💠 مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای: باید به گونه ای پیشرفت کنیم که ۵۰ سال بعد هر نخبه ای و هر کسی که در جهان خواست تازههای علم را فرا بگیرد، ناچار به دانستن زبان فارسی باشد.
💠 بنا به رهنمود فوق، سوالی که مطرح می شود این است که تا چه اندازه سیاست ها و آییننامه های وزارت علوم (ارتقاء و تشویقی) همراستا با تحقق این هدف و تقویت زبان فارسی است؟
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
💠 بنا به رهنمود فوق، سوالی که مطرح می شود این است که تا چه اندازه سیاست ها و آییننامه های وزارت علوم (ارتقاء و تشویقی) همراستا با تحقق این هدف و تقویت زبان فارسی است؟
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔶 مواجهۀ صحیح با نظامهای رتبهبندی دانشگاهها و تأثیرگذارترین شاخصهای مربوطه
🖋 وحید احسانی
💠 طی سالیان اخیر، نظامهای رتبهبندی دانشگاهها در سراسر جهان رشد چشمگیری داشتهاند. برای دانشگاهها دیگر این پرسش که «آیا اصولاً به نظامهای رتبهبندی نیاز داریم یا نه؟» یا این که «آیا با حضور و فعّالیت آنها موافق هستیم یا نه؟» موضوعیّت ندارد، چرا که به هر حال آنها وجود دارند و دانشگاهها با یک «عمل انجام شده» مواجه شدهاند. فعّالیت نظامهای رتبهبندی و فهرستهایی که هر ساله اعلام میکنند، دانشگاهها را چه در سطح ملّی و چه در سطح بینالمللی تحت فشارهای رقابتی شدیدی قرار داده و موضوعات مربوطه، در ادبیات مشترک آموزش عالی رواج یافتهاست. با وجود این که نظامهای رتبهبندی هم از حیث روششناسی و هم از لحاظ مفهومی مورد نقد هستند، امّا در عمل، همه از آنها استفاده میکنند. بنابراین، اکنون پرسش مهمتر این است که «مواجهۀ مناسب با نظامهای رتبهبندی و استفادۀ بهینه از آنها چگونه است؟». استفادۀ ناآگاهانه از نظامهای رتبهبندی معادل توجه صرف به ارزش اسمی امتیازها/رتبههای نهایی آنهاست و در مقابل، استفادۀ آگاهانه مستلزم نگاه کردن به آنها به عنوان منابع خام اطّلاعات، توجه دقیق به شاخصهای بهکاررفته در هر کدام از آنها و تفسیر کردن تغییراتِ امتیاز/رتبۀ دانشگاهها بر اساس شاخصها و سوگیریهای موجود در هر نظام رتبهبندی است. دانشگاههایی که بخواهند به صورت منفعل و غیرنقّادانه سرنوشت خود را به نظامهای رتبهبندی سپرده و صرفاً بر بهبود رتبه/امتیاز خود در این نظامها متمرکز شوند به شدّت آسیب خواهند دید. دانشگاهها نباید اجازه دهند که نظامهای رتبهبندی ملّی یا بینالمللی، تعریف خود از «دانشگاه مطلوب» را به آنها تحمیل کرده و با این کار اولویتهای مهمتری چون نیازهای منطقه، سنّت و هویت دانشگاه، رسالت ملّی دانشگاه و امثال آن به حاشیه رانده شوند.
💠 از آنجا که در مقایسه با پژوهش و بروندادهای پژوهشی، برای ارزیابی آموزش، امکانات، ابزار و شاخصهای بسیار محدودتری وجود دارد، نظامهای رتبهبندی دانشگاهها بیشتر مبتنی بر پژوهش هستند و لذا تمرکز بر آنها به غفلت بیشتر از «آموزش» منجر خواهد شد. با این وجود، استفادۀ آگاهانه و هدفمند از نظامهای رتبهبندی میتواند برای دانشجویان، سیاستگذاران و مؤسسات آموزشی فوایدی به همراه داشتهباشد. به ویژه، در مورد نظام آموزش عالی ایران که با معضل ناکارآمدی و عدماثربخشی (یا لااقل، اثربخشی اندک) مواجه است. بنابراین، مهمترین مسئله برای دانشگاههای ایران در رابطه با نظامهای رتبهبندی، مواجهۀ آگاهانه، هدفمند و هوشمندانه با آنهاست که مستلزم شناخت دقیق نظامهای رتبهبندی است. در این راستا، هدف پژوهش حاضر شناخت فضای مشترک حاکم بر نظامهای رتبهبندی دانشگاهها و ارائۀ تصویری قابل قبول از شاخصهای به کارگرفتهشده در آنهاست.
💠 بنابراین، پرسش کلّی پژوهش آن است که «تأثیرگذارترین شاخصها در تعیین رتبۀ دانشگاههای ایران در نظامهای رتبهبندی دانشگاهها کدامند؟». یعنی میخواهیم بدانیم که اگر دانشگاههای کشور بخواهند برای ارتقاء رتبۀ خود در نظامهای رتبهبندی برنامهریزی کنند، بهبود وضعیّت خود بر اساس کدام شاخصها را باید بیشتر مورد توجه قرار دهند.
💠 یافتهها و نتایج حاصل از این مطالعه در قالب یک مقاله گزارش شده و در فصلنامۀ رهیافت مورد پذیرش و در نوبت چاپ قرار گرفته است. جهت دسترسی به نسخۀ زودآیند مقاله و ملاحظۀ نمودارهای مربوط به یافتهها به لینک زیر مراجعه فرمایید: 👇👇👇
تأثیرگذارترین شاخصهای نظامهای رتبهبندی دانشگاهها
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🖋 وحید احسانی
💠 طی سالیان اخیر، نظامهای رتبهبندی دانشگاهها در سراسر جهان رشد چشمگیری داشتهاند. برای دانشگاهها دیگر این پرسش که «آیا اصولاً به نظامهای رتبهبندی نیاز داریم یا نه؟» یا این که «آیا با حضور و فعّالیت آنها موافق هستیم یا نه؟» موضوعیّت ندارد، چرا که به هر حال آنها وجود دارند و دانشگاهها با یک «عمل انجام شده» مواجه شدهاند. فعّالیت نظامهای رتبهبندی و فهرستهایی که هر ساله اعلام میکنند، دانشگاهها را چه در سطح ملّی و چه در سطح بینالمللی تحت فشارهای رقابتی شدیدی قرار داده و موضوعات مربوطه، در ادبیات مشترک آموزش عالی رواج یافتهاست. با وجود این که نظامهای رتبهبندی هم از حیث روششناسی و هم از لحاظ مفهومی مورد نقد هستند، امّا در عمل، همه از آنها استفاده میکنند. بنابراین، اکنون پرسش مهمتر این است که «مواجهۀ مناسب با نظامهای رتبهبندی و استفادۀ بهینه از آنها چگونه است؟». استفادۀ ناآگاهانه از نظامهای رتبهبندی معادل توجه صرف به ارزش اسمی امتیازها/رتبههای نهایی آنهاست و در مقابل، استفادۀ آگاهانه مستلزم نگاه کردن به آنها به عنوان منابع خام اطّلاعات، توجه دقیق به شاخصهای بهکاررفته در هر کدام از آنها و تفسیر کردن تغییراتِ امتیاز/رتبۀ دانشگاهها بر اساس شاخصها و سوگیریهای موجود در هر نظام رتبهبندی است. دانشگاههایی که بخواهند به صورت منفعل و غیرنقّادانه سرنوشت خود را به نظامهای رتبهبندی سپرده و صرفاً بر بهبود رتبه/امتیاز خود در این نظامها متمرکز شوند به شدّت آسیب خواهند دید. دانشگاهها نباید اجازه دهند که نظامهای رتبهبندی ملّی یا بینالمللی، تعریف خود از «دانشگاه مطلوب» را به آنها تحمیل کرده و با این کار اولویتهای مهمتری چون نیازهای منطقه، سنّت و هویت دانشگاه، رسالت ملّی دانشگاه و امثال آن به حاشیه رانده شوند.
💠 از آنجا که در مقایسه با پژوهش و بروندادهای پژوهشی، برای ارزیابی آموزش، امکانات، ابزار و شاخصهای بسیار محدودتری وجود دارد، نظامهای رتبهبندی دانشگاهها بیشتر مبتنی بر پژوهش هستند و لذا تمرکز بر آنها به غفلت بیشتر از «آموزش» منجر خواهد شد. با این وجود، استفادۀ آگاهانه و هدفمند از نظامهای رتبهبندی میتواند برای دانشجویان، سیاستگذاران و مؤسسات آموزشی فوایدی به همراه داشتهباشد. به ویژه، در مورد نظام آموزش عالی ایران که با معضل ناکارآمدی و عدماثربخشی (یا لااقل، اثربخشی اندک) مواجه است. بنابراین، مهمترین مسئله برای دانشگاههای ایران در رابطه با نظامهای رتبهبندی، مواجهۀ آگاهانه، هدفمند و هوشمندانه با آنهاست که مستلزم شناخت دقیق نظامهای رتبهبندی است. در این راستا، هدف پژوهش حاضر شناخت فضای مشترک حاکم بر نظامهای رتبهبندی دانشگاهها و ارائۀ تصویری قابل قبول از شاخصهای به کارگرفتهشده در آنهاست.
💠 بنابراین، پرسش کلّی پژوهش آن است که «تأثیرگذارترین شاخصها در تعیین رتبۀ دانشگاههای ایران در نظامهای رتبهبندی دانشگاهها کدامند؟». یعنی میخواهیم بدانیم که اگر دانشگاههای کشور بخواهند برای ارتقاء رتبۀ خود در نظامهای رتبهبندی برنامهریزی کنند، بهبود وضعیّت خود بر اساس کدام شاخصها را باید بیشتر مورد توجه قرار دهند.
💠 یافتهها و نتایج حاصل از این مطالعه در قالب یک مقاله گزارش شده و در فصلنامۀ رهیافت مورد پذیرش و در نوبت چاپ قرار گرفته است. جهت دسترسی به نسخۀ زودآیند مقاله و ملاحظۀ نمودارهای مربوط به یافتهها به لینک زیر مراجعه فرمایید: 👇👇👇
تأثیرگذارترین شاخصهای نظامهای رتبهبندی دانشگاهها
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
Forwarded from سیدجواد میری مینق
وزارت علوم گرفتار "فهم مکانیکی" و "معیار کمی" شده است: تکمله ای درباره یادداشت "در وزارت علوم چه خبر است؟"
متاسفانه پاسخی درخور و رسمی در باب این یادداشت از سوی هیچ مقام مسئولی نه در وزارت علوم و نه از سوی متصدیان مسئول در پژوهشگاه (که جزیی از وزارت علوم است) صادر نشد. البته یادداشت کوتاهی از سوی آقای دکتر عبدالرضا باقری در وزارت علوم، دبیر کمسیون و قائم مقام وزیر در برخی از گروه ها می چرخید و بدست من هم رسید. متن ایشان این است:
"سلام و ارادت
خدمت دوستانی که این مطلب مخدوش را بازتاب می دهند عرض می کنم مطالب ذکر شده اصلا در ایین نامه ارتقا نیست. چنانچه کسی ایشان را می شناسد به اینجانب معرفی تا هم نظراتشان را بشنوم وهم ابهامات ایشان را مرتفع نمایم
با احترام
عبدالرضا باقری"
نکته ایی که در این یادداشت جالب است این است که ۴۰ مقاله برای ارتقاء لازم نیست اما مسئله اینجاست که " سیاست اِعلانی" با "سیاست اِعمالی" فرق می کند. این سخن به چه معناست؟ معنای این سخن این است که آنچه وزارت علوم اِعلان می کند با آنچه هیئت ممیزه ارتقاء اِعمال می کند تفاوت سهمگینی دارد و "معیار تفاوت" مشخص نیست. صریحا اعلام می دارم که فساد در وزارت علوم و شبکه های مربوط به ارتقاء نیاز به نظارت جدی دارد و با ارجاع به "متن مصوبات" قابل "ماستمالی" نیست. امتیاز هر مقاله علمی-پژوهشی ۷ نمره اعلان شده است اما امتیازی که داده می شود بیش از ۳ نمره نیست و این بدین معناست که باید ۲۰ مقاله علمی-پژوهشی نوشته شود ولی مقالاتی که در لیست نشریات وزارت علوم نباشند حساب نمی شوند و این خود موجب می شود که شما نیاز پیدا می کنید بیش از ۲۰ مقاله ارائه دهید که دوباره به همان عدد ۳۰ یا ۴۰ خواهیم رسید. نکته ای دیگری که قابل نقد جدی است بحث اِعمال سلیقه در هیئت های ممیزه بر مقالاتی که در نشریات تایید شده وزارت علوم به عنوان پژوهشی چاپ شده اند بر اساس کدامین معیار باید کمترین امتیاز را بگیرند؟ اساسا مگر ممکن است که یک فردی که در یک حوزه مشخص در علوم انسانی تخصص دارد بتواند در یک جلسه درباره محتوای یک مقاله علمی اظهار نظر محتوایی کند و اصولا مقاله ایی که به عنوان پژوهشی چاپ شده است چرا باید کسر امتیاز گردد و بالاترین نمره را نگیرد؟ البته این امر شاید ربط وثیقی با این موضوع داشته باشد که متصدیان امر در وزارت علوم خود به صحت و سلامت پژوهشی بودن نشریات "باور" ندارند و این خود موجب می گردد که "معیار اِعمالی" سلیقه ممیزین باشد. هنگامیکه سلیقه معیار تشخیص باشد، امکان ورود مولفه های فساد انگیز و عناصر مبتنی بر "زد و بند" ظهور خواهد کرد. به عبارت دیگر، به نظر من مشکل فقط مقالات و تفاوت فاحش بین سیاست های اِعلانی و سیاست های اِعمالی نیست بل معضل اصلی "فهم مکانیکی" و "معیارهای کمی" وزارت علوم از مفاهیم کلیدی (مقام استادی، مفهوم دانشیاری، مفهوم دکتری و و) آکادمیک می باشد. به دلیل عدم درک مفاهیم محوری، وزارت علوم خود بزرگترین اِعمال کننده و توجیه کننده سیاست های سلیقه ای می باشد و دائما به "تهی کردن" مفاهیم جوهری دانشگاه دامن می زند و در این بین ذنب "مصّوبان حرفه ایی" در وزارت علوم از دیگران بیشتر است چون آنها کسانی هستند که به سیاست های بی مبنا "جامه قانونی" می پوشانند و در این چند دهه به صورت قانونی "قانون دانشگاه" را نابود کرده اند.
سیدجوادمیری
@seyedjavadmiri
متاسفانه پاسخی درخور و رسمی در باب این یادداشت از سوی هیچ مقام مسئولی نه در وزارت علوم و نه از سوی متصدیان مسئول در پژوهشگاه (که جزیی از وزارت علوم است) صادر نشد. البته یادداشت کوتاهی از سوی آقای دکتر عبدالرضا باقری در وزارت علوم، دبیر کمسیون و قائم مقام وزیر در برخی از گروه ها می چرخید و بدست من هم رسید. متن ایشان این است:
"سلام و ارادت
خدمت دوستانی که این مطلب مخدوش را بازتاب می دهند عرض می کنم مطالب ذکر شده اصلا در ایین نامه ارتقا نیست. چنانچه کسی ایشان را می شناسد به اینجانب معرفی تا هم نظراتشان را بشنوم وهم ابهامات ایشان را مرتفع نمایم
با احترام
عبدالرضا باقری"
نکته ایی که در این یادداشت جالب است این است که ۴۰ مقاله برای ارتقاء لازم نیست اما مسئله اینجاست که " سیاست اِعلانی" با "سیاست اِعمالی" فرق می کند. این سخن به چه معناست؟ معنای این سخن این است که آنچه وزارت علوم اِعلان می کند با آنچه هیئت ممیزه ارتقاء اِعمال می کند تفاوت سهمگینی دارد و "معیار تفاوت" مشخص نیست. صریحا اعلام می دارم که فساد در وزارت علوم و شبکه های مربوط به ارتقاء نیاز به نظارت جدی دارد و با ارجاع به "متن مصوبات" قابل "ماستمالی" نیست. امتیاز هر مقاله علمی-پژوهشی ۷ نمره اعلان شده است اما امتیازی که داده می شود بیش از ۳ نمره نیست و این بدین معناست که باید ۲۰ مقاله علمی-پژوهشی نوشته شود ولی مقالاتی که در لیست نشریات وزارت علوم نباشند حساب نمی شوند و این خود موجب می شود که شما نیاز پیدا می کنید بیش از ۲۰ مقاله ارائه دهید که دوباره به همان عدد ۳۰ یا ۴۰ خواهیم رسید. نکته ای دیگری که قابل نقد جدی است بحث اِعمال سلیقه در هیئت های ممیزه بر مقالاتی که در نشریات تایید شده وزارت علوم به عنوان پژوهشی چاپ شده اند بر اساس کدامین معیار باید کمترین امتیاز را بگیرند؟ اساسا مگر ممکن است که یک فردی که در یک حوزه مشخص در علوم انسانی تخصص دارد بتواند در یک جلسه درباره محتوای یک مقاله علمی اظهار نظر محتوایی کند و اصولا مقاله ایی که به عنوان پژوهشی چاپ شده است چرا باید کسر امتیاز گردد و بالاترین نمره را نگیرد؟ البته این امر شاید ربط وثیقی با این موضوع داشته باشد که متصدیان امر در وزارت علوم خود به صحت و سلامت پژوهشی بودن نشریات "باور" ندارند و این خود موجب می گردد که "معیار اِعمالی" سلیقه ممیزین باشد. هنگامیکه سلیقه معیار تشخیص باشد، امکان ورود مولفه های فساد انگیز و عناصر مبتنی بر "زد و بند" ظهور خواهد کرد. به عبارت دیگر، به نظر من مشکل فقط مقالات و تفاوت فاحش بین سیاست های اِعلانی و سیاست های اِعمالی نیست بل معضل اصلی "فهم مکانیکی" و "معیارهای کمی" وزارت علوم از مفاهیم کلیدی (مقام استادی، مفهوم دانشیاری، مفهوم دکتری و و) آکادمیک می باشد. به دلیل عدم درک مفاهیم محوری، وزارت علوم خود بزرگترین اِعمال کننده و توجیه کننده سیاست های سلیقه ای می باشد و دائما به "تهی کردن" مفاهیم جوهری دانشگاه دامن می زند و در این بین ذنب "مصّوبان حرفه ایی" در وزارت علوم از دیگران بیشتر است چون آنها کسانی هستند که به سیاست های بی مبنا "جامه قانونی" می پوشانند و در این چند دهه به صورت قانونی "قانون دانشگاه" را نابود کرده اند.
سیدجوادمیری
@seyedjavadmiri
Forwarded from رضا منصوری
یادداشتهایی پیرامون علم مدرن و سیاستگذاری آن
Notes on Science and Science Policy
✅ حباب آموزش عالی در ایران: تعداد دانشآموختگان دکتری
Bubble of higher education in Iran- Number of doctorates awarded in US institutions declined slightly in 2017
۳ اسفند ۱۳۹۷.
✍️ رضا منصوری
rmansouri.ir
حدود یک ماه و نیم پیش این خبر از NSF توجهم را جلب کرد. تعداد درجههای دکتری اعطا شده در ایالات متحده آمریکا در سال ۱۳۹۶/ ۲۰۱۷ نسبت به سال قبلش کمی کاهش پیدا کرده و به ۵۴.۶۶۴ رسیده است. به تقریب مورد بحث من این عدد را ۶۰.۰۰۰ بگیرید. در سالهای جاری در ایران سالانه ۳۰.۰۰۰ درجهٔ دکتری اعطا میشود. جمعیت آمریکا به تقریب ۴ برابر ایران است. به این ترتیب، مراکز دانشگاهی ما در ایران، به نسبت جمعیت، سالانه دو برابر امریکا درجهٔ دکتری اعطا میکنند. میدانیم که مراکز آموزش عالی و پژوهشی ما کمتر از ۱۰ در صد این تعداد دانشآموختهٔ دکتری را استخدام میکنند و نود درصد جویای کار میمانند. این حباب ترکیده است.
همین هفته هم تعداد شاغلان دانشگر و مهندس در ایالات متحده با درجهٔ دکتری در سال ۱۳۹۶/ ۲۰۱۷ اعلام شد : ۹۶۷.۵۰۰. مشابه این رقم برای ایران مشخص نیست اما اگر تعداد حدود ۵۰.۰۰۰ نفر هیئت علمی دانشگاهها را با درجهٔ دکتری در ایران دو برابر کنیم، یعنی ۱۰۰.۰۰۰، حد بالای این رقم خواهد بود و ۴ برابر آن که نسبت جمعیت را هم منظور کند میشود ۴۰۰.۰۰۰ که کمتر از نصف عدد متناظر در ایالات متحده است.
همچنین مقایسه کنید با تعداد پسادکتریهایی که در سال ۱۳۹۶/ ۲۰۱۷ پژوهانهگیر سازمانهای فدرال ایالات متحده بودهاند : ۲۹۷۵.
نظر: یاد این گفتهٔ دبیر پیشین شورای انقلاب فرهنگی افتادم که «سرعت رشد علم ما در ایران به قدری است که نگران کشورهای صنعتی هستیم».
سوال: این چه سیاستی بوده که منجر به این حباب شده است؟ چه سیاستی در شورای انقلاب فرهگی اتخاذ شده که منجر به این حباب و منجر به این گزاره از دبیرش شده است؟ چرا کمیسیون آموزش مجلس اعتراضی به سیاستهای جاری و اعتراضی به نتیجهٔ این سیاستها نداشته است؟ چرا ما دانشگاهیان در عمل از این سیاستِ گرفتن دانشجوی تحصیلات تکمیلی حمایت کردهایم؟ چرا وزارت عتف موفق نمیشود این حباب ترکیده را مدیریت کند؟ اصلا چرا دانشجوی تحصیلات تکمیلی میگیریم؟ این مقاطع تحصیلی چه ارتباطی با توسعهٔ کشور دارد؟
Notes on Science and Science Policy
✅ حباب آموزش عالی در ایران: تعداد دانشآموختگان دکتری
Bubble of higher education in Iran- Number of doctorates awarded in US institutions declined slightly in 2017
۳ اسفند ۱۳۹۷.
✍️ رضا منصوری
rmansouri.ir
حدود یک ماه و نیم پیش این خبر از NSF توجهم را جلب کرد. تعداد درجههای دکتری اعطا شده در ایالات متحده آمریکا در سال ۱۳۹۶/ ۲۰۱۷ نسبت به سال قبلش کمی کاهش پیدا کرده و به ۵۴.۶۶۴ رسیده است. به تقریب مورد بحث من این عدد را ۶۰.۰۰۰ بگیرید. در سالهای جاری در ایران سالانه ۳۰.۰۰۰ درجهٔ دکتری اعطا میشود. جمعیت آمریکا به تقریب ۴ برابر ایران است. به این ترتیب، مراکز دانشگاهی ما در ایران، به نسبت جمعیت، سالانه دو برابر امریکا درجهٔ دکتری اعطا میکنند. میدانیم که مراکز آموزش عالی و پژوهشی ما کمتر از ۱۰ در صد این تعداد دانشآموختهٔ دکتری را استخدام میکنند و نود درصد جویای کار میمانند. این حباب ترکیده است.
همین هفته هم تعداد شاغلان دانشگر و مهندس در ایالات متحده با درجهٔ دکتری در سال ۱۳۹۶/ ۲۰۱۷ اعلام شد : ۹۶۷.۵۰۰. مشابه این رقم برای ایران مشخص نیست اما اگر تعداد حدود ۵۰.۰۰۰ نفر هیئت علمی دانشگاهها را با درجهٔ دکتری در ایران دو برابر کنیم، یعنی ۱۰۰.۰۰۰، حد بالای این رقم خواهد بود و ۴ برابر آن که نسبت جمعیت را هم منظور کند میشود ۴۰۰.۰۰۰ که کمتر از نصف عدد متناظر در ایالات متحده است.
همچنین مقایسه کنید با تعداد پسادکتریهایی که در سال ۱۳۹۶/ ۲۰۱۷ پژوهانهگیر سازمانهای فدرال ایالات متحده بودهاند : ۲۹۷۵.
نظر: یاد این گفتهٔ دبیر پیشین شورای انقلاب فرهنگی افتادم که «سرعت رشد علم ما در ایران به قدری است که نگران کشورهای صنعتی هستیم».
سوال: این چه سیاستی بوده که منجر به این حباب شده است؟ چه سیاستی در شورای انقلاب فرهگی اتخاذ شده که منجر به این حباب و منجر به این گزاره از دبیرش شده است؟ چرا کمیسیون آموزش مجلس اعتراضی به سیاستهای جاری و اعتراضی به نتیجهٔ این سیاستها نداشته است؟ چرا ما دانشگاهیان در عمل از این سیاستِ گرفتن دانشجوی تحصیلات تکمیلی حمایت کردهایم؟ چرا وزارت عتف موفق نمیشود این حباب ترکیده را مدیریت کند؟ اصلا چرا دانشجوی تحصیلات تکمیلی میگیریم؟ این مقاطع تحصیلی چه ارتباطی با توسعهٔ کشور دارد؟
www.nsf.gov
Number of doctorates awarded by US institutions in 2017 declined slightly
2017 report presents patterns of interstate mobility of new doctorate recipients for first time
🔶 درباره کتاب «فساد دانشگاهی» با عنوان فرعی گونهشناسی، روش سنجش، علل، پیآمدها و راهبردهای مبارزه با آن (1)
داود حسینی هاشمزاده
🔶 دههی 1360 که جوان بودم اوقات فراغت و بخشی از زندگیام در جلوی کتابفروشیهای میدان انقلاب سپری میشد، با اتوبوس خودم را به انقلاب میرساندم و چندساعتی را با لذت ویترین کتابفروشیها را نگاه میکردم، داخلشان میشدم و کتابهایی که توجهم را جلب میکرد ورق میزدم و کتابفروشیها را یکی پس از دیگری به جستوجوی کتابهای مورد نظرم میگشتم، بهویژه معدود دستدومفروشیها را که کتابهای قدیمی داشتند و قیمتشان کمتر از پشت جلد بود. چهرههای آدمهای خیابان انقلاب، چهرههایی آشنا و دوستداشتنی بود. بهواسطه مراجعات زیادم، با برخی از کتابفروشیها دوست شده بودم و سفارش کتاب میدادم، همهی اینها باعث شده بود یکی از علایق شغلی من کتابفروشی شود. چند سالی بعد که به استخدام دانشگاه تهران درآمدم و محل کارم نزدیک کتابفروشیها شد، هر روز بخشی از وقت نهارم را به قدمزدن در جلوی کتابفروشیها و تماشای ویترین (تازههای کتاب) و داخل کتابفروشیها اختصاص میدادم و خوش میگذراندم!
🔶 اما در یک دهه گذشته وقتی گذرم به خیابان انقلاب میافتد، دیگر از آن چهرههای آشنا چندان خبری نیست، چهرهها نا آشنا هستند، چهرهها بیشتر مرا یاد بازاریان تهران میاندازد! میخواهم هر چه زودتر از آنجا بگریزم، یکی از مهمترین دلایلش، گریز از دست کسانی است که مدام جلویم سبز میشوند و کارت و نشانیِ خود را میدهند که در حوزهی پایاننامهنویسی، مقالهنویسی، ترجمه، چاپ کتاب و ... فعالیت میکنند، و با سماجت میخواهند که مشتریشان شوم و... تعدادشان آنقدر زیاد است که حالم بد میشود.
🔶 از دیگر آرزوهای شغلی من، درسخواندن، پژوهشکردن و درسدادن در دانشگاه تهران بود. از جوانی دانشگاه تهران را خیلی دوست داشتم و وقتی در آن استخدام شدم، بسیار خوشحال بودم، خدابیامرز مادرم، همهجا با افتخار میگفت پسرم دانشگاه تهران کار میکند... اما هر چه بیشتر میگذشت و هر چه بیشتر با ابعاد مختلف دانشگاه و مناسبات حاکم بر آن آشنا میشدم، احساس افتخارم فروکش میکرد تا جایی که بعد از 28 سال، اکنون هیچ احساس افتخاری ندارم، ولی نسبت به آن دغدغه دارم و احساس مسئولیت میکنم.
🔶 بارها نوشته و گفتهام، حال دانشگاه خوب نیست و بخشی از این ناخوشاحوالی مربوط به رشد سرطانی فساد در ابعاد و حوزههای مختلف فعالیتهای دانشگاهی است که یکی از دلایل مهم آن تجاریشدن دانشگاه و رشد بیرویهی آموزش عالی است، به شکلی که تعداد دانشگاههای ایران، بنا به اعلام وزارت علوم، حدود 640,2 دانشگاه است. این در حالی است که بنا به اعلام مؤسسه اسپانیایی CISC تعداد دانشگاهها در اغلب کشورهای پیشرفته جهان زیر ٥٠٠ دانشگاه است بهطوری که آلمان ٤١٢، بریتانیا ٢٩١، کانادا ٣٢٩، ایتالیا ٢٣٦ و هلند ٤٢٣ دانشگاه دارند.
🔶 چین با یک میلیارد و ٣٩٧ میلیون نفر جمعیت تنها 481,2دانشگاه دارد و هند با جمعیت یک میلیارد و ٢٧٤ میلیون نفری 620,1 دانشگاه دایر کرده است. از این میان برزیل با ٢٠٢ میلیون نفر جمعیت یعنی چیزی بیشتر از دو برابر جمعیت ایران تقریباً نصف ما دانشگاه دارد. امریکا با حدود ٣١٠میلیون نفر جمعیت، 280,3 دانشگاه دارد. از این میان ٥٩ دانشگاه ایالات متحده جزو ١٠٠ دانشگاه برتر جهان هستند و در واقع حدود ٦٠ درصد برترین دانشگاههای جهان امریکایی است (سایت تابناک، کد خبر:۶۱۰۵۴۴، 10/5/1395). این در حالی است که هیچ یک از دانشگاههای ایران جزو 500 دانشگاه برتر جهان نیز نیستند.
🔶 تجاری شدن دانشگاه و رشد بیرویه آموزش عالی و... پیآمدهای مخرب گستردهای برای آموزش عالی داشته که یکی از آنها گسترش افسارگسیختهی فساد در تعاملات کنشگران دانشگاهی و تولیدات به اصطلاح علمی (مقاله، کتاب، پژوهش، پایاننامه و ...) نمود پیدا کرده و بهعنوان مسئلهی اساسیِ آموزش عالی درآمده است. توصیف و تحلیل مسائل مورد اشاره، موضوع اصلی این کتاب را تشکیل میدهد.
منبع: خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- چهارم ابان 98
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
داود حسینی هاشمزاده
🔶 دههی 1360 که جوان بودم اوقات فراغت و بخشی از زندگیام در جلوی کتابفروشیهای میدان انقلاب سپری میشد، با اتوبوس خودم را به انقلاب میرساندم و چندساعتی را با لذت ویترین کتابفروشیها را نگاه میکردم، داخلشان میشدم و کتابهایی که توجهم را جلب میکرد ورق میزدم و کتابفروشیها را یکی پس از دیگری به جستوجوی کتابهای مورد نظرم میگشتم، بهویژه معدود دستدومفروشیها را که کتابهای قدیمی داشتند و قیمتشان کمتر از پشت جلد بود. چهرههای آدمهای خیابان انقلاب، چهرههایی آشنا و دوستداشتنی بود. بهواسطه مراجعات زیادم، با برخی از کتابفروشیها دوست شده بودم و سفارش کتاب میدادم، همهی اینها باعث شده بود یکی از علایق شغلی من کتابفروشی شود. چند سالی بعد که به استخدام دانشگاه تهران درآمدم و محل کارم نزدیک کتابفروشیها شد، هر روز بخشی از وقت نهارم را به قدمزدن در جلوی کتابفروشیها و تماشای ویترین (تازههای کتاب) و داخل کتابفروشیها اختصاص میدادم و خوش میگذراندم!
🔶 اما در یک دهه گذشته وقتی گذرم به خیابان انقلاب میافتد، دیگر از آن چهرههای آشنا چندان خبری نیست، چهرهها نا آشنا هستند، چهرهها بیشتر مرا یاد بازاریان تهران میاندازد! میخواهم هر چه زودتر از آنجا بگریزم، یکی از مهمترین دلایلش، گریز از دست کسانی است که مدام جلویم سبز میشوند و کارت و نشانیِ خود را میدهند که در حوزهی پایاننامهنویسی، مقالهنویسی، ترجمه، چاپ کتاب و ... فعالیت میکنند، و با سماجت میخواهند که مشتریشان شوم و... تعدادشان آنقدر زیاد است که حالم بد میشود.
🔶 از دیگر آرزوهای شغلی من، درسخواندن، پژوهشکردن و درسدادن در دانشگاه تهران بود. از جوانی دانشگاه تهران را خیلی دوست داشتم و وقتی در آن استخدام شدم، بسیار خوشحال بودم، خدابیامرز مادرم، همهجا با افتخار میگفت پسرم دانشگاه تهران کار میکند... اما هر چه بیشتر میگذشت و هر چه بیشتر با ابعاد مختلف دانشگاه و مناسبات حاکم بر آن آشنا میشدم، احساس افتخارم فروکش میکرد تا جایی که بعد از 28 سال، اکنون هیچ احساس افتخاری ندارم، ولی نسبت به آن دغدغه دارم و احساس مسئولیت میکنم.
🔶 بارها نوشته و گفتهام، حال دانشگاه خوب نیست و بخشی از این ناخوشاحوالی مربوط به رشد سرطانی فساد در ابعاد و حوزههای مختلف فعالیتهای دانشگاهی است که یکی از دلایل مهم آن تجاریشدن دانشگاه و رشد بیرویهی آموزش عالی است، به شکلی که تعداد دانشگاههای ایران، بنا به اعلام وزارت علوم، حدود 640,2 دانشگاه است. این در حالی است که بنا به اعلام مؤسسه اسپانیایی CISC تعداد دانشگاهها در اغلب کشورهای پیشرفته جهان زیر ٥٠٠ دانشگاه است بهطوری که آلمان ٤١٢، بریتانیا ٢٩١، کانادا ٣٢٩، ایتالیا ٢٣٦ و هلند ٤٢٣ دانشگاه دارند.
🔶 چین با یک میلیارد و ٣٩٧ میلیون نفر جمعیت تنها 481,2دانشگاه دارد و هند با جمعیت یک میلیارد و ٢٧٤ میلیون نفری 620,1 دانشگاه دایر کرده است. از این میان برزیل با ٢٠٢ میلیون نفر جمعیت یعنی چیزی بیشتر از دو برابر جمعیت ایران تقریباً نصف ما دانشگاه دارد. امریکا با حدود ٣١٠میلیون نفر جمعیت، 280,3 دانشگاه دارد. از این میان ٥٩ دانشگاه ایالات متحده جزو ١٠٠ دانشگاه برتر جهان هستند و در واقع حدود ٦٠ درصد برترین دانشگاههای جهان امریکایی است (سایت تابناک، کد خبر:۶۱۰۵۴۴، 10/5/1395). این در حالی است که هیچ یک از دانشگاههای ایران جزو 500 دانشگاه برتر جهان نیز نیستند.
🔶 تجاری شدن دانشگاه و رشد بیرویه آموزش عالی و... پیآمدهای مخرب گستردهای برای آموزش عالی داشته که یکی از آنها گسترش افسارگسیختهی فساد در تعاملات کنشگران دانشگاهی و تولیدات به اصطلاح علمی (مقاله، کتاب، پژوهش، پایاننامه و ...) نمود پیدا کرده و بهعنوان مسئلهی اساسیِ آموزش عالی درآمده است. توصیف و تحلیل مسائل مورد اشاره، موضوع اصلی این کتاب را تشکیل میدهد.
منبع: خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- چهارم ابان 98
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
🔶 درباره کتاب «فساد دانشگاهی» با عنوان فرعی گونهشناسی، روش سنجش، علل، پیآمدها و راهبردهای مبارزه با آن (2)
داود حسینی هاشمزاده
🔶 کتاب «فساد دانشگاهی» برآمده از ربع قرن تجربه¬ زیسته، و ادراکاتم، در نظام دانشگاهی است. در بیش از ربع قرنی که در دانشگاه زیستهام، در کسوت یک کارمند، دانشجوی مقاطع مختلف، یک مدیر، پژوهشگر و مدرس ... در حوزههای مختلف و واحدهای ستادی و دانشکده¬های مختلفی کار کرده¬ام و نقشهای مختلفی را عهده¬دار بوده¬ام که این همه به من امکان فهم عمیق¬تر و دقیق¬تری از مسائل نظام دانشگاهی را داده است. از سوی دیگر بیش از یک دهه مطالعه¬ تخصصی در حوزه¬ فساد و نگارش چند کتاب و مقاله در این زمینه امکان نگاه انتقادی به نظام دانشگاهی از زاویه¬ مسئله فساد را فراهم آورد، به ¬ویژه اینکه بهعنوان یک قربانی فساد با تجربه¬های زیسته¬ فراوان، مسئله را درونی نیز کرده¬ام.
🔶 بهطور خلاصه در این کتاب بر آن¬م تا تلفیقی از تجربه و دانشام را تقدیم کسانی کنم که دغدغه سلامت نظام آکادمیک را دارند و دلشان برای دانشگاه میتپد، تا شاید به درک عمیقتری از ویرانگری فساد آکادمیک نائل آییم و برای زخم¬های عمیقی که بر پیکر نحیف دانشگاه وارد آوردهاند، بتوانیم مرهمی نهیم.
مایلم در این مقدمه به چند نکته مهم اشاره کنم:
۱. بحث من از روی دغدغه و تعهد و علاقهام به نهاد علم و دانشگاه است؛
۲. یقیناً شمار قابل ملاحظهای از کنشگران عرصهی علم (اساتید، دانشجویان، پژوهشگران و کارکنان و …) زحمتکش بوده و شرافتمندانه در این نهاد خدمت میکنند؛
۳. فساد در نظام آموزش عالی کمتر از سایر نهادها است. یافتههای چند مطالعه من و همکارانم طی سال¬های 1387 تا 1392 نشان میدهد ادراک مردم و ذینفعان از وجود فساد در آموزش عالی در مقیاس ۰ تا ۱۰۰ بین ۴۷ تا ۵۳ بوده است. در حالی که ادراک از فساد در بسیاری از سازمانها، نهادها و بخشها مانند، گمرک، ادارات مالیات، نظام قضایی، شهرداری، بخشهای سیاسی (هزینههای انتخاباتی) و… بالای ۷۵ است. اما همین میزان متوسط فساد نیز برای نهاد علم بهواسطهی نقش مهمش در جامعه نگرانکننده است.
🔶 فساد در دانشگاه میتواند به باز تولید فساد در حوزههای دیگر بینجامد و آن را گسترش دهد. «هزینههای فساد در آموزش عالی بسیار زیاد و اغلب غیر قابل برآورد است. علاوه بر زیانهای اقتصادی ناشی از تصمیمگیریهای متعصبانه، غیرحرفهای و سرمایهی انسانی از دست رفته، هزینههای فساد در آموزش عالی شامل تضعیف روحیه، بدبینی، تضعیف سرمایهی اجتماعی، همبستگی اجتماعی و عدم اعتماد میشود. هزینههای حاصل از فساد در جامعه دارای بعد زمانی هستند و باید در یک چشمانداز زمانی لحاظ شود. هزینههای فساد در آموزش عالی فراتر از حال حاضر است و ممکن است موجب آسیب برگشتناپذیری در نسلهای آینده شود» (اوسیپیان، 2009: 11).
🔶 دانشگاه و نهاد علم، یکی از نهادهای اصلی است که خروجیاش میتواند منجر به توسعه، اصلاح جامعه و مبارزه با فساد شود. بنابراین یکی از کارکردهای اصلی و اساسی این نهاد ارائه الگوی تعامل سالم و سازنده میان اعضای جامعه، تربیت آیندهسازان کشور مبتنی بر آموزههای اخلاقی و سلامت، و حساسکردن آنها نسبت به پدیده فساد و مبارزه با فساد است. اما وقتی دانشگاهها به فساد مبتلا شدهاند و فساد در آنها رو به گسترش میشود، سخن نگفتن در این باب، بسیار غیرمسئولانه خواهد بود. در یکی ـ دو دهه¬ اخیر به دلایلی که در فصل پنجم مورد بحث قرار دادهام، روند فساد در دانشگاهها رو به فزونی نهاده است. بهویژه در سالهای آخر دههی هشتاد شمسی و سالهای آغازین دههی نود، فساد در آموزش عالی همانند سایر نهادها رو به فزونی نهاد.
🔶 همچنین از آنجایی که یکی از دغدغههای اساسی من سلامت نهاد علم و قرار گرفتن دانشگاه در جایگاه واقعی خود و تلاش برای حرکت در مسیر تولید علم بوده است، تلاش کردهام در این کتاب ضمن طرح و تحلیل مسئله، چارچوب و روشی برای مطالعه فساد در آموزش عالی فراهم کنم. این کتاب در پنج فصل تقدیم خوانندگان گرامی میشود.»
منبع: خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- چهارم ابان 98
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
داود حسینی هاشمزاده
🔶 کتاب «فساد دانشگاهی» برآمده از ربع قرن تجربه¬ زیسته، و ادراکاتم، در نظام دانشگاهی است. در بیش از ربع قرنی که در دانشگاه زیستهام، در کسوت یک کارمند، دانشجوی مقاطع مختلف، یک مدیر، پژوهشگر و مدرس ... در حوزههای مختلف و واحدهای ستادی و دانشکده¬های مختلفی کار کرده¬ام و نقشهای مختلفی را عهده¬دار بوده¬ام که این همه به من امکان فهم عمیق¬تر و دقیق¬تری از مسائل نظام دانشگاهی را داده است. از سوی دیگر بیش از یک دهه مطالعه¬ تخصصی در حوزه¬ فساد و نگارش چند کتاب و مقاله در این زمینه امکان نگاه انتقادی به نظام دانشگاهی از زاویه¬ مسئله فساد را فراهم آورد، به ¬ویژه اینکه بهعنوان یک قربانی فساد با تجربه¬های زیسته¬ فراوان، مسئله را درونی نیز کرده¬ام.
🔶 بهطور خلاصه در این کتاب بر آن¬م تا تلفیقی از تجربه و دانشام را تقدیم کسانی کنم که دغدغه سلامت نظام آکادمیک را دارند و دلشان برای دانشگاه میتپد، تا شاید به درک عمیقتری از ویرانگری فساد آکادمیک نائل آییم و برای زخم¬های عمیقی که بر پیکر نحیف دانشگاه وارد آوردهاند، بتوانیم مرهمی نهیم.
مایلم در این مقدمه به چند نکته مهم اشاره کنم:
۱. بحث من از روی دغدغه و تعهد و علاقهام به نهاد علم و دانشگاه است؛
۲. یقیناً شمار قابل ملاحظهای از کنشگران عرصهی علم (اساتید، دانشجویان، پژوهشگران و کارکنان و …) زحمتکش بوده و شرافتمندانه در این نهاد خدمت میکنند؛
۳. فساد در نظام آموزش عالی کمتر از سایر نهادها است. یافتههای چند مطالعه من و همکارانم طی سال¬های 1387 تا 1392 نشان میدهد ادراک مردم و ذینفعان از وجود فساد در آموزش عالی در مقیاس ۰ تا ۱۰۰ بین ۴۷ تا ۵۳ بوده است. در حالی که ادراک از فساد در بسیاری از سازمانها، نهادها و بخشها مانند، گمرک، ادارات مالیات، نظام قضایی، شهرداری، بخشهای سیاسی (هزینههای انتخاباتی) و… بالای ۷۵ است. اما همین میزان متوسط فساد نیز برای نهاد علم بهواسطهی نقش مهمش در جامعه نگرانکننده است.
🔶 فساد در دانشگاه میتواند به باز تولید فساد در حوزههای دیگر بینجامد و آن را گسترش دهد. «هزینههای فساد در آموزش عالی بسیار زیاد و اغلب غیر قابل برآورد است. علاوه بر زیانهای اقتصادی ناشی از تصمیمگیریهای متعصبانه، غیرحرفهای و سرمایهی انسانی از دست رفته، هزینههای فساد در آموزش عالی شامل تضعیف روحیه، بدبینی، تضعیف سرمایهی اجتماعی، همبستگی اجتماعی و عدم اعتماد میشود. هزینههای حاصل از فساد در جامعه دارای بعد زمانی هستند و باید در یک چشمانداز زمانی لحاظ شود. هزینههای فساد در آموزش عالی فراتر از حال حاضر است و ممکن است موجب آسیب برگشتناپذیری در نسلهای آینده شود» (اوسیپیان، 2009: 11).
🔶 دانشگاه و نهاد علم، یکی از نهادهای اصلی است که خروجیاش میتواند منجر به توسعه، اصلاح جامعه و مبارزه با فساد شود. بنابراین یکی از کارکردهای اصلی و اساسی این نهاد ارائه الگوی تعامل سالم و سازنده میان اعضای جامعه، تربیت آیندهسازان کشور مبتنی بر آموزههای اخلاقی و سلامت، و حساسکردن آنها نسبت به پدیده فساد و مبارزه با فساد است. اما وقتی دانشگاهها به فساد مبتلا شدهاند و فساد در آنها رو به گسترش میشود، سخن نگفتن در این باب، بسیار غیرمسئولانه خواهد بود. در یکی ـ دو دهه¬ اخیر به دلایلی که در فصل پنجم مورد بحث قرار دادهام، روند فساد در دانشگاهها رو به فزونی نهاده است. بهویژه در سالهای آخر دههی هشتاد شمسی و سالهای آغازین دههی نود، فساد در آموزش عالی همانند سایر نهادها رو به فزونی نهاد.
🔶 همچنین از آنجایی که یکی از دغدغههای اساسی من سلامت نهاد علم و قرار گرفتن دانشگاه در جایگاه واقعی خود و تلاش برای حرکت در مسیر تولید علم بوده است، تلاش کردهام در این کتاب ضمن طرح و تحلیل مسئله، چارچوب و روشی برای مطالعه فساد در آموزش عالی فراهم کنم. این کتاب در پنج فصل تقدیم خوانندگان گرامی میشود.»
منبع: خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- چهارم ابان 98
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
🔶 نگاهی به سیستم آموزشی کشور
🖋 جلیل صحرایی، عضو هیات علمی دانشگاه رازی
💠 وصف دانشجویان امروزی در کلاس درس:
۱- دانشجویی آدامس می جود و با بی توجهی به تذکر داده شده از سوی استاد ادامه می دهد.
۲- دانشجویی موبایل خود را جهت شارژ کردن به پریز دم در ورودی کلاس روی رادیاتور شوفاژ قرار می دهد.
۳- دانشجویی دو پای خود را به سمت صندلی جلو دراز و بر روی آن قرار می دهد.
۴- دانشجویی با اسکن از درس مربوطه از روی موبایل بدان توجه می کند و جهت شرکت در فعالیت کلاسی از روی آن به خواندن درس مبادرت می نماید.
۵- دو دانشجو سرشان را بر روی صندلی مجاور گذاشته و با بی توجهی نسبت به درس در حال لا لا هستند.
۶- دانشجویی چتر خود را باز کرده و برای خشک شدن در گوشه ای از کلاس قرار می دهد.
۷- دیر آمدن دانشجویان به کلاس و عدم رعایت نظم و انضباط از سوی آنان امری عادی شده است.
🔹 شاید با تجربه ای که از کلاس های درس در این سال ها داریم موارد عدیده ای را بتوان به لیست فوق اضافه نمود.
🔹 آنچه را از آموزهای فرهنگی و دینی آموخته ایم کلاس مکانی مقدس است و شایسته احترام و تکریم، اما چرا برخی از دانشجویانی که مراحل مختلفی از تحصیل را سپری نموده اند بدان توجه ندارند و یا کم توجه هستند.
🔹 چه اتفاقی برای نظام آموزشی و مدارس ما پیش آمده است که حداقل های تعلیم و تربیت از سوی برخی از دانش آموزان رعایت نمی شود؟ و از آموزش های لازم بی بهره هستند به طوری که ۹۰ درصد دانش آموزان راه یافته به دانشگاه قادر نیستند به طور صحیح قلم را در دست بگیرند و بدیهی است بسیار بد خط نیز می باشند.
🔹 آیا دانشجویان امروزی با دانشجوی ۴۰ و ۵۰ سال پیش قابل مقایسه هستند؟ اگر جواب منفی است که هست، چرا؟
🔹 عموم دانشجویان قبل از انقلاب و چند سال اول انقلاب از قابلیت های چشمگیری برخوردار بودند، به طوری که از سواد کافی برخوردار بودند، ادب و روابط صحیح اجتماعی را رعایت می کردند، دارای تفکر سیاسی بودند و موازین اخلاقی را نیز رعایت می کردند. آیا دانشجویان امروزی اینگونه هستند؟
🔹 با کمال تاسف از امسال در برخی از رشته ها مانند فیزیک که مشکل ترین رشته علوم پایه است دانشجویان بدون شرکت در کنکور به دانشگاه راه پیدا کرده اند!
🔹 سئوالی که مطرح است اینکه آیا می توان به نمرات دروس دانش آموزان در دبیرستان ها اعتماد کرد که بر اساس آن بتوان دانشجو پذیرش نمود؟
🔹 برخی از دانشجویانی که از سد کنکور عبور نموده اند به لحاظ علمی و اخلاقی فوق العاده ضعیف هستند و صلاحیت لازم را برای دانشجو شدن ندارند حال چه انتظاری می توان از این قبیل دانشجویان داشت؟
🔹 آیا تهاجم فرهنگی و نفوذ دشمن باعث شده که با این قبیل دانشجویان مواجه شویم یا بی توجهی مسئولین تعلیم و تربیت کشور؟ آیا نباید به موازین تعلیم و تربیت حساس بود و آیا نباید درصدد تغییر جدی در نظام آموزشی کشور باشیم؟
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🖋 جلیل صحرایی، عضو هیات علمی دانشگاه رازی
💠 وصف دانشجویان امروزی در کلاس درس:
۱- دانشجویی آدامس می جود و با بی توجهی به تذکر داده شده از سوی استاد ادامه می دهد.
۲- دانشجویی موبایل خود را جهت شارژ کردن به پریز دم در ورودی کلاس روی رادیاتور شوفاژ قرار می دهد.
۳- دانشجویی دو پای خود را به سمت صندلی جلو دراز و بر روی آن قرار می دهد.
۴- دانشجویی با اسکن از درس مربوطه از روی موبایل بدان توجه می کند و جهت شرکت در فعالیت کلاسی از روی آن به خواندن درس مبادرت می نماید.
۵- دو دانشجو سرشان را بر روی صندلی مجاور گذاشته و با بی توجهی نسبت به درس در حال لا لا هستند.
۶- دانشجویی چتر خود را باز کرده و برای خشک شدن در گوشه ای از کلاس قرار می دهد.
۷- دیر آمدن دانشجویان به کلاس و عدم رعایت نظم و انضباط از سوی آنان امری عادی شده است.
🔹 شاید با تجربه ای که از کلاس های درس در این سال ها داریم موارد عدیده ای را بتوان به لیست فوق اضافه نمود.
🔹 آنچه را از آموزهای فرهنگی و دینی آموخته ایم کلاس مکانی مقدس است و شایسته احترام و تکریم، اما چرا برخی از دانشجویانی که مراحل مختلفی از تحصیل را سپری نموده اند بدان توجه ندارند و یا کم توجه هستند.
🔹 چه اتفاقی برای نظام آموزشی و مدارس ما پیش آمده است که حداقل های تعلیم و تربیت از سوی برخی از دانش آموزان رعایت نمی شود؟ و از آموزش های لازم بی بهره هستند به طوری که ۹۰ درصد دانش آموزان راه یافته به دانشگاه قادر نیستند به طور صحیح قلم را در دست بگیرند و بدیهی است بسیار بد خط نیز می باشند.
🔹 آیا دانشجویان امروزی با دانشجوی ۴۰ و ۵۰ سال پیش قابل مقایسه هستند؟ اگر جواب منفی است که هست، چرا؟
🔹 عموم دانشجویان قبل از انقلاب و چند سال اول انقلاب از قابلیت های چشمگیری برخوردار بودند، به طوری که از سواد کافی برخوردار بودند، ادب و روابط صحیح اجتماعی را رعایت می کردند، دارای تفکر سیاسی بودند و موازین اخلاقی را نیز رعایت می کردند. آیا دانشجویان امروزی اینگونه هستند؟
🔹 با کمال تاسف از امسال در برخی از رشته ها مانند فیزیک که مشکل ترین رشته علوم پایه است دانشجویان بدون شرکت در کنکور به دانشگاه راه پیدا کرده اند!
🔹 سئوالی که مطرح است اینکه آیا می توان به نمرات دروس دانش آموزان در دبیرستان ها اعتماد کرد که بر اساس آن بتوان دانشجو پذیرش نمود؟
🔹 برخی از دانشجویانی که از سد کنکور عبور نموده اند به لحاظ علمی و اخلاقی فوق العاده ضعیف هستند و صلاحیت لازم را برای دانشجو شدن ندارند حال چه انتظاری می توان از این قبیل دانشجویان داشت؟
🔹 آیا تهاجم فرهنگی و نفوذ دشمن باعث شده که با این قبیل دانشجویان مواجه شویم یا بی توجهی مسئولین تعلیم و تربیت کشور؟ آیا نباید به موازین تعلیم و تربیت حساس بود و آیا نباید درصدد تغییر جدی در نظام آموزشی کشور باشیم؟
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
💠 مملکت فقط با پزشکی و مهندسی اداره نمی شود!
💠 استاد شفیعی کدکنی --- دانشگاه تهران، ۲۱ آبان ۱۳۹۸
🔹 آیا ما می توانیم صاحب نظریه و تئوری باشیم؟ و چرا نباشیم؟ یقین دارم در دانشگاه شریف یا دانشکده فنی خودمان (تهران) – البته بقیه دانشگاه ها را انکار نمی کنم، یا نمی خواهم که جایگاه علمی آنها را پایین بیاورم، اطلاع ندارم- استادان و دانشجویانی داریم که سر سوزنی از هاروارد و کمبریج و آکسفورد و پریستون کم ندارند. می توانیم در کنگره های علمی دانشمند علمی بفرستیم که سخنرانی کند و مورد توجه و تقدیر دانشمندان تراز اول دنیا قرار گیرد. اما در علوم انسانی صفرالکف هستیم. هیچی نیستیم. پزشک خوب ایرانی از هیچ پزشک فرنگی درجه اول کم ندارد و اگر کم دارد به خاطر وسایل و ابزار و ... است. در پزشکی و مانند آن وضعمان خوب است و می تواند بهتر هم باشد. اما در علوم انسانی صفر هستیم، خالی، مثل کف دست من. باید در این زمینه کار کنیم. مملکت فقط با پزشکی و مهندسی اداره نمی شود. یک مملکت در آینده دراز مدت به آن معنایی که کشورهایی چون ژاپن و آلمان به جهان نگاه می کنند، علوم انسانی هیچ کمتر از علوم پزشکی و تجربی نیست. ما همینطور که در نمونه هایی از این دست علوم، افراد برجسته داریم مثل آن دختر که بزرگترین ریاضی دان جهان بود و از همین دانشگاه شریف درآمده بود، نیازمند افراد برجسته در علوم انسانی هستیم.
🔹 من نمی خواهم دولت را نکوهش کنم ... دولت الان آمده است، مثلاً توی کدکن ما شعبه دانشگاه آزاد باز می کند. در آنجا مثلا دکترای فلسفه کانت می دهند، اگرچه در این مثال من مسخره می کنم، ولی عملاً همینجوری است. با کدام استاد کانت درس می دهی؟ تو می دانی کانت یعنی چه؟ استاد کانت ایرانی یعنی کی؟ ما در علوم انسانی بسیار وضع بدی داریم بسیار فقیریم. کنگره های ما را ببینید، در مورد ابن سینا باشد همان ها صحبت می کنند، کانت باشد همان ها صحبت می کنند، ویتگناشتاین باشد همان ها صحبت می کنند. تاریخ ابن هیثم باشد همینطور و .... خیلی شرم آور است، مرتب فراخوان می دهند ... مثلا فراخوان می دهند که از الان تا 15 روز دیگر در مورد تنقیح المناظر ابن هیثم مقاله دهید ... یک خانم خانه دار که آشپزی اش را کرده است، بچه اش را هم شیر داده است ... می گوید چه عیبی دارد، من هم در این فراخوان شرکت می کنم... می رود آنجا می نشیند چای می خورد ... این فراخوان ها خیلی شرم آور است. محال است که در کمبریج و آکسفورد فراخوانی هایی پیدا کنید. فراخوان یعنی چه؟ این کریستریکتیک کشور ماست! خانم آشپز و یک عده آدم بیکار فلان و بامان چیزی می نویسند ... کدام متخصص؟
🔹 ما الان آدمی که تمام شفا را تدریس کند نداریم؟ بی خود می گویند؟ ... چیزی هم گفته می شود در حوزه حرافی و انشا است. در زادگاه ابن سینا، چنین کسی نداریم. در بقیه موارد نیز اینگونه است. دولت بی نهایت باید در توسعه عناوین علوم انسانی جلوگیری کند. همه دانشگاه ها نباید همه رشته ها را داشته باشند. ما باید برای متخصص ابن سینا، یک دانشگاه، متخصص سهروردی یک دانشگاه، برای کانت یک دانشگاه داشته باشیم ... در دانشگاه تربیت حیدریه و نیشابور ما، متخصص کانت کجاست که شما دوره دکتری دایر می کنید؟ خجالت دارد! این کاغذها را دست بچه ها می دهیم که چی؟ ما صد سال دیگر اگر فردی را داشته باشیم که بتواند در یک کنگره بین المللی درباره مثلا کانت سخنرانی کند و برایش دست بزنند باید کلاهمان را به هوا بیاندازیم. همه روستاها دانشگاه دارند و دکترا، دانشگاه ها در همه رشته ها استاد دارند. ما باید به جوانان جهت دهیم، جهت علاقه آنها را کشف کنیم، حتی به آنها بورس داخل یا خارج بدهیم، تا یک مساله معینی را به سبک فرنگیان، مته به خشخاش بگذارند، به اعماقش بروند و بتوانند در یک کنگره بین امللی در یک موضوع معین، سخنرانی کنند و ... همه از سخنرانی این ایرانی تقدیر کنند.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
💠 استاد شفیعی کدکنی --- دانشگاه تهران، ۲۱ آبان ۱۳۹۸
🔹 آیا ما می توانیم صاحب نظریه و تئوری باشیم؟ و چرا نباشیم؟ یقین دارم در دانشگاه شریف یا دانشکده فنی خودمان (تهران) – البته بقیه دانشگاه ها را انکار نمی کنم، یا نمی خواهم که جایگاه علمی آنها را پایین بیاورم، اطلاع ندارم- استادان و دانشجویانی داریم که سر سوزنی از هاروارد و کمبریج و آکسفورد و پریستون کم ندارند. می توانیم در کنگره های علمی دانشمند علمی بفرستیم که سخنرانی کند و مورد توجه و تقدیر دانشمندان تراز اول دنیا قرار گیرد. اما در علوم انسانی صفرالکف هستیم. هیچی نیستیم. پزشک خوب ایرانی از هیچ پزشک فرنگی درجه اول کم ندارد و اگر کم دارد به خاطر وسایل و ابزار و ... است. در پزشکی و مانند آن وضعمان خوب است و می تواند بهتر هم باشد. اما در علوم انسانی صفر هستیم، خالی، مثل کف دست من. باید در این زمینه کار کنیم. مملکت فقط با پزشکی و مهندسی اداره نمی شود. یک مملکت در آینده دراز مدت به آن معنایی که کشورهایی چون ژاپن و آلمان به جهان نگاه می کنند، علوم انسانی هیچ کمتر از علوم پزشکی و تجربی نیست. ما همینطور که در نمونه هایی از این دست علوم، افراد برجسته داریم مثل آن دختر که بزرگترین ریاضی دان جهان بود و از همین دانشگاه شریف درآمده بود، نیازمند افراد برجسته در علوم انسانی هستیم.
🔹 من نمی خواهم دولت را نکوهش کنم ... دولت الان آمده است، مثلاً توی کدکن ما شعبه دانشگاه آزاد باز می کند. در آنجا مثلا دکترای فلسفه کانت می دهند، اگرچه در این مثال من مسخره می کنم، ولی عملاً همینجوری است. با کدام استاد کانت درس می دهی؟ تو می دانی کانت یعنی چه؟ استاد کانت ایرانی یعنی کی؟ ما در علوم انسانی بسیار وضع بدی داریم بسیار فقیریم. کنگره های ما را ببینید، در مورد ابن سینا باشد همان ها صحبت می کنند، کانت باشد همان ها صحبت می کنند، ویتگناشتاین باشد همان ها صحبت می کنند. تاریخ ابن هیثم باشد همینطور و .... خیلی شرم آور است، مرتب فراخوان می دهند ... مثلا فراخوان می دهند که از الان تا 15 روز دیگر در مورد تنقیح المناظر ابن هیثم مقاله دهید ... یک خانم خانه دار که آشپزی اش را کرده است، بچه اش را هم شیر داده است ... می گوید چه عیبی دارد، من هم در این فراخوان شرکت می کنم... می رود آنجا می نشیند چای می خورد ... این فراخوان ها خیلی شرم آور است. محال است که در کمبریج و آکسفورد فراخوانی هایی پیدا کنید. فراخوان یعنی چه؟ این کریستریکتیک کشور ماست! خانم آشپز و یک عده آدم بیکار فلان و بامان چیزی می نویسند ... کدام متخصص؟
🔹 ما الان آدمی که تمام شفا را تدریس کند نداریم؟ بی خود می گویند؟ ... چیزی هم گفته می شود در حوزه حرافی و انشا است. در زادگاه ابن سینا، چنین کسی نداریم. در بقیه موارد نیز اینگونه است. دولت بی نهایت باید در توسعه عناوین علوم انسانی جلوگیری کند. همه دانشگاه ها نباید همه رشته ها را داشته باشند. ما باید برای متخصص ابن سینا، یک دانشگاه، متخصص سهروردی یک دانشگاه، برای کانت یک دانشگاه داشته باشیم ... در دانشگاه تربیت حیدریه و نیشابور ما، متخصص کانت کجاست که شما دوره دکتری دایر می کنید؟ خجالت دارد! این کاغذها را دست بچه ها می دهیم که چی؟ ما صد سال دیگر اگر فردی را داشته باشیم که بتواند در یک کنگره بین المللی درباره مثلا کانت سخنرانی کند و برایش دست بزنند باید کلاهمان را به هوا بیاندازیم. همه روستاها دانشگاه دارند و دکترا، دانشگاه ها در همه رشته ها استاد دارند. ما باید به جوانان جهت دهیم، جهت علاقه آنها را کشف کنیم، حتی به آنها بورس داخل یا خارج بدهیم، تا یک مساله معینی را به سبک فرنگیان، مته به خشخاش بگذارند، به اعماقش بروند و بتوانند در یک کنگره بین امللی در یک موضوع معین، سخنرانی کنند و ... همه از سخنرانی این ایرانی تقدیر کنند.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
🔸 اگر مجلۀ نیچر را یکی از ویترینهای آثار علمی دنیا فرض کنیم، این نمودار نشان میدهد که علم در سال 2019 کاری است از بنیان «گروهی». دیگر خبری از مقالههای تکنفره نیست، ضمن اینکه نویسندهها نیز چندملیتی هستند. گویا علم آنقدر پیچیده شده است که دیگر خبری از «علامهها»، از مکانیک «نیوتنی» و نسبیت «انیشتنی» نیست. علم امری «توزیع شده» است و نزد کس خاصی نیست. شمارۀ اخیر مجلۀ نیچر به مناسبت صد و پنجاهمین سال انتشارش حاوی مطالب جالبی است که اینفوگرافی فوق یکی از آنهاست.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
سوءاستفاده از اقتدارِ دانشگاهی.pdf
541.6 KB
🔸 این نوشتار کوتاه به وضوح نشان می دهد که نظام دانشگاهی، چگونه به شکل طنزآمیز، رفتارهای غیراخلاقی برخی نویسندگانِ وطنی را اخلاقی نشان می دهد!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
ضرورت توسعه و ترویج علوم انسانی
مصطفی ملکیان
🔸 ضرورت توسعه و ترویج علوم انسانی
🔹 سخنرانی استاد ملکیان در یزد، تالار علّامه حکیمی، آبان 98
🔹 منبع: کانال مصطفی ملکیان
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔹 سخنرانی استاد ملکیان در یزد، تالار علّامه حکیمی، آبان 98
🔹 منبع: کانال مصطفی ملکیان
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from Rabnews.ir
فرهنگ حاکم بر دانشگاه در ایران بتواره است
در همایش «چرایی و چیستی کار فرهنگی در دانشگاه» مطرح شد؛
□ دکتر مقصود فراستخواه: دانشگاه در ایران فرهنگ رهاییبخشی ندارد بلکه نهاد جبران کننده است؛ مثلاً ما احزاب نداریم پس جنبش دانشجویی هزینۀ فعالیت سیاسی را میپردازد.
□ دکتر نعمتالله فاضلی: فرهنگ دانشگاهی باید مبتنی بر فقدان نظم سلسله مراتبی باشد؛ مثلاً نباید وزیر علوم شأنی بالاتر از استاد، یا استاد شأنی بالاتر از دانشجو داشته باشد. در نگاه تجاری، دانشگاه باید فرآوردهمحور باشد اما در نگاه فرهنگ دانشگاهی، دانشگاه محل فرآیند است و نباید برونداد داشته باشد.
□ دکتر آرش حیدری: تربیت انسان آکادمیک به معنای برگزاری کارگاه آموزشی نیست، تربیت انسان آکادمیک به معنای هستی درونماندگار فرهنگی دانشگاه است. این مفهوم از معماری کلاس درس را شامل میشود تا شبکۀ بروکراتیک حاکم بر دانشگاه.
□ دکتر مهدی فیض: کار فرهنگی یعنی سرمایهگذاری کردن بر روی قوای ادراک، احساس، تفکر، خواست، تدبیر، اراده و تخلق.
در Rabnews.ir/11974 بخوانید.
@Rabnews
در همایش «چرایی و چیستی کار فرهنگی در دانشگاه» مطرح شد؛
□ دکتر مقصود فراستخواه: دانشگاه در ایران فرهنگ رهاییبخشی ندارد بلکه نهاد جبران کننده است؛ مثلاً ما احزاب نداریم پس جنبش دانشجویی هزینۀ فعالیت سیاسی را میپردازد.
□ دکتر نعمتالله فاضلی: فرهنگ دانشگاهی باید مبتنی بر فقدان نظم سلسله مراتبی باشد؛ مثلاً نباید وزیر علوم شأنی بالاتر از استاد، یا استاد شأنی بالاتر از دانشجو داشته باشد. در نگاه تجاری، دانشگاه باید فرآوردهمحور باشد اما در نگاه فرهنگ دانشگاهی، دانشگاه محل فرآیند است و نباید برونداد داشته باشد.
□ دکتر آرش حیدری: تربیت انسان آکادمیک به معنای برگزاری کارگاه آموزشی نیست، تربیت انسان آکادمیک به معنای هستی درونماندگار فرهنگی دانشگاه است. این مفهوم از معماری کلاس درس را شامل میشود تا شبکۀ بروکراتیک حاکم بر دانشگاه.
□ دکتر مهدی فیض: کار فرهنگی یعنی سرمایهگذاری کردن بر روی قوای ادراک، احساس، تفکر، خواست، تدبیر، اراده و تخلق.
در Rabnews.ir/11974 بخوانید.
@Rabnews
اضمحلال مفهوم دانشجو
محمدرضا پویافر
🔹طی سالهای گذشته حجم تأثیر سیاستهای نادرست در مورد توسعه کمّی و مدیریت آموزش عالی آن قدر زیاد بوده که یکی از اثرات آن، فرو ریختن مرز دانشجو و غیر دانشجو- مانند فرو ریختن تدریجی مرز دانشگاه از حوزه های دیگری همچون بازار، سیاست، دین و مانند آن – بوده است.
در حال حاضر ایران سومین جمعیت فارغ التحصیلان رشته های مهندسی، یکی از بالاترین نسبت های دانشجو به جمعیت دیپلمه و در عین حال یکی از بالاترین شاخص های تقلب علمی را بین کشورهای مختلف داراست.
توسعه کمّی آموزش عالی در مقاطع مختلف تحصیلی، همراه با تأسیس دانشگاه های جدید و ظرفیت های خالی زیاد در مناطق مختلف موجب شده تا هر آنکس که تا دیروز قصد یا شایستگی دانشجو شدن نداشته، برای مزایای مختلف مالی، مدیریتی و حتی پرستیژ اجتماعی وارد دانشگاه شود.
🔹امروز ایران جمعیت زیادی دارد که نام دانشجو را حمل می کنند. آنها کاسبان، کارمندان، ورزشکاران، نظامیان، هنرمندانی هستند که با وجود داشتن پیشه و اشتغال خاص، دوست دارند دانشجو بشوند، مدرک دانشگاهی بگیرند، پستی به دست بیاورند، کمی به حقوقشان اضافه شود، یا این که فقط بتوانند با مدرک دانشگاهی برای خود جایگاه اجتماعی ظاهریِ بهتری دست و پا کنند. آنها شغل های ارزشمندی برای نیازهای اجتماعی گوناگون دارند، اما با این وجود در پی تصاحبِ نام «دانشجو» هستند. اشتباهی که با اصالت دادن به تحصیل دانشگاهی در همه رده های اجرایی، در نگاه مدیران و سیاسیون سطح اول کشور وجود دارد و در سطح جامعه هم رسوخ کرده است.
🔹بنابراین دیگر ما با یک گروه متمایز با یک فرهنگ خاص – فرهنگ دانشجویی- مواجه نیستیم؛ چرا که این روزها تقریباً همه دانشجو هستند یا می توانند دانشجو باشند. پس دانشجو بودن هیچ وجه تمایز بارزی در منشِ رفتاری، مشیِ فکری و تقیدات اخلاقی با دیگرانِ بیرون از دیوارهای دانشگاه ندارد.
چنین انسانی به دست ساختارِ سیاستگذاریهای بیماری اجتماعی، از درون تهی شده و تنها پوستهای با برچسب دانشجو را بر تن خود حمل می کند. این پوستهی تهی تاب تحمل فشارها و نهیب های درون و بیرون دانشگاهی برای بیان و مطالبه حق را ندارد. اصلا نه حوصله و نه میل و نه توانِ این بیان و مطالبه را ندارد. او درگیر تمام شدن دوره تحصیلی و گرفتن مدرک دانشگاهیاش برای رسیدن به چند هزار تومان اضافه حقوق، ارتقای پست سازمانی یا ژشتی جلوِ دیگران است. هیچ کدام از اینها با عمیق شدن در رشته تخصصی، کنجکاوی و ماجراجویی برای دانش و فریاد زدن در راه آنچه درست می داند تطابق ندارد. پس منطقی است که دانشجوی امروز «یکی از دیگران» باشد. یکی از دیگران بودن، به خودیِ خود بد نیست، شاید در بسیاری از موارد نشانه همدلی و یکرنگی با جامعه ای است که فرد در آن زندگی می کند. اما در مسیرِ به ابتذال کشیده شدن و اضمحلال مفهوم «دانشجو»، آنچه رخ می دهد، تن دادن دانشگاه – یعنی نهادِ علم و پایگاهِ تفکرِ انتقادی در جامعه- به قواعدِ تعامل و بلکه معامله در بیرون از دانشگاه است.
🔹بنابراین همزمان با اضمحلال مفهوم دانشجو، مفهوم دانشگاه است که از درون تهی می شود. در این مسیر دانشگاه به هنجارها و ارزشهای بازار، سیاست یا سایر حوزه های دیگرِ غیر دانشگاهی آلوده شده و وجوه تمایز فرهنگ دانشگاهی در مسیر اضمحلال قرار می گیرد.
🔸 ۱۶ آذر روز دانشجو بود. روز دانشجویانی که وقایع محیط شان برایشان مهم بود. اما سیاستهای سالهای گذشته در مورد توسعه کمّی آموزش عالی موجب شده تا همزمان با تکثیرِ پوسته و عنوان دانشجو، دانش-جو بودن و فریادگری در نتیجه این دانش-جویی کمیاب و کمیابتر شود. آنها امروز یکی از دیگران هستند، همان دیگرانی که از فاجعه جوک می سازند و برای منافع خود به هر سرقت، زد و بند و دروغی رضایت می دهند.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
محمدرضا پویافر
🔹طی سالهای گذشته حجم تأثیر سیاستهای نادرست در مورد توسعه کمّی و مدیریت آموزش عالی آن قدر زیاد بوده که یکی از اثرات آن، فرو ریختن مرز دانشجو و غیر دانشجو- مانند فرو ریختن تدریجی مرز دانشگاه از حوزه های دیگری همچون بازار، سیاست، دین و مانند آن – بوده است.
در حال حاضر ایران سومین جمعیت فارغ التحصیلان رشته های مهندسی، یکی از بالاترین نسبت های دانشجو به جمعیت دیپلمه و در عین حال یکی از بالاترین شاخص های تقلب علمی را بین کشورهای مختلف داراست.
توسعه کمّی آموزش عالی در مقاطع مختلف تحصیلی، همراه با تأسیس دانشگاه های جدید و ظرفیت های خالی زیاد در مناطق مختلف موجب شده تا هر آنکس که تا دیروز قصد یا شایستگی دانشجو شدن نداشته، برای مزایای مختلف مالی، مدیریتی و حتی پرستیژ اجتماعی وارد دانشگاه شود.
🔹امروز ایران جمعیت زیادی دارد که نام دانشجو را حمل می کنند. آنها کاسبان، کارمندان، ورزشکاران، نظامیان، هنرمندانی هستند که با وجود داشتن پیشه و اشتغال خاص، دوست دارند دانشجو بشوند، مدرک دانشگاهی بگیرند، پستی به دست بیاورند، کمی به حقوقشان اضافه شود، یا این که فقط بتوانند با مدرک دانشگاهی برای خود جایگاه اجتماعی ظاهریِ بهتری دست و پا کنند. آنها شغل های ارزشمندی برای نیازهای اجتماعی گوناگون دارند، اما با این وجود در پی تصاحبِ نام «دانشجو» هستند. اشتباهی که با اصالت دادن به تحصیل دانشگاهی در همه رده های اجرایی، در نگاه مدیران و سیاسیون سطح اول کشور وجود دارد و در سطح جامعه هم رسوخ کرده است.
🔹بنابراین دیگر ما با یک گروه متمایز با یک فرهنگ خاص – فرهنگ دانشجویی- مواجه نیستیم؛ چرا که این روزها تقریباً همه دانشجو هستند یا می توانند دانشجو باشند. پس دانشجو بودن هیچ وجه تمایز بارزی در منشِ رفتاری، مشیِ فکری و تقیدات اخلاقی با دیگرانِ بیرون از دیوارهای دانشگاه ندارد.
چنین انسانی به دست ساختارِ سیاستگذاریهای بیماری اجتماعی، از درون تهی شده و تنها پوستهای با برچسب دانشجو را بر تن خود حمل می کند. این پوستهی تهی تاب تحمل فشارها و نهیب های درون و بیرون دانشگاهی برای بیان و مطالبه حق را ندارد. اصلا نه حوصله و نه میل و نه توانِ این بیان و مطالبه را ندارد. او درگیر تمام شدن دوره تحصیلی و گرفتن مدرک دانشگاهیاش برای رسیدن به چند هزار تومان اضافه حقوق، ارتقای پست سازمانی یا ژشتی جلوِ دیگران است. هیچ کدام از اینها با عمیق شدن در رشته تخصصی، کنجکاوی و ماجراجویی برای دانش و فریاد زدن در راه آنچه درست می داند تطابق ندارد. پس منطقی است که دانشجوی امروز «یکی از دیگران» باشد. یکی از دیگران بودن، به خودیِ خود بد نیست، شاید در بسیاری از موارد نشانه همدلی و یکرنگی با جامعه ای است که فرد در آن زندگی می کند. اما در مسیرِ به ابتذال کشیده شدن و اضمحلال مفهوم «دانشجو»، آنچه رخ می دهد، تن دادن دانشگاه – یعنی نهادِ علم و پایگاهِ تفکرِ انتقادی در جامعه- به قواعدِ تعامل و بلکه معامله در بیرون از دانشگاه است.
🔹بنابراین همزمان با اضمحلال مفهوم دانشجو، مفهوم دانشگاه است که از درون تهی می شود. در این مسیر دانشگاه به هنجارها و ارزشهای بازار، سیاست یا سایر حوزه های دیگرِ غیر دانشگاهی آلوده شده و وجوه تمایز فرهنگ دانشگاهی در مسیر اضمحلال قرار می گیرد.
🔸 ۱۶ آذر روز دانشجو بود. روز دانشجویانی که وقایع محیط شان برایشان مهم بود. اما سیاستهای سالهای گذشته در مورد توسعه کمّی آموزش عالی موجب شده تا همزمان با تکثیرِ پوسته و عنوان دانشجو، دانش-جو بودن و فریادگری در نتیجه این دانش-جویی کمیاب و کمیابتر شود. آنها امروز یکی از دیگران هستند، همان دیگرانی که از فاجعه جوک می سازند و برای منافع خود به هر سرقت، زد و بند و دروغی رضایت می دهند.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
Forwarded from دکتر نعمت الله فاضلی
@DrNematallahFazeli
🎵 📝 فایل صوتی و گزارش مكتوب سخنرانی دکتر نعمت الله فاضلی با عنوان
🔶 چرا و چگونه فرهنگ دانشگاهی در حاشیه مانده است؟🔶
🔹دومین همايش ملي فرهنگ دانشگاهي🔹
✅ 6 آذر 98،دانشگاه بیرجند
✅ حجم فایل: 16.3MB، زمان: 70 دقیقه
🔵 دکتر فاضلی در این سخنرانی به این پرسش پاسخ می دهد که منظور از به حاشیه رانده شدن فرهنگ دانشگاهی چیست و چرا این فرهنگ در ایران معاصر به حاشیه رانده شده است؟
✅ پرورش یافتن و بالنده شدن انسان هسته مرکزی فرهنگ دانشگاهی است.
🔻مفهوم فرهنگ دانشگاهی، مفهومی معاصر است و با ایده دانشگاه در جهان معاصر پیوند دارد.
🔻این مفهوم ناظر به معنا و کیفیت دانشگاه است.
🔻این مفهوم اشاره به نوع پیوند ما با دانش دارد.
✅ به حاشیه رانده شده فرهنگ دانشگاهی یعنی:
🔻در فضای دانشگاه، تامل کردن، اندیشیدن، یادگیری، دقت کردن و پرسیدن جایگاه کانونی ندارند.
🔻دانشگاه فضایی برای خود تحقق بخشی و شکل دادن وجود انسان ها نیست.
🔻ساختار معنایی دانشگاه از بودن و شدن به داشتن تغییر کرده است.
🔻در دانشگاه آزادی فکر وجود ندارد و تفاوت ها به رسمیت شناخته نمی شود.
✅چرا فرهنگ دانشگاهى در ایران به حاشیه رانده شده است؟
🔶ما به لحاظ تاریخی در ایران معاصر دانشگاه را برای پرورش انسان نخواسته ایم.
🔻از دارالفنون به بعد ایرانیان از دانشگاه و آموزش مطالبه انسان نکرده اند، بلکه قدرت و پول و تکنولوژی را خواسته اند.
🔶اقتصاد و سیاست بعنوان دو بدیل قدرتمند به دانشگاه هجوم آورده اند.
https://bit.ly/2s99QqU
🎵 📝 فایل صوتی و گزارش مكتوب سخنرانی دکتر نعمت الله فاضلی با عنوان
🔶 چرا و چگونه فرهنگ دانشگاهی در حاشیه مانده است؟🔶
🔹دومین همايش ملي فرهنگ دانشگاهي🔹
✅ 6 آذر 98،دانشگاه بیرجند
✅ حجم فایل: 16.3MB، زمان: 70 دقیقه
🔵 دکتر فاضلی در این سخنرانی به این پرسش پاسخ می دهد که منظور از به حاشیه رانده شدن فرهنگ دانشگاهی چیست و چرا این فرهنگ در ایران معاصر به حاشیه رانده شده است؟
✅ پرورش یافتن و بالنده شدن انسان هسته مرکزی فرهنگ دانشگاهی است.
🔻مفهوم فرهنگ دانشگاهی، مفهومی معاصر است و با ایده دانشگاه در جهان معاصر پیوند دارد.
🔻این مفهوم ناظر به معنا و کیفیت دانشگاه است.
🔻این مفهوم اشاره به نوع پیوند ما با دانش دارد.
✅ به حاشیه رانده شده فرهنگ دانشگاهی یعنی:
🔻در فضای دانشگاه، تامل کردن، اندیشیدن، یادگیری، دقت کردن و پرسیدن جایگاه کانونی ندارند.
🔻دانشگاه فضایی برای خود تحقق بخشی و شکل دادن وجود انسان ها نیست.
🔻ساختار معنایی دانشگاه از بودن و شدن به داشتن تغییر کرده است.
🔻در دانشگاه آزادی فکر وجود ندارد و تفاوت ها به رسمیت شناخته نمی شود.
✅چرا فرهنگ دانشگاهى در ایران به حاشیه رانده شده است؟
🔶ما به لحاظ تاریخی در ایران معاصر دانشگاه را برای پرورش انسان نخواسته ایم.
🔻از دارالفنون به بعد ایرانیان از دانشگاه و آموزش مطالبه انسان نکرده اند، بلکه قدرت و پول و تکنولوژی را خواسته اند.
🔶اقتصاد و سیاست بعنوان دو بدیل قدرتمند به دانشگاه هجوم آورده اند.
https://bit.ly/2s99QqU
ایرنا
جامعه شناس: دانشگاه برای همرنگ جماعت شدن نیست
بیرجند - ایرنا - عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: دانشگاه جایی برای همرنگ جماعت شدن نیست بلکه فضایی است که در آن آزادی را تجربه میکنیم.
🔶 آسیبشناسی دانشگاهها
🖋 علی سرزعیم (عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی )
🔹 اگر دیدید در دانشکدهها، سمینارهای تخصصی هر چند ماه یک بار برگزار میشود ولی انجمنهای اسلامی هر یکی دو هفته از یک شخصیت دعوت میکنند تا در مورد یک موضوع صحبت کنند باید دانست یک جای کار میلنگد. وقتی عرصه نقد و نقادی در امور تخصصی در دانشکدهها تعطیل است ولی بازار روشنفکری داغ، میتوان حدس زد که دانشگاه نقش درست خود را ایفا نمیکند.
🔹 نقش درست یک استاد دانشگاه چیست؟ اکثر افراد تصور میکنند که وظیفه اصلی یک استاد دانشگاه تدریس است ولی در کشورهای پیشرفته تدریس واجب برای یک استاد معمولا اندک است (یک یا دو درس در ترم) و مابقی وقت خود را به پژوهش اختصاص میدهد. دانشکدههای تخصصی محل ارزیابی و نقد ادعاهایی است که در جامعه مطرح میشود نه فقط تدریس، نمره دادن و حضور و غیاب. اینکه یک شخص در جمع انبوه دانشجویان در رشتههای مختلف ادعاهای گوناگونی را یک سویه مطرح کند بیشتر به منبر مساجد شبیه است نه دانشگاههای مدرن. فراموش نشود که منبر مساجد نیز محل طرح موضوعات اخلاقی و دینی است که روی آن اتفاق نظر هست وگرنه موضوعات چالشی فقهی در حوزهها همراه با بحث و جدل مطرح میشود.
🔹 امروزه در دانشکدههای کشورهای پیشرفته اگر سمیناری هست و لیست سخنرانان ارائه میشود بلافاصله لیست پنل یا گروهی که قرار است حرفهای او را نیز نقد کنند ارائه میگردد. ناقدها قبلا نوشتههای سخنران را خواندهاند و به همین دلیل ناقدها از جاهای مختلف دعوت میشوند و الزامی نیست که فقط از درون دانشکده یا دانشگاهی باشند که قرار است در آن سمینار برگزار شود.
🔹 سمینارهای بدون ناقد و سخنرانیهای یک سویه بیشتر منبر مسجد هستند نه سمینارهای علمی دانشگاههای مدرن و نه حتی حوزههای علمیه سنتی. در چنین آشوبناکی زمینهای البته عجیب نیست که جامعهشناس آن در مورد اقتصاد صحبت کند و استاد علوم سیاسی در مورد نظام سلامت و فرمانده نظامی در مورد سیاست خارجی. هویت مشوش ما ایرانیان که میان عناصر ایرانی-اسلامی-مدرن سرگردان است در این بازار آشفته، آشفتهتر میشود.
🔹پدیده تاسفبار دیگر فعالیتهای سیاسی دانشجویی است. دانشجویی که تازه از دبیرستان آمده و به صرف خواندن چند کتاب و شنیدن چند سخنرانی و حضور در چند جلسه میخواهد سکاندار سیاست کشور باشد. در کشورهای توسعهیافته احزاب جاافتاده میداندار سیاست هستند و سیاست حرفه تمام وقت عدهای میگردد که به لحاظ سن و تجربه زندگی به پختگی رسیدهاند. شاید صدراعظم یا نخست وزیری احیانا از جوانان انتخاب شود اما میانگین فعالان سیاسی را افراد جامعه تشکیل میدهند زیرا نمیتوان در مورد حیات و معیشت یک جامعه ریسک کرد و زمام را به فرد بی تجربه سپرد. معمولا تلاش میشود شجاعت و بیباکی جوانان با تجربه و پختگی افراد پیر ترکیب شود تا خردمندی جسورانهای حاصل شود. در کشور ما احزاب منفعل هستند یا به انفعال کشیده شدهاند و به جای میتینگهای حزبی و جلسات و کنگرههای پرشور احزاب، نشستها و تظاهراتهای دانشجویی رونق یافته است.
🔹 دانشجویانی که عجیب نیست اقدامات نادرستی کنند یا شعارهای خامی سَر دهند ولی هزینه آن به دوش جامعه افتد. اشغال لانه جاسوسی را که فراموش نکردهایم!
✅ باید سیطره سیاست بر دانشگاه کوتاه شود و دانشگاه به جایگاه اصلی خود که فعالیت علمی و نقادی علمی و تربیت جوانان این دیار است بازگردد. تجربه 40 ساله که نه تجربه 50 سال اخیر نشان داده که از فعالیتهای دانشجویی و روشنفکری خیر بلندمدتی نصیب جامعه ایران نشده و نمیشود و تنها از فعالیت سخت و جانکاه علمی است که شاید مرهمی بر انبوه زخمهای این دیار گذاشته شود.
منبع: کانال شبکۀ توسعه
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🖋 علی سرزعیم (عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی )
🔹 اگر دیدید در دانشکدهها، سمینارهای تخصصی هر چند ماه یک بار برگزار میشود ولی انجمنهای اسلامی هر یکی دو هفته از یک شخصیت دعوت میکنند تا در مورد یک موضوع صحبت کنند باید دانست یک جای کار میلنگد. وقتی عرصه نقد و نقادی در امور تخصصی در دانشکدهها تعطیل است ولی بازار روشنفکری داغ، میتوان حدس زد که دانشگاه نقش درست خود را ایفا نمیکند.
🔹 نقش درست یک استاد دانشگاه چیست؟ اکثر افراد تصور میکنند که وظیفه اصلی یک استاد دانشگاه تدریس است ولی در کشورهای پیشرفته تدریس واجب برای یک استاد معمولا اندک است (یک یا دو درس در ترم) و مابقی وقت خود را به پژوهش اختصاص میدهد. دانشکدههای تخصصی محل ارزیابی و نقد ادعاهایی است که در جامعه مطرح میشود نه فقط تدریس، نمره دادن و حضور و غیاب. اینکه یک شخص در جمع انبوه دانشجویان در رشتههای مختلف ادعاهای گوناگونی را یک سویه مطرح کند بیشتر به منبر مساجد شبیه است نه دانشگاههای مدرن. فراموش نشود که منبر مساجد نیز محل طرح موضوعات اخلاقی و دینی است که روی آن اتفاق نظر هست وگرنه موضوعات چالشی فقهی در حوزهها همراه با بحث و جدل مطرح میشود.
🔹 امروزه در دانشکدههای کشورهای پیشرفته اگر سمیناری هست و لیست سخنرانان ارائه میشود بلافاصله لیست پنل یا گروهی که قرار است حرفهای او را نیز نقد کنند ارائه میگردد. ناقدها قبلا نوشتههای سخنران را خواندهاند و به همین دلیل ناقدها از جاهای مختلف دعوت میشوند و الزامی نیست که فقط از درون دانشکده یا دانشگاهی باشند که قرار است در آن سمینار برگزار شود.
🔹 سمینارهای بدون ناقد و سخنرانیهای یک سویه بیشتر منبر مسجد هستند نه سمینارهای علمی دانشگاههای مدرن و نه حتی حوزههای علمیه سنتی. در چنین آشوبناکی زمینهای البته عجیب نیست که جامعهشناس آن در مورد اقتصاد صحبت کند و استاد علوم سیاسی در مورد نظام سلامت و فرمانده نظامی در مورد سیاست خارجی. هویت مشوش ما ایرانیان که میان عناصر ایرانی-اسلامی-مدرن سرگردان است در این بازار آشفته، آشفتهتر میشود.
🔹پدیده تاسفبار دیگر فعالیتهای سیاسی دانشجویی است. دانشجویی که تازه از دبیرستان آمده و به صرف خواندن چند کتاب و شنیدن چند سخنرانی و حضور در چند جلسه میخواهد سکاندار سیاست کشور باشد. در کشورهای توسعهیافته احزاب جاافتاده میداندار سیاست هستند و سیاست حرفه تمام وقت عدهای میگردد که به لحاظ سن و تجربه زندگی به پختگی رسیدهاند. شاید صدراعظم یا نخست وزیری احیانا از جوانان انتخاب شود اما میانگین فعالان سیاسی را افراد جامعه تشکیل میدهند زیرا نمیتوان در مورد حیات و معیشت یک جامعه ریسک کرد و زمام را به فرد بی تجربه سپرد. معمولا تلاش میشود شجاعت و بیباکی جوانان با تجربه و پختگی افراد پیر ترکیب شود تا خردمندی جسورانهای حاصل شود. در کشور ما احزاب منفعل هستند یا به انفعال کشیده شدهاند و به جای میتینگهای حزبی و جلسات و کنگرههای پرشور احزاب، نشستها و تظاهراتهای دانشجویی رونق یافته است.
🔹 دانشجویانی که عجیب نیست اقدامات نادرستی کنند یا شعارهای خامی سَر دهند ولی هزینه آن به دوش جامعه افتد. اشغال لانه جاسوسی را که فراموش نکردهایم!
✅ باید سیطره سیاست بر دانشگاه کوتاه شود و دانشگاه به جایگاه اصلی خود که فعالیت علمی و نقادی علمی و تربیت جوانان این دیار است بازگردد. تجربه 40 ساله که نه تجربه 50 سال اخیر نشان داده که از فعالیتهای دانشجویی و روشنفکری خیر بلندمدتی نصیب جامعه ایران نشده و نمیشود و تنها از فعالیت سخت و جانکاه علمی است که شاید مرهمی بر انبوه زخمهای این دیار گذاشته شود.
منبع: کانال شبکۀ توسعه
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرا نمی توانیم همپای موشک، خودرو بسازیم؟
چرا دانشگاه های ما چنین است؟
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
چرا دانشگاه های ما چنین است؟
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from دکتر رضا محمدی چابکی
🔹سالی یک مقاله!
✅ در سالهای اخیر رقابت احمقانه برای انتشار مقالات علمی که بعضاً منجر به مقالهسازی و انواع بداخلاقیهای آکادمیک میشود، سکه رایج فعالیتهای دانشگاهی شده است. این در حالی است که انتشار یک مقاله علمی معتبر و تأثیرگذار با توجه به نوع رشته علمی، چهبسا نتیجه تلاش علمی چندساله یک پژوهشگر باشد. بسیاری از بزرگان علمی جهان و ایران، در تمام طول فعالیتهای آکادمیک خود تعداد انگشتشماری مقاله یا کتاب منتشر کرده ولی تحول شگرفی بر جریان علمی حوزه پژوهشی خود گذاشتهاند. امروزه در کشور ما برخی پژوهشگرنماها به انتشار هفتهای یک مقاله ظاهراً علمی (هرچند بیفایده) افتخار میکنند و معالأسف از سوی مسئولان و مدیران، بهعنوان الگوی پژوهشگر برتر معرفی میشوند.
✅ اخیراً یک استاد دانشگاه در UCL پیشنهاد داده است که برای ارتقای کیفیت مقالات آکادمیک، دانشگاهها محدودیت تعداد چاپ مقاله در سال را اعمال کنند: پیشنهاد خودش تنها یک مقاله در سال به ازای هر محقق دانشگاهی است:
@DrMohammadiChaboki
https://www.timeshighereducation.com/news/restrict-researchers-one-paper-ayear-says-ucl-professor
✅ در سالهای اخیر رقابت احمقانه برای انتشار مقالات علمی که بعضاً منجر به مقالهسازی و انواع بداخلاقیهای آکادمیک میشود، سکه رایج فعالیتهای دانشگاهی شده است. این در حالی است که انتشار یک مقاله علمی معتبر و تأثیرگذار با توجه به نوع رشته علمی، چهبسا نتیجه تلاش علمی چندساله یک پژوهشگر باشد. بسیاری از بزرگان علمی جهان و ایران، در تمام طول فعالیتهای آکادمیک خود تعداد انگشتشماری مقاله یا کتاب منتشر کرده ولی تحول شگرفی بر جریان علمی حوزه پژوهشی خود گذاشتهاند. امروزه در کشور ما برخی پژوهشگرنماها به انتشار هفتهای یک مقاله ظاهراً علمی (هرچند بیفایده) افتخار میکنند و معالأسف از سوی مسئولان و مدیران، بهعنوان الگوی پژوهشگر برتر معرفی میشوند.
✅ اخیراً یک استاد دانشگاه در UCL پیشنهاد داده است که برای ارتقای کیفیت مقالات آکادمیک، دانشگاهها محدودیت تعداد چاپ مقاله در سال را اعمال کنند: پیشنهاد خودش تنها یک مقاله در سال به ازای هر محقق دانشگاهی است:
@DrMohammadiChaboki
https://www.timeshighereducation.com/news/restrict-researchers-one-paper-ayear-says-ucl-professor
Times Higher Education (THE)
Restrict researchers to one paper a year, says UCL professor
Uta Frith says limit would force academics to focus on quality over quantity
✅ سلطۀ «آمارشناسان» در دانشکدههای علوم انسانی و اجتماعی
🖋 وحید احسانی
🔹 دانشجویان و به ویژه فارغالتّحصیلان رشتههای انسانی-اجتماعی احتمالاً به خوبی میدانند که بیشتر جلسات مصاحبۀ مربوط به این رشتهها (پذیرش دانشجوی دکتری، جذب هیأت علمی و غیره)، حول محور محفوظات آماری میچرخد و لذا «آمارشناسان» به شکل فزآیندهای دارند جای «جامعهشناسان»، «روانشناسان»، «انسانشناسان»، «مردمشناسان» و غیره را میگیرند.
🔹 یک فارغالتّحصیل آمار که ساعاتی قبل از برگزاری جلسۀ مصاحبه با استفاده از سایت ویکیپدیا اطّلاعاتی عمومی و کلّی دربارۀ رشتههای «جامعهشناسی» و امثال آن به دست آورده باشد، در مقایسه با فارغالتّحصیلان رشتههای مورد نظر که حداقلهای آماری لازم را نیز بلد باشند، شانس بسیار بیشتری برای قبولی دارد.
🔹 بسیاری از ما برای استفاده از منوی تنظیمات تلویزیون هیچ مشکلی نداریم، امّا اگر در جلسۀ مصاحبه از ما بپرسند که مثلاً «روش تنظیم روشنایی صفحۀ تلویزیون چگونه است؟» نمیتوانیم از حفظ و با جزئیات توضیح دهیم. به همین ترتیب، در جلسات مصاحبۀ مورد نظر نیز، آن دسته از فارغالتّحصیلان رشتههای علوم انسانی و اجتماعی که با نرمافزارهای آماری مربوطه کار کرده و اگر نیاز شود، با ساعتی وقت گذاشتن میتوانند دوباره به خوبی از آن نرمافزارها استفاده کنند، به شدّت با مشکل مواجه خواهندشد.
🔹 یکی از استادان ما در دورۀ دکتری (رشتۀ ترویج و آموزش کشاورزی که ماهیّتش بیشتر انسانی-اجتماعی است تا فنّی-مهندسی) تعریف کرد که هنگام دفاع از رسالهاش در یکی از دانشگاههای خوب آلمان از او ایراد گرفتهاند که «چرا تحلیلهای آماری پژوهشت را خودت انجام دادهای؟ مگر نمیدانستی که باید دادههای خامت را به متخصصان آمار داده و نتایج تحلیل و بررسیهای آماری را از آنها تحویل بگیری؟». استاد ما با اعتماد به نفس بالایی به آنها پاسخ داده بود که «حالا من خودم بلد بودم و خودم انجام دادم، مگر اشکالی دارد؟». داوران به او گفته بودند که «این وقتی را که صرف یاد گرفتن و انجام عملیات آماری کردهای باید به چیزهای دیگری اختصاص میدادی. پس تخصصگرایی برای چیست؟ به جای این کار، میتوانستی ابعاد دیگری از مسئله را نیز بررسی کنی، یا مطالعات آزاد داشتهباشی یا حتّی تفریح کنی که ذهنت باز شود نه این که زمان و انرژیات را صرف کاری کنی که کسان دیگری برای انجام دادن آن تربیت شدهاند».
🔹 به نظر میرسد، محیط دانشگاهی کشور به جای «مسئله-محور» بودن، «ابزار-محور» شدهاست. مانند تعمیرکاری که به جای این که اوّل ببیند مشکل چیست و بعد به دنبال ابزار مناسب برای رفع مشکل بگردد، اوّل پیشرفتهترین و پرطمطراقترین ابزاری که به بازار آمدهاست را انتخاب میکند و بعد به دنبال پیچی میگردد که بتواند به بهانۀ آن پیچ، ابزار مورد نظر را به کار گرفته و فخر بفروشد!
🔹 نگارنده، از رسالۀ دکترایم 6 مقالۀ علمی-پژوهشی منتشر کردم (مقالههایی که لااقل به زعم خودم، بر خلاف روال رایج در کشور، مسئله-محور و تأثیر-مدار هستند و گزارش بسیاری از آنها در سایت و کانال پویش ملّی دوباره دانشگاه منتشر شدهاست) که نرمافزار بهکاررفته در تمامی آنها «اکسل» و روش آماری نیز رسم نمودارهای «روند تغییرات رتبۀ کشورها بر اساس شاخصهای مختلف در طول زمان» بودهاست. در مجلات علمی معتبری مانند نیچر نیز چنین مقالاتی مشاهده کردهام با وجود این، بیشتر استادانی که این را میشنوند، خیلی بهشان بر میخورد؛ گویی «مایۀ فخر و مباهات آنها» را زیر سئوال بردهباشم!
🔹 استادانی که به هر دلیل، هیچ نظر (نظریه پیشکششان!)، سخنرانی یا یادداشتی ندارند که نظر دو نفر عاقل را به خود جلب کردهباشد، مجبورند از محفوظات آماری و نرمافزاری خود غولهایی درست کنند تا بتوانند بگویند ما «حقمان است که با سایرین فرق داشته و از موقعیّت و جایگاه بهتری برخوردار باشیم»!
🔹 مسلّماً، آزمونهای آماری و نرمافزارهای مربوطه میتوانند امکانات و ابزار بسیار مفیدی باشند، به شرط آن که به جای خود و در راستای «شناخت و حلّ مسائل» از آنها استفاده شود، نه به عنوان دستاویزی که با آنها بخواهیم بر روی «خلاءهای خود و مسئلهگریزیمان» سرپوش بگذاریم!
🔹 از طرف دیگر، مراکز علمی و پژوهشی کشور (حتّی مراکز مرتبط با علوم انسانی و اجتماعی) چندان به «اهل فکر و اندیشه» نیازی نداشته و چه بسا از چنین افرادی اجتناب ورزند. این مراکز بیشتر به آمارشناسانی احتیاج دارند که بتوانند بیسروصدا فقط مقاله نوشته و گزارشهای آماری تهیه کنند!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🖋 وحید احسانی
🔹 دانشجویان و به ویژه فارغالتّحصیلان رشتههای انسانی-اجتماعی احتمالاً به خوبی میدانند که بیشتر جلسات مصاحبۀ مربوط به این رشتهها (پذیرش دانشجوی دکتری، جذب هیأت علمی و غیره)، حول محور محفوظات آماری میچرخد و لذا «آمارشناسان» به شکل فزآیندهای دارند جای «جامعهشناسان»، «روانشناسان»، «انسانشناسان»، «مردمشناسان» و غیره را میگیرند.
🔹 یک فارغالتّحصیل آمار که ساعاتی قبل از برگزاری جلسۀ مصاحبه با استفاده از سایت ویکیپدیا اطّلاعاتی عمومی و کلّی دربارۀ رشتههای «جامعهشناسی» و امثال آن به دست آورده باشد، در مقایسه با فارغالتّحصیلان رشتههای مورد نظر که حداقلهای آماری لازم را نیز بلد باشند، شانس بسیار بیشتری برای قبولی دارد.
🔹 بسیاری از ما برای استفاده از منوی تنظیمات تلویزیون هیچ مشکلی نداریم، امّا اگر در جلسۀ مصاحبه از ما بپرسند که مثلاً «روش تنظیم روشنایی صفحۀ تلویزیون چگونه است؟» نمیتوانیم از حفظ و با جزئیات توضیح دهیم. به همین ترتیب، در جلسات مصاحبۀ مورد نظر نیز، آن دسته از فارغالتّحصیلان رشتههای علوم انسانی و اجتماعی که با نرمافزارهای آماری مربوطه کار کرده و اگر نیاز شود، با ساعتی وقت گذاشتن میتوانند دوباره به خوبی از آن نرمافزارها استفاده کنند، به شدّت با مشکل مواجه خواهندشد.
🔹 یکی از استادان ما در دورۀ دکتری (رشتۀ ترویج و آموزش کشاورزی که ماهیّتش بیشتر انسانی-اجتماعی است تا فنّی-مهندسی) تعریف کرد که هنگام دفاع از رسالهاش در یکی از دانشگاههای خوب آلمان از او ایراد گرفتهاند که «چرا تحلیلهای آماری پژوهشت را خودت انجام دادهای؟ مگر نمیدانستی که باید دادههای خامت را به متخصصان آمار داده و نتایج تحلیل و بررسیهای آماری را از آنها تحویل بگیری؟». استاد ما با اعتماد به نفس بالایی به آنها پاسخ داده بود که «حالا من خودم بلد بودم و خودم انجام دادم، مگر اشکالی دارد؟». داوران به او گفته بودند که «این وقتی را که صرف یاد گرفتن و انجام عملیات آماری کردهای باید به چیزهای دیگری اختصاص میدادی. پس تخصصگرایی برای چیست؟ به جای این کار، میتوانستی ابعاد دیگری از مسئله را نیز بررسی کنی، یا مطالعات آزاد داشتهباشی یا حتّی تفریح کنی که ذهنت باز شود نه این که زمان و انرژیات را صرف کاری کنی که کسان دیگری برای انجام دادن آن تربیت شدهاند».
🔹 به نظر میرسد، محیط دانشگاهی کشور به جای «مسئله-محور» بودن، «ابزار-محور» شدهاست. مانند تعمیرکاری که به جای این که اوّل ببیند مشکل چیست و بعد به دنبال ابزار مناسب برای رفع مشکل بگردد، اوّل پیشرفتهترین و پرطمطراقترین ابزاری که به بازار آمدهاست را انتخاب میکند و بعد به دنبال پیچی میگردد که بتواند به بهانۀ آن پیچ، ابزار مورد نظر را به کار گرفته و فخر بفروشد!
🔹 نگارنده، از رسالۀ دکترایم 6 مقالۀ علمی-پژوهشی منتشر کردم (مقالههایی که لااقل به زعم خودم، بر خلاف روال رایج در کشور، مسئله-محور و تأثیر-مدار هستند و گزارش بسیاری از آنها در سایت و کانال پویش ملّی دوباره دانشگاه منتشر شدهاست) که نرمافزار بهکاررفته در تمامی آنها «اکسل» و روش آماری نیز رسم نمودارهای «روند تغییرات رتبۀ کشورها بر اساس شاخصهای مختلف در طول زمان» بودهاست. در مجلات علمی معتبری مانند نیچر نیز چنین مقالاتی مشاهده کردهام با وجود این، بیشتر استادانی که این را میشنوند، خیلی بهشان بر میخورد؛ گویی «مایۀ فخر و مباهات آنها» را زیر سئوال بردهباشم!
🔹 استادانی که به هر دلیل، هیچ نظر (نظریه پیشکششان!)، سخنرانی یا یادداشتی ندارند که نظر دو نفر عاقل را به خود جلب کردهباشد، مجبورند از محفوظات آماری و نرمافزاری خود غولهایی درست کنند تا بتوانند بگویند ما «حقمان است که با سایرین فرق داشته و از موقعیّت و جایگاه بهتری برخوردار باشیم»!
🔹 مسلّماً، آزمونهای آماری و نرمافزارهای مربوطه میتوانند امکانات و ابزار بسیار مفیدی باشند، به شرط آن که به جای خود و در راستای «شناخت و حلّ مسائل» از آنها استفاده شود، نه به عنوان دستاویزی که با آنها بخواهیم بر روی «خلاءهای خود و مسئلهگریزیمان» سرپوش بگذاریم!
🔹 از طرف دیگر، مراکز علمی و پژوهشی کشور (حتّی مراکز مرتبط با علوم انسانی و اجتماعی) چندان به «اهل فکر و اندیشه» نیازی نداشته و چه بسا از چنین افرادی اجتناب ورزند. این مراکز بیشتر به آمارشناسانی احتیاج دارند که بتوانند بیسروصدا فقط مقاله نوشته و گزارشهای آماری تهیه کنند!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
✅ «نورث»: یک دیوانۀ به تمام معنا!
🖋 وحید احسانی
🔹داگلاس سیسیل نورث، استاد اقتصاد دانشگاه های استنفورد، کمبریج و واشنگتن، نظریهپرداز توسعه و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصادی بود. او چهل سال تمام بر روی یک پرسش واحد مطالعه و پژوهش کرد. پرسشی دال بر این که «علّت این همه تفاوت در سرنوشت جوامع مختلف چیست؟». در بدو تاریخ، میان شیوۀ زندگی، رفاه، امکانات و رضایت انسانهایی که در اقصا نقاط کرۀ زمین زندگی میکردند، تفاوت چندانی وجود نداشتهاست، پس چرا با گذشت زمان، جوامع انسانی مختلف در مسیرهای بسیار متفاوتی حرکت کردند که موجب شده در حال حاضر برخی از آنها بسیار مرفّه و توسعهیافته و برخی دیگر بسیار فقیر و عقبمانده باشند؟ مگر همگی انسان نبوده و نیستند و مگر در نقطۀ صفرْ همگی آنها در شرایط یکسانی شروع نکردهاند، پس چرا شرایط کنونی آنها این قدر متفاوت شدهاست؟
🔹نورث دیوانه بود چون برای رسیدن به پاسخ پرسشهایش، لازم نبود این همه زمان، سرمایه و انرژی صَرف کند، کافی بود به همراه یک مترجم به ایران سفر کرده و در همان نقطهای که پایش به خاک ایران میرسید، از اوّلین ایرانیای که میدید تمام پرسشهایش را بپرسد! چه در فرودگاه، چه در ترمینال، چه در بندر، چه لب مرز، چه در گمرگ، چه در تاکسی، چه در اتوبوس، چه در حوزۀ علمیه، چه در دانشگاه، چه در صدا و سیما و چه در هر کجای دیگری که حوصلهاش را داشت، فقط کافی بود از نزدیکترین فردی که میدید سئوال کند تا پاسخ تمام پرسشهایش را بگیرد! به همین سادگی!
🔹نه تنها نورث، بلکه کسانی که به او جایزۀ نوبل دادند، مسئولان دانشگاههایی که او را استخدام کردند، دانشجویانی که پای درسش نشستند و حتّی همۀ کسانی که آثارش را مطالعه کرده و میکنند هم دیوانه هستند! زیرا به یک دیوانه جایزۀ نوبل دادهاند، یا یک دیوانه را به عنوان استاد استخدام کردهاند یا آثار یک دیوانه را مطالعه میکنند! آیا با وجود اشخاصی که پاسخ همۀ پرسشها را میدانند، نشانۀ دیوانگی نیست که کسی بخواهد با صرف سالها وقت و انرژی، خودش به پاسخ برسد؟!
🔹علاوه بر کسانی که بدانها اشاره شد، تمام مردم آمریکا هم دیوانه هستند، آنها از طریق اوقاف و کمکهای خیریه و داوطلبانه، بیشتر بودجۀ دانشگاه هاروارد (که بودجهاش حدود سه برابر کل بودجۀ وزارت علوم ایران است) را تأمین میکنند؛ که چه بشود؟! که دیوانگانی مثل نورث آنجا پدر خودشان را در بیاورند تا به پاسخ پرسشهایشان برسند! پرسشهایی که پاسخ همۀ آنها در جیب بغل تمام ایرانیان آماده و مهیّا است!
🔹در میان ایرانیان هم دیوانگانی داریم. یکی از شاخصترین آنها همایون کاتوزیان است. کسی که از سن 14 سالگی مطالعۀ جدّی و عمیق دربارۀ ایران و مسائل و مشکلاتش را آغاز کرد، در «اقتصاد»، «جامعهشناسی»، «علومسیاسی»، «تاریخ» و «ادبیات» صاحبنظر شد، نظریات علمی جدیدی ارائه داد و دانشیار دانشگاه آکسفورد گردید، چه حماقت مسخرهای!
🔹ایرانیانی مانند همایون کاتوزیان، داریوش شایگان، سیّد جواد طباطبایی، احمد اشرف، علی میرسپاسی، بیژن عبدالکریمی، محسن رنانی، مصطفی ملکیان و غیره، حتّی از نورث هم دیوانهتر هستند! اگر نورث برای رسیدن به پاسخ پرسشهایش نیاز داشت به ایران سفر کرده و مترجمی اختیار کند، این گروه اخیر شبانه روز در کنار علّامههای همهچیزدان زیستهاند و به جای اینکه از آنها بپرسند و یادبگیرند، بیخود و بیجهت به مطالعه و پژوهش پرداختهاند! خسرالدّنیا و الآخره!
🔹بر خلاف مردم کوچه و خیابان که بخش عمدهای از آنها با «تخصص گرایی» هیچ میانهای نداشته و در هر کاری دخالت میکنند، بیشتر دانشگاهیان «تخصص گرا» هستند. یعنی اگر با یک استاد شیمی در مورد یک مبحث ریاضی یا مکانیک صحبت کنید، حتما به شما پاسخ میدهد که «تخصصم این نیست، باید از متخصصش بپرسی»، حتّی ممکن است از همان استاد شیمیست پرسشهایی دربارۀ شیمی بپرسید و همان پاسخ را بشنوید، چرا که هر علمی مانند شیمی، هزاران شاخه و زیرشاخه دارد. در این میان، یک استثناء وجود دارد: «مسائل و مشکلات جامعه و چگونگی اصلاح آنها». از میان 80 هزار عضو هیأت علمی دانشگاهی ما، کسانی که برای درک ماهیّت، چرایی و چگونگی درمان مسائل جامعه، احساس نیاز کنند که به آثار صاحبنظران مربوطه (چه داخلی و چه خارجی) سری بزنند بسیار اندک هستند. از نگاه آنها، گویی همۀ مسائل و موضوعات «تخصصی» محسوب میشوند الّا «مسائل جامعه»!
به امید سر عقل آمدن نورث، کاتوزیان و امثال آنها!
به امید فردایی بهتر،
به امید ایرانی آباد،
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🖋 وحید احسانی
🔹داگلاس سیسیل نورث، استاد اقتصاد دانشگاه های استنفورد، کمبریج و واشنگتن، نظریهپرداز توسعه و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصادی بود. او چهل سال تمام بر روی یک پرسش واحد مطالعه و پژوهش کرد. پرسشی دال بر این که «علّت این همه تفاوت در سرنوشت جوامع مختلف چیست؟». در بدو تاریخ، میان شیوۀ زندگی، رفاه، امکانات و رضایت انسانهایی که در اقصا نقاط کرۀ زمین زندگی میکردند، تفاوت چندانی وجود نداشتهاست، پس چرا با گذشت زمان، جوامع انسانی مختلف در مسیرهای بسیار متفاوتی حرکت کردند که موجب شده در حال حاضر برخی از آنها بسیار مرفّه و توسعهیافته و برخی دیگر بسیار فقیر و عقبمانده باشند؟ مگر همگی انسان نبوده و نیستند و مگر در نقطۀ صفرْ همگی آنها در شرایط یکسانی شروع نکردهاند، پس چرا شرایط کنونی آنها این قدر متفاوت شدهاست؟
🔹نورث دیوانه بود چون برای رسیدن به پاسخ پرسشهایش، لازم نبود این همه زمان، سرمایه و انرژی صَرف کند، کافی بود به همراه یک مترجم به ایران سفر کرده و در همان نقطهای که پایش به خاک ایران میرسید، از اوّلین ایرانیای که میدید تمام پرسشهایش را بپرسد! چه در فرودگاه، چه در ترمینال، چه در بندر، چه لب مرز، چه در گمرگ، چه در تاکسی، چه در اتوبوس، چه در حوزۀ علمیه، چه در دانشگاه، چه در صدا و سیما و چه در هر کجای دیگری که حوصلهاش را داشت، فقط کافی بود از نزدیکترین فردی که میدید سئوال کند تا پاسخ تمام پرسشهایش را بگیرد! به همین سادگی!
🔹نه تنها نورث، بلکه کسانی که به او جایزۀ نوبل دادند، مسئولان دانشگاههایی که او را استخدام کردند، دانشجویانی که پای درسش نشستند و حتّی همۀ کسانی که آثارش را مطالعه کرده و میکنند هم دیوانه هستند! زیرا به یک دیوانه جایزۀ نوبل دادهاند، یا یک دیوانه را به عنوان استاد استخدام کردهاند یا آثار یک دیوانه را مطالعه میکنند! آیا با وجود اشخاصی که پاسخ همۀ پرسشها را میدانند، نشانۀ دیوانگی نیست که کسی بخواهد با صرف سالها وقت و انرژی، خودش به پاسخ برسد؟!
🔹علاوه بر کسانی که بدانها اشاره شد، تمام مردم آمریکا هم دیوانه هستند، آنها از طریق اوقاف و کمکهای خیریه و داوطلبانه، بیشتر بودجۀ دانشگاه هاروارد (که بودجهاش حدود سه برابر کل بودجۀ وزارت علوم ایران است) را تأمین میکنند؛ که چه بشود؟! که دیوانگانی مثل نورث آنجا پدر خودشان را در بیاورند تا به پاسخ پرسشهایشان برسند! پرسشهایی که پاسخ همۀ آنها در جیب بغل تمام ایرانیان آماده و مهیّا است!
🔹در میان ایرانیان هم دیوانگانی داریم. یکی از شاخصترین آنها همایون کاتوزیان است. کسی که از سن 14 سالگی مطالعۀ جدّی و عمیق دربارۀ ایران و مسائل و مشکلاتش را آغاز کرد، در «اقتصاد»، «جامعهشناسی»، «علومسیاسی»، «تاریخ» و «ادبیات» صاحبنظر شد، نظریات علمی جدیدی ارائه داد و دانشیار دانشگاه آکسفورد گردید، چه حماقت مسخرهای!
🔹ایرانیانی مانند همایون کاتوزیان، داریوش شایگان، سیّد جواد طباطبایی، احمد اشرف، علی میرسپاسی، بیژن عبدالکریمی، محسن رنانی، مصطفی ملکیان و غیره، حتّی از نورث هم دیوانهتر هستند! اگر نورث برای رسیدن به پاسخ پرسشهایش نیاز داشت به ایران سفر کرده و مترجمی اختیار کند، این گروه اخیر شبانه روز در کنار علّامههای همهچیزدان زیستهاند و به جای اینکه از آنها بپرسند و یادبگیرند، بیخود و بیجهت به مطالعه و پژوهش پرداختهاند! خسرالدّنیا و الآخره!
🔹بر خلاف مردم کوچه و خیابان که بخش عمدهای از آنها با «تخصص گرایی» هیچ میانهای نداشته و در هر کاری دخالت میکنند، بیشتر دانشگاهیان «تخصص گرا» هستند. یعنی اگر با یک استاد شیمی در مورد یک مبحث ریاضی یا مکانیک صحبت کنید، حتما به شما پاسخ میدهد که «تخصصم این نیست، باید از متخصصش بپرسی»، حتّی ممکن است از همان استاد شیمیست پرسشهایی دربارۀ شیمی بپرسید و همان پاسخ را بشنوید، چرا که هر علمی مانند شیمی، هزاران شاخه و زیرشاخه دارد. در این میان، یک استثناء وجود دارد: «مسائل و مشکلات جامعه و چگونگی اصلاح آنها». از میان 80 هزار عضو هیأت علمی دانشگاهی ما، کسانی که برای درک ماهیّت، چرایی و چگونگی درمان مسائل جامعه، احساس نیاز کنند که به آثار صاحبنظران مربوطه (چه داخلی و چه خارجی) سری بزنند بسیار اندک هستند. از نگاه آنها، گویی همۀ مسائل و موضوعات «تخصصی» محسوب میشوند الّا «مسائل جامعه»!
به امید سر عقل آمدن نورث، کاتوزیان و امثال آنها!
به امید فردایی بهتر،
به امید ایرانی آباد،
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com