سرزمین مادری، رویای اجدادی کجاست؟
مردم این شهر می پرسند آبادی کجاست؟
ما به گرد خویش می گردیم آه ای ساربان!
آرمان شهری که قولش را به ما دادی کجاست؟
ای رسولِ عقل! ما را بگذران از نیلِ شک
گر تو موسی نیستی موسای این وادی کجاست؟
خندههای عیش ما جز خودفراموشی نبود
این هم از مستی که فرمودی! بگو شادی کجاست؟
باد در فکر رهایی روی آرامش ندید
راه بیرون رفتن از زندان آزادی کجاست؟
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
مردم این شهر می پرسند آبادی کجاست؟
ما به گرد خویش می گردیم آه ای ساربان!
آرمان شهری که قولش را به ما دادی کجاست؟
ای رسولِ عقل! ما را بگذران از نیلِ شک
گر تو موسی نیستی موسای این وادی کجاست؟
خندههای عیش ما جز خودفراموشی نبود
این هم از مستی که فرمودی! بگو شادی کجاست؟
باد در فکر رهایی روی آرامش ندید
راه بیرون رفتن از زندان آزادی کجاست؟
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
عشق تا بر دل بیچاره فرو ریختنی است
دل اگر کوه! به یکباره فرو ریختنی است
خشت بر خشت برای چه به هم بگذارم
من که می دانم دیواره فرو ریختنی است
آسمانی شدن از خاک بُریدن می خواست
بی سبب نیست که فواره فرو ریختنی است
از زلیخای درونت بگریز ای یوسف
شرم این پیرهن پاره فرو ریختنی است
هنر آن است که عکس تو بیفتند در ماه
ماه در آب که همواره فرو ریختنی است
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
دل اگر کوه! به یکباره فرو ریختنی است
خشت بر خشت برای چه به هم بگذارم
من که می دانم دیواره فرو ریختنی است
آسمانی شدن از خاک بُریدن می خواست
بی سبب نیست که فواره فرو ریختنی است
از زلیخای درونت بگریز ای یوسف
شرم این پیرهن پاره فرو ریختنی است
هنر آن است که عکس تو بیفتند در ماه
ماه در آب که همواره فرو ریختنی است
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
مپرس شادی من حاصل از کدام غم است
که پشت پرده ي عالم هزار زیر و بم است
زيان اگر همه ي سود آدم از هستي ست
جدال خلق چرا بر سر زياد و كم است
اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی
که آنچه کاخ تو را خاک میکند ستم است
خبر نداشتن از حال من بهانه ي توست
بهانه ي همه ظالمان شبیه هم است
کسی بدون تو باور نکرده است مرا
که با تو نسبت من چون دروغ با قسم است
تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست
وگرنه فاصله ي ما هنوز یک قدم است
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
که پشت پرده ي عالم هزار زیر و بم است
زيان اگر همه ي سود آدم از هستي ست
جدال خلق چرا بر سر زياد و كم است
اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی
که آنچه کاخ تو را خاک میکند ستم است
خبر نداشتن از حال من بهانه ي توست
بهانه ي همه ظالمان شبیه هم است
کسی بدون تو باور نکرده است مرا
که با تو نسبت من چون دروغ با قسم است
تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست
وگرنه فاصله ي ما هنوز یک قدم است
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
شراب تلخ بیاور که وقت شیداییست
که آنچه در سر من نیست بیم رسواییست
چه غم که خلق به حسن تو عیب میگیرند
همیشه زخم زبان خونبهای زیباییست
اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشاییست
شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل، تنهاییست
کنون اگرچه کویرم، هنوز در سر من
صدای پَر زدن مرغهای دریاییست
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
که آنچه در سر من نیست بیم رسواییست
چه غم که خلق به حسن تو عیب میگیرند
همیشه زخم زبان خونبهای زیباییست
اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشاییست
شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل، تنهاییست
کنون اگرچه کویرم، هنوز در سر من
صدای پَر زدن مرغهای دریاییست
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
طاووس من ! حتی تو هم در حسرت رنگی !
حتی تو هم با سرنوشت خویش در جنگی !
یک روز دیگر کم شد از عمرت ، خدا را شکر
امروز قـــدری کمتر از دیروز دلتنگی
از " خود " گریزانی چرا ای سنگ ! باور کن
حتی اگر در کعبه باشی باز هم سنگی
عمریست در نی شور شادی میـــدمی اما
از نــــی نمی آید به جز اندوه آهنگی
دنیا پـــلی دارد که در هر سوی آن باشی
در فکر سوی دیگری ! آوخ چه آونگـی!
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
حتی تو هم با سرنوشت خویش در جنگی !
یک روز دیگر کم شد از عمرت ، خدا را شکر
امروز قـــدری کمتر از دیروز دلتنگی
از " خود " گریزانی چرا ای سنگ ! باور کن
حتی اگر در کعبه باشی باز هم سنگی
عمریست در نی شور شادی میـــدمی اما
از نــــی نمی آید به جز اندوه آهنگی
دنیا پـــلی دارد که در هر سوی آن باشی
در فکر سوی دیگری ! آوخ چه آونگـی!
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
به دنبال کسی جا مانده از پرواز می گردم
مگر بیدار می سازد غافلی از غافلی دیگر
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
مگر بیدار می سازد غافلی از غافلی دیگر
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار
چنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار
قدم زدم! ریههایم شد از هوا لبریز
قدم زدم! ریههایم شد از هوا بیزار
اگرچه میگذریم از کنار هم آرام
شما ز من متنفر، من از شما بیزار
به خانهام بروم؟! خانه از سکوت پُر است
سکوت میکند از زندگی مرا بیزار
تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست
از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
چنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار
قدم زدم! ریههایم شد از هوا لبریز
قدم زدم! ریههایم شد از هوا بیزار
اگرچه میگذریم از کنار هم آرام
شما ز من متنفر، من از شما بیزار
به خانهام بروم؟! خانه از سکوت پُر است
سکوت میکند از زندگی مرا بیزار
تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست
از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
تا از تو هم آزرده شوم سرزنشم کن
آه این منم ای آینه! کم سرزنشم کن
آن روز که من دل به سر زلف تو بستم
دل سرزنشم کرد، تو هم سرزنشم کن
ای حسرت عمری که به هر حال هدر شد
در بیش و کم شادی و غم سرزنشم کن
یک عمر نفس پشت نفس با تو دویدم
اینبار قدم روی قدم سرزنشم کن
من سایهی پنهان شده در پشت غبارم
آه این منم ای آینه کم سرزنشم کن
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
آه این منم ای آینه! کم سرزنشم کن
آن روز که من دل به سر زلف تو بستم
دل سرزنشم کرد، تو هم سرزنشم کن
ای حسرت عمری که به هر حال هدر شد
در بیش و کم شادی و غم سرزنشم کن
یک عمر نفس پشت نفس با تو دویدم
اینبار قدم روی قدم سرزنشم کن
من سایهی پنهان شده در پشت غبارم
آه این منم ای آینه کم سرزنشم کن
#فاضل_نظری°•❤️•°
『@beitneveshte』
چو قناری به قفس؟یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک!من چو کبوتر نه رهایم نه اسیر
#فاضل_نظری°•❤•°
『@beitneveshte』
هیچ یک!من چو کبوتر نه رهایم نه اسیر
#فاضل_نظری°•❤•°
『@beitneveshte』
من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود
کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را
#فاضل_نظری°•❤•°
『@beitneveshte』
کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را
#فاضل_نظری°•❤•°
『@beitneveshte』