📚 انتشارات به‌نشــر 📖
463 subscribers
4.9K photos
512 videos
292 files
2.51K links
🔹اخبار و تازه‌های نشر
🔹مسابقات کتابخوانی
🔹برنامه‌های ترویجی کتاب محور
🔹پیشنهاد مطالعه بهترین کتاب‌ها
🔽
پیامگیر تلگرام
@behnashr_pr
اینستاگرام
https://www.instagram.com/behtarinhaye_nashr
☎️۰۵۱۳۷٦۵۲۰۰۸
📩۳۰۰۰۳۲۰۹
خرید آنلاین
🌐 www.behnashr.com
Download Telegram
📚 انتشارات به‌نشــر 📖
📚 روایت های سریالی چنارها مرا به خاطر می سپارند ✍️ عابدین زارع نام داستان: گنگ خواب دیده 📍 قسمت اول لطف الله رو به قدمگاه نشسته و پاهایش را از لبه پشت‌بام آویزان کرده پایین. دست راستش را از آرنج خم کرده روی پیشانی‌اش و با دست چپ، تسبیح دانه درشت یاقوتی…
📚 روایت های سریالی

چنارها مرا به خاطر می سپارند
✍️
عابدین زارع

نام داستان: گنگ خواب دیده

📍 قسمت دوم


لطف‌الله زیر درخت توت بزرگ قدمگاه، کنار سنگ قبر پدرش دراز کشیده و یک طرف صورتش را گذاشته وی سنگ قبر و دهانش را مدام باز و بسته می کند و اصواتی از دهانش بیرون می آید که قابل فهم نیست.

هرازگاهی سرش را از روی سنگ قبر بر می‌دارد و چشم می‌دوزد به گنبد طلایی قدمگاه و باز سرش را می چسباند به سنگ قبر که زیر سایه توت، حسابی خنک شده است.
چند تا بچه قد و نیم قد از راه می‌رسند و از درخت توت بالا می روند و شروع می‌کنند به خوردن توت‌های قرمز.
لطف‌الله زیر لب چیزی نجوا می‌کند. بچه‌ها که سیر توت می‌شوند، نگاهی به هم می‌اندازند و نگاهی هم به لطف‌الله که چشم‌هایش را بسته و روی قبر خوابش برده. یکی از آنها که لاغر و تروفرزتر است، خودش را می‌کشاند روی شاخه بالای قبر و چند تا توت می‌چیند و از بالا می‌اندازد پشت گردن لطف‌الله.
لطف‌الله از خواب می‌پرد و به اطرافش نگاه می‌کند. بچه‌ها آرام می‌خندند تا لطف‌الله متوجه نشود. پسرک چند تا توت دیگر می‌چیند و توی مشتش فشار می‌دهد و آب قرمز رنگ توت از لای انگشتانش می‌چکد روی سروکله لطف‌الله و چند قطره هم پشنگه می‌زند روی سنگ قبر.
پسرک نمی‌تواند جلوی خنده‌اش را بگیرد.
لطف الله سرش را می‌چرخاند به سمت درخت و بچه‌ها را که می‌بیند، از روی قبر بلند می‌شود و هرچه زور دارد، می‌دهد توی صدایش که فقط«آ آ آ» شنیده می‌شود. بچه‌ها هول ورشان می‌دارد و با ترس و لرز از درخت می‌پرند پایین و پا می‌گذارند به فرار و لطف‌الله هم از پشت سرشان.

زیور، بچه کوچکش را با چادر پشت کمرش بسته و لباس های لطف‌الله را می‌شورد. چنگ‌های زیور مثل ننو عمل کرده و بچه به خواب رفته است.
ننه خاور هم توی ایوان نشسته و با تسبیح زیر لب ذکر می‌گوید. عین‌الله قطیفه‌ای گرفته روی سر لطف‌الله و از توی حمام بیرون می‌آید.
ننه خاور با دیدن لطف‌الله تبسمی می‌زند و قربات صدقه‌اش می‌رود: «ها قربون گل پسر! چه تروتمیز شده! دستت درد نکنه!

خدا خیرت بده ننه به حق امام هشتم!

معلوم نیست کدوم از خدا بی خبری ای بچه بی زبون رو اذیت کرده. انگاری آزار دارن.»
-مقصر خودشه که دم به دقیقه قدمگاه رو ول نمی‌کنه. چقد گفتم نذار بره اونجا. به حرف که نمی کنین.

زیور با دست کف مالی‌اش، عرق پیشانی‌اش را می‌گیرد و رو به عین‌الله می‌گوید:
«کاکا، ای بچه معصوم خودشه و قدمگاه و قبر بوآی خدا بیامرزمون.»
از وقتی اون خدا بیامرز مرده، ای بچه جاومکونش شده اونجا.
جایی نداره که بره.

-ها ننه. اگه قدمگاه نره که تو خونه دق می‌کنه بچه‌م.

- از ما گفتن بود. نذارین بره که این جوری بلا سرش بیارن.

زیور، بچه را از پشت کمرش باز می کند ...

🖇 قسمت سوم این داستان را فردا صبح در کانال انتشارات به‌نشر بخوانید.

@behnashr
#معرفی_کتاب ۲۸۰
#تازه_های_کتاب_به_نشر

📖 هشت بهشت(۹)_ نامه به حاکم ناشناس
مسلم ناصری


هشت داستان دلنشین و الهام بخش از لحظات زندگی امام کاظم(ع) براساس روایات مستند به نقل از بزرگان دین و یاران اهل بیت(ع) نوشته شده است. در این مجموعه داستانی خاطراتی از زندگی، سیره رفتاری و کرامات امام کاظم(ع) همراه با تصاویر ساده و زیبا، برای کودکان و نوجوانان ۱۰ تا ۱۵ ساله چاپ شده است.

🔻«نامه به حاکم ناشناس» جلد نهم مجموعه هشت بهشت است. هر کتاب از این مجموعه به بیان داستان گونه زندگی چهارده معصوم(ع) پرداخته است.

📝 مشخصات کتاب
۸۰صفحه، مصور
قطع وزیری
چاپ اول
قیمت ۲۰۰ هزار تومان

🌐www.behnashr.ir
🆔@behnashr_admin
☎️۰۹۰۲۷۶۵۲۰۰۸

#نامه_به_حاکم_ناشناس
#داستان
#امام_کاظم (ع)

@behnashr
📚 کتاب «پیک نیک ننه خرگوشه» به چاپ سوم رسید!

این کتاب، داستانی درباره «خوش قولی»، دارد که بر اساس یکی از سخنان حضرت محمد(ص) نوشته شد.

✏️مجموعه کتابهای (ماجراهای جنگل بلوط) نوشته خانم کلر ژوبرت است که داستان های ساده و آموزنده در حیطه اخلاق دارد این قصه ها با تصاویر هماهنگ و زیبایی همراه شدند.

داستان هر کتاب براساس حدیثی از ائمه معصوم(ع) نوشته شده است. در پایان داستان متن حدیث نوشته شده است که کودکان می خوانند و یاد می گیرند.😃

عناوین این مجموعه:
1⃣ یک فکر باحال
2⃣ بلوط دوم

3⃣ راه سوم
4⃣ پیک نیک ننه خرگوشه
5⃣ عنکبوت های عجیب غریب


📬ثبت سفارش
🌐www.behnashr.ir
🆔@behnashr_admin
☎️۰۹۰۲۷۶۵۲۰۰۸
#داستان_کودک
@behnashr
📖 جرعه ای از دریای نور

قالَ الأمام الرِّضا عليه السلام: طَعمُ الماءِ طَعمُ الحَياةِ

امام رضا عليه السلام :
مزه آب، مزه زندگى است.

@behnashr
📚 انتشارات به‌نشــر 📖
📚 روایت های سریالی چنارها مرا به خاطر می سپارند ✍️ عابدین زارع نام داستان: گنگ خواب دیده 📍 قسمت دوم لطف‌الله زیر درخت توت بزرگ قدمگاه، کنار سنگ قبر پدرش دراز کشیده و یک طرف صورتش را گذاشته وی سنگ قبر و دهانش را مدام باز و بسته می کند و اصواتی از دهانش…
📚 روایت های سریالی

چنارها مرا به خاطر می سپارند

✍️ عابدین زارع

نام داستان: گنگ خواب دیده


📍 قسمت سوم

زیور، بچه را از پشت کمرش باز می کند و می گذارد کنار دست ننه خاور و لباس ها را آب می کشد و اندازد روی طناب.
لطف الله به سروصورتش صفایی داده و لباس تروتمیزتر پوشیده است. دورتا دورش آدم وول می خورد. جمعیت موج بر می دارد و به پیش می رود؛ اما لطف الله، استوار و محکم، سرجایش ایستاده است و کسی تکانش نمی دهد.
به جایی وسط زمین و آسمان زل زده است.
نور کمرنگی روی صورتش تابیدن گرفته و دهانش از فرط شادی باز و بازتر می شود. از میان شلوغی، دست راستش را دراز می‌کند به سمت آسمان. لحظه به لحظه شعاع نور بیشتر می شود و سراسر وجودش را فرا می گیرد و لطف الله، یکپارچه غرق نور می شود میان آن همه آدم.
یک آن دستی در لباس سفید جلو می آید و روی سر لطف الله کشیده می شود. و چیزی در دست لطف الله می گذارد.
لطف الله دستش را پیش می‌آورد و با دیدن تسبیح دانه درشت سرخ رنگی، گل از گلش می شکفد. دهان باز می کند با صدای نامفهوم تشکر می‌کند:«آآ...ما ...با ...آآ...» از صدای لطف الله ننه خاور از خواب می پرد. شانه لطف الله را تکانی می دهد و بیدارش می کند دهان لطف الله هنوز نیمه باز است.
- *خواب دیدی ننه؟!*
بیا این لیوان آب رو بخور. چیزی نیست بخور ننه جون.
لطف الله آب را یک نفسه هورت می‌کشد بالا و آب از گوشه لب‌هایش شره می‌کند روی چانه‌اش و توی ریشش گم می شود.
- حالا بگو ببینم چه خواب دیدی گل پسر؟
لطف الله از پهلو خم می‌شود روی زانوی مادر شروع می کند با دست و زبان بی زبانی‌اش، خواب را تعریف کردن.
ننه خاور با اشتیاق گوش می سپارد به روایت پسرش.
ننه خاور دست می کشد روی موهای لطف الله و نازش می‌کند.
لطف الله مدام«آآآ» می کند و دست هاش را سمت آسمان می برد و نزدیک می‌کند و توی هوا چیزی را برای مادر ترسیم می کند.
حین روایت، چانه‌اش را بالا می آورد و چشم می دوزد به صورت مهربان مادر تا کلامش بیشتر نفوذ کند در دل و جان ننه خاور...
عین الله دست لطف الله را گرفته و وارد سلمانی می‌شوند. اوستا رضای سلمانی با فرچه صورت عباسقلی را کف مالی می‌کند. اسدالله و مش عیسی هم نشسته‌اند توی نوبت.
مش عیسی حین صحبت با اوستا و اسدالله، تسبیح می اندازد. لطف الله تا چشمش می افتد به تسبیح، ناخودآگاه از جایش بلند می‌شود و دست می اندازد توی بند تسبیح و می کشد.
مش عیسی مقاومت می کند و تسبیح را از دست لطف الله در می آورد و چشم غره‌ای می رود که لطف الله سرجایش میخ کوب می‌شود.

عین الله از برخورد او دلخور می‌شود و سر لطف الله داد می‌کشد:« بشین سر جات بچه! ای همه تسبیح داری بست نیس که هر چی دست این و اون می بینی خاطرخواش میشی؟!»
عباسقلی از توی آینه روبرو ماجرا را می‌بیند و پا‌ در میانی می‌کند: «ولش کن بچه بی زبون رو. چی کارش داری؟ بیا باباجون، تسبیح من رو بگیر.»
دست می‌کند توی جیب شلوارش و از زیر کاور سلمانی، تسبیح را می‌گیرد جلوی لطف الله...

🖇 قسمت چهارم این داستان را فردا صبح در کانال انتشارات به‌نشر بخوانید.

@behnashr
#اخبار_به_نشر
♦️مجموعه ۱۵ جلدی «شهرزاد؛ دختر شرقی» برای نوجوانان منتشر شد
این داستان بلند، ماجرای یک خانواده ایرانی (شهرزاد) را روایت می‌کند که پس از یک اتفاق مرموز، در سفر دریایی خود، کشتی‌شان را از دست می‌دهند، و در «جزیره ماهی» که از بالا شبیه یک ماهی است گرفتار می‌شوند. جزیره‌ای که مردمانی از ملیت‌ها و قاره‌های گوناگون اروپایی، آمریکایی، سرخپوست، ژاپنی، پاکستانی، عرب و.. در آن ساکن هستند و راه گریزی از آن وجود ندارد.(ادامه دارد)
🗞خبرگزاری قدس
🗞خبرگزاری مهر
🗞خبرگزاری ایبنا
🗞خبرگزاری شهر آرا
🗞خبرگزاری تسنیم
🗞خبرگزاری صدا و سیما
🗞خبرگزاری آنا

♦️ «شهرزاد، دختر شرقی» فیلمنامه‌ای که کتاب شد/ تولید پویانمایی اثر برای عرضه بین‌المللی
🗞خبرگزاری ایبنا


@behnashr
کتاب «خانوم ماه» به چاپ ۳۳رسید!

این کتاب مصداقی از پایداری زنانه است. شما زندگی «خانوم ماه» را به‌صورت روایتی صادقانه، خالص و بدون عناصر تخیلی و تکنیک‌های داستان‌پردازی می خوانید.
⭐️ مفتخر به تقریظ

🔴 مشاهده نظرات خوانندگان کتاب

با ۳۰ ٪تخفیف ویژه سفارش دهید
🌐www.behnashr.ir
🆔@behnashr_admin

@behnashr
#معرفی_کتاب ۲۸۱
#تازه_های_کتاب_به_نشر

📖 سرای امیرکبیر از گذشته تا امروز
(موقوفه حاج حسین آقا ملک)

مرضیه مرتضوی قصابسرایی

این کتاب؛ روایتی مستند از یکی از شاخص‌ترین بناهای تاریخی بازار تهران است؛ سرایی که ریشه در اندیشه‌های اصلاح‌گرايانه‌ی ميرزا محمدتقي‌خان امیرکبیر دارد و در گذر زمان، نقشی ماندگار در تجارت، وقف و حیات شهری ایفا کرده است.
مرضیه مرتضوی قصابسرايی با تکیه بر اسناد و تصاویر تاریخی، داستان شکل‌گیری و تحول این بنای ارزشمند را از عصر قاجار تا امروز روایت می‌کند؛ کتابی خواندنی برای علاقه‌مندان تاریخ، معماری و تهران قدیم.

📝 مشخصات اثر
۷۲ صفحه/ مصور رنگی
قطع رقعی
چاپ اول
قیمت پشت جلد ۱۲۵هزار تومان

🌐 www.behnashr.ir
🆔 @behnashr_admin

#سرای_امیرکبیر
@behnashr
ارتباط با خدا (منتخب مفاتیح الجنان) منتشر شد.

این کتاب حاوی چند سوره از قرآن کریم و منتخبی از ادعیه و زیارات همچون؛ دعای«کمیل»، «سمات»، «توسل»،«ندبه»، «عهد»، «مجیر» و... زیارت«عاشورا»، «امین الله»، «جامعه کبیره»، «حدیث کساء»، «رجبیه» و ... می باشد که به همراه ترجمه فارسی با خطی خوانا منتشر شده است.

۳۵۶صفحه / جلد سخت
قطع جیبی (۱۷*۱۲سانتی متر)
چاپ نهم


🔻برای ثبت سفارش به سایت و فروشگاه های کتاب به نشر مراجعه کنید و یا به ادمین پیام دهید.

🌐 www.behnashr.ir
🆔 @behnashr_admin

#منتخب_ادعیه
#ارتباط_با_خدا
@behnashr
📖جرعه ای از دریای نور

امام رضا عليه السلام : إنَّ لِكُلِّ إمامٍ عَهدا في عُنُقِ أولِيائِهِ و شيعَتِهِ و إنَّ مِن تَمامِ الوَفاءِ بِالعَهدِ و حُسنِ الأداءِ زيارَةَ قُبورِهِم

امام رضا عليه السلام :
دوست داران و شيعيان هر امامى را با او عهدى است ، و تمامت وفاى به عهد و نيكويى انجام دادن آن ، زيارت قبر ايشان است .
@behnashr
📚 انتشارات به‌نشــر 📖
📚 روایت های سریالی چنارها مرا به خاطر می سپارند ✍️ عابدین زارع نام داستان: گنگ خواب دیده 📍 قسمت سوم زیور، بچه را از پشت کمرش باز می کند و می گذارد کنار دست ننه خاور و لباس ها را آب می کشد و اندازد روی طناب. لطف الله به سروصورتش صفایی داده و لباس تروتمیزتر…
📚 روایت های سریالی

چنارها مرا به خاطر می سپارند

✍️ عابدین زارع

نام داستان: گنگ خواب دیده

📍 قسمت چهارم


تسبیح را می‌گیرد جلوی لطف الله.
لطف‌الله از شادی چشمانش برق می‌زند و تندی تسبیح را می‌گیرد. عین‌الله به نشان از تشکر سری تکان میدهد. در همین اثنا، قباد پا می‌گذارد توی چارچوب در و به محض دیدن عین الله، ابرو در هم می‌کشد و بر می‌گردد.

مش عیسی پوزخندی می‌زند و به طعنه می‌گوید:«بنده خدا انگاری جن دیده. پا گذاشت به فرار.»
اسدالله دنباله حرف مش عیسی را می‌گیرد:«شایدم دیده باشه! اگه با منم این جوری تا می‌کردن. چه بسا جور دیگه‌ای رفتار می‌کردم.»

عین الله دندان روی جگر می‌گذارد و چیزی نمی گوید. عباسقلی کارش تمام شده و جایش را می‌دهد به مش عیسی. همین طور که بلند می.شود. می گوید:

«لعنت خدا بر شیطون حرومزاده! همیشه خدا زبونتون تلخه و چوب لای چرخ مردم می‌ذارین. یکی نیس بگه به شما چه مربوط؟! وقتی چیزی نمی‌دونین چرا الکی قضاوت می‌کنین؟ به خدا معصیت داره!»

مش عیسی با سر تسبیح به شانه عباسقلی می‌زند و با تحکم حرفش را توی گوش او می.کند: عالم و آدم خبر دارن چرا قباد سر لج افتاده. حق داره بنده خدا حقشو می خواد.

اسدالله با سر تایید می کند.
اوستا رضا دنباله حرف را می گیرد:«از خر شیطون بیاین پایین!
والا تا اونجا که من خبر دارم قباد سهم‌الارث زنش رو تمام و کمال گرفته. حالا اگه عین‌الله حیا می‌کنه و جار نمیزنه، شمام دیگه مته به خشخاش نذارین و وکیل و وصی مردم نشین که فلانی حق فلانی رو خورده.»

عین الله ترجیح می‌دهد چیزی نگوید؛ اما نگاه‌های زیر جُلَکی مش عیسی و اسدالله، اوقاتش را تلخ می‌کند و دیگر سکوت را جایز نمی داند.

- خدا شاهد و گواه آدماست. مردم از رو ندونم کاری فقط حرف می زنن و بیخودی قضاوت می کنن. نمیدونم چی گیرشون میاد از این همه آتیش بیاری.

قباد یه بار حقشو گرفته و یه قلپ آب هم روش. حالا می شینه پا میشه که فلانی حقمو نداده.

حق خودشو که گرفته هیچ، چشم دوخته به حق این بدبخت بی زبون که چی؟ زنم کاراشو انجام میده و تروخشکش می کنه . خب کاکاشه، دوس داره بهش رسیدگی کنه.

الحق که باید حرف قدیمی ها رو طلا گرفت زد سر در قلعه همه بخونن.

راسته که میگن تیغ داماد از همه تیغ ها تیزتره...

... مش عیسی را خنجر می‍‌زدی صدایش در نمی‌آمد و دوست داشت دمش را بگذارد روی کولش برود. کارش که تمام شد، بی خداحافظی راهش را گرفت و رفت و اسدالله هم از پشت سرش، بی آنگه صورتش را تیغ بکشد.
لطف‌الله داشت با تسبیح جدید ور می‌رفت که عین‌الله نشاندش روی صندلی و اوستا رضا با ماشید رفت توی موهایش که از بناگوش فر شده بود و توی هم تنیده بود.

عین الله ته دلش راضی بود که جواب چرندیات عیسی و اسدالله را داده و نگذاشته بود بیش از این به گنده گویی هایشان ادامه بدهند...

🖇 قسمت پنجم این داستان را فردا صبح در کانال انتشارات به‌نشر بخوانید.

@behnashr
#اخبار_به_نشر
♦️کتاب «هستیا» منتشر شد
این اثر به نویسندگی نجمه جوادی داستانی ایرانی با حال‌وهوای معنوی و درونی است.
کتاب «هستیا»، داستان زندگی محدثه، زنی میانسال و خادم حرم حضرت معصومه (س) و مادر دو فرزند را روایت می‌کند که به امید برآورده شدن دو حاجت بزرگ بازگشت برادر مفقودالاثرش از سوریه و شفای مادر بیمارش، نذر چهل‌روزه می‌کند. این چله‌نشینی، بیش از یک انتظار برای حاجت، سفری روحانی به درون ایمان، صبر و تسلیم است.
داستان در قالب روایت روزهای بیستم تا چهلم یک نذر چهل‌روزه شکل گرفته و ساختاری شبیه به چله‌نشینی دارد؛ چله‌ای که در آن شخصیت اصلی، با نیتی مشخص و حاجتی در دل، خود را به آزمونی روحی و ایمانی می‌سپارد.
روایت به شکل روزشمار (از روز بیستم تا چهلم) پیش می‌رود...

🗞خبرگزاری قدس
🗞خبرگزاری مهر
🗞خبرگزاری آنا
🗞خبرگزاری آستان نیوز
🗞خبرگزاری قم پرس

#هستیا
#رمان
@behnashr
#معرفی_کتاب ۲۸۲
#تازه_های_کتاب_به_نشر

📚 ۳۶۶ روز با پیامبر عزیزمان(ماه سوم)
نقی سلیمانی

مجموعه ۱۲ جلدی کتاب «۳۶۶ روز با پیامبر عزیزمان» دعوتی است برای هم‌نشینی هرروزه با زندگی و اخلاق پیامبر مهربانی‌ها(ص)؛ روایتی داستانی و پیوسته که کودکان را قدم‌به‌قدم با سیره پیامبر و یارانش آشنا می‌کند.

🗓 هر روز یک قصه، ۳۱ داستان برای ماه خرداد 😍

داستان‌ها با نثری ساده و دلنشین تاریخ اسلام را بیان کرده و ارزش‌هایی چون صبر، صداقت، جوانمردی، شجاعت و بخشش و ... را در قالب قصه‌هایی کوتاه و تأمل‌برانگیز پیش روی نسل جدید می‌گذارد؛ قصه‌هایی که برای خواندن در ۳۶۶ روز سال طراحی شده‌اند تا یادگیری، پیوسته و ماندگار باشد.👏


از این مجموعه‌ی تحسین‌شده، تاکنون ۳ جلد (فروردین، اردیبهشت، خرداد) برای کودکان دبستانی چاپ شده است.

کتاب دارای دو فهرست ساده و موضوعی است و تمام داستان‌ها براساس آیات قرآن، نهج البلاغه و کتابهای معتبر نوشته شدند.

📝مشخصات اثر
۱۰۸ صفحه - گلاسه - مصور
قطع رحلی
چاپ اول
قیمت ۶۴۰هزار تومان

خرید از کتابفروشی‌های به‌نشر
🌐 www.behnashr.ir
🆔 @behnashr_admin

#۳۶۶روز_با_پیامبر_عزیزمان
#داستان_کودک
@behnashr