بود تا به موازین دولت پنهان، که خودشان گاهی به آن عمقِ راهبردی میگویند معتفد و ملتزم باشد.
به نظر میرسد، با حوادث ۹۶ و تحمیل شکست به برجام، فرایند تجمیع قدرت، نقطه بحرانیِ سلطه را متاسفانه رد کرد. بنابراین شرکت در انتخابات، از آن تاریخ به بعد، به معنای مشارکت در انتخاب یک دولتِ بیاختیار شده است، دولتی که در موضوعات اساسی کشور عملا فاقد اختیار است.
برخی ممکن است استدلال بالا را بپذیرند اما همچنان رایگرا یا مردد باشند. چون معتقدند دولت گرچه در موضوعات اساسی اراده و اختیاری ندارد، اما برای تغییرات کوچک، همچنان موثر است. این استدلال را میتوان تمثیل انتخاب زندانبانِ بهتر نامید، یا تمثیل گشودن روزنهای برای هوای تازه یا بارقهای نور.
اما حتی این توقع حداقلی نیز معقول نیست. چون هزینههای قطعی و احتمالی انتخاب زندانبانِ بهتر، یا گشودن روزنهای کوچک، بسیار بیشتر از فواید احتمالی آن است. از جملهی این هزینهها بازتولید ساختار اقتدارگراییِ انتخاباتی است و نیز دادن اعتبار و مشروعیت به آن و کار و کارنامه آن.
این یعنی اصل ترجیح بد به بدتر، در سیستمی که سیر اقتدارگرایی در آن، صعودی است، حال چه صعودی نوسانی و چه صعودی خطی، بعد از مدتی، معقولیت خود را از دست میدهد...
بنابراین مواضع برخی روشنفکران و تحلیلگران، در دفاع از آنچه "روزنهگشایی" مینامند، غیرقابل دفاع است. به نظر میرسد این عزیزان نه تنها در توسل به نظریههای علمی و شواهد تجربی، درست نمیاندیشند، بلکه صدای بخش بسیار وسیعی از بزرگان و کنشگران و مردم عادی را نیز درست نمیشنوند. مردمی که به تعبیر هاول مدتها در دایره حقیقت زیستهاند و به موجب چنین زیستنی، امید را در تاریکترین اعماق ناامیدی دیدهاند، و به تعبیر پائولو فریره به حکمت مشترک ارزشمند و "راهگشایی" رسیدهاند.
اما مهمترین پرسشی که تحریمگرایان باید پاسخ دهند این است که رای ندادن آیا سودی هم دارد؟ به عبارت دیگر، رای ندادن آیا فقط به موجب نداشتن هزینههایی که برای رای دادن برشمردیم، معقولتر است یا اینکه فایدهای هم دارد؟
به نظرم پاسخ را میتوان در رفتار مردم در ماههای پایانی جنگ جستجو کرد.
تا سال ۶۵ مردم از جنگ، حمایت میکردند، امیدوار و بیدریغ؛ و بنابراین رهبران به پیروزی در جنگ میاندیشیدند، امیدوار و بیتامل. کم کم مردم از جنگ خسته و ناامید شدند و به جبهه نرفتند، پس رهبران به تامل افتادند و ناامید شدند و به پایان جنگ تن دادند و جنگ تمام شد.
هم به سود مردم شد و هم ساختار.
این رفتار مردم نه انقلاب بود، نه کودتا، نه اصلاحطلبی بود و نه اصولگرایی. شاید بتوان نامش را واسازی نامید. واسازی انداموار (ارگانیک) ساختار برای تداوم زندگی. مردم اراده معطوف به زندگی را بر ساختار قدرتی که خودشان در ایجاد آن سهیم بودند، تحمیل کردند و آن را تغییر دادند...
@antioligarchie
⭕️ جنبش تحریم و اراده معطوف به زندگی
✍️ حسن بیات
در ساختار سیاسی کشورمان، تجمیع و تمرکز قدرت، به حدی رسیده که در آن، دولت، به گواهی چندباره رئیسانِ دولتهای پیشین، اساساً تبدیل به یک تدارکاتچی شده است که شنبهها متوجه تصمیمات بالادستیها میشود، اقلیتی دویست سیصد نفره که تفنگ و پول و رسانه را یکجا جمع کردهاند، شبکهای از صاحبان قدرت و نفوذ و برادران قاچاقچی.
اگر روسای جمهور، عین همین تعابیر را به کار نمیبردند، باور به ساختار دو دولتی میتوانست مصداق توطئهاندیشی باشد، ساختاری متشکل از دو دولت: دولتِ آشکارِ نیمهمنتخب و دولتِ پنهانِ تماماً منتصب.
دولت پنهان به این معنا ساختاری غیرقانونی، مداخلهگر، سلطهگر، غیرپاسخگو و غیرقابل نقد است و بنابراین نباید آن را با "کابینه در سایه" اشتباه گرفت.
در ساختارهای دو دولتی اگر غلبه دولتِ پنهان از نقطهای بحرانی به نام "سلطه" عبور کرده باشد، عملا دولتِ آشکار، فاقد اختیار و اراده مستقل خواهد شد. بخصوص در موضوعات مهم و اساسی و مناقشهآمیز، دولتِ آشکار موظف خواهد بود تا به موازین دولت پنهان، که خودشان گاهی به آن عمقِ راهبردی میگویند معتفد و ملتزم باشد.
به نظر میرسد، با حوادث ۹۶ و تحمیل شکست به برجام، فرایند تجمیع قدرت، نقطه بحرانیِ سلطه را متاسفانه رد کرد. بنابراین شرکت در انتخابات، از آن تاریخ به بعد، به معنای مشارکت در انتخاب یک دولتِ بیاختیار شده است، دولتی که در موضوعات اساسی کشور عملا فاقد اختیار است.
برخی ممکن است استدلال بالا را بپذیرند اما همچنان رایگرا یا مردد باشند. چون معتقدند دولت گرچه در موضوعات اساسی اراده و اختیاری ندارد، اما برای تغییرات کوچک، همچنان موثر است. این استدلال را میتوان تمثیل انتخاب زندانبانِ بهتر نامید، یا تمثیل گشودن روزنهای برای هوای تازه یا بارقهای نور.
اما حتی این توقع حداقلی نیز معقول نیست. چون هزینههای قطعی و احتمالی انتخاب زندانبانِ بهتر، یا گشودن روزنهای کوچک، بسیار بیشتر از فواید احتمالی آن است. از جملهی این هزینهها بازتولید ساختار اقتدارگراییِ انتخاباتی است و نیز دادن اعتبار و مشروعیت به آن و کار و کارنامه آن.
این یعنی اصل ترجیح بد به بدتر، در سیستمی که سیر اقتدارگرایی در آن، صعودی است، حال چه صعودی نوسانی و چه صعودی خطی، بعد از مدتی، معقولیت خود را از دست میدهد...
بنابراین مواضع برخی روشنفکران و تحلیلگران، در دفاع از آنچه "روزنهگشایی" مینامند، غیرقابل دفاع است. به نظر میرسد این عزیزان نه تنها در توسل به نظریههای علمی و شواهد تجربی، درست نمیاندیشند، بلکه صدای بخش بسیار وسیعی از بزرگان و کنشگران و مردم عادی را نیز درست نمیشنوند. مردمی که به تعبیر هاول مدتها در دایره حقیقت زیستهاند و به موجب چنین زیستنی، امید را در تاریکترین اعماق ناامیدی دیدهاند، و به تعبیر پائولو فریره به حکمت مشترک ارزشمند و "راهگشایی" رسیدهاند.
اما مهمترین پرسشی که تحریمگرایان باید پاسخ دهند این است که رای ندادن آیا سودی هم دارد؟ به عبارت دیگر، رای ندادن آیا فقط به موجب نداشتن هزینههایی که برای رای دادن برشمردیم، معقولتر است یا اینکه فایدهای هم دارد؟
به نظرم پاسخ را میتوان در رفتار مردم در ماههای پایانی جنگ جستجو کرد.
تا سال ۶۵ مردم از جنگ، حمایت میکردند، امیدوار و بیدریغ؛ و بنابراین رهبران به پیروزی در جنگ میاندیشیدند، امیدوار و بیتامل. کم کم مردم از جنگ خسته و ناامید شدند و به جبهه نرفتند، پس رهبران به تامل افتادند و ناامید شدند و به پایان جنگ تن دادند و جنگ تمام شد.
هم به سود مردم شد و هم ساختار.
این رفتار مردم نه انقلاب بود، نه کودتا، نه اصلاحطلبی بود و نه اصولگرایی. شاید بتوان نامش را واسازی نامید. واسازی انداموار (ارگانیک) ساختار برای تداوم زندگی. مردم اراده معطوف به زندگی را بر ساختار قدرتی که خودشان در ایجاد آن سهیم بودند، تحمیل کردند و آن را تغییر دادند...
@antioligarchie