چند قرن بردگی
6.72K subscribers
22.1K photos
18.1K videos
9 files
163 links
This channel reviews the day to day news from Iran, corruption of the western positions and their appeasement.

ارتباط با ما :



@CB7760
@iran_azad_57
Download Telegram
#فکت_تاریخی

پس از آغاز یورش آمریکا به عراق برای بازپس‌گیری کویت، جورج بوش پدر در میان دود و خون گفت:

«راهی برای پایان دادن به این خونریزی هست؛ اینکه ارتش و مردم عراق، خودشان برخیزند و دیکتاتورشان را کنار بزنند.»

این جملات نه‌فقط در آن روز، که در روزهای پیاپی تکرار شد، چونان وعده‌ای که در دل رنج‌کشیدگان آتش امید افکند. بسیاری از مخالفان صدام، دل‌بسته این پیام شدند؛ به این باور رسیدند که شاید، شاید وقت رهایی فرا رسیده است. که شاید، چرخ تاریخ بچرخد و صبحی روشن‌تر بیاید.

و پس برخاستند؛ شیعیان در جنوب، کردها در شمال… قیام کردند، جان دادند، جان گرفتند. اما ناگهان سکوت آمریکا، چون پتکی فرود آمد. بوش پدر عقب نشست. تصمیم سرد و بی‌رحم آن بود که عراقِ زخمی و ضعیف، بهتر است از عراقی آزاد اما ناشناخته.

جنگ پایان یافت. صدام، همان جلادِ خندان، سرود پیروزی سرداد. گفت آماده بودیم تا آخر بجنگیم، اما اراده مردم عراق پیروز شد! چه دروغ سهمگینی… و بعد، انتقامش را گرفت. وحشیانه، خون مخالفان را ریخت؛ میان سی‌هزار تا صدهزار انسان را اعدام و بمباران کرد. یک و نیم میلیون کرد را آواره ساخت. زمین بوی مرگ گرفت و آسمان سیاه‌تر شد.

و آمریکا؟ تنها تماشا کرد... ده سال تحقیر، ده سال تحریم. بوش پسر، ده سال بعد، کار ناتمام پدر را تمام کرد. اما در آن دهه‌ی سیاه، سرمایه‌های یک ملت خاکستر شد، صدها هزار نفر جان دادند؛ بعضی به دست صدام، بعضی زیر سنگینی تحریم‌های آمریکا. چرا؟ چون بوش پدر گفته بود: یک عراق ضعیف، بهتر از عراقی آزاد اما نامعلوم است.

صدام، بالاخره سقوط کرد. مردم عراق، با درد و خاکستر، عبور کردند. اما نه زخم روانی آن سال‌ها آسان فراموش شد، نه آوار اقتصادی‌اش. و نه آن لحظه‌ی تلخ رها شدن‌شان، در دستان جلادی خون‌ریز.

و ایران… اینجا هم، دیر یا زود، چوبه‌های ظلم می‌افتد. چه با کمک غرب، چه بی‌کمکش. اما وقتی که مردمان ما، از زنجیرهای این شبِ بی‌پایان رها شوند، هرگز فراموش نمی‌کنند… چه کسی دستشان را گرفت، و چه کسی، آنان را رها کرد.



⚡️@bardegi57
👍194💯1