خبرنامه سینما انقلاب
2.05K subscribers
4.78K photos
1.69K videos
50 files
1.63K links
رسانه مستقل سینما انقلاب

ارتباط با ادمین : @ce_admin1
Download Telegram
⭕️نگاهی به «ماجرای نیمروز»
📣📣از کابوس تا حماسه /تقابل دو دیدگاه «مذاکره‌گرا» و «مبارزه‌جو»

#آرش_فهیم:

«ماجرای نیمروز» روایتی پرجوش و خروش از روزهایی کابوس‌وار است که با حماسه نجات مییابد. ساختار و محتوای فیلم دقیقا شبیه هم هستند؛ شروع آرام و معمولی فیلم خبر از درجا زدن و تکرار محمدحسین مهدویان در فیلم دوم خود میداد. اما این همه ماجرا نبود، هر چه جلوتر رفتیم، هوای تازه تری در فیلم جریان یافت و سرانجام، فرجامی خوش و پرخون برای «ماجرای نیمروز» رقم خورد؛ دیدگاه فیلم از تردید و شهر از نفاق نجات یافتند.

دقایق ابتدایی، نگرانی غالب بود؛ نگران، هم برای آدمها و جامعه درون فیلم و هم برای خود فیلم که نکند باز هم درام در دام حرفها و شعارهای دوپهلو بیفتد. اما ظهور و حضور «حماسه کمال» هر دو نگرانی را برطرف کرد. منجی فیلم ما که قهرمانی کاملا ایرانی و پاک از خصلتهای هالیوودی است، نقطه ثقل و اتکای فیلم می شود. کمال، با بازی آتش‌زای هادی حجازی‌فر، هم نماد و نمود قهرمان ملی و مردمی و هم بغض شکفته قهرمانهای سرکوبشده در سینمایی قهرمان‌گریز است. شخصیتی که از قضا جلوتر و مترقی‌تر از نگاه فیلمساز و خود فیلم، راه نجات را نشان میدهد. گویی روح احمد متوسلیان از فیلم قبلی مهدویان، «ایستاده در غبار» در این فیلم و در قامت کمال ظهور کرده است.

«ماجرای نیمروز» با اینکه یک فیلم تاریخی محسوب میشود اما دقیقا فیلم روز است؛ برخلاف تصور اولیه و ظاهر فیلم، موتور محرکه این فیلم، صرفا تضاد بین نیروهای امنیتی وفادار به انقلاب و فداییان مردم با منافقین نیست، بلکه کل درام فیلم بر پایه تقابل دو دیدگاه «مذاکره‌گرا» و «مبارزه‌جو» بنا شده است. تا وقتی صحبت از سازش و رحم به دشمن در میان است، حاصلی جز کابوس و رخنه موذیانه نفوذیها ندارد. اما وقتی مقاومت و نبرد از حاشیه به اصل می‌آید، قله‌ها فتح میشوند.

بازسازی تهرانِ سال ۱۳۶۰ شمسی در این فیلم، فقط به نمایش نشانه‌ها محدود نیست، بلکه روابط، مناسبات و روح آن زمان و زمانه نیز در فیلم تجلی یافته است.

دستاورد دیگر «ماجرای نیمروز» حرکت محمدحسین مهدویان از مستند به درام است. هر چند که فیلم قبلی او نیز مایه‌ای دراماتیک داشت، اما بسیاری از مردم آن را یک مستند پنداشتند. اما فیلم جدید او، یک فیلم داستانی است که حضور بازیگران حرفه‌ای و چهره هم به این مهم کمک کرده است. اما اطوارهای مستندگرایی در این فیلم هم حاکم است. نماهای لغزان که نتیجه دوربین روی دست است، وفادرای کارگردان به مستندنمایی را نشان می‌دهد. اما گاهی تمرکز و تأمل مخاطب را بر هم می‌زند. مشخص نیست که پوشش یک طرف عرض قاب، در اکثریت قریب به اتفاق نماهای فیلم چه معنایی دارد؟ چرا پنهان‌کاری؟ اگر کل نما دیده می‌شد، بهتر نبود؟

⭕️ آخرین اخبار #سینمایی در 👇👇
http://telegram.me/joinchat/BmCuTDwdg_wkYbDWLL52Bg
🔶بدون مردم مرده ام!
🔸به یاد خسرو شکیبایی
#آرش_فهیم

شكيبايي رويش سينماي انقلاب است و بس! نه فقط به اين خاطر كه پس از انقلاب وارد سينما شد، بلكه به اين دليل كه همراه با انقلاب وارد سينما شد.

⭕️ يكي از تهديدات و تحديدات فرهنگ و هنر انقلاب اسلامي، خاصه سينما، اين است كه در آن گروهي از هنرپيشگان با مهارت بازيگري به مثابه يك هدف برخورد كرده اند. اين گروه كه طيف وسيعي از نقش آفرينان سينما و تلويزيون ايران هستند، با انگيزه هايي كاذب، همچون شهرت طلبي و زراندوزي، بازيگري را هدف قرار داده و به سراغ آن آمده اند. اين امر از زماني شيوع يافت كه سينماي ايران دچار لغزش شد و بيشتر به ورطه گيشه گرايي و پول سالاري رويكرد يافت.

⭕️اما دراين ميان، تعداد انگشت شماري نيز بوده و هستند كه بازي كردن در فيلم و سريال براي آنها يك هدف غايي و نهايي نبوده است. بلكه وسيله اي است براي رسيدن به افق هاي ديگر. يكي از اين افراد «خسرو شكيبايي» بود.

⭕️بازيگري به شدت ايراني و هويتمند كه توانست خود را از فضاي آلوده ستاره سالاري سينماي سال هاي اخير ايران دورنگه دارد. به همين دليل علي رغم اين كه بازيگري توانمند و محبوب مردم بود، اما هيچ گاه شاخص هاي يك ستاره را نداشت؛ ستاره هايي كه به جاي «آسمان» در قعر «زمين» هستند. برخلاف بسياري از هنرپيشه هاي تازه به دوران رسيده كه پس از كسب جايزه اطوارهاي بچه گانه اي از خود بروز مي دهند، خدا را شكر مي كرد. به طوري كه پس از دريافت جايزه بهترين بازيگر مرد از يازدهمين جشن بزرگ سينماي ايران گفت: «بردن اين جايزه، يك جور لطف خدا درحق من بود.» و درجاي ديگري درمصاحبه اي گفته بود: «خدا خودش مرا در مسيري قرار داد و اين اوضاع را برايم فراهم كرد و من هميشه شكرگذاري مي كنم.»

⭕️ شكيبايي برخلاف بسياري از ستارگان دروغين، هيچ گاه تبديل به مدل لباس نشد. عكسش زينت نشريات زرد و بازاري نگرديد زيربار مصاحبه هاي پرآب و تاب و معترضانه نرفت. هيچ وقت در دام جريانات انحرافي و نامردمي نشد و هميشه مرد ماند. با مردم ماند و صراحتا گفت: «بدون مردم مرده ام.»

⭕️ شكيبايي رويش سينماي انقلاب است و بس! نه فقط به اين خاطر كه پس از انقلاب وارد سينما شد، بلكه به اين دليل كه همراه با انقلاب وارد سينما شد. شايد اگر انقلاب اسلامي پيروز نمي شد و همچنان آن فضاي فاسد، مستبدانه و ضدعدالت حاكم مي بود، شكيبايي هيچ گاه وارد سينما نمي شد. آنچنان كه خودش گفته بود «از جانب برخي فيلمسازان پيش از انقلاب دعوت هايي مي شد، اما من درگير بودم و ترجيح مي دادم اگر بخواهم كارم را درسينما شروع كنم از نقطه خوبي باشد.» و اين گونه شد كه نقطه خوب شكيبايي، با پيروزي مردم در انقلاب اسلامي آغاز شد. شكيبايي دراين مورد گفته بود: «انگار انقلاب آمده بود تا پلي ميان گذشته و آينده بزند و دراين ميان تمام هستي و بودن و شدن ما متعلق به آينده شد، حالاهم همان آينده زودرس است و من از اين زود رسيدن خوشحالم، به هرحال بعد از انقلاب رنگين كماني عميق در زندگي بازيگري ام رخ داد و دراين منحني اسامي زيادي از كارهايم برجسته شد.»

⭕️ شروع اوج گيري شكيبايي از تلويزيون و بازي در نقش شهيدمدرس بود. آنجا كه به قول هوشنگ توكلي (كارگردان مجموعه تلويزيوني شهيد مدرس) شكيبايي براي نقش آفريني مدرس، آيت الله خامنه اي - رئيس جمهور آن زمان- را الگوي خود به عنوان يك روحاني مبارز و محجوب قرار داد.

⭕️ خسروشكيبايي از جمله بازيگراني است كه نقش هاي زيادي را به عنوان مبارز انقلابي و رزمنده بازي كرد. فيلم هاي قرمز، ترن، سرزمين خورشيد، كيميا و... از اين جمله آثار هستند.

📸http://l1l.ir/204o

💠خبرنامه سینما انقلاب
@cinemaenghelab
خون تازه در رگ‌های سینمای اجتماعی

#آرش_فهیم

🔸«بیست‌ویک روز بعد» فیلم سر به زیر و بی‌ادعایی است که در میان همهمه بی‌محتوای فیلم‌های مبتذل و روشنفکرنما، همچون برکه‌ای زلال در کویر سوزان است! فیلمی با ساختار و ضرباهنگی درست و ساده که از همان ابتدا، مخاطب را با داستان، فضا و آدم‌های درون فیلم، همراه می‌کند.

🔸مهم‌ترین ویژگی «بیست و یک روز بعد» احیای دوباره سینمای دغدغه مند اجتماعی است. متأسفانه طی یک دهه اخیر، آثاری به عنوان سینمای اجتماعی به خورد مخاطب داده می‌شدند که روایتی‌اشتباهی و پر غرض از کژتابی‌های جامعه نشان می‌دادند. از آنجایی که این طیف از فیلم‌ها عمدتا برای جشنواره‌ها و نهادهای خارج از کشور تولید می‌شدند، تماشاگر داخلی نداشتند.

🔸اما این بار فیلمی روی پرده سینماها رفته که برخلاف فیلم‌های به اصطلاح اجتماعی که در فضایی سترون، تیره و پوچ، مصائب جامعه را به تصویر می‌کشند، تصویری روشن از زندگی در بستری توأم با امید و اضطراب است.

🔸«بیست و یک روز بعد» نیز روایت دست و پنجه نرم کردن انسان با شرایط نامطلوبی است که از سوی جامعه بر او تحمیل می‌شود، اما این بار مردم مبتلا به این مسائل، در دوران رکود و بحران اقتصادی نه تنها دچار فرسایش نمی‌شوند، بلکه در مسیر مبارزه، جوهر وجودی خود را کشف می‌کنند و پرورش می‌دهند.

🔸«21 روز بعد» یادآور حال و هوای آثار کودک و نوجوان دهه 70 است و شباهت زیادی به فیلم‌هایی چون «بچه‌های آسمان» دارد. با این تفاوت که در فیلم مجیدی، نگاه و سیطره جامعه جدید پس از دولت سازندگی و شهری که توسط کارگزاران سازندگی ساخته شده بود را بررسی می‌کند. اما فیلم خردمندان، جامعه را از زاویه دید یک نوجوان نگاه می‌کند. جامعه‌ای که البته در این فیلم، چندان شناخته نمی‌شود و فقط یک بخش از جنوب شهر در قاب این فیلم به نمایش در آمده است. به همین دلیل هم فیلم «بیست‌ویک روز بعد» تنها در سطح نمایش یک موقعیت انسانی باقی می‌ماند. مشکل بزرگ این فیلم ارائه‌ندادن راه حلی فراتر از مبارزه و مقاومت شخصی برای عبور از بحران‌های اجتماعی و اقتصادی است.

🔸پایان‌بندی نمادین فیلم، به جای توقف خیالی قطار به دست قهرمان فیلم، می‌توانست در جهان واقعی، علیه عوامل و زمینه‌های اصلی مشکلات جامعه ختم شود که همان پندارهای سرمایه‌سالارانه و لیبرالیستی است. همان چیزی که معمولا در فیلم‌های به ظاهر اجتماعی و سیاه نمایانه سینمای ما سانسور می‌شود.

#بیست_و_یک_روز_بعد

yon.ir/F1ez5

🔶 به #سینما_انقلاب بپیوندید
@cinemaenghelab
من قاتل پسرتان هستم!

#آرش_فهیم
@CINEMAENGHELAB

⭕️ فیلم «بدون تاریخ ، بدون امضا» به عنوان یک تراژدی، أثر خوش ساخت و سرپایی به نظر می رسد؛ کارگردانی، میزانسن، ضرباهنگ فیلم و نقش آفرینی بازیگران، همه به جا و خوش ترکیب هستند. اما بعد از 120 دقیقه غرق شدن در فضایی پر از فاجعه و التهاب، در نهایت با این پرسش مواجه می شویم؛ «خب، که چی؟».

⭕️ وحید جلیلوند در ادامه فیلم «چهارشنبه 19اردیبهشت» در فیلم دوم خودش نیز تلاش کرده تا با نمایش رنج ها و مصائب بیرونی و اجتماعی، به مکاشفه ای درونی و اخلاقی بپردازد. اما برخلاف فیلم اول که علی رغم تلخی مفرط و داستان فانتزی، مخاطب را به تأمل و پالایش اخلاقی نزدیک می کند، «بدون تاریخ ، بدون امضا» نمی تواند به این هدف نزدیک شود. چرا؟

⭕️ اول اینکه فیلم، حرف تازه ای برای گفتن ندارد و همه نشانه ها، اتفاقات و مضامین مطرح شده در آن، بارها تکرار شده اند. موضوع محوری این فیلم «وجدان درد» است و پیرنگ فیلمنامه عبارت است از: یک نفر که فقط خودش می داند عامل مرگ انسان دیگری است، دچار کشمکش بر سر یک دوراهی می شود. هیچ ضرورتی برای گفتن حقیقت وجود ندارد و هیچ کس او را متهم نمی کند. اما عذاب وجدان، اورا وامی دارد تا بیان حق را بر منفعت شخصی اش ترجیح دهد. این پیرنگ، قبلا در داستان «من قاتل پسرتان هستم» استفاده شده بود. فیلم «پاداش سکوت» هم با اقتباس از روی همین داستان خلق شده که آن هم چنین درونمایه ای داشت.علاوه بر این، سایه ای از «جدایی نادر از سیمین» هم بر این فیلم احساس می شود. ماجرای تقاطع دو زوج از دو طبقه و فرهنگ متعارض بر سر اثبات حقیقت، نقش مایه ای است که قبلا در فیلم اصغر فرهادی بروز یافته بود و جلیلوند هم در فیلم خود به کار برده است.حتی شخصیت پردازی و کنش و واکنش های شخصیت زن طبقه فرودست در این فیلم، شباهت زیادی به شخصیت راضیه در «جدایی...» دارد. بنابر این ، مثل اسم فیلم ما با فیلمی بدون اصالت مواجه هستیم.

⭕️ مشکل دوم این است که با وجودی که فضای فیلم به شدت رئال و نزدیک به دنیای واقعی است اما تراژدی فیلم، بسیار تصنعی ، تحمیلی و اغراق آمیز به نظر می رسد. همه ترفندها در فیلم به کار رفته تا حرکت درام بر مدار «زجر» پیش برود. از نوع رابطه آدم ها با هم گرفته تا حوادث و ... این همه مانور دادن روی تصاویر خون و قبر و مرگ و زجر، چه لزومی دارد؟ و چه تأثیری جز اینکه حرف فیلم –به فرض که درست هم باشد- پشت این همه سیاهی مخفی بماند؟ حتی اغلب قاب های متوسط فیلم به گونه ای طراحی شده اند که خط مورب تیره ای در کنج کادر دیده شود، مثل روبان سیاه گوشه عکس متوفایان!

⭕️ اغراق و افراط در تلخی و پریشانی همچنین باعث شده تا نقد اجتماعی فیلم، غیرقابل باور باشد. چطور می توان باور کرد که مرد جوانی که از توان و قدرت جسمی برخوردار است و خانه و زندگی آبرومندی هم دارد، مرغ مرده و ذبح نشده سر سفره زن و بچه اش بیاورد؟

📸 l1l.ir/2fqh

💠 به #سینما_انقلاب بپیوندید:
@CINEMAENGHELAB
@CINEMAENGHELAB
🔶مرواریدهای عاشق
🔸نگاهی به فیلم «اروند» به بهانه انتشار در شبکه نمایش خانگی

#آرش_فهیم
@CINEMAENGHELAB

⭕️ پوریا آذربایجانی که پیش از این فیلم «تجریش ناتمام» را با تم و مضمون اجتماعی ساخته بود، این بار به وادی متفاوتی قدم گذاشته و یک تراژدی جنگی را نمایش داده است. یک فیلم جاده ای که با تردید آغاز می شود، با رنج و درد ادامه می یابد و با عشق پایان می پذیرد. جوان هایی که هر یک از بخشی از این سرزمین آمده اند تا راه اهریمن را سد کنند. دشمن آن ها را در خاک دفن می کند تا به خیال خودش آن ها را زنده به گور کند، غافل از اینکه جنازه عاشقان راه خدا هم زندگی بخش و احیاگر است. «اروند» به این واقعیت ها وفادار است و نمی توان در آن ردی از تحریف تاریخ را یافت. شاید مهم ترین ویژگی آن، ملموس بودن شخصیت های رزمنده هستند. جوان هایی که در عین پاک و بی غش بودن، بسیار ساده و خاکی و بی ریا هستند و نسل جوان امروز هم به راحتی می تواند با آن ها همذات شوند و همزادپنداری کنند. مثل جوانی که از شهید شدن می ترسد، اما دلیل ترس او بزدل بودن نیست؛ او دلباخته است و هجرت از دلدار را مایه ترس خود می داند. همچنین بازماندگان فیلم، که غریبانه در این روزگار زندگی می گذرانند، برخلاف برخی از فیلم ها، آدم های مفلوک و مردد و پشیمانی نیستند. آن بخش فیلم که حاجی از یونس می پرسد؛ «اگر جنگ شود، حاضر است باز هم به خط برود» و او پاسخ می دهد: «جسم من 70 درصدش رفته اما هنوز 30 درصدش باقی است» را به یاد آورید. که به این ترتیب، از خطر افتادن در ورطه «ضد دفاع مقدس» بودن رهایی یافته است؛ همان معضلی که طی سال های اخیر در برخی از فیلم های دفاعی مقدسی ما باب شده و برای نمایش تلخی ها و برانگیختن حس دلسوزی مخاطب برای ایثارگران، اصل دفاع مقدس زیر سوال می رود. فیلم «اروند» هم با توجه به پرداختن به موضوعی تلخ و تکان دهنده، استعداد تبدیل شدن به چنین آثاری را داشت اما با ترفندهایی ازجمله گفت وگوی بین حاجی و یونس، از این پرتگاه در امان مانده است.

⭕️تنها جای خالی در این فیلم، حماسه است. می شد با افزودن بخش هایی حماسی تر به خصوص به صحنه های جنگی فیلم، ضرباهنگ آن را حس و حال پرشورتری بخشید.

⭕️اما نکته مهم تر، عدم اشاره به واقعیت هایی است که منجر به شهادت 175 غواص و زنده به گور شدن آن ها شد. مخاطب تا پایان نمی فهمد که این رزمندگان، قرار است کجا بروند و چه کنند و چه کسانی عامل اصلی زنده به گور شدن آن ها شدند. شاید اشاره کردن به این گونه موضوعات، همچون صحنه های مستند بدرقه مردم از اجساد پاک غواصان، فیلم را واقعی تر و تأثیرگذارتر می کرد.

⭕️ در دوران بیداد و فوران فیلم های جشنواره پیما و تجاراتی که هر دو هدفی جز سود و تجارت ندارند، باید برای فیلم نجیب و پاکی چون «اروند» تمام قامت احترام گذاشت.
📸 yon.ir/QjnTZ

🔸عضویت درکانال #سینما_انقلاب👇
https://telegram.me/joinchat/AAAAADwdg_ziqjaBTL9bkA
🔴 قتل زالوها با تیغ زنگ زده!

#آرش_فهیم
@CINEMAENGHELAB

💢فیلم جدید مسعود کیمیایی، روایت گر یک موضوع ملتهب و داغ اجتماعی و سیاسی است. برخلاف بسیاری از فیلم های اجتماعی نما که صرفا بر تصاویر اگزوتیک و جشنواره پسند از فقر و نکبت در شهرها و روستاهای ایران محدود هستند، «قاتل اهلی» به عوامل و ریشه های اصلی تحمیل معضلات اجتماعی حمله کرده است. این است که هیچ ابایی از نمایش کلوزآپ های پی در پی از زالوهای خوناشام ندارد و مخاطب با حداقل هوش در می یابد که این زالوها استعاره ای از همان هایی است که موجب ضربه به تولید ملی و اخلال در اقتصاد مقاومتی و اشکال در اشتغال می شوند. همان هایی که باعث و بانی تعطیلی کارخانه ها و بیکاری کارگرها می شوند و فیلم جدید کیمیایی به سراغشان رفته است.

💢فیلم به سبک آثار هالیوودی، یک قهرمان برآمده از سیستم اما ضدفساد سیستم هم دارد؛ جلال سروش با بازی پرویز پرستویی بازمانده ای از نسل مردان پاک سیرت اما گرفتار در هزار توی قدرت و ثروت است که در ضمن، بحران خانودگی و فرزند ناخلف نیز بر زندگی اش سایه افکنده است. با این حال، کیمیایی گویی با تیغی کند و زنگ زده به قتل زالوهای پرقدرت اقتصادی برخاسته است که خب، جنگ با چنین افزاری نتیجه اش از قبل مشخص است.

💢«قاتل اهلی» در ادامه سیر رو به افول سینمای کیمیایی قرار دارد. این فیلم هم با همه اعتبار موضوعی و دغدغه مندی اجتماعی اما در ساختاری وارفته ترسیم شده است. نه شخصیت ها قابل باور هستند و نه اتفاقات داستان از منطق درستی برخوردار هستند. تنها نقطه مثبت فیلم در فرم، «سیاوش» (با بازی امیر جدیدی) است که آن هم به خاطر استراتژی اشتباه فیلمساز در اولویت بندی شخصیت ها و جابجا کردن قصه اصلی و فرعی در فیلم به حاشیه رفته است. پرویز پرستویی نقش خود را چندان خوب ایفا نمی کند و بازی پولاد کیمیایی و پگاه آهنگرانی نیز فاجعه است. برخی از صحنه های کلیدی و حساس فیلم نیز تبدیل به طنز ناخواسته شده اند و خنده مخاطب را بر می انگیزند. مثل صحنه حضور سیاوش در استخر برای انتقام گیری از سرکرده مافیای تبه کاران اقتصادی که معلوم نمی شود چگونه و از چه راهی وارد خانه و استخر خصوصی یک قاچاقچی حرفه ای می شود. این هم از عجایبی است که فقط در فیلم های مسعود کیمیایی اتفاق می افتد!

💢واقعیت این است که سینما هنری جمعی است، اما «قاتل اهلی» یک فیلم خانوادگی است! همه چیز در فیلم فدای روابط پدر و پسری شده است. کاملا آشکار است که کارگردان، تمام تلاش خود را کرده تا فرزندش پولاد را در فیلم برجسته کند. مثل صحنه های طولانی و بی ربط با روایت فیلم که آوازخوانی و کنسرت پولاد را نشان می دهد.

💢واقعیت دیگر، وضعیت تراژیک نسل مسعود کیمیایی است که نشانگر زندگی نابسامان آن هاست. در آن سوی جهان، فیلمسازهای هم سن و سال کیمیایی همچون ایستوود و اسپیلبرگ و اسکورسیزی و ... همچنان با توان و قدرت فیلم می سازند. اما اینجا فیلمسازهایی چون کیمیایی و تقوایی و مهرجویی و بیضایی و هم نسلان آن ها دچار اضمحلال شده اند. دلیل این کهولت هنری برای آن هایی که با زندگی خصوصی این هنرمندان آشنا هستند روشن است. سینما هنر بی رحمی است که خیلی راحت حال و روز فیلمسازها را برملا می کند. اگر یک فیلمساز سلامت جسمی و فکری و روانی و اخلاقی خود را حفظ نکند، فیلم هایش نیز دچار آثار کیمیایی و هم طیف های او می شود.

📸 yon.ir/cxlRQ

🔻 #سینما_انقلاب 🔻
https://telegram.me/joinchat/AAAAADwdg_ziqjaBTL9bkA
💢طنز، هراس و هیجان با آیت الله منتظری
🔸نگاهی به مستند «قائم مقام»

#آرش_فهیم
@CINEMAENGHELAB

⭕️ثبت تاریخ در روایتی مستند، توأم با هیجان، کمدی و هراس، خلاصه‌ای از فیلم بحث‌برانگیز این روزها با عنوان «قائم مقام» است. این مستند درباره سیر تحول یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های سیاسی تاریخ ایران است؛ مستندی که به گفته سازندگان آن، روایتی منصفانه و البته بدون سانسور از زندگی مبارزاتی و فعالیت‌های سیاسی آیت‌الله حسین‌علی ‌منتظری از پیش از انقلاب تا لحظه فوت است. حضور چهره‌هایی چون عمادالدین باقی، هاشمی‌رفسنجانی، محمد منتظری، سیدمحمد خاتمی (البته تصاویر آرشیوی)، داماد آیت‌الله منتظری و برخی از شخصیت‌های سیاسی مطرح دیگر کشور در کنار تصاویر به جا مانده از سوژه، مخاطب را به سفری در اعماق گذشته‌ای نه چندان دور می‌برد. این فیلم، مستندی است پر از نکات و لحظات دراماتیک از تاریخ انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و شخصیت‌های تراز اول آن. موقعیت‌هایی مانند بیان خاطرات ناطق‌نوری از حرف‌های خاص آیت‌الله منتظری به ویژه وقتی سعی می‌کند لحن و بیان منتظری را تقلید کند، دیدن حسام‌الدین آشنا با لباس روحانیت، بخش‌هایی از سخنرانی‌های پرشور منتظری، چگونگی سر درآوردن فیلم‌ها و بیانیه‌های وی از رسانه‌های دولتی انگلیس، افرادی که حکم حصر منتظری و دستور جمع‌آوری عکس‌های او از اماکن عمومی را صادر کردند و...، موقعیت‌هایی ناب هستند که گاه جنبه طنزآمیز می‌یابند و گاه تنبه‌آمیز.

⭕️این فیلم آنچه از سیر تحول آقای منتظری نمایش می‌دهد، موجب حیرت و گاه وحشت می‌شود. تماشای اینکه یک فرد ملقب به فقیه عالی‌قدر و در کسوت جانشینی رهبری انقلاب به جایی می‌رسد که علیه هویت و مبانی فکری و عقیدتی خود قیام می‌کند، مخاطب را دچار شگفتی و هراس می‌کند.

⭕️به جز موضوع فیلم، یعنی «آیت‌الله منتظری» که بسیاری از ناگفته‌های زندگی او برای اولین بار در این فیلم فاش می‌شود ـ آن هم از سوی نزدیکان و حامیانش از جمله فرزند او ـ کارگردان و به ویژه تهیه‌کننده این اثر نیز افرادی جالب هستند. کارگردان این مستند، محمدعلی صدری‌نیاست که به دلیل برنامه طنز اینترنتی «دکتر سلام» مشهور شده است؛ اما تهیه‌کننده این فیلم، یک تازه‌وارد در عرصه رسانه است. مهدی صفارهرندی، فرزند حسین صفارهرندی، سردبیر سال‌های گذشته روزنامه کیهان و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت نهم است. آنچه در این میان جلب توجه می‌کند، عمر سازندگان این اثر است که به حدود 30 سال می‌رسد. در دورانی که مستندسازهای حرفه‌ای و کارکشته حوصله یا جسارت ورود به جعبه سیاه رخدادهای مهم و حساس سیاسی و رمزگشایی از آنها را ندارند، نسلی که در دوران انقلاب حضور نداشتند، در پی کشف و ثبت حقایق تاریخی هستند.

⭕️مستند «قائم مقام» در ساختاری استقرایی طراحی شده است. به این معنا که در هر فصل، یکی از چالش‌های منتظری با نظام را از آغاز و به طور ریشه‌ای روایت می‌کند و این مخاطب است که خود باید به شهود برسد و درباره آن قضاوت کند. هر چند برخی از فصول فیلم، دچار ضعف اطلاعاتی هستند. برای نمونه، فصلی که به ماجرای حمایت منتظری از سیدمهدی هاشمی اشاره می‌کند، برای افراد و جوانانی که هیچ شناختی از ماجرا ندارند، بسیار گنگ است؛ یعنی مخاطبی که نمی‌داند مهدی هاشمی که بوده و چه کرده، نمی‌تواند به عمق فاجعه پی ببرد. بنابراین لازم بود ابتدا هاشمی و فعالیت‌های او معرفی می‌شد، در آن صورت، پشتیبانی منتظری از مهدی هاشمی ـ که برادر داماد وی نیز بود ـ برای بیننده جوان و حتی شیفتگان و پیروان منتظری نیز تکان‌دهنده می‌شد. همچنین طرح برخی از مطالب طی مستند، خام و ناکامل باقی می‌ماند. برای نمونه، در بخش‌هایی از روایت، اتهامات ناروایی از سوی نزدیکان منتظری به مرحوم احمد خمینی نسبت داده می‌شود؛ از جمله اینکه یکی از آنها مدعی می‌شود برخی از مطالبی که از امام درباره منتظری نقل شده، در اصل متعلق به فرزندش بوده و او حرف‌های خود را به امام راحل نسبت داده است! اما در ادامه پاسخی به این ادعاها که نوعی ناجوانمردی علیه احمد خمینی است، داده نمی‌شود. البته این کمبودها که در مقایسه با کیفیت و قوت کار، جزئی و کم به نظر می‌رسد، به محدودیت زمان فیلم برمی‌گردد؛ چرا که باید حجم گسترده‌ای از مطالب در محدوده‌ای که در حوصله مخاطب بگنجد، به تصویر کشیده می‌شد.

⭕️تاریخ انقلاب اسلامی پر از حوادث مکتوم و ناگفته است. حالا که مخالفان انقلاب با دژخیم ماهواره‌ای خود در پی تاریخ‌سازی و جعل وقایع هستند، باید با شتاب بیشتری علیه این دژخیم شورش کرد. مانند «قائم مقام» که روایتی ضد ماهواره‌ای از تاریخ است. ای کاش همه آنهایی که دستی بر دوربین و دلی در گرو حقیقت و عدالت دارند، دست به کار شوند تا جلوی به یغما رفتن تاریخ را بگیرند.

📸 yon.ir/8vWRt

#سینما_انقلاب
https://telegram.me/joinchat/AAAAADwdg_ziqjaBTL9bkA
💢 نسبت سینما با ۹دی چیست؟

به قلم #آرش_فهیم

بیشتر بخوانید↙️
l1l.ir/3j1e
#فتنه_۸۸
#نه_دی

🎞خبرنامه #سینما_انقلاب
https://telegram.me/joinchat/AAAAADwdg_ziqjaBTL9bkA
💢مدیران سینمایی چگونه به فیلم‌های مبتذل کمک می‌کنند؟
#آرش_فهیم
@CINEMAENGHELAB

🔻 آیا افزایش سرسام آور فیلم‌های مبتذل‌، چه روی پرده سینماها و چه در شبکه نمایش خانگی، ناشی از نزول سلیقه مخاطب است؟ آیا گسترش و فروش بالای چنین آثاری، حاصل فعل و انفعال‌های بازار و از توابع عرضه و تقاضاست؟ پاسخ این پرسش‌ها به طور کلی و مطلق منفی نیست. به هر حال در شرایطی هستیم که فقط بخش اندکی از مردم به سینما می‌روند و همان اندک هم به آثار سرگرم‌کننده تمایل دارند. متأسفانه به دلیل سیاستگذاری‌های ‌اشتباه و تفکیک جریان‌های سینمایی، سرگرمی و جذابیت در سینما و عرصه فرهنگ و هنر ما اغلب با ابتذال همراه است، درحالی که داشتن رویکردهای محتوایی مثبت با سرگرم کنندگی و جذابیت منافاتی ندارد.

🔻اما با اندکی مطالعه بر رفتارهای مدیران سینمایی، در بخش‌های مختلف، می‌توان دریافت که بخشی از تورم ابتذال در سینمای امروز ایران، ناشی از این رفتارهاست. به طور مثال، کافی است به صحبت‌های منتشر شده از ابراهیم داروغه‌زاده، معاون محترم نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی و دبیر جشنواره فیلم فجر در برنامه شهرفرنگ شبکه خبر سیما، دقت کنید. تنها اثری که این مدیر ارشد سینمایی از آن یاد کرد، یک سریال دون مایه و ضدخانواده بود! هر چند که شاید داروغه زاده، علاقه چندانی هم به این سریال نداشته باشد، اما وقتی در یک برنامه زنده تلویزیونی به اظهار نظر درباره این اثر می‌پردازد، سایر رسانه‌ها این بخش از حرف‌های وی را برجسته می‌سازند و تیتر گزارش‌های مربوطه می‌شود. به این ترتیب، یکی از مدیران موثر سازمان سینمایی، به‌طور خواسته یا ناخواسته به گرم کردن بازار و فضاسازی رسانه‌ای به سود یک سریال که در تعارض با اهداف فرهنگی کشور هم هست کمک می‌کند.

🔻 البته این فقط یک مثال بود، وگرنه مسئولان و رسانه‌های وابسته به آنها هر روز اقدامات مشابهی را انجام می‌دهند. وقتی صفحات فرهنگی و سینمایی روزنامه‌های دولتی را ورق می‌زنیم، هر روز با اخباری که سعی در برجسته کردن چنین آثاری دارند مواجه می‌شویم. اما مسئولان و رسانه‌های آنها چنین رفتاری را برای محصولات ارزشی، مثلا فیلم‌های دفاع مقدسی هیچ‌گاه انجام نمی‌دهند. معمولا نیز مدیران بخش‌های مختلف سازمان سینمایی، در واکنش به انتقادات، از حمایت‌های مادی به فیلم‌های ارزشی خبر می‌دهند. چند روز قبل، بنیاد سینمایی فارابی گزارشی را منتشر کرد که کمک‌های مالی این بنیاد به برخی از این فیلم‌ها را نشان می‌داد. اما درباره این موضوع باید گفت، اول؛ این حمایت‌ها برای سایر فیلم‌ها هم بوده و این گونه نیست که بنیاد فارابی، یک اقدام حمایتی خاص برای این نوع فیلم‌ها انجام دهد. دوم؛ حمایت از یک اثر فرهنگی فقط به پرداخت بودجه برای تولید خلاصه نمی‌شود. حمایت‌های پس از تولید و در زمان اکران مهم‌تر از کمک مالی در حین ساخت یک اثر است. حمایت‌هایی چون فضاسازی و بازارگرمی - مثل کاری که داروغه‌زاده برای یک سریال انجام داد- و جریان‌سازی رسانه‌ای، نقش موثری در بهتر دیده شدن آثار دارد.

📸 yon.ir/Vty6P

🎞خبرنامه #سینما_انقلاب
https://telegram.me/joinchat/AAAAADwdg_ziqjaBTL9bkA
📌نگاهی به فیلم #تختی ساخته بهرام توکلی

🔺معلق میان درام و مستند

🖌 #آرش_فهیم

🔹«تختی» بین درام و مستند معلق مانده؛ بیشتر بار زیباشناختی فیلم، بر پایه بازسازی نزدیک به واقع موضوع قرار گرفته است. می‌توان گفت که حاصل تلاش فیلمساز در این زمینه به نتیجه رسیده است. اما بهرام توکلی در این فیلم نیز همچون اثر قبلی‌اش یعنی «تنگه ابوقریب» به قدری بر بازسازی و مستندنمایی متمرکز شده که برخی از ضروریات عمق بخشیدن به درام را فراموش کرده یا جدی نگرفته است.
«تختی» قرار بوده یک روایت زندگینامه‌ای و به اصطلاح بیوگرافیک باشد؛ یک پرتره دراماتیک از شخصیتی که برای بسیاری از مردم ما فقط نامش با عنوان «جهان پهلوان» شناخته می‌شود و اسم برخی از گذرگاه‌ها و ورزشگاه‌های شهرهای مختلف سرزمینمان به نام او نامگذاری شده است. وقتی یک کارگردان، مدعی ساخت یک فیلم سینمایی داستانی درباره یک قهرمان-پهلوان ملی است، اصلی‌ترین و ابتدایی‌ترین انتظاری که از وی می‌رود این است که در فیلم خود، این شخصیت را به ما معرفی کند و غبارها و ابهامات حیات وی را بزداید. اما واقعیت این است که «تختی» بهرام توکلی چنین کاری نمی‌کند!

🔹در این فیلم، از زمان کودکی تختی تا دم مرگ او به تصویر کشیده شده است. اما هیچ یک از نقاط عطف و تحول زندگی این اسطوره بزرگ تاریخ ورزش ایران، جان نگرفته است. یعنی در نهایت مشخص نیست که غلامرضا تختی چرا با سایر هم رده‌ای‌های خودش متفاوت بود و یک جهان پهلوان شد؟ این درحالی است که طبق اصول فیلم بیوگرافیک، وقتی فیلمساز، سیر زندگی یک شخصیت از سطح پایین به نقطه اوج را طراحی می‌کند، باید عوامل انگیزشی این اوج‌گیری را نیز ترسیم نماید. ابتدا می‌بینیم که تختی، یک پسر بچه معمولی و بلکه ضعیف است. اما چند سال بعد، در جایگاه یکی از زبده‌ترین کشتی گیرهای جهان قرار می‌گیرد. اما معلوم نمی‌شود که چرا شخصیتی که مربیانش ابتدا او را مردود می‌کنند، این چنین شکوفا می‌شود!

🔹همچنین برخی از لحظات طلایی فیلم، به خاطر همین کمبود، در حد نمایشی سطحی باقی مانده است. مثل سکانس کلیدی و حماسی فیلم که در آن تختی، ابتدا سه بر صفر از حریف خود عقب می‌افتد، اما بعد از زخمی شدن، دگرگون می‌شود و رقیبش را خاک می‌کند. هیچ معلوم نمی‌شود که چه در درون تختی رخ می‌دهد که در دم، او را متحول و قوی می‌سازد.

🔹مرز بین فیلم داستانی و مستند با محوریت قهرمانان، در همین لحظات شکل می‌گیرد که فیلمساز بتواند بارقه‌های شخصیتی قهرمان خود را نمایان و به روح و قلب مخاطب منتقل سازد.

💠 به #سینما_انقلاب بپیوندید:
👇👇
https://telegram.me/joinchat/AAAAADwdg_xxInYsZOgf8A
نگاهی به فیلم #قصر_شیرین ساخته #رضا_میرکریمی
🔺مبتلا به سندروم فروپاشی نمایی خانواده

به قلم #آرش_فهیم

💢 #قصر_شیرین با اینکه در یک ارزیابی خوشبینانه، نهایتا اثری متوسط قلمداد می‌شود و با یک فیلم برجسته و ماندگار فاصله دارد، اما از معدود فیلم‌های سی و هفتمین جشنواره فجر است که قواعد ژانر را رعایت کرده است؛ فیلم جدید میرکریمی، براساس الگوی کلاسیک ژانر جاده‌ای ساخته شده است.

💢یکی از اشتباهات رایج این است که هر فیلمی در طول یک مسافرت اتفاق بیفتد را در ژانر جاده‌ای دسته‌بندی می‌کنند. درحالی که در این گونه فیلم‌ها، طی مسیر، تمثیلی از زندگی است و باید یک تحول رخ بدهد؛ سربالایی، شراشیبی، کمربندی و پیچ، دلالت‌هایی درباره فراز و نشیب‌ها و پیچیدگی‌های حیات شخصیت‌های درگیر فیلم هستند. مثل اتفاقی که در «قصر شیرین» افتاده است. سفر شخصیت اصلی فیلم، استعاره‌ای از سیر تحول اوست.
«جلال» با بازی حامد بهداد، شمایل یک آنتاگونیست را دارد؛ یک شرور منفیِ منفعت طلب که خانواده‌اش را رها کرده و حتی حاضر نیست فرزندان خود را هم ببیند، اما به ناچار، با دو بچه در یک مسیر همراه می‌شود و طی این تجربه و سفر با بچه‌ها با روی دیگری از زندگی هم آشنا می‌شود و به پالایشی نرم و کمرنگ می‌رسد. بخشی از زیبایی شناسی فیلم، بر اساس تضاد و تقابل شیرینی و لطافت بچه‌ها با تلخی و زشت رفتاری پدرشان شکل گرفته است. بچه‌هایی که صدای فطرت انسانی هستند؛ پسر، قانون و غیرت را به او تذکر می‌دهد و دختر هم فراخوان اخلاق و نیکی است. کارگردان، به خوبی از بازیگران کودک خود بازی گرفته است و این از نقاط قوت بارز فیلم است، اما شخصیت پردازی آن‌ها اغراق‌آمیز است و بچه‌های فیلم، غیرواقعی هستند و از حالت عادی بسیار فراتر رفته‌اند.

💢اما اطوارهای شبه روشنفکرانه‌ای که بر فیلم سایه افکنده‌اند، اخلاقگرایی و فطرت‌جویی فیلم را خنثی کرده‌اند. نمایش خانواده‌های از هم پاشیده و غلظت دشمنی و تقابل فرزندان با پدر یا مادرهایشان، سندرم شایع در این دوره از جشنواره فجر است که در بسیاری از فیلم‌ها دیده می‌شود. میرکریمی، روزگاری از فیلمسازان مستقل و خلاف جریان غالب در سینمای ایران بود، اما چند سالی است که از وضعیت تأثیرگذاری و جریان‌سازی به فیلمسازی تأثیرپذیر و تابع تبدیل شده است.

💢از نظر ساختاری نیز این همه تأکید بر پنهان‌کاری و ارائه قطره چکانی اطلاعات و مناسبات، بلای جان «قصر شیرین» شده است. مسئله‌ای که باعث خواهد شد تا مخاطب عام از فیلم خسته شود و نتواند به راحتی با داستان فیلم ارتباط برقرار کند. طوری که روایت فیلم، شبیه پازلی است که برخی از قطعاتش مفقود است. شخصیت موثر اما غایب فیلم یعنی «شیرین» از معما فراتر رفته و به قفلی می‌ماند که کلید آن در فیلم گم شده است. همچنان که معلوم نیست اصلا این داستان و شخصیت‌ها چرا در آن منطقه ایران حضور دارند. بی‌هویتی جغرافیایی نیز معضل دیگر این فیلم است.

@CINEMAENGHELAB
💢نگاهی به فیلم طلا ساخته پرویز شهبازی
🔺صعود دلار، سقوط درام

🖌 #آرش_فهیم

🔻فیلم «طلا» به رغم برخورداری از ساختاری چشم نواز و روایتی پرتلاطم اما به خاطر ضعف در فیلمنامه و گرفتار شدن در برخی کلیشه‌های محتوایی، در حد یک فیلم متوسط باقی مانده است.
فیلم جدید پرویز شهبازی، دلار را محور درام قرار داده تا به نقد رسوخ سرمایه‌داری در مناسبات جامعه امروز ایران بپردازد. طوری که در داستان، همه افرادی که سر و کاری با دلار دارند، سرنوشتی تراژیک پیدا می‌کنند و در مقابل، آن‌هایی که به سمت تولید و خلاقیت می‌روند، رستگار می‌شوند؛ برخلاف اغلب فیلم‌هایی که ادعای اجتماعی بودن دارند و به پایان باز ختم می‌شوند، «طلا» دارای پایانی بسته و صاحب نتیجه‌گیری است.

🔻«طلا» اما در فیلمنامه، کم‌مایه و غیرمنطقی به نظر می‌رسد. یکی از عواملی که باعث شده تا داستان فیلم، پخته و کامل به نظر نرسد، عدم شخصیت‌پردازی دقیق و عمیق است. کاراکتر که بتواند همدلی و هم‌ذات‌پنداری مخاطب را برانگیزد در فیلم وجود ندارد. کاراکترهای منفی فیلم هم انگیزه‌هایشان چندان قابل درک نیست. این در حالی است که چنین فیلمی باید از مسیر روانکاوی آدم‌های داستان پیش برود و از این راه، مخاطب را به درکی جدید و رو به جلو از موضوع خود برساند. اما مخاطب نمی‌تواند به کاراکترهای فیلم نزدیک شود.

🔻همچنین اتفاقات مهم در «طلا» به شکلی غیر منطقی رخ می‌دهند. به طور مثال، دریا (نگار جواهریان) می‌فهمد که منصور (هومن سیدی) درباره مبلغ پول سرقت شده از گاوصندوق دروغ گفته و عامل مرگ پدرش شده است، اما باز هم به او کمک می‌کند تا به هدفش یعنی گریختن از ایران برسد!

🔻همچنین برخی از نقش‌مایه‌های کلیشه‌ای، جنبه‌های مترقی محتوای فیلم را خنثی کرده است. یکی از موتیف‌های شایع در سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر، نمایش چهره‌ای از هم گسیخته از خانواده و به ویژه منفی نشان دادن پدرهاست. پرویز شهبازی نیز از جمله همراهان این موج کاذب و کف‌آلود است و تحت تأثیر پروژه خانواده ستیزی در سینما قرار گرفته است. در فیلم «طلا» نیز همه خانواده‌ها فروپاشیده هستند، به جای خانواده، گروه دوستی مأمن و ناجی آدم‌هاست و به شکلی اغراق‌آمیز، پدرها موجوداتی منفور و در ستیز با فرزندان خود هستند. طوری که حتی یک خانواده سالم در این فیلم دیده نمی‌شود و دریغ از وجود یک پدر خوب! این یعنی ارتباط فیلمساز و فیلم او با واقعیت و جامعه، ضعیف است.

💠 به #سینما_انقلاب بپیوندید:
👇👇
https://telegram.me/joinchat/AAAAADwdg_xxInYsZOgf8A
💢شیوه شهید آوینی در نقد نویسی
📌فیلم ، فرم ، مبارزه

#آرش_فهیم
📸 yon.ir/lXwGO

🔹شهید آوینی، «سینمای مبارزه» را به عنوان آرمان خود معرفی کرده بود: « سينماي مبارزه بايد منظر غايي و مقصود نهايي دست اندركاران محترم امور سينمايي كشور باشد. اگر امت مسلمان ايران هويت حقيقي خويش را در مبارزه يافته است، سينماي ايران نيز بايد هويت مستقل خويش را در سينماي مبارزه پيدا كند.» در نقد نیز می توان آوینی را پایه گذار نقدی مبتنی بر مبارزه دانست. مبارزه ای برای اعطای هویت به هنر هفتم. دغدغه هویت را به زیبایی می توان در همه یادداشت های سینمایی آوینی یافت.

🔹قالب شكنی و نوگرایی، مهم ترین خصلت فرهنگی شهید آوینی بود. در حوزه نگارش نقد فیلم نیز او این گونه بود. در روزگار زیست انقلابی شهید آوینی، آنچه به عنوان نقد فیلم منتشر می شد از دو حالت خارج نبود؛ نقدهای سینمایی یا محتوا زده بودند که این نوع نوشته ها بیشتر در نشریات سیاسی و روزنامه ها درج می شدند یا فرمالیستی. نقدهای فرم زده هم در مجله های هنری و تخصصی سینما به چاپ می رسیدند. اما شهید آوینی پایه گذار نوع تازه ای از نقد نویسی در ایران شد که تا آن زمان سابقه نداشت. نقدهای آوینی در عین حال که محتوا زده و صرفا ایدئولوژیک نبود اما در فرمالیسم هم باقی نمانده بودند. او تأکید کرده بود که نقد محتوا در سینما بیهوده است و فرم را بر محتوا غالب می دانست. اما هیچ گاه در نقدهای خود ، ارزیابی ساختار و فرم یک فیلم را بدون در نظر گرفتن هویت و جهت گیری خود و أثر مورد نقد، انجام نمی داد.

🔹نوشته های سینمایی این شهید هم در ادامه سایر فعالیت های وی قرار داشت و منبعث از هویت دینی و انقلابی او بودند. یعنی نقدهای شهید آوینی به جای آنکه ژورنالیستی یا فرمالیستی باشند، معرفتی و مکاشفه گرانه بودند. دقیقا مثل مستندهایی که می ساخت، همچون «روايت فتح»، «خان گزیده ها» و ... آويني در اين آثار، شيوه و سبك جديدي را در مستندسازي بنا كرد كه پيش از اين سابقه نداشته است. مستندهایی که ورای حوادث جنگی، تکاپویی برای کشف حقیقت و مسئولیت انسان در این دنیا بودند. مستندهایی که به بیان مرحوم دکتر محمد مددپور به عنوان «سینمای اشراقی» شناخته شدند. این عنوان، اشاره به رویکرد معنوی و حق طلبانه این آثار است که در نقدها و نوشتار سینمایی خالق روایت فتح نیز ادامه پیدا کرد.

🔻بیشتر بخوانید🔻
🖇 yon.ir/4QEz2

💠 به #سینما_انقلاب بپیوندید:
@CINEMAENGHELAB
💢مسیر رو به انحطاط فیلمسازی مسعود اطیابی

🔰از خروس جنگی تا خرس های مفنگی!

🔻حدود یک دهه قبل، فیلمی به کارگردانی مسعود اطیابی با نام «خروس جنگی» ساخته شد که نمونه یک کمدی سالم بود. فیلمی که با دغدغه انسجام خانواده ساخته شد و بدون استفاده از شوخی های زشت و کلام غیراخلاقی، مخاطب را سرگرم و شاد می ساخت. اما در این یک دهه، گویی مسعود اطیابی مسیری رو به عقب را طی کرده است. چون ویژگی های أثر جدید این فیلمساز، کاملا معکوس «خروس جنگی» است!
«تگزاس 2» فیلمی است که مطابق مد روز –و به سطحی ترین شکل ممکن- بیش از هر چیز به لودگی آلوده است! کار جدید اطیابی از آن فیلم هایی است که اصل و اساس ساخته شدنش بر پایه اشاره به اسافل اعضاست. یعنی برخلاف فیلم هایی که یک داستان دارند و مطابق آن موقعیت کمدی شکل می گیرد، در فیلم هایی مثل «تگزاس2» فیلمساز ابتدا چند حرف و حرکت بی شرمانه و مقداری شوخی جنسی پیدا می کند و سپس بر پایه آن، داستان خودش را شکل می دهد!

🔻چون اگر ماجراها و موضوعات غیراخلاقی را از فیلم حذف کنیم، تقریبا با یک اسکلت خالی از اتفاق و درام در این فیلم مواجه می شویم. فقط کافی است یک سوم اول فیلم را بررسی کنیم؛ نیم ساعتی که بخش اعظم داستان را دعوای دو جوان به خاطر اینکه پدر دیگری با مادر آن یکی ازدواج کرده تشکیل داده! دیالوگ های فیلم نیز از عبارات دوپهلو شکل گرفته است؛ دیگر کار به جایی رسیده که کاراکترهای فیلم، به یکدیگر مستقیم دشنام ناموسی می دهند، البته با جملاتی ناقص تر. موقعیت های کمدی فیلم نیز دقیقا شبیه به دیالوگ هایش است. مثلا یکی از جوان ها وقتی می بیند شوهر مادرش، پیژامه پدر فوت شده اش را پوشیده، به جان او می افتد تا شلوار را از پای او پایین بکشد و تا مدتی برای پیژامه مرثیه خوانی می کند و چون شیء مقدسی با آن برخورد می کند.

🔻کارگردان حتی بازی متفاوتی هم از بازیگران خودش نگرفته است و آن ها را جلوی دوربین رها کرده تا هر طور می خواهند رفتار کنند؛ سام درخشانی و پژمان جمشیدی، در این فیلم همان زوج سریال «پژمان» هستند. حتی بازیگران توانمند و قدیمی فیلم مثل مهدی هاشمی و ژاله صامتی نیز نقش آفرینی قابل توجهی در این کار ندارند و یک نمره منفی در کارنامه آن ها محسوب می شود.

🔻در خلاصه داستان «تگزاس2» نوشته شده که «هیچ وقت یک ایرانی را تهدید نکن، علی الخصوص تو تهران» که بیشتر برای یک کمدی با بار حماسی و اکشن مناسب است، این درحالی است که حتی مردان فیلم نیز مردانگی ندارند و بهتر بود برای معرفی این فیلم نوشته می شد؛ «چند خرس مفنگی در پراید صورتی!» همین مسائل است که باعث شده بگوییم مسعود اطیابی مسیری رو به انحطاط را در فیلمسازی طی کرده است.

#آرش_فهیم
📷 b2n.ir/46532

🎞خبرنامه #سینما_انقلاب
https://telegram.me/joinchat/AAAAADwdg_ziqjaBTL9bkA
🔴 آلفرد هیچکاک هم جشنواره فجر را تحریم کرد!

✍🏻#آرش_فهیم

🔰#سینما_انقلاب | ماجرای تحریم جشنواره های هنری فجر، شباهت بسیاری به «مک گافین» در سینما دارد. منظور از مک گافین، اتفاق یا عنصری در داستان یک فیلم است که باعث خودنمایی شخصیت ها و پیشبرد داستان می شود، اما در نهایت هیچ اهمیتی نداشته و به اصطلاح، «سرِکاری» است؛ مک گافین یعنی ایجاد تعلیق و هیجان با هیچ و پوچ! عنصری که در فیلم های آلفرد هیچکاک به وفور استفاده می شد. هیچکاک در آثارش بارها از «مک گافین» استفاده کرده بود. به طور مثال در فیلم «روانی» پول های دزدیده شده توسط مارین، یک «مک گافین» هستند که هم شخصیت او را برملا می سازد و هم کشمکش و تنش را در داستان فیلم آغاز می کند اما رفته رفته اهمیت خود را از دست می دهد و به فراموشی سپرده می شود و نقشش در داستان از بین می رود.

🔹موج تحریم جشنواره های فجر سال 98، خاصه سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر، با قضیه «مک گافین» در سینما قابل مقایسه است. اتفاقی است که درون و جایگاه بسیاری از افراد را در این بزنگاه برملا کرده، عامل ایجاد اضطراب و تعلیق است و با گذشت زمان، اهمیتش را از دست می دهد و از خاطره ها محو می گردد. درست مانند 10 سال قبل در همین روزها. آن دوره هم برخی از هنرمندان سفارت نشین، ساز تحریم جشنواره را کوک کردند تا صدای تفرقه را در جامعه بلند کنند. اما فقط خودشان را رسوا کردند. چون نه به دولت و جشنواره آسیبی وارد شد و نه اینکه یادی از آن حرکت مانده است.

🔹کارگردانی که از ساخت آخرین فیلم او نزدیک به 20 سال می گذرد،اعلام کرده که جشنواره فیلم فجر را تحریم کرده است! کم مانده است اعلام کنند، مرحوم عباس کیارستمی نیز از گور، حکم به تحریم داده. حالا که این طور شد ، بعید نیست رسانه های بیگانه اعلام کنند که آلفرد هیچکاکِ فقید، که ساکن آمریکا بود و 40 سال از درگذشتش گذشته، بیانیه صادر کرده و گفته که در اعتراض به سپاه پاسداران، امسال به جشنواره فیلم فجر نمی آید!

🔹آن هایی که هر روز سال را در پیچ و خم اخبار و رویدادهای سینمایی می گذرانند خبر دارند که این قماش،هر سال برای راه یافتن به جشنواره فجر و راه رفتن روی فرش قرمز آن، لحظه شماری می کنند. برخی بازیگران که برای دست یافتن به سیمرغ های فجر، له له می زدند و مدت هاست که حتی در حاشیه جشنواره به یک پلومرغ هم دست نیافته اند و مثل گربه ای که دستش به گوشت نمی رسد، از بو دادن آن دم می زنند. غافل از اینکه مردم با استقبال خیره کننده از بلیت های جشنواره، نشان دادند که حرف تحریم کنندگان را تخم مرغ هم حساب نمی کنند!

🔹همان طور که مک گافین،به رغم بی ارزش بودنش باعث شناخته شدن شخصیت های یک درام می شود، تحریم جشنواره فجر هم با اینکه کم اهمیت است، فرصتی شد تا برخی هنرمندان، آن روی خود را نشان دهند و معلوم شود که دلشان با چه کسی است. معلوم شد، بازیگرها یا فیلمسازانی که اصلا فیلمی در جشنواره فجر ندارند و فریاد تحریم جشنواره را می زنند، تا چه حد صادق و روراست هستند. ای کاش مسئولان فرهنگی نیز از این «مک گافین» برای خلق داستانی به سود مردم استفاده کنند.

📎 b2n.ir/179886
#جشنواره_فجر
#سینما_انقلاب
🔰 @CINEMAENGHELAB