پویش ملی دوباره دانشگاه
2.16K subscribers
72 photos
51 videos
43 files
446 links
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Download Telegram
🔻 تعامل علم و قدرت در زمینه فرهنگی اجتماعی ایران

🔹 «علم در ایران، قدرت دارد ولی قدرت ندارد» .با رجوع به شواهدی، برخی پارادوکس‌ها و تناقض نماهای قدرت علم در ایران امروز مثل پارادوکس جمعیتی، پارادایمی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … مرور و دسته بندی کرده‌ام. وبر و بسیاری دیگر قدرت را امکان کنترل شرایط و تأثیر بر محیط تعریف کرده‌اند؛ بر این اساس آیا علم در ایران قدرت دارد و می تواند بر محیط سیاسی و اجتماعی و جامعه ایران تاثیر بگذارد؟ به یک معنا بله و به یک معنا خیر!

🔹 فراستخواه در توضیح پارادوکس جمعیتی قدرت علم در ایران ابراز عقیده کرد: به لحاظ انباشتی ۱۴ میلیون تحصیل کرده در ایران داریم که اگر هر کدام جرقه ای از دانش را روشن کنند، چراغ علم در ایران روشن می‌شود و در پرتو آن به راحتی دیده می شود که مثلا سیاستهای بین المللی کشور در این سالها دچار خطاهای جدی بوده و بی دلیل، ایران را درگیر قدرتهای بزرگ جهانی کرده و زیان ها و مخاطرات بزرگی متوجه جامعه نگون بخت ایران کرده است! این را نه فقط دانشجوی علوم سیاسی یا حقوق یا علوم اجتماعی که هر عقل سلیم علمی متوجه می‌شود! با توجه به ۱۴ میلیون تحصیل کرده‌ای که در کشور داریم، علم به واسطه چگالی جمعیتی بالا، قدرت دارد ولی این چه قدرتی است که نمی تواند رفتارهای سیاستگذاری در ایران را کنترل کند؟ نصف آموزش عالی ایران، علوم انسانی است اما نمی توانند رفتارهای سیاست گذاری را در ایران کنترل کنند؛ چون علم نیست که در کشور ما مرجعیت دارد بلکه سیاستهای یک طرفه ایدئولوژیک حکومت است که حرف اول را می زند.

🔹 دکتر رنانی به عنوان یک اقتصاددان می گوید سالها در امور مربوط به حوزه های تخصصی خود، بی واسطه و با واسطه به سیاستمداران پیام داده که مثلاً ارز چهار هزار تومانی این زیانها را دارد یا سیاستهای بورسی یا حذف یارانه از بنزین چنین تاثیرات محتملی دارد و هیچ کس تحویلش نگرفته است! اینجا متوجه می شویم که پارادوکسی در قدرت علم وجود دارد.

🔹 «وبر»، مشروعیت را یکی از پایه های قدرت می‌داند. علم هم در وجدان عمومی بیدار جامعه، واجد مشروعیت است. از بسیاری از شهروندان که بپرسید حقانیت علم در زمینه‌هایی مثل اظهار نظر درباره چگونگی اداره کشور و … را قبول دارند پس راز این که علم در بخش سیاستگذاری‌ در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته چیست؟

متاسفانه علم در کشور ما یا علم ملتزم است یا مغلوب یا معطل یا معطوف به مطلوب یا محلل!

🔹 علم ملتزم یعنی علمی که در حد منشی و کارشناس و ابزار دست کار می کند. علمی که کارشناسی در بخشی از دیوان سالاری اداری و بازویی قوی و کاری است نه ذهنی نهاد و چشمی باریک بین! علم محلل هم علم توجیه گر و محافظه کاری است که نمی تواند صدای خود را از صدای قدرت بالاتر ببرد. علم مغلوب، علمی است که در دستگاه دولتی، تصمیم سازی کرده و پروژه اجرا می‌کند ولی متن نهایی تصویب شده سیاست، چیز دیگری از آب در می آید! خود من تا برنامه ششم در بعضی کمیته ها بودم چیزهایی را مطرح می کردیم ولی آخر که برنامه توسعه از هفت خان در میآمد، واقعا شیر بی یال و دم و اشکمی بود که همان هم اجرا نمی شد!

🔹 علم مسکوت، علمی است که مجبور می شود خودش را پشت مفاهیم و گزاره های علمی تخصصی پنهان کند و در نتیجه علم اهلی و مخفی و سوژه سر به زیری است که سرکشی سر زدن و بررسی را ندارد! علم معطل هم که نام آن از تعبیر زیبای قرآنی «چاه های معطله» گرفته‌ام دیگر وانفسا است. علمی که مثل چاه‌ها و چشمه هایی که در سرزمینی خشک بلااستفاده می مانند با این چگالی جمعیتی بالا در قفسه ها و آرشیوها یا ذهن اندیشمندان انباشته شده و معذور و معزول است و نهایتاأ علم مطرود که یادآور وضعیت ناگوار محققانی است که چوب ورود به مسائل جامعه و پرداختن به دردهای اجتماعی را می‌خورند.

🔹 در چنین شرایطی نه فقط کل نظام معرفتی ما که حتی عمل علمی مخدوش شده است، اظهار داشت: براساس مطالعات انجام شده، عالمان ما گرفتار حس بی‌قدرتی شده‌اند که باعث شده زبان علمی آنها پوپولیستی و سیاسی شود در حالی که نباید علم این قدر زبان سیاسی داشته باشد. این ناشی از نداشتن حس خوداثربخشی محققان ماست. این که یک دانشمند احساس کند که علت ماجراست نه مفعول قضایا. مشکل دیگر اینجاست که علم، قلمرو مستعمره حکومت شده است یعنی سیاست مرتب قلمروزایی کرده و از علم قلمروزدایی می کند و اساساً فرماسیون قدرتی که علم را به وجود آورده بود از بین رفته است.

🔹 در کشور این همه از علم تعریف می‌شود، علم آموزی در آسمان می درخشد و یک فضیلت است ولی در زمین به عنوان یک نهاد و حرفه بسیار نحیف است.
🔹 طبق پیمایشی که دکتر قانعی راد و همکارانش انجام داده‌اند بخش عمده ای از کسانی که واکنش مثبتی به علم دارند، خودشان از لحاظ سطح دانش و معلومات عمومی در مرتبه بسیار پایینی قرار دارند که یک پارادوکس جدی است. از طرف دیگر علم گرایی ما با تقدیرگرایی دچار ابهاماتی شده به طوری که در پیمایش ها ۷۰ تا ۸۰ درصد به تقدیر گرایی گرایش دارند و تنها حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد هستند که گرایش مؤثری به علم دارند.

🔹 از یک طرف، ایران یک جامعه دانشگاهی شده است و از طرف دیگر با مقاله گرایی و رزومه سازی این جماعت، سرمایه های اجتماعی علم در ایران در حال فرسایش است. چیزی که در پیمایش های قبلی جامعه ایران نشان داده بود اعتماد بالا به علم و دانشگاه بود ولی در سالهای اخیر شواهد نگران کننده ای وجود دارد که از اعتماد عمومی به نهادهای علمی و انجمنهای علمی و مقالات علمی به سمت بی اعتمادی اجتماعی به علم حرکت می کنیم.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
❇️ چرا کسی ما استادان را دوست ندارد؟!

✍️ بیت الله محمودی عضو هیات علمی دانشگاه شهرکرد- 13 اسفند99

🔹در این یکی دوماه اخیر موضوع همسان سازی حقوق اعضای هیأت علمی دانشگاههای وزارت علوم با استادان مجموعه وزارت بهداشت بسیار داغ دنبال می شود جایی که رایزنی های متعددی از سوی وزارت علوم، روسای دانشگاهها، مجامع صنفی اعضای هیأت علمی با سازمان برنامه و بودجه و مجلس صورت پذیرفته است. اما موضوعی که در این خصوص قابل توجه است واکنش منفی و مخالفت برخی افراد و گروهها با چنین درخواستی است.

🔹نگاهی سطحی به روایت های مخالفین همسان سازی در فضای رسانه ای، نشان از عمق حس منفی و گاهی انزجار علنی برخی گروه های شغلی از عملکرد، فایده مندی، جایگاه و منزلت استادان است. عجیب اینکه گروهی از این اقشار در نزدیکترین فاصله همکاری با اعضای هیأت علمی در بدنه دانشگاه قرار دارند. اما به نظر نمی رسد داستان روانه چنین حسی به استادان صرفا به برخی حقوق بگیران خلاصه شود، بلکه چنین ذهنیتی عمومیت بیشتری دارد.

🔹در ابتدای شروع به کار در دانشگاه، خاطرم هست یکی از استادان با تجربه به ما جوانترها توصیه می کرد برای خرید اجناس یا معامله و یا هر کار اقتصادی هرگز هویت استادی خودتان را فاش نکنید زیرا گوشتان را می برند و تا جای ممکن اجناس را با نرخ بیشتری به شما خواهند انداخت!. درست بود و به کرات تجربه کردم که گروههای مختلف جامعه حس خوبی به ما نشان نمی دهند، اغلب ما را پولدار و سرمایه دارانی بی درد و غصه ای تصور می کنند که راست راست راه می رویم و با فراغ بال پول پارو می کنیم!. غالبا خوب می دانند که بسیاری از مشاغل با کمترین زحمت چند ده برابر ما درآمد دارند، اما کمتر چنین حسی به آنها پیدا می کنند.

🔹این حس را کم و بیش در بین دانشجویان و به خصوص فارغ التحصیلان خودمان هم می بینیم، شاید برای حفظ ظاهر و احترام گاهی به روی خود نیاورند اما در جمع های صمیمی و کاری خود به صراحت حس خویش را بیان می کنند. حتی استادانی که وارد مسئولیت های خارج از دانشگاه می شوند چنین حسی را به همنوع خود دارند و عجیب تر اینکه در دورن دانشگاه استادان یک دانشکده با دانشکده دیگر، یک گروه با گروه مجاور و حتی درون یک گروه نیز به خوبی می توان چنین حس و تصوری را لمس کرد.

🔹ذهنیت جمعی در جامعه ما، استادی را شغل به معنای متعارف مستخدمی دولت تلقی نمی کند. استادی را موقعیت می داند، موقعیتی که در هر لحظه از او انتظار می رود "بودن های" خود را نمایان کند نه "داشته هایش". به همین دلیل است که وقتی از داشته های ما (حقوق، مدرک، مرتبه، داراییها) صحبت به میان می آید، موجی از تنفر به سوی ما روانه می شود.

🔹استادی جایگاهی نیست که ما بخاطر رسالت وجودی و حقیقی "استاد بودن" آن را انتخاب کرده باشیم بلکه اغلب ما به دلایلی غیر از آن رسالت آرمانی، به درون چنین پایگاهی پرتاپ شده ایم. گاهی نیاز شغلی و فرار از بیکاری، گاهی کسب منزلت اجتماعی، گاهی کسب منزلت علمی، گاهی در مقام مقایسه با برخی مشاغل کم درآمد دولتی و یا گاهی به دلیل ترکیبی از این عوامل خود را در چنین موقعیتی وارد ساخته ایم.

🔹دیگران ما را دوست ندارند، زیرا ما هم "رسالت ذاتی" خویش را دوست نداریم یا اساسا نمی توانیم دوست داشته باشیم، حرمت دهیم و به رسمیت شناسیم. بارها موقعیت هایی را زیست کرده ایم که رسالت استادی ما را ندا می داد اما هربار به طریق و بهانه ای سرکوبش کرده اند یا به دست خود به حاشیه رانده ایم.

🔹ما نیاز داریم جلوه های "بودن استادی" را هم در سطح سوژگی و هم در سطح سیستمی به طور مستمر به ذهنیت جامعه تزریق نماییم، تا اقشار مختلف این جلوه ها را لمس، اعتنا و باورپذیر کنند. اسفندماه سال گذشته بود که طی نامه ای از وزیر علوم تقاضا کردم به دلیل تعطیلی عمده فعالیت های دانشگاه در این ماه، ترتیبی اتخاذ شود که حق مدیریت و مسئولیت های استادان در مجموعه دانشگاهها و موسسات آموزش عالی برای کمک به اقشاری که شغل خود را به دلیل کرونا از دست دادند اختصاص یابد. اما با هجمه زیادی از مضامینی چون: "ما چرا"، مگر ما هيأت علمی ها چی "داریم" و "چقدر می گیریم" مواجهه داشتم.

تضاد بین آنچه جامعه از ما انتظار دارد و آنچه ما از جامعه انتظار داریم و فاصله ای بین این دو انتظار که هر روز گسترده تر می شود، اجازه نمی دهد دوست داشتنی باشیم هم برای دیگران و هم برای خودمان. در شرایطی که استادی دانشگاه به "شغل دانشگاهی" تنزل پیدا کرده است و استاد بودن به مرز ناممکنی خود نزدیک شده است، این ما هستیم که در محاصره سیاست زدگی، علم زدگی، هویت زدگی و اخیرا فقر، هر روز بیشتر و بیشتر منزوی شدن را تجربه می کنیم.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 درد بی درمان مقالات آی اس آی
دکتر حسین طالب
مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه
🔹 دوره‌های تحصیلات تکمیلی در دانشگاه‌‌ها نقشی کلیدی در تربیت پژوهشگران و نیروهای متخصص مورد نیاز کشور دارد. به دلیل نقایص موجود در آیین‌نامه‌ی دوره‌های تحصیلات تکمیلی، پژوهش‌های دانشگاهی عمدتاً در راستای منافع ملی کشور قرار نمی‌گیرد و در بیشتر موارد در جهت تولید مقالات علمی غیرکاربردی و خدمت رایگان به نظام استعماری دانش است. با استناد به گزارش کمیسیون آموزش مجلس در آذرماه 1399، سالانه حدود 145 هزار نفر نخبه دانشگاهی از کشور خارج می‌شوند[1]. این در حالی است که نرخ بازگشت این نخبگان به کشور بسیار اندک است، بطوریکه به گفته معاون علمی ریاست جمهوری در سال جاری تنها 1800 نخبه دانشگاهی به کشور بازگشته‌اند. به عبارت دیگر، در هر سال تنها بین 1 تا 2 درصد از نخبگانی که برای ادامه تحصیل از کشور خارج‌ شده‌اند به کشور بازمی‌گردند[2]. با احتساب هزینه یک میلیون دلاری که برای تربیت هر نیروی تحصیلکرده دانشگاهی صورت می‌پذیرد[3]، خسارت مالی ناشی از خروج نخبگان از کشور بالغ بر 143 میلیارد دلار در سال است. این درحالی است که كل بودجه دولتی در سال 1400 بالغ بر ۸۴۱ هزار میلیارد تومان (معادل رقم تقریبی 34 میلیارد دلار) است. بعبارت دیگر خسارت اقتصادی ناشی از خروج نخبگان دانشگاهی از کشور بیش از 4 برابر بودجه کل کشور است!


[1] https://snn.ir/fa/news/893829

[2] https://www.irna.ir/news/84023683/

[3] https://www.eghtesadonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%86-3/237934-%D9%87%D8%B1-%D9%86%D8%AE%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%AC%D8%B1-%DB%8C%DA%A9-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%AF%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%AF
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 چرا جغرافیدان‌ها غایب‌اند؟
دکتر نعمت الله فاضلی
🔹 چرا جامعه جغرافیایی ایران با جمعیت پرشمار و کیفیت قابل توجه اش ناشناخته است؟ منظورم این نیست که «عامه مردم» جغرافیدانان ما را نمی شناسند، اینکه امری روشن است. پرسشم این است که چرا این جغرافیدانان برای دانشگاهیان، حتی دانشگاهیان رشته های علوم انسانی و اجتماعی این قدر ناشناخته اند؟ چرا جغرافیدان های ما در قلعه رشته ی شان محصور مانده اند؟

🔹 جغرافیدان های ما در حوزه عمومی حضور بسیار کم رنگی دارند. منظورم از «حوزه عمومی» این است که افرادی با هویت دانشگاهی جغرافیدان در گفتگوهای عمومی جامعه ایران نقش موثر و شناخته شده ای داشته باشند. برای مثال، در علوم اجتماعی افرادی مانند مقصود فراستخواه، محمدامین قانعی راد، حسن محدثی، عباس کاظمی، محمد فاضلی، ناصر فکوهی، سعید مدنی، تقی آزادارمکی، حمیدرضا جلایی پور، هادی خانیکی، یوسف اباذری، حسین سراج زاده، این حقیر و برخی چهره های دیگر فعالیت می کنند. اینکه در رشته جغرافی مجلات زیاد، وبینارهای دانشگاهی پرشمار، یا مقامات اداری و از این قماش چیزها، داریم شکی نیست. حتی می شود گفت «زیاده از حد» هم داریم. نمی گویم «دانش جغرافبا» در حوزه عمومی نیست؛ صحبت من خالی بودن جای «جغرافیدان ها» در حوزه عمومی است.

🔹 در زمینه جغرافیا (به جز استاد پاپلی یزدی) شخصیت فکری دیگری در حوزه عمومی نداریم. جغرافیای ایران روشنفکر حوزه عمومی ندارد. رشته مردم شناسی از نظر جمعیت و تعداد، ده ها و شاید صدها برابر کم تر از رشته جغرافیا در ایران است. کل مردم شناسان ایران (آنها که دکتری این رشته دارند) سی نفر نمی شوند. اما همین جمعیت اندک و ناچیز تا دل تان بخواهد هیاهو دارند! از من کم ترین تا دکتر فکوهی شبانه روز در حوزه عمومی حاضریم.

پرسشم این است که چرا جغرافیدان های ما نمایندگان کمی در حوزه عمومی دارند؟

🔹 به نظر من یکی از عوامل غفلت جغرافیدان ها از حوزه عمومی در ایران این است که جغرافیدان های ما اساساً مخاطبان بیرون از رشته خودشان را نمی شناسند و با آنها گفتگو نمی کنند. امروزه ها صدها هزار دانش آموخته در علوم اجتماعی در ایران وجود دارد. این جمعیت واقعاً مخاطبان جدی و بالقوه دانش جغرافیا هستند. اما دریغ از ذره ای تعامل جدی میان رشته ای. به هر حال جامعه حق دارد که از دانشگاهیان پرسش کند. اینکه ما برای کسب و کارمان تلاش می کنیم یا برای ارتقا و کسب پست و مقام می کوشیم، کفایت نمی کند.

🔹 دانشگاهی با نانوا یا کفاش تفاوتی دارد. ما باید فراتر از زندگی روزمره شغلی مان نماینده صداهای درون جامعه هم باشیم. ممکن است جغرافیدان های ما بگویند تنها ما غایبان صحنه نیستیم و بسیاری از دانشگاهیان دیگر هم مشمول همین غیبت اند. سخنی نیست، همه ما باید پاسخگو باشیم. حتی درباره علوم اجتماعی هم میزان و کیفیت حضور محققان این حوزه در جامعه بسیار ناچیز است. اما در هر حال می شود سایه کم جان و کم رنگ آنها در حوزه عمومی مشاهده و احساس کرد.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
پنداشت 1_1.pdf
193.5 KB
فاحشگی آکادمیک
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
⁉️ موانع اعضای هیئت علمی برای پرداختن به مسئولیت اجتماعی: عذر یا توجیه؟!
✍️ وحید احسانی

در حالی که انتظار عمومی از اعضای هیئت علمی برای تأثیرگذاری بر جامعه به شکل فزاینده‌ای در حال افزایش است، بخش عمده‌ای از اعضای هیئت علمی بر عدم فراهم بودن عرصه برای این مهم و موانع بیرونی تحقق این امر تأکید دارند. این موانع چقدر از جنس «واقعیت و عذرهایی قابل قبول» هستند و چقدر از جنس «بهانه و توجیه‌هایی برای فرار از مسئولیت اجتماعی و تمرکز بر منافع خودمدار»؟

البته در این بین، برخی از اعضای هیئت علمی هم هستند که معتقدند وظیفه آنها صرفاً «تولید علم» است، عبارتی که برخی چون دکتر رضا منصوری و دکتر مظفر چشمه‌سهرابی آن را جعلی، فاقد مابه‌ازای انگلیسی در منابع علمی و حاکی از درک اشتباه مفهوم علم در جامعه ما می‌دانند. دسته اخیر، مسئولیت خود را به همین روال متداول درس دادن، امتحان گرفتن، مقاله نوشتن و امثال آن محدود دانسته و می‌گویند این سازمان‌های قانون‌گذار، اجرایی و قضایی هستند که باید به حل مسائل مردم پرداخته و برای این مهم، از «تولید علم» دانشگاهیان نیز بهره ببرند. از دید گروه اخیر، اصولاً طرح بحث «مسئولیت اجتماعی اعضای هیئت علمی» موضوعیتی ندارد و چه‌بسا توسّط متولّیان اصلی بهبود وضعیت زندگی مردم و با هدف فرار از مسئولیت خود و انداختن همه تقصیرها به گردن دانشگاهیان مورد تأکید قرار گرفته‌باشد.

در این یادداشت کوتاه برای به‌چالش کشیدن دیدگاه بالا مجالی نیست؛ پیش‌فرض نوشتار حاضر این است که «لااقل بخشی از فلسفه وجودی و غایت دانشگاه و اعضای هیئت علمی، اثرگذاری مستقیم یا غیرمستقیم در بهبود جامعه است».

اعضای هیئت علمی موافق با این پیش‌فرض را می‌توان به دو دسته کلّی تقسیم کرد؛ دسته اوّل، کسانی که برای ادای دین خود به جامعه و بهبود زندگی مردم، تلاش کرده و راه‌های مختلفی را امتحان می‌کنند. میزان موفقیت این اشخاص بسیار متفاوت بوده و چه‌بسا در برخی موارد به نتایج محسوسی هم نائل نشوند. دسته دوّم کسانی هستند که اگرچه برای «مسئولیت اجتماعی» اهمّیت قائلند، در عمل، برای این مهم کار چندانی انجام نمی‌دهند و وقتی از آنان سئوال می‌شود که «چرا؟»، با تأکید بر موانع موجود نتیجه می‌گیرند که «چون امکان‌پذیر نیست» یا «چون بی‌فایده است».

از آنجا که سال‌هاست موضوع «مسئولیت اجتماعی اعضای هیئت علمی» برایم مهم بوده، درباره آن قلم زده، بازخورد دریافت کرده و با برخی استادان قائل به دیدگاه مخالف گفتگو کرده‌ام، به‌نظرم موانع متفاوتی را که گروه اخیر بر آن تأکید دارند می‌توان در قالب ۵ گروه زیر دسته‌بندی کرد:

۱. ساختار آموزش عالی (شامل نظام پاداش‌دهی، آئین‌نامه‌ها و غیره) با پرداختن به مسئولیت اجتماعی سازگاری ندارد؛
۲. مشکلات معیشتی اعضای هیئت علمی را به تمرکزکردن بر مدیریت زندگی خود و خانواده‌شان سوق می‌دهد؛
۳. عدم استقلال دانشگاه، پایین‌بودن سطح آزادی آکادمیک و پیامدهای منفی‌ای که پرداختن به مسائل اولویت‌دار جامعه می‌تواند برای اعضای هیئت علمی به دنبال داشته‌باشد؛
۴. نه در میان مسئولان و نه در بطن جامعه، برای شنیدن سخنان و توصیه‌های متخصصان دانشگاهی گوش شنوای چندانی وجود ندارد؛
۵. به علّت وجود مسائلی که خارج از حیطه کنترل و اثرگذاری اعضای هیئت علمی هستند (شامل مورد پیشین)، کارهایی که در زمینه مسئولیت اجتماعی می‌توان انجام داد به نتایج خود نمی‌رسند و از این رو، بیهوده‌اند.

از دید تأکیدکنندگان بر موانع بالا، سه عامل اوّل، پرداختن به مسئولیت اجتماعی را ناممکن و دو عامل آخر، آن را به کاری بی‌فایده -که نباید عمر و انرژی را برای آن هدر داد- تبدیل می‌کنند. آیا عوامل بالا از جنس «واقعیت و عذرقابل قبول» هستند یا از جنس «توجیه‌کردن و بهانه‌تراشی برای فرار از بار مسئولیت اجتماعی»؟

به‌نظرم، خودفریبی، بی‌انصافی و واقعیت‌گریزیست اگر بخواهیم عوامل بالا را بی‌اساس یا کم‌اهمّیت جلوه دهیم، امّا سئوال اصلی این است که آیا وجود عوامل نامبرده و اهمّیت آنها می‌تواند برای تلاش‌نکردن اعضای هیئت علمی در راستای ادای مسئولیت اجتماعی خود عذرقابل قبولی محسوب شود؟ به نظرم، پاسخ منفی است. در ادامه یادداشت، دلایلم را برای این پاسخ به‌صورت مختصر مطرح کرده‌ام: ...

ادامۀ یادداشت را از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید 👇
عذر یا تقصیر؟!

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
دانشگاه آیندهء ایران است
✍️رضا منصوری

دانشگاه غر نمی‌زند.
دانشگاه تکدی نمی‌کند
دانشگاه در بدترین فشار مادی و معنوی است
دانشگاه من را یاد ابوالحسن خرقانی و رام کردن شیر می‌اندازد
که وقتی سلطان او را طلبید از جا تکان نخورد تا سلطان بیامد و شنید
«در فکر الله‌ام به پیامبرش نرسیده‌ام چه رسد به الولامرش که تو باشی»
دانشگاه تکدی نمی کند

دانشگاه پا در سنت و گوش در تاریخ
و چشم در جهان و فکر در آینده دارد
همان‌طور که ناصرخسرو گفت
دانشگاه ایران است و ایران را خواهد ساخت
ایران چنین دانشگاهی نیاز دارد
دانشگاه این نیاز ایران را برخواهد آورد
دانشگاه تکدی نمی‌کند

و ایران دیگر به قهرمان نیاز ندارد
ایران دیگر به فرد قهرمان نیاز ندارد
دانشگاه در ایران سربرخواهد آورد
دانشگاه قهرمان ایران خواهد بود
دانشگاه قد برخواهد آورد
دانشگاه تکدی نمی‌کند

ایران نه شاه عباس دیگری خواهد دید و نه نیاز خواهد داشت
ایران نه نادر دیگری خواهد دید و نه نیاز خواهد داشت
ایران نه سلجوقیان دیگری خواهد دید و نه نیاز خواهد داشت
دانشگاه بزرگ‌مهر ایران است
دانشگاه نظام‌الملک ایران است
دانشگاه خواجه رشیدالدین همدانی است
دانشگاه امیرکبیر ایران است
اما دیگر فدا نخواهد شد
دانشگاه نیروهای قدرت‌مدار خردگریز را رام خواهد کرد
دانشگاه با متانت‌اش و خردش اهرم ایرانِ براینده است
دانشگاه تکدی نمی‌کند

دانشگاه در فقر مالی است
دانشگاه بسیار تحت فشار است
دانشگاه از این آتش سر به بیرون می‌آورد
دانشگاه برایشِ فرهنگ عشق و عرفان ایران است
دانشگاه مادر است و عاشق فرزند
دانشگاه فرزند را رها نمی کند
دانشگاه تکدی نمی‌کند

دانشگاه مقهور مداحان‌اش نمی‌شود
دانشگاه مادرانه به خرد عشق می‌ورزد
خردْ فرزند دانشگاه است و دانشگاهْ فرزند خرد
برونداد دانشگاه نه مداحان که بارکشان توسعهء ایران اند
چه در میدان، چه در اقتصاد، و چه در سیاست
دانشگاه تکدی نمی‌کند

دانشگاه خود را می‌پالاید
دانشگاه بسیار تحت فشار است
دانشگاه از این آتش سر برمی‌آورد
دانشگاه برایندهء فرهنگ عشق و عرفان ایران است
همچنان که بیرونی و خوارزمی و رازی و خرقانی برامدند
و آیندهء خردورزی بشر را تعریف کردند
و خداگونگی عشق ایرانیان را تعریف کردند
دانشگاهِ عاشق خرد برخواهد آمد
دانشگاه تکدی نمی‌کند

به دانشگاه اعتماد کنیم
دانشگاه همان قدرت برامدهء مدرن ایران است
دانشگاه فرهنگ آیندهء ایران است
نظام الملک ایران است
خواجه نصیرالدین ایران است
خواجه رشیدالدین ایران است
دانشگاه تکدی نمی‌کند

دانشگاه برامده از سامانهء ایران است.
دانشگاه نظام ایران است.
غر نمی‌زند
تکدی نمی‌کند
در فشار است
اما برمی‌خیزد
نه مداح، که مرد میدان و اقتصاد و سیاست می‌پرورد
دانشگاه آیندهء ایران است.
(شب قدر- ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰)

منبع
: کانال رضا منصوری

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
ذاکر - احیاء دانشگاه.pdf
197.6 KB
🔻 ضرورت احیاء دانشگاه از منظر آموزش اجتماعی

✍️ منوچهر ذاکر، استاد تمام دانشگاه

🔹 مکانهای آموزشی که حدّ کارکردشان انتشار مقاله و اعطای مدرک تحصیلیست به اشتباه عنوان دانشگاه را یدک میکشند. نهاد دانشگاه فراتر از یک مؤسسه آموزشی اداری بوده و با نقش و رسالتش در امر آموزش عالی، مسئولیت اجتماعی و ارتقاء آگاهی جامعه هویت مییابد. تاریخچه فعالیتهای دانشگاهیان در ایران نشان میدهد دانشگاه از عهده چنین اهدافی در برخی مقاطع تاریخی برآمده است. این نوشته دلایل و گامهایی را شرح میدهد که دانشگاه و دانشگاهیان بایستی برای نجات از وضعیت فعلی، احیاء شأن و حقانیّت خود و تثبیت دانشگاه در جامعه و مرجعیت فکری بردارند. این گامها میتواند با تأسیس سازمان نوین دانشگاهیان ایران (سندا) تحقق و استحکام یابد.

ادامه در فایل ضمیمه 👆👆

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
پنداشت 1_1.pdf
193.5 KB
🔻 فاحشگی آکادمیک
دکتر سعید صفایی موحد

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
دانشگاه به‌مثابه «محلّه و سازمانی نمایشی»
🖋 وحید احسانی

یکی از مسائل مهم ایران، ارتباط اندک سازمان‌های اجرایی و بطن جامعه با دانشگاه است. در جوامعی مثل ما، شکل‌گیری و رشد اجزای مختلف جامعه طی فرآیندی طبیعی و در قالب ارتباطی متقابل و سازمان‌یافته با یکدیگر صورت نپذیرفته است.

هم سازمان‌های دولتی و هم دانشگاه، وظایف معمول‌ خود را انجام داده و مستقل از میزان کارآمدی‌شان، بودجۀ برآمده از نفت خود را می‌گیرند و از این رو، به ارتباط با سایر بخش‌های جامعه هیچ احساس نیازی نمی‌کنند. از سوی دیگر، بطن جامعه نیز چون برای خود «قابلیت اثرگذاری» و مسئولیتی قائل نیست، به «غر زدن» اکتفا کرده و هیچ نیازی نمی‌بیند که بخواهد با دانشگاه ارتباط بگیرد.

با وجود ایرادهایی که به دانشگاه وارد است، چنانچه برای برداشتن گامی محسوس و مؤثر عزمی وجود داشته‌باشد، سازمان‌های دولتی و بطن جامعه فقط از طریق همکاری مستقیم و پررنگ با دانشگاه و دانشگاهیان است که می‌توانند این کار را به نحو مطلوبی انجام دهند. به همین ترتیب، با وجود ایرادهایی که به سازمان‌های دولتی و بطن جامعه وارد است، دانشگاه نیز اگر واقعاً می‌خواهد که مفید واقع شود، فقط از طریق تعامل با سازمان‌های بیرونی و بطن جامعه است که می‌تواند تأثیرگذار باشد.

طی سالیان اخیر، موضوع «ارتباط با صنعت، سازمان‌های اجرایی و جامعه» برای دانشگاه‌ها اهمّیت بیشتری پیدا کرده‌است. از میان دلایل این مسئله می‌توان به تأکید فزآیندۀ نهادهای بالادستی بر آن -که در شاخص‌‎های نظام‌های پاداش‌دهی و رتبه‌بندی نمود یافته‌است- و نیز محدود شدن بودجۀ دانشگاه‌ها اشاره کرد که آنها را به تلاش برای کسب درآمدهای بیشتر از طریق انعقاد قراردادهای پژوهشی با سازمان‌های دولتی و صنعت سوق می‌دهد.

پرسش این است که با توجه به شرایط پیش‌گفته، «دانشگاه‌ها چگونه می‌توانند سازمان‌های دولتی، بخش خصوصی و بطن جامعه را به ارتباط‌گرفتن با دانشگاه متمایل کنند؟». برای این مهم روش‌های مختلفی وجود دارد، مانند استفاده از فرصت‌های مختلف و به‌ویژه فضای رسانه، برای نقد سازمان‌های دولتی به خاطر رجوع اندک‌شان به دانشگاه و ارائۀ آمارهای مؤیّد این ادّعا. اصرار بر کاربرد این روش توسّط دانشگاه، سازمان‌های دولتی و بطن جامعه را به اتّخاذ موضعی مشابه سوق می‌دهد و در نتیجه، آنها نیز به‌شکل فزآینده‌ای بر ایرادها، ناکارآمدی و ناتوانی دانشگاه تأکید خواهند کرد. حاصل این تقابل و «لج‌ولج بازی»، افزایش شکاف موجود میان دانشگاه، سازمان‌های دولتی و بطن جامعه بوده و ما را از سکّوی برداشتن گام روبه‌جلویی محسوس و مؤثّر دورتر می‌کند.

به نظرم، رویکرد و روش خردمندانه‌تری که از دانشگاه انتظار می‌رود، تلاش برای تبدیل خود به یک «محلّه و سازمان نمایشی» است. این اصطلاح را -که احتمالاً در نگاه اوّل حاوی بار معنایی منفی و به‌معنای «تشریفاتی و ناکارآمد» به‌نظر می‌آید- از عبارت «مزرعه نمایشی» اقتباس کرده‌ام.

در علم ترویج و آموزش کشاورزی، یکی از بهترین‌ روش‌ها برای ترغیب کشاورزان به استفاده از ابزار و شیوه‌های علمی، ایجاد «مزرعه نمایشی» است. در این روش، مروجان به جای اینکه بخواهند با گفتن معایب شیوه‌های قدیمی کشاورزان و مزایای شیوه‌های جدید علمی آنها را نسبت به اصلاح نحوۀ کارشان متقاعد کنند، با استفاده از ابزار و شیوه‌های علمی جدید، یک مزرعه ایده‌آل در معرض دید آنها تأسیس می‌کنند. کشاورزان وقتی تفاوت محسوس این مزرعه را با مزارع خود می‌بینند، خودشان به مروّجان رجوع کرده و با اشتیاق تمام از آنها درخواست می‌کنند که نحوۀ کار با ابزار جدید و شیوه‌های علمی را به آنها بیاموزند.

دانشگاه‌ها نیز به جای تمرکز بر «گلایه از بخش‌های بیرونی به خاطر عدم رجوع به دانشگاه»، می‌توانند با استفاده از علم و تخصص‌هایی که در اختیار دارند، درون خود را آراسته و یک «محلّۀ نمایشی» برای بطن جامعه و یک «سازمان نمایشی» برای سایر سازمان‌های دولتی به نمایش بگذارند.

ادامۀ یادداشت را در «نامۀ فرهنگ رازی» مطالعه بفرمایید 👇
دانشگاه به‌مثابه «محلّه و سازمانی نمایشی»

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
جامعه‌شناسی تاریخی؛ به‌سوی نظریۀ عمومی انقلاب‌های ایرانی

🔹 سخنرانی دکتر همایون کاتوزیان، عضو هیئت علمی مؤسسۀ شرق‌شناسی دانشگاه آکسفورد در نشست هم‌اندیشی استادان دانشگاه رازی.

📅 سه‌شنبه ۱۴۰۰/۰۳/۱۸
🕙 ساعت ۱۸:۳۰ الی ۲۰:۳۰

🔸 پس از کلیک‌کردن بر روی لینک نشست، با انتخاب گزینۀ میهمان، نام و نام خانوادگی خود ‌را به‌طور کامل و با حروف انگلیسی ثبت کنید.

⬅️ لینک نشست:
http://vc5.razi.ac.ir/rj9dqneawnj5

⬅️ پخش زنده از طریق لایو اینستاگرام:
https://www.instagram.com/razigoftogooschool

منبع: معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 مبارزه علیه کارخانجات تولید مقالات جعلی و علم ساختگی

هشداری برای فروپاشی نهاد علم در ایران


عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی درباره گزارش "نیچر" پیرامون تقلب‌های علمی بخشی از کشورها از جمله ایران، اظهار کرد: این اولین بار است که می‌بینیم نام ایران هم در کنار نام کشورهایی آورده می‌شود که تقلب سیستماتیک درآن‌ها رخ می‌دهد و البته این عجیب نیست! این هشداری برای فروپاشی درونی نهادی است که در تاریخ ایران به سختی و با چنگ و دندان به دست آمده است.

🔹 دکتر کیوان الستی در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به گزارش مجله‌ی "نیچر" درباره‌ی تقلب‌های موجود در تحقیقات برخی کشورها از جمله چین، ایران و روسیه گفت: گزارش نیچر، مغرضانه نیست. مجله‌ای مانند نیچر هیچ گاه اعتبار خود را تا این حد به خطر نمی‌اندازد تا گزارش مغرضانه‌ای منتشر کند. مجله‌ی نیچر به واسطه‌ی تاریخ خود اعتباری دارد و این خطر بزرگی برای نیچر است که گزارش مغرضانه منتشر کند. اگر گزارش‌هایی که در چین و روسیه درباره پژوهش‌های این کشورها نوشته می‌شوند را مطالعه کنید، می‌بینید که آن‌ها هم کلمه‌ی «سیستماتیک» را برای سوءرفتارهای علمی کشور خود به کار برده‌اند. در کشور ما حتی اگر صفت «سیستماتیک» برای تخلفات علمی به کار بردنی نباشد، اما مدتها است که هشدارهایی داده می‌شود که پیش از این باید ما را نگران کرده باشد.
وی افزود: قبل از این که گزارش‌های مجلات بین‌المللی در خصوص تخلفات محققان ایرانی مطرح شود، در داخل کشور نگرانی‌هایی ابراز شده بود ولی معمولا این نگرانی‌ها شنیده نمی‌شود! محققانی که بر روی رشته‌های علوم انسانی متمرکز هستند بارها این نگرانی‌ها را مطرح کرده‌اند. این هشدارها زمانی شنیده می‌شود که تنها نشانه‌های کوچکی از میزان تخلفات علمی موجود، به گوش جامعه جهانی می‌رسد و واکنشی از سوی نشریاتی همانند نیچر دریافت می‌کنیم.
استادیار مرکز تحقیقات سیاست علمی با بیان این که «گاهی از اجبار به مقاله‌نویسی به عنوان علت این تخلفات یاد میشود و این بخش کوچک و بی‌اهمیتی از علت تخلفات علمی است»، افزود: مگر می‌شود مقاله ننوشت؟ 🔹 ملاک مقاله‌نویسی برای ارزیابی به خودی خود مشکل نیست. مشکل اصلی از تفکری ناشی می‌شود که نقش تاریخیِ علوم انسانی را در شکل‌گیری ساختار دانشگاه بی‌اهمیت جلوه می‌دهد. تفکر مشترکی بین سیاستگذاران ما و کشورهای مشابهی مانند چین و هند، که در توسعۀ علم و دانشگاه سابقه تاریخی نسبتاً مشترکی با ایران دارند، وجود دارد که برنامه‌ریزی برای توسعۀ علم و دانشگاه را با مهندسی کردن ساختارهای دانشگاه (یعنی نهاد اجتماعی و اجزاء آن) برای رسیدن به کارکردهایی مثل تولید مقاله، ارتباط با صنعت و جامعه‌محور شدن، امکان‌پذیر می‌دانند. گویی هویتِ یک دانشگاه چیزی نیست به جز یک ساختار نهادی که اجزای این ساختار، را می‌توان به قصد رسیدن به کارکردهایی جدید از جمله تولید بیشتر مقاله، کارآفرینی و حل‌مسائل اجتماعی (به راحتی و با مهندسی معکوس) متحول کرد.
تقلب‌های علمی از کجا نشات می‌گیرند؟
الستی ادامه داد: وقتی دانشگاه و علم صرفاً یک ساختار نهادی مستقل از تاریخ فرض می‌شود، سیاست‌گذار که معمولا انتظاراتی از دانشگاه دارد از دانشگاه و دانشگاهیان می‌خواهد که ساختار نهادی خود را به نحوی اصلاح کنند که به واسطه آن مقاله‌های بیشتری تولید شود، یا با صنعت ارتباط برقرار شود یا مساله محور شود. این کارکردها از این جهت برای سیاستگذار مهم هستند که به وسیله‌ی آن‌ دانشگاه در رقابت آماری و رتبه‌بندی‌های جهانی شرکت کند، به صنعت و کارآفرینی کمک کند و به گونه‌ای مسائل اجتماعی و محیطی را حل کند. به واسطه چنین دیدگاهی سیاست‌گذاران بدون اینکه به هنجارها و سازوکار درونی دانشگاه فکر کنند، به دانشگاه فشار می‌آورند تا ساختار خود را به نحوی تغییر دهند که نتیجه‌ی آن «برداشت محصول» برای سیاست‌گذاران باشد. افزایش تقلب‌های علمی در دانشگاه‌ها (که همگام با رشد «علمی» در حال رخ دادن است) از همینجا نشات می‌گیرد.
مدیر گروه پژوهشی مطالعات نظری علم، فناوری و نوآوری در پاسخ به پرسشی درباره‌ی تصویب آیین‌نامه‌ی مقابله با تخلفات علمی گفت: همان رویکردی که توسعۀ دانشگاه را از طریق فشارِ مستقیمِ بیرونی امکان‌پذیر می‌داند، فشار بیرونی برای کنترل (از طریق قوانین و آیین نامه‌های حقوقی) را نیز راه‌حل قلمداد می‌کند. اما این مشکل را تشدید خواهد کرد.
🔹 وی ادامه داد: همانطور که بُعد تاریخیِ تابلویِ اصل مونالیزا، آن را از هزاران نسخۀ کپی مجزا می‌کند، نهاد علم و دانشگاه نیز به جز ساختار نهادی، بُعدی تاریخی دارد که اصالت و ارزش آن را مشخص می‌کند. ما به ُبعد تاریخی این نهاد توجه نمی‌کنیم. دانشگاه‌های شریف، تهران، تبریز، همدان، شیراز و دانشگاه‌های دیگر به جز این که ساختار دارند، دارای تاریخی هستند که شکل‌دهنده‌ی ساختار و هویت و یکپارچگی درونی‌شان است. از آن جایی که تاریخ هر کدام از این دانشگاه‌ها با یکدیگر متفاوت است، ساختار و کارکرد آن‌ها هم متفاوت است. هر تغییر و توسعه در این دانشگاه ها نیز تنها در بستر تاریخ و گفتگوهای درون دانشگاه امکان‌پذیر خواهد شد. بنابراین نمی‌توانید انتظار داشته باشید همه‌ی‌ دانشگاه‌ها به واسطه‌ی این که سیاستگذار کارکردهای واحدی را طلب میکند ساختار یکسانی پیدا کنند و به آیین‌نامه‌های یکسانی عمل کنند. نتیجه‌ی این رویکرد، فروپاشی درونی دانشگاه‌های باسابقه و خوشنام خواهد بود. نمود ظاهری این فروپاشی نیز در از بین‌رفتن هنجارهای درونی و در نتیجه شیوع سیستماتیک تقلب‌های علمی دیده میشود.
وی با اشاره به جنبه‌ی تاریخی نهاد دانشگاه در ایران گفت: درونمایه‌ تاریخ، دانشگاه‌ها را تقابل دو نیروی متضاد می‌سازد: نیرویی که به رشد و تغییر فکر می‌کند و نیرویی که حفظ هویت دغدغه آن است. تاریخ یک دانشگاه، دیالوگی است بین کسانی است که می‌خواهند دانشگاه‌ها رشد عادی خود را داشته باشند و کسانی که نگرانند هویت درونی دانشگاه نابود شود. این نیروهای متضاد همزمان با یکدیگر قابل جمع نیستند و به واسطه همین در بستر تاریخ و در فرایندی شبیه به گفت‌وگو، اثرات خود را بر هویت دانشگاه خواهند گذاشت. گفت‌وگوی این دو گروه یعنی افرادی که به توسعه فکر می‌کنند (مثل مدیران) و گروهی که به حفظ هویت فکر میکنند (مثل اصحاب علوم انسانی) باعث میشود ساختارهایی شکل بگیرند که هم کارکردهای جدید را متحقق می‌کنند و هم هویت درونی دانشگاه به واسطه آنها حفظ می‌شود. در نتیجه‌ی چنین شرایطی، ساختاری شکل خواهد گرفت که بدون اینکه تخلفات سیسماتیک دانشگاهی رخ دهد، خواسته‌های سیاستگذاران نیز محقق خواهد شد. در غیر این صورت با نوشتن آیین‌نامه و تعیین سازوکارهای حقوقی و فشار به دانشگاه، نتیجه تنها فروپاشی بیشتر و ار بین رفتن هنجارهای بیشتر در دانشگاه خواهد بود.
عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی درباره‌ی نقش دولت در شکل‌گیری این دیالوگ خاطرنشان کرد: نمی‌توان انتظار داشت که دولت هیچ نقشی در سیاست‌گذاری دانشگاه نداشته باشد. دولت سیاست‌های کلانی را پیاده می‌کند که علم، فناوری و دانشگاه در آن نقش مهمی ایفا می‌کنند، همچنین بودجه‌ای در اختیار دارد که باید به درستی توزیع شود. با این حال نقش پررنگ و مستقیم و تسلط‌گرایانه دولت به دانشگاه خطرساز است. در حالت ایده‌آل، ساختارِ نهادِ علم و دانشگاه در بستر تاریخ شکل می‌گیرد و تصمیمات و ملاک‌های اصلی در شوراهای دانشگاه و توسط اعضای دانشگاه گرفته خواهد شد و نقش دولت، تنها مراقبت‌ است.
نتیجه کم توجهی به علوم انسانی
🔹 وی ادامه داد: همانطور که حافظ هویت و یکپارچگی یک انسان، دستگاه عصبی او است؛ حافظ هویت و یکپارچگی نهادهای انسانی مثل علم و دانشگاه، نیز علوم‌انسانی است. همانطور که سیستم عصبی انسان، در مقابل تغییرات و فشار زیاد هشدار میدهد، علوم انسانی نیز در مقابل تغییرات و فشار رادیکال (همان تغییراتی که ممکن است به فروپاشی و از بین رفتن هنجارهای درونی دانشگاه منجر شود) هشدار میدهد. انسانی را در نظر بگیرید که برای اینکه پیشرفت کند تمایل دارد روزانه (نَه ۸ ساعت بلکه ۲۰ ساعت) کار کند. چیزی مانع می‌شود و آن سیستم عصبی او است که با ایجاد حس درد و خستگی، خطر فروپاشی درونی را به او هشدار می‌دهد. هر نهادی که اجزای آن از انسان‌ها تشکیل شده‌ است نیز این سیستم هشدار دهنده را دارا است. نهاد دانشگاه نیز به جای سیستم عصبی، علوم انسانی‌ دارد که وظیفه‌ی آن هشدار دادن در مقابل فروپاشی است. اگر سیستم عصبی انسان به درستی کار نکند، نتیجه مرگ است و اگر به علوم انسانی در نهادهای انسانی توجه نشود نتیجه از بین رفتن هنجارها و در نتیجه فروپاشی درونی آن نهاد است. متاسفانه علوم انسانی‌ که از آن صحبت می‌کنیم، مدت‌هاست که صدایش شنیده نمی‌شود. لازم نیست برای علوم انسانی به دنبال کاربرد بگردیم. کاربرد آن این است که حافظ هویت و یکپارچگی شکل گرفته در تاریخ باشد.
🔹 وی با اشاره به گزارش نیچر و وجود نام ایران در این گزارش گفت: کشورهایی که اسامی آن‌ها در گزارش آمده است، علوم انسانی را به نوعی قربانی دست‌یابی سریعتر به اهداف مدیریتی و توسعه‌ای کرده‌اند. در حالی که علوم انسانی در تاریخ شکل‌گیری نهادهای مدرن جهانی (از جمله علم و دانشگاه) نقشی کلیدی ایفا کرده‌اند.
الستی ادامه داد: در تاریخ اروپا که سعی داریم کورکورانه ساختار دانشگاه‌های آن را در کشور پیاده کنیم، علوم انسانی نقش بسیار مهمی ایفا کرده است، در اروپا، ظهور علوم انسانی جدید مقدم بر علوم طبیعی جدید بود.
موضوع تنها سلب اعتبار از چند مقاله نیست
استادیار مرکز تحقیقات سیاست علمی در پاسخ به پرسشی درباره‌ی تاثیر انتشار این گزارش‌ها بر محققانی که فعالیت‌های علمی خود را بدون تقلب‌ پیش می‌برند، گفت: کسانی هم که بسیار پایبند به هنجارها هستند در درون سیستم دانشگاهی که افراد را وادار می‌کند تا برای بقا به گونه‌ای خاص عمل کنند به مرور روش دیگری برای انجام امورات خود پیش خواهند گرفت. موضوع تنها سلب اعتبار از چند مقاله نیست. تخلفات وسیع علمی، سواستفاده‌ی افراد از جایگاهشان، سوءاستفاده از دانشجویان، شیوع سایه‌نویسی و وجود مراکز تولید مقاله و پایان‌نامه در خیابان انقلاب، پیامی به ما می‌رساند که گویا دانشگاه و علم چندان نگران هنجارهای درونی خود نیست.
🔹 الستی اظهار کرد: زمانی این تخلفات کمتر رخ خواهند داد که دانشگاه‌های باسابقه، توانایی این را داشته باشند که (مثلا) ملاک‌های ارزیابی‌شان را خودشان تعیین کنند. یعنی اعضای هیئت علمی در شوراهای دانشگاه براساس هنجارهای دانشگاه که در طول تاریخ آن دانشگاه و مبتنی بر مکالمه میان علوم‌انسانی و علوم‌طبیعی شکل گرفته، شیوه و عملکرد و آیین‌نامه‌های خود را تدوین و تصریح کنند. در این صورت میتوانیم امیدوار باشیم که دانشگاهیان آینده در دانشگاه تهران با تبریز کاری را انجام دهند که گذشتگان آنها، که اعتبار دانشگاه تهران یا تبریز مدیون‌شان است، انجام داده‌اند. در این صورت نگرانی از اینکه ساختار درونی دانشگاه را نابود کنیم وجود نخواهد داشت چون سنتی را پی گرفته‌ایم که در عین اینکه به توسعه، چاپ مقاله و ارتباط با جامعه و صنعت فکر می‌کند، به تاریخ و هویتش نیز فکر خواهد کرد.
🔹 وی درباره‌ی احتمال خارج شدن ایران از رقابت‌های تولید علم با این رویکرد گفت: اینکه چیزی مصنوعی بسازید که عملکرد آن در یک مورد بهتر از نمونه‌های طبیعی باشد چندان خوشحالی ندارد. روبات انسان‌نمایی که فاقد سیستم عصبی مشابه انسان است ممکن است در مسابقات دو و میدانی از بهترین دوندگان، پیشی بگیرد، کامپیوترهای شطرنج‌باز توانسته‌اند به بهترین شطرنج‌بازان انسانی (مثل کاسپاروف) پیروز شوند، اما امروز نه روبات‌ها را در مسابقات دو و میدانی راه می‌دهند و نه شطرنج‌بازان کامپیوتری در رقابت‌های انسانیِ شطرنج شرکت داده می‌شوند. باید میان رقابت واقعی و تظاهر به رقابت تمایز گذاشت.
وی گفت: در حال حاضر ادعا نمی‌کنم که نهاد دانشگاه ما مصنوعی است، خیر. بلکه نگران آینده‌ی دور و فاجعه‌بار هستم. در این آینده دور، نهاد دانشگاه ممکن است به مصنوعی تبدیل شود که تنها خاصیت آن برنده شدن در رقابت‌ها است. زمانی متوجه می‌شویم که نمونه‌ی مصنوعی تولید کرده‌ایم که گزارش‌های تقلب‌های علمیِ محققان کشورمان در نشریات بین‌المللی افزایش یابد. زمانی خطر را احساس می‌کنیم که علوم انسانی در جهان آنقدر پیشرفت کند و مفاهیم تولید شده در موضوع دانشگاه و آموزش عالی آنقدر تفکیک شوند که جهان قادر به تفکیک این تفاوت‌ها میان انواع رقابت شود. در آن صورت کشورهای هند، چین و روسیه که مقالات آنها به هزینه تخلفات سیستماتیک ایجاد شده به راحتی از صحنه رقابت‌ها کنار گذاشته خواهند شد.
🔹 دکتر الستی ادامه داد: زمانی که چنین شود دیگر فریادهایمان به جایی نمی‌رسد. تنها راه دچار نشدن به چنین وضعیتی این است که به هشدارهای متخصصان علوم انسانی ما که هنوز بسیار خوب فعالیت می‌کنند، توجه کنیم. علوم انسانی ما منفعل نیست و به اتفاقات مختلف سریعاً عکس‌العمل نشان می‌دهد اما مشکل اینجاست که عکس‌العمل متقابلی که باید، از سوی مدیران یا سیاستگذاران وجود ندارد. به عبارت دیگر گفتگو میان علوم انسانی و علوم طبیعی شکل نمیگیرد. شکل و شمایل علوم انسانی ما به سایه‌ای می‌ماند که در کنار قطار توسعه درحال حرکت است. از قطار توسعه اثر می‌گیرد اما بر آن اثر نمی‌گذارد و تا زمانی که وضعیت چنین باشد باید انتظار داشته باشیم که هر زمانی جلوی این قطار، دره‌ای پیدا شود و قطار در آن سقوط کند. علوم انسانی قرار بود نقش شکل دهنده به مسیر را داشته باشد اما به لحاظ تاریخی اجازه چنین نقشی را پیدا نکرده است.
🔹 مدیر گروه پژوهشی مطالعات نظری علم، فناوری و نوآوری مرکز تحقیقات سیاست علمی در پایان راهکار عبور از این شرایط را چنین بیان کرد: پیشنهاد من این است که وزارت علوم، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادهای بالادستی در کنار این که به مسئولیت اجتماعی دانشگاه، ارتباط دانشگاه با صنعت و رتبه‌بندی دانشگاه‌ها فکر می‌کنند، گوشه‌ی نگاهی هم به این داشته باشند که دانشگاه نیاز به این دارد که استقلالش در سطح استانداردی حفظ شود. یعنی اجازه دهیم دانشگاه در حدی که لازم است برای خود تصمیم‌گیری کند. علاوه بر این، فریفته‌ی آمارهای تولید علم و مقاله نشویم. این جایگاه‌ها گاهی به قیمت از دست دادن هنجارهای درونی علم و دانشگاه به دست می‌آید. به همان اندازه که به توسعه فکر می‌کنیم، به همان اندازه هم به تنظیم و کنترل فکر کنیم که اگر چنین کنیم به آرامی شاهد بازگشت هنجارهای اخلاقی به نهاد علم و دانشگاه خواهیم بود و از سوی دیگر متوجه می‌شویم که دیگر لازم نیست دغدغه‌ی کاربردی کردن علوم انسانی را داشته باشیم علوم انسانی کاربرد خود را که همان تنظیم‌گری و کنترل است دارا است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
از همراهان گرامی پویش ملی دوباره دانشگاه تقاضا داریم در نظر سنجی زیر درباره موضوع تمام وقت ویژه دیدگاه خود را مطرح کنند. اهم این قرار داد که به منظور همسان سازی حقوق اعضای هیأت علمی وزارت علوم با اعضای هیأت علمی غیر بالینی وزارت بهداشت است، به شرح زیر است
public poll

سبب سلب آزادی اعضای هیأت علمی می شود. – 62
👍👍👍👍👍👍👍 47%

حرکت خوب و مؤثری در جهت ایجاد عدالت است. – 44
👍👍👍👍👍 34%

قراردادی تحقیر آمیز است. – 25
👍👍👍 19%

👥 131 people voted so far.
🔻 نظرسنجی
از همراهان گرامی پویش ملی دوباره دانشگاه تقاضا داریم در نظر سنجی بالا درباره موضوع تمام وقت ویژه دیدگاه خود را مطرح کنند. به دلیل اینکه امکان درج کل این متن در درون نظر سنجی نبود آن را در پستی جداگانه خدمت شما تقدیم می کنیم.
اهم این قرار داد که به منظور همسان سازی حقوق اعضای هیأت علمی وزارت علوم با اعضای هیأت علمی غیر بالینی وزارت بهداشت است، به شرح زیر است:
🔹 در سه سال گذشته فرد متقاضی باید دو پایه ترفیع را گرفته باشد.
🔹 زمان حضور در دانشگاه 54 ساعت است که حضور مؤثر آن 40 ساعت خواهد بود قبلاً 20 ساعت بود.
🔹 تعداد واحد از 10 واحد در ترم به 14 واحد افزایش می یابد.
🔹 حق انجام کار یا فعالیت انتفاعی خارج از دانشگاه را ندارد.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
نقدی بر شیوه همسان سازی حقوقی وزارت «عتف»
دکتر منوچهر ذاکر (اعتماد: 25 خرداد 1400)
بعد از مصوبه مجلس درخصوص همسان سازی حقوقی اعضای هیات علمی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری(عتف) با اعضای هیات علمی غیربالینی دانشگاه های زیرمجموعه وزارت بهداشت و درج آن در ردیف بودجه ۱۴۰۰ بحث های فراوانی بین دانشگاهیان در مورد چگونگی همسان سازی به وجود آمد که در شبکه های اجتماعی و برخی مطبوعات منعکس شد. در ۲۱ فروردین، خبرگزاری ایسنا از قول وزیر محترم وزارت عتف گزارش داد که همسان سازی طی دو لایه انجام خواهد گرفت که «یک لایه عمومی است و یک لایه هم بحث تمام وقتی است که مشغول تدوین ضوابط آیین نامه ای آن هستیم.» دلیل برای دولایه ای کردن افزایش حقوق ناشی از این است که در دانشگاه های وزارت بهداشت نیز حقوق اساتید برمبنای تقسیم بندی ضوابط خدمت آنان به «تمام وقت» و «تمام وقت جغرافیایی» تعیین می شود. موضوع دولایه ای شدن همسان سازی، موجه بود و موافقت اکثریت را جلب کرد. باتوجه به ابتلای نهاد دانشگاه به مشکلات درون و برون سیستمی و در نتیجه ناتوانی در کسب حمایت از طرف جامعه و نهادهای حمایتی، این انگیزه ایجاد شد که طرح همسان سازی می تواند فرصتی برای پوست اندازی دانشگاه های زیرمجموعه عتف و جلب حمایت کافی از طریق سودمندی دانش دانشگاهی و فعالیت های دانشگاهیان در بخش های مختلف جامعه و فناوری فراهم آورد. نگارنده پیشنهادهایی را با این هدف در روزنامه اعتماد مورخه ۲۹/۱/۱۴۰۰ مطرح کرده است. برای لایه دوم افزایش حقوق باید فعالیت هایی ملاک قرار گیرند که برای اجتماع انسانی، پیشبرد فناوری در بخش های مختلف جامعه یا خدمت به صنعت، اصلاح گر و سودمند باشند. در راستای این هدف از اساتید رشته های مهندسی، مشارکت عملی و تجربی در پروژه ها و از رشته های پایه و انسانی یا مشارکت عملی و مستقیم در پروژه ها یا پژوهش نظری در مسائلی انتظار می رود که برخاسته از حوزه های عینی، عملی یا صنعتی باشند. فقدان مرجعیت فکری خردمند یکی از معضلات روز جامعه ایران است. آفت هایی همچون سلبریتیزه شدن فرهنگ و پیروی از سلبریتی ها، افکار عمومی را سخیف و مصرف زده کرده است. یکی دیگر از اهداف اقدامات دانشگاهی باید بهبود آگاهی و تفکر افراد جامعه، استفاده از دانش کارآمد و واقع بین در بخش های مختلف تصمیم گیری و مدیریتی کشور باشد.
در روزهای اخیر ابلاغیه ای جهت همسان سازی حقوقی به دانشگاه ها ابلاغ شده که در آن احکام استخدامی به دو نوع تمام وقت(میزان پایینی از افزایش حقوق) و تمام وقت ویژه(درصد کامل افزایش حقوق) تفکیک شده که در آن ملاک حکم استخدامی تمام وقت ویژه دارای چنین شرایط اصلی است: عضو هیات علمی در آغاز باید دو پایه ترفیع در ۳ سال گذشته گرفته باشد و استمرار حکم او مشروط به ترفیع مستمر پایه در هر سال است. زمان حضورش در دانشگاه ۵۴ ساعت باشد که قبلا ۴۰ ساعت بود. موظفی تدریس ۲۰درصد افزایش و ۱۴ واحد(برای استادیار)تعیین می شود. فرد متقاضی حق انجام کار یا فعالیت انتفاعی خارج از دانشگاه را ندارد.
جای تاسف است که وزارت عتف مساله همسان سازی را به درستی حل و فصل نکرده است. این ابلاغیه منجر به هیچ تحولی در کارکرد دانشگاه نخواهد شد و همان شیوه ناکارآمد قبلی تکرار و بازتولید خواهد شد. شرایط مطروحه در ابلاغیه دارای اشکالات اساسی است. وزارت عتف به این واقعیت توجه نکرده که تعدادی از رشته های دانشگاهی(به دلیل بحران شغلی) با کمبود دانشجو در مقاطع مختلف تحصیلی مواجه هستند. تکمیل ۱۴ واحد موظفی تدریس برای اعضای هیات علمی این رشته ها عملا دشوار است. سال هاست دو مشکل عمده فعالیت های پژوهشی دانشگاهیان همواره نقد و گوشزد شده که عبارتند از: فقدان ارتباط ارگانیک بین دانش دانشگاهی و حوزه فناوری و نیز سودمند نبودن این دانش برای بخش های جامعه و صنعت عمدتا به دلیل برخی محدودیت های بالادستی و ارزش- هدف هایی مانند پژوهش مقاله محور، شمارش مقالات و تعداد ارجاعات. در طرح پیشنهادی عتف، توجهی به این دو مشکل نشده است. از طرف دیگر آخرین رویکرد وزارتخانه به دانشگاه ها «خدمت به جامعه و صنعت» است. جهت دهی حاصل از شرایط طرح همسان سازی وزارت با ارزش- هدف های مندرج در دکترین خدمت به جامعه و صنعت خلاف یکدیگرند. استادان موظف به ۵۴ ساعت حضور در دفاتر کار بوده و نباید کار و پروژه ای از بیرون تقبل کنند. پایبند کردن اساتید در دفتر کارشان با این هدف که افزایش حقوق موجه و مشروع شود، مشکلی را برطرف نمی کند. اتفاقا بالعکس به جای اینکه اساتید در دفاتر کارشان وقت سپری کرده و از جامعه ایزوله شوند، لازم است تشویق به حضور در بخش های مختلف جامعه، حوزه های آموزشی، اقتصاد، فرهنگ، مراکز صنعتی، بیمارستان و... شوند تا مشکلات و بحران ها را رصد و آسیب شناسی کرده، دانش و مهارت خود را به کار بسته و راه حل ارایه دهند و تا حد امکان مشکلات موجود را مرتفع کنند. باید «دفتر ارتباط دانشگاه با جامعه» در هر دانشگاهی راه اندازی شده و نتایج فعالیت های فوق در این دفاتر گزارش شود. اساتید به جای حضور در اتاق خودشان باید تا درجاتی در بخش های مختلف جامعه فعالیت میدانی دا شته و به تحلیل علمی مشکلات و نواقص موجود بپردازند. در خاتمه به مسوولان وزارتخانه پیشنهاد می شود، دستورالعمل همسان سازی حقوقی را با توجه به انتقادات فوق و متناسب با موازین رویکرد جامعه و صنعت، اصلاح و کارآمد کنند.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah