#اتحاد_میان_چوپان_گرگ_و_گوسفند
🔻 جامعه گوسفندی؛ فریب چوپان و توهم گرگ و منجی
سالهاست که بر ذهن و جان ما سلطه انداختهاند، با قابلمهای از وعده و تبلیغ و ارعاب! ملت به امید چوپانی ماندهاند که در ظاهر نگهبان، اما در اعماق خود همان گرگِ قصاب است. این جامعه را به عمد، جامعه گوسفندی ساختهاند: اگر تغییر میخواهی قاعده بازی را باید زیر و رو کرد نه فقط تعویض چوپان و عوض شدن نگهبان دکوریاش.
در چنین ساختاری مردم فقط انتخاب میکنند که گوشتشان به دست کدام قصاب برسد چوپانهای دیروز و امروز و فردا، همه یک نقش دارند: مدیریت گله چه تفاوت دارد مهرهی فاسد و اصلاحطلب، اصولگرا و دموکراسینما، آخوند و شبهروشنفکر… تا وقتی گوسفندی فکر کنیم نجات در کار نیست تا وقتی کارکرد سگها👉 را که فقط پاسدار منافع چوپاناند نه حافظ گله نشناسیم، همان قصهی همیشگی تکرار میشود.
گرگها نیز دیگر فقط دشمن چوپان نیستند؛ بازی این جامعه مدام با دشمنسازی👉 و «توهم انتخاب» ادامه مییابد نخبهنماها، شاهزادهها، لیدرهای رسانهای، نجاتدهندههای خارجی، گروههای موازی و جداییطلب، همهشان شاید به اندازه چوپان، اره و چاقو به دست باشند. چون ثروت و منفعت اصلی، همین مردمی است که صدای بعبعشان حتی از وعدههای پوچ موثرتر بوده.
✅ در جوامع گوسفندی، اصلاً تقسیم چوپانها به خوب و بد، یا «منجی»های جدید و قدیم، بیهوده و سادهلوحانه است.
تا وقتی فکر و ساختار منحرف باقی بماند، سرنوشت همان تکرار همیشگی است: نسل به نسل، چوپان میآید و میرود، گرگ و سگ عوض میشوند، اما ذبح گوسفندان هیچ وقت متوقف نمیشود.
راه برونرفت از این چرخهی معیوب، نه تغییر چوپان، که متلاشی کردن ذهنیت گوسفندی است!
زمان آن رسیده که مردم بفهمند نجات در «تغییر چوپان» نیست؛
بلکه در تغییر قاعده بازی است؛
در اندیشهای نو، در آگاهی عمیق؛
در این است که کسی اجازه ندهد بار دیگر خودش، امید و آزادیاش به دست چوپان، گرگ، سگ یا هر قیم خودخوانده بیفتد.
این بار نه تنها حکومت آخوندی و نظام فعلی، که هر سناریوی توهمی سرنگونی به امید یک منجی دیگر، باید کنار گذاشته شود!
تغییر، رهایی و بلوغ، از ذهن آغاز میشود… نه از شبانی جدید!
#اتحاد_میان_چوپان_گرگ_و_گوسفند یعنی شناختن نقشها و برهم زدن مدل معیوب بازی.
#آگاهی_خودآگاهی یعنی قبول کنیم نخست باید ذهن گوسفندی را محروم کنیم– بعد به جهانی نو بیندیشیم.
۱۴۰۴/۵/۱
✍سلطان بابک
⚡️@bardegi57
🔻 جامعه گوسفندی؛ فریب چوپان و توهم گرگ و منجی
سالهاست که بر ذهن و جان ما سلطه انداختهاند، با قابلمهای از وعده و تبلیغ و ارعاب! ملت به امید چوپانی ماندهاند که در ظاهر نگهبان، اما در اعماق خود همان گرگِ قصاب است. این جامعه را به عمد، جامعه گوسفندی ساختهاند: اگر تغییر میخواهی قاعده بازی را باید زیر و رو کرد نه فقط تعویض چوپان و عوض شدن نگهبان دکوریاش.
در چنین ساختاری مردم فقط انتخاب میکنند که گوشتشان به دست کدام قصاب برسد چوپانهای دیروز و امروز و فردا، همه یک نقش دارند: مدیریت گله چه تفاوت دارد مهرهی فاسد و اصلاحطلب، اصولگرا و دموکراسینما، آخوند و شبهروشنفکر… تا وقتی گوسفندی فکر کنیم نجات در کار نیست تا وقتی کارکرد سگها👉 را که فقط پاسدار منافع چوپاناند نه حافظ گله نشناسیم، همان قصهی همیشگی تکرار میشود.
گرگها نیز دیگر فقط دشمن چوپان نیستند؛ بازی این جامعه مدام با دشمنسازی👉 و «توهم انتخاب» ادامه مییابد نخبهنماها، شاهزادهها، لیدرهای رسانهای، نجاتدهندههای خارجی، گروههای موازی و جداییطلب، همهشان شاید به اندازه چوپان، اره و چاقو به دست باشند. چون ثروت و منفعت اصلی، همین مردمی است که صدای بعبعشان حتی از وعدههای پوچ موثرتر بوده.
✅ در جوامع گوسفندی، اصلاً تقسیم چوپانها به خوب و بد، یا «منجی»های جدید و قدیم، بیهوده و سادهلوحانه است.
تا وقتی فکر و ساختار منحرف باقی بماند، سرنوشت همان تکرار همیشگی است: نسل به نسل، چوپان میآید و میرود، گرگ و سگ عوض میشوند، اما ذبح گوسفندان هیچ وقت متوقف نمیشود.
راه برونرفت از این چرخهی معیوب، نه تغییر چوپان، که متلاشی کردن ذهنیت گوسفندی است!
زمان آن رسیده که مردم بفهمند نجات در «تغییر چوپان» نیست؛
بلکه در تغییر قاعده بازی است؛
در اندیشهای نو، در آگاهی عمیق؛
در این است که کسی اجازه ندهد بار دیگر خودش، امید و آزادیاش به دست چوپان، گرگ، سگ یا هر قیم خودخوانده بیفتد.
این بار نه تنها حکومت آخوندی و نظام فعلی، که هر سناریوی توهمی سرنگونی به امید یک منجی دیگر، باید کنار گذاشته شود!
تغییر، رهایی و بلوغ، از ذهن آغاز میشود… نه از شبانی جدید!
#اتحاد_میان_چوپان_گرگ_و_گوسفند یعنی شناختن نقشها و برهم زدن مدل معیوب بازی.
#آگاهی_خودآگاهی یعنی قبول کنیم نخست باید ذهن گوسفندی را محروم کنیم– بعد به جهانی نو بیندیشیم.
۱۴۰۴/۵/۱
✍سلطان بابک
⚡️@bardegi57
👏7❤5