خبرنامه سینما انقلاب
2.05K subscribers
4.78K photos
1.69K videos
50 files
1.63K links
رسانه مستقل سینما انقلاب

ارتباط با ادمین : @ce_admin1
Download Telegram
⭕️نگاهی به «ماجرای نیمروز»
📣📣از کابوس تا حماسه /تقابل دو دیدگاه «مذاکره‌گرا» و «مبارزه‌جو»

#آرش_فهیم:

«ماجرای نیمروز» روایتی پرجوش و خروش از روزهایی کابوس‌وار است که با حماسه نجات مییابد. ساختار و محتوای فیلم دقیقا شبیه هم هستند؛ شروع آرام و معمولی فیلم خبر از درجا زدن و تکرار محمدحسین مهدویان در فیلم دوم خود میداد. اما این همه ماجرا نبود، هر چه جلوتر رفتیم، هوای تازه تری در فیلم جریان یافت و سرانجام، فرجامی خوش و پرخون برای «ماجرای نیمروز» رقم خورد؛ دیدگاه فیلم از تردید و شهر از نفاق نجات یافتند.

دقایق ابتدایی، نگرانی غالب بود؛ نگران، هم برای آدمها و جامعه درون فیلم و هم برای خود فیلم که نکند باز هم درام در دام حرفها و شعارهای دوپهلو بیفتد. اما ظهور و حضور «حماسه کمال» هر دو نگرانی را برطرف کرد. منجی فیلم ما که قهرمانی کاملا ایرانی و پاک از خصلتهای هالیوودی است، نقطه ثقل و اتکای فیلم می شود. کمال، با بازی آتش‌زای هادی حجازی‌فر، هم نماد و نمود قهرمان ملی و مردمی و هم بغض شکفته قهرمانهای سرکوبشده در سینمایی قهرمان‌گریز است. شخصیتی که از قضا جلوتر و مترقی‌تر از نگاه فیلمساز و خود فیلم، راه نجات را نشان میدهد. گویی روح احمد متوسلیان از فیلم قبلی مهدویان، «ایستاده در غبار» در این فیلم و در قامت کمال ظهور کرده است.

«ماجرای نیمروز» با اینکه یک فیلم تاریخی محسوب میشود اما دقیقا فیلم روز است؛ برخلاف تصور اولیه و ظاهر فیلم، موتور محرکه این فیلم، صرفا تضاد بین نیروهای امنیتی وفادار به انقلاب و فداییان مردم با منافقین نیست، بلکه کل درام فیلم بر پایه تقابل دو دیدگاه «مذاکره‌گرا» و «مبارزه‌جو» بنا شده است. تا وقتی صحبت از سازش و رحم به دشمن در میان است، حاصلی جز کابوس و رخنه موذیانه نفوذیها ندارد. اما وقتی مقاومت و نبرد از حاشیه به اصل می‌آید، قله‌ها فتح میشوند.

بازسازی تهرانِ سال ۱۳۶۰ شمسی در این فیلم، فقط به نمایش نشانه‌ها محدود نیست، بلکه روابط، مناسبات و روح آن زمان و زمانه نیز در فیلم تجلی یافته است.

دستاورد دیگر «ماجرای نیمروز» حرکت محمدحسین مهدویان از مستند به درام است. هر چند که فیلم قبلی او نیز مایه‌ای دراماتیک داشت، اما بسیاری از مردم آن را یک مستند پنداشتند. اما فیلم جدید او، یک فیلم داستانی است که حضور بازیگران حرفه‌ای و چهره هم به این مهم کمک کرده است. اما اطوارهای مستندگرایی در این فیلم هم حاکم است. نماهای لغزان که نتیجه دوربین روی دست است، وفادرای کارگردان به مستندنمایی را نشان می‌دهد. اما گاهی تمرکز و تأمل مخاطب را بر هم می‌زند. مشخص نیست که پوشش یک طرف عرض قاب، در اکثریت قریب به اتفاق نماهای فیلم چه معنایی دارد؟ چرا پنهان‌کاری؟ اگر کل نما دیده می‌شد، بهتر نبود؟

⭕️ آخرین اخبار #سینمایی در 👇👇
http://telegram.me/joinchat/BmCuTDwdg_wkYbDWLL52Bg
🔶بدون مردم مرده ام!
🔸به یاد خسرو شکیبایی
#آرش_فهیم

شكيبايي رويش سينماي انقلاب است و بس! نه فقط به اين خاطر كه پس از انقلاب وارد سينما شد، بلكه به اين دليل كه همراه با انقلاب وارد سينما شد.

⭕️ يكي از تهديدات و تحديدات فرهنگ و هنر انقلاب اسلامي، خاصه سينما، اين است كه در آن گروهي از هنرپيشگان با مهارت بازيگري به مثابه يك هدف برخورد كرده اند. اين گروه كه طيف وسيعي از نقش آفرينان سينما و تلويزيون ايران هستند، با انگيزه هايي كاذب، همچون شهرت طلبي و زراندوزي، بازيگري را هدف قرار داده و به سراغ آن آمده اند. اين امر از زماني شيوع يافت كه سينماي ايران دچار لغزش شد و بيشتر به ورطه گيشه گرايي و پول سالاري رويكرد يافت.

⭕️اما دراين ميان، تعداد انگشت شماري نيز بوده و هستند كه بازي كردن در فيلم و سريال براي آنها يك هدف غايي و نهايي نبوده است. بلكه وسيله اي است براي رسيدن به افق هاي ديگر. يكي از اين افراد «خسرو شكيبايي» بود.

⭕️بازيگري به شدت ايراني و هويتمند كه توانست خود را از فضاي آلوده ستاره سالاري سينماي سال هاي اخير ايران دورنگه دارد. به همين دليل علي رغم اين كه بازيگري توانمند و محبوب مردم بود، اما هيچ گاه شاخص هاي يك ستاره را نداشت؛ ستاره هايي كه به جاي «آسمان» در قعر «زمين» هستند. برخلاف بسياري از هنرپيشه هاي تازه به دوران رسيده كه پس از كسب جايزه اطوارهاي بچه گانه اي از خود بروز مي دهند، خدا را شكر مي كرد. به طوري كه پس از دريافت جايزه بهترين بازيگر مرد از يازدهمين جشن بزرگ سينماي ايران گفت: «بردن اين جايزه، يك جور لطف خدا درحق من بود.» و درجاي ديگري درمصاحبه اي گفته بود: «خدا خودش مرا در مسيري قرار داد و اين اوضاع را برايم فراهم كرد و من هميشه شكرگذاري مي كنم.»

⭕️ شكيبايي برخلاف بسياري از ستارگان دروغين، هيچ گاه تبديل به مدل لباس نشد. عكسش زينت نشريات زرد و بازاري نگرديد زيربار مصاحبه هاي پرآب و تاب و معترضانه نرفت. هيچ وقت در دام جريانات انحرافي و نامردمي نشد و هميشه مرد ماند. با مردم ماند و صراحتا گفت: «بدون مردم مرده ام.»

⭕️ شكيبايي رويش سينماي انقلاب است و بس! نه فقط به اين خاطر كه پس از انقلاب وارد سينما شد، بلكه به اين دليل كه همراه با انقلاب وارد سينما شد. شايد اگر انقلاب اسلامي پيروز نمي شد و همچنان آن فضاي فاسد، مستبدانه و ضدعدالت حاكم مي بود، شكيبايي هيچ گاه وارد سينما نمي شد. آنچنان كه خودش گفته بود «از جانب برخي فيلمسازان پيش از انقلاب دعوت هايي مي شد، اما من درگير بودم و ترجيح مي دادم اگر بخواهم كارم را درسينما شروع كنم از نقطه خوبي باشد.» و اين گونه شد كه نقطه خوب شكيبايي، با پيروزي مردم در انقلاب اسلامي آغاز شد. شكيبايي دراين مورد گفته بود: «انگار انقلاب آمده بود تا پلي ميان گذشته و آينده بزند و دراين ميان تمام هستي و بودن و شدن ما متعلق به آينده شد، حالاهم همان آينده زودرس است و من از اين زود رسيدن خوشحالم، به هرحال بعد از انقلاب رنگين كماني عميق در زندگي بازيگري ام رخ داد و دراين منحني اسامي زيادي از كارهايم برجسته شد.»

⭕️ شروع اوج گيري شكيبايي از تلويزيون و بازي در نقش شهيدمدرس بود. آنجا كه به قول هوشنگ توكلي (كارگردان مجموعه تلويزيوني شهيد مدرس) شكيبايي براي نقش آفريني مدرس، آيت الله خامنه اي - رئيس جمهور آن زمان- را الگوي خود به عنوان يك روحاني مبارز و محجوب قرار داد.

⭕️ خسروشكيبايي از جمله بازيگراني است كه نقش هاي زيادي را به عنوان مبارز انقلابي و رزمنده بازي كرد. فيلم هاي قرمز، ترن، سرزمين خورشيد، كيميا و... از اين جمله آثار هستند.

📸http://l1l.ir/204o

💠خبرنامه سینما انقلاب
@cinemaenghelab
خون تازه در رگ‌های سینمای اجتماعی

#آرش_فهیم

🔸«بیست‌ویک روز بعد» فیلم سر به زیر و بی‌ادعایی است که در میان همهمه بی‌محتوای فیلم‌های مبتذل و روشنفکرنما، همچون برکه‌ای زلال در کویر سوزان است! فیلمی با ساختار و ضرباهنگی درست و ساده که از همان ابتدا، مخاطب را با داستان، فضا و آدم‌های درون فیلم، همراه می‌کند.

🔸مهم‌ترین ویژگی «بیست و یک روز بعد» احیای دوباره سینمای دغدغه مند اجتماعی است. متأسفانه طی یک دهه اخیر، آثاری به عنوان سینمای اجتماعی به خورد مخاطب داده می‌شدند که روایتی‌اشتباهی و پر غرض از کژتابی‌های جامعه نشان می‌دادند. از آنجایی که این طیف از فیلم‌ها عمدتا برای جشنواره‌ها و نهادهای خارج از کشور تولید می‌شدند، تماشاگر داخلی نداشتند.

🔸اما این بار فیلمی روی پرده سینماها رفته که برخلاف فیلم‌های به اصطلاح اجتماعی که در فضایی سترون، تیره و پوچ، مصائب جامعه را به تصویر می‌کشند، تصویری روشن از زندگی در بستری توأم با امید و اضطراب است.

🔸«بیست و یک روز بعد» نیز روایت دست و پنجه نرم کردن انسان با شرایط نامطلوبی است که از سوی جامعه بر او تحمیل می‌شود، اما این بار مردم مبتلا به این مسائل، در دوران رکود و بحران اقتصادی نه تنها دچار فرسایش نمی‌شوند، بلکه در مسیر مبارزه، جوهر وجودی خود را کشف می‌کنند و پرورش می‌دهند.

🔸«21 روز بعد» یادآور حال و هوای آثار کودک و نوجوان دهه 70 است و شباهت زیادی به فیلم‌هایی چون «بچه‌های آسمان» دارد. با این تفاوت که در فیلم مجیدی، نگاه و سیطره جامعه جدید پس از دولت سازندگی و شهری که توسط کارگزاران سازندگی ساخته شده بود را بررسی می‌کند. اما فیلم خردمندان، جامعه را از زاویه دید یک نوجوان نگاه می‌کند. جامعه‌ای که البته در این فیلم، چندان شناخته نمی‌شود و فقط یک بخش از جنوب شهر در قاب این فیلم به نمایش در آمده است. به همین دلیل هم فیلم «بیست‌ویک روز بعد» تنها در سطح نمایش یک موقعیت انسانی باقی می‌ماند. مشکل بزرگ این فیلم ارائه‌ندادن راه حلی فراتر از مبارزه و مقاومت شخصی برای عبور از بحران‌های اجتماعی و اقتصادی است.

🔸پایان‌بندی نمادین فیلم، به جای توقف خیالی قطار به دست قهرمان فیلم، می‌توانست در جهان واقعی، علیه عوامل و زمینه‌های اصلی مشکلات جامعه ختم شود که همان پندارهای سرمایه‌سالارانه و لیبرالیستی است. همان چیزی که معمولا در فیلم‌های به ظاهر اجتماعی و سیاه نمایانه سینمای ما سانسور می‌شود.

#بیست_و_یک_روز_بعد

yon.ir/F1ez5

🔶 به #سینما_انقلاب بپیوندید
@cinemaenghelab
من قاتل پسرتان هستم!

#آرش_فهیم
@CINEMAENGHELAB

⭕️ فیلم «بدون تاریخ ، بدون امضا» به عنوان یک تراژدی، أثر خوش ساخت و سرپایی به نظر می رسد؛ کارگردانی، میزانسن، ضرباهنگ فیلم و نقش آفرینی بازیگران، همه به جا و خوش ترکیب هستند. اما بعد از 120 دقیقه غرق شدن در فضایی پر از فاجعه و التهاب، در نهایت با این پرسش مواجه می شویم؛ «خب، که چی؟».

⭕️ وحید جلیلوند در ادامه فیلم «چهارشنبه 19اردیبهشت» در فیلم دوم خودش نیز تلاش کرده تا با نمایش رنج ها و مصائب بیرونی و اجتماعی، به مکاشفه ای درونی و اخلاقی بپردازد. اما برخلاف فیلم اول که علی رغم تلخی مفرط و داستان فانتزی، مخاطب را به تأمل و پالایش اخلاقی نزدیک می کند، «بدون تاریخ ، بدون امضا» نمی تواند به این هدف نزدیک شود. چرا؟

⭕️ اول اینکه فیلم، حرف تازه ای برای گفتن ندارد و همه نشانه ها، اتفاقات و مضامین مطرح شده در آن، بارها تکرار شده اند. موضوع محوری این فیلم «وجدان درد» است و پیرنگ فیلمنامه عبارت است از: یک نفر که فقط خودش می داند عامل مرگ انسان دیگری است، دچار کشمکش بر سر یک دوراهی می شود. هیچ ضرورتی برای گفتن حقیقت وجود ندارد و هیچ کس او را متهم نمی کند. اما عذاب وجدان، اورا وامی دارد تا بیان حق را بر منفعت شخصی اش ترجیح دهد. این پیرنگ، قبلا در داستان «من قاتل پسرتان هستم» استفاده شده بود. فیلم «پاداش سکوت» هم با اقتباس از روی همین داستان خلق شده که آن هم چنین درونمایه ای داشت.علاوه بر این، سایه ای از «جدایی نادر از سیمین» هم بر این فیلم احساس می شود. ماجرای تقاطع دو زوج از دو طبقه و فرهنگ متعارض بر سر اثبات حقیقت، نقش مایه ای است که قبلا در فیلم اصغر فرهادی بروز یافته بود و جلیلوند هم در فیلم خود به کار برده است.حتی شخصیت پردازی و کنش و واکنش های شخصیت زن طبقه فرودست در این فیلم، شباهت زیادی به شخصیت راضیه در «جدایی...» دارد. بنابر این ، مثل اسم فیلم ما با فیلمی بدون اصالت مواجه هستیم.

⭕️ مشکل دوم این است که با وجودی که فضای فیلم به شدت رئال و نزدیک به دنیای واقعی است اما تراژدی فیلم، بسیار تصنعی ، تحمیلی و اغراق آمیز به نظر می رسد. همه ترفندها در فیلم به کار رفته تا حرکت درام بر مدار «زجر» پیش برود. از نوع رابطه آدم ها با هم گرفته تا حوادث و ... این همه مانور دادن روی تصاویر خون و قبر و مرگ و زجر، چه لزومی دارد؟ و چه تأثیری جز اینکه حرف فیلم –به فرض که درست هم باشد- پشت این همه سیاهی مخفی بماند؟ حتی اغلب قاب های متوسط فیلم به گونه ای طراحی شده اند که خط مورب تیره ای در کنج کادر دیده شود، مثل روبان سیاه گوشه عکس متوفایان!

⭕️ اغراق و افراط در تلخی و پریشانی همچنین باعث شده تا نقد اجتماعی فیلم، غیرقابل باور باشد. چطور می توان باور کرد که مرد جوانی که از توان و قدرت جسمی برخوردار است و خانه و زندگی آبرومندی هم دارد، مرغ مرده و ذبح نشده سر سفره زن و بچه اش بیاورد؟

📸 l1l.ir/2fqh

💠 به #سینما_انقلاب بپیوندید:
@CINEMAENGHELAB
@CINEMAENGHELAB
🔶مرواریدهای عاشق
🔸نگاهی به فیلم «اروند» به بهانه انتشار در شبکه نمایش خانگی

#آرش_فهیم
@CINEMAENGHELAB

⭕️ پوریا آذربایجانی که پیش از این فیلم «تجریش ناتمام» را با تم و مضمون اجتماعی ساخته بود، این بار به وادی متفاوتی قدم گذاشته و یک تراژدی جنگی را نمایش داده است. یک فیلم جاده ای که با تردید آغاز می شود، با رنج و درد ادامه می یابد و با عشق پایان می پذیرد. جوان هایی که هر یک از بخشی از این سرزمین آمده اند تا راه اهریمن را سد کنند. دشمن آن ها را در خاک دفن می کند تا به خیال خودش آن ها را زنده به گور کند، غافل از اینکه جنازه عاشقان راه خدا هم زندگی بخش و احیاگر است. «اروند» به این واقعیت ها وفادار است و نمی توان در آن ردی از تحریف تاریخ را یافت. شاید مهم ترین ویژگی آن، ملموس بودن شخصیت های رزمنده هستند. جوان هایی که در عین پاک و بی غش بودن، بسیار ساده و خاکی و بی ریا هستند و نسل جوان امروز هم به راحتی می تواند با آن ها همذات شوند و همزادپنداری کنند. مثل جوانی که از شهید شدن می ترسد، اما دلیل ترس او بزدل بودن نیست؛ او دلباخته است و هجرت از دلدار را مایه ترس خود می داند. همچنین بازماندگان فیلم، که غریبانه در این روزگار زندگی می گذرانند، برخلاف برخی از فیلم ها، آدم های مفلوک و مردد و پشیمانی نیستند. آن بخش فیلم که حاجی از یونس می پرسد؛ «اگر جنگ شود، حاضر است باز هم به خط برود» و او پاسخ می دهد: «جسم من 70 درصدش رفته اما هنوز 30 درصدش باقی است» را به یاد آورید. که به این ترتیب، از خطر افتادن در ورطه «ضد دفاع مقدس» بودن رهایی یافته است؛ همان معضلی که طی سال های اخیر در برخی از فیلم های دفاعی مقدسی ما باب شده و برای نمایش تلخی ها و برانگیختن حس دلسوزی مخاطب برای ایثارگران، اصل دفاع مقدس زیر سوال می رود. فیلم «اروند» هم با توجه به پرداختن به موضوعی تلخ و تکان دهنده، استعداد تبدیل شدن به چنین آثاری را داشت اما با ترفندهایی ازجمله گفت وگوی بین حاجی و یونس، از این پرتگاه در امان مانده است.

⭕️تنها جای خالی در این فیلم، حماسه است. می شد با افزودن بخش هایی حماسی تر به خصوص به صحنه های جنگی فیلم، ضرباهنگ آن را حس و حال پرشورتری بخشید.

⭕️اما نکته مهم تر، عدم اشاره به واقعیت هایی است که منجر به شهادت 175 غواص و زنده به گور شدن آن ها شد. مخاطب تا پایان نمی فهمد که این رزمندگان، قرار است کجا بروند و چه کنند و چه کسانی عامل اصلی زنده به گور شدن آن ها شدند. شاید اشاره کردن به این گونه موضوعات، همچون صحنه های مستند بدرقه مردم از اجساد پاک غواصان، فیلم را واقعی تر و تأثیرگذارتر می کرد.

⭕️ در دوران بیداد و فوران فیلم های جشنواره پیما و تجاراتی که هر دو هدفی جز سود و تجارت ندارند، باید برای فیلم نجیب و پاکی چون «اروند» تمام قامت احترام گذاشت.
📸 yon.ir/QjnTZ

🔸عضویت درکانال #سینما_انقلاب👇
https://telegram.me/joinchat/AAAAADwdg_ziqjaBTL9bkA