ما توکل کرده بودیم
این ولی
کافی نبود
نیل تَر بود
عصا خشک
و پیمبر ِما نابلد...
#حسين_جنتی
@berkeyekashii
این ولی
کافی نبود
نیل تَر بود
عصا خشک
و پیمبر ِما نابلد...
#حسين_جنتی
@berkeyekashii
ای سرزمین
کدام فرزندها ،
در کدام نسل ،
تو را آزاد و سربلند ،
با چشمان باور خود
خواهند دید ؟
ای مادر ، ای ایران
جانِ زخمی تو
در کدام روز هفته
التیام خواهد پذیرفت ؟
چشمان ما
به راه عافیت تو سپید شد
ای ما نثار عافیت تو…
#محمود_دولت_آبادی
@berkeyekashii
کدام فرزندها ،
در کدام نسل ،
تو را آزاد و سربلند ،
با چشمان باور خود
خواهند دید ؟
ای مادر ، ای ایران
جانِ زخمی تو
در کدام روز هفته
التیام خواهد پذیرفت ؟
چشمان ما
به راه عافیت تو سپید شد
ای ما نثار عافیت تو…
#محمود_دولت_آبادی
@berkeyekashii
Forwarded from 💠 برکه کاشی 💠
به اولین صبح
پس از پایان جنگ میمانی
آرامی و زیبا
اما
غمگین
به اولین صبحانه
در اولین روز صلح شبیهی
شیرینی و دلچسب
اما
تنها با گریه میتوان تورا چشید …
#حسین_آذری
@berkeyekashii
پس از پایان جنگ میمانی
آرامی و زیبا
اما
غمگین
به اولین صبحانه
در اولین روز صلح شبیهی
شیرینی و دلچسب
اما
تنها با گریه میتوان تورا چشید …
#حسین_آذری
@berkeyekashii
کسی نمیداند
جادهها برای چه طولانی اند
شب برای چه دراز
هوا چرا بارانیست
ایستگاهها چرا خالی ؟؟
کسی نمیداند
فصل ها
برگ ها
هفتههای هزار روزه
خوابهای هزار پاره
انفجارِ بی طنینِ یک بغض
چه ربطی به کوچه دارد
چه ربطی به انتظاری سوخته
به ابهامِ مرگ آورِ یک تاخیر
به حافظه ی خونینِ یک مسافر دارد…
#نیکی_فیروزکوهی
@berkeyekashii
جادهها برای چه طولانی اند
شب برای چه دراز
هوا چرا بارانیست
ایستگاهها چرا خالی ؟؟
کسی نمیداند
فصل ها
برگ ها
هفتههای هزار روزه
خوابهای هزار پاره
انفجارِ بی طنینِ یک بغض
چه ربطی به کوچه دارد
چه ربطی به انتظاری سوخته
به ابهامِ مرگ آورِ یک تاخیر
به حافظه ی خونینِ یک مسافر دارد…
#نیکی_فیروزکوهی
@berkeyekashii
با لب هایم نه !
من همیشه تو را...
با چشم هایم می بوسم...
آرام تر...
گرم تر...
عاشقانه تر...
@berkeyekashii
من همیشه تو را...
با چشم هایم می بوسم...
آرام تر...
گرم تر...
عاشقانه تر...
@berkeyekashii
چقدر خسته ام از این دقیقه های پاپَتی
از امتـدادِ خستـه ى کلافِ بی عدالتـی
چقدر سرسپرده ى دروغ دلقکان شدن
چقدر خام عشوه ى عروسکان ساعتی
همیشه صِفر سهم ما و بیست حق دیگران
به جرم دست و پا زدن در این کلاس لعنتی
کلاغ پر، پرنده پر،ستاره پر، فرشته پر
از این زمین یخ زده،از این هوای لعنتى…
@berkeyekashii
از امتـدادِ خستـه ى کلافِ بی عدالتـی
چقدر سرسپرده ى دروغ دلقکان شدن
چقدر خام عشوه ى عروسکان ساعتی
همیشه صِفر سهم ما و بیست حق دیگران
به جرم دست و پا زدن در این کلاس لعنتی
کلاغ پر، پرنده پر،ستاره پر، فرشته پر
از این زمین یخ زده،از این هوای لعنتى…
@berkeyekashii
تو بستـی چشمـتو دنیـا پُـر از تیتـراژ پایـان شد
جهان یه فیلم کوتاه بود که از چشم تو اکران شد.
@berkeyekashii
جهان یه فیلم کوتاه بود که از چشم تو اکران شد.
@berkeyekashii
هزار آینه جاریست هزار آینه اینک
به همسراییِ قلبِ تو میتپد با شوق
زمین تهیست زِ رندان همین تویی تنها
که عاشقانهترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گل سرخ در صَحاری شب
"حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی"
#شفیعی_کدکنی
@berkeyekashii
به همسراییِ قلبِ تو میتپد با شوق
زمین تهیست زِ رندان همین تویی تنها
که عاشقانهترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گل سرخ در صَحاری شب
"حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی"
#شفیعی_کدکنی
@berkeyekashii
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت ،
سرها در گریبان است .
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ،
که ره تاریک و لغزان است .
وگر دست ِ محبت سوی کس یازی ،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون ؛
که سرما سخت سوزان است .
نفس ، کز گرمگاه سینه میآید برون ، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر ِ پیرهن چرکین !
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی...
دمت گرم و سرت خوش باد !
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای!
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم .
منم من ، سنگ تیپاخوردهی رنجور .
منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمهی ناجور .
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم .
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم .
حریفا ! میزبانا !
میهمان سال و ماهت پشت در
چون موج میلرزد .
تگرگی نیست ، مرگی نیست .
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است .
من امشب آمدستم وام بگزارم.
حسابت را کنار جام بگذارم .
چه میگویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت میدهد
بر آسمان این سرخی ِ بعد از سحرگه نیست .
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی ِ سرد ِ زمستان است .
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی ِ مرگ اندود ، پنهان است .
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ،
شب با روز یکسان است .
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت .
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان ،
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین ،
درختان اسکلتهای بلور آجین .
زمین دلمرده ، سقفِ آسمان کوتاه ،
غبارآلوده مهر و ماه ،
زمستان است .
#مهدی_اخوان_ثالث
@berkeyekashii
سرها در گریبان است .
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ،
که ره تاریک و لغزان است .
وگر دست ِ محبت سوی کس یازی ،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون ؛
که سرما سخت سوزان است .
نفس ، کز گرمگاه سینه میآید برون ، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر ِ پیرهن چرکین !
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی...
دمت گرم و سرت خوش باد !
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای!
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم .
منم من ، سنگ تیپاخوردهی رنجور .
منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمهی ناجور .
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم .
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم .
حریفا ! میزبانا !
میهمان سال و ماهت پشت در
چون موج میلرزد .
تگرگی نیست ، مرگی نیست .
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است .
من امشب آمدستم وام بگزارم.
حسابت را کنار جام بگذارم .
چه میگویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت میدهد
بر آسمان این سرخی ِ بعد از سحرگه نیست .
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی ِ سرد ِ زمستان است .
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی ِ مرگ اندود ، پنهان است .
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ،
شب با روز یکسان است .
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت .
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان ،
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین ،
درختان اسکلتهای بلور آجین .
زمین دلمرده ، سقفِ آسمان کوتاه ،
غبارآلوده مهر و ماه ،
زمستان است .
#مهدی_اخوان_ثالث
@berkeyekashii
در منزلِ خجسته ی اسفند
همسایه ی سراچه ی فروردین
با شاخه های تُردِ بلوغِ جوانه ها
باران به چشم روشنی صبح آمده دریغا که من یار قدیم و همدم و همساغرِ سحر
در کوچه های خامُش و خلوت
با جامِ شعر خویش
خوش آمد نگویمش...
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@berkeyekashii
همسایه ی سراچه ی فروردین
با شاخه های تُردِ بلوغِ جوانه ها
باران به چشم روشنی صبح آمده دریغا که من یار قدیم و همدم و همساغرِ سحر
در کوچه های خامُش و خلوت
با جامِ شعر خویش
خوش آمد نگویمش...
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@berkeyekashii
نفت، گلوله، دلار، داعش
مردم، خیرات، خرما، خواهش.
بیراه،بیپناه، خسته
خانه بر آب،
پل، پارک، کارتن، خواب.
کتک، درد، دشنام، سرما
در این بی چراغی بگو
چه رفته است بر ما...!؟
گرسنه، مهاجر، بییار، بیدیار
هزار گلوله برای یکی،
یکی نان برای هزار...؟!
دریغا
دریغا ای آزادی،
بگو چه رفته
چه رفته بر آدمیزادی!؟
#سیدعلی_صالحی
@berkeyekashii
مردم، خیرات، خرما، خواهش.
بیراه،بیپناه، خسته
خانه بر آب،
پل، پارک، کارتن، خواب.
کتک، درد، دشنام، سرما
در این بی چراغی بگو
چه رفته است بر ما...!؟
گرسنه، مهاجر، بییار، بیدیار
هزار گلوله برای یکی،
یکی نان برای هزار...؟!
دریغا
دریغا ای آزادی،
بگو چه رفته
چه رفته بر آدمیزادی!؟
#سیدعلی_صالحی
@berkeyekashii
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست
#هوشنگ_ابتهاج
@berkeyekashii
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست
#هوشنگ_ابتهاج
@berkeyekashii
تو یک روز نیستی
تمام سالی
تو یک شب
یا یک کتاب و یک قطره نیستی
تو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی
اگر دقیقهای نباشی
ساعتها از کار میافتند
خانهها برهوت میشوند
کوچهها اشک میریزند
پرندگان، سیهپوش و
شعرها هم نیست میشوند
تو فقط باد و باران هشتمِ ماه مارس نیستی
تو ای دلانگیزِ شبهای تابستانی!
گیسوان شبهای پاییزی
تو ای سوز بوران عشق
تو نباشی
چه کسی باشد؟!
زن، زن، زن، زن
تو زندگی هستی ...
#شیرکو_بیکس
#روز_جهانی_زن
@berkeyekashii
تمام سالی
تو یک شب
یا یک کتاب و یک قطره نیستی
تو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی
اگر دقیقهای نباشی
ساعتها از کار میافتند
خانهها برهوت میشوند
کوچهها اشک میریزند
پرندگان، سیهپوش و
شعرها هم نیست میشوند
تو فقط باد و باران هشتمِ ماه مارس نیستی
تو ای دلانگیزِ شبهای تابستانی!
گیسوان شبهای پاییزی
تو ای سوز بوران عشق
تو نباشی
چه کسی باشد؟!
زن، زن، زن، زن
تو زندگی هستی ...
#شیرکو_بیکس
#روز_جهانی_زن
@berkeyekashii
کلام تلخ ولی صادقانه را بپذیر
بهانه است چه بهتر بهانه را بپذیر
چو برده ای که امیدش به روز آزادیست
صبور باش و به تن تازیانه را بپذیر
پرنده بودن خود را هرگز مبر ز یاد
ولی کنون که در قفسی آب و دانه را بپذیر
نشاط عشق به رنج بودن می ارزید
ملال این سفر جاودانه را بپذیر
کسی برای ابد با کسی نمی ماند
زمانه است رفیقا زمانه را بپذیر
#فاضل_نظری
@berkeyekashii
بهانه است چه بهتر بهانه را بپذیر
چو برده ای که امیدش به روز آزادیست
صبور باش و به تن تازیانه را بپذیر
پرنده بودن خود را هرگز مبر ز یاد
ولی کنون که در قفسی آب و دانه را بپذیر
نشاط عشق به رنج بودن می ارزید
ملال این سفر جاودانه را بپذیر
کسی برای ابد با کسی نمی ماند
زمانه است رفیقا زمانه را بپذیر
#فاضل_نظری
@berkeyekashii
و چشمانت
راز آتش است.
و عشقت
پیروزی آدمی است
هنگامی که
به جنگ تقدیر می شتابد.
و آغوشت
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن ...
#احمد_شاملو
از دفتر:#آیدا_در_آینه
@berkeyekashii
راز آتش است.
و عشقت
پیروزی آدمی است
هنگامی که
به جنگ تقدیر می شتابد.
و آغوشت
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن ...
#احمد_شاملو
از دفتر:#آیدا_در_آینه
@berkeyekashii
درس که میخواندم
هر جایی که برایم مهم بود
با یک مداد زیرش خط میکشیدم !
"قانون اول نیوتن" ، همیشه یکی از سوالهای امتحانی بود !
قانون جاذبه هم ...
گفتم جاذبه یاد چشمهای مادرم افتادم ،
یاد چشمهای بی بی ،
یاد چشمهای تو ...
و چشم چه عضو مهمیست !
اگر نه زنها اینقدر با دقت و رو به آینه
زیرش با مداد خط نمیکشیدند !
@berkeyekashii
هر جایی که برایم مهم بود
با یک مداد زیرش خط میکشیدم !
"قانون اول نیوتن" ، همیشه یکی از سوالهای امتحانی بود !
قانون جاذبه هم ...
گفتم جاذبه یاد چشمهای مادرم افتادم ،
یاد چشمهای بی بی ،
یاد چشمهای تو ...
و چشم چه عضو مهمیست !
اگر نه زنها اینقدر با دقت و رو به آینه
زیرش با مداد خط نمیکشیدند !
@berkeyekashii