🔺شکار پرنده را به خاطرات بسپاریم🔺
لطفا این متن را تا انتها بخوانید.🙏
✍ #سایت_بندپی : در مازندران به شکار گنجشک با نور چراغ در شب #میچکاسو میگویند.
گنجشک (و پرندههای دیگر مانند اَیا و تیکا) به خاطر نور شدیدی که روی او میافتد، همان جا میماند و تکان نمیخورد و با دست میتوان او را گرفت. علاوه بر دست، شکار گنجشک در گذشته با تیرکمان دستی (رزین) و بعدا با تفنگ ساچمهای (بادی) انجام میشد.
شاید سابق بر این به دلیل وجود انواع پرنده، این گونه شکار سنتی و انواع تله خیلی اشکال نداشت، " لیکن در حال حاضر شکار پرنده به ویژه پرنده های کمیابی که #سرما آنها را #بیپناه کرده، محلی از اعراب ندارد".
✍ بخشی از خاطره یک شکارچی را در میچکاسو بخوانید:
« ديشب به دامادم گفتم: صابر ميچكاسو نمیريم؟ منم از خداخواسته گفتم: چرا نیام؟ به داداشمون كه میگيم نمياد، ميگه نامرديه و فلان...
وانت گرفتیم و رفتیم اطراف محلمون. به باغی رسیدیم و دیدیم بچهها دارند صحرا رو میخورند! هر طرف رو که چراغ زدیم یه سری رو دیدیم که اومده بودند میچکا سو...
اين قدر بالای درختها رو ديدم که گردنم درد گرفت. رفتم تو حس شكاری روی زمين. در پی اَبیا (اَیا) بودم. حول و حوش یک بامداد بود كه در ۳۰متری خودم دو تا نقطه براق و مشكوك ديدم. ياخدا! ۵ سانت جابجا شدند. قلبم شروع كرد به تند زدن. رفتم جلوتر ديدم حركت میكند و میایستد. با دوربين ديدم... بله اَبیا (اَیا) بود. ۱۰ سانت میرفت و بعد پخش میشد روی زمين.
فاصلهام تا پرنده ۲۵ متری میشد. دامادم پيشم نبود. صداش هم نزدم كه افتخار اين فتح نصيب خودم شود! با تفنگ تیاس زدم. خورد به زيرش. چراغ زدم. چشم هاش برق میزد. دويدم طرفش كه بگيرمش..."
تیر به پرنده نخورده بود. دامادم از راه رسید. گفت: زدیش؟ گفتم نه، اَبیا در رفت. نور زدم، چند متر جلوتر دیدمش. دوربین تفنگ را تنظیم کردم و بنگ... فکر کردم اینبار حتما زدم. پرنده جستی زد و جلوتر رفت. از سرما، قدرت فرار نداشت. اما نمیدانم چی شد که آن شب نه آن ابیا و نه هیچ پرندهای را نتوانستیم شکار کنیم.
🔸یاد حرف برادرم افتادم که می گفت:
شکار پرنده در شب برفی #گناه است. #نرو. خدا، #خدای_پرندهها بود.
🔴 شکار پرنده را به خاطرات بسپاریم.
پرانتز باز (
می نویسم ( پرنده
پرانتز را نمیبندم
🔺بگذار پرنده آزاد باشد . . . 🔺
🅱 @babolshahreman
لطفا این متن را تا انتها بخوانید.🙏
✍ #سایت_بندپی : در مازندران به شکار گنجشک با نور چراغ در شب #میچکاسو میگویند.
گنجشک (و پرندههای دیگر مانند اَیا و تیکا) به خاطر نور شدیدی که روی او میافتد، همان جا میماند و تکان نمیخورد و با دست میتوان او را گرفت. علاوه بر دست، شکار گنجشک در گذشته با تیرکمان دستی (رزین) و بعدا با تفنگ ساچمهای (بادی) انجام میشد.
شاید سابق بر این به دلیل وجود انواع پرنده، این گونه شکار سنتی و انواع تله خیلی اشکال نداشت، " لیکن در حال حاضر شکار پرنده به ویژه پرنده های کمیابی که #سرما آنها را #بیپناه کرده، محلی از اعراب ندارد".
✍ بخشی از خاطره یک شکارچی را در میچکاسو بخوانید:
« ديشب به دامادم گفتم: صابر ميچكاسو نمیريم؟ منم از خداخواسته گفتم: چرا نیام؟ به داداشمون كه میگيم نمياد، ميگه نامرديه و فلان...
وانت گرفتیم و رفتیم اطراف محلمون. به باغی رسیدیم و دیدیم بچهها دارند صحرا رو میخورند! هر طرف رو که چراغ زدیم یه سری رو دیدیم که اومده بودند میچکا سو...
اين قدر بالای درختها رو ديدم که گردنم درد گرفت. رفتم تو حس شكاری روی زمين. در پی اَبیا (اَیا) بودم. حول و حوش یک بامداد بود كه در ۳۰متری خودم دو تا نقطه براق و مشكوك ديدم. ياخدا! ۵ سانت جابجا شدند. قلبم شروع كرد به تند زدن. رفتم جلوتر ديدم حركت میكند و میایستد. با دوربين ديدم... بله اَبیا (اَیا) بود. ۱۰ سانت میرفت و بعد پخش میشد روی زمين.
فاصلهام تا پرنده ۲۵ متری میشد. دامادم پيشم نبود. صداش هم نزدم كه افتخار اين فتح نصيب خودم شود! با تفنگ تیاس زدم. خورد به زيرش. چراغ زدم. چشم هاش برق میزد. دويدم طرفش كه بگيرمش..."
تیر به پرنده نخورده بود. دامادم از راه رسید. گفت: زدیش؟ گفتم نه، اَبیا در رفت. نور زدم، چند متر جلوتر دیدمش. دوربین تفنگ را تنظیم کردم و بنگ... فکر کردم اینبار حتما زدم. پرنده جستی زد و جلوتر رفت. از سرما، قدرت فرار نداشت. اما نمیدانم چی شد که آن شب نه آن ابیا و نه هیچ پرندهای را نتوانستیم شکار کنیم.
🔸یاد حرف برادرم افتادم که می گفت:
شکار پرنده در شب برفی #گناه است. #نرو. خدا، #خدای_پرندهها بود.
🔴 شکار پرنده را به خاطرات بسپاریم.
پرانتز باز (
می نویسم ( پرنده
پرانتز را نمیبندم
🔺بگذار پرنده آزاد باشد . . . 🔺
🅱 @babolshahreman