کمپین بازگشت شاهزاده
🔺️ خواهر #جواد_حیدری، از کشتهشدگان اعتراضات به قتل #مهسا_امینی، در مراسم خاکسپاری جواد: «این داغی که به دل ما گذاشتن داغ ملت ایرانه. داغ خانوادهی ما نیست، داغ یک ملته. ملت به دلتون داغ میذاره. این خون فراموش نمیشه، همونجور که خون جوونای دیگه فراموش نشد.…
صد روز است تلفنش،خاموش است
صدروز است او را کشتهاند
صد روز است از پشت سر به او شلیک کردهاند
صدروز است که پیکر نیمه جانش را در مقر فرماندهی شان گروگان گرفتهاند تا جان دهد
صد روز است خانه ما را ویران کردهاند
صد روز است مادر و پدر پیرم را مورد آزار و اذیت قرار دادهاند / #فاطمه_حیدری
@C_B_SHAHZADEH
صدروز است او را کشتهاند
صد روز است از پشت سر به او شلیک کردهاند
صدروز است که پیکر نیمه جانش را در مقر فرماندهی شان گروگان گرفتهاند تا جان دهد
صد روز است خانه ما را ویران کردهاند
صد روز است مادر و پدر پیرم را مورد آزار و اذیت قرار دادهاند / #فاطمه_حیدری
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فاطمه_حیدری، خواهر جاویدنام #جواد_حیدری، این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
«بعد از مدتها این فیلمو از تهِ گالری گوشیم درآوردم و نشون دادم به چندتا آلمانی که خیلی اصرار داشتن سرگذشت منو بدونن.
خودم اما چشمهامو بستم، نمیخواستم دوباره ببینمش.
وقتی فیلم تموم شد، چشمهامو باز کردم و دیدم داشتن به پهنای صورت گریه میکردن—در حالی که حتی نمیفهمیدن من توی ویدئو چی میگم.
آروم نگاشون کردم و گفتم:
«متوجه شدید چی گفتم؟»
گفتن:
«لازم نبود فارسی بدونیم. خشم و درد از هر لحظهی این فیلم بیرون میزد و مستقیم مینشست توی وجودمون.»
بهشون گفتم:
«میدونید خیلی از گلولههایی که به جان و تن خواهر و برادرهای من نشست، آلمانی بودن؟»
شوکه شدن.
گریهشون تبدیل شد به سکوت. به شوک. به شرم.
چیزی نگفتن. چون چیزی برای گفتن نداشتن.
اون یکی ویدئو رو فکر کنم از گوشیم پاک کردم…
انقدر سنگین بود که انگار سنگینی دنیا توشه، و من دیگه نمیتونستم اون حجم رو با خودم حمل کنم.
برای همین، هیچوقت نشون کسی ندادم.»
@C_B_SHAHZADEH
«بعد از مدتها این فیلمو از تهِ گالری گوشیم درآوردم و نشون دادم به چندتا آلمانی که خیلی اصرار داشتن سرگذشت منو بدونن.
خودم اما چشمهامو بستم، نمیخواستم دوباره ببینمش.
وقتی فیلم تموم شد، چشمهامو باز کردم و دیدم داشتن به پهنای صورت گریه میکردن—در حالی که حتی نمیفهمیدن من توی ویدئو چی میگم.
آروم نگاشون کردم و گفتم:
«متوجه شدید چی گفتم؟»
گفتن:
«لازم نبود فارسی بدونیم. خشم و درد از هر لحظهی این فیلم بیرون میزد و مستقیم مینشست توی وجودمون.»
بهشون گفتم:
«میدونید خیلی از گلولههایی که به جان و تن خواهر و برادرهای من نشست، آلمانی بودن؟»
شوکه شدن.
گریهشون تبدیل شد به سکوت. به شوک. به شرم.
چیزی نگفتن. چون چیزی برای گفتن نداشتن.
اون یکی ویدئو رو فکر کنم از گوشیم پاک کردم…
انقدر سنگین بود که انگار سنگینی دنیا توشه، و من دیگه نمیتونستم اون حجم رو با خودم حمل کنم.
برای همین، هیچوقت نشون کسی ندادم.»
@C_B_SHAHZADEH