✅ دانشگاه رازی بهمثابه «زمین خالی»!
👈 توجه: این یادداشت اگرچه در رابطه با دانشگاه رازی و بهبهانۀ یک اتّفاق خاص نگاشته شده است، امّا حاوی نکات قابل تأمّلی دربارۀ نظام آموزش عالی و عموم دانشگاههای کشور است (توضیح کانال پویش ملّی دوباره دانشگاه)
✍️ وحید احسانی
📰 روزنامۀ نقدحال (چهارشنبه، ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ - شمارۀ ۱۱۱۹)
بهبهانۀ زمزمۀ اختصاص ۱۰۰ هکتار از اراضی دانشگاه رازی به طرح مسکن ملّی، نکاتی چند را که به ذهنم میرسند، با سایرین درمیان گذاشتهام.
۱. دانشگاه رازی در چشم مسئولان استان
در بازار مسکن، خانههای کلنگی را «زمین» محسوب میکنند، یعنی برای ساختمان آن هیچ ارزشی قائل نمیشوند.
مسئولان اجرایی استان نیز دانشگاه رازی را به چشم «زمین خالی» میبینند! گویی ساختمانهای آن، نیروی انسانیایی که در این ساختمانها حضور مییابند و فعالیتهایی که در آنها انجام میگیرد، هیچ ارزشی ندارد! مسئولان استان فقط در مواقعی یادشان میافتد چیزی به نام «دانشگاه رازی» هم در این شهر وجود دارد که برای طرح خاصّی نیازمند اختصاص زمین باشند (یا سهیمشدن در تأمین نیروی خدماتی، وسایل حملونقل یا بودجۀ یک برنامۀ استانی مشترک).
بسیار جالب، تأمّلبرانگیز و البته تلخ است؛ یک طرح ملّی به کرمانشاه رسیده و نقشی که مسئولان استان برای دانشگاه رازی در نظر گرفتهاند، «تأمینکنندۀ زمین اجرای آن» است!
اجازه دهید یکبار دیگر مرور کنیم: یک طرح ملّی به استان رسیده است، مسئولان ذیربط بدون اینکه برای بررسی اقتضائات اجرای آن در استان احساس نیاز کنند که دانشگاه رازی را طرف مشورت قرار دهند، تصمیاتشان را گرفتهاند و اگر از آنها بپرسیم «در بررسی اقتضائات اجرایی آن در منطقه، آیا از ظرفیت دانشگاه رازی استفاده کردهاید؟» پاسخ میدهند که «بله، این چه حرفی است؟! مگر میشود ظرفیت عظیم دانشگاه رازی را نادیده بگیریم و از آن استفاده نکنیم؟! ما جلسه گذاشتیم و تصمیم گرفتیم که دانشگاه رازی با توجه به ظرفیت وسیعی که دارد، زمین طرح را تأمین کند»!
به همین ترتیب، در مواقع تصمیمگیری در مورد پروژههای مختلف، طرّاحی آنها و بهویژه تهیۀ پیوستهای فرهنگی و اجتماعی، مسئولان استان اصلاً به ذهنشان خطور نمیکند که این «زمین خالی» هم میتواند مورد مشورت قرار بگیرد و کمکی بکند.
دانشگاه مدّعیست زمین بهظاهر بایرش حاوی بذرهایی بسیار ارزشمند است و در پاسخ به انتقاد سازمانهای اجرایی نسبت به ناکارآمدی خود میگوید «وظیفۀ من این است که ظرفیت و قابلیت خود را در سطح بالایی نگهدارم (آموزش دهم و پژوهش کنم)، این شما (سازمانهای اجرایی) هستید که برای بهرهمندشدن از محصولم باید به من رجوع و توصیههایم را اجرا کنید تا بذرهایم شکوفا شوند و ثمر دهند».
در این میان، حرف جامعه این است که: «قبول، این وظیفۀ سازمانهای اجرایی است که برای بالفعلشدن قابلیتهای دانشگاه به آن رجوع کنند، امّا وقتی آنها چنین تصمیمی ندارند و لذا در عمل، این زمین پرقابلیت، قرار است همچنان بیثمر باقی بماند، آیا بهتر نیست که قید بارورشدنش را بزنیم، بیش از این برایش هزینه نکنیم و لااقل بهعنوان «زمین خالی» از آن استفادهای کرده باشیم؟!».
زیرعنوانهای بعدی یادداشت عبارتند از:
۲. تمایز دانشگاه: ادّعا یا واقعیت؟!
۳. نیاز دانشگاه به جامعه
۴. فرصتی برای اثبات خود
۵. فرصتی برای تمرین همافزایی درونی
متن کامل یادداشت را از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید:
دانشگاه رازی بهمثابه «زمین خالی»!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
👈 توجه: این یادداشت اگرچه در رابطه با دانشگاه رازی و بهبهانۀ یک اتّفاق خاص نگاشته شده است، امّا حاوی نکات قابل تأمّلی دربارۀ نظام آموزش عالی و عموم دانشگاههای کشور است (توضیح کانال پویش ملّی دوباره دانشگاه)
✍️ وحید احسانی
📰 روزنامۀ نقدحال (چهارشنبه، ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ - شمارۀ ۱۱۱۹)
بهبهانۀ زمزمۀ اختصاص ۱۰۰ هکتار از اراضی دانشگاه رازی به طرح مسکن ملّی، نکاتی چند را که به ذهنم میرسند، با سایرین درمیان گذاشتهام.
۱. دانشگاه رازی در چشم مسئولان استان
در بازار مسکن، خانههای کلنگی را «زمین» محسوب میکنند، یعنی برای ساختمان آن هیچ ارزشی قائل نمیشوند.
مسئولان اجرایی استان نیز دانشگاه رازی را به چشم «زمین خالی» میبینند! گویی ساختمانهای آن، نیروی انسانیایی که در این ساختمانها حضور مییابند و فعالیتهایی که در آنها انجام میگیرد، هیچ ارزشی ندارد! مسئولان استان فقط در مواقعی یادشان میافتد چیزی به نام «دانشگاه رازی» هم در این شهر وجود دارد که برای طرح خاصّی نیازمند اختصاص زمین باشند (یا سهیمشدن در تأمین نیروی خدماتی، وسایل حملونقل یا بودجۀ یک برنامۀ استانی مشترک).
بسیار جالب، تأمّلبرانگیز و البته تلخ است؛ یک طرح ملّی به کرمانشاه رسیده و نقشی که مسئولان استان برای دانشگاه رازی در نظر گرفتهاند، «تأمینکنندۀ زمین اجرای آن» است!
اجازه دهید یکبار دیگر مرور کنیم: یک طرح ملّی به استان رسیده است، مسئولان ذیربط بدون اینکه برای بررسی اقتضائات اجرای آن در استان احساس نیاز کنند که دانشگاه رازی را طرف مشورت قرار دهند، تصمیاتشان را گرفتهاند و اگر از آنها بپرسیم «در بررسی اقتضائات اجرایی آن در منطقه، آیا از ظرفیت دانشگاه رازی استفاده کردهاید؟» پاسخ میدهند که «بله، این چه حرفی است؟! مگر میشود ظرفیت عظیم دانشگاه رازی را نادیده بگیریم و از آن استفاده نکنیم؟! ما جلسه گذاشتیم و تصمیم گرفتیم که دانشگاه رازی با توجه به ظرفیت وسیعی که دارد، زمین طرح را تأمین کند»!
به همین ترتیب، در مواقع تصمیمگیری در مورد پروژههای مختلف، طرّاحی آنها و بهویژه تهیۀ پیوستهای فرهنگی و اجتماعی، مسئولان استان اصلاً به ذهنشان خطور نمیکند که این «زمین خالی» هم میتواند مورد مشورت قرار بگیرد و کمکی بکند.
دانشگاه مدّعیست زمین بهظاهر بایرش حاوی بذرهایی بسیار ارزشمند است و در پاسخ به انتقاد سازمانهای اجرایی نسبت به ناکارآمدی خود میگوید «وظیفۀ من این است که ظرفیت و قابلیت خود را در سطح بالایی نگهدارم (آموزش دهم و پژوهش کنم)، این شما (سازمانهای اجرایی) هستید که برای بهرهمندشدن از محصولم باید به من رجوع و توصیههایم را اجرا کنید تا بذرهایم شکوفا شوند و ثمر دهند».
در این میان، حرف جامعه این است که: «قبول، این وظیفۀ سازمانهای اجرایی است که برای بالفعلشدن قابلیتهای دانشگاه به آن رجوع کنند، امّا وقتی آنها چنین تصمیمی ندارند و لذا در عمل، این زمین پرقابلیت، قرار است همچنان بیثمر باقی بماند، آیا بهتر نیست که قید بارورشدنش را بزنیم، بیش از این برایش هزینه نکنیم و لااقل بهعنوان «زمین خالی» از آن استفادهای کرده باشیم؟!».
زیرعنوانهای بعدی یادداشت عبارتند از:
۲. تمایز دانشگاه: ادّعا یا واقعیت؟!
۳. نیاز دانشگاه به جامعه
۴. فرصتی برای اثبات خود
۵. فرصتی برای تمرین همافزایی درونی
متن کامل یادداشت را از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید:
دانشگاه رازی بهمثابه «زمین خالی»!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
ویرگول
دانشگاه رازی بهمثابه «زمین خالی»!
بهبهانۀ زمزمۀ اختصاص ۱۰۰ هکتار از اراضی دانشگاه رازی به طرح مسکن ملّی، چند نکتۀ مهم را که به ذهنم میرسند، با سایرین درمیان گذاشتهام.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from انسانم ارزوست
سخنرانی مصطفی_ملکیان
چهارده نقد مصطفی ملکیان به وضعیت امروز دانشگاه ها
1. دانشگاههای ما با فرض پرورش متخصصانی که بتوانند متکفل شغل و حرفه شوند، پدید آمدهاند. این در حالی است که دانشگاه فقط برای پرورش متصدیان مشاغل به وجود نیامده و مهمتر از آن برای «رشد فرهنگ» ایجاد شدهاند. اما ما متأسفانه هیچگونه تعلیم فرهیختگی در دانشگاههایمان نداریم.
2. بسنده کردن به آموزش حرفه و شغل در دانشگاهها، مشکل دیگر ما است. این در حالی است که در کنار تخصص باید «اخلاق» و «هنر زندگی» را نیز به دانشجویان آموزش داد و نمیتوان صرفا بر تخصص بسنده کرد.
3. پیوند نداشتن آنچه در دانشگاهها تعلیم داده میشود با نیازهای واقعی جامعه مشکل دیگر دانشگاه است. این بدین معنا نیست که ما از نهادها و وزارتخانهها بپرسیم که چه تعداد و با چه کیفیتی نیرو میخواهند و متناسب با درخواست آنان، دانشجو تربیت کنیم، بلکه باید پرسید که خود جامعه به چه انسانهایی نیاز دارد؟ شما نمیتوانید بگویید روشنفکران و مصلحان مورد نیاز کدام وزارتخانه هستند ولی جامعه به یک روشنفکر و مصلح اجتماعی نیاز دارد.
4. تربیت متدین و متعهد به جای کاردان از دیگر مسائل دانشگاههای ما است. این تلقی، ضربه عظیمی به جامعه ما زده است. به جای اینکه کارشناسان را استخدام کنیم، وفاداران را استخدام میکنیم. این در حالی است که جامعه برای اینکه به خوبی اداره شود، کاردان میخواهد نه وفادار.
5. پیش نرفتن کار دانشگاه با نظریه «آشکارگی حقیقت» مشکل دیگری در دانشگاهها است. دانشگاه از لحاظ معرفتشناختی به ناآشکارگی حقیقت باور دارد که طی آن حقیقت باید در یک روند دشوار و طولانی، ذره ذره بدست آید. از این نظر، هیچگاه نظامهای ایدئولوژیک نمیتوانند دانشگاههای خوبی داشته باشند چون معتقدند حقیقت از آن آنها است.
6. مشکل بعدی داشتن توتم و تابو است؛ یعنی، اموری که آنقدر مقدساند که نمیتوان به آن نزدیک شد و اموری که آنقدر محرماند که نمیتوان به آن نزدیک شد. داشتن توتم و تابو، دانشگاه را مضمحل میکنند. دانشگاه وقتی دانشگاه است که هیچ توتم و تابویی نداشته باشد. یکی از دلایل رشد غرب، تجربهگرایی است اما تجربهگرایی نه به آن معنایی که در برابر عقلگرایی قرارش میدهند، تجربهگرایی به این معنا که قبل از مواجهه با یک پدیده، هیچ حرف مثبتی یا منفیای درباره آن نزنیم تا ببینم مواجههمان با آن امر، ما را به چه نتیجهای میرساند.
7. مشکل دیگر، توتم و تابو در خود دپارتمان دانشگاه است که برخی استادان از موضوعات و پروژههای جدید استقبال نمیکنند. دپارتمانهای ما بیشتر به «موزههای علم» شبیهاند تا «آزمایشگاههای علم». چون خود اساتید هم توتم و تابو دارند و اجازه نمیدهند برخی موضوعات جدید به دانشگاه وارد شود؛ چون از حوزه تخصص و علاقهشان خارج است.
8.مشکل دیگر دانشگاههایمان این است که به دانشجویان در خصوص داد و ستد علوم و مرزشان با دیگر علوم دید نمیدهند. نتیجه این امر، نگاه تمسخرآمیز اساتید و دانشجویان به دیگر رشتههای علمی است؛ چون نمیدانند چقدر وامدار آن علوم هستند. و مورد دیگر، نشناختن مرزهای علوم است و نتیجه آن رعایت نکردن متدولوژی است. معتقدم، ما با اغتشاش و آشوب متدولوژیک در پژوهشهایمان مواجهایم.
9. تکیه دانشجویان به حافظه به جای «فهم» از دیگر مشکلات آکادمی ما است.
10. وقتی به جای «فهم» بر حافظه متکی شویم به جای تفکر به تقلید متوسل میشویم.
11. اگر استادی در پژوهش قوی است لزوما بدان معنا نیست که در آموزش هم قوی باشد. از اینکه دانشگاه باید جمع آموزش و پژوهش باشد، این نکته بر نمیآید که هر فردی در دانشگاه پژوهشگر خوبی است حتما آموزشگر خوبی هم خواهد بود.
12. نگاه به کار به عنوان شغل نه حرفه از دیگر مشکلات ما در دانشگاه است. اگر به کار به چشم منفعت فردی بنگریم آن را شغل دانستهایم ولی اگر آن را کارکرد اجتماعی بدانیم به آن به چشم «حرفه» نگریستهایم. برخی از اساتید ما به کار خود به عنوان شغل مینگرند. بین استادی که آمده که آنچه را که دارد به دانشگاه بدهد با استادی که آمده آنچه را که ندارد از دانشگاه بگیرد، تفاوت بسیار وجود دارد.
13. بیالتفاتی عجیب دانشگاههای ما به علومانسانی از اساسیترین مشکلات ما است. در دانشگاهی که علومانسانی ضعیف باشد، تنها دانشگاه ضعیف نمیشود، کل جامعه ضعیف میشود.
14. مشکل دیگر دانشگاههای ما این است که برنامههای درسی که از سوی وزارتعلوم داده میشود، کارشناسانه نیست و باعث میشود تا دانشجویان ما از علم خود تصویری کاریکاتوری داشته باشند
سخنرانی مصطفی_ملکیان
چهارده نقد مصطفی ملکیان به وضعیت امروز دانشگاه ها
1. دانشگاههای ما با فرض پرورش متخصصانی که بتوانند متکفل شغل و حرفه شوند، پدید آمدهاند. این در حالی است که دانشگاه فقط برای پرورش متصدیان مشاغل به وجود نیامده و مهمتر از آن برای «رشد فرهنگ» ایجاد شدهاند. اما ما متأسفانه هیچگونه تعلیم فرهیختگی در دانشگاههایمان نداریم.
2. بسنده کردن به آموزش حرفه و شغل در دانشگاهها، مشکل دیگر ما است. این در حالی است که در کنار تخصص باید «اخلاق» و «هنر زندگی» را نیز به دانشجویان آموزش داد و نمیتوان صرفا بر تخصص بسنده کرد.
3. پیوند نداشتن آنچه در دانشگاهها تعلیم داده میشود با نیازهای واقعی جامعه مشکل دیگر دانشگاه است. این بدین معنا نیست که ما از نهادها و وزارتخانهها بپرسیم که چه تعداد و با چه کیفیتی نیرو میخواهند و متناسب با درخواست آنان، دانشجو تربیت کنیم، بلکه باید پرسید که خود جامعه به چه انسانهایی نیاز دارد؟ شما نمیتوانید بگویید روشنفکران و مصلحان مورد نیاز کدام وزارتخانه هستند ولی جامعه به یک روشنفکر و مصلح اجتماعی نیاز دارد.
4. تربیت متدین و متعهد به جای کاردان از دیگر مسائل دانشگاههای ما است. این تلقی، ضربه عظیمی به جامعه ما زده است. به جای اینکه کارشناسان را استخدام کنیم، وفاداران را استخدام میکنیم. این در حالی است که جامعه برای اینکه به خوبی اداره شود، کاردان میخواهد نه وفادار.
5. پیش نرفتن کار دانشگاه با نظریه «آشکارگی حقیقت» مشکل دیگری در دانشگاهها است. دانشگاه از لحاظ معرفتشناختی به ناآشکارگی حقیقت باور دارد که طی آن حقیقت باید در یک روند دشوار و طولانی، ذره ذره بدست آید. از این نظر، هیچگاه نظامهای ایدئولوژیک نمیتوانند دانشگاههای خوبی داشته باشند چون معتقدند حقیقت از آن آنها است.
6. مشکل بعدی داشتن توتم و تابو است؛ یعنی، اموری که آنقدر مقدساند که نمیتوان به آن نزدیک شد و اموری که آنقدر محرماند که نمیتوان به آن نزدیک شد. داشتن توتم و تابو، دانشگاه را مضمحل میکنند. دانشگاه وقتی دانشگاه است که هیچ توتم و تابویی نداشته باشد. یکی از دلایل رشد غرب، تجربهگرایی است اما تجربهگرایی نه به آن معنایی که در برابر عقلگرایی قرارش میدهند، تجربهگرایی به این معنا که قبل از مواجهه با یک پدیده، هیچ حرف مثبتی یا منفیای درباره آن نزنیم تا ببینم مواجههمان با آن امر، ما را به چه نتیجهای میرساند.
7. مشکل دیگر، توتم و تابو در خود دپارتمان دانشگاه است که برخی استادان از موضوعات و پروژههای جدید استقبال نمیکنند. دپارتمانهای ما بیشتر به «موزههای علم» شبیهاند تا «آزمایشگاههای علم». چون خود اساتید هم توتم و تابو دارند و اجازه نمیدهند برخی موضوعات جدید به دانشگاه وارد شود؛ چون از حوزه تخصص و علاقهشان خارج است.
8.مشکل دیگر دانشگاههایمان این است که به دانشجویان در خصوص داد و ستد علوم و مرزشان با دیگر علوم دید نمیدهند. نتیجه این امر، نگاه تمسخرآمیز اساتید و دانشجویان به دیگر رشتههای علمی است؛ چون نمیدانند چقدر وامدار آن علوم هستند. و مورد دیگر، نشناختن مرزهای علوم است و نتیجه آن رعایت نکردن متدولوژی است. معتقدم، ما با اغتشاش و آشوب متدولوژیک در پژوهشهایمان مواجهایم.
9. تکیه دانشجویان به حافظه به جای «فهم» از دیگر مشکلات آکادمی ما است.
10. وقتی به جای «فهم» بر حافظه متکی شویم به جای تفکر به تقلید متوسل میشویم.
11. اگر استادی در پژوهش قوی است لزوما بدان معنا نیست که در آموزش هم قوی باشد. از اینکه دانشگاه باید جمع آموزش و پژوهش باشد، این نکته بر نمیآید که هر فردی در دانشگاه پژوهشگر خوبی است حتما آموزشگر خوبی هم خواهد بود.
12. نگاه به کار به عنوان شغل نه حرفه از دیگر مشکلات ما در دانشگاه است. اگر به کار به چشم منفعت فردی بنگریم آن را شغل دانستهایم ولی اگر آن را کارکرد اجتماعی بدانیم به آن به چشم «حرفه» نگریستهایم. برخی از اساتید ما به کار خود به عنوان شغل مینگرند. بین استادی که آمده که آنچه را که دارد به دانشگاه بدهد با استادی که آمده آنچه را که ندارد از دانشگاه بگیرد، تفاوت بسیار وجود دارد.
13. بیالتفاتی عجیب دانشگاههای ما به علومانسانی از اساسیترین مشکلات ما است. در دانشگاهی که علومانسانی ضعیف باشد، تنها دانشگاه ضعیف نمیشود، کل جامعه ضعیف میشود.
14. مشکل دیگر دانشگاههای ما این است که برنامههای درسی که از سوی وزارتعلوم داده میشود، کارشناسانه نیست و باعث میشود تا دانشجویان ما از علم خود تصویری کاریکاتوری داشته باشند
✔️ نقدی آسیبشناسانه بر کارکرد شوراها در مراکز دانشگاهی و اداری؛
✅ شوراهای ضدّمشورت!
✍🏻وحید احسانی
📰 عصر ایران (پنجشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۱)
🔹«شورا، مشورت و تصمیمگیریِ مشارکتی» بهنوعی درمقابل «تصمیمگیری متمرکز و بالابهپایین» قرار میگیرد. اگر فهرست شوراهای متعدّد و متنوّعی را که در سطوح مختلف کشور وجود دارند به یک ناظر بیرونی نشان دهیم، احتمالاً چنین برداشت میکند که در ایران فرایند تصمیمگیری کاملاً مشارکتی و غیرمتمرکز است، یعنی تصمیمها از دل گفتگو میان بخشها، جریانها و گروههای مختلف جامعه بیرون میآیند و برآیند تمام دیدگاهها و سلائق موجود هستند.
🔹به عبارت دیگر، چنین به نظر میرسد که در این کشور، اصولاً ساختار بهگونهای تنظیم شده است که «رئیسها» و «رئیسترها» امکان تحمیل نظر و تصمیم خود را ندارند بلکه نقش آنها در تصمیمسازی بهگونهای تعریف شده است که مجبورند دیدگاههای مختلف را دریافت و لحاظ کنند.
🔹آیا در عمل واقعاً چنین است؟!
🔹 بهنظرم پاسخ منفی است. برای دفاع از این ادّعا، ساختار شوراها را مرور و از تجربۀ حضورم در معدودی از شوراهای سطوح گوناگون (سازمانی، شهرستانی و استانی و در دولتهای مختلف) نیز استفاده کردهام.
🔹 از آنجا که در حیطۀ فرهنگ فعالیت دارم، مثالها و مصداقهایی که بیان کردهام عمدتاً به شوراهای فرهنگی مربوطند امّا اصل موضوع عمومیت دارد.
.......................................................................................
👈 در این یادداشت نشان داده شده است که شوراهای تعبیهشده در ساختار اداری ما معمولاً «ضدّمشورت»، «ضدّتخصص»، «ضدّچابکی» و «ضدّ واقعبینی» هستند. برای کارآمدشدن شوراها و جلب اعتماد متخصصان و ذینفعان به آنها، چند پیشنهاد عملیاتی نیز ارائه شده است.
⬇️ زیرعنوانهای یادداشت:
۱. ساختار شوراها
۲. ظرفیت شوراها
۳. محتوای شوراها
۴. چه باید کرد؟
۵. تجربهای مثبت (امیدبخش) از تعامل با یک شورا
⏪ متن کامل:
شوارهای ضدّمشورت!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
✅ شوراهای ضدّمشورت!
✍🏻وحید احسانی
📰 عصر ایران (پنجشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۱)
🔹«شورا، مشورت و تصمیمگیریِ مشارکتی» بهنوعی درمقابل «تصمیمگیری متمرکز و بالابهپایین» قرار میگیرد. اگر فهرست شوراهای متعدّد و متنوّعی را که در سطوح مختلف کشور وجود دارند به یک ناظر بیرونی نشان دهیم، احتمالاً چنین برداشت میکند که در ایران فرایند تصمیمگیری کاملاً مشارکتی و غیرمتمرکز است، یعنی تصمیمها از دل گفتگو میان بخشها، جریانها و گروههای مختلف جامعه بیرون میآیند و برآیند تمام دیدگاهها و سلائق موجود هستند.
🔹به عبارت دیگر، چنین به نظر میرسد که در این کشور، اصولاً ساختار بهگونهای تنظیم شده است که «رئیسها» و «رئیسترها» امکان تحمیل نظر و تصمیم خود را ندارند بلکه نقش آنها در تصمیمسازی بهگونهای تعریف شده است که مجبورند دیدگاههای مختلف را دریافت و لحاظ کنند.
🔹آیا در عمل واقعاً چنین است؟!
🔹 بهنظرم پاسخ منفی است. برای دفاع از این ادّعا، ساختار شوراها را مرور و از تجربۀ حضورم در معدودی از شوراهای سطوح گوناگون (سازمانی، شهرستانی و استانی و در دولتهای مختلف) نیز استفاده کردهام.
🔹 از آنجا که در حیطۀ فرهنگ فعالیت دارم، مثالها و مصداقهایی که بیان کردهام عمدتاً به شوراهای فرهنگی مربوطند امّا اصل موضوع عمومیت دارد.
.......................................................................................
👈 در این یادداشت نشان داده شده است که شوراهای تعبیهشده در ساختار اداری ما معمولاً «ضدّمشورت»، «ضدّتخصص»، «ضدّچابکی» و «ضدّ واقعبینی» هستند. برای کارآمدشدن شوراها و جلب اعتماد متخصصان و ذینفعان به آنها، چند پیشنهاد عملیاتی نیز ارائه شده است.
⬇️ زیرعنوانهای یادداشت:
۱. ساختار شوراها
۲. ظرفیت شوراها
۳. محتوای شوراها
۴. چه باید کرد؟
۵. تجربهای مثبت (امیدبخش) از تعامل با یک شورا
⏪ متن کامل:
شوارهای ضدّمشورت!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
ویرگول
شوراهای ضدّمشورت!
با مرور ساختار شوراها و با استفاده از تجربۀ شخصی، کارکرد شوراها را در مراکز دانشگاهی و اداری مورد نقد آسیبشناسانه قرار دادهام.
⁉️ زرنگها
✍️ نعمت الله فاضلی
✅ زرنگ ها نیروی اصلی و گرداننده گفتمان عمل گرایی کور هستند. عمل گرایی کور فضای سازمان ها و دانشگاه ها را برای شکل گیری و رشد «زرنگ ها» باز می کند. زرنگ ها، منطق گفتمانی عمل گرایی کور را می شناسند و خود را با این منطق سازگار می کنند تا بتوانند حداکثر منافع شخصی را از منابع سازمانی و نهادی ببرند.
🔻فرامرز رفیع پور در کتاب محافظه کارانه اش «دریغ است ایران که ویران شود» (1393) برای هشیارسازی حکومت شرح مفصلی از ظهور و گسترش «زرنگی» و «زرنگ ها» در ایران پساانقلاب می دهد. رفیع پور به درستی استدلال می کند «زرنگ ها» لزوما افراد باهوش و خلاقی نیستند، آنها همین «میان مایه ها» و متوسط الحال هایی هستند که از قضا فاقد نبوغ، درخشش های فردی و قابلیت های ممتاز ویژه اند.
🔻«زرنگ ها» توانسته اند زرنگی را به صورت یک ارزش اجتماعی درآورند. آن ها فرصت طلبی ها و سودجویی ها و رانت خواری های شان را، و این که توانسته اند سیستم را فریب دهند و بر خر مراد سوار شوند، به حساب زرنگی شان می گذارند. زرنگ ها می دانند سیستم از آنها «کارآیی موثر» نمی خواهد بلکه آنها باید مدام وفاداری شان به ایدئولوژی رسمی را نشان دهند.
🔻سمبولیسم ایدیولوژیک رسمی، کتاب راهنمای آنهاست. شیوه خاص مدیریت بدن، طرز سخن گفتن و ارایه کارنامه و تولید آمار و اطلاعات، مهارت های زرنگ هاست. زرنگ ها گاه خوش خلق اند، حتی زیاده از حد! زرنگ ها، گاه میانه رو و معتدل می شوند و گاه تندرو؛ همه چیز به «منطق موقعیت» و منافع شخصی شان بستگی دارد.
✅ اینها در همه جا هستند حتی در دانشگاه ها. در دانشگاه ها حتی بیشتر. زرنگ ها می دانند مدرس و استاد دانشگاه اصیل و توانمند نیازمند سرمایه فکری، سرمایه علمی، انرژی عاطفی، و توانایی ها و قابلیت های یادگیری و یاددهی در سطح بالا، تسلط به یک زبان بین المللی، عضویت و حضور فعال در شبکه های علمی و دانشگاهی، داشتن تفکر مستقل، داشتن کمی ذوق و استعداد، روحیه شهامت و آزاداندیشی، و قابلیت های اصیل اخلاقی و فکری دیگر است. اینها نیز نیازمند زحمت کشیدن، دود چراغ خوردن، کسب فضیلت های اخلاقی، زیست دانشگاهی و صبر و بردباری است.
🔻زرنگ ها، آنقدر خلاق و باهوش و در عین اخلاقی نیستند که این همه سختی و رنج را متحمل شوند. می کوشند در دارو دسته ای از سیاسیون و صاحبان قدرت جا و منزلت و وابستگی پیدا کنند و در عین حال مطابق کتابچه راهنمای سمبلیسم ایدئولوژیک عمل می کنند. این طور می توانند در حاشیه ای امن و با سرعتی تند مدارج علم و دانشگاه را طی کنند.
✅ گفتمان عمل گرای کور، راه های میان بُر برای صعود و ارتقای در دانشگاه ها و سازمان ها را برای زرنگ ها فراهم می کنند. عمل گرایی کور از افراد «فعالیت بیشتر» می خواهد نه «کیفیت بهتر». زرنگ ها، می دانند به تعبیر خودشان «چگونه کارها را اول بیندازند و بعد جا بیندازند». زرنگ ها، می دانند به جای «رقابت» چگونه با دسته ای «رفاقت» کنند و موقعیت ها و فرصت ها را از آن خود نمایند.
🔻زرنگ ها، خلاقیت ندارند اما می کوشند نقابی از هوش و استعداد برای خود بسازند. افراد خلاق و اصیل در سیستم های عمل گرایی کور حضور دارند اما اغلب حاشیه و دور از متن روابط قدرت اند؛ و گاه با برچسب های ایدئولوژیکی که زرنگ ها برای شان ساخته اند کاملا منزوی شده اند.
✅ جمعیت زرنگ ها به مرور افزایش یافته و منافع و موقعیت آنها ایجاب می کند تا گفتمان عمل گرایی کور تقویت شده و تداوم یابد. زرنگ ها، مانع تأثیرگذاری در راه اصلاح سیستم و ظهور گفتمان تازه است. زرنگ ها نیازمند ظاهرگرایی و نمادگرایی و مناسک گرایی اند، زیرا اینها رویه های حافظ منافع زرنگ های میان مایه و متوسط الحال است.
✅ «جمعیت خلاق» و «آدم های نجیب» نیز در سیستم و به ویژه دانشگاه وجود دارند اما این افراد از قدرت سازمانی برخوردار نیستند و به صورت فردی و پراکنده می کوشند تا چراغ دانش و اندیشه ورزی و معلمی خاموش نشود. کشمکشی پنهانی میان «زرنگ ها» و «نجیب ها» وجود دارد.
🔻 نجیب ها ارزش های مشترک دارند و برای خودشکوفایی، توسعه، یادگیری، آزادی و دموکراسی می کوشند و زرنگ ها نیز با نقاب سمبلیسم ایدئولوژیک برای منافع شخصی شان ارزش های گوناگون دینی و علمی و فرهنگی خود را معرفی می کنند. نجیب ها برای عمل گرایی روشن، اثربخش، با کیفیت، خلاق و مسئولانه تلاش می کنند؛ از نهادهای مدنی، انجمن ها، فضاهای مجازی، انتشاراتی، و گفت و گوهای رو در رو کمک می گیرند؛ و زرنگ ها رسانه ها و مجاری رسمی و اداری را برای تداوم و توسعه سلطه و سیطره شان در اختیار دارند. سرنوشت ایران برای این که ویران نشود به نتیجه این کشمکش بستگی دارد.
منبع: کانال دکتر نعمتالله فاضلی
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است.
https://t.me/dobarehdaneshgah
✍️ نعمت الله فاضلی
✅ زرنگ ها نیروی اصلی و گرداننده گفتمان عمل گرایی کور هستند. عمل گرایی کور فضای سازمان ها و دانشگاه ها را برای شکل گیری و رشد «زرنگ ها» باز می کند. زرنگ ها، منطق گفتمانی عمل گرایی کور را می شناسند و خود را با این منطق سازگار می کنند تا بتوانند حداکثر منافع شخصی را از منابع سازمانی و نهادی ببرند.
🔻فرامرز رفیع پور در کتاب محافظه کارانه اش «دریغ است ایران که ویران شود» (1393) برای هشیارسازی حکومت شرح مفصلی از ظهور و گسترش «زرنگی» و «زرنگ ها» در ایران پساانقلاب می دهد. رفیع پور به درستی استدلال می کند «زرنگ ها» لزوما افراد باهوش و خلاقی نیستند، آنها همین «میان مایه ها» و متوسط الحال هایی هستند که از قضا فاقد نبوغ، درخشش های فردی و قابلیت های ممتاز ویژه اند.
🔻«زرنگ ها» توانسته اند زرنگی را به صورت یک ارزش اجتماعی درآورند. آن ها فرصت طلبی ها و سودجویی ها و رانت خواری های شان را، و این که توانسته اند سیستم را فریب دهند و بر خر مراد سوار شوند، به حساب زرنگی شان می گذارند. زرنگ ها می دانند سیستم از آنها «کارآیی موثر» نمی خواهد بلکه آنها باید مدام وفاداری شان به ایدئولوژی رسمی را نشان دهند.
🔻سمبولیسم ایدیولوژیک رسمی، کتاب راهنمای آنهاست. شیوه خاص مدیریت بدن، طرز سخن گفتن و ارایه کارنامه و تولید آمار و اطلاعات، مهارت های زرنگ هاست. زرنگ ها گاه خوش خلق اند، حتی زیاده از حد! زرنگ ها، گاه میانه رو و معتدل می شوند و گاه تندرو؛ همه چیز به «منطق موقعیت» و منافع شخصی شان بستگی دارد.
✅ اینها در همه جا هستند حتی در دانشگاه ها. در دانشگاه ها حتی بیشتر. زرنگ ها می دانند مدرس و استاد دانشگاه اصیل و توانمند نیازمند سرمایه فکری، سرمایه علمی، انرژی عاطفی، و توانایی ها و قابلیت های یادگیری و یاددهی در سطح بالا، تسلط به یک زبان بین المللی، عضویت و حضور فعال در شبکه های علمی و دانشگاهی، داشتن تفکر مستقل، داشتن کمی ذوق و استعداد، روحیه شهامت و آزاداندیشی، و قابلیت های اصیل اخلاقی و فکری دیگر است. اینها نیز نیازمند زحمت کشیدن، دود چراغ خوردن، کسب فضیلت های اخلاقی، زیست دانشگاهی و صبر و بردباری است.
🔻زرنگ ها، آنقدر خلاق و باهوش و در عین اخلاقی نیستند که این همه سختی و رنج را متحمل شوند. می کوشند در دارو دسته ای از سیاسیون و صاحبان قدرت جا و منزلت و وابستگی پیدا کنند و در عین حال مطابق کتابچه راهنمای سمبلیسم ایدئولوژیک عمل می کنند. این طور می توانند در حاشیه ای امن و با سرعتی تند مدارج علم و دانشگاه را طی کنند.
✅ گفتمان عمل گرای کور، راه های میان بُر برای صعود و ارتقای در دانشگاه ها و سازمان ها را برای زرنگ ها فراهم می کنند. عمل گرایی کور از افراد «فعالیت بیشتر» می خواهد نه «کیفیت بهتر». زرنگ ها، می دانند به تعبیر خودشان «چگونه کارها را اول بیندازند و بعد جا بیندازند». زرنگ ها، می دانند به جای «رقابت» چگونه با دسته ای «رفاقت» کنند و موقعیت ها و فرصت ها را از آن خود نمایند.
🔻زرنگ ها، خلاقیت ندارند اما می کوشند نقابی از هوش و استعداد برای خود بسازند. افراد خلاق و اصیل در سیستم های عمل گرایی کور حضور دارند اما اغلب حاشیه و دور از متن روابط قدرت اند؛ و گاه با برچسب های ایدئولوژیکی که زرنگ ها برای شان ساخته اند کاملا منزوی شده اند.
✅ جمعیت زرنگ ها به مرور افزایش یافته و منافع و موقعیت آنها ایجاب می کند تا گفتمان عمل گرایی کور تقویت شده و تداوم یابد. زرنگ ها، مانع تأثیرگذاری در راه اصلاح سیستم و ظهور گفتمان تازه است. زرنگ ها نیازمند ظاهرگرایی و نمادگرایی و مناسک گرایی اند، زیرا اینها رویه های حافظ منافع زرنگ های میان مایه و متوسط الحال است.
✅ «جمعیت خلاق» و «آدم های نجیب» نیز در سیستم و به ویژه دانشگاه وجود دارند اما این افراد از قدرت سازمانی برخوردار نیستند و به صورت فردی و پراکنده می کوشند تا چراغ دانش و اندیشه ورزی و معلمی خاموش نشود. کشمکشی پنهانی میان «زرنگ ها» و «نجیب ها» وجود دارد.
🔻 نجیب ها ارزش های مشترک دارند و برای خودشکوفایی، توسعه، یادگیری، آزادی و دموکراسی می کوشند و زرنگ ها نیز با نقاب سمبلیسم ایدئولوژیک برای منافع شخصی شان ارزش های گوناگون دینی و علمی و فرهنگی خود را معرفی می کنند. نجیب ها برای عمل گرایی روشن، اثربخش، با کیفیت، خلاق و مسئولانه تلاش می کنند؛ از نهادهای مدنی، انجمن ها، فضاهای مجازی، انتشاراتی، و گفت و گوهای رو در رو کمک می گیرند؛ و زرنگ ها رسانه ها و مجاری رسمی و اداری را برای تداوم و توسعه سلطه و سیطره شان در اختیار دارند. سرنوشت ایران برای این که ویران نشود به نتیجه این کشمکش بستگی دارد.
منبع: کانال دکتر نعمتالله فاضلی
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است.
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
دکتر نعمت الله فاضلی
کانال اینستاگرام دکتر نعمت الله فاضلی
www.instagram.com/DrNematallahFazeli
ارتباط با ادمین:
@mziyachi
www.instagram.com/DrNematallahFazeli
ارتباط با ادمین:
@mziyachi
🔹 دیوان عدالت اداری دستورالعمل انتقال فرزندان هیات علمی را باطل کرد.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است.
https://t.me/dobarehdaneshgah
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است.
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
استعفای یک عضو هیئت علمی!
دکتر محمدمهدی اردبیلی:
«برخی دوستان پس از انتشار خبر استعفای اخیر من از سمت قبلیام به عنوان عضو هیئت علمی، پیشنهاد دادند که به منظور اجتناب از ابهام و سوءفهم درباره دلایل و نحوهی استعفا، متن نامه رسمیِ استعفایم را منتشر کنم. از آنجا که این پیشنهاد را روشنگرانه یافتم، متن استعفا را به پیوست منتشر میکنم. البته این تصمیم را شخصی میدانم و دلیلی نمیبینم آن را به تمام اعضای هیئت علمی – که بسیاری از آنها را دغدغهمند و شریف و موثر میدانم – تعمیم دهم یا به دیگران توصیه کنم. هر کس باید کارکرد و نقش و رسالت خود را دریابد و مسئول است بر اساس تکلیفِ خودش عمل کند. هرچند من با امیدهای بسیاری وارد فضای آکادمی شدم، اما امروز تصور میکنم که خلقِ آنچه اثرِ موظفِ خود میدانم، در فضای فعلیِ آکادمی، و با معیارهای امتیازدهی و ارزیابی کمّیِ موجود که بیشتر اغراضی ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی دارند تا فرهنگی و علمی، ممکن نیست.»
توضیح کانال پویش ملّی دوباره دانشگاه:
1. این کانال، بدون اینکه بخواهد دیدگاه و تصمیم ایشان را تأیید یا رد کند، صرفاً بهعنوان موضوع و اتّفاقی قابل توجه و تأمّل، نسبت به بازنشر آن مبادرت ورزیده است.
2. هرچند از جزئیات ماجرا بیاطلاعیم و نمیتوانیم قضاوت کنیم، نفس اینکه شخصی جایگاه و موقعیت خود را -که برای او امتیازهایی بههمراه دارد- به این دلیل که «نمیتواند در آن جایگاه مفید و مؤثّر واقع شود» ترک کند، نوعی آزادگی و اقدامی تحسین برانگیز است. امید که تمامی ما، در هر موقعیت و جایگاهی که هستیم، بتوانیم ولو اندکی هم که شده، مفید و مؤثّر باشیم.
منبع: کانال درنگهای فلسفی (دیدگاهها و نوشتههای دکتر محمدمهدی اردبیلی)
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
دکتر محمدمهدی اردبیلی:
«برخی دوستان پس از انتشار خبر استعفای اخیر من از سمت قبلیام به عنوان عضو هیئت علمی، پیشنهاد دادند که به منظور اجتناب از ابهام و سوءفهم درباره دلایل و نحوهی استعفا، متن نامه رسمیِ استعفایم را منتشر کنم. از آنجا که این پیشنهاد را روشنگرانه یافتم، متن استعفا را به پیوست منتشر میکنم. البته این تصمیم را شخصی میدانم و دلیلی نمیبینم آن را به تمام اعضای هیئت علمی – که بسیاری از آنها را دغدغهمند و شریف و موثر میدانم – تعمیم دهم یا به دیگران توصیه کنم. هر کس باید کارکرد و نقش و رسالت خود را دریابد و مسئول است بر اساس تکلیفِ خودش عمل کند. هرچند من با امیدهای بسیاری وارد فضای آکادمی شدم، اما امروز تصور میکنم که خلقِ آنچه اثرِ موظفِ خود میدانم، در فضای فعلیِ آکادمی، و با معیارهای امتیازدهی و ارزیابی کمّیِ موجود که بیشتر اغراضی ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی دارند تا فرهنگی و علمی، ممکن نیست.»
توضیح کانال پویش ملّی دوباره دانشگاه:
1. این کانال، بدون اینکه بخواهد دیدگاه و تصمیم ایشان را تأیید یا رد کند، صرفاً بهعنوان موضوع و اتّفاقی قابل توجه و تأمّل، نسبت به بازنشر آن مبادرت ورزیده است.
2. هرچند از جزئیات ماجرا بیاطلاعیم و نمیتوانیم قضاوت کنیم، نفس اینکه شخصی جایگاه و موقعیت خود را -که برای او امتیازهایی بههمراه دارد- به این دلیل که «نمیتواند در آن جایگاه مفید و مؤثّر واقع شود» ترک کند، نوعی آزادگی و اقدامی تحسین برانگیز است. امید که تمامی ما، در هر موقعیت و جایگاهی که هستیم، بتوانیم ولو اندکی هم که شده، مفید و مؤثّر باشیم.
منبع: کانال درنگهای فلسفی (دیدگاهها و نوشتههای دکتر محمدمهدی اردبیلی)
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
درنگها (محمدمهدی اردبیلی)
برخی دوستان پس از انتشار متن من دربارهی «ایدهی دهش داوطلبانه» و خبر استعفای اخیر من از سمت قبلیام به عنوان عضو هیئت علمی، پیشنهاد دادند که به منظور اجتناب از ابهام و سوءفهم درباره دلایل و نحوهی استعفا، متن نامه رسمیِ استعفایم را منتشر کنم. از آنجا که…
Forwarded from مصطفی سمیعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در ضرورت اخلاق محوری در دانشگاه
🌹🕊
📽سخنان دردمندانه دکتر محمدحسین پاپلی یزدی در مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت استاد دکتر ناصح
۴ اردیبهشت ۱۴۰۱، دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد
#دانشگاه
#اخلاق
#پاپلی_یزدی
#محمدحسین_پاپلی_یزدی
#دکتر_پاپلی_یزدی
#محمدجعفر_یاحقی
#دکتر_یاحقی
#دکتر_ناصح
🌹🕊
📽سخنان دردمندانه دکتر محمدحسین پاپلی یزدی در مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت استاد دکتر ناصح
۴ اردیبهشت ۱۴۰۱، دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد
#دانشگاه
#اخلاق
#پاپلی_یزدی
#محمدحسین_پاپلی_یزدی
#دکتر_پاپلی_یزدی
#محمدجعفر_یاحقی
#دکتر_یاحقی
#دکتر_ناصح
مرگ زهرا و زهره
واکاوی خودکشی دانشجوی دکتری دانشگاه تهران
حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران
خبر دردناک بود. زهرا دانشجوی دوره دکتری برق دانشگاه تهران، ۱۲ آذر در ساختمان دانشکده برق با سقوط خود اقدام به خودکشی کرده است. نقل است که دلیل خودکشی اختلاف استاد و دانشجو بر گذاشتن نام فرد دیگری روی مقاله دانشجو توسط استاد بوده است. البته من نمی توانم در مورد این نقل قول قضاوت کنم؛ اما فرض را می گیرم که درست بوده است.
من هم دانشجو بوده ام و هم بیست و چهار سال است که عضو هیئت علمی دانشگاه تهران. مقالات زیادی با بسیاری از محققان جهان منتشر کرده ام؛ مقالاتی که نام های زیادی روی آنهاست. اگر چه بسیار رعایت می کنم که مقالاتم فقط با نام کسانی باشند که سهمی در مقاله دارند، ولی گاهی پیش می آید نام هایی روی مقالات باشد که خودم راضی نبودم. گاهی به خاطر محدودیت مالی، مجبوریم برای تامین هزینه های پژوهش همکارانی از خارج را به مقاله اضافه کنیم. پرداخت هزینه های نجومی پژوهش در شرایط تحریم برایمان غیر ممکن است.
تجربه تلخی در دوران دکتری خارج دارم که وقتی برایم اتفاق افتاد تمام گوشت و پوست و استخوانم سوخت. در آمریکا و دیگر کشورها هم اینگونه نامگذاری ها رواج دارد. استادان برای تقویت رزومه برخی دانشجویان و یا همکارانشان این کار را می کنند. البته تلاش می شود که ظاهر ماجرا حفظ شود. ولی دانشجویانی که عمده کار را انجام داده اند این کار را غیر عادلانه می دانند که البته بسیاری مواقع حق دارند و گاهی هم ندارند. از زمانی که سیستم ناسالم مقاله محوری در دانشگاههای ایران (نوعی پیروی کورکورانه از سیستم آمریکایی) رواج پیدا کرد، این اتفاقات هم بسیار زیاد شد. انتظار از استادان ایرانی با دانشگاههای اروپایی فرقی ندارد ولی بودجه های پژوهشی ما گاهی هزاران برابر کمتر است. در حال حاضر بودجه ها نزدیک صفر است و ما حتی امکان یک مسافرت معمولی را هم نداریم. کم نیستند استادانی که بخش عمده حقوقشان را خرج تزهای دانشجو می کنند. البته اندکی هم هستند که منابع مالی خوب دارند و از دانشجویان سو استفاده می کنند. درست مانند شرایط بد اقتصادی که دزدی رواج پیدا می کند، در شرایط بی امکاناتی و بی بودجه ای و مدیریت های غیر علمی و سیاسی این موارد هم زیاد می شود.
البته عکس آن هم رواج دارد. دانشجویانی هستند که می آیند کار پژوهشی استادی را می گیرند و بعد با خارجی ها منتشر می کنند. حداقل دوبار پی چنین دانشجویانی به تن من خورده است. دانشجویان فرصت طلبی هستند که در این شرایط سخت کاری نتایج پروژه های استادان را به باد می دهند و می روند تا در خارج فرصت های اقامتی و غیره کسب کنند.
جامعه ای که دچار افت اخلاق شد، دانشجو و استاد ندارد. هر طرف احساس کند طرف دیگر نمی تواند کاری کند، سرش کلاه می گذارد. البته سو تفاهم هم در کشوری که مردم بلد نیستند با هم حرف بزنند کم نیست.
من از همکاران دانشگاهی و دانشجویان می خواهم که بیائیم در این موارد صحبت کنیم. ماجرای این دختر ماجرای هزاران دانشجوی دیگری است که نامهای روی مقاله هایشان می آید که حتی یکبار مقاله را نخوانده اند. دانشجویانی که بر خلاف همه جای دنیا حقوقشان پرداخت نمی شود و گرفتار مشکلات روحی زیادی هستند. اگر نمی توانیم بودجه پژوهش و امکانات و حقوق پژوهشگر را تامین کنیم، نباید دانشجو بگیریم.
برای من فرقی بین خودکشی زهرا و کشتن رودخانه زهره نیست. همان نظام آموزشی که زهرا را به خودکشی کشاند، دارد با بی اخلاقی یک عده استاد نما و مهندس رودخانه زهره را می کُشد. اینها نشانه های سقوط آموزش عالی، سقوط علم، سقوط اخلاق و به عبارتی سقوط یک سرزمین است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
واکاوی خودکشی دانشجوی دکتری دانشگاه تهران
حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران
خبر دردناک بود. زهرا دانشجوی دوره دکتری برق دانشگاه تهران، ۱۲ آذر در ساختمان دانشکده برق با سقوط خود اقدام به خودکشی کرده است. نقل است که دلیل خودکشی اختلاف استاد و دانشجو بر گذاشتن نام فرد دیگری روی مقاله دانشجو توسط استاد بوده است. البته من نمی توانم در مورد این نقل قول قضاوت کنم؛ اما فرض را می گیرم که درست بوده است.
من هم دانشجو بوده ام و هم بیست و چهار سال است که عضو هیئت علمی دانشگاه تهران. مقالات زیادی با بسیاری از محققان جهان منتشر کرده ام؛ مقالاتی که نام های زیادی روی آنهاست. اگر چه بسیار رعایت می کنم که مقالاتم فقط با نام کسانی باشند که سهمی در مقاله دارند، ولی گاهی پیش می آید نام هایی روی مقالات باشد که خودم راضی نبودم. گاهی به خاطر محدودیت مالی، مجبوریم برای تامین هزینه های پژوهش همکارانی از خارج را به مقاله اضافه کنیم. پرداخت هزینه های نجومی پژوهش در شرایط تحریم برایمان غیر ممکن است.
تجربه تلخی در دوران دکتری خارج دارم که وقتی برایم اتفاق افتاد تمام گوشت و پوست و استخوانم سوخت. در آمریکا و دیگر کشورها هم اینگونه نامگذاری ها رواج دارد. استادان برای تقویت رزومه برخی دانشجویان و یا همکارانشان این کار را می کنند. البته تلاش می شود که ظاهر ماجرا حفظ شود. ولی دانشجویانی که عمده کار را انجام داده اند این کار را غیر عادلانه می دانند که البته بسیاری مواقع حق دارند و گاهی هم ندارند. از زمانی که سیستم ناسالم مقاله محوری در دانشگاههای ایران (نوعی پیروی کورکورانه از سیستم آمریکایی) رواج پیدا کرد، این اتفاقات هم بسیار زیاد شد. انتظار از استادان ایرانی با دانشگاههای اروپایی فرقی ندارد ولی بودجه های پژوهشی ما گاهی هزاران برابر کمتر است. در حال حاضر بودجه ها نزدیک صفر است و ما حتی امکان یک مسافرت معمولی را هم نداریم. کم نیستند استادانی که بخش عمده حقوقشان را خرج تزهای دانشجو می کنند. البته اندکی هم هستند که منابع مالی خوب دارند و از دانشجویان سو استفاده می کنند. درست مانند شرایط بد اقتصادی که دزدی رواج پیدا می کند، در شرایط بی امکاناتی و بی بودجه ای و مدیریت های غیر علمی و سیاسی این موارد هم زیاد می شود.
البته عکس آن هم رواج دارد. دانشجویانی هستند که می آیند کار پژوهشی استادی را می گیرند و بعد با خارجی ها منتشر می کنند. حداقل دوبار پی چنین دانشجویانی به تن من خورده است. دانشجویان فرصت طلبی هستند که در این شرایط سخت کاری نتایج پروژه های استادان را به باد می دهند و می روند تا در خارج فرصت های اقامتی و غیره کسب کنند.
جامعه ای که دچار افت اخلاق شد، دانشجو و استاد ندارد. هر طرف احساس کند طرف دیگر نمی تواند کاری کند، سرش کلاه می گذارد. البته سو تفاهم هم در کشوری که مردم بلد نیستند با هم حرف بزنند کم نیست.
من از همکاران دانشگاهی و دانشجویان می خواهم که بیائیم در این موارد صحبت کنیم. ماجرای این دختر ماجرای هزاران دانشجوی دیگری است که نامهای روی مقاله هایشان می آید که حتی یکبار مقاله را نخوانده اند. دانشجویانی که بر خلاف همه جای دنیا حقوقشان پرداخت نمی شود و گرفتار مشکلات روحی زیادی هستند. اگر نمی توانیم بودجه پژوهش و امکانات و حقوق پژوهشگر را تامین کنیم، نباید دانشجو بگیریم.
برای من فرقی بین خودکشی زهرا و کشتن رودخانه زهره نیست. همان نظام آموزشی که زهرا را به خودکشی کشاند، دارد با بی اخلاقی یک عده استاد نما و مهندس رودخانه زهره را می کُشد. اینها نشانه های سقوط آموزش عالی، سقوط علم، سقوط اخلاق و به عبارتی سقوط یک سرزمین است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
محمد فاضلی، استاد دانشگاه:
🔹الزام دانشجویان به نوشتن مقاله مشترک با استاد راهنما، رانت برای استاد است.
🔹پایاننامه متعلق به دانشجوست و اگر دانشجو راضی باشد و بخواهد، افزودن نام استاد راهنما و مشاور اخلاقی است.
🔹رویه فعلی مجلات و برخی اعضای هیات علمی در اجبار به افزودن نام استاد، غیراخلاقی و مخل نظام علمی است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔹الزام دانشجویان به نوشتن مقاله مشترک با استاد راهنما، رانت برای استاد است.
🔹پایاننامه متعلق به دانشجوست و اگر دانشجو راضی باشد و بخواهد، افزودن نام استاد راهنما و مشاور اخلاقی است.
🔹رویه فعلی مجلات و برخی اعضای هیات علمی در اجبار به افزودن نام استاد، غیراخلاقی و مخل نظام علمی است.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
Forwarded from پویش ملی دوباره دانشگاه
🔻 پژوهش تلخی دارد! (به مناسبت هفتۀ پژوهش)
🔻 امیر ناظمی (هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور)
🔸 «ملکالشعرا» عنوانی بود حکومتی برای شاعر بزرگ دوران. اما رقابت برای کسب عنوان «ملکالشعرا»، منجر به آن شد که شعرای ایران به مدیحهسرایان حاکمان تبدیل شوند. قاآنی ملکالشعرای ایران از دوران محمدشاه بود. زمانی که ناصرالدین شاه به تخت نشست و امیرکبیر را به صدراعظمی ایران منصوب کرد؛ قاآنی به روال معمول قصیدهای در مدح صدراعظم جدید سرود.
🔸 قاآنی که خود پیشتر مدیحهگوی صدراعظم قبلی بود، در مدحش رسید به مصرعِ «به جای ظالمی شقی، نشسته عادلی تقی» که امیرکبیر با خشم شعر را قطع کرد تا سرودن مدح حاکمان را متوقف کند؛ و در ادامه نیز مقرری (حقوق) وی را قطع کرد.
🔸 قاآنی که درآمدش از مدح میگذشت، اعتضادالسلطنه را واسطه کرد. امیرکبیر از قاآنی که به زبان فرانسه و علم جدید نیز آشنا بود، خواست تا در خصوص کشاورزی (که فعالیت اصلی ایرانیان بود) کتاب ترجمه کند؛ تا حقوقش را مجدد برقرار کند.
🔸 به نظر میرسد این حادثه در هفته آخر مهرماه سال ۱۲۷۷ روی داده باشد؛ و به نظرم اگر قرار است در ایران «هفته پژوهش» وجود داشته باشد، چنین هفتهای شایسته نامیدن «هفته پژوهش» است، نه هفته آخر آذرماه که بیشتر پیشواز شب یلداست!
۵ درس از مواجهه امیرکبیر با قاآنی
۱.عنوان و لقب اگر بدون ضابطه و تنها به اختیار حاکم باشد، زمانی طولانی نمیگذرد که ابزارِ تبدیل تولید مدیحهگویی میشود. شاعر حکیمی که صدای مردم و اخلاق عمومی است، به شوق کسب عنوان «ملکالشعرا» به راحتی تبدیل به مدیحهسرای حاکمیت میشود. این لقب چه شاعر باشد، چه استاد دانشگاه، چه نخبه! درآمد راحتی که از مدیحهگویی ایجاد میشود، قاآنی باسوادی که «رساله هندسهی جدید» نوشته و فرانسه میداند، را تبدیل به مدیحهسرا میکند.
۲.پژوهش از خواندن و یادگرفتن تجربیات دیگران آغاز میشود. ترجمه همان خواندن تجربیات دیگران است. پژوهش بدون اتکاء به دانستههای دیگران هماناندازهای بیمعناست، که دیوار ساختن بدون پی! امیرکبیر خوب میدانست که باید از ترجمه آغاز کرد.
۳.امیر موضوع ترجمه را کشاورزی میگذارد؛ یعنی تقاضای اصلی جامعهی آن دوران. امیر به عنوان مظهر حکمرانی قاآنی را به سمت تقاضا جهت میدهد.
۴.سیاستگذاری یعنی جهتدهی به فعالیت شهروندان. نمیشود تنها با قطع مقرری قاآنی، اصلاح نظام حکمرانی را تمام شده دانست؛ همانگونه که با کاهش بودجهی دانشگاهها، احتمالا فعالیت و عملکرد دانشگاهها بهبود نمییابد! بلکه گذاردن گزینههای جدید فعالیت پیشِ رویِ کنشگران است که انتخاب را از گزینهی نادرست به گزینهی درست هدایت میکند.
۵.رفتار امیر نمادین بود. از روز نخستین امیر بود که میان خودش با دیگر صدراعظمها فاصله گذاشت؛ این فاصلهگذاری به قیمت ناراحتی قاآنی و قاآنیهایی تمام شد؛ شاید به قیمت جانش. اما قاآنی که پیشتر مدح میرزا آقاسی (صدراعظم محمدشاه) میگفت، روز انتصاب امیر او را عادل خواند و میرزاآقاسی را شقی! فاصلهی میان مدح و ذم مدیحهسرا تنها یک شب است؛ اما پژوهشگر راوی نتایج پژوهش است، نه بندهی خوشنودی حاکم!
برای همین است که پژوهشگری که مدیحهسرا نیست، گاه تلخی دارد؛ اما ملکالپژوهشگران یکسر شیرینیاند! و ما سخت نیازمند گذار از دوران مدیحهسرایی به دورهی پژوهش هستیم!
برگرفته از کانال ShareNovate
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 امیر ناظمی (هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور)
🔸 «ملکالشعرا» عنوانی بود حکومتی برای شاعر بزرگ دوران. اما رقابت برای کسب عنوان «ملکالشعرا»، منجر به آن شد که شعرای ایران به مدیحهسرایان حاکمان تبدیل شوند. قاآنی ملکالشعرای ایران از دوران محمدشاه بود. زمانی که ناصرالدین شاه به تخت نشست و امیرکبیر را به صدراعظمی ایران منصوب کرد؛ قاآنی به روال معمول قصیدهای در مدح صدراعظم جدید سرود.
🔸 قاآنی که خود پیشتر مدیحهگوی صدراعظم قبلی بود، در مدحش رسید به مصرعِ «به جای ظالمی شقی، نشسته عادلی تقی» که امیرکبیر با خشم شعر را قطع کرد تا سرودن مدح حاکمان را متوقف کند؛ و در ادامه نیز مقرری (حقوق) وی را قطع کرد.
🔸 قاآنی که درآمدش از مدح میگذشت، اعتضادالسلطنه را واسطه کرد. امیرکبیر از قاآنی که به زبان فرانسه و علم جدید نیز آشنا بود، خواست تا در خصوص کشاورزی (که فعالیت اصلی ایرانیان بود) کتاب ترجمه کند؛ تا حقوقش را مجدد برقرار کند.
🔸 به نظر میرسد این حادثه در هفته آخر مهرماه سال ۱۲۷۷ روی داده باشد؛ و به نظرم اگر قرار است در ایران «هفته پژوهش» وجود داشته باشد، چنین هفتهای شایسته نامیدن «هفته پژوهش» است، نه هفته آخر آذرماه که بیشتر پیشواز شب یلداست!
۵ درس از مواجهه امیرکبیر با قاآنی
۱.عنوان و لقب اگر بدون ضابطه و تنها به اختیار حاکم باشد، زمانی طولانی نمیگذرد که ابزارِ تبدیل تولید مدیحهگویی میشود. شاعر حکیمی که صدای مردم و اخلاق عمومی است، به شوق کسب عنوان «ملکالشعرا» به راحتی تبدیل به مدیحهسرای حاکمیت میشود. این لقب چه شاعر باشد، چه استاد دانشگاه، چه نخبه! درآمد راحتی که از مدیحهگویی ایجاد میشود، قاآنی باسوادی که «رساله هندسهی جدید» نوشته و فرانسه میداند، را تبدیل به مدیحهسرا میکند.
۲.پژوهش از خواندن و یادگرفتن تجربیات دیگران آغاز میشود. ترجمه همان خواندن تجربیات دیگران است. پژوهش بدون اتکاء به دانستههای دیگران هماناندازهای بیمعناست، که دیوار ساختن بدون پی! امیرکبیر خوب میدانست که باید از ترجمه آغاز کرد.
۳.امیر موضوع ترجمه را کشاورزی میگذارد؛ یعنی تقاضای اصلی جامعهی آن دوران. امیر به عنوان مظهر حکمرانی قاآنی را به سمت تقاضا جهت میدهد.
۴.سیاستگذاری یعنی جهتدهی به فعالیت شهروندان. نمیشود تنها با قطع مقرری قاآنی، اصلاح نظام حکمرانی را تمام شده دانست؛ همانگونه که با کاهش بودجهی دانشگاهها، احتمالا فعالیت و عملکرد دانشگاهها بهبود نمییابد! بلکه گذاردن گزینههای جدید فعالیت پیشِ رویِ کنشگران است که انتخاب را از گزینهی نادرست به گزینهی درست هدایت میکند.
۵.رفتار امیر نمادین بود. از روز نخستین امیر بود که میان خودش با دیگر صدراعظمها فاصله گذاشت؛ این فاصلهگذاری به قیمت ناراحتی قاآنی و قاآنیهایی تمام شد؛ شاید به قیمت جانش. اما قاآنی که پیشتر مدح میرزا آقاسی (صدراعظم محمدشاه) میگفت، روز انتصاب امیر او را عادل خواند و میرزاآقاسی را شقی! فاصلهی میان مدح و ذم مدیحهسرا تنها یک شب است؛ اما پژوهشگر راوی نتایج پژوهش است، نه بندهی خوشنودی حاکم!
برای همین است که پژوهشگری که مدیحهسرا نیست، گاه تلخی دارد؛ اما ملکالپژوهشگران یکسر شیرینیاند! و ما سخت نیازمند گذار از دوران مدیحهسرایی به دورهی پژوهش هستیم!
برگرفته از کانال ShareNovate
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
چرا دانشگاه نمی تواند به حل معضلات کشور کمک موثری کند؟
✍ محمدرضا یوسفی شیخ رباط
ایرانِ امروز با انبوهی از مشکلات که برخی از آنان به مرز بحران رسیده، مواجه است. این روزها با معضل کمبود گاز، آلودگی هوا، تعطیلی مکرر کارخانجات و ادارات و خسارات ناشی از آن گرفته تا مسائل دیگر را حس می کنیم. این انتظار طبیعی است که با وجود تعدد دانشگاه های کشور و تنوع رشته های علمی، اساتید دانشگاه ها، با ارائۀ راه حل های خود معضلات را حل کرده و یا از حجم آن بکاهند. با وجود این، ایران در فرایندی قرار گرفته است که معضلات نه تنها کاهش نمی یابند که به سمت بحران های پیچیده در حرکتند. پرسش این است که آیا دانشگاهیان در حل این معضلات ناتوانند یا انگیزۀ کافی برای ورود به این مسائل را ندارند؟ یا حکومت انگیزه ای برای بهره برداری از دانش آنان ندارد؟ به نظر می رسد وضعیت موجود دانشگاه های کشور، محصول سیاستگذاری کلانی است که وضعیت موجود را رقم زده است.
فیلتر های سخت گیرانۀ جذب هیات علمی که فراتر از استانداردهای علمی، اخلاقی و حتی دینی می باشند، موجب حذف تعدادی از شایستگان علمی از این موقعیت شده است. سپس سایۀ عدم تمدید، عدم تبدیل وضعیت، عدم ارتقاء و حتی اخراج بر سر عضو هیات علمی سنگینی می کند. این نوع نظارت و کنترل موجب دست به عصا شدن فرد می شود. او در این فضا درک می کند که راه موفقیت، نوشتن مقاله و فعالیت های علمی بدون حاشیه و به دور از انجام مسئولیت اجتماعی است. حال اگر وی در راستای خواست حاکمیت در مسائل و موضوعات مورد علاقۀ مقامات همدلانه گام برداشت، می تواند از مواهبی خوردار شود.
ریل گذاری جاری که در این اواخر نیز تشدید شده است، موجب رواج دورویی، چاپلوسی و تملق، رفتار مصلحت جویانه و سکوت در برابر مسائل اجتماعی شده، و از سویی نیز نگاه رشد شخصی، دلالی و تجاری به علم را افزایش داده است.
تعدد مجلات علمی در دانشگاه ها و کثرت مقالات موجب صف در انتشار شده است. بسیاری از مجلات علمی، مقالات سال آینده را نیز بسته اند. اما چقدر از این مقالات پاسخگوی نیازهای جامعه بوده و گرهی از جامعه باز می کند و چقدر از آنان مورد توجه سیاستگذار قرار می گیرد؟. بسیاری از رساله های دکتری دانشگاه ها و یا تحقیقاتی که برای موسسات وابسته به نهادهای اجرایی کشو انجام می گیرند، نمی توانند کمکی به مسیر رشد و توسعۀ اقتصادی کشور کنند، همان مسیر عادی را می روند تا مبادا حساسیت کسی را بر انگیزد.
اما هنوز اساتید متعهد به اصول اخلاقی و پایبند به مسئولیت اجتماعی هستند که با صداقت و صراحت سعی در بیان دیدگاههای خود دارند و هزینه های آن را نیز می پردازند. گاه آنان از دانشگاه اخراج می شوند و گاه با مشکلات تبدیل وضعیت و عدم ارتقاء مواجه می گردند. دکتر برهانی یکی از آخرین این اساتید است. این نوع برخوردها شاید موجب سکوت دانشگاهیان دغدغه مند شود ولی نظام را از این ظرفیت علمی عظیم محروم خواهد کرد و جامعه و حاکمیت را با مشکلات روزافزون مواجه می کند. بسیاری از مشکلات و بحرانهای کنونی پیشاپیش توسط اساتید آزاده و دردمند بیان شده است که مقامات با بی اعتنایی از آن گذشته اند و اکنون با بحرانهای در هم تنیده روبرو شده ایم.
این نوع نگاه به علم موجب شده تا اولویت بندی مقامات با جامعه علمی و مردم متفاوت شده و هر کدام بر مسئله ای تاکید کنند. به عنوان مثال، مهمترین مسائل فرهنگی جامعه ایران در تحقیقات میدانی سال 1397؛ فقدان سواد رسانه ای، قطبی شدگی جامعه، مرکز گریزی از هنجارهای رسمی، پر رنگ شدن اقتصاد فرهنگ، صدا و سیما، رشد اخبار جعلی، گسترش افشاگری و درز اطلاعات، نزاع های قومی، تحولات دینداری در ایرانیان، مرجعیت فرهنگی سلبریتی های جدید و غیررسمی در شبکه های اجتماعی، گسترش اختلافات میان فرهنگی در سطح جهانی، جایگاه مرجعیت دینی و روحانیت و ... بوده است. در حالیکه رسانه های ملی و سازمانهای حکومتی بر مسائلی مانند تقابل فرهنگ جهانی، دشمنی غرب، مسائل امنیتی، شکل سنتی دینی، حجاب، ستاد امر به معروف و نهی از منکر تاکید داشته اند. و چون مسئلۀ اصلی جامعۀ علمی به واقع برخی از این مسائل نیستند، با وجود هزینه های زیاد، هیچگاه پیشرفت محسوسی در این امور مشاهده نمی شود.
هنگامی که امکان تضارب آراء آزاد و امن وجود نداشته باشد، طبیعی است که گروههای خاص به دور هم جمع می شوند و به تدوین سندی می پردازند که ممکن است جزء اسناد بالادستی نیز شود اما هر گز جامۀ عمل به خود نخواهد پوشید. با این نگاه می توان چرایی عدم توفیق برنامه های پنج ساله را نیز دریافت. این اسناد نسبتی با عینیت جامعه نداشته و صرفا بیان کنندۀ مشتی آمال و آرزوست و لذا دچار اریب می شوند.
برای حل معضلات کشور به حذف بسیاری از فیلترها و کنترل ها و گفتگوهای بدون هر گونه مصلحت اندیشی نیازمندیم.
پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
✍ محمدرضا یوسفی شیخ رباط
ایرانِ امروز با انبوهی از مشکلات که برخی از آنان به مرز بحران رسیده، مواجه است. این روزها با معضل کمبود گاز، آلودگی هوا، تعطیلی مکرر کارخانجات و ادارات و خسارات ناشی از آن گرفته تا مسائل دیگر را حس می کنیم. این انتظار طبیعی است که با وجود تعدد دانشگاه های کشور و تنوع رشته های علمی، اساتید دانشگاه ها، با ارائۀ راه حل های خود معضلات را حل کرده و یا از حجم آن بکاهند. با وجود این، ایران در فرایندی قرار گرفته است که معضلات نه تنها کاهش نمی یابند که به سمت بحران های پیچیده در حرکتند. پرسش این است که آیا دانشگاهیان در حل این معضلات ناتوانند یا انگیزۀ کافی برای ورود به این مسائل را ندارند؟ یا حکومت انگیزه ای برای بهره برداری از دانش آنان ندارد؟ به نظر می رسد وضعیت موجود دانشگاه های کشور، محصول سیاستگذاری کلانی است که وضعیت موجود را رقم زده است.
فیلتر های سخت گیرانۀ جذب هیات علمی که فراتر از استانداردهای علمی، اخلاقی و حتی دینی می باشند، موجب حذف تعدادی از شایستگان علمی از این موقعیت شده است. سپس سایۀ عدم تمدید، عدم تبدیل وضعیت، عدم ارتقاء و حتی اخراج بر سر عضو هیات علمی سنگینی می کند. این نوع نظارت و کنترل موجب دست به عصا شدن فرد می شود. او در این فضا درک می کند که راه موفقیت، نوشتن مقاله و فعالیت های علمی بدون حاشیه و به دور از انجام مسئولیت اجتماعی است. حال اگر وی در راستای خواست حاکمیت در مسائل و موضوعات مورد علاقۀ مقامات همدلانه گام برداشت، می تواند از مواهبی خوردار شود.
ریل گذاری جاری که در این اواخر نیز تشدید شده است، موجب رواج دورویی، چاپلوسی و تملق، رفتار مصلحت جویانه و سکوت در برابر مسائل اجتماعی شده، و از سویی نیز نگاه رشد شخصی، دلالی و تجاری به علم را افزایش داده است.
تعدد مجلات علمی در دانشگاه ها و کثرت مقالات موجب صف در انتشار شده است. بسیاری از مجلات علمی، مقالات سال آینده را نیز بسته اند. اما چقدر از این مقالات پاسخگوی نیازهای جامعه بوده و گرهی از جامعه باز می کند و چقدر از آنان مورد توجه سیاستگذار قرار می گیرد؟. بسیاری از رساله های دکتری دانشگاه ها و یا تحقیقاتی که برای موسسات وابسته به نهادهای اجرایی کشو انجام می گیرند، نمی توانند کمکی به مسیر رشد و توسعۀ اقتصادی کشور کنند، همان مسیر عادی را می روند تا مبادا حساسیت کسی را بر انگیزد.
اما هنوز اساتید متعهد به اصول اخلاقی و پایبند به مسئولیت اجتماعی هستند که با صداقت و صراحت سعی در بیان دیدگاههای خود دارند و هزینه های آن را نیز می پردازند. گاه آنان از دانشگاه اخراج می شوند و گاه با مشکلات تبدیل وضعیت و عدم ارتقاء مواجه می گردند. دکتر برهانی یکی از آخرین این اساتید است. این نوع برخوردها شاید موجب سکوت دانشگاهیان دغدغه مند شود ولی نظام را از این ظرفیت علمی عظیم محروم خواهد کرد و جامعه و حاکمیت را با مشکلات روزافزون مواجه می کند. بسیاری از مشکلات و بحرانهای کنونی پیشاپیش توسط اساتید آزاده و دردمند بیان شده است که مقامات با بی اعتنایی از آن گذشته اند و اکنون با بحرانهای در هم تنیده روبرو شده ایم.
این نوع نگاه به علم موجب شده تا اولویت بندی مقامات با جامعه علمی و مردم متفاوت شده و هر کدام بر مسئله ای تاکید کنند. به عنوان مثال، مهمترین مسائل فرهنگی جامعه ایران در تحقیقات میدانی سال 1397؛ فقدان سواد رسانه ای، قطبی شدگی جامعه، مرکز گریزی از هنجارهای رسمی، پر رنگ شدن اقتصاد فرهنگ، صدا و سیما، رشد اخبار جعلی، گسترش افشاگری و درز اطلاعات، نزاع های قومی، تحولات دینداری در ایرانیان، مرجعیت فرهنگی سلبریتی های جدید و غیررسمی در شبکه های اجتماعی، گسترش اختلافات میان فرهنگی در سطح جهانی، جایگاه مرجعیت دینی و روحانیت و ... بوده است. در حالیکه رسانه های ملی و سازمانهای حکومتی بر مسائلی مانند تقابل فرهنگ جهانی، دشمنی غرب، مسائل امنیتی، شکل سنتی دینی، حجاب، ستاد امر به معروف و نهی از منکر تاکید داشته اند. و چون مسئلۀ اصلی جامعۀ علمی به واقع برخی از این مسائل نیستند، با وجود هزینه های زیاد، هیچگاه پیشرفت محسوسی در این امور مشاهده نمی شود.
هنگامی که امکان تضارب آراء آزاد و امن وجود نداشته باشد، طبیعی است که گروههای خاص به دور هم جمع می شوند و به تدوین سندی می پردازند که ممکن است جزء اسناد بالادستی نیز شود اما هر گز جامۀ عمل به خود نخواهد پوشید. با این نگاه می توان چرایی عدم توفیق برنامه های پنج ساله را نیز دریافت. این اسناد نسبتی با عینیت جامعه نداشته و صرفا بیان کنندۀ مشتی آمال و آرزوست و لذا دچار اریب می شوند.
برای حل معضلات کشور به حذف بسیاری از فیلترها و کنترل ها و گفتگوهای بدون هر گونه مصلحت اندیشی نیازمندیم.
پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
سیاستگذاری حوزۀ علم در ایران
گفتگوی زندۀ دکتر رضا منصوری و دکتر ابراهیم سوزنچی با موضوع «سیاستگذاری علم در ایران» در برنامۀ شیوه، 29 بهمن 1401
لینک مشاهدۀ برنامه:
https://tv4.ir/episodeinfo/368604
تکرار برنامه:
امروز (یکشنبه، 30 بهمن) ساعت 13:30، شبکۀ چهار سیما
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
گفتگوی زندۀ دکتر رضا منصوری و دکتر ابراهیم سوزنچی با موضوع «سیاستگذاری علم در ایران» در برنامۀ شیوه، 29 بهمن 1401
لینک مشاهدۀ برنامه:
https://tv4.ir/episodeinfo/368604
تکرار برنامه:
امروز (یکشنبه، 30 بهمن) ساعت 13:30، شبکۀ چهار سیما
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
رسوایی پایتون ... زندگی پایتونی
https://www.asriran.com/fa/news/886424/%D8%B1%D8%B3%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D9%88%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D9%88%D9%86%DB%8C
https://www.asriran.com/fa/news/886424/%D8%B1%D8%B3%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D9%88%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D9%88%D9%86%DB%8C
عصر ایران
رسوایی پایتون ... زندگی پایتونی
رسوایی پایتونی بیش از هر چیز نشانه انحطاط است و انحطاط هم مترادفهایی دارد مثل: پستی، به پستی گراییدن و پایین افتادن. البته مترادفهای دیگری هم دارد. مثل کاسه ماست... فکرش را بکنید "ماست پایتونی" یا حتی "دوربین هوشمند پایتونی" ...
مار و مارگیرها مدرن شدهاند: حالا مار پایتون میگیرند
✍️ رضا منصوری
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
rmansouri.ir
بازنشر سرمقاله مجلهء فیزیک ۱۳۶۹، شمارهء ۱. ۲. چاپ شده در مجموعهء کتابهایم، ایران من /۵، سندورم دورهء نقل، جلد اول، ص ۱۷-۱۹، نشر دیبایه، ۱۴۰۰.
https://telegra.ph/مار-و-مارگیرها-04-14
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
✍️ رضا منصوری
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
rmansouri.ir
بازنشر سرمقاله مجلهء فیزیک ۱۳۶۹، شمارهء ۱. ۲. چاپ شده در مجموعهء کتابهایم، ایران من /۵، سندورم دورهء نقل، جلد اول، ص ۱۷-۱۹، نشر دیبایه، ۱۴۰۰.
https://telegra.ph/مار-و-مارگیرها-04-14
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی شما دانشگاهیان دغدغهمند نیازمندیم.
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegraph
مار و مارگیرها
نمایشگاه بینالمللی تهران، ۱۴ مهر ۱۳۶۹: در غرفهای جوانی دوربینی نجومی گذاشته است و با ابزاری کمکی مدعی است طیف تپاخترها را میگیرد. میگوید نظریههایی دارد، فلانی و بهمانی نیز از آن اطلاع دارند؛ میخواهد بگوید تأئیدش میکنند. نظریههایش را برای فرهنگستان…
Forwarded from ایران نیوز (رضا بژکول)
🔲⭕️ در ایران دانشگاه ها دقیقا به چه دردی می خورند؟
✍ مجتبی لشکربلوکی
🌹 @irranews 🌹
🌱بدون هیچ نکته ای 👇🌱
فکرش بکنید شما رییس یک دپارتمان در دانشگاه MIT (مؤسسه فناوری ماساچوست) یکی از سه دانشگاه برتر جهان باشی ولی آن را رها کنی. چرا؟ چون فکر می کنی که این مدل از دانشگاه به درد نمی خورد! کریستین ارتیز وقتی دانشگاه آرمانی خود را تصویر میکند، جایی بدون سخنرانی، بدون کلاس و بدون رشته را تصویر می کند. دانشجویان در فضایی بزرگ و باز روی مشکلاتی سخت و عملی کار میکنند. اگر به مطالعهای نیاز باشد به اینترنت مراجعه میکنند و نه استاد. این تصور، با الگوی سنتی تحصیلات عالی فاصله زیادی دارد اما بهزودی به یک واقعیت تبدیل خواهد شد: او کارش در بهترین دانشگاه جهان را رها کرده تا دانشگاهی جدید ایجاد کند.
در بیست سال گذشته دهها نمونه از این گونه موسسات در شیلی تا چین افتتاح شده. اگرچه حوزههای کاری آنها متفاوت است، اما یک حرف مشترک دارند: مخالفت با روش سنتی آموزش. دانشجویان به صورت تیمی روی پروژهها کار میکنند و تلاش می کنند مسائل واقعی را حل کنند. شرکتها اغلب حامیان مالی این پروژهها هستند.
شعار دانشگاه زپلین که در سال ۲۰۰۳ در آلمان تاسیس شد این است: «مشکلات جامعه ما هیچ نظم و انضباطی ندارند، ما هم همینطور». دانشکده الگوی جدید فناوری و مهندسی در سال ۲۰۱۷ در انگلستان افتتاح شد. این دانشگاه، استادان را بر اساس مهارت استخدام میکند و نه تعداد آثار چاپ شده. دانشجویان باید با موفقیت دوره را به پایان برسانند اما ضروری نیست که ریاضی یا فیزیک بخوانند. آنها باید هنر و علوم اجتماعی را مطالعه کنند. (برگرفته از هفته نامه وزین تجارت فردا)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
۱- بهترین دانشگاه های دنیا زیر سوال هستند و به مراتب دانشگاه های ایرانی بیشتر. به عنوان کسی که ۱۲ سال در دانشگاه درس خواندم و ۱۲ سال هم در دانشگاه ها تدریس کرده ام، صادقانه می گویم نمی توانم از عملکرد دانشگاه های ایرانی دفاع کنم. به نظرم بیشتر (و نه همه) دانشگاه ها شده اند، کارخانه تولید انبوه «مدرک داران بی ادراک!» و جالب اینجاست که اراده ای هم برای تغییر وضعیت موجود نمی بینيم. به ویژه آنکه بسیاری نیز از طریق همین دانشگاه ها، به عناوین مهندس و دکتر و حتی برخی به کرسی استادی رسیده اند!
۲- بیست سال پیش در رشته مهندسی فارغ التحصیل شدم. امروز رفتم مجدد دروس دوره کارشناسی را مرور کردم و تاسف خوردم انگار زمان در دانشگاه های ما متوقف شده. برخی دروس که مطمئنم که به درد هیچ کس نمی خورد باز هم تدریس می شود. یعنی در طول این بیست سال امکان نداشت که یک نظرسنجی انجام شود که واقعا در دنیای واقعی کدام دروس به درد شما خورده و کدام نخورده؟ وقتی درسی در طول بیست سال به درد کسی نمی خورد چرا نباید حذف شود؟ عجیب نیست؟
۳- آیا می شود کاری کرد؟ بله. یک تصویر ارایه می کنم که نشان دهم میشود جور دیگری به هم به مساله نگاه کرد: این جهان را تصور کنید: من نه کارشناسی دارم و نه در جستجوی کارشناسی ارشد و دکترا هستم.
👈می گردم متناسب با نیاز شغلی و آینده ام از بین تمام موسسات و دانشگاه ها دنیا دروسی را انتخاب می کنم و در آن ها شرکت می کنم و به جای مدرک کارشناسی، گواهینامه علمی یا فنی (Certificate) دریافت می کنم.
مثلا امروز با تکنولوژی واقعیت مجازی در کلاس استراتژی پروفسور مایکل پورتر در دانشگاه هاروارد حاضر می شوم. فردا صبح برای یک درس کاملا بومی در کلاس «اقتصاد ایران» دکتر مسعود نیلی و پس فردا هم در یک پلتفرم آموزش مجازی مبتنی بر بازی (بدون استاد مشخص) در زمینه مذاکره شرکت می کنم و از همه این ها هم گواهینامه می گیرم. همچنین از همه مهم تر ۵۰٪ اطلاعات مورد نیازم را از اینترنت بدست می آورم.
👈در این جهان دیگر ما با دکترهای قلابی بی سواد سر وکار نداریم! مجبور نیستیم چهار سال وقت مان را صرف دروسی کنیم که ۳۰ سال پیش دیگران به غلط برای ما تشخیص داده اند.
لازم نیست برای تحصیلات به یک کشور یا شهر دیگر برویم. دیگر کنکور بی معنا خواهد شد. تحصیلات من مساله محور است و نه مدرک محور. موسسات ارایه دهنده آموزش در یک محیط رقابتی مجبورند هر روز بهتر شوند و دانشگاه های مزخرف، ورشکسته و حذف خواهند شد.
این تنها راه است؟ نه. یک مثال بود برای باز شدن باب گفتگو
امکان پذیر است؟ بله. ولی نه یک شبه.
برای همه رشته ها این کار لازم است؟ در مورد برخی رشته ها مثلا علوم پایه و پزشکی باید مسیر دیگری رفت.
دانشگاه ها هیچ فایده ای نداشته اند؟ قطعا فایده داشته اند.
دانشگاه های ما حاصل کپی هستند. یک کپی قدیمی و ناقص! آنچه ما می خواهیم دانشگاه هایی است که مسائل واقعی از دنیای واقعی را حل کنند. نه اینکه کارخانه تولید مدرک باشند. جهان و بویژه ایران نیاز به دانشگاه های واقعی بدردبخور دارد.
✍ مجتبی لشکربلوکی
🌹 @irranews 🌹
🌱بدون هیچ نکته ای 👇🌱
فکرش بکنید شما رییس یک دپارتمان در دانشگاه MIT (مؤسسه فناوری ماساچوست) یکی از سه دانشگاه برتر جهان باشی ولی آن را رها کنی. چرا؟ چون فکر می کنی که این مدل از دانشگاه به درد نمی خورد! کریستین ارتیز وقتی دانشگاه آرمانی خود را تصویر میکند، جایی بدون سخنرانی، بدون کلاس و بدون رشته را تصویر می کند. دانشجویان در فضایی بزرگ و باز روی مشکلاتی سخت و عملی کار میکنند. اگر به مطالعهای نیاز باشد به اینترنت مراجعه میکنند و نه استاد. این تصور، با الگوی سنتی تحصیلات عالی فاصله زیادی دارد اما بهزودی به یک واقعیت تبدیل خواهد شد: او کارش در بهترین دانشگاه جهان را رها کرده تا دانشگاهی جدید ایجاد کند.
در بیست سال گذشته دهها نمونه از این گونه موسسات در شیلی تا چین افتتاح شده. اگرچه حوزههای کاری آنها متفاوت است، اما یک حرف مشترک دارند: مخالفت با روش سنتی آموزش. دانشجویان به صورت تیمی روی پروژهها کار میکنند و تلاش می کنند مسائل واقعی را حل کنند. شرکتها اغلب حامیان مالی این پروژهها هستند.
شعار دانشگاه زپلین که در سال ۲۰۰۳ در آلمان تاسیس شد این است: «مشکلات جامعه ما هیچ نظم و انضباطی ندارند، ما هم همینطور». دانشکده الگوی جدید فناوری و مهندسی در سال ۲۰۱۷ در انگلستان افتتاح شد. این دانشگاه، استادان را بر اساس مهارت استخدام میکند و نه تعداد آثار چاپ شده. دانشجویان باید با موفقیت دوره را به پایان برسانند اما ضروری نیست که ریاضی یا فیزیک بخوانند. آنها باید هنر و علوم اجتماعی را مطالعه کنند. (برگرفته از هفته نامه وزین تجارت فردا)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
۱- بهترین دانشگاه های دنیا زیر سوال هستند و به مراتب دانشگاه های ایرانی بیشتر. به عنوان کسی که ۱۲ سال در دانشگاه درس خواندم و ۱۲ سال هم در دانشگاه ها تدریس کرده ام، صادقانه می گویم نمی توانم از عملکرد دانشگاه های ایرانی دفاع کنم. به نظرم بیشتر (و نه همه) دانشگاه ها شده اند، کارخانه تولید انبوه «مدرک داران بی ادراک!» و جالب اینجاست که اراده ای هم برای تغییر وضعیت موجود نمی بینيم. به ویژه آنکه بسیاری نیز از طریق همین دانشگاه ها، به عناوین مهندس و دکتر و حتی برخی به کرسی استادی رسیده اند!
۲- بیست سال پیش در رشته مهندسی فارغ التحصیل شدم. امروز رفتم مجدد دروس دوره کارشناسی را مرور کردم و تاسف خوردم انگار زمان در دانشگاه های ما متوقف شده. برخی دروس که مطمئنم که به درد هیچ کس نمی خورد باز هم تدریس می شود. یعنی در طول این بیست سال امکان نداشت که یک نظرسنجی انجام شود که واقعا در دنیای واقعی کدام دروس به درد شما خورده و کدام نخورده؟ وقتی درسی در طول بیست سال به درد کسی نمی خورد چرا نباید حذف شود؟ عجیب نیست؟
۳- آیا می شود کاری کرد؟ بله. یک تصویر ارایه می کنم که نشان دهم میشود جور دیگری به هم به مساله نگاه کرد: این جهان را تصور کنید: من نه کارشناسی دارم و نه در جستجوی کارشناسی ارشد و دکترا هستم.
👈می گردم متناسب با نیاز شغلی و آینده ام از بین تمام موسسات و دانشگاه ها دنیا دروسی را انتخاب می کنم و در آن ها شرکت می کنم و به جای مدرک کارشناسی، گواهینامه علمی یا فنی (Certificate) دریافت می کنم.
مثلا امروز با تکنولوژی واقعیت مجازی در کلاس استراتژی پروفسور مایکل پورتر در دانشگاه هاروارد حاضر می شوم. فردا صبح برای یک درس کاملا بومی در کلاس «اقتصاد ایران» دکتر مسعود نیلی و پس فردا هم در یک پلتفرم آموزش مجازی مبتنی بر بازی (بدون استاد مشخص) در زمینه مذاکره شرکت می کنم و از همه این ها هم گواهینامه می گیرم. همچنین از همه مهم تر ۵۰٪ اطلاعات مورد نیازم را از اینترنت بدست می آورم.
👈در این جهان دیگر ما با دکترهای قلابی بی سواد سر وکار نداریم! مجبور نیستیم چهار سال وقت مان را صرف دروسی کنیم که ۳۰ سال پیش دیگران به غلط برای ما تشخیص داده اند.
لازم نیست برای تحصیلات به یک کشور یا شهر دیگر برویم. دیگر کنکور بی معنا خواهد شد. تحصیلات من مساله محور است و نه مدرک محور. موسسات ارایه دهنده آموزش در یک محیط رقابتی مجبورند هر روز بهتر شوند و دانشگاه های مزخرف، ورشکسته و حذف خواهند شد.
این تنها راه است؟ نه. یک مثال بود برای باز شدن باب گفتگو
امکان پذیر است؟ بله. ولی نه یک شبه.
برای همه رشته ها این کار لازم است؟ در مورد برخی رشته ها مثلا علوم پایه و پزشکی باید مسیر دیگری رفت.
دانشگاه ها هیچ فایده ای نداشته اند؟ قطعا فایده داشته اند.
دانشگاه های ما حاصل کپی هستند. یک کپی قدیمی و ناقص! آنچه ما می خواهیم دانشگاه هایی است که مسائل واقعی از دنیای واقعی را حل کنند. نه اینکه کارخانه تولید مدرک باشند. جهان و بویژه ایران نیاز به دانشگاه های واقعی بدردبخور دارد.
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
✅ قلم روغنی!
‼️ میتواند «تبلیغ» محسوب شود، امّا شاید متفاوت!
در جامعهای که هزاران موسسه و نهاد از «سفرۀ فرهنگ» ارتزاق میکنند که آن کار دیگر کنند؛
در جامعهای که تقریباً هیچچیز و هیچکس سر جای خودش نیست؛
در جامعهای که به قول دکتر پاپلی یزدی «هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند، خانهاش خراب میشود و هر کس بخواهد خانهاش آباد باشد، باید در تخریب مملکتش بکوشد» [۱]؛
در جامعهای که «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»؛
در جامعهای بدونپرسش و بیگفتگو که همگان با قطعیت تمام همۀ چیزهای مهم را میدانند؛
در جامعهای که هرچند دچار فقر و تنگدستی است، امّا در مقام مقایسه، بازار فستفود و تجمّلاتش نسبت به کتاب و محصولات فرهنگی رونق بسیار بیشتری دارد؛
در جامعهای که دولت و ملّت، با وجود تضادهایی که دارند، هر دو بهشکلی همافزا همه چیز را «سیاسی» و عرصه را بر کنشگران فرهنگی-مدنی تنگ میکنند؛
در جامعهای قطبی و انقلابی که میانهروی و بهدنبال صلح، سازش و اصلاح بودن، از دید هر دو قطب به چشم «خیانت، خفت و مزدوری» دیده میشود؛
در جامعهای که ...
در چنین جامعهای، پیگیری دغدغههای فرهنگی-مدنی و صرف توان و زمان برای این نوع فعالیتها، شناکردن بر خلاف جریان است (بیخطر و بیهزینه نیست).
در اینجا، بیشتر اشخاص و گروههایی که برخلاف نهادهای پربودجۀ به اصطلاح فرهنگی، واقعاً در راستای ارتقاء فرهنگ گام بر میدارند، برای بقا، تأمین حداقلها و توانایی ادامهدادن فعالیتهای فرهنگی چارهای ندارند جز اینکه یا بخشی از زمان و توان خود را به کارها و امور نامرتبط با دغدغهها و اهدافشان اختصاص دهند یا تقاضای حمایت داوطلبانه از اقدامات فرهنگیشان داشته باشند.
کسب روزی حلال از طریق هر شغلی ارزشمند است؛ مسئله این است که در اینجا، مسیر پیگیری اهداف فرهنگی-مدنی عامالمنفعه بسیار ناهموار و صعب است و ازاینرو، بیشتر افراد صرفاً به تمرکز بر اهداف شخصی سوق داده میشوند (اگر مجبور نشوند علیه خیر و صلاح جامعه گام بردارند!).
درخواست «donate» یا همان حمایت از فعالیتهای فرهنگی-مدنیِ غیرانتفاعی نیز در تمام دنیا امری رایج است اما در ایران، اگر مثلا یک استاد دانشگاه بخواهد در اوقات فراغت دیدگاههای خیرخواهانه و دلسوزانهاش را آزادانه منتشر کند، احتمالا پساز مدتی کوتاه چارهای جز درخواست حمایت مردمی نخواهد داشت!
در چنین جامعه و شرایطی، این بندۀ خدا نیز به موازات فعالیتهای فرهنگی-مدنی، نگارش یادداشتهای تحلیلی (که بسیاری از آنها در کانالهای اندیشهورزانۀ پرمخاطبی مانند سخنرانیها، بیژن عبدالکریمی، شبکه توسعه، انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران، فردای بهتر، مهدی نصیری، عصر ایران، تحکیم ملّت، جانبازان جنگ تحمیلی و ... منتشر شدهاند) و همکاری پارهوقت و موقّت با برخی مراکز دولتی و باوجود آن که تمام تمرکزم معطوف به اندیشیدن، مطالعه و پیگیری این امور بوده است، جویای کار و درآمدی دیگر شدم.
خدا را شاکرم که از چند ماه پیش، این فرصت فراهم شد که در کنار دوستی فرهیخته، کارآفرین و خیّر، به فعّالیتی تولیدی بپردازم، آن هم تولید محصولی سالم و مفید (روغن حیوانی کرمانشاهی).
امیدوارم در کنار تولید و ارائۀ محصولی باکیفیت به هموطنان، با استقلال بیشازپیش از ساختار دولتی [۲] و فراهم آمدن فراغتی بیشتر، بتوانم کمّیت، کیفیت و کارآمدی تلاشهای فرهنگی-مدنیام را نیز بهبود بخشم.
🍯 روغن حیوانی کرمانشاهی با بِرَند «ندیمه»:
خالص، سالم، بهداشتی، با طعم و عطر مطلوب و با قیمتی بهصرفه؛
بستهبندی: قوطیهای ۸۰۰ و ۴۰۰ گرمی با درب آسانبازشو و فلّه (در ظرف پلاستیکی یا حلب ۱۷ کیلویی)؛
مناسب برای مصرف خانگی، رستورانها، پخت انواع شیرینی و کلوچه و غیره؛
امکان خرید مستقیم از کارگاه (عمده و جزئی، زیر قیمت بازار)
جهت سفارش در تلگرام یا ایتا به اینجانب پیام دهید: ۰۹۱۸۳۸۹۴۳۵۸
پانویسها:
[۱] دکتر پاپلی یزدی این عبارت را به منظور تعریف «جهان سوّم» بیان میکند.
[۲] هرچند استقلال از ساختار رسمی را ارزش میدانم اما با کنارهگیری و فاصلهگرفتن از آن موافق نیستم؛ معتقدم باید از کوچکترین فرصتها برای تعامل، گفتگو، همکاری و اصلاح و برداشتن گامهایی هرچند کوچک استفاده کنیم.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
‼️ میتواند «تبلیغ» محسوب شود، امّا شاید متفاوت!
در جامعهای که هزاران موسسه و نهاد از «سفرۀ فرهنگ» ارتزاق میکنند که آن کار دیگر کنند؛
در جامعهای که تقریباً هیچچیز و هیچکس سر جای خودش نیست؛
در جامعهای که به قول دکتر پاپلی یزدی «هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند، خانهاش خراب میشود و هر کس بخواهد خانهاش آباد باشد، باید در تخریب مملکتش بکوشد» [۱]؛
در جامعهای که «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»؛
در جامعهای بدونپرسش و بیگفتگو که همگان با قطعیت تمام همۀ چیزهای مهم را میدانند؛
در جامعهای که هرچند دچار فقر و تنگدستی است، امّا در مقام مقایسه، بازار فستفود و تجمّلاتش نسبت به کتاب و محصولات فرهنگی رونق بسیار بیشتری دارد؛
در جامعهای که دولت و ملّت، با وجود تضادهایی که دارند، هر دو بهشکلی همافزا همه چیز را «سیاسی» و عرصه را بر کنشگران فرهنگی-مدنی تنگ میکنند؛
در جامعهای قطبی و انقلابی که میانهروی و بهدنبال صلح، سازش و اصلاح بودن، از دید هر دو قطب به چشم «خیانت، خفت و مزدوری» دیده میشود؛
در جامعهای که ...
در چنین جامعهای، پیگیری دغدغههای فرهنگی-مدنی و صرف توان و زمان برای این نوع فعالیتها، شناکردن بر خلاف جریان است (بیخطر و بیهزینه نیست).
در اینجا، بیشتر اشخاص و گروههایی که برخلاف نهادهای پربودجۀ به اصطلاح فرهنگی، واقعاً در راستای ارتقاء فرهنگ گام بر میدارند، برای بقا، تأمین حداقلها و توانایی ادامهدادن فعالیتهای فرهنگی چارهای ندارند جز اینکه یا بخشی از زمان و توان خود را به کارها و امور نامرتبط با دغدغهها و اهدافشان اختصاص دهند یا تقاضای حمایت داوطلبانه از اقدامات فرهنگیشان داشته باشند.
کسب روزی حلال از طریق هر شغلی ارزشمند است؛ مسئله این است که در اینجا، مسیر پیگیری اهداف فرهنگی-مدنی عامالمنفعه بسیار ناهموار و صعب است و ازاینرو، بیشتر افراد صرفاً به تمرکز بر اهداف شخصی سوق داده میشوند (اگر مجبور نشوند علیه خیر و صلاح جامعه گام بردارند!).
درخواست «donate» یا همان حمایت از فعالیتهای فرهنگی-مدنیِ غیرانتفاعی نیز در تمام دنیا امری رایج است اما در ایران، اگر مثلا یک استاد دانشگاه بخواهد در اوقات فراغت دیدگاههای خیرخواهانه و دلسوزانهاش را آزادانه منتشر کند، احتمالا پساز مدتی کوتاه چارهای جز درخواست حمایت مردمی نخواهد داشت!
در چنین جامعه و شرایطی، این بندۀ خدا نیز به موازات فعالیتهای فرهنگی-مدنی، نگارش یادداشتهای تحلیلی (که بسیاری از آنها در کانالهای اندیشهورزانۀ پرمخاطبی مانند سخنرانیها، بیژن عبدالکریمی، شبکه توسعه، انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران، فردای بهتر، مهدی نصیری، عصر ایران، تحکیم ملّت، جانبازان جنگ تحمیلی و ... منتشر شدهاند) و همکاری پارهوقت و موقّت با برخی مراکز دولتی و باوجود آن که تمام تمرکزم معطوف به اندیشیدن، مطالعه و پیگیری این امور بوده است، جویای کار و درآمدی دیگر شدم.
خدا را شاکرم که از چند ماه پیش، این فرصت فراهم شد که در کنار دوستی فرهیخته، کارآفرین و خیّر، به فعّالیتی تولیدی بپردازم، آن هم تولید محصولی سالم و مفید (روغن حیوانی کرمانشاهی).
امیدوارم در کنار تولید و ارائۀ محصولی باکیفیت به هموطنان، با استقلال بیشازپیش از ساختار دولتی [۲] و فراهم آمدن فراغتی بیشتر، بتوانم کمّیت، کیفیت و کارآمدی تلاشهای فرهنگی-مدنیام را نیز بهبود بخشم.
🍯 روغن حیوانی کرمانشاهی با بِرَند «ندیمه»:
خالص، سالم، بهداشتی، با طعم و عطر مطلوب و با قیمتی بهصرفه؛
بستهبندی: قوطیهای ۸۰۰ و ۴۰۰ گرمی با درب آسانبازشو و فلّه (در ظرف پلاستیکی یا حلب ۱۷ کیلویی)؛
مناسب برای مصرف خانگی، رستورانها، پخت انواع شیرینی و کلوچه و غیره؛
امکان خرید مستقیم از کارگاه (عمده و جزئی، زیر قیمت بازار)
جهت سفارش در تلگرام یا ایتا به اینجانب پیام دهید: ۰۹۱۸۳۸۹۴۳۵۸
پانویسها:
[۱] دکتر پاپلی یزدی این عبارت را به منظور تعریف «جهان سوّم» بیان میکند.
[۲] هرچند استقلال از ساختار رسمی را ارزش میدانم اما با کنارهگیری و فاصلهگرفتن از آن موافق نیستم؛ معتقدم باید از کوچکترین فرصتها برای تعامل، گفتگو، همکاری و اصلاح و برداشتن گامهایی هرچند کوچک استفاده کنیم.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=128610692
‼️ به نام علم، علیه علم!
👈 خطاب به مسئولان سازمان برنامه و بودجه، وزارت عتف و تمام متولّیان نظام علم، آموزش و پژوهش کشور؛
✍️ وحید احسانی
بالاخره علم و پژوهش خوب است یا بد؟! پژوهش کنیم یا نکنیم؟! اگر پژوهش کردیم، گزارش آن را منتشر کنیم یا نکنیم؟!
حدود یک سال است که کتابم در سازمان برنامهوبودجه کشور خاک میخورد!
آن هم چه کتابی؟! کتابی که عصارۀ رسالۀ دکتری و یک طرح پژوهشی است!
چه رسالهای؟! رسالهای که از آن 8 مقالۀ علمی منتشر شد! [1]
چه مقالههایی؟! مقالههایی که مورد توجه استادان رشته قرار گرفتند و موجب شدند برای سخنرانی در چند همایش، جشنواره و امثال آن دعوت شوم، آن هم در کنار استادان شناختهشده و باسابقهای مانند دکتر مقصود فراستخواه (استاد تمام مؤسسه برنامهریزی آموزش عالی وزارت عتف)، دکتر رحمت الله فتّاحی (استاد تمام علم اطّلاعات و دانششناسی دانشگاه مشهد) و غیره! [2]. همچنین، مقالههایی که دو نفر از داورهای آنها، بعد از تعیین تکلیف مقاله، با من تماس گرفتند و پیشنهاد ملاقات دادند و این دوستی و ارتباط همچنان ادامه دارد.
چه طرح پژوهشیای؟! طرحی دربارۀ موضوعی مهم (اثربخشی علم و پژوهش در کشور) که از آن 6 مقالۀ علمی منتشر شد، مقالههایی که حاوی حرفهای مهمّی بودند و بازخوردهای خوبی گرفتند [1].
کتابی که پیش از این، استادانی مانند دکتر رحمتالله فتّاحی (استاد تمام دانشگاه فردوسی)، دکتر فرشاد مؤمنی (استاد تمام دانشگاه علّامه)، دکتر مرتضی کوکبی (استاد تمام دانشگاه چمران) و غیره آن را خوانده و تأیید کردهاند، همچنین، برخی انتشارات وزین کشور پیشنهاد انتشار آن را دادند امّا چون طرح پژوهشی مربوط، مورد حمایت سازمان برنامه و بودجه بوده است، اوّل باید به انتشارات همان سازمان ارائه میشد، آنها هم یکسال است که آن را پیش خود نگه داشتهاند؛ نه منتشرش میکنند و نه اجازه میدهند خودمان منتشرش کنیم!
پس از پیگیریهای فراوان، بالاخره دوستی به من گفت که «گویا صلاح نمیدانند این کتاب منتشر شود!». صحّت و سقم این قول به کنار؛ آنچه قطعی است این است که در عمل و با هر نیّتی که بوده، کتاب پیش آنها محبوس شده است!
چرا؟! چون گفتهام «به جای حرکت در مسیر اقتصادِ دانشبنیان، داریم در مسیر شبهِدانش نفتبنیان حرکت میکنیم»!
اتّفاقاً این نوع رفتار در نهادهایی که نام علم و پژوهش را یدک میکشند، اثبات ادّعای من است!
عنوان کتابم این است: از «شبهِدانشِ نفتبنیان» تا «اقتصاد دانشبنیان»!
از عنوان کتاب مشخص است که در آن، البته با استناد به شواهد، آمار و استدلالهای متعدّد، نشان دادهام که مسیری که نظام علم، آموزش و پژوهش کشور ما دارد در آن حرکت میکند، بیشتر مسیر «شبهِدانشِ نفتبنیان» است تا مسیر «اقتصاد دانشبنیان»!
البته، اصل حرف کتاب ناظر بر تغییرات و اقداماتی است که برای قرار گرفتنمان در مسیر «اقتصاد دانشبنیان» باید انجام دهیم، یعنی حتّی آن کسانی هم که اصرار دارند «نقد حتماً باید همراه با راهکار باشد»، برای جلوگیری از انتشار این کتاب بهانهای ندارند.
خب، اگر «شبهدانش نفتبنیان» نبود که در آن جلو انتشار یک کتاب علمی گرفته نمیشد!
در علم «درست و غلط» نداریم؛ «مستند و غیرمستند»، «روشمند و غیرروشمند» و «مستدل و غیرمستدل» داریم، این کتاب برآیند یک رسالۀ دکتراست که داوری شده و نمرۀ 9/19 اخذ کرده است، یک طرح پژوهشی که تکمیل، تحویل و تأیید شده است و 14 مقالۀ علمی که همگی داوری، تأیید و منتشر شدهاند، یعنی نمیتواند «غیرمستند، غیرروشمند و غیرمستدل» باشد. بالفرض اگر هم باشد، باز هم اثبات ادّعای کتاب است!
بله، ممکن است اشتباه باشد، امّا به هر حال کار علمی است و باید اجازه پیدا کند که به فضای گفتگوی علمی وارد شود و مورد نقد و گفتگو قرار گیرد؛ اگر کسانی فکر میکنند اشتباه است، میتوانند بر آن ردّیه و امثال آن بنویسند.
دستاندرکارانِ سازمان برنامه و بودجه کشور! بر اساس چه منطق و عقلانیتی جلوی انتشار کتابی را میگیرید که سازمان مطبوع خودتان پیشنهادۀ طرح پژوهشیاش را تصویب، گزارشش را تأیید و هزینهاش را پرداخت کرده است؟!
چطور میتوانید هم عنوانهای علمی و تخصصی را یدک بکشید، هم بهعنوان متخصص در مجامع علمی شرکت و سخنرانی کنید، هم از سفرۀ نظام علم و پژوهش ارتزاق کنید و هم در عین حال، جلوی انتشار یک اثر علمی را بگیرید که حاصل صرف توان و عمرگذاشتن یکی از جوانان همین سرزمین و فارغالتّحصیلان نظام آموزشی همین کشور است؟! خودتان قضاوت کنید، آیا برای حرکتدادن جامعه در مسیر اقتصاد دانشبنیان تلاش میکنید یا برای ارتزاق از «شبهدانشِ نفتبنیان» نقش بازی میکنید؟!
جناب دکتر زلفیگل! وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری ...
ادامۀ یادداشت
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
👈 خطاب به مسئولان سازمان برنامه و بودجه، وزارت عتف و تمام متولّیان نظام علم، آموزش و پژوهش کشور؛
✍️ وحید احسانی
بالاخره علم و پژوهش خوب است یا بد؟! پژوهش کنیم یا نکنیم؟! اگر پژوهش کردیم، گزارش آن را منتشر کنیم یا نکنیم؟!
حدود یک سال است که کتابم در سازمان برنامهوبودجه کشور خاک میخورد!
آن هم چه کتابی؟! کتابی که عصارۀ رسالۀ دکتری و یک طرح پژوهشی است!
چه رسالهای؟! رسالهای که از آن 8 مقالۀ علمی منتشر شد! [1]
چه مقالههایی؟! مقالههایی که مورد توجه استادان رشته قرار گرفتند و موجب شدند برای سخنرانی در چند همایش، جشنواره و امثال آن دعوت شوم، آن هم در کنار استادان شناختهشده و باسابقهای مانند دکتر مقصود فراستخواه (استاد تمام مؤسسه برنامهریزی آموزش عالی وزارت عتف)، دکتر رحمت الله فتّاحی (استاد تمام علم اطّلاعات و دانششناسی دانشگاه مشهد) و غیره! [2]. همچنین، مقالههایی که دو نفر از داورهای آنها، بعد از تعیین تکلیف مقاله، با من تماس گرفتند و پیشنهاد ملاقات دادند و این دوستی و ارتباط همچنان ادامه دارد.
چه طرح پژوهشیای؟! طرحی دربارۀ موضوعی مهم (اثربخشی علم و پژوهش در کشور) که از آن 6 مقالۀ علمی منتشر شد، مقالههایی که حاوی حرفهای مهمّی بودند و بازخوردهای خوبی گرفتند [1].
کتابی که پیش از این، استادانی مانند دکتر رحمتالله فتّاحی (استاد تمام دانشگاه فردوسی)، دکتر فرشاد مؤمنی (استاد تمام دانشگاه علّامه)، دکتر مرتضی کوکبی (استاد تمام دانشگاه چمران) و غیره آن را خوانده و تأیید کردهاند، همچنین، برخی انتشارات وزین کشور پیشنهاد انتشار آن را دادند امّا چون طرح پژوهشی مربوط، مورد حمایت سازمان برنامه و بودجه بوده است، اوّل باید به انتشارات همان سازمان ارائه میشد، آنها هم یکسال است که آن را پیش خود نگه داشتهاند؛ نه منتشرش میکنند و نه اجازه میدهند خودمان منتشرش کنیم!
پس از پیگیریهای فراوان، بالاخره دوستی به من گفت که «گویا صلاح نمیدانند این کتاب منتشر شود!». صحّت و سقم این قول به کنار؛ آنچه قطعی است این است که در عمل و با هر نیّتی که بوده، کتاب پیش آنها محبوس شده است!
چرا؟! چون گفتهام «به جای حرکت در مسیر اقتصادِ دانشبنیان، داریم در مسیر شبهِدانش نفتبنیان حرکت میکنیم»!
اتّفاقاً این نوع رفتار در نهادهایی که نام علم و پژوهش را یدک میکشند، اثبات ادّعای من است!
عنوان کتابم این است: از «شبهِدانشِ نفتبنیان» تا «اقتصاد دانشبنیان»!
از عنوان کتاب مشخص است که در آن، البته با استناد به شواهد، آمار و استدلالهای متعدّد، نشان دادهام که مسیری که نظام علم، آموزش و پژوهش کشور ما دارد در آن حرکت میکند، بیشتر مسیر «شبهِدانشِ نفتبنیان» است تا مسیر «اقتصاد دانشبنیان»!
البته، اصل حرف کتاب ناظر بر تغییرات و اقداماتی است که برای قرار گرفتنمان در مسیر «اقتصاد دانشبنیان» باید انجام دهیم، یعنی حتّی آن کسانی هم که اصرار دارند «نقد حتماً باید همراه با راهکار باشد»، برای جلوگیری از انتشار این کتاب بهانهای ندارند.
خب، اگر «شبهدانش نفتبنیان» نبود که در آن جلو انتشار یک کتاب علمی گرفته نمیشد!
در علم «درست و غلط» نداریم؛ «مستند و غیرمستند»، «روشمند و غیرروشمند» و «مستدل و غیرمستدل» داریم، این کتاب برآیند یک رسالۀ دکتراست که داوری شده و نمرۀ 9/19 اخذ کرده است، یک طرح پژوهشی که تکمیل، تحویل و تأیید شده است و 14 مقالۀ علمی که همگی داوری، تأیید و منتشر شدهاند، یعنی نمیتواند «غیرمستند، غیرروشمند و غیرمستدل» باشد. بالفرض اگر هم باشد، باز هم اثبات ادّعای کتاب است!
بله، ممکن است اشتباه باشد، امّا به هر حال کار علمی است و باید اجازه پیدا کند که به فضای گفتگوی علمی وارد شود و مورد نقد و گفتگو قرار گیرد؛ اگر کسانی فکر میکنند اشتباه است، میتوانند بر آن ردّیه و امثال آن بنویسند.
دستاندرکارانِ سازمان برنامه و بودجه کشور! بر اساس چه منطق و عقلانیتی جلوی انتشار کتابی را میگیرید که سازمان مطبوع خودتان پیشنهادۀ طرح پژوهشیاش را تصویب، گزارشش را تأیید و هزینهاش را پرداخت کرده است؟!
چطور میتوانید هم عنوانهای علمی و تخصصی را یدک بکشید، هم بهعنوان متخصص در مجامع علمی شرکت و سخنرانی کنید، هم از سفرۀ نظام علم و پژوهش ارتزاق کنید و هم در عین حال، جلوی انتشار یک اثر علمی را بگیرید که حاصل صرف توان و عمرگذاشتن یکی از جوانان همین سرزمین و فارغالتّحصیلان نظام آموزشی همین کشور است؟! خودتان قضاوت کنید، آیا برای حرکتدادن جامعه در مسیر اقتصاد دانشبنیان تلاش میکنید یا برای ارتزاق از «شبهدانشِ نفتبنیان» نقش بازی میکنید؟!
جناب دکتر زلفیگل! وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری ...
ادامۀ یادداشت
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
Forwarded from توییتر دانشگاه تهرانی ها
یکی از بد ترین بیراهه های ما این دانشگاه سازی بی حساب و کتاب و هزینه کردن برای تربیت یک ارتش لیسانسه بی سواد و بدون مهارت بوده؛ آلمان الگوی خوبیه، در ١٣ سالگی در یک امتحان سراسری همه تقسیم به ٣ گروه میشن دسته اول میرن گیمنازیوم و آماده میشن برای دانشگاه، گروه ٢ میرن Realschule و در صورت موفقیت آکادمیک امکان ورود به دانشگاه دارند. گروه ٣ میره Hauptschule و آموزش های مهارتی با کیفیت دریافت میکنند. یکی از ارکان موفقیت صنعتی و اقتصادی آلمان تکنیسین و کارگرهای ماهری هستند که با بهرهوری و کیفیت کار مثال زدنی حتی با هزینه ساعتی ٣۵-۴٠ یورو رقابت پذیر هستند.
_Ali Kolahi_
@uttweet
_Ali Kolahi_
@uttweet