#در_پناه_کلمات
📣هفتمین عصرانه داستاننویسانرضوی در⬅️ #_سه_شنبه_های_به_نشر
☑️17بهمن 96
👤دبیرعلمی:سعیدتشکری📚
📚فروشگاه مرکزی کتاب #به_نشر
◀️این جلسات تاپایان سال 96هر #سه_شنبه برگزار میشود✅
@behnashr
📣هفتمین عصرانه داستاننویسانرضوی در⬅️ #_سه_شنبه_های_به_نشر
☑️17بهمن 96
👤دبیرعلمی:سعیدتشکری📚
📚فروشگاه مرکزی کتاب #به_نشر
◀️این جلسات تاپایان سال 96هر #سه_شنبه برگزار میشود✅
@behnashr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روایت زندگی شهید مهدی اعلمی در👈 #من_نامه_مهدی_هستم 📙ازمجموعه #لاله_های_نوجوان
🖊نویسنده:#محمدحسین_صلواتیان
📚ناشر:#به_نشر
#دهه_فجر_گرامی
لینک خرید اینترنتی👇
http://l1l.ir/49be
@behnashr
🖊نویسنده:#محمدحسین_صلواتیان
📚ناشر:#به_نشر
#دهه_فجر_گرامی
لینک خرید اینترنتی👇
http://l1l.ir/49be
@behnashr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥
#مجموعه_5جلدی_قصه_های_پادشاه_کوتوله
📘چه کسی تاج پادشاه کوتوله را دزدید؟
📒خواب پادشاه کوتوله
📕هشت پادشاه کوتوله
📗روزی که گوش های پادشاه کوتوله دراز شد
📙پادشاه کوتوله و ازدواج دماغ کوچک ها
@behnashr
#مجموعه_5جلدی_قصه_های_پادشاه_کوتوله
📘چه کسی تاج پادشاه کوتوله را دزدید؟
📒خواب پادشاه کوتوله
📕هشت پادشاه کوتوله
📗روزی که گوش های پادشاه کوتوله دراز شد
📙پادشاه کوتوله و ازدواج دماغ کوچک ها
@behnashr
#یک_قسمت_از_یک_کتاب
🤔نفهمیدُم! چرا میخوام منصورِ بگیرن؟
جمشید پرسید.
فکر کردم چه جوابش بدهم. حرفهای منصور به بابا: «بهخاطر ظلم، بهخاطر بیعدالتی، بهخاطر اجنبیها، بهخاطر...» اما معنی خیلی از این حرفها را نمیفهمیدم.
😒ناصر به جای من جواب داد: «بهخاطر اینکه ظالمان، بهخاطر اینکه اجنبیپرستان. خیالت برا چی اون دفعه، اون پاسبون بیپدر، مو و ککامِ زد؟ بهخاطر یک انگلیسی، یک انگلیسیِ مست!»
😁جمشید خنده خنده گفت: «عامو تو که زدی شیشه ماشین یارو یه پوکوندی، میخواستی نازت کنه؟!»
ناصر صدایش را بالا برد: «میخواست ککامِ با ماشینش زیر بگیره. مست بود، میفهمی؟ ماشینش که خورد به جدول و اومد بیرون، تلوتلو میخورد و فحش میدادو مو هم رفتُم که حقشِ بذارم کف دستش. یهو نمیدونم سر و کله اون پاسبون لعنتی از کجا پیداش شد!»...
👈ادامه داستان در👇
📚 #سه_سوت 📚
⬅️از مجموعه #در_هوای_انقلاب
🦋از #کتاب_های_پروانه 🦋
🖊نویسنده: #علی_مهر 🖊
📗ناشر: #به_نشر 📗
📘قطع: جیبی📘
📙شمارگان: 1500 نسخه📙
💰قیمت: 140 هزار ریال💰
#دهه_فجر_گرامی
👈این کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای #کتاب #به_نشر ( #انتشارات_آستان_قدس_رضوی ) تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/ah3x_در_هوای_انقلاب_(4).jpg
🤔نفهمیدُم! چرا میخوام منصورِ بگیرن؟
جمشید پرسید.
فکر کردم چه جوابش بدهم. حرفهای منصور به بابا: «بهخاطر ظلم، بهخاطر بیعدالتی، بهخاطر اجنبیها، بهخاطر...» اما معنی خیلی از این حرفها را نمیفهمیدم.
😒ناصر به جای من جواب داد: «بهخاطر اینکه ظالمان، بهخاطر اینکه اجنبیپرستان. خیالت برا چی اون دفعه، اون پاسبون بیپدر، مو و ککامِ زد؟ بهخاطر یک انگلیسی، یک انگلیسیِ مست!»
😁جمشید خنده خنده گفت: «عامو تو که زدی شیشه ماشین یارو یه پوکوندی، میخواستی نازت کنه؟!»
ناصر صدایش را بالا برد: «میخواست ککامِ با ماشینش زیر بگیره. مست بود، میفهمی؟ ماشینش که خورد به جدول و اومد بیرون، تلوتلو میخورد و فحش میدادو مو هم رفتُم که حقشِ بذارم کف دستش. یهو نمیدونم سر و کله اون پاسبون لعنتی از کجا پیداش شد!»...
👈ادامه داستان در👇
📚 #سه_سوت 📚
⬅️از مجموعه #در_هوای_انقلاب
🦋از #کتاب_های_پروانه 🦋
🖊نویسنده: #علی_مهر 🖊
📗ناشر: #به_نشر 📗
📘قطع: جیبی📘
📙شمارگان: 1500 نسخه📙
💰قیمت: 140 هزار ریال💰
#دهه_فجر_گرامی
👈این کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای #کتاب #به_نشر ( #انتشارات_آستان_قدس_رضوی ) تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/ah3x_در_هوای_انقلاب_(4).jpg
#گرافیک_کتاب
◀️مجموعه آثار هشتمین نمایشگاه پوستر مدرسان گرافیک مشهد با موضوع «کتاب»📚
#کتاب_بخوانیم
🎨طراح: محمد کاری
#به_نشر_بهترین_های_نشر
@behnashr
◀️مجموعه آثار هشتمین نمایشگاه پوستر مدرسان گرافیک مشهد با موضوع «کتاب»📚
#کتاب_بخوانیم
🎨طراح: محمد کاری
#به_نشر_بهترین_های_نشر
@behnashr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روایت زندگی شهید محمودرضا استادنظری در👈 #من_پیشانی_بند_محمودرضا_هستم 📙ازمجموعه #لاله_های_نوجوان
🖊نویسنده:#محمدحسین_صلواتیان
📚ناشر:#به_نشر
#دهه_فجر_گرامی
لینک خرید اینترنتی👇
lish.ir/9E8
@behnashr
🖊نویسنده:#محمدحسین_صلواتیان
📚ناشر:#به_نشر
#دهه_فجر_گرامی
لینک خرید اینترنتی👇
lish.ir/9E8
@behnashr
📣با هدف ترویج فرهنگ اصیل انقلاب و دسترسی آسان مخاطبان، همزمان با دهه فجر صورت میگیرد👇
📚آغاز عرضه ویژه آثار 16نفر از بزرگان انقلاب اسلامی در کتابفروشیهای #به_نشر
#به_نشر_بهترين_هاي_نشر
@behnashr
📚آغاز عرضه ویژه آثار 16نفر از بزرگان انقلاب اسلامی در کتابفروشیهای #به_نشر
#به_نشر_بهترين_هاي_نشر
@behnashr
📣عرضه ویژه آثار #به_نشر با موضوع #انقلاب_اسلامی
✅20% تخفیف
👈فروشگاههاي كتاب و محصولات فرهنگی #انتشارات_آستان_قدس_رضوی
📅تا پايان سال96
#به_نشر_بهترين_های_نشر
@behnashr
✅20% تخفیف
👈فروشگاههاي كتاب و محصولات فرهنگی #انتشارات_آستان_قدس_رضوی
📅تا پايان سال96
#به_نشر_بهترين_های_نشر
@behnashr
#پیشنهاد_مطالعه_آخر_هفته
#ترسو 👈با سنگریزهای که به شیشه میخورد، از روی تختم میپرم پایین.آهسته و بیسروصدا پنجره را باز میکنم و نگاهم را میدوانم به کوچه.جلوی در، سایهای وول میخورد...
@behnashr
#ترسو 👈با سنگریزهای که به شیشه میخورد، از روی تختم میپرم پایین.آهسته و بیسروصدا پنجره را باز میکنم و نگاهم را میدوانم به کوچه.جلوی در، سایهای وول میخورد...
@behnashr
#یک_قسمت_از_یک_کتاب
✳️داداش عباس میگوید: «بابا که جیرهخوار این بیهمه چیزها نیست که اینطور یقه براشون پاره میکنه.»
بابا با کمربند، داداش عباس را کبود میکند. روی دست و گردن و پشت کمرش، جای کمربندها مانده است. جلوی داداش عباس گریه میکنم. او میگوید: «گریه نکن، چوب پدر و معلم گُله، هر کی نخوره خُله.»
✳️داداش عباس میگوید: «آقای دستغیب رو گرفتن. مسجد بدون اون هیچ صفایی نداره.»
مامان میگوید: «چرا جلوی بابات، حرف از مسجد و دستغیب میزنی؟ خودت که میدونی چشم دیدن آخوندجماعت رو نداره! چرا عصبانیش میکنی؟»
✳️داداش عباس میگوید: «یک بار پای منبر این سید بشینین، بعد این رو بگین. به خدا بیانصافیه.»
من نمیفهمم چرا بابا داداش عباس را میزند. خیلی دلم برای داداش عباس میسوزد. حتی وقتی تن و بدنش کبود شده، باز هم به من میخندد و میپرسد: «گلودردت بهتر شد؟»...
👈ادامه داستان در👇
📚 #قسم_نخور 📚
⬅️از مجموعه #در_هوای_انقلاب
🦋از #کتاب_های_پروانه 🦋
🖊نویسنده: #سندی_مؤمنی 🖊
📗ناشر: #به_نشر 📗
📘قطع: جیبی📘
📙شمارگان: 1500 نسخه📙
💰قیمت: 65 هزار ریال💰
#دهه_فجر_گرامی
👈این کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای #کتاب #به_نشر ( #انتشارات_آستان_قدس_رضوی ) تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/v4ap_photo_2018-02-04_09-03-33_(2).jpg
✳️داداش عباس میگوید: «بابا که جیرهخوار این بیهمه چیزها نیست که اینطور یقه براشون پاره میکنه.»
بابا با کمربند، داداش عباس را کبود میکند. روی دست و گردن و پشت کمرش، جای کمربندها مانده است. جلوی داداش عباس گریه میکنم. او میگوید: «گریه نکن، چوب پدر و معلم گُله، هر کی نخوره خُله.»
✳️داداش عباس میگوید: «آقای دستغیب رو گرفتن. مسجد بدون اون هیچ صفایی نداره.»
مامان میگوید: «چرا جلوی بابات، حرف از مسجد و دستغیب میزنی؟ خودت که میدونی چشم دیدن آخوندجماعت رو نداره! چرا عصبانیش میکنی؟»
✳️داداش عباس میگوید: «یک بار پای منبر این سید بشینین، بعد این رو بگین. به خدا بیانصافیه.»
من نمیفهمم چرا بابا داداش عباس را میزند. خیلی دلم برای داداش عباس میسوزد. حتی وقتی تن و بدنش کبود شده، باز هم به من میخندد و میپرسد: «گلودردت بهتر شد؟»...
👈ادامه داستان در👇
📚 #قسم_نخور 📚
⬅️از مجموعه #در_هوای_انقلاب
🦋از #کتاب_های_پروانه 🦋
🖊نویسنده: #سندی_مؤمنی 🖊
📗ناشر: #به_نشر 📗
📘قطع: جیبی📘
📙شمارگان: 1500 نسخه📙
💰قیمت: 65 هزار ریال💰
#دهه_فجر_گرامی
👈این کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای #کتاب #به_نشر ( #انتشارات_آستان_قدس_رضوی ) تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/v4ap_photo_2018-02-04_09-03-33_(2).jpg
#در_پناه_كلمات
📣نشست نقد و بررسی #جگر_گرگ از مجموعه #در_هوای_انقلاب
⬅️با حضور عزتاله الوندی، نويسنده اثر
📚ناشر: #به_نشر
📅19بهمن1396
👈مشهد، کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی
@behnashr
📣نشست نقد و بررسی #جگر_گرگ از مجموعه #در_هوای_انقلاب
⬅️با حضور عزتاله الوندی، نويسنده اثر
📚ناشر: #به_نشر
📅19بهمن1396
👈مشهد، کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی
@behnashr
#یک_قسمت_از_یک_کتاب
👨👧دست بابا را میگیرم. دستهای او هم مثل دستهای من پر از عرق است. پر از پینه است. گوشههای ناخنش سیاهاند. میگوید: «از آن روز به بعد، من نمیتوانم از این میدان عبور کنم. یک عمر است که کشته شدن دوستهایم و هول آن روز آزارم میدهد. وقتی به این میدان فکر میکنم، همهاش احساس میکنم یک نفر مرا از پشت، هدف قرار داده است...»
💬میگویم: «بلند شوید ببینید که آن روز تمام شده است. دیگر نباید از چیزی بترسید.»
میخندد، اما غمگین. میگوید: «امان از این بچههای امروزی!»
راه میافتیم. توی راه، دو آبمیوه خنک میگیرم. او مینوشد و میگوید: «دستت درد نکند، چه بجا بود.»
😰میرویم توی مغازه. بابا از فروشنده قیمت بادام هندی را میپرسد. فروشنده برمیگردد. او را نگاه میکند. بابا میگوید: «نگفتید...»
فروشنده هنوز نگاهش میکند. به زحمت میگوید: «قابل شما را ندارد.» رنگ و روی او و بابا مثل گچ شده است.
بابا میگوید: «لطف دارید!» صدای بابا میلرزد...
👈ادامه داستان در👇
📚 #هر_سال_قبل_از_زنگ_اول 📚
⬅️از مجموعه #در_هوای_انقلاب
🦋از #کتاب_های_پروانه 🦋
🖊نویسنده: #مژگان_بابامرندی 🖊
📗ناشر: #به_نشر 📗
📘قطع: جیبی📘
📙شمارگان: 1500 نسخه📙
💰قیمت: 60 هزار ریال💰
#دهه_فجر_گرامی
👈این کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای #کتاب #به_نشر ( #انتشارات_آستان_قدس_رضوی ) تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/89s5_هر_سال_قبل_از_زنگ_اول.jpg
👨👧دست بابا را میگیرم. دستهای او هم مثل دستهای من پر از عرق است. پر از پینه است. گوشههای ناخنش سیاهاند. میگوید: «از آن روز به بعد، من نمیتوانم از این میدان عبور کنم. یک عمر است که کشته شدن دوستهایم و هول آن روز آزارم میدهد. وقتی به این میدان فکر میکنم، همهاش احساس میکنم یک نفر مرا از پشت، هدف قرار داده است...»
💬میگویم: «بلند شوید ببینید که آن روز تمام شده است. دیگر نباید از چیزی بترسید.»
میخندد، اما غمگین. میگوید: «امان از این بچههای امروزی!»
راه میافتیم. توی راه، دو آبمیوه خنک میگیرم. او مینوشد و میگوید: «دستت درد نکند، چه بجا بود.»
😰میرویم توی مغازه. بابا از فروشنده قیمت بادام هندی را میپرسد. فروشنده برمیگردد. او را نگاه میکند. بابا میگوید: «نگفتید...»
فروشنده هنوز نگاهش میکند. به زحمت میگوید: «قابل شما را ندارد.» رنگ و روی او و بابا مثل گچ شده است.
بابا میگوید: «لطف دارید!» صدای بابا میلرزد...
👈ادامه داستان در👇
📚 #هر_سال_قبل_از_زنگ_اول 📚
⬅️از مجموعه #در_هوای_انقلاب
🦋از #کتاب_های_پروانه 🦋
🖊نویسنده: #مژگان_بابامرندی 🖊
📗ناشر: #به_نشر 📗
📘قطع: جیبی📘
📙شمارگان: 1500 نسخه📙
💰قیمت: 60 هزار ریال💰
#دهه_فجر_گرامی
👈این کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای #کتاب #به_نشر ( #انتشارات_آستان_قدس_رضوی ) تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/89s5_هر_سال_قبل_از_زنگ_اول.jpg