📚 برشی از کتاب «مردی که همه چیز میدانست»؛ رمان زندگی امام محمدباقر(ع) که وقایع مهم زندگی و کرامات امام پنجم شیعیان را بیان کرده است
صدای امام از پشت دیوار بلند بود.
صدا از میان خش تو خاک و پرده و پارچه رد میشد و در گوشهایش مینشست.
- پروردگارا، تو را به همه نامهایت میخوانم که آنها را خود نامیدی یا در کتابت فرو فرستادی یا آنها را بر برخی بندگانت فرا آموختی که بر محمد(ص) و خاندان او درود فرستی و قرآن را بهار قلبم قرار دهی و آن را نور چشمم و وسیله از میان بردن غم هایم مقرر کنی!
جمیله چنان از آهنگ پرطنین صدای امام جادو شده بود که دیگر هیچ صدایی نمیشنید. پدر بزرگش آن قدر از کرامات امام گفته بود که دیدن او و شنیدن صدای زیبایش برایش آرزو شده بود...
📌دریافت کتاب از سایت بهنشر
B2n.ir/b26751
www.behnashr.com
#مردی_که_همه_چیز_می_دانست
#امام_محمد_باقر(ع)
#رمان
@behnashr
صدای امام از پشت دیوار بلند بود.
صدا از میان خش تو خاک و پرده و پارچه رد میشد و در گوشهایش مینشست.
- پروردگارا، تو را به همه نامهایت میخوانم که آنها را خود نامیدی یا در کتابت فرو فرستادی یا آنها را بر برخی بندگانت فرا آموختی که بر محمد(ص) و خاندان او درود فرستی و قرآن را بهار قلبم قرار دهی و آن را نور چشمم و وسیله از میان بردن غم هایم مقرر کنی!
جمیله چنان از آهنگ پرطنین صدای امام جادو شده بود که دیگر هیچ صدایی نمیشنید. پدر بزرگش آن قدر از کرامات امام گفته بود که دیدن او و شنیدن صدای زیبایش برایش آرزو شده بود...
📌دریافت کتاب از سایت بهنشر
B2n.ir/b26751
www.behnashr.com
#مردی_که_همه_چیز_می_دانست
#امام_محمد_باقر(ع)
#رمان
@behnashr
📚 برشی از کتاب «اُردو در قبرستان ژغـاره» رمان خواندنی برای نوجوانان با اشاره زیارت جامعه کبیره و کرامات امام هادی(ع)
همه چیز از روزی شروع شده بود که پدر بزرگ جلوی مامور ثبت احوال ایستاد، چند لحظه سکوت متفکرانه کرد، بعد سرش را بلند کرد و چند دقیقه به سقف نگاه کرد و ذکر و دعایی زیر لب خواند و یک دفعه گفت: «بادآورد!»
مامور ثبت احوال گفت: «بله آقا؟ بادآورد؟!» 😳
و پدربزرگ انگار که رایجترین اسم سال را به زبان آورده باشد، با بیحوصلگی گفت: «بله باباجون، بادآورد دیگه! بادآورد!»
بادآورد از این و آن شنیده بود که خانمجان تا مدتها به آقاجان سرکوفت میزده و می گفته : «آخه مرد حسابی! عزت و احترام سرت گذاشتن گفتن اسم اولین نوه رو تو بذار. بادآورد رو از کجات درآوردی؟!»🧐
مامان اشک میریخته و میگفته: «خوبه والا! بچههای مردم رو "خداداد"، بچه ما رو "بادآورد"!» 😭 و بابا بیخیالِ...
📌 دریافت کتاب از سایت بهنشر
B2n.ir/n18910
www.behnashr.com
#اردو_در_قبرستان_ژغاره
#رمان_نوجوان #امام_هادی(ع)
@behnashr
همه چیز از روزی شروع شده بود که پدر بزرگ جلوی مامور ثبت احوال ایستاد، چند لحظه سکوت متفکرانه کرد، بعد سرش را بلند کرد و چند دقیقه به سقف نگاه کرد و ذکر و دعایی زیر لب خواند و یک دفعه گفت: «بادآورد!»
مامور ثبت احوال گفت: «بله آقا؟ بادآورد؟!» 😳
و پدربزرگ انگار که رایجترین اسم سال را به زبان آورده باشد، با بیحوصلگی گفت: «بله باباجون، بادآورد دیگه! بادآورد!»
بادآورد از این و آن شنیده بود که خانمجان تا مدتها به آقاجان سرکوفت میزده و می گفته : «آخه مرد حسابی! عزت و احترام سرت گذاشتن گفتن اسم اولین نوه رو تو بذار. بادآورد رو از کجات درآوردی؟!»🧐
مامان اشک میریخته و میگفته: «خوبه والا! بچههای مردم رو "خداداد"، بچه ما رو "بادآورد"!» 😭 و بابا بیخیالِ...
📌 دریافت کتاب از سایت بهنشر
B2n.ir/n18910
www.behnashr.com
#اردو_در_قبرستان_ژغاره
#رمان_نوجوان #امام_هادی(ع)
@behnashr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برشی از کتاب «من و آقای همسـایه» رمان خواندنی برای نوجوانان با اشاره به مشکلات و سبک زندگی امروزی و کرامات امام جواد(ع)
تنها جوابی که مثل یک چراغ در دلم روشن شد، این بود که هرکسی باید سبک زندگی خودش را پیدا کند، دیگر چیزی نپرسیدم.
ولی آن چراغ روشنی که در دلم روشن شد، مثل چراغ منارهی خانهی آقای همسایه بود. به رنگهای متنوعی روشن بود و گاهی چشمک میزد. 💡
من هم باید سبک زندگی خودم را پیدا کنم. حالا میفهمیدم آدم باید در دلش به خدا ایمان بیاورد. ❤️
خدا حالا در دل من بود. میآمد و میرفت. مثل چراغ مناره مسجد خاموش و روشن میشد. بعضیها خاموشش کردهاند که چشمکزدن آن نور آزارشان ندهد⚠️
اما من فکر کردم باید کاری کنم که این لامپ درست شود، جوری که همیشه نور بدهد
فکر میکردم آن راهنمای درونی آدم، با این نور بهتر میبیند و بهتر راهنمایی میکند شاید هم آن راهنمای درونی خود خدا باشد. 🙂 چه میدانم؟
دریافت کتاب از سایت بهنشر
B2n.ir/f68819
www.behnashr.com
#من_و_آقای_همسایه
#رمان_نوجوان #امام_جواد(ع)
@behnashr
تنها جوابی که مثل یک چراغ در دلم روشن شد، این بود که هرکسی باید سبک زندگی خودش را پیدا کند، دیگر چیزی نپرسیدم.
ولی آن چراغ روشنی که در دلم روشن شد، مثل چراغ منارهی خانهی آقای همسایه بود. به رنگهای متنوعی روشن بود و گاهی چشمک میزد. 💡
من هم باید سبک زندگی خودم را پیدا کنم. حالا میفهمیدم آدم باید در دلش به خدا ایمان بیاورد. ❤️
خدا حالا در دل من بود. میآمد و میرفت. مثل چراغ مناره مسجد خاموش و روشن میشد. بعضیها خاموشش کردهاند که چشمکزدن آن نور آزارشان ندهد⚠️
اما من فکر کردم باید کاری کنم که این لامپ درست شود، جوری که همیشه نور بدهد
فکر میکردم آن راهنمای درونی آدم، با این نور بهتر میبیند و بهتر راهنمایی میکند شاید هم آن راهنمای درونی خود خدا باشد. 🙂 چه میدانم؟
دریافت کتاب از سایت بهنشر
B2n.ir/f68819
www.behnashr.com
#من_و_آقای_همسایه
#رمان_نوجوان #امام_جواد(ع)
@behnashr
برشی از کتاب«مرا با خـودت ببر» رمان عاشقانه از زمانه و کـرامات امام جــواد علیهالسلام
امجیـران گفت: «چرا امام را به ما نشان ندادی؟ ما در این سفر نتوانستیم ایشان را ببینیم!»
🟢 گفتم: «امام همان جوانی بود که در عرفات همراهم بود!»
امجیران به صورتش زد و گفت: «عجب چهره گیرایی داشت! با خودم گفتم ابراهیم چه رفیق زیبا و متنی پیدا کرده است!»
ابراهیم اشکش را پاک کرد.
دوست داشتم آن ماجرا مکتوم و سر به مُهر بماند، اما نشد. اگر در عرفات، ناخواسته با ابوالفتح و امجیران رودررو نمیشدم. شاید کارم به این جا نمیکشید
🟠 ابنخالد گفت: «لابد آن هم حکمتی دارد! باید دید حکمتش چیست! از طرفی این افتخار را داشتهای که چند روز با امام باشی و بالاترین لذتها را بچشی و عجایبی را ببینی! حالا این روزها باید این روی سکه را هم شاهد باشی و شکیبایی کنی! برای کسی که چراغی به همراه دارد، ظلمت سیاه چال بیمعناست! همه این ماجرا زیباست!
این بود همه آن چه میدانستم. نمیدانم این
ماجرا چگونه در دمشق مشهور شد و به گوش ...
🛍️ دریافت کتاب از سایت بهنشر
B2n.ir/q41673
www.behnashr.com
#مرا_با_خودت_ببر
#رمان #امام_جواد(ع)
@behnashr
امجیـران گفت: «چرا امام را به ما نشان ندادی؟ ما در این سفر نتوانستیم ایشان را ببینیم!»
🟢 گفتم: «امام همان جوانی بود که در عرفات همراهم بود!»
امجیران به صورتش زد و گفت: «عجب چهره گیرایی داشت! با خودم گفتم ابراهیم چه رفیق زیبا و متنی پیدا کرده است!»
ابراهیم اشکش را پاک کرد.
دوست داشتم آن ماجرا مکتوم و سر به مُهر بماند، اما نشد. اگر در عرفات، ناخواسته با ابوالفتح و امجیران رودررو نمیشدم. شاید کارم به این جا نمیکشید
🟠 ابنخالد گفت: «لابد آن هم حکمتی دارد! باید دید حکمتش چیست! از طرفی این افتخار را داشتهای که چند روز با امام باشی و بالاترین لذتها را بچشی و عجایبی را ببینی! حالا این روزها باید این روی سکه را هم شاهد باشی و شکیبایی کنی! برای کسی که چراغی به همراه دارد، ظلمت سیاه چال بیمعناست! همه این ماجرا زیباست!
این بود همه آن چه میدانستم. نمیدانم این
ماجرا چگونه در دمشق مشهور شد و به گوش ...
🛍️ دریافت کتاب از سایت بهنشر
B2n.ir/q41673
www.behnashr.com
#مرا_با_خودت_ببر
#رمان #امام_جواد(ع)
@behnashr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#بازتاب
📺 معرفی رمان «عقیله» در برنامه تلویزیونی صبحانه ایرانی | شبکه دو سیمـا
🟢 این رمان ۳۲۲ صفحهای، رمان مستندگونه براساس مهمترین بخش های زندگانی و نقش آفرینیهای حضرت زینب(س) از تولد تا وفات است. خواننده کتاب با مطالعه هر سطر گویی خطاب به حضرت زینب(س) سخن می گوید.
دکتر محمدحسین رجبی دوانی برای این کتاب مقدمهای نوشتند و مطالعه آن را به همه دختران و بانوان و دوست داران اهل بیت(ع) توصیه کردند.
✨افتخارات و جوایز✨
🏆 کتاب سال هجدهمین جایزه کتاب سال خراسان رضوی در بخش ادبیات داستانی (۱۴۰۱)
🏆 شایسته تقدیر در بخش مستندنگاری پانزدهمین جشنواره ادبی جلال ال احمد (۱۴۰۱)
🏆 شایسته تقدیر در بخش مستندنگاری چهلیمن دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران (۱۴۰۱)
#عقیله به نویسندگی الهام امین، برای نخستین بار در سال ۱۴۰۰ توسط بهنشـر منتشر شد و اکنون چاپ نهم در درسترس کتابخوانان قرار دارد.
#رمان
#حضرت_زینب(س)
#به_نشر
@behnashr
📺 معرفی رمان «عقیله» در برنامه تلویزیونی صبحانه ایرانی | شبکه دو سیمـا
🟢 این رمان ۳۲۲ صفحهای، رمان مستندگونه براساس مهمترین بخش های زندگانی و نقش آفرینیهای حضرت زینب(س) از تولد تا وفات است. خواننده کتاب با مطالعه هر سطر گویی خطاب به حضرت زینب(س) سخن می گوید.
دکتر محمدحسین رجبی دوانی برای این کتاب مقدمهای نوشتند و مطالعه آن را به همه دختران و بانوان و دوست داران اهل بیت(ع) توصیه کردند.
✨افتخارات و جوایز✨
🏆 کتاب سال هجدهمین جایزه کتاب سال خراسان رضوی در بخش ادبیات داستانی (۱۴۰۱)
🏆 شایسته تقدیر در بخش مستندنگاری پانزدهمین جشنواره ادبی جلال ال احمد (۱۴۰۱)
🏆 شایسته تقدیر در بخش مستندنگاری چهلیمن دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران (۱۴۰۱)
#عقیله به نویسندگی الهام امین، برای نخستین بار در سال ۱۴۰۰ توسط بهنشـر منتشر شد و اکنون چاپ نهم در درسترس کتابخوانان قرار دارد.
#رمان
#حضرت_زینب(س)
#به_نشر
@behnashr
برشی از رمان بلند «پیامـبر»؛ بیان داستانی رویدادها و وقایع مهم زندگی حضرت محمد(ص)، با حفظ سیر تاریخی از سالهای پیش از تولد تا کلانسالی به قلم نقی سلیمانی است.
📖 یک بار دم غروب در راه برگشت از غار، کلاغی را دید که بر بلندی نشست و بال خود را جمع کرد. آن سو تر دور آتش عدهای نشسته بودند.
عمویش ابولهب دستی برایش تکان داد و محمد سلام کرد و به سوی خانهاش روان شد.
همین دم، کلاغ دوبار خواند. (عرب اعتقاد دارد اگر کلاغ دوبار بخواند، شوم است.) ابولهب پریشان شد، اما زیاد به روی جمع نیاورد. چند نفری هم دست و پایشان را جمع کردند و آب دهانشان را قورت دادند.
ابوسفیان آهسته گفت: «شنیدهام برادرزادهات در کوه خلوت میکند»
ابولهب خندید و گفت:«این هم راهی برای تلف کردن مال باد آورده است.»
ابوسفیان گفت: محمد آدم خاصی است گاهی با خود فکر می کنم چرا این کار را میکند. از ثروتش فعلا هیچ بهرهای نمیبرد. شاید هم دنبال شکار بزرگتری باشد و اگر من ثروت او را داشتم در طائف، قصری بلند با باغی سرسبز بنا میکردم و...
🛍️ دریافت کتاب از سایت به نشر
B2n.ir/p95275
www.behnashr.com
#رمان_بلند_پیامبر(ص)
#حضرت_محمد
#مبعث
#به_نشر
@behnashr
📖 یک بار دم غروب در راه برگشت از غار، کلاغی را دید که بر بلندی نشست و بال خود را جمع کرد. آن سو تر دور آتش عدهای نشسته بودند.
عمویش ابولهب دستی برایش تکان داد و محمد سلام کرد و به سوی خانهاش روان شد.
همین دم، کلاغ دوبار خواند. (عرب اعتقاد دارد اگر کلاغ دوبار بخواند، شوم است.) ابولهب پریشان شد، اما زیاد به روی جمع نیاورد. چند نفری هم دست و پایشان را جمع کردند و آب دهانشان را قورت دادند.
ابوسفیان آهسته گفت: «شنیدهام برادرزادهات در کوه خلوت میکند»
ابولهب خندید و گفت:«این هم راهی برای تلف کردن مال باد آورده است.»
ابوسفیان گفت: محمد آدم خاصی است گاهی با خود فکر می کنم چرا این کار را میکند. از ثروتش فعلا هیچ بهرهای نمیبرد. شاید هم دنبال شکار بزرگتری باشد و اگر من ثروت او را داشتم در طائف، قصری بلند با باغی سرسبز بنا میکردم و...
🛍️ دریافت کتاب از سایت به نشر
B2n.ir/p95275
www.behnashr.com
#رمان_بلند_پیامبر(ص)
#حضرت_محمد
#مبعث
#به_نشر
@behnashr
برشی از کتاب «پرواز اسـب سفیـد» رمان نوجوانانه با درونمایه انتظار و مهدویت است که ضمن روایت بحرانهای اجتماعی در جامعه امروزی، تجربه نزیستهای را برای مخاطب فراهم میکند. این کتاب به قلم سیده عذرا موسوی به رشته تحریر در آمده است
📖 واقعا بی رحمانه بود.
شاید باید دختر پاهایش را سست میکرد تا با باد برود، ولی آقا معلم گفت:
«اندازه مصیبتهایی که به آدم میرسه، به اندازه صبرشونه. اون کسی که به آدم مصیبت رو داده، پیمونهاش رو میشناخته، دایره صبر و انتظارش رو میشناخته. تو نمیتونی از زیر چتر رحمت خدا بیرون بری گلبرگ!
هرجا که بری، این چتر بالای سرته. اگر تونستی از رحمت خدا فرار کنی، این کار را بکن.
به بالای سرم نگاه کردم. آسمان دم غروب مثل روزهای پاییزی، خاکستری بود، ولی می دانستم که خبری از باران نیست. هنوز برای باریدن زود بود. انگار صدای آقا معلم از میان ابرهای سیاه به گوش می رسید.
آدم به چیزی که دوست داره، نمیرسه
مگر وقتی که صبر کنه و انتظار بکشه...
📚لینک سریع و آسان خرید کتاب
B2n.ir/g52456
www.behnashr.com
#پرواز_اسب_سفید
#مهدویت_انتظار
#انتشارات_به_نشر
#رمان_نوجوان
@behnashr
📖 واقعا بی رحمانه بود.
شاید باید دختر پاهایش را سست میکرد تا با باد برود، ولی آقا معلم گفت:
«اندازه مصیبتهایی که به آدم میرسه، به اندازه صبرشونه. اون کسی که به آدم مصیبت رو داده، پیمونهاش رو میشناخته، دایره صبر و انتظارش رو میشناخته. تو نمیتونی از زیر چتر رحمت خدا بیرون بری گلبرگ!
هرجا که بری، این چتر بالای سرته. اگر تونستی از رحمت خدا فرار کنی، این کار را بکن.
به بالای سرم نگاه کردم. آسمان دم غروب مثل روزهای پاییزی، خاکستری بود، ولی می دانستم که خبری از باران نیست. هنوز برای باریدن زود بود. انگار صدای آقا معلم از میان ابرهای سیاه به گوش می رسید.
آدم به چیزی که دوست داره، نمیرسه
مگر وقتی که صبر کنه و انتظار بکشه...
📚لینک سریع و آسان خرید کتاب
B2n.ir/g52456
www.behnashr.com
#پرواز_اسب_سفید
#مهدویت_انتظار
#انتشارات_به_نشر
#رمان_نوجوان
@behnashr
برشی از کتاب «بازیگر پنجم» رمان نوجوانانه که براساس خط مشی امام حسن مجتبی(ع) نوشته شده است و داستان گروهی از دانشآموزان پسر را روایت میکند که کار نمایش تئاتر را انجام میدهند و در ارتباطاتشان با هم دچار مشکلاتی می شوند. این اثر در قالب ۲۰ پرده، ضمن روایت گفتوگوها و روابط اجتماعی در یک فضای صمیمی، اشاره مستقیم به شرایط امروز جامعه دارد و اینکه به چه صورت بعضی از پدیدههای تاریخی تکرار میشود.
این کتاب به قلم محسن هجری به رشته تحریر در آمده است
📖 ما در نمایش خود باید یکی از پیچیدهترین اتفاقهای تاریخی را برای تماشاچیان بازی میکردیم. حرفهایی که بین ما رد و بدل می شد نشان میداد که پیشنهاد آقای ستاری فقط یک موضوع جالب نمایشی نیست؛ بلکه او واقعیتی را به ما نشان میداد که در زندگی خود با آن دست و پنجه نرم میکردیم.
کجا باید ایستاد؟
کجا باید عبور کرد؟
کجا باید سکوت کرد؟
کجا باید بخشید؟
📚لینک سریع و آسان خرید کتاب
B2n.ir/h55607
www.behnashr.com
#بازیگر_پنجم
#امام_حسن(ع)
#انتشارات_به_نشر
#رمان_نوجوان
@behnashr
این کتاب به قلم محسن هجری به رشته تحریر در آمده است
📖 ما در نمایش خود باید یکی از پیچیدهترین اتفاقهای تاریخی را برای تماشاچیان بازی میکردیم. حرفهایی که بین ما رد و بدل می شد نشان میداد که پیشنهاد آقای ستاری فقط یک موضوع جالب نمایشی نیست؛ بلکه او واقعیتی را به ما نشان میداد که در زندگی خود با آن دست و پنجه نرم میکردیم.
کجا باید ایستاد؟
کجا باید عبور کرد؟
کجا باید سکوت کرد؟
کجا باید بخشید؟
📚لینک سریع و آسان خرید کتاب
B2n.ir/h55607
www.behnashr.com
#بازیگر_پنجم
#امام_حسن(ع)
#انتشارات_به_نشر
#رمان_نوجوان
@behnashr
📣 #اطلاعیه
#شما_دعوتید
نشست نقد و بررسی رمان بلند پیامبر(ص) برگزار میشود
👤 با حضور
نقی سلیمانی | نویسنده اثر(حضور آنلاین)
دکتر محمدحسین رجبی دوانی | کارشناس و منتقد کتاب
دکتر مهدی سیمریز | دبیر نشست
🕙 پنجشنبه، ۱۳ اردیبهشت، ساعت ۱۰ صبح
📍مشهد، ضلع شرقی حرم مطهر رضوی، دوربرگردان شیخ طبرسی، سازمان علمی و فرهنگی آستان قدس رضوی
#انتشارات_به_نشر
#نقد_و_بررسی
#رمان_پیامبر(ص)
@behnashr
#شما_دعوتید
نشست نقد و بررسی رمان بلند پیامبر(ص) برگزار میشود
👤 با حضور
نقی سلیمانی | نویسنده اثر(حضور آنلاین)
دکتر محمدحسین رجبی دوانی | کارشناس و منتقد کتاب
دکتر مهدی سیمریز | دبیر نشست
🕙 پنجشنبه، ۱۳ اردیبهشت، ساعت ۱۰ صبح
📍مشهد، ضلع شرقی حرم مطهر رضوی، دوربرگردان شیخ طبرسی، سازمان علمی و فرهنگی آستان قدس رضوی
#انتشارات_به_نشر
#نقد_و_بررسی
#رمان_پیامبر(ص)
@behnashr