پویش ملی دوباره دانشگاه
2.11K subscribers
72 photos
51 videos
43 files
453 links
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Download Telegram
جای تاسف است که وزارت عتف مساله همسان سازی را به درستی حل و فصل نکرده است. این ابلاغیه منجر به هیچ تحولی در کارکرد دانشگاه نخواهد شد و همان شیوه ناکارآمد قبلی تکرار و بازتولید خواهد شد. شرایط مطروحه در ابلاغیه دارای اشکالات اساسی است. وزارت عتف به این واقعیت توجه نکرده که تعدادی از رشته های دانشگاهی(به دلیل بحران شغلی) با کمبود دانشجو در مقاطع مختلف تحصیلی مواجه هستند. تکمیل ۱۴ واحد موظفی تدریس برای اعضای هیات علمی این رشته ها عملا دشوار است. سال هاست دو مشکل عمده فعالیت های پژوهشی دانشگاهیان همواره نقد و گوشزد شده که عبارتند از: فقدان ارتباط ارگانیک بین دانش دانشگاهی و حوزه فناوری و نیز سودمند نبودن این دانش برای بخش های جامعه و صنعت عمدتا به دلیل برخی محدودیت های بالادستی و ارزش- هدف هایی مانند پژوهش مقاله محور، شمارش مقالات و تعداد ارجاعات. در طرح پیشنهادی عتف، توجهی به این دو مشکل نشده است. از طرف دیگر آخرین رویکرد وزارتخانه به دانشگاه ها «خدمت به جامعه و صنعت» است. جهت دهی حاصل از شرایط طرح همسان سازی وزارت با ارزش- هدف های مندرج در دکترین خدمت به جامعه و صنعت خلاف یکدیگرند. استادان موظف به ۵۴ ساعت حضور در دفاتر کار بوده و نباید کار و پروژه ای از بیرون تقبل کنند. پایبند کردن اساتید در دفتر کارشان با این هدف که افزایش حقوق موجه و مشروع شود، مشکلی را برطرف نمی کند. اتفاقا بالعکس به جای اینکه اساتید در دفاتر کارشان وقت سپری کرده و از جامعه ایزوله شوند، لازم است تشویق به حضور در بخش های مختلف جامعه، حوزه های آموزشی، اقتصاد، فرهنگ، مراکز صنعتی، بیمارستان و... شوند تا مشکلات و بحران ها را رصد و آسیب شناسی کرده، دانش و مهارت خود را به کار بسته و راه حل ارایه دهند و تا حد امکان مشکلات موجود را مرتفع کنند. باید «دفتر ارتباط دانشگاه با جامعه» در هر دانشگاهی راه اندازی شده و نتایج فعالیت های فوق در این دفاتر گزارش شود. اساتید به جای حضور در اتاق خودشان باید تا درجاتی در بخش های مختلف جامعه فعالیت میدانی دا شته و به تحلیل علمی مشکلات و نواقص موجود بپردازند. در خاتمه به مسوولان وزارتخانه پیشنهاد می شود، دستورالعمل همسان سازی حقوقی را با توجه به انتقادات فوق و متناسب با موازین رویکرد جامعه و صنعت، اصلاح و کارآمد کنند.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 تعارض اخلاق عمومی و اخلاق علمی یکی از عوامل نابسامانی نهاد علمی کشور
بابک داریوش

🔹 حال که نهاد دولتی متولی در کشور به دنبال افزایش کمیت تولیدات علمی در کشور است، این وظیفه بزرگان علم و نهادهای علمی غیردولتی است که در حوزه اخلاق علمی وارد شوند. چرا اخلاق عمومی و اخلاق علمی در ایران در تعارض هستند و این تعارض چه آسیب هایی به نهاد علمی ایران وارد کرده است؟
🔹 پارتو جامعه شناس ایتالیایی در رساله خود در باب سیاست، سیاستمداران را به دو گروه شیر صفت و روباه صفت دسته بندی کرده و معتقد است با عدم حضور شیرصفتان، روباه صفتان حاکم بر جامعه می شوند. دانشگاهیان هم به عنوان نماینده جامعه مدنی و تاثیرگذار در جامعه، از این قاعده مستثنی نیستند.
🔹 علم کلاسیک بر دو اصل نقدپذیری و ابطال پذیری بنا شده و اعتقاد به این دو اصل است که سبب شده کشورهای پیشرفته در علم، خود را از سایر کشورها متمایز کنند و از مزیت های آن بهره برند. پس اخلاق علمی هم در رابطه با این دو اصل شکل می گیرد. بدین معنی که یک فرد اخلاقی علمی، صریح سخن می گوید، صریح نقد می کند و از نقد شدن استقبال می کند و این آمادگی را دارد تا نظریه ای که سالها به دنبال اثبات آن بوده به یکباره نقض شود. اخلاق علمی ایجاب می کند تا یک فرد علمی، کنشگر باشد و نسبت به محیط اطرافش احساس مسئولیت کند. با این تعاریف، یک فرد متواضع علمی، فردی است که با همه آن ویژگی ها، خود را یک پژوهشگر و طالب علم می داند و هیچگاه مطلق سخن نمی گوید و افتخار او، داشتن چنین روحیه ای است. ابوعلی سینا در پایان عمرش می گوید: تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم. و مولانا که می گوید: چه دانم های بسیار است لیکن من نمی دانم.
🔹 اما در اخلاق عمومی در ایران، سکوت کردن، چشم بربستن، حفظ آبرو کردن و به روی کسی نیاوردن، ارزش است و فرد متواضع کسی است که سرش پایین است و سعی می کند خیلی چیزها را نبیند و نشنود و ترجیحا در کار مردم جز در مواردی دخالت نمی کند. التقاط اخلاق عمومی ایرانی و اخلاق علمی سبب شده تا دانشگاهیان ایرانی محافظه کار شوند و از این محافظه کاری اکثریت، اقلیتی منفعت طلب ظاهر شده اند که از موقعیت دانشگاهی شان، به دنبال ساختن جایگاه و ثروت برای خودشان هستند. دکتر فراستخواه در یادداشتی با عنوان «اعتماد اجتماعی به علم در کشور سال به سال کمتر می‌شود»، معتقد است رزومه سازی و مقاله گرایی برخی از دانشگاهیان سبب شده تا نهاد علمی که روزی مورد اعتماد جامعه بود، این اعتماد را از دست بدهد.
🔹 با توجه به تعریف پارتو، می توان ظهور و قدرت گرفتن طبقه منفعت طلب در دانشگاهها که ناشی از محافظه کاری اکثریت دانشگاهیان بوده را همان حاکمیت روباهان دانست. در این میان برخی شاخه های علمی مثل علوم اجتماعی که ماهیت علمی تری دارند کمتر مورد گزند واقع شده اند. دانشگاهیان این حوزه با تشکیل شبکه های غیردولتی علمی، مثل انجمن جامعه شناسی و … توانسته اند علاوه بر پالایش تولیدات علمی، به حوزه عمومی وارد شوند و در جامعه تاثیر گذار باشند. بدین معنا که هر نوشته و گفته ای با صراحت در این تشکل ها نقد می شود.
🔹 اما بسیاری از علوم به دلیل همان محافظه کاری که اشاره شد خروجی ندارند، نه نظریه ای تولید می کنند و نه تاثیرگذاری در حل مسائل دارند. در این فضا است که منفعت طلبان ظهور می یابند. نکته جالب اینکه این منفعت طلبان بر اساس آیین نامه های ارتقای اعضای هیات علمی و برنامه های توسعه کشور، قهرمان محسوب می شوند.
🔹 دکتر صبار و همکارانش در مقاله با عنوان «آنجا که نمی دانیم چگونه اخلاقی باشیم» به میزان آگاهی بر مصادیق سرقت معنوی در نوشتن کتب و مقالات پرداخته اند و معتقدند دانشگاه که مرجع آموزش کشور است نتوانسته اخلاق علمی را به دانشگاهیان بیاموزد و این پرسش را مطرح کرده اند که مسئول کیست؟ در پاسخ به این سوال باید گفت حال که نهاد دولتی متولی علم در کشور به دنبال افزایش کمیت تولیدات علمی در کشور است، این وظیفه بزرگان علم و نهادهای علمی غیردولتی است که در این حوزه وارد شوند. در این راستا علاوه بر انجمن های علمی علوم اجتماعی، تجربیات خوب دیگری هم در حال شکل گیری است که با ذکر دو مثال مطلب را به پایان می رسانم.
🔹 به عنوان مثال دکتر نعمت فاضلی در یادداشتی در خبرگزاری مهر با عنوان «چرا جغرافیدانان ما در حوزه عمومی حضور بسیار کمرنگی دارند» به این مساله پرداخته که چرا این حوزه علمی، به حوزه عمومی و حل مسائل وارد نمی شود. به تعبیر ایشان این شاخه علمی به جز محدودی از افراد، روشنفکر حوزه عمومی ندارد و افراد به دنبال ارتقای فردی خود هستند. همچنین در فضای مجازی جریانی با عنوان «دوباره دانشگاه» به دنبال آسیب شناسی نهاد علمی کشور و احیای مجدد آن در جامعه است و توانسته نقد های خوبی منتشر کند.
منبع
دانشگاه کجاست؛ از ما چه می‌خواهند؟!

🔹 سخنرانی دکتر فیروز آرش، استاد فیزیک دانشگاه تفرش

📅 دوشنبه ۱۴۰۰/۰۴/۰۷
🕙 ۱۰:۰۰ الی ۱۲:۰۰

رئوس مطالب دکتر آرش در این نشست:

- نگاهی به سرشت دانشگاه و ارزش‌های درونی آن
- درجۀ سازگاری دانشگاه‌های ایران با ویژگی‌های سرشتی دانشگاه و پی‌آمدهای آن
- چرا نگاره‌های جامعه و دولت به‌دوراز واقعیت‌های دانشگاهی است و نقش دانشگاهیان در شکل‌گیری آن چیست؟
- پی‌آمدهای نقش دولت و دخالت‌های بیرونی در کارکرد دانشگاه
- چگونه می‌توان رویکردی را برگزید که با پاسداشت ارزش‌های درونی و استقلال دانشگاه به خواسته‌های دولت و جامعه نیز پاسخ داد؟

🔸 پس از کلیک‌کردن بر روی لینک نشست، با انتخاب گزینۀ میهمان، نام و نام خانوادگی خود ‌را به‌طور کامل و با حروف انگلیسی ثبت کنید.

⬅️ لینک نشست:
https://vc5.razi.ac.ir/rkhpdsk8t63v
⬅️ پخش زنده از طریق لایو اینستاگرام:
https://www.instagram.com/razigoftogooschool

⬅️ لینک دسترسی به مقالات دکتر فیروز آرش در رابطه با سرشت دانشگاه و کارکردهای آن

منبع: معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 ناسازنماهای آیین نامه ارتقاء و واقعیت جامعه
میثم مجیدی، عضو هیات علمی مرکز آموزش عالی کاشمر.
🔻 گزاره نخست ـ ناسازنمای تغییر رویکردها
🔹 چنانچه وضع موجود اثرگذاری اعضاء هیات علمی، بر جامعه و تربیت نیروهای مسئولیت پذیر، ساختار پذیر و توانمند، رضایت بخش هست که هیچ، در غیر اینصورت، هیچ تغییر رویکردی در این پیشنویس بابت تقویت این نهاد علمی و گستره اثرات آن دیده نمی شود. اساساً با اصلاح چند بند و ماده و اینگونه اقدامات، خیلی بعید است که در دنیایی که منابع مختلفی اثرات بسیار و با شیب تند بر جامعه می گذارند، بتوان موتور اثربخشی اعضاء هیات علمی را به سرعت اثربخشی سایر عوامل رساند. تغییر رویکردها در جهت کاهش فاصله علم تا عمل (عملگرایی آموزش و پژوهش) و ایجاد چرخه نوآوری و در نهایت بلوغ اجتماعی قابل اتخاذ بود.
🔹 ضمن اینکه تغییر رویکرد ها، فقط در بخش محتوایی نیست (هرچند که هرگز پیشنویس کنونی تغییر رویکرد نیست)، و در بخش ساختاری نیز نیاز به تغییر رویکرد است. جابجایی چند امتیاز، عدم الزام به بخشی از مسائل، و یا حتی از قلم انداختن بسیاری از مسائل دیگر، در این پیشنویس، آن تحولی نیست که انتظار می رود. لذا همچنان اعضاء هیات علمی نهایتاً امتیازگیری خود را مبتنی بر پژوهشهایی (عمدتاً کاغذی و غیرکارساز هرچند ارزشمند) در قالب مقالات مختلف طی خواهند کرد، بدون دردسر!
🔹 حتی تاکید بر الکترونیک شدن کامل فرایند و ضرورت پیوستگی برخی فعالیتها و بروندادها، در این پیشنویس مغفول مانده و همچنان بایستی به شیوه کاغذی و هارد کپی، این فرایند طولانی را طی نمود و این هرگز با شرایط روز، و نیز شعارهایی (غیرعملکرا) مثل مدیریت سبز و تسهیل گری و .... همخوانی ندارد.
🔹 اثرگذاری اجتماعی، هیچ جایگاهی در امتیازات قابل اکتساب به معنای واقعی نداشته و ظاهراً اعتقادی به آن هم وجود ندارد. در حالیکه بخش قابل توجهی از اعضاء هیات علمی در کشور نقش نظارتی، مشاوره ای و یا مرجعیت مشورتی و اطلاع رسانی (شفافیت، آگاهی و اشراف ذینفعان به مسائل روز و ...) دارند، این موضوع هیچ جایگاهی در شرایط ارتقاء ایشان ندارد. و این نکته با توجه به شرایط کشور واقعا نقطه ضعف محسوب می شود بویژه اینکه اعضاء جدید هیچ انگیزه ای برای اثربخشی و الزام به توسعه تحقیقات و آموش جهت پاسخگویی به نیازهای جامعه در خود احساس نخواهند کرد. ارائه راهکارها و راهبردهای مختلف و تلاش برای حل مسائل جامعه (در همه ابعاد)، لزوماً تحقیق و یا پژوهش و مقاله و حتی طرح پژوهشی نخواهد بود و بلکه نتیجه مطالعه و درگیری در حوزه های اجرایی ست، نعمت و ثروت بزرگی که براحتی در حال تنزل جدی در جامعه است. عضو هیات علمی که نتواند راهکاری برای مشکلات دستگاه های اجرایی و بخش خصوصی ارائه نماید، چگونه می تواند در جامعه اثربخش باشد!! این تضاد بزرگ مهمترین پیشرانه برای تغییر رویکرد در آیین نامه ارتقاء میتوانست باشد که متاسفانه نادیده انگاشته شده است. حتی به نظر می رسد مسیری برای ارتقاء، باید همین اثربخشی باشد و اگر به عنوان شرطی وتویی مطرح نمی شود، مسیری موازی و پوشش دهنده امتیازاتی باشد که برخی صاحبنظران در میان اعضاء هیات علمی را به تداوم خدمات مشاوره و مرجعیت تشخیص و ارائه راهکار تشویق و ترغیب نماید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 گزاره دوم ـ غیرقابل سنجش بودن برخی عوامل، غیرقابل باور بودن برخی مسائل!
میثم مجیدی، عضو هیات علمی مرکز آموزش عالی کاشمر.

🔹 بسیاری از مواردی که در آیین نامه فعلی و نیز پیشنویس حاضر مطرح شده است، قابل احصا و یا سنجش نیست که بویژه با همان ضعف قبلی، در جداول مربوط به سایر فعالیتها، مسائلی مثل اثرگذاری اجتماعی و ... چگونه قرار است ارزیابی شود؟ اساساً اعضاء هیات ممیزه و جذب که قرار است به این مسائل امتیاز دهند، چقدر خود در مورد این مسائل شناخت دارند!
🔹 چرا وقتی طرح جامعی نعریف شده و متخصصین و اعضاء هیات علمی از دانشگاه ها و موسسات مختلف در آن حضور دارند، (مثل تدوین یک استاندارد یا سند)، که لزوماً با موسسه محل اشتغال عضو قرارداد منعقد نگردیده است، اما عضو با نشانی (افلیشن) آن موسسه در این طرح حضور دارد، نباید امتیازی برای عضو به همراه داشته باشد؟ این موضوع در چه راستایی تعریف شده و چه کاستی هایی را پوشش می دهد؟ مگر نه این هست که همکاری گروهی و بین رشته ای، از شعارهای (غیرعملگرای) این یک دهه اخیر وزارت بوده است؟!
🔹 چرا وقتی عضو هیات علمی یک موسسه با نشانی (افلیشن) موسسه به کمیته و یا کارگروه و یا جلسات مشورتی دستگاه های اجرایی، بخش خصوصی و غیره (کشاورزی، صنعت، بهداشت، مدیریت شهری و ...) دعوت می شود، و به عنوان مرجعی علمی به آن اعتماد می شود، نباید امتیازی برای ایشان داشته باشد؟! با این بی انگیزگی و در واقع ممانعت قرار است چه دستاوردی حاصل شود؟ کدام کسب و کار و صنعت و نوآوری با کمک مستقیم و غیرمستقیم عضو هیات علمی رونق خواهد یافت؟
🔹 از سوی دیگر، با این حجم از آینده پژوهی و تولید محتواهای مختلف، چطور بدون در نظر گرفتن اولویتهای اصلی و اساسی کشور، به نحوی که انگار فضای دانشگاه کاملا متمایز از واقعیتهای جامعه و کشور است، چنین پیشنویسی تحریر می شود. وقتی مسائل اساسی و اولویتهای اصلی کشور ، مطالعه و احصا و البته حتی مشاهده می شود، هیچ وزن و یا ضریب و یا امتیاز ویژه ای به پرداخت این مسائل داده نمی شود! مثلاً تلاش برای عبور امن از بحرانهای طبیعی مثل بحران آب و محیط زیست کشور، که فرای دشمنان این مرز و بوم در حال اثرگذاری خاموش و از نابودی دائمی حیات کشور است، با تلاش برای چاپ یک مقاله که در آن معادله ای به شویه دیگر حل و یا واسنجی می شود، یکسان است!؟ آیا توجه و تمرکز به آسیبهای اجتماعی در هر حوزه علمی، با اختراع دوباره دوچرخه در برخی علوم، هیچ تفاوتی ندارد؟! آیا دانشگاه که همواره در دهه اخیر با شعارهای (غیرعملگرا) در زمینه مسئولیت اجتماعی و حقوق شهروندی بازتعریف شده است، در همین حد قرار است نقش آفرینی کند: کور کردن بارقه های امید و انگیزه در افراد کنشگر و اثرگذار هیات علمی!
🔹 چرا در بدنه وزارتی که کمبود مدیران کارآمد و مجرب مشهود است (به دلیل تمرکز صرف بر آموزش و پژوهش و دوری از فضای اجرایی)، اندک مدیران کارآمد و تلاش گر که عمدتا هم قربانی تغییر جریانهای قدرت و جریانهای سیاسی هستند، نباید امتیاز ویژه ای برای ارتقاء و غیره به همراه داشته باشد. یعنی صرفاً انگیزه های مالی باید در قالب آیین نامه و دستورالعمل، به افراد تلقین شود نه توانایی مدیریت و ایفای مسئولیت!؟
🔹 همه این موارد و موارد بسیار بیشتر، ناسازنماهای آشکار بین نیاز و انتظار واقعی از دانشگاه و تولید آیین نامه ها و محتواهایی ست که با شعار (غیرعملگرای) بهبود شرایط و ایجاد انگیزه و ... تولید و به اعضاء هیات علمی و جامعه علمی و در نهایت کلیت جامعه و کشور تحمیل می شود.
🔹 و همه این امور ناشی از حکمرانی عمودی بجای شبکه ای و مردم محور در حوزه آموزش عالی کشور است که بجای توجه به مسائل عمده کشور، صرفاً به راهکارهای ارتقاء و انگیزه های مالی می پردازد و جالب اینکه از این بذرهایی که کشت میکند، انتظار برداشت محصولات متفاوت و با ارزش دارد! و یک سوال باقی می ماند، اینکه انشالله اعضاء هیات علمی به هر طریق ارتقاء یابند، جز اثرات و دستاوردهای شخصی و مالی، آیا همزمان اثرات و ثمرات محسوس بر جامعه هم خواهد داشت، و در هر حال آیا پاسخ این سوال برای دست اندرکاران محترم اهمیت دارد!؟
🔹 در هر حال شاید ما دوباره دانشگاه نشویم، اما میتوانیم دانشگاه را با رویکردهای جدید، اثرگذارتر و شاداب تر نماییم، به این منظور به تغییر پارادایم احتیاج است؛ آنچه کو یافت می نشود!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
سخنرانی شاپور اعتماد درباره سیاست علمی و دورنمای تکنولوژی کشور
🔺نهاد علم را از دست داده‌ایم

🔹ما نظام NSF(National Science Foundation) (بنیاد ملی علوم آمریکا، تأسیس 1947) را گرفتیم و با تکمیل آن از طریق NIH (National Institutes of Health ) (مؤسسه ملی سلامت) برای کشور خودمان الگویی ساختیم. اشتباه دکتر عارف این بود که سیاست روز آمریکا یعنی نانوتکنولوژی را هم اقتباس کرد. این در حالی است که سیاست علمی کلا متعارض با تکنولوژی است. این دو کاری به کار هم ندارند. مکعب نکر (Necker cube) را در نظر بگیرید. این مکعب می‌تواند از یک حالت به حالت دیگر بپرد. اتفاقی که در آمریکا افتاد، این بود که یک فرایند انتقال رخ داد؛ فعالیت الکترونیک کوانتومی به انتها رسیده بود و با بریدن مکعب به تکنولوژی مواد جدید رسیدند. بر‌اساس‌این نانوتکنولوژی به صورت ناگهانی تبدیل به سیاست روز آمریکا شد.

🔹خلاصه به‌این‌ترتیب ما در کار نانو افتادیم. مدام می‎‌گویند ما در نانو فلان کار و بهمان کار را کرده‌ایم. دست آخر هم معلوم می‌شود در این زمینه هیچ کاری نکرده‌ایم و فقط مقاله (research paper) نوشته‌ایم. ایرادی که من در سیاست علمی کشور می‌بینم، این است که خودش را غرق در تکنولوژی روز کرده است. تکنولوژی روز مهندسی است؛ ولی مهندسی علم نیست. آینده ما هم چیزی به جز این نخواهد بود؛ اما در‌این‌میان مسئله مهمی را از دست داده‌ایم و آن نهاد علم است. نهاد علم اخلاقی است. نهاد علم یعنی صدق و حقیقت و دنبال معنای فلسفی گشتن. نقش علوم پایه در سیاست‌گذاری علمی کشور اساسی است. در کشور ما دیگر از علوم پایه خبری نیست.

🔻متن کامل گزارش «شرق» را اینجا بخوانید: https://b2n.ir/a33194
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تشویق پرفسور سارا گیلبرت در جریان مسابقات ویمبلدون به خاطر کشف روش جدید واکسن سازی!
دکتر کاظم کاظمی- دانشگاه شهید باهنر کرمان

چه تشویقی می کنند! فیلم فوق تشویق خانم دکتر سارا گیلبرت را نشان می دهد؛ کاش چنین تشویقی برای خانم دانشمند دیگری به نام کاتالین کاریکو هم نه فقط در زمین های ورزشی بلکه از طرف سیاست مداران و سیاست گذاران عرصه علم انجام می شد؛ همان دانشمند زیست شناسی که در جوانی مکانیزم ایجاد ایمنی از طریق RNA را کشف کرد؛ ولی نه از سوی دانشگاه پنسیلوانیا و نه از سوی غول های داروسازی، چندان مورد توجه قرار نگرفت. برای عملی کردن یافته اش، کسی حاضر به اختصاص بودجه نبود؛ تا اینکه چند سال قبل از شیوع کرونا، یک شرکت داروسازی حاضر شد برای پیاده کردن این یافته پژوهشی و تولید انبوه آن، سرمایه گذاری کند. کوید-19 در حالی ظهور کرد که این پروژه در مراحل پایانی آن قرار داشت. بسیاری از دانشمندان و شرکت های بزرگ چون مدرنا فایزر به سرعت سراغ ایده دکتر کاریو رفتند. واکسن نوین ژنتیک محور فایزر مدرنا ساخته و به تولید انبوه رسید و برتری خود را بر واکسن های مبتنی بر ایده سنتی ایمنی از طریق ویروس ضعیف شده یعنی استرزنیکا و اسپوتنیک و ....نشان داد.

در حقیقت چنین نوآوری هایی به دولت مردان و سیاسیون فهماند که سرمایه گذاری روی علم بنیادی زیست شناسی بسیار مهم تر از سرمایه گذاری در حوزه پزشکی کلینیکی و حتی بیمارستانی است. همه جهان دریافتند که با اکتشافات در حوزه زیست شناسی مولکولی ژنتیکی، می توان مجموعه ای از بیماری ها را در نطفه از بین برد و یا در سطح ژنتیکی با تغییر و تعمیر ژنتیکی درمان کرد؛ به گونه ای که بیماری به سطح اندام نرسد تا نیازمند علم پزشکی و درمان دارویی باشد. اگر حکومت ها و بخش خصوصی در حوزه علوم بنیادین چون زیست شناسی سلولی مولکولی سرمایه گذاری کنند، در آینده نه چندان دور شاهد درمان بسیاری از بیماری ها در همان سطح سلولی-مولکولی خواهیم بود. حتی می توان امیدوار بود که شاهد دستاوردهای شگفتی چون رشد دندان جدید باشیم. بر این اساس، بسیاری از تخصص های پزشکی و داروسازی مبتنی بر تشخیص و درمان، در آینده نزدیک حذف خواهند شد؛ چراکه اصلا برای رفع بیماری ها، به درمان دارویی ارگان ها و اندام ها نیازی نخواهد بود. در روش جدید، درمان بیماری ها در سطح عمیق و بنیادین سلول ها و ملکول ها که سازنده ژن ها هستند، صورت می گیرد!

این رخداد می تواند درسی باشد برای آموزش عالی کشور که به علوم بنیادین و علوم پایه عنایت بیشتری داشته باشد و به تعبیر شاپور اعتماد به دانشگاه ها به مثابه «نهاد علم» نگریسته شود نه نهاد فناوری و مقاله سازی!

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
روستای پیغو از توابع شهرستان بجنورد استان خراسان شمالی
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
آموزش عالی بوروکراتیک یا بازار-محور؟
✍️ حامد قدوسی (مدرس اقتصاد مالی در دانشگاه استیونس نیوجرسی)

ظاهرا شایعات مربوط به محدود کردن انتخاب رشته ارشد به رشته کارشناسی، واقعیت داشته و دیدم که واکنش‌های منفی گسترده‌ای هم ایجاد کرده است. ولی اجازه بدهید کمی به عمق موضوع برویم: چنین مصوب‌های عجیب و غریب و محدودکننده‌ای از کجا ریشه می‌گیرند؟ یک پاسخ این است: از سلطه یک نظام بوروکراتیک و دولتی بر استانداردهای و فرآیندهای آموزش عالی! این نظام بوروکراتیک اجازه می‌دهد که چند نفر مدیر و کارشناس دولتی در یک جلسه بسته برای انتخاب‌ها و سرنوشت تحصیلی و تعامل هزاران فرد عاقل و بالغ و درس‌خوانده، استادان آن‌ها و نهایتا بازار کار متقاضی آن‌ها تصمیم بگیرند و بگویند که افراد حق دارند در چه چیزی تحصیل کنند و نکنند.

می‌گویید تحصیلات تکمیلی نیاز به پیش‌نیاز آموزشی دارد؟ در مورد این موضوع باید خود فرد، دانش‌کده‌ای که او را پذیرش می‌کند، کارفرمایی که او را استخدام می‌کند و جامعه‌ای که او را به عنوان متخصص می‌پذیرند تصمیم بگیرند. شاید فرد متقاضی حاضر است زحمت مضاعفی بکشد و پیش‌نیازها را کسب کند، شاید دانش‌کده‌ای که او را پذیرش می‌کند تدبیری برای رفع این مشکل پیدا می‌کند و شاید کارفرمای و جامعه مخاطب فرد اساسا مشکلی با این موضوع ندارد و این پیش‌نیازها را لازم نمی‌داند!

حالا به این سناریوی متضاد فکر کنیم که دانش‌گاه‌های ایران هم مثل خیلی کشورهای دنیا اجازه داشتند خودشان هر رشته‌ای دوست دارند، با هر اسمی و عنوان و هر ساختار درسی و هر نوع امتحان ورودی و هر پیش‌نیازی و هر نوع هیات‌علمی و ... را عرضه کنند و متقضایان و بازار کار تصمیم بگیرند که چه ارزشی به این مدرک متنوع بدهند. چه پیش می‌آمد؟ دنیای زیبا و البته شلوغی از دوره‌های تحصیلی مختلف: شش‌ماهه/یک ساله/دو ساله/...، حضوری/آن‌لاین، کمی/کیفی، با یا بدون کارآموزی اجباری، با یا بدون پیش‌نیاز ... که هر کدام در خدمت بخشی از یک بازار کار پویا و متنوع و جمعیت دانش‌جویی ناهمگن و با علایق و توانایی مختلف بودند.

در مورد کیفیت و اعتبار این مدارک چه کسی تصمیم می‌گرفت؟ «بازار کار و واقعیت‌های دنیای بیرون!» چه بسا بازار کار و نیازهای عملی جامعه، خروجی‌های یک دوره کاربردی و سنگین و بروز یک‌ساله و بدون کنکور را به یک دوره مشابه دو ساله با کنکور سخت ولی با محتوای غیرمفید را ترجیح بدهد. کسی چه می‌داند؟

البته معمولا هر وقت چنین پیش‌نهاد مطرح می‌شود، یک واکنش رایج این است که «این طوری دل‌به‌خواهی که نمی‌شود! یک حساب و کتاب و نظارتی لازم است! نمی‌شود هر کسی هر جوری دلش خواست یک دوره آموزشی را ارائه کند!». واقعیت این است که اتفاقا به‌تر است حساب و کتاب و نظم و اعتبار این نوع ماجراها را واقعیت‌‌ها و نیازهای جامعه و رقابت تعیین کند تا بوروکراسی.

منبع: یک لیوان چای داغ، نوشته‌های حامد قدوسی

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
دانشگاه چگونه باید مرجعیت فکری خود را در جامعه بازیابد؟

✍️ منوچهر ذاکر


در سالهای اخیر دانشگاه با کسر مشروعیت از طرف اجتماع و جامعه و نیز عدم حمایت کافی از طرف نهادهای حمایتی مواجه شده است. اینها عواملی هستند که باعث به خطر افتادن استقلال نهادی و آزادی آکادمیک دانشگاه می‌شوند.

هر استاد دانشگاهی که معتقد است اساتید باید فلان حقوق مالی یا فلان ارج و منزلت را داشته باشد، باید چرخه کارکردی و تامین و تقاضا را در کل بخش‌های جامعه که دانشگاه یکی از آنهاست دقیقا نظاره کنند.

دانشگاه نتوانسته تقاضاها را بطور مناسب تامین کرده و جامعه و حکومت را متقاعد کند که مملکت به دانشگاه احتیاج دارد. هم سیاست‌های بالادستی و هم خود دانشگاهیان در ایجاد این وضعیت ناگوار دخیل هستند. مقاله ضمیمه شده، وضعیت اجتماع را از منظر آگاهی و مرجعیت فکری آسیب شناسی کرده و به جامعه میفهماند که دارای چنین مشکلاتی است و دانشگاه است که می‌تواند این مشکلات را برطرف کند.

بدین ترتیب هم کسر مشروعیت دانشگاه از دیدگاه اجتماع و جامعه، تا درجاتی رفع می‌شود و هم بجای اینکه نمایندگان مجلس از طریق آئین نامه ارتقاء به دانشگاه و دانشگاهیان دیکته کنند که ارتباط دانشگاه با جامعه چگونه باید باشد، خود دانشگاهیان ابتکار عمل را دست‌شان گرفته و ضمن آسیب شناسی وضع موجود، به جامعه اعلام می‌کنند که نیازهای جامعه چه هستند و دانشگاه خردمندترین نهادی است که می‌تواند این نیازها را برآورده کند.

سلبریتیزه شدن فرهنگ که ارزشهای زندگی مصرفی را در جامعه دامن میزند و پیروی افکار عمومی از سلبریتی ها از آفتهای مهلک حوزه فکر و اندیشه و آگاهی در جامعه هستند.

دومین آفت، دگماتیزم است. باورها و عقایدی که بی چون و چرا، بدون دانش و استدلال و صرفا آمیخته با خشم و تعصب در ذهن افراد حک میشوند. حصاری محاط بر افراد که امکان هرگونه گفتگو و احترام به اندیشه و حقوق دیگران را تباه میکند.

دگماتیزم و خشونت فکری، ویروسی است مهلکتر از کووید ۱۹ برای جامعه ایران. و همه اساتید و دانشجویان، این پرولترهای فکر و اندیشه باید که پادتنی باشند علیه گسترش آن، اول در خود بعد در جامعه.

اگر دانشگاه با تلاش دانشگاهیان مرجعیت فکری خود را در جامعه بازیابد، اساتید، سفیران آگاهی بخشی به جامعه و زدودن آفتهایی همچون دگماتیزم و خشونت در اندیشه و عمل خواهند بود.

منبع: لینک مقاله در شرق: http://magiran.com/n4196868

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
■ برده پروری آکادمیک (از خود بیگانگی آکادمیک در بستر آئین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی)
✍️دکتربیت الله محمودی

○ چند هفته ای است که اصلاح آئین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی، موضوع بحث در محافل رسمی و غیر رسمی استادان مجموعه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است. شورای انقلاب فرهنگی در اواسط خرداد امسال ابتدا پیش نویسی را در معرض دید عموم برای دریافت نظرات قرار داد و بعد از تنها یک هفته اعلام کرد به دلیل طی شدن فرایند نهایی سازی این پیش نویس توسط وزارت علوم، موضوع فراخوان جمع آوری نظرات کن لم یکن است!
○ مبحث اصلاح این آئین نامه، فرصتی است تا به نقش و کارکرد آن در مدیریت اعضای هیأت علمی در موقعیت استادی دانشگاه پرداخته شود. اینکه چگونه آئین نامه مذکور قادر بوده است با در اختیار گرفتن افق فعالیتی استادان، آنها را به طور محسوس و نامحسوس در چنبره بروکراتیک اهداف آموزش عالی کشور سامان دهد. اهدافی را که در ذیل مفهومی به نام "ایدئولوژی تولید علم" می توان تجمیع کرد.
○ در ساختار و نهادی که آئین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی به ایدئولوژی تولید علم رسمیت می بخشد، استادان به مثابه ماشین های تولیدی هستند که وظیفه تولید علم را به عهده دارند. ماشین هایی که به پاس افزایش تولیدات، سیستم موجود به آنها پاداش ارتقاء به دانشیاری و استاد تمامی می دهد و بظاهر منزلت آکادمیک پیدا می کنند. ماشین وارگی استاد او را از کنشگری فعال علمی به کنش پذیری شبه علمی رهنمود می سازد تا جایی که این هویت را مطلوب خویش تصور و از آن بشدت حمایت می کند و حتی به پیچیده ترشدن آن می افزاید.
○ مناسبت تولید علم با موقعیت استادی در قالب آئین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی بی شباهت به آنچه کارل مارکس در باب موضوع "از خود بیگانگی" یاد می کند نیست. به نظر مارکس بیگانگی حالتی است که در آن بشر مقهور نیروهایی می شود که خود خلق کرده است. همانطور که نظام سرمایه داری کارگران را به متخصص شدن واداشت و این امر آنان را نه فقط از سرشت انسانی شان دور کرد بلکه به بیگانگی نیز کشاند، در نظام آموزش عالی نیز استادان لاجرم در چارچوب ارتقا به دانشیاری و پس از آن استادتمامی، هم از سرشت اصیل علمی و حتی گاها انسانی خود دور می شوند و هم مقهور ساختارها و تولیدات علمی خویش می شوند که در بهترین حالت "از خود بیگانگی آکادمیک" را تجربه می کنند.
○ تحمیل و محصور نمودن فعالیت های علمی در قالب آئین نامه ها و بخش نامه ها، که ذاتا باید در بستر "آزادی آکادمیک" رشد و نمو یابند، مانع از بالفعل شدن قابلیت های بالقوه وجودی-علمی استادان می شود. آنها در چارچوب آئین نامه ارتقا که بوضوح قصد "همسان سازی فکری و فعالیتی" استادان را دارد، غالبا به انسان هایی خسته، فرسوده و بیگانه از خویش تبدیل می شوند. نمود اصلی بیگانگی ما از تولیدات علمی خویش زمانی است که این تولیدات به هیچ وجه قادر نیستند بین خود وجودی و عملکرد آکادمیک مان پیوندی ارگانیک برقرار سازند.
○ آئین نامه ارتقا منجر شده تا سبک زندگی استادی که ماهیتا درآمیختگی وجودی با آموزش و پژوهش دارد به سبکی واسطه گرایانه برای منفعت جویی از آموزش و پژوهش تغییر یابد. در این سبک استادان صرفا واسطه ای هستند برای ارضای منفعت طلبی ایدئولوژی تولید علم. به واقع استادان و به تبع آن دانشجویان در سیطره ایدئولوژی تولید علم گرفتارند و در وضعیت استثمار علمی قرار گرفته اند. اگر چه این موضوع مسئله ای جهانی است و فقط به آموزش عالی ما مربوط نمی شود اما مثل همه مسائل دیگر، اینجا غلظت و تمرکز نابهنجاری ها چند برابر است.
○ آئین نامه ارتقا در لوای ایدئولوژی تولید علم، علاوه بر از خود بیگانگی که به استادان تحمیل کرده است، به علم و علم ورزی در کشور نیز آسیب بسیار جدی وارد ساخته است. در این خصوص به مصداق عینی اشاره می کنم:
حدود ۷۰۰ عضو هیأت علمی در حوزه علوم منابع طبیعی و محیط زیست در کشور مشغول به فعالیت هستند که اکثرا به مراتب دانشیاری و استاد تمامی ارتقا یافته اند، مقاله ها نوشتند و پروژه ها کار کردند و دانشجوها پروراندند و ...، اما دریغ از حتی یک نظریه عمومی و دریغ از حتی یک ایده مشخص که در مقیاس ملی محیط زیست ما وجاهت علمی و کارکردی داشته باشد!
○ مکانسیم ارتقای اعضای هیأت علمی، دانشگاه و استادان آن را از لزوم اندیشیدن، اندیشه ورزی و فعالیت های عمیق فکری بی نیاز کرده است و در عوض با "برده پروری آکادمیک" تلاش می کند تا محصولات شبه علمی خود را افزایش دهد و به آن ببالد! آنچه به عنوان اصلاح آئین نامه از آن یاد می شود، تمرکز بر بهره کشی بیشتر برای همین هدف برده پروری است.البته در فضای سالها اداری شده "امر استادی"، امروزه چاره ای جز کاربست مناسبات اداری برای رفع و رجوع امورات روزمره آن نیست!

منبع: کانال تلگرامی آموزش و آموزش عالی
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
آیین‌نامه‌های ابلاغی و غفلت از وجه اخلاقی دانشگاه
✍️ دکتر عباسعلی منصوری (عضو هیئت علمی گروه الهیات دانشگاه رازی)

اخیرا وزرات علوم سه آیین‌نامه را تصویب کرده و یا در حال تصویب نهایی آنها است: ۱- آیین‌نامه مربوط به ارتقا و تبدیل وضعیت اعضای هیئت علمی ۲- آیین‌نامه مربوط به ممنوعیت پذیرش دانشجو از رشته‌های نامرتبط در مقاطع تحصیلات تکمیلی ۳– آیین‌نامه مربوط به نحوه ارتباط دانشگاه با صنعت و جامعه.

در هر سه مورد اعضای هیئت علمی هم ابراز نارضایتی دارند و هم ابراز شگفتی و تعجب. این اعتراض و تعجب مختص به موارد مذکور نیست بلکه در موارد فراوان تکرار می‌شود. چنین وضعی این پرسش‌ها را مطرح می‌کند که:

آیا وزارت علوم آیین‌نامه‌های را تصویب و ابلاغ می‌کند که اعضای هیئت علمی از دیدن این آیین‌نامه‌ها دچار بهت و شگفتی می‌شوند؟ مگر نه این است که این آیین‌نامه‌ها را قاعدتاً کسانی نوشته‌اند که خود دانشگاهی بوده و سالها تجربه زیست دانشگاهی دارند، پس چرا قانون‌هایی تصویب می‌کنند که گویی نگارندگان آنها از دانشگاه و مسائل‌ومشکلات آن بی‌خبرند؟

بدیهی است نمی‌توان مدعی شد که این پدیده علت واحد دارد، لذا در این یاداشت قصد دارم که بر دو عامل مؤثر در ایجاد چنین وضعی تمرکز کنم که عامل اول فرعی¬ و عامل دوم اصلی¬ و مهم‌تر است.

اما قبل از طرح این دو عامل لازم می¬دانم تأیید کنم که مبنای این نوشتار این نیست که دانشگاه نیازمند آیین‌نامه‌ یا تجدیدنظر در آیین‌نامه‌ها نیست. همچنین مدعی نیستم که مخالفت اعضای هیئت علمی با آیین‌نامه‌ها لزوماً یک مخالفت علمی- منطقی و بی‌ارتباط با منافع شغلی ایشان است.

عامل اول(فرعی): برخلاف انتظار، نویسنده آیین‌نامه‌های تخصصی لزوما متخصصان نیستند

به نظر می‌رسد بسیاری از این آیین‌نامه‌ها را بخش کارمندی وزارت علوم می‌نویسد. البته این امر مختص به وزرات علوم نیست؛ در نظام اداری ما به‌خاطر کثرت کارهای صوری و روزمره مدیران و سیطرۀ کمیت و گزارش‌دهی، معمولا مدیران – که غالباً هم مدیریت موقت و کوتاه‌مدت دارند- مهم‌ترین تصمیم‌ها را به کارمندان واگذار می‌کنند. مدیران متن تهیه‌شده توسط کارمندان را در جلساتی مثلاً تخصصی حک، اصلاح و در نهایت تصویب می‌کنند. کمتر اتفاق می‌افتد که به‌معنای واقعی کلمه یک کارگروه تخصصی و متشکل از اعضای هیئت علمی به‌صورت ویژه برای نوشتن آیین‌نامه وقت گذاشته و با هم بحث و تبادل نظر کنند و واقعا خط به خط آیین‌نامه حاصل هم‌فکری کارگروه تخصصی باشد. بلکه واقعیت ماجرا در بسیاری از موارد اینگونه است که آیین‌نامه‌ها را کارگروه‌های تخصصی تصویب و ابلاغ می‌کنند اما در واقع یک یا دو شخص هسته اصلی و کلیت آن آیین‌نامه را می‌نویسند.

عامل دوم(اصلی): غفلت از وجه اخلاق دانشگاه

یکی از علل اصلی وضع مذکور (تصویب آیین‌نامه‌هایی که دانشگاهیان مخالف آنها هستند) تمرکز بر پیشبرد کارها با آیین‌نامه‌نگاری وقانون‌گزاری و غفلت از وجه اخلاقی دانشگاه و شأن اخلاقی هیئت علمی است.

قوانین حاکم بر برخی مشاغل و مسئولیت‌ها بیشتر از اینکه از سنخ آیین‌نامه و قرارداد باشند، قاعدتاً و ماهیتاً از سنخ الزامات اخلاقی هستند. یعنی اقتضائات اخلاقی مربوط به آن شغل یا مسئولیت است که حدود و چهارچوب و موفقیت یا عدم موفقیت آن شغل یا مسئولیت را تعیین می‌کند. در این نوع مشاغل، حجیم‌، پیچیده و دقیق کردن آیین‌نامه‌هایی که سعی دارند سازمان را از مسیری غیر از مسیر اخلاق حرفه‌ای به اهداف مورد نظر برسانند به نقض غرض می‌انجامد. یعنی نتیجه آن آیین‌نامه‌نگاری‌ها و قوانین، صورت‌سازی و فربه‌کردن صورت است نه رسیدن به مقصد و غایت.

به عنوان مثال، ...

ادامۀ یادداشت را از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید 👇
https://farhang.razi.ac.ir/4502

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹 مسئولان قبلی وزارت علوم، علم داشتند و عمل نکردند! مسئولان آینده چه خواهند کرد؟
🔹 خوشبختانه این کلیپ تکراری، مجدد در حال گردش است؛ چراکه روال های نابجا، همچنان پابرجاست!

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
پویش ملی دوباره دانشگاه
آیین زدایی-1.pdf
حال که بحث «آئین‌نامه‌های جدید و تغییر برخی آئین‌نامه‌های پیشین نظام آموزش عالی» در جریان است، جا دارد مقالۀ ارزشمند دکتر مسعود آرین‌نژاد (استاد ریاضی دانشگاه زنجان) باعنوان «آئین‌زدایی از آئین‌نامۀ ارتقا» -که در سال ۱۳۹۶ در «نامۀ فرهنگستان علوم» منتشر شده‌است- بازخوانی شود.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده‌است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
معلم، استاد، پروفسور
✍️ رضا منصوری

«و دیگر، القاب بسیار شده است و هر چه فراوان شود قدرش برود و خطرش نماند.
و همیشه پادشاهان و خلفا در معنی القاب تنگ‌مخاطبه بوده‌اند؛
که از ناموس‌های مملکت یکی نگاه داشتن و مرتبت و اندازهء
هر کس است.
سیرالملوک، خواجه نظام الملک، تصحیح محمود عابدی،
تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۸، ص ۱۸۲»

استاد دکتر علی اکبر سیاسی تاثیرگذارترین شخص در تاریخ مفهوم و نهاد دانشگاه در ایران بوده است که قیل و قالِ سوداگرانِ کیشِ شخصیت نگذاشته اهمیت و نقش وی «برملا» شود. او است که به دعوتِ حکمت، کفیل و سپس وزیر وزارت معارف، پس از گرفتن مجوز از رضا شاه برای تاسیس یونیورسیته در سال ۱۳۱۰، سِمَت «رییس تعلیمات عالیه وزارت فرهنگ» را پذیرفت. این سمت همراه بود با تهیه لایحه و تصویب قانون تربیت معلم، تشکیل کمیسیونِ تهیهء قانونِ تاسیس دانشگاه با مشارکت آقایان محمدعلی فروغی، غلامحسین رهنما، و دکتر عیسی صدیق. در مورد آقای صدیق حرف‌های زیاد به‌خصوص در این دهه گفته و نوشته شده اما اگر بدانیم که او در ابتدای برگشت از فرنگ در حدود سال ۱۳۰۶ خود را پروفسور نامید؛ و بعد از برگشتن در دور دوم تحصیلات در آمریکا تازه به لقب دکتر مفتخر شد، تاثیر او در تاسیس دانشگاه تهران رنگ دیگری به خود می‌گیرد، در مورد حسابی هم توصیه می‌کنم یک صفحه مطلب زیرِ عنوان قرب و منزلت ریش (علی‌اکبر سیاسی، گزارش یک زندگی، نشر اختران، تهران، ۱۳۸۷، ص۶۴) را حتما بخوانید. یاد ارفع‌الدوله افتادم و روش‌های بالارفتن از پلهء ترقی در عرف سیاسی ایران. و دَردَم آمد که حدوداً در همین سال تقی ارانی به ایران آمد و پس از چندی در طبقه دوم دارالفنون در کلاس‌هایی فیزیک نوین (نسبیت و کوانتوم) و شیمی درس داد- کلاس‌هایی که به دانشگاه تهران منجر شد ولی او را راه ندادند. بخشی از درس‌نامهء او در زمینهء نسبیت را دیدم باورم نشد، یعنی ۹۰ سال پیش و این بلوغ و این اطلاع از علم نوین! ارانی از دید من تنها ایرانی بود در آن دوران که علومِ مدرن را عمیقا درک کرده بود و با مرگش علم نوین دیگر عملا هیچ مدافع معقولی در ایران نداشت.
تا اینجا به نظرم می‌رسد که عیسی صدیق اولین کسی است در ایران (شاید همزمان با پروفسور شمس- احتیاج به دقت تاریخی بیشتری دارد) که این تخمِ لق پروفسوری را در ایران به منزلهء عنوانی بالاتر از استاد کاشت. در دولت نهم بود شاید که یکی از مسئولان وقت وزارت عتف در دانشگاه کرمان اعلام کرد فلانی پروفسور است چون استاد مرتبه ۱۸ به بالا است. چقدر شرم‌آور است برای یک ایرانی، با تاریخی بسیار پویا و درخشان، که تا این حد سقوط اخلاقی کرده باشد و تا این حد به انحطاط فرهنگی دچار باشد که نفهمد پروفسور چیست، استاد چیست، و معلم کدام است!

منبع: کانال رضا منصوری

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🟣🔸دفاعْ بی‌دفاع

اندک اندک جمع مستان می‌رسند. هرکدام یک نسخه از پایان‌نامه را زده‌اندزیر بغل و با سلام وصلوات وارد جلسه‌ی دفاعیه می‌شوند و جلوس می‌کنند. اول روی میز چشم می‌چرخانند.همه چیز آماده است.یکی از داوران همین که می‌نشیند بشقاب را می‌کشد جلو خودش.مشاور زیر چشمی می‌پایدش. راهنما لبخند قباسوخته‌ای حواله‌ی حضار می‌کند. داور دوم رسیده - نرسیده دارد رانی را باز می‌کند. گیره‌ی رانی شکسته و باز نمی‌شود. داور دوم عزا گرفته است. صبحانه نخورده است و..

دانشجو پشت تریبون قرار می‌گیرد.
اول از استادان راهنما و مشاور که وقت گران‌بهای شأن را به راهنمایی او اختصاص داده‌اند و بدون آن راهنمایی‌ها محال بود خورشید طلوع کند صمیمانه تشکر می‌کند. طفلک، در طول نوشتن پایان‌نامه فقط یک بار با راهنما تماس داشته و یک بار هم با مشاور و هر دو ارجاعش داده‌اند به فهرست مقالات زنده‌یاد ایرج افشار. همین. تشکر نکند چه کند طفلک. گزارشی از پایان‌نامه ارائه می‌کند و در این فاصله استادان هم تلگرام و واتساپ و اینستاگرام‌شان را چک می‌کنند.

نوبت افاضات اساتید است. اول راهنما از اخلاق خوب دانشجو و کوشش شبانه روزی او می‌گوید و بعد از داوران تمنا می‌کند که نقطه‌ نظرات‌ شان را بفرمایند.

داور اول با حرف‌های تکراری شروع می‌کند. پایان‌نامه‌ی خوبی تحت نظارت استادان گرانقدر نوشته شده و چند تا نکته است که می‌خواهد عرض کند و اگر اساتید مصلحت دیدند اصلاح شود. ایراد اول این است که پایان‌نامه خیلی غلط تایپی دارد. اصلاح شود. چشم. علائم نگارشی را بعضی جاها رعایت نکرده‌اید. اصلاح شود. چشم. در صفحه دوازده، سطر پنجم، حرف «ر» در کلمه عباس بوعذار افتاده است، حرف «ر» را اضافه کنید. چشم. در صفحه سیزده، سطر هفتم کلمه پنجم به نظر حقیر حرف ربطِ «با» باید «تا» بشود. چشم. نکات دیگری هم هست که یادداشت کردم تحویل می‌دهم ان‌شاءالله اصلاح شود. چشم.

نوبت داور دوم است. رانی را با هزار بدبختی و با سوئیچ باز کرده است و با دو تا شکلات مغزدار خورده و خوابش پریده است. شروع می‌کند. از داور اول تشکر می‌کند که گفتنی‌ها را گفته است و او هم صرفاً برای خالی نبودن عریضه می‌خواهد چند نکته را عرض کند. بله. نکته‌ی اول این‌که یک جای پایان‌نامه دیدم نوشتید شاه اسماعیل اول بعد از شکست چالدران پیراهن سیاه پوشید و دیگر از تن‌اش در نیاورد. تا جایی که بنده تحقیق کرده‌ام اولاً پیراهن‌ش سیاه نبوده و نوک‌مدادی بوده، ثانیاً بعد از چهل روز قزلباشان جمع شدند و یک پیراهن و قبای گل‌بِهی بردند و لباس عزا را از تن‌اش درآوردند. این را اصلاح کنید. شما می‌خواهید کارشناس ارشد بشوید نباید به این شایعات توجه کنید. اصلاح شود. دانشجو می‌خواهد جواب بدهد، راهنما ابروی راست را بالا می‌اندازد که جواب نده بچه جان. دانشجو ساکت می‌شود. نکته‌ی دوم این است که یک‌جا به چشمم خورد که نوشتید در آش نذری دوره‌ی شاه صفی از عدس و نخود و شاتره استفاده می‌شده است. دروغ است آقا! در آن دوره در آش عدس استفاده نمی‌شده است. نخود و لوبیا و آرد و کمی نمک و فلفل و روغن و آب و گاهی اوقات هم گشنیز استفاده می‌شده است. البته در برخی منابع گشنیز ثبت شده و در برخی منابع کاکوتی ثبت شده است. عدس کجا بود آقا. اصلاح کنید. دانشجو می‌خواهد جواب بدهد، مشاور با موزِ توی دستش اشاره می‌کند که ساکت بچه جان. نکته‌ی آخر هم این‌که در صفحه نود و دو نوشته‌اید شاه سلطان حسین پس از صرف آش دوغ شیره‌ی ریشه‌ی کوکنار مصرف می‌کرده است. آقا این را حذف کنید. کوکنار مخدر است و اگر بعد از آش دوغ مصرف شود احتمال سنکوپ بالای نود درصد است. بعید است شاه سلطان حسین که حرفه‌ای بوده چنین بی‌احتیاطی کرده باشد.

داوری تمام می‌شود و حضار به بیرون راهنمایی می‌شوند. اساتید برای نمره شور می‌کنند. آقای دکتر چند بدهیم؟ نفرمایید قربان. هر جور صلاح می‌دانید. خیلی زحمت کشیده است باز هم خودتان هر جور صلاح می‌دانید. داور دوم افتاده است به جان تنقلات و از داور اول می‌خواهد برگه‌ی نمرات او را هم تکمیل کند. می‌پرسد چند بدهم؟ دهان داور دوم پُر است، چشمک می‌زند هر چند دلت می‌خواهد. نمرات داده می‌شود: نوزده.

حضار به جلسه برمی‌گردند. صورتجلسه قرائت می‌شود. تبریک می‌گویند.
داور دوم پیاله‌ی تنقلات را خالی می‌کند توی جیب‌اش.
استاد مشاور زیر چشمی می‌پایدش. استاد راهنما رانی را می‌گیرد دستش و از جلسه خارج می‌شود. ندایی در درونش می‌گوید: خب، این هم از این. نهصد تومان راهنمایی و یک و نیم امتیاز هم برای ارتقا. علی برکت‌الله. صدایی حواسش را پرت می‌کند. یکی از دانشجویان ترم سه ارشد است: استاد جسارتاً می‌خواستم اگه ممکنه لطف کنید پایان‌نامه‌ام را با شما کار کنم. بله، بریم دفترم صحبت کنیم.

نقل از زلف سخن

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir