تحریم علم و پژوهش به شیوه آمریکایی
مجتبی عمادی
🌟منشور بزرگ دانشگاهها (Magna Charta Universitatum)، بیانیه ای با هدف حفظ و پایداری ارزشهای اصیل دانشگاه و آموزش عالی و نگهبانی از آنها در مقابل فشارهای بیرون از دانشگاه است. اصولی که در منشور نوشته شده اند عبارت هستند از:
1. دانشگاه، نهادی مستقل در قلب جوامع است؛ جوامعی که به علل جغرافیایی و پیشینه تاریخی به شیوه های متفاوت سازمان یافته اند؛ دانشگاه از طریق پژوهش و آموزش، فرهنگ را تولید، ارزیابی و پشتیبانی می کند. پژوهش و تدریس دانشگاهی لازم است از حیث اخلاقی و عقلی مستقل از اقتدار سیاسی و قدرت اقتصادی باشد تا دانشگاه ها بتوانند نیازها و احتیاجات دنیای اطراف خود را برآورده نمایند.
2. لازم است آموزش و پژوهش در دانشگاه ها از همدیگر تفکیک ناپذیر باشند.
3. آزادی در پژوهش و آموزش، اصل پایه ای زیست دانشگاهی است؛ و حکومتها و دانشگاه ها، تا آن جا که می توانند بایستی این نیاز بنیادی را مورد خدشه قرار ندهند. با پذیرش تساهل و گفتگو، دانشگاه محیطی بهینه برای دیدار و گفتگو بین اساتید با انگیزه و دانشجویان مصمم است.
4. دانشگاه نگهبان و امانت دار سنت ارزشهای انسانی است؛ توجه دائمی آن، دست یابی به دانش جهانی است؛ برای به انجام رساندن وظیفه اش مرزهای جغرافیایی و سیاسی را در می نوردد، و نیاز بنیادین فرهنگ های گوناگون برای شناخت و تاثیر پذیری از همدیگر را مورد تایید قرار می دهد.
🌟بر اساس مواد ۱، ۲، ۵، ۷، ۱۹، ۲۱، ۲۶، ۲۷ و ۳۰ بیانیه جهانی حقوق بشر، رفتار با روحیه برادرانه، عدم اعمال تبعیض، عدم رفتار ظالمانه و تحقیر آمیز، حمایت یکسان قانونی در برابر تبعیض، حق کسب و دريافت و انتشار اطلاعات و افکار به تمام وسايل ممکن، حق شرکت در اداره عمومی کشور خود، بهره مندی افراد از آموزش عمومی و عالی، حق بهره مندی از پیشرفت علمی و فواید آن و عدم نقض حقوق مندرج در بیانیه توسط دولت های مختلف در سطح جهانی از جمله حقوق اساسی ابناء بشر است. حال با توجه به موارد بالا به نامه زیر که از مجله آمریکایی "فیزیولوژی سلولی" انتشار یافته توسط "انتشارات وایلی" در پاسخ به ارسال یک مقاله به آن مجله جهت بررسی و چاپ به مولف مسئول فرستاده شده است توجه نمایید:
"مولف محترم:
در طی پردازش معمول مقاله ارسالی شما، مشخص شده است که یک یا چند نویسنده مقاله در کشوری ساکن هستند که در حال حاضر تحت تحریم های ایالات متحده آمریکا است.
بنابراین، ما می بایست از شما بخواهیم که اعلام کنید که آیا یک یا چند نویسندۀ فهرست شده در این مقاله به وسیله یک سازمان دولتی که فعالیت اصلی دیگری را به غیر از تحقیق و / یا آموزش دارد، استخدام شده اند. لطفا همچنین اعلام کنید که آیا یکی از نویسندگان، این مقاله را به عنوان نماینده رسمی یا از طرف دولت ارسال می کند.
لطفا در اسرع وقت پاسخ دهید تا ما بتوانیم بررسی مقاله شما را ادامه دهیم.
اگر در عرض 10 روز پاسخی دریافت نکنیم، مقاله ارسالی شما حذف خواهد شد.
از کمکتان سپاسگزارم.
با احترام
مجله فیزیولوژی سلولی"
🌟متاسفانه ابعاد جنگ اقتصادی آمریکا با ایران در دولت ترامپ که با خروج غیر قانونی آمریکا از برجام و اعمال مجدد تحریم های ظالمانه و غیر انسانی همراه شده است، می رود که ابعاد دیگری را نیز در بر بگیرد. بر اساس منشور بزرگ دانشگاهها و بیانیه جهانی حقوق بشر، چنین برخوردی از سوی مجله های علمی به شدت ناقض اصول مصرح در فوق است و نشان دهنده عمق ناخشنودی از ملت بزرگ ایران است. با وجود چنین برخوردهایی که گاه به مانند نوک کوه یخی از آب بیرون می زنند، می توان دریافت که علت انتشار مقاله های مختلف در مجله های "نیچر (طبیعت)" و "ساینس (دانش)" در مورد برجسته نمودن برخی بی اخلاقی های پژوهشی رخ داده در طی روند رشد و پیشرفت علمی ایران صرفا برخواسته از نگاه دانشگاهی به مسائل ایران نبوده است.
🌟متاسفانه، به نظر می رسد نمود و حضور ایران و پژوهشگران ایرانی علیرغم فشارهای تحریمی مختلف زنگ خطر را برای برخی کشورها که سال ها در عرصه های مختلف بلامنازع بوده اند به صدا درآورده است تا علم و پژوهش را نیز مورد تحریم های ظالمانه و کاملا غیر اخلاقی قرار دهند. استانداردهای دوگانه در عصر چهارم انقلاب صنعتی، جایی ندارند و روشنی بر تاریکی غلبه می یابد.
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
مجتبی عمادی
🌟منشور بزرگ دانشگاهها (Magna Charta Universitatum)، بیانیه ای با هدف حفظ و پایداری ارزشهای اصیل دانشگاه و آموزش عالی و نگهبانی از آنها در مقابل فشارهای بیرون از دانشگاه است. اصولی که در منشور نوشته شده اند عبارت هستند از:
1. دانشگاه، نهادی مستقل در قلب جوامع است؛ جوامعی که به علل جغرافیایی و پیشینه تاریخی به شیوه های متفاوت سازمان یافته اند؛ دانشگاه از طریق پژوهش و آموزش، فرهنگ را تولید، ارزیابی و پشتیبانی می کند. پژوهش و تدریس دانشگاهی لازم است از حیث اخلاقی و عقلی مستقل از اقتدار سیاسی و قدرت اقتصادی باشد تا دانشگاه ها بتوانند نیازها و احتیاجات دنیای اطراف خود را برآورده نمایند.
2. لازم است آموزش و پژوهش در دانشگاه ها از همدیگر تفکیک ناپذیر باشند.
3. آزادی در پژوهش و آموزش، اصل پایه ای زیست دانشگاهی است؛ و حکومتها و دانشگاه ها، تا آن جا که می توانند بایستی این نیاز بنیادی را مورد خدشه قرار ندهند. با پذیرش تساهل و گفتگو، دانشگاه محیطی بهینه برای دیدار و گفتگو بین اساتید با انگیزه و دانشجویان مصمم است.
4. دانشگاه نگهبان و امانت دار سنت ارزشهای انسانی است؛ توجه دائمی آن، دست یابی به دانش جهانی است؛ برای به انجام رساندن وظیفه اش مرزهای جغرافیایی و سیاسی را در می نوردد، و نیاز بنیادین فرهنگ های گوناگون برای شناخت و تاثیر پذیری از همدیگر را مورد تایید قرار می دهد.
🌟بر اساس مواد ۱، ۲، ۵، ۷، ۱۹، ۲۱، ۲۶، ۲۷ و ۳۰ بیانیه جهانی حقوق بشر، رفتار با روحیه برادرانه، عدم اعمال تبعیض، عدم رفتار ظالمانه و تحقیر آمیز، حمایت یکسان قانونی در برابر تبعیض، حق کسب و دريافت و انتشار اطلاعات و افکار به تمام وسايل ممکن، حق شرکت در اداره عمومی کشور خود، بهره مندی افراد از آموزش عمومی و عالی، حق بهره مندی از پیشرفت علمی و فواید آن و عدم نقض حقوق مندرج در بیانیه توسط دولت های مختلف در سطح جهانی از جمله حقوق اساسی ابناء بشر است. حال با توجه به موارد بالا به نامه زیر که از مجله آمریکایی "فیزیولوژی سلولی" انتشار یافته توسط "انتشارات وایلی" در پاسخ به ارسال یک مقاله به آن مجله جهت بررسی و چاپ به مولف مسئول فرستاده شده است توجه نمایید:
"مولف محترم:
در طی پردازش معمول مقاله ارسالی شما، مشخص شده است که یک یا چند نویسنده مقاله در کشوری ساکن هستند که در حال حاضر تحت تحریم های ایالات متحده آمریکا است.
بنابراین، ما می بایست از شما بخواهیم که اعلام کنید که آیا یک یا چند نویسندۀ فهرست شده در این مقاله به وسیله یک سازمان دولتی که فعالیت اصلی دیگری را به غیر از تحقیق و / یا آموزش دارد، استخدام شده اند. لطفا همچنین اعلام کنید که آیا یکی از نویسندگان، این مقاله را به عنوان نماینده رسمی یا از طرف دولت ارسال می کند.
لطفا در اسرع وقت پاسخ دهید تا ما بتوانیم بررسی مقاله شما را ادامه دهیم.
اگر در عرض 10 روز پاسخی دریافت نکنیم، مقاله ارسالی شما حذف خواهد شد.
از کمکتان سپاسگزارم.
با احترام
مجله فیزیولوژی سلولی"
🌟متاسفانه ابعاد جنگ اقتصادی آمریکا با ایران در دولت ترامپ که با خروج غیر قانونی آمریکا از برجام و اعمال مجدد تحریم های ظالمانه و غیر انسانی همراه شده است، می رود که ابعاد دیگری را نیز در بر بگیرد. بر اساس منشور بزرگ دانشگاهها و بیانیه جهانی حقوق بشر، چنین برخوردی از سوی مجله های علمی به شدت ناقض اصول مصرح در فوق است و نشان دهنده عمق ناخشنودی از ملت بزرگ ایران است. با وجود چنین برخوردهایی که گاه به مانند نوک کوه یخی از آب بیرون می زنند، می توان دریافت که علت انتشار مقاله های مختلف در مجله های "نیچر (طبیعت)" و "ساینس (دانش)" در مورد برجسته نمودن برخی بی اخلاقی های پژوهشی رخ داده در طی روند رشد و پیشرفت علمی ایران صرفا برخواسته از نگاه دانشگاهی به مسائل ایران نبوده است.
🌟متاسفانه، به نظر می رسد نمود و حضور ایران و پژوهشگران ایرانی علیرغم فشارهای تحریمی مختلف زنگ خطر را برای برخی کشورها که سال ها در عرصه های مختلف بلامنازع بوده اند به صدا درآورده است تا علم و پژوهش را نیز مورد تحریم های ظالمانه و کاملا غیر اخلاقی قرار دهند. استانداردهای دوگانه در عصر چهارم انقلاب صنعتی، جایی ندارند و روشنی بر تاریکی غلبه می یابد.
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
Effective Research-Final2.pdf
1.6 MB
پژوهش اثر بخش چالشها و راهکارها
بهروز ترک لادانی
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان
بهروز ترک لادانی
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان
🔻 در جستجوی ارزش های آکادمیک
🔻 علی خورسندی طاسکوه (دانشگاه علامه طباطبائی)
ص1
🔸 گفته می شود، «در غیبت روح دانشگاه، فروپاشی و انحطاط دانشگاه رخ می دهد»! برداشت و درک من از این گزاره، خطر تهی شدگی دانشگاه از ارزشهایی است که بطور تاریخی خرد خودبنیاد دانشگاه بر پایه آنها شکل گرفته است. ارزشهای بنیادینی که آنها را «ارزشهای آکادمیک» می نامم. بزرگترين مساله دانشگاه امروزی اين است كه آموزش عالي ديگر فی نفسه فضیلت یا اساسا ارزش نيست! آموزش عالي شبيه كالايی می ماند كه می توان در سوپرماكت هاي زنجيره اي تولید مدرك دانشگاهی در کوچه و برزن های دور و نزدیک شهر به آن دست يافت؛ كالاي لوكسي كه می بايد خريداري گردد و به سبد خانواده اضافه شود. بنابراین، در نظامهای آموزشی نظیر کشور ما که 85 درصد آموزش عالی از بخش خصوص و بطور خاص از خانواده ها ارتزاق می شود، دانشگاهها و شعبات دانشگاهی شبیه اِیجنت هایی هستند که در صورت مطابقت با دستورالعمل ها و شرایط فرمالیسم سازمانی و اشرافیت اداری نظام متمرکز آموزش عالی(وزارتین متبوع)، مسئولیت توزیع سراسری «مدارک یخ زده» را به عهده دارند!
🔸 اما اين مساله، رنج ما فقط نيست؛ درد آموزش عالي جهان امروز ماست! دانه درشت های آموزش عالی جهان امروز نظیر بیل ریدینگز، هنری ژیرو، آلتباک، اسلاتر و لسلی، دلانتی، دیتر لنزن و دیگران هر یک به نوعی و از زبان خویش ضمن نقد گفتمان بنگاه داری آکادمیک، در سوگ احتضار ارزشهای به حاشیه رانده شده دانشگاه نشسته اند و آنرا آثار وضعی و حتمی هژمونی گفتمان سرمایه داری آکادمیک می دانند. در بستر چنین گفتمانی، دانشگاهها شبیه بنگاههایی عمل می کنند که مدیران و کنشگران اجرایی آنها همچون سوداگران و کاسبکاران بازار آزاد با استانداردها، رویه ها و نُرم های آموزش عالی برخورد می کنند. در چنین شرایطی، آموزش و تربیت انسانهای فرهیخته، مولد، پاسخگو و منتقد در محیط های دانشگاهی مورد غفلت قرار می گیرند و برنامه های آموزشی و درسی عمدتا معطوف به منحنی های بازار آزاد آموزش عالی صورت بندی می شوند و اهداف و برنامه های بسیار حیاتی تری نظیر آموزش شهروندی، تفکر انتقادی و آموزش و یادگیری اصیل به فراموشی سپرده شود.
🔸 سویه دیگر قضیه این است که نقد از دانشگاه و دانشگاهیان در اجتماعات دانشگاهی و غیردانشگاهی ما اخیرا مطلوبیت عام و خاص یافته است. پربیراهه نیست اگرگفته شود، دانشگاه ایرانی واجد مجموعه ای از ضعف ها و کژکارکردیهای سازمانی و نهادی هست. فرسایش و افول کیفیت یادگیری، بی نشاطی محیط های دانشگاهی، تجاري سازي دانش، کالایی کردن آموزش، ابزاری شدن روابط آکادمیک، اعمال نفوذ و کنترل دانشگاهها توسط افراد و نهادهای سیاسی، اجتماع استادان سهل اندیش، کلاسهای درس کم رونق، دانشجویان کم حال و گرفتار حس بی آیندگی، دانش آموخته های بیکار و پرمدعا، و ده ها مورد از این قبیل که زبانزد عام (غیرمتخصصان) و خاص (متخصصان) است. اما تازیانه های دهشتناکی که گاها بر پیکر بی روح و در حال احتضار دانشگاه ایرانی نواخته می شود، چنان بی پروا، غیرمسئولانه و یکسویه است که انگار دانشگاه در ایران فعال مایشاء است و مسبب و ملجا جمیع بی عدالتی ها و ناهنجاریهای اجتماعی است؛ توگویی با اراده ای آزاد و با خودبودگی کامل، تدارکاتچی نهادهای فرادانشگاهی است و خواستی خودبنیاد برای عدم وابستگی به مراجع قدرت و ثروت و کنترل موجود نیست!
🔸 باوجود نقدهای آتشین -گاهی احساسی، گاهی منطقی- که از گوشه و کنار آموزش عالی بر دانشگاه روا داشته می شود، غفلت از این واقعیت که «دشمنان دانشگاه ازخودراضی و نافرهیخته اند» نابخشودنی است. اما این بدین معنی نیست که دانشگاه و دانشگاهیان از نقد خودبنیاد پرهیز کنند. به نظر می رسد، نقطه تاریک (و یا تاریکترین نقطه) آموزش عالی ما حاشیه نشینی آن چیزهایی است که در قالب «روح دانشگاه» طرح بحث می شوند. نمود حقیقی این وضعیت آشوبناک به حاشیه رفتن ارزشهای بنیادینی است که ماهیت و بذرهای وجودی آموزش عالی را بنیان نهاده اند. به سخن دیگر، ناخوش احوالی امروز دانشگاه ایرانی صرفا معطوف به نقد «کارکرد» یا «هویت» نیست! بلکه مساله بنیادین، عدم «فهم» درست نهاد دانشگاه و ارزش هایی است که واجد و مولد آن است. بنابراین زمان آن رسیده و یا شاید هم دیر شده است، خود دانشگاه به عنوان یک پرابلم یا مساله طرح بحث شود، «به صدای خودش گوش فرا دهد» و ارزشهای بنیادین و به حاشیه رفته را بازخوانی و مطالبه کند!
واقعیت این است که آموزش عالی در بستر نسل های مختلف دانشگاهی واجد ارزشهای گوناگون بوده است. در این فرصت به آن دسته از ارزشهایی اشاره می شود که بیشترین توافق بین نسلی روی آنها وجود دارد.
🔻 علی خورسندی طاسکوه (دانشگاه علامه طباطبائی)
ص1
🔸 گفته می شود، «در غیبت روح دانشگاه، فروپاشی و انحطاط دانشگاه رخ می دهد»! برداشت و درک من از این گزاره، خطر تهی شدگی دانشگاه از ارزشهایی است که بطور تاریخی خرد خودبنیاد دانشگاه بر پایه آنها شکل گرفته است. ارزشهای بنیادینی که آنها را «ارزشهای آکادمیک» می نامم. بزرگترين مساله دانشگاه امروزی اين است كه آموزش عالي ديگر فی نفسه فضیلت یا اساسا ارزش نيست! آموزش عالي شبيه كالايی می ماند كه می توان در سوپرماكت هاي زنجيره اي تولید مدرك دانشگاهی در کوچه و برزن های دور و نزدیک شهر به آن دست يافت؛ كالاي لوكسي كه می بايد خريداري گردد و به سبد خانواده اضافه شود. بنابراین، در نظامهای آموزشی نظیر کشور ما که 85 درصد آموزش عالی از بخش خصوص و بطور خاص از خانواده ها ارتزاق می شود، دانشگاهها و شعبات دانشگاهی شبیه اِیجنت هایی هستند که در صورت مطابقت با دستورالعمل ها و شرایط فرمالیسم سازمانی و اشرافیت اداری نظام متمرکز آموزش عالی(وزارتین متبوع)، مسئولیت توزیع سراسری «مدارک یخ زده» را به عهده دارند!
🔸 اما اين مساله، رنج ما فقط نيست؛ درد آموزش عالي جهان امروز ماست! دانه درشت های آموزش عالی جهان امروز نظیر بیل ریدینگز، هنری ژیرو، آلتباک، اسلاتر و لسلی، دلانتی، دیتر لنزن و دیگران هر یک به نوعی و از زبان خویش ضمن نقد گفتمان بنگاه داری آکادمیک، در سوگ احتضار ارزشهای به حاشیه رانده شده دانشگاه نشسته اند و آنرا آثار وضعی و حتمی هژمونی گفتمان سرمایه داری آکادمیک می دانند. در بستر چنین گفتمانی، دانشگاهها شبیه بنگاههایی عمل می کنند که مدیران و کنشگران اجرایی آنها همچون سوداگران و کاسبکاران بازار آزاد با استانداردها، رویه ها و نُرم های آموزش عالی برخورد می کنند. در چنین شرایطی، آموزش و تربیت انسانهای فرهیخته، مولد، پاسخگو و منتقد در محیط های دانشگاهی مورد غفلت قرار می گیرند و برنامه های آموزشی و درسی عمدتا معطوف به منحنی های بازار آزاد آموزش عالی صورت بندی می شوند و اهداف و برنامه های بسیار حیاتی تری نظیر آموزش شهروندی، تفکر انتقادی و آموزش و یادگیری اصیل به فراموشی سپرده شود.
🔸 سویه دیگر قضیه این است که نقد از دانشگاه و دانشگاهیان در اجتماعات دانشگاهی و غیردانشگاهی ما اخیرا مطلوبیت عام و خاص یافته است. پربیراهه نیست اگرگفته شود، دانشگاه ایرانی واجد مجموعه ای از ضعف ها و کژکارکردیهای سازمانی و نهادی هست. فرسایش و افول کیفیت یادگیری، بی نشاطی محیط های دانشگاهی، تجاري سازي دانش، کالایی کردن آموزش، ابزاری شدن روابط آکادمیک، اعمال نفوذ و کنترل دانشگاهها توسط افراد و نهادهای سیاسی، اجتماع استادان سهل اندیش، کلاسهای درس کم رونق، دانشجویان کم حال و گرفتار حس بی آیندگی، دانش آموخته های بیکار و پرمدعا، و ده ها مورد از این قبیل که زبانزد عام (غیرمتخصصان) و خاص (متخصصان) است. اما تازیانه های دهشتناکی که گاها بر پیکر بی روح و در حال احتضار دانشگاه ایرانی نواخته می شود، چنان بی پروا، غیرمسئولانه و یکسویه است که انگار دانشگاه در ایران فعال مایشاء است و مسبب و ملجا جمیع بی عدالتی ها و ناهنجاریهای اجتماعی است؛ توگویی با اراده ای آزاد و با خودبودگی کامل، تدارکاتچی نهادهای فرادانشگاهی است و خواستی خودبنیاد برای عدم وابستگی به مراجع قدرت و ثروت و کنترل موجود نیست!
🔸 باوجود نقدهای آتشین -گاهی احساسی، گاهی منطقی- که از گوشه و کنار آموزش عالی بر دانشگاه روا داشته می شود، غفلت از این واقعیت که «دشمنان دانشگاه ازخودراضی و نافرهیخته اند» نابخشودنی است. اما این بدین معنی نیست که دانشگاه و دانشگاهیان از نقد خودبنیاد پرهیز کنند. به نظر می رسد، نقطه تاریک (و یا تاریکترین نقطه) آموزش عالی ما حاشیه نشینی آن چیزهایی است که در قالب «روح دانشگاه» طرح بحث می شوند. نمود حقیقی این وضعیت آشوبناک به حاشیه رفتن ارزشهای بنیادینی است که ماهیت و بذرهای وجودی آموزش عالی را بنیان نهاده اند. به سخن دیگر، ناخوش احوالی امروز دانشگاه ایرانی صرفا معطوف به نقد «کارکرد» یا «هویت» نیست! بلکه مساله بنیادین، عدم «فهم» درست نهاد دانشگاه و ارزش هایی است که واجد و مولد آن است. بنابراین زمان آن رسیده و یا شاید هم دیر شده است، خود دانشگاه به عنوان یک پرابلم یا مساله طرح بحث شود، «به صدای خودش گوش فرا دهد» و ارزشهای بنیادین و به حاشیه رفته را بازخوانی و مطالبه کند!
واقعیت این است که آموزش عالی در بستر نسل های مختلف دانشگاهی واجد ارزشهای گوناگون بوده است. در این فرصت به آن دسته از ارزشهایی اشاره می شود که بیشترین توافق بین نسلی روی آنها وجود دارد.
ص2
در این پارهگفتار به چهار ارزش آکادمیک بنیادین پرداخته می شود که عمدتا در دانشگاههای نسل اول و دوم مبنا و معیار بوده اند؛ در نیمگفتار ی دیگر در خصوص چهار ارزش باقیمانده نوشته خواهد شد که بیشتر مورد توافق سه نسل دوم، سوم و چهارم هستند.
🔸 حقیقت جویی؛
حقیقت جویی و نیکداشت حقیقت بطور سنتی از ارزشهای بنیادین دانشگاه است. مرجعیت پرسشگری از هر آنچه که قابلیت پرسیده شدن دارد؛ چون و چرا کردن از هرآنچه که در ذهن سوژه دانشگاهی خطور کند، بنیان حقیقت جویی است. روحیه انتقادگری و ظرفیت انتقادپذیری خمیرمایه پرسشگری است. نهاد دانشگاه اجتماع افرادی است که اگر در هیچ مساله ای میان آنها توافق وجود نداشته باشند، روی این مساله که همگی می توانند مخالف همدیگر بیندیشند و یکدیگر را نقد کنند، توافق وجود دارد. در بستر چنین وضعی از حقیقت جویی است که زیست آزاد آکادمیک در جهان پندارها و گفتارهای متضاد و متخالف معنا می گیرد. اضافه بر پرسشگری، آنچه که معیار حقیقت جویی است، پژوهشگری و آنچیزیست که یاسپرس آنرا «خودانگیختگی فکری» می داند. اما آنچیزیکه حقیقت جویی را به عنوان یک ارزش مانا محقق می سازد، پاسداری و نیکداشت پرسشگری و پژوهشگری از سوی اجتماع علمی و مراجع پشتیبان دانشگاه است. اما دانشگاه ايراني در تاریخ نود ساله خوش بسان سازمان های بروكراتيكی عمل کرده است كه هیچگاه دغدغه مند پرورش دانش آموختگانی پرسشگر، پژوهشگر و نكودارنده حقيقت نبوده است؛ بلکه تربيت تكنوكرات های ملاحظه کارِ مقومِ وضع موجود رسالت تاریخی آن بوده و در دهه های اخیر نیز تربیت و تحویل دانش آموختگان بیکار و پر مدعا به جامعه، تکلیف دستوری و سیاسی-سیاستی آن بوده است.
🔸 آزادی علمی
آزادی علمی به عنوان یک ارزش دانشگاهی ارتباط وثیقی با روح حقیقت جویی در محیط های دانشگاهی دارد. یاسپرس در اثر بی بدیل خود «ایده دانشگاه»، «آزادی علمی را اولویتی می داند که مستلزم تعهد به آموزش حقیقت است، هر چند کسی در بیرون یا درون دانشگاه بخواهد آن را محدود کند». دامنه آزادی علمی به عنوان یک ارزش دانشگاهی بسیار فراگیر و وسیع است. تجربه و تمرین آزادی علمی، هم برای استاد و هم دانشجو، از محیط کلاس درس شروع می شود. جاییکه استاد دانشگاه باید این حق را داشته باشد، چه درسی را با چه سرفصل و محتوایی و با چه روشی آموزش دهد. علاوه بر تدریس و آموزش، آزادی علمی بیانگر آزادی انتخاب مساله و موضوع پژوهش و نحوه نشر و ترویج یافته های علمی و پژوهشی است. انسان دانشگاهی حق دارد هر مساله پژوهشی را پی جویی و انجام دهد بدون اینکه مورد پیگیری و تحت کنترل و فشار فرمالیسم اداری درون دانشگاه و یا جبر سیاسی و ایدئولوژیک بیرون دانشگاه قرار گیرد. بخاطر این است که یاسپرس معتقد است دولت یا حاکمیت سیاسی باید شرایطی را فراهم کند تا پژوهش و آموزش در دانشگاه بدون اینکه «تحت کنترل احزاب سیاسی یا اجبار ایدئولوژیهای سیاسی، فلسفی یا مذهبی باشد» به سهولت محقق شود. اما ديپلماسي مبهم حاکم بر آموزش عالی ما نمي تواند آزادی علمی در دانشگاه ایرانی را به وجه شایسته تامین یا تضمین کند. دانشگاه ایرانی مستلزم آزادی آکادمیک براساس ديپلماسي درهاي باز و گشايش مسيرهاي جديد ارتباطي در حوزه آموزش عالي است. بايد اجازه داد استادان ما مستقلا و با احساس امنیت شغلی در عرصه جستجوگری های آکادمیک و پژوهش های ملی و بين المللي ورود پیدا کنند. انتظار بجا و بحق این است که استاد ایرانی برای نقد قدرت و تنقید کژکارکردی های احتمالی نهادهای جامعه (اعم از سنتی و مدرن) از تضمین آزادیهای علمی لازم و تامین امنیت حرفه ای و شغلی کافی برخوردار باشد.
🔸 فضیلت یادگیری (و علم آموزی)
فضیلت یادگیری و اصالت آموزش کارویژه نسل های اولیه دانشگاه مدرن است. فضیلت یادگیری برای آن کس که می آموزد و کسی که می آموزاند، فی حد ذاته واجد ارزش است. برآيند كلي از محیط های دانشگاهی ما این است که یادگیری و علم آموزی مستمر برای هر دو گروه مخاطب (استاد و شاگرد) فضیلت نیست (و یا کمتر فضیلت است). مشاهده شده است که در دانشگاههای برجسته جهان، میانگین مطالعه و تمرین استاد برای تدریس یک جلسه درس دو واحدی دوره دکتری بین ده تا دوازده ساعت می باشد. این در حالیست که بخش قابل توجهی از استادان دانشگاههای ما به پاورپوینت های ترمهای متوالی گذشته عادت کرده اند. از سوی دیگر، دانشجويان ما هم تواضع يادگيري ندارند. عدم تواضع يادگيري دانشجويان هم در ارتباط با مطالعه منابع درسي متنوع و هم در ارتباط با تدريس استاد و دانش و اطلاعاتي كه استاد ارائه مي دهد، مشهود است. دانشجويان ما علی رغم هوشمندی و استعداد بالایی که دارند، با فرهنگ شاگردي كردن کمتر آشنا هستند.
در این پارهگفتار به چهار ارزش آکادمیک بنیادین پرداخته می شود که عمدتا در دانشگاههای نسل اول و دوم مبنا و معیار بوده اند؛ در نیمگفتار ی دیگر در خصوص چهار ارزش باقیمانده نوشته خواهد شد که بیشتر مورد توافق سه نسل دوم، سوم و چهارم هستند.
🔸 حقیقت جویی؛
حقیقت جویی و نیکداشت حقیقت بطور سنتی از ارزشهای بنیادین دانشگاه است. مرجعیت پرسشگری از هر آنچه که قابلیت پرسیده شدن دارد؛ چون و چرا کردن از هرآنچه که در ذهن سوژه دانشگاهی خطور کند، بنیان حقیقت جویی است. روحیه انتقادگری و ظرفیت انتقادپذیری خمیرمایه پرسشگری است. نهاد دانشگاه اجتماع افرادی است که اگر در هیچ مساله ای میان آنها توافق وجود نداشته باشند، روی این مساله که همگی می توانند مخالف همدیگر بیندیشند و یکدیگر را نقد کنند، توافق وجود دارد. در بستر چنین وضعی از حقیقت جویی است که زیست آزاد آکادمیک در جهان پندارها و گفتارهای متضاد و متخالف معنا می گیرد. اضافه بر پرسشگری، آنچه که معیار حقیقت جویی است، پژوهشگری و آنچیزیست که یاسپرس آنرا «خودانگیختگی فکری» می داند. اما آنچیزیکه حقیقت جویی را به عنوان یک ارزش مانا محقق می سازد، پاسداری و نیکداشت پرسشگری و پژوهشگری از سوی اجتماع علمی و مراجع پشتیبان دانشگاه است. اما دانشگاه ايراني در تاریخ نود ساله خوش بسان سازمان های بروكراتيكی عمل کرده است كه هیچگاه دغدغه مند پرورش دانش آموختگانی پرسشگر، پژوهشگر و نكودارنده حقيقت نبوده است؛ بلکه تربيت تكنوكرات های ملاحظه کارِ مقومِ وضع موجود رسالت تاریخی آن بوده و در دهه های اخیر نیز تربیت و تحویل دانش آموختگان بیکار و پر مدعا به جامعه، تکلیف دستوری و سیاسی-سیاستی آن بوده است.
🔸 آزادی علمی
آزادی علمی به عنوان یک ارزش دانشگاهی ارتباط وثیقی با روح حقیقت جویی در محیط های دانشگاهی دارد. یاسپرس در اثر بی بدیل خود «ایده دانشگاه»، «آزادی علمی را اولویتی می داند که مستلزم تعهد به آموزش حقیقت است، هر چند کسی در بیرون یا درون دانشگاه بخواهد آن را محدود کند». دامنه آزادی علمی به عنوان یک ارزش دانشگاهی بسیار فراگیر و وسیع است. تجربه و تمرین آزادی علمی، هم برای استاد و هم دانشجو، از محیط کلاس درس شروع می شود. جاییکه استاد دانشگاه باید این حق را داشته باشد، چه درسی را با چه سرفصل و محتوایی و با چه روشی آموزش دهد. علاوه بر تدریس و آموزش، آزادی علمی بیانگر آزادی انتخاب مساله و موضوع پژوهش و نحوه نشر و ترویج یافته های علمی و پژوهشی است. انسان دانشگاهی حق دارد هر مساله پژوهشی را پی جویی و انجام دهد بدون اینکه مورد پیگیری و تحت کنترل و فشار فرمالیسم اداری درون دانشگاه و یا جبر سیاسی و ایدئولوژیک بیرون دانشگاه قرار گیرد. بخاطر این است که یاسپرس معتقد است دولت یا حاکمیت سیاسی باید شرایطی را فراهم کند تا پژوهش و آموزش در دانشگاه بدون اینکه «تحت کنترل احزاب سیاسی یا اجبار ایدئولوژیهای سیاسی، فلسفی یا مذهبی باشد» به سهولت محقق شود. اما ديپلماسي مبهم حاکم بر آموزش عالی ما نمي تواند آزادی علمی در دانشگاه ایرانی را به وجه شایسته تامین یا تضمین کند. دانشگاه ایرانی مستلزم آزادی آکادمیک براساس ديپلماسي درهاي باز و گشايش مسيرهاي جديد ارتباطي در حوزه آموزش عالي است. بايد اجازه داد استادان ما مستقلا و با احساس امنیت شغلی در عرصه جستجوگری های آکادمیک و پژوهش های ملی و بين المللي ورود پیدا کنند. انتظار بجا و بحق این است که استاد ایرانی برای نقد قدرت و تنقید کژکارکردی های احتمالی نهادهای جامعه (اعم از سنتی و مدرن) از تضمین آزادیهای علمی لازم و تامین امنیت حرفه ای و شغلی کافی برخوردار باشد.
🔸 فضیلت یادگیری (و علم آموزی)
فضیلت یادگیری و اصالت آموزش کارویژه نسل های اولیه دانشگاه مدرن است. فضیلت یادگیری برای آن کس که می آموزد و کسی که می آموزاند، فی حد ذاته واجد ارزش است. برآيند كلي از محیط های دانشگاهی ما این است که یادگیری و علم آموزی مستمر برای هر دو گروه مخاطب (استاد و شاگرد) فضیلت نیست (و یا کمتر فضیلت است). مشاهده شده است که در دانشگاههای برجسته جهان، میانگین مطالعه و تمرین استاد برای تدریس یک جلسه درس دو واحدی دوره دکتری بین ده تا دوازده ساعت می باشد. این در حالیست که بخش قابل توجهی از استادان دانشگاههای ما به پاورپوینت های ترمهای متوالی گذشته عادت کرده اند. از سوی دیگر، دانشجويان ما هم تواضع يادگيري ندارند. عدم تواضع يادگيري دانشجويان هم در ارتباط با مطالعه منابع درسي متنوع و هم در ارتباط با تدريس استاد و دانش و اطلاعاتي كه استاد ارائه مي دهد، مشهود است. دانشجويان ما علی رغم هوشمندی و استعداد بالایی که دارند، با فرهنگ شاگردي كردن کمتر آشنا هستند.
ص 3
احساس خود-اشباعي علمی و خود-دکتربینی دانشجويان دکتری بعضا در ترمهای اولیه قابل مشاهده است. کیفیت و عمق نسبتا پایین دانش تخصصي دانشجویان تحصیلات تکمیلی ما عمدتا در طرحنامه ها و رساله هاي آموزشی آشکار است! اگرچه با نمره های عالی و یا بسیار خوب فارغ التحصیل می شوند (مساله ای که به آن «تورم نمره» اطلاق می کنیم)، ولی دانش اصیل تولید نمی کنند. نکته مهم تر اینکه مهارت شنيدن و جسارت پرسشگری از مرزهای ناشناخته دانش در دانشجويان قوی نیست. بخش بزرگي از دانشجويان در روياهاي بيرون از محيط كلاس درس سير مي كنند و در كلاس های درس بعضا حضور فيزيكي دارند. فقدان تشنگي برای پرسشگری و يادگيري بیشتر، انگيزه تدريس با كيفيت و اثربخش را از استاد مي گيرد. استادان ما هم ذوق و شوق کمتری براي مطالعه و تامل و توغل بيشتر و تدريس براساس منابع متفاوت دارند. بنابراین مقاومت در برابر یادگیری (عمدتا از سوی دانشجویان) و استقامت در برابر تدريس اثربخش (از جانب استادان) خاصیت محیط های آموزشی و یادگیری ما شده است. اين مساله به دانشگاههاي دولتي و غيردولتي داراي اعتبار پايين محدود نمی شود؛ بلكه محیط های آموزشی دانشگاههاي به ظاهر سطح یک كشور هم از اين مساله رنج مي برند.
🔸 استقلال دانشگاهی
اگرچه امروزه در ادبیات مربوط به استقلال دانشگاهی ازانواع آن نظیر سازمانی، علمی، مالی و پرسنلی بحث به میان می آید، اما استقلال دانشگاهی قبل از اینکه یک امر سیاستی و یا رویکرد مدیریتی باشد، یک ارزش بنیادین است. دولتها به طور طبیعی در بخشهایی از جامعه که محل تولید و انباشت مؤلفه های بنیادین نظیر «دانش» و «قدرت» است، حضور فعال تر و هدفمندتری دارند. حضور دولتها در نظامهای آموزشی دموکراتیک عمدتا غیرمستقیم، ارشادی و با هدفِ تسهیل شرایط و زیرساختهای قانونی و حقوقی است. اما حضور دولتمردان در نظامهای متمرکز و کمتر دموکراتیک، مستقیم و دستوری است. باوجوداین، هنگامی که بُعد سیاسی آموزش عالی مطرح است، دولتها در غیرمتمرکزترین سیستمهای آموزشی نیز دستورجلسههای ویژهای برای مدیریت دانشگاهها دارند. واقعیت این است که میل به سهم حداکثری دولت های مختلف ایران در سیاستگذاری های آموزش عالی از ویژگیهای آشکار حکمرانی دانشگاه ایرانی است. این امر، در اصل و اساس، با ارزش استقلال سازمانی دانشگاه در تضاد است. اگرچه، عوامل امتناع استقلال دانشگاهی مطلوب در دانشگاه ایرانی پیچیده، چندعاملی و در پارهای مواقع ناشناخته و مبهم است، اما وجود حساسیتهای غیرآکادمیک، تکثر حضور نیروهای غیرآکادمیک در اتمسفر آموزش عالی و قدرت بازدارندگی آنها، آشفتگی فلسفی و ضعف معرفتی نهاد دانشگاه و نیز چالش تاریخی هویت و آشفتگی کارکرد از موانع جدی و نرم پاسداشت ارزش استقلال دانشگاهی در دانشگاه ایرانی است.
ادامه دارد.....
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
احساس خود-اشباعي علمی و خود-دکتربینی دانشجويان دکتری بعضا در ترمهای اولیه قابل مشاهده است. کیفیت و عمق نسبتا پایین دانش تخصصي دانشجویان تحصیلات تکمیلی ما عمدتا در طرحنامه ها و رساله هاي آموزشی آشکار است! اگرچه با نمره های عالی و یا بسیار خوب فارغ التحصیل می شوند (مساله ای که به آن «تورم نمره» اطلاق می کنیم)، ولی دانش اصیل تولید نمی کنند. نکته مهم تر اینکه مهارت شنيدن و جسارت پرسشگری از مرزهای ناشناخته دانش در دانشجويان قوی نیست. بخش بزرگي از دانشجويان در روياهاي بيرون از محيط كلاس درس سير مي كنند و در كلاس های درس بعضا حضور فيزيكي دارند. فقدان تشنگي برای پرسشگری و يادگيري بیشتر، انگيزه تدريس با كيفيت و اثربخش را از استاد مي گيرد. استادان ما هم ذوق و شوق کمتری براي مطالعه و تامل و توغل بيشتر و تدريس براساس منابع متفاوت دارند. بنابراین مقاومت در برابر یادگیری (عمدتا از سوی دانشجویان) و استقامت در برابر تدريس اثربخش (از جانب استادان) خاصیت محیط های آموزشی و یادگیری ما شده است. اين مساله به دانشگاههاي دولتي و غيردولتي داراي اعتبار پايين محدود نمی شود؛ بلكه محیط های آموزشی دانشگاههاي به ظاهر سطح یک كشور هم از اين مساله رنج مي برند.
🔸 استقلال دانشگاهی
اگرچه امروزه در ادبیات مربوط به استقلال دانشگاهی ازانواع آن نظیر سازمانی، علمی، مالی و پرسنلی بحث به میان می آید، اما استقلال دانشگاهی قبل از اینکه یک امر سیاستی و یا رویکرد مدیریتی باشد، یک ارزش بنیادین است. دولتها به طور طبیعی در بخشهایی از جامعه که محل تولید و انباشت مؤلفه های بنیادین نظیر «دانش» و «قدرت» است، حضور فعال تر و هدفمندتری دارند. حضور دولتها در نظامهای آموزشی دموکراتیک عمدتا غیرمستقیم، ارشادی و با هدفِ تسهیل شرایط و زیرساختهای قانونی و حقوقی است. اما حضور دولتمردان در نظامهای متمرکز و کمتر دموکراتیک، مستقیم و دستوری است. باوجوداین، هنگامی که بُعد سیاسی آموزش عالی مطرح است، دولتها در غیرمتمرکزترین سیستمهای آموزشی نیز دستورجلسههای ویژهای برای مدیریت دانشگاهها دارند. واقعیت این است که میل به سهم حداکثری دولت های مختلف ایران در سیاستگذاری های آموزش عالی از ویژگیهای آشکار حکمرانی دانشگاه ایرانی است. این امر، در اصل و اساس، با ارزش استقلال سازمانی دانشگاه در تضاد است. اگرچه، عوامل امتناع استقلال دانشگاهی مطلوب در دانشگاه ایرانی پیچیده، چندعاملی و در پارهای مواقع ناشناخته و مبهم است، اما وجود حساسیتهای غیرآکادمیک، تکثر حضور نیروهای غیرآکادمیک در اتمسفر آموزش عالی و قدرت بازدارندگی آنها، آشفتگی فلسفی و ضعف معرفتی نهاد دانشگاه و نیز چالش تاریخی هویت و آشفتگی کارکرد از موانع جدی و نرم پاسداشت ارزش استقلال دانشگاهی در دانشگاه ایرانی است.
ادامه دارد.....
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
نقدی بر یادداشت "مجتبی عمادی" با عنوان "تحریم علم و پژوهش به شیوه آمریکایی" :
✍️حجت محمودی
علت اینکه بلافاصله دست به قلم شدم، این تفکر را برای جامعه دانشگاهی خطرناک می دانم که خود را از علت بودن مبرا ساخته و معلول را تبرئه نماید، طبق نظریه اسناد، Attribution Theory که اشاره دارد به نسبت دادن دلایل شکست ها یا موفقیت ها به علل و عوامل مختلف، در این یادداشت، علت رد مقالات ایرانی و علت شناخته شدن ایران به عنوان یکی از سه کشور متقلب جهان در کنار چین و هند را "تحریم های آمریکا" عنوان کرده است، طبق نظریه اسناد، این نگاه علت پدیده ای را "بیرونی"، "خارج از کنترل" و "پایدار و باثبات" می داند، و لذا نه تنها جامعه دانشگاهی را تبرئه می کند، بلکه امکان هر نوع تکراری را نیز محتمل می دارد.
با این حال اگر مروری بر تاریخچه تقلب علمی در ایران داشته باشیم، خواهیم دید که حتی در زمان رئیس جمهورانی که تقریبا فضای بین المللی محبوبی را داشتند، و شدت تحریم به این منوال نبود، باز تقلب علمی در ایران وجود داشته و بسیاری از مقالات ریترکت شده مربوط به آن دوران می باشند، همچنین اخیرا، متعاقب با افزایش تحریم ها، انتشارات بسیاری به صراحت اعلام کرده اند که ما با آزادی عقیده و چاپ مقالات دانشجویان مشکلی نخواهیم داشت، برای نمونه:
In the US, OFAC has used new laws to target certain Iranian nationals, including Iranian government employees (but not Iranian universities) that are deemed to be engaged in or supporting the potential development of weapons technologies or supporting the government-owned energy industry.
همانطور که ملاحظه می فرمایید این حساسیت ها صرفا مربوط به کارکنان ارگان های رسمی خاص دولتی و برخی افراد یا سازمان های موجود در لیست تحریم های آمریکا می باشد، به خوبی هویداست که کشوری مثل آمریکا، بهتر از خود ما فهمیده است که ریشه تقلب های علمی، علم ناباوری در سیستم کلان می باشد، و کشوری که به علم و کارکردهای آن باور نداشته باشد، می تواند بسیاری از اخلاقیات جهان شمول را نقض کند، اما وقتی ما علت را نه در خودمان، بلکه در بیرون از خود جستجو می کنیم، این تفکر، به مراتب خطرناک تر از خود تقلب می باشد!
در همین چند ماه اخیر، مقالات بسیاری از دوستان "مستقل" من در مجلات بسیار معتبر پذیرفته و حتی چاپ شده اند! لذا نباید تعمیم بدهیم که "علت رد مقالات ما می تواند کدورت علمی باشد"، طبیعتا ما به عنوان یک دانشگاهی باید خرسند باشیم که انتشارات علمی نسبت به اصیل ماندن تحقیقات علمی متعهد هستند و نمی خواهند آن را با سیاست گل آلود کنند، تفکر ما هم به عنوان افراد دانشگاهی باید اصیل و غیر سو دار باقی بماند، تا بتوانیم ریشه های رشد تقلب علمی در ایران را در خودمان جستجو کنیم. سخن آخر اینکه، باز بازمی گردم به نظریه اسناد، که برای حل هر بحران و مساله ای، دلیل و علت را باید در عملکرد خودمان جویا شویم تا بتوانیم برای آن راه حل و علاجی پیدا کنیم، غافل نباشیم که عده ی کثیری در کمین نشسته اند تا علت ریترکت مقالات خودشان را "کدورت آمریکایی" قلمداد کنند! و این یعنی باتلاق تقلب.
https://www.elsevier.com/connect/trade-sanctions-against-iran-affect-publishers
✍️حجت محمودی
علت اینکه بلافاصله دست به قلم شدم، این تفکر را برای جامعه دانشگاهی خطرناک می دانم که خود را از علت بودن مبرا ساخته و معلول را تبرئه نماید، طبق نظریه اسناد، Attribution Theory که اشاره دارد به نسبت دادن دلایل شکست ها یا موفقیت ها به علل و عوامل مختلف، در این یادداشت، علت رد مقالات ایرانی و علت شناخته شدن ایران به عنوان یکی از سه کشور متقلب جهان در کنار چین و هند را "تحریم های آمریکا" عنوان کرده است، طبق نظریه اسناد، این نگاه علت پدیده ای را "بیرونی"، "خارج از کنترل" و "پایدار و باثبات" می داند، و لذا نه تنها جامعه دانشگاهی را تبرئه می کند، بلکه امکان هر نوع تکراری را نیز محتمل می دارد.
با این حال اگر مروری بر تاریخچه تقلب علمی در ایران داشته باشیم، خواهیم دید که حتی در زمان رئیس جمهورانی که تقریبا فضای بین المللی محبوبی را داشتند، و شدت تحریم به این منوال نبود، باز تقلب علمی در ایران وجود داشته و بسیاری از مقالات ریترکت شده مربوط به آن دوران می باشند، همچنین اخیرا، متعاقب با افزایش تحریم ها، انتشارات بسیاری به صراحت اعلام کرده اند که ما با آزادی عقیده و چاپ مقالات دانشجویان مشکلی نخواهیم داشت، برای نمونه:
In the US, OFAC has used new laws to target certain Iranian nationals, including Iranian government employees (but not Iranian universities) that are deemed to be engaged in or supporting the potential development of weapons technologies or supporting the government-owned energy industry.
همانطور که ملاحظه می فرمایید این حساسیت ها صرفا مربوط به کارکنان ارگان های رسمی خاص دولتی و برخی افراد یا سازمان های موجود در لیست تحریم های آمریکا می باشد، به خوبی هویداست که کشوری مثل آمریکا، بهتر از خود ما فهمیده است که ریشه تقلب های علمی، علم ناباوری در سیستم کلان می باشد، و کشوری که به علم و کارکردهای آن باور نداشته باشد، می تواند بسیاری از اخلاقیات جهان شمول را نقض کند، اما وقتی ما علت را نه در خودمان، بلکه در بیرون از خود جستجو می کنیم، این تفکر، به مراتب خطرناک تر از خود تقلب می باشد!
در همین چند ماه اخیر، مقالات بسیاری از دوستان "مستقل" من در مجلات بسیار معتبر پذیرفته و حتی چاپ شده اند! لذا نباید تعمیم بدهیم که "علت رد مقالات ما می تواند کدورت علمی باشد"، طبیعتا ما به عنوان یک دانشگاهی باید خرسند باشیم که انتشارات علمی نسبت به اصیل ماندن تحقیقات علمی متعهد هستند و نمی خواهند آن را با سیاست گل آلود کنند، تفکر ما هم به عنوان افراد دانشگاهی باید اصیل و غیر سو دار باقی بماند، تا بتوانیم ریشه های رشد تقلب علمی در ایران را در خودمان جستجو کنیم. سخن آخر اینکه، باز بازمی گردم به نظریه اسناد، که برای حل هر بحران و مساله ای، دلیل و علت را باید در عملکرد خودمان جویا شویم تا بتوانیم برای آن راه حل و علاجی پیدا کنیم، غافل نباشیم که عده ی کثیری در کمین نشسته اند تا علت ریترکت مقالات خودشان را "کدورت آمریکایی" قلمداد کنند! و این یعنی باتلاق تقلب.
https://www.elsevier.com/connect/trade-sanctions-against-iran-affect-publishers
✅ ۱۰۰ هزار دکتر بیکار تا سال ۱۴۰۰
📌ورزشگاه آزادی دیگری بسازید !
ماشین تولید «دکتر» در کشورمان با شتابی عجیب در حال تولید است، تا جایی که میشود با حسابی سرانگشتی دریافت طی چند سال آینده با خیل عظیم دانش آموختگان بیکار دکتری مواجه خواهیم بود.
این دورنمای وضعیتی است که مسئولان ترسیم میکنند. مسئولانی که اذعان دارند روند آموزش عالی در کشورمان به غایت پر اشکال است تا جایی که با هزینههای فراوان به تربیت و آموزش متخصصانی در بالاترین سطح آموزش عالی مشغولیم که ظرفیتی برای به کارگیری ایشان وجود ندارد.
وضعیتی که اگر در یک فرایند ماشینی رقم بخورد هم جای تعجب دارد، چه برسد به رقم خوردن آن در نظام آموزش عالی. نظامی که ظاهرا در آن مقطع دکتری تنها یک بخش دیگر بوده که به تولید انبوه رسیده و به ماشین آموزش عالی افزوده شده تا محصولاتی با کیفیت بالاتر تحویل دهد. محصولاتی گران قیمت که مهم نیست تقاضا برایشان وجود دارد یا خیر.
واقعیت تلخی که شریعتی نیاسر، معاون وزیر علوم نتیجه آن را این گونه توضیح میدهد: «به طور طبیعی دانش آموختگان دکتری آینده شغلی خود را در دانشگاه میبینند، این در حالی است که در بهترین حالت بین پنج تا ۶ هزار نفر از ۲۰ هزار شرکت کننده دارای مدرک دکتری، جذب دانشگاه میشوند و این موضوع به این معناست که سالانه ۱۵ هزار فارغ التحصیل دکتری بیکار تحویل جامعه میدهیم در شرایطی که جای مناسبی برای اشتغال آنها نداریم.»
اظهار نظری که البته ابتدای امسال بیان شده و ویرایشهای بعدی آن، کمی متفاوت است؛ «در مقطع دکتری، ۱۰۰ هزار دانشجوی دکتری مشغول به تحصیل هستند که از این تعداد چهار هزار نفر جذب دانشگاه شدهاند.» (همان مقام - دی ماه ۹۷ - مراسم تجلیل از دانشجویان ممتاز دانشگاه علم و صنعت)
شرایطی که موجب شده شمار دانش آموختگان بیکار دکتری در کشور در ۵ سال اخیر، ۷ برابر شود. این را احمدرضا پیشبین، سرپرست معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه جامع علمی کاربردی میگوید تا تاکید کند که این روند نیازمند اصلاح است. روندی که البته میدانیم شتاب گرفته و به اینجا رسیده که ظرفیت پذیرش دکتری (دولتی و آزاد) در سال جاری، ۲۴ تا ۲۶ هزار نفر بوده است!
اعداد و ارقامی که اگر همه آنها را کنار هم قرار دهیم، به دورنمایی عجیب و حتی شوک آور خواهیم رسید؛ دورنمایی که برای سال ۱۴۰۰، حتی از یکصد هزار دانش آموخته دکتری بیکار نیز فراتر میرود چراکه سالانه حدود ۲۰ هزار دکتر بیکار به جامعه افزوده میشود و هم اکنون نیز همین میزان دکتر بیکار داریم.
خیل بیکارانی که شمارشان از ظرفیت ورزشگاه بزرگ آزادی نیز افزون است، آن هم به شرطی که روند افزایش ظرفیت دکتری در وضعیت امسال متوقف بماند و به مانند سالهای گذشته رشد نکند.
منبع: مجمع فعالان اقتصادی
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
📌ورزشگاه آزادی دیگری بسازید !
ماشین تولید «دکتر» در کشورمان با شتابی عجیب در حال تولید است، تا جایی که میشود با حسابی سرانگشتی دریافت طی چند سال آینده با خیل عظیم دانش آموختگان بیکار دکتری مواجه خواهیم بود.
این دورنمای وضعیتی است که مسئولان ترسیم میکنند. مسئولانی که اذعان دارند روند آموزش عالی در کشورمان به غایت پر اشکال است تا جایی که با هزینههای فراوان به تربیت و آموزش متخصصانی در بالاترین سطح آموزش عالی مشغولیم که ظرفیتی برای به کارگیری ایشان وجود ندارد.
وضعیتی که اگر در یک فرایند ماشینی رقم بخورد هم جای تعجب دارد، چه برسد به رقم خوردن آن در نظام آموزش عالی. نظامی که ظاهرا در آن مقطع دکتری تنها یک بخش دیگر بوده که به تولید انبوه رسیده و به ماشین آموزش عالی افزوده شده تا محصولاتی با کیفیت بالاتر تحویل دهد. محصولاتی گران قیمت که مهم نیست تقاضا برایشان وجود دارد یا خیر.
واقعیت تلخی که شریعتی نیاسر، معاون وزیر علوم نتیجه آن را این گونه توضیح میدهد: «به طور طبیعی دانش آموختگان دکتری آینده شغلی خود را در دانشگاه میبینند، این در حالی است که در بهترین حالت بین پنج تا ۶ هزار نفر از ۲۰ هزار شرکت کننده دارای مدرک دکتری، جذب دانشگاه میشوند و این موضوع به این معناست که سالانه ۱۵ هزار فارغ التحصیل دکتری بیکار تحویل جامعه میدهیم در شرایطی که جای مناسبی برای اشتغال آنها نداریم.»
اظهار نظری که البته ابتدای امسال بیان شده و ویرایشهای بعدی آن، کمی متفاوت است؛ «در مقطع دکتری، ۱۰۰ هزار دانشجوی دکتری مشغول به تحصیل هستند که از این تعداد چهار هزار نفر جذب دانشگاه شدهاند.» (همان مقام - دی ماه ۹۷ - مراسم تجلیل از دانشجویان ممتاز دانشگاه علم و صنعت)
شرایطی که موجب شده شمار دانش آموختگان بیکار دکتری در کشور در ۵ سال اخیر، ۷ برابر شود. این را احمدرضا پیشبین، سرپرست معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه جامع علمی کاربردی میگوید تا تاکید کند که این روند نیازمند اصلاح است. روندی که البته میدانیم شتاب گرفته و به اینجا رسیده که ظرفیت پذیرش دکتری (دولتی و آزاد) در سال جاری، ۲۴ تا ۲۶ هزار نفر بوده است!
اعداد و ارقامی که اگر همه آنها را کنار هم قرار دهیم، به دورنمایی عجیب و حتی شوک آور خواهیم رسید؛ دورنمایی که برای سال ۱۴۰۰، حتی از یکصد هزار دانش آموخته دکتری بیکار نیز فراتر میرود چراکه سالانه حدود ۲۰ هزار دکتر بیکار به جامعه افزوده میشود و هم اکنون نیز همین میزان دکتر بیکار داریم.
خیل بیکارانی که شمارشان از ظرفیت ورزشگاه بزرگ آزادی نیز افزون است، آن هم به شرطی که روند افزایش ظرفیت دکتری در وضعیت امسال متوقف بماند و به مانند سالهای گذشته رشد نکند.
منبع: مجمع فعالان اقتصادی
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
دانشگاه به مثابه «فست فود»
✅دوشنبه همین هفته ناگهان به سرم زد و تصمیم گرفتم از بیمارانم شغلشان را بپرسم.
اتفاق غیر منتظره ای نیفتاد ولی یک موضوع جالب توجهم را جلب کرد:چهار نفر از مراجعه کنندگان آن روز،خودشان را "استاد دانشگاه"معرفی کردند.یک نفر از آنها ۲۸ سال داشت! او عملاً بیکار بود اما در دانشگاه آزاد ....چهار واحد ،آنهم در روزهای پنج شنبه تدریس میکرد.
دیگری ۶۱ ساله و بازنشسته جهاد کشاورزی بود.او هم حین خدمت ،فوق لیسانس گرفته بود الان به خاطر گرانی مایحتاج،علاوه بر کار پاره وقت در آژانس،"درخواست " تدریس در یک واحد دانشگاهی کرده بود و می گفت ظاهراً با درخواستش موافقت شده است.به آن دو نفر دیگر به خاطر اطاله کلام کاری ندارم.
1️⃣سالهاست که ماشین تولید دانشجو - استاد در کشور ما،به روش "زیراکسی"عمل می کند و دیگر حتی جوهر دستگاه را هم عوض نمی کنند و نمونه های "پرینت"شده و کم رنگ بسیاری ،آن هم روزانه به جامعه تزریق می شود.این فارغ التحصیلان،به امید یافتن کاری آسوده و کم دردسر،در یکی از هزاران واحد دانشگاهی!! کشور ثبت نام می کنند و بلافاصله خودشان را دانشجو یا دانش پژوه دوره های عالی می بینند.
دانشگاه آزاد با هزاران شعبه! دانشگاه پیام نور،علمی کاربردی،پردیس،دانشگاه مفید،مالک اشتر،امام حسین،امام صادق،تربیت مدرس،...همه اینها در امر تولید "استاد" علاوه بر دانشجو،نیز فعالند.میتوان ثبت نام کرد،فوق لیسانس و دکتری گرفت،سر کلاس درس هم نیازی به حضور نیست چرا که اساتید برای جلب مشتری و کسب رضایت آنها،ملزم به دادن نمره هستند و می دانید که معضل پایان نامه مدت هاست که در سوپر مارکت ها و اغذیه فروشی ها حل شده و با پرداخت یک وجه اندک،می توان در هر زمینه ای پایان نامه مهمی ترتیب داد و معلوم است که دفاع هم نمی خواهد! .اصلاً آن را ثبت ISI هم بفرمایید! مگر کسی می تواند خرده بگیرد؟!
در سطح دانش آموزی هم کمابیش شاهد افول شدید تحصیلی در مدارس هستیم و علت هم مشخص است! فقدان انگیزه،و از میان رفتن حس رقابت موجب شده تا شب های امتحان،بسیاری از جوانان نورسته منتظر بار گذاری سوالات امتحانِ فردا روی سایت یا کانال تلگرامی ..باشند و فردا بی دغدغه و دست در جیب سر امتحان حاضر شوند.
می ماند چند رشته "فعلاً" روی بورس مانند پزشکی و ...
که البته در مورد آنها هم به لحاظ اعمال سهمیه ها و دانشکده های فراوان کوچک و بزرگ، قبولی با رتبه های عجیب و غریب و نیز تاسیس واحدهای پولی و غیر انتفاعی و سیاحتی و ....آینده ای کاملاً مبهم دارند.
2️⃣به نظر شما اگر مردم ژاپن و آلمان،پس از له و لورده شدن در جنگ جهانی،رو به سوی مدرک سازی و استاد پروری فانتزی و جعلی می آوردند،چنین آینده درخشانی در ذهن نسل قبلی آنها قابل تصور بود؟
آیا کارخانجات تویوتا و میتسوبیشی و هوندا و بنز و و زیمنس و...ساخته و پرداخته خیل عظیم دانش آموختگان "مقاله پرور" ژاپن و آلمان بود؟
وقتی نهادهای متولی،به آمار مقالات تولید شده ،توجهی بیش از حد می کنند و آن را معیار شتاب علمی در نظر می گیرند،طبعا علم و دانش در کشور ما همچون اغذیه فروشی های جدید "بگیر و ببر" حالتی فست فودی به خودش می گیرد و دیگر نمی توان از آن انتظار کیفیت و دقت داشت.
در چنین جامعه ای است که فوق لیسانس کامپیوتر،معنای یک واژه ساده یا یک قطعه پیش پا افتاده از کامپیوتر را نمی داند و فارغ التحصیل رشته تاریخ نام "ایرج افشار" را نشنیده و طبعاً مدرک لوله کرده در دست،به دنبال استخدام در یک شرکت،به عنوان منشی و یا حتی سرایدار است.
به قول شیخ اجل (گرچه این "تحصیلکردگان "فقط در بخش کوچکی از ماجرا مقصرند) اما:
"ای هنرها نهاده بر کف دست
عیب ها بر گرفته زیر بغل"
"تا چه خواهی خریدن ای مغرور
روز درماندگی به سیم دغل"
استاد فارغ التحصیل در چنین مکانیسمی،در وهله اول دغدغه نان دارد و طبعا به دنبال راضی کردن مافوق است.فقدان سواد کافی و تولید انبوه فعلی،موجب کاهش ارج و قرب و جایگاه اجتماعی اساتید می شود و عادی سازی از یک شخصیت کاملا موثر و کنشگر در جامعه،موجب رکود و عقب ماندگی خواهد شد.
به نظر شما اگر بمب اتمی بر شهرهای ما فرود می آمد اما سرمایه های اجتماعی ،انسانی خود را اینطور قربانی و بی خاصیت نمی کردیم،وضعیتمان بهتر از الان نبود؟
بهروز -صادقی...اسفند ۹۷
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
✅دوشنبه همین هفته ناگهان به سرم زد و تصمیم گرفتم از بیمارانم شغلشان را بپرسم.
اتفاق غیر منتظره ای نیفتاد ولی یک موضوع جالب توجهم را جلب کرد:چهار نفر از مراجعه کنندگان آن روز،خودشان را "استاد دانشگاه"معرفی کردند.یک نفر از آنها ۲۸ سال داشت! او عملاً بیکار بود اما در دانشگاه آزاد ....چهار واحد ،آنهم در روزهای پنج شنبه تدریس میکرد.
دیگری ۶۱ ساله و بازنشسته جهاد کشاورزی بود.او هم حین خدمت ،فوق لیسانس گرفته بود الان به خاطر گرانی مایحتاج،علاوه بر کار پاره وقت در آژانس،"درخواست " تدریس در یک واحد دانشگاهی کرده بود و می گفت ظاهراً با درخواستش موافقت شده است.به آن دو نفر دیگر به خاطر اطاله کلام کاری ندارم.
1️⃣سالهاست که ماشین تولید دانشجو - استاد در کشور ما،به روش "زیراکسی"عمل می کند و دیگر حتی جوهر دستگاه را هم عوض نمی کنند و نمونه های "پرینت"شده و کم رنگ بسیاری ،آن هم روزانه به جامعه تزریق می شود.این فارغ التحصیلان،به امید یافتن کاری آسوده و کم دردسر،در یکی از هزاران واحد دانشگاهی!! کشور ثبت نام می کنند و بلافاصله خودشان را دانشجو یا دانش پژوه دوره های عالی می بینند.
دانشگاه آزاد با هزاران شعبه! دانشگاه پیام نور،علمی کاربردی،پردیس،دانشگاه مفید،مالک اشتر،امام حسین،امام صادق،تربیت مدرس،...همه اینها در امر تولید "استاد" علاوه بر دانشجو،نیز فعالند.میتوان ثبت نام کرد،فوق لیسانس و دکتری گرفت،سر کلاس درس هم نیازی به حضور نیست چرا که اساتید برای جلب مشتری و کسب رضایت آنها،ملزم به دادن نمره هستند و می دانید که معضل پایان نامه مدت هاست که در سوپر مارکت ها و اغذیه فروشی ها حل شده و با پرداخت یک وجه اندک،می توان در هر زمینه ای پایان نامه مهمی ترتیب داد و معلوم است که دفاع هم نمی خواهد! .اصلاً آن را ثبت ISI هم بفرمایید! مگر کسی می تواند خرده بگیرد؟!
در سطح دانش آموزی هم کمابیش شاهد افول شدید تحصیلی در مدارس هستیم و علت هم مشخص است! فقدان انگیزه،و از میان رفتن حس رقابت موجب شده تا شب های امتحان،بسیاری از جوانان نورسته منتظر بار گذاری سوالات امتحانِ فردا روی سایت یا کانال تلگرامی ..باشند و فردا بی دغدغه و دست در جیب سر امتحان حاضر شوند.
می ماند چند رشته "فعلاً" روی بورس مانند پزشکی و ...
که البته در مورد آنها هم به لحاظ اعمال سهمیه ها و دانشکده های فراوان کوچک و بزرگ، قبولی با رتبه های عجیب و غریب و نیز تاسیس واحدهای پولی و غیر انتفاعی و سیاحتی و ....آینده ای کاملاً مبهم دارند.
2️⃣به نظر شما اگر مردم ژاپن و آلمان،پس از له و لورده شدن در جنگ جهانی،رو به سوی مدرک سازی و استاد پروری فانتزی و جعلی می آوردند،چنین آینده درخشانی در ذهن نسل قبلی آنها قابل تصور بود؟
آیا کارخانجات تویوتا و میتسوبیشی و هوندا و بنز و و زیمنس و...ساخته و پرداخته خیل عظیم دانش آموختگان "مقاله پرور" ژاپن و آلمان بود؟
وقتی نهادهای متولی،به آمار مقالات تولید شده ،توجهی بیش از حد می کنند و آن را معیار شتاب علمی در نظر می گیرند،طبعا علم و دانش در کشور ما همچون اغذیه فروشی های جدید "بگیر و ببر" حالتی فست فودی به خودش می گیرد و دیگر نمی توان از آن انتظار کیفیت و دقت داشت.
در چنین جامعه ای است که فوق لیسانس کامپیوتر،معنای یک واژه ساده یا یک قطعه پیش پا افتاده از کامپیوتر را نمی داند و فارغ التحصیل رشته تاریخ نام "ایرج افشار" را نشنیده و طبعاً مدرک لوله کرده در دست،به دنبال استخدام در یک شرکت،به عنوان منشی و یا حتی سرایدار است.
به قول شیخ اجل (گرچه این "تحصیلکردگان "فقط در بخش کوچکی از ماجرا مقصرند) اما:
"ای هنرها نهاده بر کف دست
عیب ها بر گرفته زیر بغل"
"تا چه خواهی خریدن ای مغرور
روز درماندگی به سیم دغل"
استاد فارغ التحصیل در چنین مکانیسمی،در وهله اول دغدغه نان دارد و طبعا به دنبال راضی کردن مافوق است.فقدان سواد کافی و تولید انبوه فعلی،موجب کاهش ارج و قرب و جایگاه اجتماعی اساتید می شود و عادی سازی از یک شخصیت کاملا موثر و کنشگر در جامعه،موجب رکود و عقب ماندگی خواهد شد.
به نظر شما اگر بمب اتمی بر شهرهای ما فرود می آمد اما سرمایه های اجتماعی ،انسانی خود را اینطور قربانی و بی خاصیت نمی کردیم،وضعیتمان بهتر از الان نبود؟
بهروز -صادقی...اسفند ۹۷
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
🔻 نولیبرالیسم دانشگاهی: مقدمهای بر اقتصاد سیاسی آموزش عالی در ایرانِ پس از انقلاب
🔻 نشریهی گفتگو؛ شمارهی ۷۹؛ اسفند ۹۷؛ ویژهنامهی «پیرامون دانشگاه»
🔻 حسام سلامت
از متن:
🌟...اقتصاد نظام دانشگاهی ایران در سالهای اخیر، مشخصاً از اوایل دهۀ 90 بدینسو، با شتابی روزافزون دستخوش تحول شده است. این تحول از منطقی پیروی میکند که در همین ابتدای کار مایلم آن را «نولیبرالیسم دانشگاهی» بخوانم. منطق نولیبرالیسم دانشگاهی سه اصل پایه دارد:
🌟 اول. دولت گرفتار کسری بودجه است و دیگر نمیتواند تمامی هزینههای دانشگاهها را تأمین کند. از این رو، دانشگاهها میباید با تعریف سازوکارهای درآمدزایی از راه فروش خدمات آموزشی و پژوهشی در مسیر خودکفایی مالی گام بردارند. («استقلال مالی دانشگاه»)
🌟 دوم. دانشگاه تفاوتی با یک بنگاه تجاری ندارد. دانشگاه را باید همچون یک بنگاه اداره کرد. در این صورت مسئله بر سر «مدیریت هزینهها و درآمدها» به هدف ارزشآفرینی است. («دانشگاه همچون بنگاه»)
🌟 سوم. دانشگاه میباید ثروت تولید کند و این مستلزم تجاریسازی محصولات دانشگاهی و بازاریابی آنهاست. دانشگاه کارآفرین از مجرای فروش کالا و خدمات در بازار، ارزش میآفریند و ثروتآفرینی میکند. («کارآفرینی دانشگاه»)
🌟 امروزه اصول سهگانۀ نولیبرالیسم دانشگاهی به گونۀ فراگیری جا افتادهاند، تا جایی که میتوان ادعا کرد دیگر به بخشی از «عقل سلیم» (common sense) بدل شدهاند. در واقع با گفتمان هژمونیکی سروکار داریم که اغلب دولتمردان، مدیران دانشگاهی، کارشناسان اقتصادی و حتی بدنۀ گستردهای از اساتید و دانشجویان بر وفق اصول آن میاندیشند و عمل میکنند و در واقع «حقانیت» آن را پذیرفتهاند یا دستکم در برابر «قوانین آهنین» آن راه چارهای نمیشناسند...
منبع: کانال فرهیختگان
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 نشریهی گفتگو؛ شمارهی ۷۹؛ اسفند ۹۷؛ ویژهنامهی «پیرامون دانشگاه»
🔻 حسام سلامت
از متن:
🌟...اقتصاد نظام دانشگاهی ایران در سالهای اخیر، مشخصاً از اوایل دهۀ 90 بدینسو، با شتابی روزافزون دستخوش تحول شده است. این تحول از منطقی پیروی میکند که در همین ابتدای کار مایلم آن را «نولیبرالیسم دانشگاهی» بخوانم. منطق نولیبرالیسم دانشگاهی سه اصل پایه دارد:
🌟 اول. دولت گرفتار کسری بودجه است و دیگر نمیتواند تمامی هزینههای دانشگاهها را تأمین کند. از این رو، دانشگاهها میباید با تعریف سازوکارهای درآمدزایی از راه فروش خدمات آموزشی و پژوهشی در مسیر خودکفایی مالی گام بردارند. («استقلال مالی دانشگاه»)
🌟 دوم. دانشگاه تفاوتی با یک بنگاه تجاری ندارد. دانشگاه را باید همچون یک بنگاه اداره کرد. در این صورت مسئله بر سر «مدیریت هزینهها و درآمدها» به هدف ارزشآفرینی است. («دانشگاه همچون بنگاه»)
🌟 سوم. دانشگاه میباید ثروت تولید کند و این مستلزم تجاریسازی محصولات دانشگاهی و بازاریابی آنهاست. دانشگاه کارآفرین از مجرای فروش کالا و خدمات در بازار، ارزش میآفریند و ثروتآفرینی میکند. («کارآفرینی دانشگاه»)
🌟 امروزه اصول سهگانۀ نولیبرالیسم دانشگاهی به گونۀ فراگیری جا افتادهاند، تا جایی که میتوان ادعا کرد دیگر به بخشی از «عقل سلیم» (common sense) بدل شدهاند. در واقع با گفتمان هژمونیکی سروکار داریم که اغلب دولتمردان، مدیران دانشگاهی، کارشناسان اقتصادی و حتی بدنۀ گستردهای از اساتید و دانشجویان بر وفق اصول آن میاندیشند و عمل میکنند و در واقع «حقانیت» آن را پذیرفتهاند یا دستکم در برابر «قوانین آهنین» آن راه چارهای نمیشناسند...
منبع: کانال فرهیختگان
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
🔻 معضلات پولی-بچاپشی!
🌟 مجلات به اصطلاح علمی-پژوهشی در ایران، که برای کمک به نظامیافتگی و ضابطهمندی و بهبود کیفیت نشر دانش در کشور راهاندازی شدند، کمکم خودشان دارند تبدیل به یکی از معضلات علمی-پژوهشی کشور میشوند؛ چراکه از تمام کارکردهای اصلیشان تنها پایبندی به چند قاعدۀ صوری منسوخ را حفظ کردهاند و عملا تبدیل به سکوهایی فرمالیستی و تهی از محتوا برای ارتقاء یا دفاع شدهاند. مشکلات این مجلات یکی دو تا نیست؛ اما یکی از مشکلاتی که عجالتا در اینجا میخواهم به آن بپردازم، مسئلۀ دریافت هزینه برای چاپ مقاله در این مجلات است...
🌟 ... تنها شمار اندکی از مجلات علمی بینالمللی با درجۀ علمی خیلی بالا، برای کاستن از حجم بسیار بالای تقاضاها و جلوگیری از ثبت مقالات ضعیف، که منجر به تضییع وقت سردبیر میشود، مبلغی را به عنوان «وجه ثبت مقاله» (Submission fee) یا حق عضویت (Membership fee) دریافت میکنند که البته بر اساس نرخهای پژوهشی اروپایی و آمریکایی، مبلغی بسیار ناچیز است. اما این مجلات هم در میان انبوه ژورنالهای دانشگاهی، استثناء محسوب میشوند.
🌟 ... طبق آماری که دکتر میشائلا پانتر از دانشگاه یِیل در سایت متخصصان آمریکایی مجلات (American Journal Experts) منتشر کرده، در مجلات دسترسی آزاد، تنها حدود ۵ الی ۱۲ درصد از نویسندگان بابت چاپ مقالهشان از جیب خرج کردهاند! بنابراین، در این مجلات، وضع از دو حال خارج نیست: یا نویسنده از طرف دانشگاه یا مؤسسۀ پژوهشی خاصی حمایت میشود که در این صورت هزینهها را آن مؤسسه پرداخت میکند، و یا نویسنده فاقد حامی است که در این صورت مشمول قانون معافیت یا تخفیف قابل توجه میشود تا هزینههای چاپ، مانع از انتشار دانش نشود....
مقاله کامل را در لینک زیر مطالعه فرمایید: http://toumar.info/fa/note/%D9%85%D8%B9%D8%B6%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D9%BE%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%A8%DA%86%D8%A7%D9%BE%D8%B4%DB%8C/
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🌟 مجلات به اصطلاح علمی-پژوهشی در ایران، که برای کمک به نظامیافتگی و ضابطهمندی و بهبود کیفیت نشر دانش در کشور راهاندازی شدند، کمکم خودشان دارند تبدیل به یکی از معضلات علمی-پژوهشی کشور میشوند؛ چراکه از تمام کارکردهای اصلیشان تنها پایبندی به چند قاعدۀ صوری منسوخ را حفظ کردهاند و عملا تبدیل به سکوهایی فرمالیستی و تهی از محتوا برای ارتقاء یا دفاع شدهاند. مشکلات این مجلات یکی دو تا نیست؛ اما یکی از مشکلاتی که عجالتا در اینجا میخواهم به آن بپردازم، مسئلۀ دریافت هزینه برای چاپ مقاله در این مجلات است...
🌟 ... تنها شمار اندکی از مجلات علمی بینالمللی با درجۀ علمی خیلی بالا، برای کاستن از حجم بسیار بالای تقاضاها و جلوگیری از ثبت مقالات ضعیف، که منجر به تضییع وقت سردبیر میشود، مبلغی را به عنوان «وجه ثبت مقاله» (Submission fee) یا حق عضویت (Membership fee) دریافت میکنند که البته بر اساس نرخهای پژوهشی اروپایی و آمریکایی، مبلغی بسیار ناچیز است. اما این مجلات هم در میان انبوه ژورنالهای دانشگاهی، استثناء محسوب میشوند.
🌟 ... طبق آماری که دکتر میشائلا پانتر از دانشگاه یِیل در سایت متخصصان آمریکایی مجلات (American Journal Experts) منتشر کرده، در مجلات دسترسی آزاد، تنها حدود ۵ الی ۱۲ درصد از نویسندگان بابت چاپ مقالهشان از جیب خرج کردهاند! بنابراین، در این مجلات، وضع از دو حال خارج نیست: یا نویسنده از طرف دانشگاه یا مؤسسۀ پژوهشی خاصی حمایت میشود که در این صورت هزینهها را آن مؤسسه پرداخت میکند، و یا نویسنده فاقد حامی است که در این صورت مشمول قانون معافیت یا تخفیف قابل توجه میشود تا هزینههای چاپ، مانع از انتشار دانش نشود....
مقاله کامل را در لینک زیر مطالعه فرمایید: http://toumar.info/fa/note/%D9%85%D8%B9%D8%B6%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D9%BE%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%A8%DA%86%D8%A7%D9%BE%D8%B4%DB%8C/
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
طومار اندیشه
معضلات پولی-بچاپشی! - طومار اندیشه
مجلات به اصطلاح علمی-پژوهشی در ایران، که برای کمک به نظامیافتگی و ضابطهمندی و بهبود کیفیت نشر دانش در کشور راهاندازی شدند، کمکم خودشان دارند تبدیل به
🔻 پیشنهادهایی در خصوص شیوهنامههای پژوهشی دانشگاهها
🔻 وحید احسانی
🔹 همانطور که در یادداشتهای قبل توضیح دادهبودم، چندین ماه پیش، معاون اسبق پژوهشی دانشگاه رازی با توجه به وظایف متعدد و متنوّع معاون و مدیرکل پژوهشی که فرصت چندانی برایشان باقی نمیگذارد و همچنین، مطالعات و آثارم در زمینههای «ارزیابی پژوهش»، «سیاستگذاری علم و پژوهش»، «شاخصهای علم سنجی» و «پایگاههای استنادی»، از نگارنده خواست که در بهروزرسانی شیوهنامۀ پژوهانۀ دانشگاه، با معاونت مذکور همکاری کنم. اخیراً این کار، پس از مطالعات فراوان (شامل مطالعۀ نظامهای رتبهبندی دانشگاهها که به امید خدا نتایج آن را در قالب دو مقالۀ علمی [1] منتشر خواهم کرد) و برگزاری حدود 20 جلسه با متخصصان موضوعی (از داخل و خارج از دانشگاه)، پایان پذیرفت و شیوهنامۀ پژوهانۀ پیشنهادی را به معاونت پژوهشی دانشگاه تحویل دادم. چنانچه این شیوهنامه تصویب شود از طریق سایت دانشگاه در دسترس عموم قرار خواهدگرفت، در غیراینصورت (چنانچه تغییرات زیادی بر روی آن اعمال شود)، خودم حاصل تلاش چند ماههام را منتشر خواهم کرد، شاید در آن برای برخی دانشگاههای دیگر نکات مفیدی پیدا شود. در نوشتههای پیشین، برخی چالشها و مسائلی که به ذهنم میرسید را توضیح دادم [2]. از آنجا که چند ماه با این مسئله درگیر بوده و بر روی آن مطالعه و تأمّل کردهام، دربارۀ شیوهنامههای پژوهشی دانشگاهی نکات و پیشنهادهایی به نظرم میرسد (قابل استفاده در تمام دانشگاههای کشور) که فکر میکنم شاید بد نباشد با سایر علاقهمندان و ذینفعان نیز در میان بگذارم:
1- محور قرار دادن شیوهنامۀ «ارزیابی فعّالیتهای پژوهشی» که تمام فعّالیتهای پژوهشی اعضای هیأت علمی را بدون محدودیت امتیازدهی کند، و پیوند دادن سایر شیوهنامههای پژوهشی (پژوهانه، ترفیع سالیانه، پایۀ تشویقی و پژوهشگر برتر) به شیوهنامۀ «ارزیابی فعّالیتهای پژوهشی» به صورتی که تنها شیوهنامۀ نیازمند بازنگری و بهروزرسانی در آینده، همان شیوهنامۀ ارزیابی فعّالیتهای پژوهشی باشد. به عنوان مثال، چنانچه شیوهنامۀ «پایۀ تشویقی» اینگونه اصلاح شود که «به X درصد از اعضای هیأت علمیایی که بر اساس شیوهنامۀ امتیازدهی به فعّالیتهای پژوهشی بیشترین امتیاز را کسب کردهباشند، پایۀ تشویقی اعطا میشود» یا «به اعضای هیأت علمیایی که بر اساس شیوهنامۀ امتیازدهی به فعّالیتهای پژوهشی امتیازی بیشتر از Y کسب کردهباشند، پایۀ تشویقی اعطاء میشود»، با بهروزرسانی شیوهنامۀ امتیازدهی به فعّالیتهای پژوهشی (مثلاً جهت لحاظ کردن شاخصهای علمسنجیِ جدیدی که هر ساله رواج مییابند)، شیوهنامۀ اعطای پایۀ تشویقی نیز خودبهخود بهروزرسانی خواهدشد. با این کار، در بلند مدّت، وقت و انرژی زیادی صرفهجویی میگردد.
🔻 وحید احسانی
🔹 همانطور که در یادداشتهای قبل توضیح دادهبودم، چندین ماه پیش، معاون اسبق پژوهشی دانشگاه رازی با توجه به وظایف متعدد و متنوّع معاون و مدیرکل پژوهشی که فرصت چندانی برایشان باقی نمیگذارد و همچنین، مطالعات و آثارم در زمینههای «ارزیابی پژوهش»، «سیاستگذاری علم و پژوهش»، «شاخصهای علم سنجی» و «پایگاههای استنادی»، از نگارنده خواست که در بهروزرسانی شیوهنامۀ پژوهانۀ دانشگاه، با معاونت مذکور همکاری کنم. اخیراً این کار، پس از مطالعات فراوان (شامل مطالعۀ نظامهای رتبهبندی دانشگاهها که به امید خدا نتایج آن را در قالب دو مقالۀ علمی [1] منتشر خواهم کرد) و برگزاری حدود 20 جلسه با متخصصان موضوعی (از داخل و خارج از دانشگاه)، پایان پذیرفت و شیوهنامۀ پژوهانۀ پیشنهادی را به معاونت پژوهشی دانشگاه تحویل دادم. چنانچه این شیوهنامه تصویب شود از طریق سایت دانشگاه در دسترس عموم قرار خواهدگرفت، در غیراینصورت (چنانچه تغییرات زیادی بر روی آن اعمال شود)، خودم حاصل تلاش چند ماههام را منتشر خواهم کرد، شاید در آن برای برخی دانشگاههای دیگر نکات مفیدی پیدا شود. در نوشتههای پیشین، برخی چالشها و مسائلی که به ذهنم میرسید را توضیح دادم [2]. از آنجا که چند ماه با این مسئله درگیر بوده و بر روی آن مطالعه و تأمّل کردهام، دربارۀ شیوهنامههای پژوهشی دانشگاهی نکات و پیشنهادهایی به نظرم میرسد (قابل استفاده در تمام دانشگاههای کشور) که فکر میکنم شاید بد نباشد با سایر علاقهمندان و ذینفعان نیز در میان بگذارم:
1- محور قرار دادن شیوهنامۀ «ارزیابی فعّالیتهای پژوهشی» که تمام فعّالیتهای پژوهشی اعضای هیأت علمی را بدون محدودیت امتیازدهی کند، و پیوند دادن سایر شیوهنامههای پژوهشی (پژوهانه، ترفیع سالیانه، پایۀ تشویقی و پژوهشگر برتر) به شیوهنامۀ «ارزیابی فعّالیتهای پژوهشی» به صورتی که تنها شیوهنامۀ نیازمند بازنگری و بهروزرسانی در آینده، همان شیوهنامۀ ارزیابی فعّالیتهای پژوهشی باشد. به عنوان مثال، چنانچه شیوهنامۀ «پایۀ تشویقی» اینگونه اصلاح شود که «به X درصد از اعضای هیأت علمیایی که بر اساس شیوهنامۀ امتیازدهی به فعّالیتهای پژوهشی بیشترین امتیاز را کسب کردهباشند، پایۀ تشویقی اعطا میشود» یا «به اعضای هیأت علمیایی که بر اساس شیوهنامۀ امتیازدهی به فعّالیتهای پژوهشی امتیازی بیشتر از Y کسب کردهباشند، پایۀ تشویقی اعطاء میشود»، با بهروزرسانی شیوهنامۀ امتیازدهی به فعّالیتهای پژوهشی (مثلاً جهت لحاظ کردن شاخصهای علمسنجیِ جدیدی که هر ساله رواج مییابند)، شیوهنامۀ اعطای پایۀ تشویقی نیز خودبهخود بهروزرسانی خواهدشد. با این کار، در بلند مدّت، وقت و انرژی زیادی صرفهجویی میگردد.
2- سوخت نشدن هیچ یک از فعّالیتهای امتیازدهی شدۀ اعضای هیأت علمی در شیوهنامههای تشویق پژوهش، بدین صورت که تمامی فعّالیتهای پژوهشی اعضای هیأت علمی، بدون هیچ گونه سقف یا محدودیت، از طریق شیوهنامۀ «امتیازدهی به فعّالیتهای پژوهشی دانشگاه» امتیازدهی شده و در صندوقی فرضی ذخیره شوند. هر عضو هیأت علمی در هر دوره پرداخت پژوهانه، اعتبار برخی فعّالیتهای خود را بدون سقف (مانند مقالههای وبآوساینس) و اعتبارِ سایر فعّالیتها را تا سقفِ نسبتِ مشخّصی از فعّالیتهای مهمتر (فعّالیتهای پژوهشی امتیازآور برای دانشگاه) دریافت کنند. فعّالیتهای مازاد بر سقف تعیین شده، در پروندۀ آثار امتیازدهی شدۀ عضو هیأت علمی باقی مانده (تا تاریخ بازنشستگی) و عضو هیأت علمی بتواند در سالهای آتی، با رعایت سقفهای مربوطه، پژوهانۀ آنها را دریافت کند (در تمامی بندها/ردیفها، پژوهانۀ آثاری که در نمایههای استنادی بینالمللی نمایه شدهاند، بدون لحاظ کردن محدودیت سقف پرداخت شوند). یکی از فواید جانبی این کار، ثبت کامل تمام فعّالیتهای پژوهشی اعضای هیأت علمی در سامانۀ پژوهشی دانشگاه (گلستان یا غیره) و فراهم آمدن آمار کامل مربوطه خواهدبود. در حال حاضر، اعضای هیأت علمی برای ثبت فعّالیتهای مازاد بر سقف تعیین شده انگیزهای ندارند و لذا به عنوان مثال، آمارهای دریافتی از سامانۀ گلستان در خصوص «تعداد مقالههای همایشی» کامل نیست. به عبارت دیگر، دانشگاه به جز در مورد فعّالیتهای پژوهشیایی که در پایگاههای بینالمللی ثبت میشوند (مانند مقالههای ثبت شده در وبآوساینس)، هیچ آمار کاملی از مجموعه فعّالیتهای پژوهشیایی که توسّط اعضای هیأت علمی به نامش ثبت میشوند در دست ندارد، و فرمهای خوداظهاری مربوط به نظامهای رتبهبندی (شامل نظام رتبهبندی آیاسسی) را نیز بر اساس همان اطّلاعات ناقص تکمیل میکند. یکی از فواید دیگر تدوین شیوهنامۀ «ارزیابی فعّالیتهای پژوهشی»، فراهم آمدن امکان رعایت کردن فلسفۀ وجودی شیوهنامههای مختلف پژوهشی است که در بند بعدی توضیح داده شدهاست.
3- رعایت کردن فلسفۀ وجودی هر شیوهنامه: متأسفانه، به مرور زمان، شیوهنامههای پژوهشی دانشگاه از فلسفۀ وجودی خود فاصله گرفتهاند. درست است که یکی از کارکردهای اصلی و مشترک تمامی این شیوهنامهها «تشویق پژوهشگران موفق و فعّال» است، امّا این دلیل نمیشود که شیوهنامهها از فلسفۀ وجودی خود فاصله بگیرند. به عنوان مثال، تشویق کسانی که از طریق «گرفتن طرحهای پژوهشی خارج از دانشگاه» به بهبود ارتباط دانشگاه با صنعت و جامعه و جذب اعتبار برای دانشگاه کمک میکنند کاملاً منطقی است، امّا «ارائۀ پژوهانه به طرح پژوهشی به هیچ وجه منطقی نیست»، طرح پژوهشی تمام هزینههایش را در پیشنهادۀ اوّلیه تعیین و دریافت کردهاست. برای تشویق طرحهای پژوهشی، دانشگاه میتواند حق بالاسری خود را کم کند یا در «شیوهنامۀ امتیازدهی به فعّالیتهای پژوهشی» -که مبنای اعطای پایۀ سالیانه، پایۀ تشویقی، انتخاب پژوهشگر برتر و غیره خواهد بود- برای آن امتیاز بالایی قائل شود امّا اعطای پژوهانه به طرح پژوهشی به معنای فاصله گرفتن شیوهنامۀ پژوهانه از فلسفۀ وجودیاش است. همچنین، در خصوص پژوهشگران برتر که پژوهانۀ فعّالیتهای خود را مورد به مورد دریافت میکنند. در این خصوص، موارد متعدّد دیگری هم قابل بحث است که در اینجا مجال آن نیست.
4- تحقق کیفیت-مداری (در اینجا منظور در حدّ همان شاخصهای استنادی است) که مستلزم افزایش بازۀ امتیازدهی به هر نوع فعّالیت پژوهشی است. لحاظ کردن کیفیت انواع فعّالیتهای پژوهشی مستلزم آن است که با گسترده کردن بازۀ امتیازدهی، این امکان فراهم شود که به عنوان مثال، به یک مقالۀ بسیار ارزشمند (بر اساس شاخصهای علمسنجی)، چندین برابر یک مقالۀ ضعیف امتیاز داده شود. بدیهی است افزایش جمع کل امتیازها مشکلی ایجاد نخواهد کرد چرا که نهایتاً ضریب k (جهت تبدیل امتیاز به اعتبار ریالی) از طریق تقسیم کردن اعتبارات مربوطه بر جمع کل امتیازها محاسبه و اعمال خواهد شد.
3- رعایت کردن فلسفۀ وجودی هر شیوهنامه: متأسفانه، به مرور زمان، شیوهنامههای پژوهشی دانشگاه از فلسفۀ وجودی خود فاصله گرفتهاند. درست است که یکی از کارکردهای اصلی و مشترک تمامی این شیوهنامهها «تشویق پژوهشگران موفق و فعّال» است، امّا این دلیل نمیشود که شیوهنامهها از فلسفۀ وجودی خود فاصله بگیرند. به عنوان مثال، تشویق کسانی که از طریق «گرفتن طرحهای پژوهشی خارج از دانشگاه» به بهبود ارتباط دانشگاه با صنعت و جامعه و جذب اعتبار برای دانشگاه کمک میکنند کاملاً منطقی است، امّا «ارائۀ پژوهانه به طرح پژوهشی به هیچ وجه منطقی نیست»، طرح پژوهشی تمام هزینههایش را در پیشنهادۀ اوّلیه تعیین و دریافت کردهاست. برای تشویق طرحهای پژوهشی، دانشگاه میتواند حق بالاسری خود را کم کند یا در «شیوهنامۀ امتیازدهی به فعّالیتهای پژوهشی» -که مبنای اعطای پایۀ سالیانه، پایۀ تشویقی، انتخاب پژوهشگر برتر و غیره خواهد بود- برای آن امتیاز بالایی قائل شود امّا اعطای پژوهانه به طرح پژوهشی به معنای فاصله گرفتن شیوهنامۀ پژوهانه از فلسفۀ وجودیاش است. همچنین، در خصوص پژوهشگران برتر که پژوهانۀ فعّالیتهای خود را مورد به مورد دریافت میکنند. در این خصوص، موارد متعدّد دیگری هم قابل بحث است که در اینجا مجال آن نیست.
4- تحقق کیفیت-مداری (در اینجا منظور در حدّ همان شاخصهای استنادی است) که مستلزم افزایش بازۀ امتیازدهی به هر نوع فعّالیت پژوهشی است. لحاظ کردن کیفیت انواع فعّالیتهای پژوهشی مستلزم آن است که با گسترده کردن بازۀ امتیازدهی، این امکان فراهم شود که به عنوان مثال، به یک مقالۀ بسیار ارزشمند (بر اساس شاخصهای علمسنجی)، چندین برابر یک مقالۀ ضعیف امتیاز داده شود. بدیهی است افزایش جمع کل امتیازها مشکلی ایجاد نخواهد کرد چرا که نهایتاً ضریب k (جهت تبدیل امتیاز به اعتبار ریالی) از طریق تقسیم کردن اعتبارات مربوطه بر جمع کل امتیازها محاسبه و اعمال خواهد شد.
5- لحاظ کردن تفاوت رشتههای موضوعی مختلف: متأسفانه، تا کنون شیوهنامههای پژوهشی برخی دانشگاهها (از جمله دانشگاه رازی) به گونهای بودهاند که گویا در آنها فقط یک رشته تدریس میشود! با اینکه فعّالیتهای پژوهشی اعضای هیأت علمی رشتههای مختلف را نمیتوان با یک الگوریتم یکسان ارزیابی و امتیازدهی کرد. برخی دیگر از دانشگاههای کشور نیز، از چندین سال پیش، تلاش کردهاند با استفاده از روشهای گوناگونی، ماهیّت متفاوت رشتههای مختلف را لحاظ کنند. در شیوهنامۀ پژوهانۀ پیشنهادی جدید دانشگاه رازی تلاش شده این تفاوت از دو زاویه و در دو مرحله دیده شود: 1-امتیازدهی به بروندادهای رشتههای مختلف بر اساس نرم متفاوت تولید برونداد در آنها در سطح جهانی در شیوهنامۀ ارزیابی فعّالیتهای پژوهشی (مثلا ضریب افزایشی برای مقالههای رشتۀ فلسفه در برابر مقالههای رشتۀ شیمی) و 2-تبدیل امتیاز به اعتبار پژوهشی بر اساس تفاوت رشتههای مختلف از حیث هزینهبر بودن فعّالیتهای پژوهشی آنها در شیوهنامۀ پژوهانه (مثلا ضریب کاهشی برای رشتۀ فلسفه در برابر رشتۀ شیمی).
6- در مورد شیوهنامههای پژوهشیِ تشویقی (پایۀ تشویقی و انتخاب پژوهشگر برتر)، صرفاً امتیاز فعّالیتهایی لحاظ شود که حداقل مثلاً 70% سقف امتیازی قابل اکتساب از ردیف مربوطه را کسب کردهباشند. با این کار، امتیاز فعّالیتهای با کیفیت پایین (ولو تعدادشان زیاد باشد) در خروجی این شیوهنامهها تأثیرگذار نخواهدبود.
7- حتّیالمقدور، آسانسازی روال اداری مربوط به شیوهنامههای مختلف پژوهشی و بهویژه پرداخت پژوهانه بدون نیاز به ارائۀ فاکتور (به جز در خصوص خرید تجهیزات آزمایشگاهی برای دانشگاه) یا لااقل تسهیل مقررات تسویۀ پژوهانه. متأسفانه، گوشه و کنار جامعۀ ما (شامل دانشگاهها) پُر شدهاست از قوانین و مقرراتی که همه میدانند هیچ کس به آنها عمل نکرده بلکه همگی ظاهرسازی میکنند. درخواست فاکتور از اعضای هیأت علمی برای تسویۀ پژوهانه یکی از این موارد است که هم حسابداران واحد مالی، هم اعضای هیأت علمی و هم مسئولان دانشگاه و وزارتخانه میدانند که اکثریت قریب به اتّفاق فاکتورها ساختگی و برای حفظ ظاهر است. البته، این به معنای متقلّب بودن اعضای هیأت علمی نیست؛ مشکل ناشی از دستوپاگیر بودن مقررات و عدم وجود شرایط مناسب برای اجرایی شدن آنهاست. شایسته است دانشگاهها در «آئیننامه زدایی» [3] پیشقدم شده و بهویژه از مقررات دستوپاگیری شروع کنند که همه میدانیم صرفاً کارکرد نمایشی و ظاهرسازی دارند.
8- امتیاز قائل شدن برای شاخصهایی مانند «تعداد استناد»، «شاخص اچ» و امثال آنها بسیار آفتزا بوده و انحراف بیش از پیش نظام آموزش عالی را به دنبال خواهدداشت. استفاده از چنین شاخصهایی احتمالاً به شکلگیری تیمهای استنادی (که اعضای آنها به شکل صوری و تشریفاتی به آثار یکدیگر ارجاع میدهند) انجامیده و همانطور که امتیاز دادن به مقاله، «خیل کثیری از مقالههای آبکی» و «رونق گرفتن بازار خرید و فروش مقاله» را موجب شد، امتیاز دادن به استناد نیز به «سیل استنادهای صوری» و رونق گرفتن بازار مربوطه خواهد انجامید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
زیرنویسها:
[1] احتمالاً با عنوانهای: 1- «تأثیرگذارترین شاخصها در تعیین رتبۀ دانشگاههای ایران در نظامهای رتبهبندی دانشگاهها» و 2- «مواجهۀ مناسب با نظامهای رتبهبندی دانشگاهی»
[2] 1- «مخمصۀ قرار گرفتن در یک شغل مرتبط!» (https://telegram.me/dobarehdaneshgah/416)، 2- «نامهای به مسئولان دانشگاه رازی» (https://telegram.me/dobarehdaneshgah/437) و 3- «چند اتّفاق خوب در دانشگاه رازی» (https://telegram.me/dobarehdaneshgah/444).
[3] اشاره به مقالۀ دکتر مسعود آریننژاد با عنوان «آئین زدایی» (https://telegram.me/dobarehdaneshgah/500)
6- در مورد شیوهنامههای پژوهشیِ تشویقی (پایۀ تشویقی و انتخاب پژوهشگر برتر)، صرفاً امتیاز فعّالیتهایی لحاظ شود که حداقل مثلاً 70% سقف امتیازی قابل اکتساب از ردیف مربوطه را کسب کردهباشند. با این کار، امتیاز فعّالیتهای با کیفیت پایین (ولو تعدادشان زیاد باشد) در خروجی این شیوهنامهها تأثیرگذار نخواهدبود.
7- حتّیالمقدور، آسانسازی روال اداری مربوط به شیوهنامههای مختلف پژوهشی و بهویژه پرداخت پژوهانه بدون نیاز به ارائۀ فاکتور (به جز در خصوص خرید تجهیزات آزمایشگاهی برای دانشگاه) یا لااقل تسهیل مقررات تسویۀ پژوهانه. متأسفانه، گوشه و کنار جامعۀ ما (شامل دانشگاهها) پُر شدهاست از قوانین و مقرراتی که همه میدانند هیچ کس به آنها عمل نکرده بلکه همگی ظاهرسازی میکنند. درخواست فاکتور از اعضای هیأت علمی برای تسویۀ پژوهانه یکی از این موارد است که هم حسابداران واحد مالی، هم اعضای هیأت علمی و هم مسئولان دانشگاه و وزارتخانه میدانند که اکثریت قریب به اتّفاق فاکتورها ساختگی و برای حفظ ظاهر است. البته، این به معنای متقلّب بودن اعضای هیأت علمی نیست؛ مشکل ناشی از دستوپاگیر بودن مقررات و عدم وجود شرایط مناسب برای اجرایی شدن آنهاست. شایسته است دانشگاهها در «آئیننامه زدایی» [3] پیشقدم شده و بهویژه از مقررات دستوپاگیری شروع کنند که همه میدانیم صرفاً کارکرد نمایشی و ظاهرسازی دارند.
8- امتیاز قائل شدن برای شاخصهایی مانند «تعداد استناد»، «شاخص اچ» و امثال آنها بسیار آفتزا بوده و انحراف بیش از پیش نظام آموزش عالی را به دنبال خواهدداشت. استفاده از چنین شاخصهایی احتمالاً به شکلگیری تیمهای استنادی (که اعضای آنها به شکل صوری و تشریفاتی به آثار یکدیگر ارجاع میدهند) انجامیده و همانطور که امتیاز دادن به مقاله، «خیل کثیری از مقالههای آبکی» و «رونق گرفتن بازار خرید و فروش مقاله» را موجب شد، امتیاز دادن به استناد نیز به «سیل استنادهای صوری» و رونق گرفتن بازار مربوطه خواهد انجامید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
زیرنویسها:
[1] احتمالاً با عنوانهای: 1- «تأثیرگذارترین شاخصها در تعیین رتبۀ دانشگاههای ایران در نظامهای رتبهبندی دانشگاهها» و 2- «مواجهۀ مناسب با نظامهای رتبهبندی دانشگاهی»
[2] 1- «مخمصۀ قرار گرفتن در یک شغل مرتبط!» (https://telegram.me/dobarehdaneshgah/416)، 2- «نامهای به مسئولان دانشگاه رازی» (https://telegram.me/dobarehdaneshgah/437) و 3- «چند اتّفاق خوب در دانشگاه رازی» (https://telegram.me/dobarehdaneshgah/444).
[3] اشاره به مقالۀ دکتر مسعود آریننژاد با عنوان «آئین زدایی» (https://telegram.me/dobarehdaneshgah/500)
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
🔶 دانشگاه تب دارد! تاملی در "نوکیسگی" به مثابه "ضد اخلاق" در نظام دانشگاهی ایران
🔹 " بگریز، دوست من، به تنهایی ات بگریز! تو را از مگسان زهرآگین اندوهناک میبینم. بیش از این برای راندنشان دست میاز! آنان بسیارند و سرنوشت تو مگس تاراندن نیست."( چنین گفت زرتشت،ص 65)
💎 سخنرانی یکی از اساتید دانشگاه- دکتر نعمت الله فاضلی- بهانه ای جهت طرح مسایل مرتبط با نهاد دانشگاه در ایران به دست داده است که در نوع خود مفید و قابل توجه است. این حساسیت به وجود آمده خود گواه بر صحت مدعای سخنران محترم آن جلسه است. نظام دانشگاهی ما تب دارد! و تب نشانه بارز بیماری ست. به جای انکار اصل بیماری بهتر است با تقویت چنین مباحث و دیالوگ هایی زمینه های بروز چنین تبی را در"نهاد دانشگاه" شناسایی کنیم. سپس سعی کنیم ریشه های آن را بخشکانیم، یا درحد وسع و بضاعت فکری و ساختاری و سازمانی مان، تضعیف کنیم. یکی از ریشه های این تب به زعم من، نوکیسگی فرهنگی- آموزشی است!
💎بر این باورم که "کوررنگی در تشخیص مکانیت هر یک از مکان ها"ی جامعه از جمله اشغال ناصواب موقعیت های فرهنگی، آموزشی و اجتماعی ... به پوشیدن اجباری جامه ای میماند که بر تن فرد سخت تنگ است! بین "شهروند" و "مکان" حقوق متقابلی وجود دارد که میباید رعایت گردد. عدم رعایت حقوق متقابل بین "مکان" و "فرد" به تقلیل جایگاه هر دوی آنها منتهی خواهد شد. در شرایط ابهامآمیز [کنونی دانشگاههای کشور] هر فرد با هر میزان از سرمایه فرهنگی و اجتماعی و آموزشی به قداست "مکان" تجاوز نموده، درصدد اشغال ناصواب آن بر میآید. نمونه¬های چنین عدم شناختی در تجارب زیسته دانشگاهی ما، فراوان است. برای نمونه، روابط حاکم بر بیشتر گروههای درون دانشگاهی را بعنوان یک شاهد بیرونی از نظر بگذرانید. شرایط جذب اعضای علمی را بدون سوگیری درنظر آورید! ولع وصف ناشدنی کنشگران دانشگاهی را برای چاپ مقاله و کتاب را ملاحظه کنید. و.... البته من یک زاویه هم با نظر دکتر فاضلی عزیز دارم! اینکه نقش ساختار و ضوابط را نباید نادیده و یا کم اهمیت انگاشت. من از رابطه توامان "فرد" و "مکان" صحبت میکنم. رشد قارچ گونه مراکز دانشگاهی علی رغم ادعای تئوریک ما که بر بومی، اسلامی و ایرانی بودن الگوهای زیست مان تاکید میکنیم، عملا در وادی نئولیبرالیسم منحط آموزشی- فرهنگی سیر میکند! کنشگران اجتماعی و از جمله کنشگران سپهر دانشگاه، میآموزند که چگونه باید راه های چندین ساله را چند روزه پیمود؟!! دانشگاهی که درسپهر آن به تعبیر لاکاتوش، هیچ طرح تحقیقتاتی متمایزی یا وجود ندارد و یا اگر هم هست حضور هیچ طرح رقیبی را برنمی تابد!! به صراحت باید گفت که در این سپهر تبآلود، نه اندیشهها که افراد با هم درگیرند! بله دانشگاه تب دارد!
💎"نوکیسه" از نظر من کسی است که در حوزه های مختلف اجتماعی شامل؛ حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی مسیر تحرک اجتماعی را دور زده، با برخورداری ناچیز و گاها فقدان "سرمایه فرهنگی" به تعبیر عوام، راه صد ساله را یک شبه پیموده است. به تعبیری میتوان گفت که نوکیسگان به یمن وجود یک اقتصاد نفتی و حاکمیت یک دولت رانتیر، دولت و جامعه را به گروگان گرفتهاند. نوکیسگان به علت فقدان و غیبت جایگاه و شأن طبقهای خاص، در ذات خویش از راهبری دقیق و هوشمندانه فرهنگی و اجتماعی و آموزشی در سپهر دانشگاه و به تبع آن در کل جامعه ناتوان بوده، به سبب فقدان ذکاوت راستین و باور راسخشان به "جادوی میانبرها" عملا هزینه گزافی را بر نهاد دانشگاه و از آن رهگذر بر کل جامعه تحمیل میکنند. اینان به علت "کوررنگی" در تشخیص بجا و بسزای شان و منزلت "مکان"، ضمن تقلیل شأن مکان اشغال کرده- در اینجا مکانت استادی دانشگاه- از همین رهگذر به خود، به مکان و جامعه لطمات جبران ناپذیری میزنند. افراد نوکیسه به علت قرار گرفتن یا قرار دادن خود در مسیر تلاقی جریان های سیاسی و اجتماعی و به یمن برخورداری از انواع روابط، پله های ترقی را گاها یک شبه طی کرده، با فراگیری فوت و فن رعایت ضوابط بخشنامه ای ارتقا و ترفیع خیلی زود کیک " استادی زودرس" را تقسیم میکنند. از اینرو گام نخست در آسیبشناسی حال و روز فعلی نهاد دانشگاه و به تبع آن تلاش در جهت مداوای و تقلیل آلام آن، این است که با تواضع قبول کنیم که دانشگاه تب دارد!!
رشید احمدرش، دکترای جامعه شناسی توسعه(دانشگاه تهران) و مدرس دانشگاه
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔹 " بگریز، دوست من، به تنهایی ات بگریز! تو را از مگسان زهرآگین اندوهناک میبینم. بیش از این برای راندنشان دست میاز! آنان بسیارند و سرنوشت تو مگس تاراندن نیست."( چنین گفت زرتشت،ص 65)
💎 سخنرانی یکی از اساتید دانشگاه- دکتر نعمت الله فاضلی- بهانه ای جهت طرح مسایل مرتبط با نهاد دانشگاه در ایران به دست داده است که در نوع خود مفید و قابل توجه است. این حساسیت به وجود آمده خود گواه بر صحت مدعای سخنران محترم آن جلسه است. نظام دانشگاهی ما تب دارد! و تب نشانه بارز بیماری ست. به جای انکار اصل بیماری بهتر است با تقویت چنین مباحث و دیالوگ هایی زمینه های بروز چنین تبی را در"نهاد دانشگاه" شناسایی کنیم. سپس سعی کنیم ریشه های آن را بخشکانیم، یا درحد وسع و بضاعت فکری و ساختاری و سازمانی مان، تضعیف کنیم. یکی از ریشه های این تب به زعم من، نوکیسگی فرهنگی- آموزشی است!
💎بر این باورم که "کوررنگی در تشخیص مکانیت هر یک از مکان ها"ی جامعه از جمله اشغال ناصواب موقعیت های فرهنگی، آموزشی و اجتماعی ... به پوشیدن اجباری جامه ای میماند که بر تن فرد سخت تنگ است! بین "شهروند" و "مکان" حقوق متقابلی وجود دارد که میباید رعایت گردد. عدم رعایت حقوق متقابل بین "مکان" و "فرد" به تقلیل جایگاه هر دوی آنها منتهی خواهد شد. در شرایط ابهامآمیز [کنونی دانشگاههای کشور] هر فرد با هر میزان از سرمایه فرهنگی و اجتماعی و آموزشی به قداست "مکان" تجاوز نموده، درصدد اشغال ناصواب آن بر میآید. نمونه¬های چنین عدم شناختی در تجارب زیسته دانشگاهی ما، فراوان است. برای نمونه، روابط حاکم بر بیشتر گروههای درون دانشگاهی را بعنوان یک شاهد بیرونی از نظر بگذرانید. شرایط جذب اعضای علمی را بدون سوگیری درنظر آورید! ولع وصف ناشدنی کنشگران دانشگاهی را برای چاپ مقاله و کتاب را ملاحظه کنید. و.... البته من یک زاویه هم با نظر دکتر فاضلی عزیز دارم! اینکه نقش ساختار و ضوابط را نباید نادیده و یا کم اهمیت انگاشت. من از رابطه توامان "فرد" و "مکان" صحبت میکنم. رشد قارچ گونه مراکز دانشگاهی علی رغم ادعای تئوریک ما که بر بومی، اسلامی و ایرانی بودن الگوهای زیست مان تاکید میکنیم، عملا در وادی نئولیبرالیسم منحط آموزشی- فرهنگی سیر میکند! کنشگران اجتماعی و از جمله کنشگران سپهر دانشگاه، میآموزند که چگونه باید راه های چندین ساله را چند روزه پیمود؟!! دانشگاهی که درسپهر آن به تعبیر لاکاتوش، هیچ طرح تحقیقتاتی متمایزی یا وجود ندارد و یا اگر هم هست حضور هیچ طرح رقیبی را برنمی تابد!! به صراحت باید گفت که در این سپهر تبآلود، نه اندیشهها که افراد با هم درگیرند! بله دانشگاه تب دارد!
💎"نوکیسه" از نظر من کسی است که در حوزه های مختلف اجتماعی شامل؛ حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی مسیر تحرک اجتماعی را دور زده، با برخورداری ناچیز و گاها فقدان "سرمایه فرهنگی" به تعبیر عوام، راه صد ساله را یک شبه پیموده است. به تعبیری میتوان گفت که نوکیسگان به یمن وجود یک اقتصاد نفتی و حاکمیت یک دولت رانتیر، دولت و جامعه را به گروگان گرفتهاند. نوکیسگان به علت فقدان و غیبت جایگاه و شأن طبقهای خاص، در ذات خویش از راهبری دقیق و هوشمندانه فرهنگی و اجتماعی و آموزشی در سپهر دانشگاه و به تبع آن در کل جامعه ناتوان بوده، به سبب فقدان ذکاوت راستین و باور راسخشان به "جادوی میانبرها" عملا هزینه گزافی را بر نهاد دانشگاه و از آن رهگذر بر کل جامعه تحمیل میکنند. اینان به علت "کوررنگی" در تشخیص بجا و بسزای شان و منزلت "مکان"، ضمن تقلیل شأن مکان اشغال کرده- در اینجا مکانت استادی دانشگاه- از همین رهگذر به خود، به مکان و جامعه لطمات جبران ناپذیری میزنند. افراد نوکیسه به علت قرار گرفتن یا قرار دادن خود در مسیر تلاقی جریان های سیاسی و اجتماعی و به یمن برخورداری از انواع روابط، پله های ترقی را گاها یک شبه طی کرده، با فراگیری فوت و فن رعایت ضوابط بخشنامه ای ارتقا و ترفیع خیلی زود کیک " استادی زودرس" را تقسیم میکنند. از اینرو گام نخست در آسیبشناسی حال و روز فعلی نهاد دانشگاه و به تبع آن تلاش در جهت مداوای و تقلیل آلام آن، این است که با تواضع قبول کنیم که دانشگاه تب دارد!!
رشید احمدرش، دکترای جامعه شناسی توسعه(دانشگاه تهران) و مدرس دانشگاه
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
Forwarded from شبکه توسعه
🔳⭕️ابتذال و فساد در دانشگاه های ما
این بیاحترامی است به ناموس علم و اخلاق و بشریت که به بسیاری از اساتید دانشگاه میگوییم استاد و دکتر.
بیش از ۵۰% استادان دانشگاه ما سواد آکادمیک ندارند!
دزدی در دانشگاه یک هنجار است. استثمار دانشجو یک قانون است. استادی که سهمی در مقاله نداشته در نهایت بی شرمی اسم خودش رو در کتاب و مقاله می آره.
خاک بر سر اون استاد دانشگاهی که ظلم و نابرابری را می بیند، فساد را می بیند و دلش خوش است که توانسته پست بگیره و ارتقایش را به موقع بگیرد. و خاک بر سر اون سیستم دانشگاهی.
چرا همه ما ساکتیم؟ این فاجعه است این ابتذاله! باید گریه کنیم
آنچه در بالا خواندید، بغضی بود که ترکید! چندی پیش در مراسم نکوداشت یکی از دانشگاهیان، دکتر نعمتالله فاضلی نکاتی را گفت که از سر درد بود؛ عریان، بی محابا و رسا. این سخنرانی منجر به واکنش از طرف جامعه دانشگاهی شد و همین باعث شد که دکتر نعمت الله فاضلی مجبور به تفسیر بخشی از سخنانش شود. اما اصل حرفش را پس نگرفت و گفت بر همان نکاتی که گفته همچنان پای می فشارد.
او در بخشی از سخنانش گفته بود: اگر از بسیاری از اساتیدی که کتاب نوشتهاند بخواهیم یک صفحه خلاقانه بنویسند، توانش را ندارند. چرا لقب استاد و دکتر را رایگان به این و آن اهدا میکنیم؟ آنهایی که این القاب را گرفتهاند مقصر نیستند. سیستمی باید پاسخگو باشد که کُرور کُرور دکتر و استاد تولید میکند.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
اولین گام این است که نظام آموزش عالی بپذیرد که مریض است. دانشگاهیانی که برای عالم و آدم نسخه می نویسند بپذیرند که باید بیش از هر چیزی برای آنان نسخه نوشته شود و چه بهتر که خود نسخه بپیچند. نشانه های مریضی این سیستم بسیار زیاد است از جمله به دو مورد اشاره می کنم:
▫️تولید کارشناسان بی مهارت؛ متاسفانه لیسانس در کشور ما ترجمه شد به کارشناسی!! و در رشته های مهندسی هم دانش آموختگان «مهندس» نامیده می شوند. در صورتی که معنی لیسانس یعنی پروانه، جواز، اجازه نامه، شهادت نامه درجه علمی. یعنی دانش آموخته «مجوز» دارد در حوزه مثلا روانشناسی و یا الکترونیک ورود پیدا کند. ولی به اشتباه او را کارشناس یا مهندس می نامیم. حالا جالب است که این به اصطلاح مهندسان و کارشناسان فاقد مهارت های لازم برای جذب در محیط کاری هستند. نظام آموزش عالی رسما بیکار تولید می کند اولا با فارغ التحصیل کردن افراد در رشته های بدون تقاضا و دوما با فارغ التحصیل کردن افراد بی مهارت در رشته های با تقاضا.
▫️مرض دیگر، تولید علم بی تقاضاست. مانند تولید کالای بیتقاضا. درست مثل این است که میلیاردها تومان خرج کنی و ماشینی تولید کنی که نه هیچ کس نیاز دارد و نه هیچ کس آن را می خرد. تولید علم بیتقاضا تولید علمی بدون تاثیر معنادار بر معیشت و صنعت و توسعه. یعنی تولید علم بی خاصیت. تولید علم بدون تقاضا به تدریج خودش به هدف بدل میشود و می شود مسابقه مقاله نویسی!! و رزومه پر کردن.
دومین گام این است که هاله قداست باید از دانشگاه (نظام آموزش عالی) و همچنین حوزه زدوده شود. هر چیزی که در هاله قداست فرو رفت، فسادش کلید خواهد خورد. هیچ کس و هیچ سیستمی در این دنیا نباید فراتر از نقد باشد و مقدس دانسته شود. بنابراین دانشگاه خود باید فرش قرمز پهن کند برای منتقدان و قداست زدایی.
سومین گام این است که راه برای طرح ایده های کاملا متفاوت و غیرمتعارف در نظام آموزش عالی باز شود. به دو ایده معمولی (ونه خلاقانه) توجه کنید:
بسیاری از کلاس های آموزشی تبدیل شده به یک پروسه تکراری بی روح که نه استاد ذوق و شوقی دارد برای تدریس چندصدباره مطالب تکراری و نه دانشجویان نیازی به شنیدن آن دارند، چرا 50 درصد از کل دروس دانشگاهی را به صورت الکترونیکی ارایه نمی کنیم؟ هم دسترسی و برابری آموزشی برای هشتاد میلیون فراهم خواهد شد، هم رفت و آمد و ترافیک و آلودگی هوا کاهش پیدا خواهد کرد و هم ...
وظیفه دانشگاه تولید ماشین هایی بدون روح، بدون ادراک عمیق و بدون افق بلند نیست. پس تمام دانشجویان موظف شوند درس های زیر را بگذارند: فلسفه علم و تکنولوژی، اخلاق حرفهای، آینده پژوهی، سواد مالی، سواد رسانه ای، سواد جنسی، حل مساله و تصمیم گیری و حقوق شهروندی، تاریخ تمدن و توسعه یافتگی و مهارت ارتباطات حرفه ای (گزارش نویسی و ارایه مطلب علمی-فنی). هر کدام از این ده درس به دقت و عامدانه توصیه شده است (این جا فرصت توضیح و توجیه نیست).
ارتقا اساتید منوط شود به حل یک مساله واقعی اجتماعی یا اقتصادی و نه مقاله. نه خود را گول بزنیم و نه مدیران ارشد را و نه جامعه را. افزایش تعداد مقالات علمی به توسعه ختم شده یا خواهد شد؟
چهارم این است که شروع کنیم به ایجاد تفاهم، توافق، تغییر و اجرای ایده ها در عمل و دریافت بازخورد، خلق ایده های جدیدتر و پیش رفتن.
مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
این بیاحترامی است به ناموس علم و اخلاق و بشریت که به بسیاری از اساتید دانشگاه میگوییم استاد و دکتر.
بیش از ۵۰% استادان دانشگاه ما سواد آکادمیک ندارند!
دزدی در دانشگاه یک هنجار است. استثمار دانشجو یک قانون است. استادی که سهمی در مقاله نداشته در نهایت بی شرمی اسم خودش رو در کتاب و مقاله می آره.
خاک بر سر اون استاد دانشگاهی که ظلم و نابرابری را می بیند، فساد را می بیند و دلش خوش است که توانسته پست بگیره و ارتقایش را به موقع بگیرد. و خاک بر سر اون سیستم دانشگاهی.
چرا همه ما ساکتیم؟ این فاجعه است این ابتذاله! باید گریه کنیم
آنچه در بالا خواندید، بغضی بود که ترکید! چندی پیش در مراسم نکوداشت یکی از دانشگاهیان، دکتر نعمتالله فاضلی نکاتی را گفت که از سر درد بود؛ عریان، بی محابا و رسا. این سخنرانی منجر به واکنش از طرف جامعه دانشگاهی شد و همین باعث شد که دکتر نعمت الله فاضلی مجبور به تفسیر بخشی از سخنانش شود. اما اصل حرفش را پس نگرفت و گفت بر همان نکاتی که گفته همچنان پای می فشارد.
او در بخشی از سخنانش گفته بود: اگر از بسیاری از اساتیدی که کتاب نوشتهاند بخواهیم یک صفحه خلاقانه بنویسند، توانش را ندارند. چرا لقب استاد و دکتر را رایگان به این و آن اهدا میکنیم؟ آنهایی که این القاب را گرفتهاند مقصر نیستند. سیستمی باید پاسخگو باشد که کُرور کُرور دکتر و استاد تولید میکند.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
اولین گام این است که نظام آموزش عالی بپذیرد که مریض است. دانشگاهیانی که برای عالم و آدم نسخه می نویسند بپذیرند که باید بیش از هر چیزی برای آنان نسخه نوشته شود و چه بهتر که خود نسخه بپیچند. نشانه های مریضی این سیستم بسیار زیاد است از جمله به دو مورد اشاره می کنم:
▫️تولید کارشناسان بی مهارت؛ متاسفانه لیسانس در کشور ما ترجمه شد به کارشناسی!! و در رشته های مهندسی هم دانش آموختگان «مهندس» نامیده می شوند. در صورتی که معنی لیسانس یعنی پروانه، جواز، اجازه نامه، شهادت نامه درجه علمی. یعنی دانش آموخته «مجوز» دارد در حوزه مثلا روانشناسی و یا الکترونیک ورود پیدا کند. ولی به اشتباه او را کارشناس یا مهندس می نامیم. حالا جالب است که این به اصطلاح مهندسان و کارشناسان فاقد مهارت های لازم برای جذب در محیط کاری هستند. نظام آموزش عالی رسما بیکار تولید می کند اولا با فارغ التحصیل کردن افراد در رشته های بدون تقاضا و دوما با فارغ التحصیل کردن افراد بی مهارت در رشته های با تقاضا.
▫️مرض دیگر، تولید علم بی تقاضاست. مانند تولید کالای بیتقاضا. درست مثل این است که میلیاردها تومان خرج کنی و ماشینی تولید کنی که نه هیچ کس نیاز دارد و نه هیچ کس آن را می خرد. تولید علم بیتقاضا تولید علمی بدون تاثیر معنادار بر معیشت و صنعت و توسعه. یعنی تولید علم بی خاصیت. تولید علم بدون تقاضا به تدریج خودش به هدف بدل میشود و می شود مسابقه مقاله نویسی!! و رزومه پر کردن.
دومین گام این است که هاله قداست باید از دانشگاه (نظام آموزش عالی) و همچنین حوزه زدوده شود. هر چیزی که در هاله قداست فرو رفت، فسادش کلید خواهد خورد. هیچ کس و هیچ سیستمی در این دنیا نباید فراتر از نقد باشد و مقدس دانسته شود. بنابراین دانشگاه خود باید فرش قرمز پهن کند برای منتقدان و قداست زدایی.
سومین گام این است که راه برای طرح ایده های کاملا متفاوت و غیرمتعارف در نظام آموزش عالی باز شود. به دو ایده معمولی (ونه خلاقانه) توجه کنید:
بسیاری از کلاس های آموزشی تبدیل شده به یک پروسه تکراری بی روح که نه استاد ذوق و شوقی دارد برای تدریس چندصدباره مطالب تکراری و نه دانشجویان نیازی به شنیدن آن دارند، چرا 50 درصد از کل دروس دانشگاهی را به صورت الکترونیکی ارایه نمی کنیم؟ هم دسترسی و برابری آموزشی برای هشتاد میلیون فراهم خواهد شد، هم رفت و آمد و ترافیک و آلودگی هوا کاهش پیدا خواهد کرد و هم ...
وظیفه دانشگاه تولید ماشین هایی بدون روح، بدون ادراک عمیق و بدون افق بلند نیست. پس تمام دانشجویان موظف شوند درس های زیر را بگذارند: فلسفه علم و تکنولوژی، اخلاق حرفهای، آینده پژوهی، سواد مالی، سواد رسانه ای، سواد جنسی، حل مساله و تصمیم گیری و حقوق شهروندی، تاریخ تمدن و توسعه یافتگی و مهارت ارتباطات حرفه ای (گزارش نویسی و ارایه مطلب علمی-فنی). هر کدام از این ده درس به دقت و عامدانه توصیه شده است (این جا فرصت توضیح و توجیه نیست).
ارتقا اساتید منوط شود به حل یک مساله واقعی اجتماعی یا اقتصادی و نه مقاله. نه خود را گول بزنیم و نه مدیران ارشد را و نه جامعه را. افزایش تعداد مقالات علمی به توسعه ختم شده یا خواهد شد؟
چهارم این است که شروع کنیم به ایجاد تفاهم، توافق، تغییر و اجرای ایده ها در عمل و دریافت بازخورد، خلق ایده های جدیدتر و پیش رفتن.
مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
🔹 جای خالی دانشگاهها در بحرانها
تابناک: 15 فروردین 98
در روزهایی که سیلاب، مناطق وسیعی از کشورمان را در برگرفته و خطر بروز آن در پایین دست رودها رفع نشده، جای خالی جامعه دانشگاهی به شدت مشهود است.
به گزارش «تابناک»، چند روز پیش، زمانی که اعلام شد موج بارشی در مسیر کشورمان قرار گرفته و به زودی بارش نزولات جوی، موجب شکل گیری سیلاب در بسیاری از نقاط کشورمان خواهد شد، دولت مردان با اتخاذ تصمیمی ویژه، پیشگیری از حوادث احتمالی را در دستور کار قرار دادند؛ اعلام وضعیت اضطراری.
وضعیتی که با تقاضای استاندار خوزستان و موافقت وزیر کشور برای ۶ استان غربی و جنوب غربی کشورمان اعلام شد و بر اساس آن، مرخصی همه کارکنان دولت و نهادهای امدادی لغو و آماده باش اعلام شد. همه الا دانشگاهیان.
جامعهای که اگرچه تا پای تحقیق و پژوهش به میان میآید، داعیه سرآمدی دارند و با قرار گرفتن در صف نخست دانش یا به تعبیری، تولید علم، انتظار میرود پیشاپیش همگان حرکت کرده و راهگشایی کنند، اما در اغلب مواقع بحرانی جای خالی شان دیده میشود و آزار دهنده است.
اساتید و دانشجویانی که متخصص امور مختلف هستند، اما در کلاسهای عملی درس در دنیای واقعیت کمتر رد و اثری از ایشان دیده میشود. کلاسهایی مانند سیلاب یا زلزله یا توفان یا پدیدههای دیگر که اگر اهالی دانشگاه در آنها حضور پیدا کنند، بی شک دستاوردهای زیادی برایشان به دنبال خواهد داشت، اما نه خود ایشان به این امر علاقهای نشان میدهند و نه متولیان آموزش عالی طرح و تدبیری برای استفاده از ایشان در مواقع بحرانی دارند.
این را میشود از آنجایی دریافت که میبینیم در هیچ دانشگاهی در کشورمان به قدر تشکیل تیمهای ارزیاب حوادث مختلف نیز اقدامی صورت نگرفته است. تیمهایی علمی و پژوهشی که اگر شکل بگیرند و فعالیت کنند، مرجع اظهار نظر جامعه دانشگاهی در وقایع مختلف خواهند شد و آثار مثبتی شکل خواهد گرفت.
ماجرا زمانی تامل برانگیزتر میشود که میبینیم به رغم وقوع سیلابهای گسترده در چند استان، جامعه دانشگاهی در این استانها هیچ موضع گیری نداشته و چه بسا منتظر شنیدن پاسخ این سوال است که آیا تعطیلات نوروزی پایان یافته یا سیلاب و بحرانها موجب شده تعطیلات دانشگاهها تمدید شود؟!
وضعیت قابل تامل و حتی تاثر برانگیز که موجب شده نهایت کارکرد دانشگاهها در بحرانهایی وسیع مانند سیلاب اخیر، گشودن در سالنهای ورزشی و اجازه اسکان سیل زدگان و خسارت دیدگان در امکان دانشگاهی باشد. نقشی بسیار جزیی و حاشیهای که آن هم دستوری به دانشگاهها سپرده میشود نه از سر اختیار و درک مسئولیت در مواقع بحرانی، که اگر این گونه بود، نقش آفرینی دانشگاهها در عرصههای تصمیم گیری و تصمیم سازی بیشتر مورد نیاز بود تا اسکان!
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
تابناک: 15 فروردین 98
در روزهایی که سیلاب، مناطق وسیعی از کشورمان را در برگرفته و خطر بروز آن در پایین دست رودها رفع نشده، جای خالی جامعه دانشگاهی به شدت مشهود است.
به گزارش «تابناک»، چند روز پیش، زمانی که اعلام شد موج بارشی در مسیر کشورمان قرار گرفته و به زودی بارش نزولات جوی، موجب شکل گیری سیلاب در بسیاری از نقاط کشورمان خواهد شد، دولت مردان با اتخاذ تصمیمی ویژه، پیشگیری از حوادث احتمالی را در دستور کار قرار دادند؛ اعلام وضعیت اضطراری.
وضعیتی که با تقاضای استاندار خوزستان و موافقت وزیر کشور برای ۶ استان غربی و جنوب غربی کشورمان اعلام شد و بر اساس آن، مرخصی همه کارکنان دولت و نهادهای امدادی لغو و آماده باش اعلام شد. همه الا دانشگاهیان.
جامعهای که اگرچه تا پای تحقیق و پژوهش به میان میآید، داعیه سرآمدی دارند و با قرار گرفتن در صف نخست دانش یا به تعبیری، تولید علم، انتظار میرود پیشاپیش همگان حرکت کرده و راهگشایی کنند، اما در اغلب مواقع بحرانی جای خالی شان دیده میشود و آزار دهنده است.
اساتید و دانشجویانی که متخصص امور مختلف هستند، اما در کلاسهای عملی درس در دنیای واقعیت کمتر رد و اثری از ایشان دیده میشود. کلاسهایی مانند سیلاب یا زلزله یا توفان یا پدیدههای دیگر که اگر اهالی دانشگاه در آنها حضور پیدا کنند، بی شک دستاوردهای زیادی برایشان به دنبال خواهد داشت، اما نه خود ایشان به این امر علاقهای نشان میدهند و نه متولیان آموزش عالی طرح و تدبیری برای استفاده از ایشان در مواقع بحرانی دارند.
این را میشود از آنجایی دریافت که میبینیم در هیچ دانشگاهی در کشورمان به قدر تشکیل تیمهای ارزیاب حوادث مختلف نیز اقدامی صورت نگرفته است. تیمهایی علمی و پژوهشی که اگر شکل بگیرند و فعالیت کنند، مرجع اظهار نظر جامعه دانشگاهی در وقایع مختلف خواهند شد و آثار مثبتی شکل خواهد گرفت.
ماجرا زمانی تامل برانگیزتر میشود که میبینیم به رغم وقوع سیلابهای گسترده در چند استان، جامعه دانشگاهی در این استانها هیچ موضع گیری نداشته و چه بسا منتظر شنیدن پاسخ این سوال است که آیا تعطیلات نوروزی پایان یافته یا سیلاب و بحرانها موجب شده تعطیلات دانشگاهها تمدید شود؟!
وضعیت قابل تامل و حتی تاثر برانگیز که موجب شده نهایت کارکرد دانشگاهها در بحرانهایی وسیع مانند سیلاب اخیر، گشودن در سالنهای ورزشی و اجازه اسکان سیل زدگان و خسارت دیدگان در امکان دانشگاهی باشد. نقشی بسیار جزیی و حاشیهای که آن هم دستوری به دانشگاهها سپرده میشود نه از سر اختیار و درک مسئولیت در مواقع بحرانی، که اگر این گونه بود، نقش آفرینی دانشگاهها در عرصههای تصمیم گیری و تصمیم سازی بیشتر مورد نیاز بود تا اسکان!
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
dobaredaneshgah@gmail.com
منبع: کانال تلگرامی مصطفی ملکیان/
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
سند آپارتایدی پذیرش دانشجوی دوره دکتری تخصصی در وزارت علوم
مجتبی عمادی
@EmadibaygiGleam
🌟آپارتاید یا جدانژادی واژهای به زبان آفریکانس (Afrikaans) است که از نظر لغوی به معنای مجزا و جدا نگهداشتن است و در واقع به معنای سیستمی از تبعیض نژادی، مذهبی و قومی و جداسازی اجتماعی میباشد که در آفریقای جنوبی علیه سیاهپوستان و به نفع اقلیت سفیدپوست و نژادپرست این کشور که عمدتاً مهاجران اروپایی بودند، اعمال میشد (https://www.nima.today/آپارتاید-چیست/). چنین نظامی غالبا با جداسازی فیزیکی و سرزمینی نژادها و محروم ساختن برخی از نژادها از منافع و خدمات عمومی مورد شناسایی قرار میگیرد.
🌟در ماده2 کنوانسیون بین المللی منع و مجازات جرم آپارتاید (نژاد پرستی)، «جرم آپارتاید» به گونهای خاص و به این شرح تعریف شده است (http://pajoohe.ir/آپارتاید--Apartheid__a-38947.aspx): «از نظر این کنوانسیون، عبارت «جنایت آپارتاید» که شامل سیاستها و اعمال مشابه جدایی نژادی و تبعیض نژادی است -نظیر آنچه در آفریقای جنوبی اعمال میشود- عبارت است از: اعمال غیر انسانی زیر که به منظور استقرار و حفظ سلطه یک گروه نژادی علیه گروههای نژادی دیگر صورت میگیرد و به طور سیستماتیک آنها را تحت فشار قرار میدهد. اعمال مزبور عبارتند از:
الف ـ انکار حق حیات و آزادی شخصی عضو یا اعضای یک گروه یا گروهها از طریق:
1ـ قتل اعضای یک گروه یا گروههای نژادی؛
2ـ اعمال آزار بدنی و روحی بر اعضای یک گروه یا گروههای نژادی، نقض آزادی و کرامت آنها و اعمال شکنجه و رفتارهای ظالمانه، غیر انسانی و تحقیر آمیز نسبت به آنها؛
3ـ توقیف خودسرانه یا زندانی کردن غیر قانونی اعضای یک گروه یا گروههای نژادی؛
ب ـ تحمیل عمدی وضعیت و شرایط خاص زندگی بر یک گروه یا گروههای نژادی به منظور از بین بردن تمام یا بخشی از آنها؛
ج ـ هر گونه اقدام قانونگذاری یا اقدامات دیگر به منظور ممانعت از شرکت یک گروه یا گروههای نژادی در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور و ایجاد عمدی شرایطی که مانع رشد گروههای نژادی میگردد، به ویژه با انکار حقوق و آزادیهای اساسی آنها نظیر حق کار، حق داشتن اتحادیه، حق آموزش، حق ترک کشور و بازگشت به آن، حق تابعیت، حق آزادی رفت و آمد و انتخاب محل اقامت، حق آزادی عقیده و بیان و حق آزادی اجتماعات.
د ـ هر گونه اقدام و از جمله اقدام قانون گذاری که به منظور تقسیم مردم به مرزبندیهای نژادی طراحی شده باشد و ایجاد محلهها و اماکن جداگانه برای گروههای نژادی و ممانعت از ازدواج مختلط نژادهای مختلف و مصادره املاک گروه یا گروههای نژادی یا اعضای یک گروه؛
ه ـ استثمار و بهرهکشی از کار اعضای یک گروه یا گروههای نژادی و یا واداشتن آنها به کار اجباری؛
و ـ تعقیب سازمانها و اشخاص و محروم کردن آنها از حقوق و آزادیهایشان به خاطر مخالفت با آپارتاید.
🌟اصول ۱، ۲، ۳، ۴، ۱۹، ۲۸، ۴۳، ۵۶، قانون اساسی (https://rc.majlis.ir/fa/content/iran_constitution) کشورمان به صراحت بر حق و عدل، نفی هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی، رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام
زمینه های مادی و معنوی، مبتنی بودن کلیه قوانین و مقررات بر موازین اسلامی، تساوی حقوق آحاد ملت، امکان اشتغال به کار و شرایط
مساوی برای احراز مشاغل برای همه افراد، تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه کن کردن فقر و
محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد با حفظ آزادی او، حاکم بودن انسان بر سرنوشت اجتماعی خویش و عدم قرار گرفتن این حق در خدمت منافع افراد یا گروههای خاص تاکید دارد.
🌟چند روز قبل، وزارت علوم سندی را با امضای وزیر علوم با عنوان "راه اندازی و ارزشیابی دوره های دکتری تخصصی" (پیوست در ادامه متن) به دانشگاهها ابلاغ نمود که در ظاهر امر حکایت از عزم وزارت علوم در سامان دهی دوره های دکتری با تاکید ویژه بر اشتغال زایی پذیرش شوندگان در آن دوره ها را داشت؛ چه عالی! اما بندهایی از آن که نقشی وتویی در راه اندازی دوره های دکتری داشت (بندهای ۲ و ۴ ماده ۳ و بندهای یک و دو ماده ۴)، حکایت از ایجاد نظامی آپارتایدی در راه اندازی دوره های دکتری تخصصی داشت که در تضاد کامل با اصول ۱، ۲، ۳، ۴، ۱۹، ۲۸، ۴۳، ۵۶، قانون اساسی است. بیایید به جای گروه یا گروههای نژادی خاص در ماده 2 کنوانسیون بین المللی منع و مجازات جرم آپارتاید، دانشگاههای سطح دو و سه را قرار دهید. به راحتی به عمق فاجعه پی می برید.
🌟سوال های جدی که در زمینه این سند آپارتایدی مطرح است به شرح زیر است:
۱- به هزینه کرد نامتقارن و ناعادلانه از بیت المال در طی سال های متمادی، دانشگاههای کلان شهر ها رشد و پیشرفت بیشتری از دانشگاههای استانهای کمتر
مجتبی عمادی
@EmadibaygiGleam
🌟آپارتاید یا جدانژادی واژهای به زبان آفریکانس (Afrikaans) است که از نظر لغوی به معنای مجزا و جدا نگهداشتن است و در واقع به معنای سیستمی از تبعیض نژادی، مذهبی و قومی و جداسازی اجتماعی میباشد که در آفریقای جنوبی علیه سیاهپوستان و به نفع اقلیت سفیدپوست و نژادپرست این کشور که عمدتاً مهاجران اروپایی بودند، اعمال میشد (https://www.nima.today/آپارتاید-چیست/). چنین نظامی غالبا با جداسازی فیزیکی و سرزمینی نژادها و محروم ساختن برخی از نژادها از منافع و خدمات عمومی مورد شناسایی قرار میگیرد.
🌟در ماده2 کنوانسیون بین المللی منع و مجازات جرم آپارتاید (نژاد پرستی)، «جرم آپارتاید» به گونهای خاص و به این شرح تعریف شده است (http://pajoohe.ir/آپارتاید--Apartheid__a-38947.aspx): «از نظر این کنوانسیون، عبارت «جنایت آپارتاید» که شامل سیاستها و اعمال مشابه جدایی نژادی و تبعیض نژادی است -نظیر آنچه در آفریقای جنوبی اعمال میشود- عبارت است از: اعمال غیر انسانی زیر که به منظور استقرار و حفظ سلطه یک گروه نژادی علیه گروههای نژادی دیگر صورت میگیرد و به طور سیستماتیک آنها را تحت فشار قرار میدهد. اعمال مزبور عبارتند از:
الف ـ انکار حق حیات و آزادی شخصی عضو یا اعضای یک گروه یا گروهها از طریق:
1ـ قتل اعضای یک گروه یا گروههای نژادی؛
2ـ اعمال آزار بدنی و روحی بر اعضای یک گروه یا گروههای نژادی، نقض آزادی و کرامت آنها و اعمال شکنجه و رفتارهای ظالمانه، غیر انسانی و تحقیر آمیز نسبت به آنها؛
3ـ توقیف خودسرانه یا زندانی کردن غیر قانونی اعضای یک گروه یا گروههای نژادی؛
ب ـ تحمیل عمدی وضعیت و شرایط خاص زندگی بر یک گروه یا گروههای نژادی به منظور از بین بردن تمام یا بخشی از آنها؛
ج ـ هر گونه اقدام قانونگذاری یا اقدامات دیگر به منظور ممانعت از شرکت یک گروه یا گروههای نژادی در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور و ایجاد عمدی شرایطی که مانع رشد گروههای نژادی میگردد، به ویژه با انکار حقوق و آزادیهای اساسی آنها نظیر حق کار، حق داشتن اتحادیه، حق آموزش، حق ترک کشور و بازگشت به آن، حق تابعیت، حق آزادی رفت و آمد و انتخاب محل اقامت، حق آزادی عقیده و بیان و حق آزادی اجتماعات.
د ـ هر گونه اقدام و از جمله اقدام قانون گذاری که به منظور تقسیم مردم به مرزبندیهای نژادی طراحی شده باشد و ایجاد محلهها و اماکن جداگانه برای گروههای نژادی و ممانعت از ازدواج مختلط نژادهای مختلف و مصادره املاک گروه یا گروههای نژادی یا اعضای یک گروه؛
ه ـ استثمار و بهرهکشی از کار اعضای یک گروه یا گروههای نژادی و یا واداشتن آنها به کار اجباری؛
و ـ تعقیب سازمانها و اشخاص و محروم کردن آنها از حقوق و آزادیهایشان به خاطر مخالفت با آپارتاید.
🌟اصول ۱، ۲، ۳، ۴، ۱۹، ۲۸، ۴۳، ۵۶، قانون اساسی (https://rc.majlis.ir/fa/content/iran_constitution) کشورمان به صراحت بر حق و عدل، نفی هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی، رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام
زمینه های مادی و معنوی، مبتنی بودن کلیه قوانین و مقررات بر موازین اسلامی، تساوی حقوق آحاد ملت، امکان اشتغال به کار و شرایط
مساوی برای احراز مشاغل برای همه افراد، تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه کن کردن فقر و
محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد با حفظ آزادی او، حاکم بودن انسان بر سرنوشت اجتماعی خویش و عدم قرار گرفتن این حق در خدمت منافع افراد یا گروههای خاص تاکید دارد.
🌟چند روز قبل، وزارت علوم سندی را با امضای وزیر علوم با عنوان "راه اندازی و ارزشیابی دوره های دکتری تخصصی" (پیوست در ادامه متن) به دانشگاهها ابلاغ نمود که در ظاهر امر حکایت از عزم وزارت علوم در سامان دهی دوره های دکتری با تاکید ویژه بر اشتغال زایی پذیرش شوندگان در آن دوره ها را داشت؛ چه عالی! اما بندهایی از آن که نقشی وتویی در راه اندازی دوره های دکتری داشت (بندهای ۲ و ۴ ماده ۳ و بندهای یک و دو ماده ۴)، حکایت از ایجاد نظامی آپارتایدی در راه اندازی دوره های دکتری تخصصی داشت که در تضاد کامل با اصول ۱، ۲، ۳، ۴، ۱۹، ۲۸، ۴۳، ۵۶، قانون اساسی است. بیایید به جای گروه یا گروههای نژادی خاص در ماده 2 کنوانسیون بین المللی منع و مجازات جرم آپارتاید، دانشگاههای سطح دو و سه را قرار دهید. به راحتی به عمق فاجعه پی می برید.
🌟سوال های جدی که در زمینه این سند آپارتایدی مطرح است به شرح زیر است:
۱- به هزینه کرد نامتقارن و ناعادلانه از بیت المال در طی سال های متمادی، دانشگاههای کلان شهر ها رشد و پیشرفت بیشتری از دانشگاههای استانهای کمتر
pajoohe.ir
آپارتاید Apartheid | دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم
آپارتايد، نژادپرستي، تبعيض نژادي، جدايي نژادي، نقض حقوق بشر، جرم بين المللي
نویسنده : محمد ابراهيمي
واژه آپارتاید (Apartheid) از نظر لغوی
نویسنده : محمد ابراهيمي
واژه آپارتاید (Apartheid) از نظر لغوی