پویش ملی دوباره دانشگاه
2.15K subscribers
72 photos
51 videos
43 files
449 links
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Download Telegram
🔶 اساتید احتیاط‌گر، افرادی باشخصیت، دیندار و قابل اعتمادند!

🔶 نعمت الله فاضلی (آیا نقد آموزش عالی ایران ممکن است؟)
اقتباس آزاد توسط پویش دوباره دانشگاه

💠 نقد اصیل مستلزم ایجاد تغییر در فرهنگ دانشگاهی کنونی است. این تغییر ابعاد گوناگونی دارد که به گمانم تغییر در «فرهنگ احتیاط گری» به «فرهنگ کنشگری» یکی از اساسی ترین تحولات است. نقد اصیل در واقع نوعی «کنشگری» است. اما طی تاریخ آموزش عالی ما بتدریج از هرگونه کنشگری بازداشت شده و کنشگری به عملی بی ارزش و گاهی ضد ارزش در آموزش عالی ایران شده است. آنچه لازمه نقد اصیل است، شکل گیری فرهنگ کنشگری در میان استادان است. اجازه دهید این نکته را کمی بیشتر شرح دهم.

💠 می توان انتظار داشت که استادان، بیشتر بر «اصل وظیفه گرایی» خود تکیه کنند و بر موانع و عوامل کنشگری فائق آیند. اما چنین نیست. براساس مشاهدات و تجربیاتم به این نتیجه رسیده ام که نوعی «فرهنگ احتیاط گری» در میان استادان عمیقا جای گرفته است. این فرهنگ مانع شکل گیری و گسترش «فرهنگ کنشگری» در میان آنها شده است. «فرهنگ احتیاط گری» در میان استادان ابعاد اخلاقی، عاطفی و شناختی دارد که نقد و ارزیابی آن نیازمند مطالعه ای مستقل است.

💠 مسئله اصلی این است که در «خرده فرهنگ استادی» موجود «اصل احتیاط گری» جای «اصل کنش گری» رواج یافته و این احتیاط گری بنیان های ارزشی و شناختی پیدا کرده است. ظاهر این «احتیاط گری» است که به لحاظ اخلاقی ما نباید در بحث های دانشگاهی تندروی کنیم و از فضای حاکم شالوده شکنی نماییم، زیرا موجب برهم خوردن نظم می شود. ضمنا ما در مقام استاد دانشگاه شایسته است همواره محتاط و دوراندیش باشیم؛ سخنان خود را سنجیده بیان کنیم؛ چنان سخن بگویم که موجب آزاردگی کسی نشویم. احتیاط گری نوعی «پارادایم فرهنگی» حاکم بر استادان ما شده است. این فرهنگ در همه ما کم و بیش رخنه کرده است. فرهنگ احتیاط گری ظاهرا حافظ منافع فردی ما هم هست. افراد احتیاط گر مورد توجه سازمان ها قرار می گیرند و به آنها منصب و مقام اداری می دهند. علاوه بر این، احتیاط گری نوعی جلوه و شخصیت اخلاقی هم پیدا کرده است. گویی آدم های احتیاط گر افرادی با شخصیت، دیندار و قابل اعتماد هستند.

💠 در مقابل احتیاط گری، «کنشگری » قرار دارد. استاد دانشگاه در ایران امروز خود را از کنشگری پرهیز می دارد. کنشگری یعنی قبول مسوولیت دربرابر مسائل و مصائب جمعی و اتخاذ موضع انتقادی و تلاش برای مواجهه با این مسائل. کنشگری دانشگاهی به معنای رفتار پارتیزانی نیست اما نوعی مواجهه فعالانه در برابر مسائل و حضور در حوزه عمومی دانش و دانشگاه است. بحرانی که امروز ما با آن در فرهنگ استادی مواجه هستیم سیطره احتیاط گری بر کنشگری است. باید با نقد این موقعیت تلاش کنیم تا کنشگری به صورت ارزش جمعی و مشترک درآید و پیامدهای ویرانگر احتیاط گری را نقد و بیان کنیم.

💠 «فرهنگ احتیاط گری» در نظام آموزشی ما عمیقا آموزش داده می شود. اما «فرهنگ کنشگری» کمترین امکان آموزش و یادگیری را ندارد. نان به نرخ روز خوردن و فرصت طلبی و رندی و زرنگی که از ویژگی های فرهنگ عمومی است، عمیقا در نظام و فرهنگ دانشگاهی ما رخنه کرده است و میدان را برای مسولیت پذیری و کنشگری بسته و تنگ ساخته است. استادان دانشگاه بجای این که الگوی کنشگری باشند سرمشق احتیاط گری شده اند. «بازاندیشی انتقادی در باره فرهنگ احتیاط گری» می تواند راهبردی برای گسترش کنشگری باشد. آگاه باشیم که فرهنگ احتیاط گری حاکم چیزی جز سازوکار به انقیاد درآوردن و سرکوب کردن نهاد دانشگاه و خرد انتقادی نیست و بدانیم که شخصیت های محتاط لزوما دوراندیش و خیرخواه نیستند و در بسیاری مواقع فرصت طلبان و نان به نرخ روز خوارهایی هستند که جامه استادی و وقار و متانت به تن کرده اند. آنها گرگ اند که در پوستین میش به نهاد دانشگاه هجوم آورده اند. این آدم ها محتاط اغلب با زبانی آرام و چهره ای اخلاقی و صلح طلب خود را معرفی می کنند. آنها همه را به سکوت و پرهیز از نقد فرا می خوانند. آنها خود را دانشمند و اندیشمند می شناسند و موفقیت شان در کسب پُست های اداری و مقامات بروکراتیک را نتیجه شخصیت و اخلاق انسانی و هوشمندی و ذکاوت شان می دانند. در سال های اخیر جریانی از نقد اصیل در حال شکل گیری است و گفتارهای مهم و ارزشمندی در این زمینه خلق شده است، اما در عمل این «صدایی است که شنیده نمی شود». تجربه تاریخی نشان می دهد در ایران صداهای انتقادی اغلب با تاخیر طولانی شنیده می شوند، زمانی که دیگر کار از کار گذشته است و جامعه هزینه های بسیاری برای ناشنیدن صداها پرداخت کرده است (عبدی و گودرزی 1395).

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏این یعنی ‎کنکور
این یعنی دانشگاه
این یعنی علم
این یعنی ...
منبع: توییتر فارسی
پادشاهان لُخت

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
کانال تلگرامی دغدغه ایران

هانس کریستین آندرسن قصه‌ای دارد به نام لباس جدید، که در آن دو خیاط حقه‌باز به پادشاه می‌گویند ما قادریم پارچه عجیبی ببافیم که آدم‌های احمق نمی‌توانند آن‌را ببینند. پول زیادی گرفتند و شروع به کار کردند.

نمایندگان پادشاه می‌دیدند که این دو نفر با ماشین‌های پارچه‌بافی کار می‌کنند اما پارچه‌ای نمی‌دیدند ولی از ترس احمق خوانده شدن، چنان عمل می‌کردند گویی پارچه‌ای زیبا می‌بینند. همین بلا بر سر پادشاه نیز آمد.

خیاط‌ها عاقبت لباس شاه را هم درآوردند و لباس دوخته شده از هیچ را تن پادشاه کردند. مردم شهر نیز نیز پادشاه لخت را دیدند اما خودشان را به کوچه علی چپ زدند و برای زیبایی لباس پادشاه هورا کشیدند و تنها یک پسرک بود که حقیقت را فریاد کشید: «پادشاه لُخت است.»

نزدیک بیست سال پیش وقتی پایان‌نامه کارشناسی ارشدم درباره «جامعه‌شناسی نوشتن پایان‌نامه» را می‌نوشتم، بعد از قریب یک سال مطالعه، به تکرار این وضعیت در نظام دانشگاهی ایران رسیدم.

خلاصه یکی از یافته‌هایم این بود که «دانشگاه‌ها در ایران پادشاه لُخت تربیت می‌کنند.» امروز که مدرس دانشگاه شده‌ام، بیش از آن زمان ماهیت این «لُختی دانشگاهی» را احساس می‌کنم.

پایان‌نامه نوشتن، مراسم گذار، عین مراسم مرد شدن در قبائل، است. جوان قبیله، کار سختی می‌کند (مثل رفتن روی آتش یا دزدیدن دختر مورد علاقه‌اش یا شکار خرس) تا ثابت کند گذار کرده و مرد شده است.

پایان‌نامه هم همان شکار خرس – کار دشوار – است تا دانشجو ثابت کند اهل علم و محقق شده و شایسته هویت دانشگاهی است و تحقق کردن بلد است.

دانشجو از جلسه دفاع که بیرون می‌رود، باید بتواند سرش را بالا بگیرد، احساس هویت کند، خودش را ثابت کرده باشد و لباس زندگی علمی را به تن کند.

وضع اما الان اغلب چگونه است؟ دانشجو موضوعی انتخاب کرده، استادی دارد که خیلی برایش وقت نگذاشته، خودش هزار مشکل داشته، داده‌ها و تحلیل‌های پایان‌نامه‌اش صد مشکل دارد و با هزار استرس و از ترس شهریه اضافی و سنوات، در دقیقه نود راهی جلسه دفاع شده است.

برخی استاد راهنماها یک بار هم پایان‌نامه را نخوانده‌اند، استاد داور هم تازه یک روز قبل دویست صفحه متن دریافت کرده که بخواند و فرصت هم نداشته است. دانشجو خودش می‌داند که کار درستی انجام نداده، داور و راهنما هم خودشان این‌کاره‌اند و می‌دانند چه حکایتی است.

اغلب جلسات به گونه‌ای برگزار می‌شود که استاد و دانشجو می‌دانند کار پایان‌نامه صد مشکل دارد، اما داور هم سکوت می‌کند (عین وزیران و مردم داستان لباس جدید)، هیچ بچه شیطانی هم پیدا نمی‌شود که فریاد کند این پایان‌نامه هزار و یک مشکل دارد.

اگر مشکلات پایان نامه را کسی بگوید، استاد راهنما هزار توجیه می‌آورد که بله، دانشجو مشکلات داشته و انشاءالله در آینده تلاش می‌کند و ایرادات را رفع می‌کند.

موقع نمره دادن، اغلب گفته می‌شود که نمرات در این دانشکده بین 18.5 تا 19.5 در نوسان است؛ یعنی بین پایان‌نامه خوب و بد فرقی نیست. داوری که نمره کمتر از این‌ها بدهد، آدم بد می‌شود، همان بچه شیطانی که فریاد زد «پادشاه لخت است.»

همه با هم تبانی نانوشته‌ای دارند که از خیر دیدن «لختی پادشاه» بگذرند. دانشجو در این تبانی، نمره‌اش را می‌گیرد اما اهل علم نمی‌شود. خودش می‌داند لخت است، استادش هم می‌داند و همیشه پادشاه لخت می‌ماند.

لختی، به داغ هویتی زندگی علمی‌ دانشجو بدل می‌شود. این پادشاهان لخت یک عمر با این داغ سر می‌کنند. هیچ وقت گذار نمی‌کنند، مرد نمی‌شوند.

پادشاهان لخت، می‌فهمند که علم و دانشگاه عرصه کوشش نیست، بلکه عرصه پوشش و حداکثر ستر عورت است، ضرورتی نیست که دیبای علم به تن کنید، لباس زیر داشته باشید کافی است، بقیه خودشان را به ندیدن می‌زنند.

پادشاهان لخت بعدها همین کردار را در جامعه تکرار و تکثیر می‌کنند. لخت‌ها یکدیگر را نیز می‌شناسند و به تدریج قراردادی نانوشته شکل می‌گیرد که هیچ کس لختی دیگری را به رخش نکشد و صدایش را درنیاورد.

دانشگاه لُخت‌پرور به تدریج جامعه را نیز از درون بی‌هویت و لُخت می‌کند؛ و پادشاهان لخت بر مسندها می‌نشینند و پوچی نهاد علم و ضرورت سرپوش نهادن بر لختی‌ها را پیشه می‌کنند. کردار آتی‌شان نیز در همان اندازه ستر عورت است. (البته همه خروجی‌ها لخت نیستند.)

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی جالب و شنیدنی دکتر آذرخش مکری عضو کمیته بهداشت روان و اعتیاد وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، در نوزدهمین جشنواره ابن سینا (15 بهمن 1396) در دانشگاه تهران دربارۀ رویکرد و روش مناسب برای توسعۀ نظام علم و پژوهش در جامعه و اشاره به برخی امور بسیار مهم و تأثیرگذاری که در سیاست‌گذاری علم و پژوهش کشور مورد غفلت واقع شده‌اند.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔶 در وزارت علوم چه خبر است؟
سیدجوادمیری

💠 یکی از مسائلی که از بدو ورود به ایران برایم تعجب آور بوده است حجم عظیم "مصوباتی" است که در مراکز علمی اعم از دانشگاه و پژوهشگاه و مراکز پژوهشی به تصویب می رسد و همواره این پرسش برایم پیش میآید که این مصوبات چه "نسبتی" با کار و پژوهش علمی دارند؟ مگر این مصوبات که به تصویب میرسند قرار نیست مسیر را برای اهل دانشگاه هموار کند تا آنها بتوانند به اصل مطلب که همان تامل و تفکر و تحقیق است برسند ولی در عمل نه تنها چنین نیست بلکه "طبقه ای حرفه ای" ایجاد شده است که به صورت حرفه ای مهارت خاصی در جعل "مصوبات" دارد و از این هیئت امناء به آن جلسه مصوبات در اینجا و آنجا می روند و هدف اصلیشان تحدید انسان دانشگاهی در ایران است.

💠 اما اگر این مصوبات به همین جا ختم میشد من این یادداشت را نمی نوشتم ولی بدبختی اینجاست که وزارت علوم دست اندر کار فساد نظام مند شده است و با مصوبات خارق العاده تلاش می کند دانشگاهیان و محققان را به سمت "دزدی علمی" سوق دهد. امروز پس از یکسال وقت و سرمایه مالی گذاشتن برای پر کردن فرم های ارتقاء با خبر شدم که برای گذشتن از مقام دانشیاری به استادی شما نیازمند داشتن ۳۵ مقاله علمی پژوهشی هستید و یکی از همکاران هم به من گفت او خود ۴۰ مقاله علمی پژوهشی به چاپ رسانده است. هر قدر فکر کردم که چگونه می شود ۴۰ مقاله در فاصله پنج سال -من در سال ۹۳ دانشیار شدم در ایران برای بار دوم- نتوانستم حساب و کتاب را درست جمع و جور کنم!

💠 ۴۰ مقاله علمی پژوهشی در ۵ سال یعنی ۸ مقاله هر سال و هر سال ۱۲ ماه است و این بدین معنی است که فرد باید در هر یکماه و نیم یک مقاله علمی پژوهشی بنویسد تا در ۵ سال بتواند ۴۰ مقاله بنویسد. آیا چنین چیزی امکان دارد؟ دو دوست دارم یکی در دانشگاه بریستول انگلستان (مایکل نووتن) و دیگری در دانشگاه اولیوت کالج آمریکا (داستین جی برد) و این موضوع را با آنها در میان گذاشتم و هر دو بی پرده گفتند که امکان نوشتن ۴۰ مقاله علمی پژوهشی در ۵ سال نه تنها ممکن نیست بل در این دو کشور هر سال (یا حتی هر دو سال یکبار) یک مقاله علمی پژوهشی باید نوشت. به سخن دیگر، یک دانشگاهی آمریکایی یا انگلیسی در طول ۳۰ سال خدمت آکادمیک خویش حداکثر ۳۰ مقاله یا حداقل ۱۵ مقاله می نویسد حال چطور شده است که وزارت علوم ایران "مصوب" کرده است برای ارتقاء از دانشیاری به استادی باید ۳۵ مقاله داشته باشیم و در این بازار جعل و دروغ اساتیدی هم ادعا می کنند که در عرض ۵ سال ۴۰ مقاله علمی پژوهشی -در کنار کتب بیشمار و سخنرانیهای کثیر و و و و و- انجام می دهند؟

💠‌ پرسش اینجاست که مسبب این دغل بازی کیست؟ چرا وزارت علوم در اتاق های دربسته مصوباتی را تصویب می کند که نظام دانشگاهی ایران را از معنا تهی می کند و اساتید را به سمت انتحال و سرقت علمی و کپی و پیست "هل" می دهد؟ البته در این میان اساتیدی که به این بازار دروغ دامن میزنند و "پز تولید علم" بصورت انبوه را می دهند نیز باید گفت چرا دانشگاه را به لجنزار تبدیل می کنید؟ مدعایی در پایان مطرح می کنم و آن این است که "بازار" پایان نامه نویسی و جعل مقالات و آی اس آی و و و و در جلوی دانشگاه های ایران سرنخش در وزارت علوم است و در جای دیگری نباید به دنبال طراران گشت و وزیر علوم مقصر اصلی است و وزارت علوم متهم ردیف اول این آشفتگیها می باشد.

منبع: کانال تلگرامی سید جواد میری مینق

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
گفتگوی آزاد دربارۀ چند مقاله (در خصوص وضعیّت علم و پژوهش در کشور)
وحید احسانی

نویسندگان مقالۀ «نقد یا نقض گذشتۀ پژوهشی کشور» (منتشر شده در فصلنامۀ رهیافت)، در بخش عمده‌ای از مقالۀ خود، به نقد مقاله‌های اینجانب و همکارانم پرداخته‌اند که از این بابت، بسیار خرسند شده و از آنها سپاسگزاری می‌کنم.

در عین حال، این بندۀ خدا نیز مقالۀ ایشان را به صورت مختصر نقد کرده و به دفاع از دیدگاه خودم پرداختم. نویسندگان مقالۀ مذکور به نقد من پاسخ کوتاهی دادند و من نیز دوباره دربارۀ پاسخ آنها یادداشت مختصری نوشتم. فصلنامۀ رهیافت، تمام این گفتگوها را در صفحۀ «نقد و نظر» سایت خود منتشر کرده است.

از علاقه‌مندان دعوت می‌کنم ملاحظه بفرمایند 👇
http://rahyaft.nrisp.ac.ir/page_1.html

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
💠 مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای: باید به گونه ای پیشرفت کنیم که ۵۰ سال بعد هر نخبه ای و هر کسی که در جهان خواست تازه‌های علم را فرا بگیرد، ناچار به دانستن زبان فارسی باشد.

💠 بنا به رهنمود فوق، سوالی که مطرح می شود این است که تا چه اندازه سیاست ها و آیین‌نامه های وزارت علوم (ارتقاء و تشویقی) همراستا با تحقق این هدف و تقویت زبان فارسی است؟

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔶 مواجهۀ صحیح با نظام‌های رتبه‌بندی دانشگاه‌ها و تأثیرگذارترین شاخص‌های مربوطه
🖋 وحید احسانی

💠 طی سالیان اخیر، نظام‌های رتبه‌بندی دانشگاه‌ها در سراسر جهان رشد چشمگیری داشته‌اند. برای دانشگاه‌ها دیگر این پرسش که «آیا اصولاً به نظام‌های رتبه‌بندی نیاز داریم یا نه؟» یا این که «آیا با حضور و فعّالیت آنها موافق هستیم یا نه؟» موضوعیّت ندارد، چرا که به هر حال آنها وجود دارند و دانشگاه‌ها با یک «عمل انجام شده» مواجه شده‌اند. فعّالیت نظام‌های رتبه‌بندی و فهرست‌هایی که هر ساله اعلام می‌کنند، دانشگاه‌ها را چه در سطح ملّی و چه در سطح بین‌المللی تحت فشارهای رقابتی شدیدی قرار داده و موضوعات مربوطه، در ادبیات مشترک آموزش عالی رواج یافته‌است. با وجود این که نظام‌های رتبه‌بندی هم از حیث روش‌شناسی و هم از لحاظ مفهومی مورد نقد هستند، امّا در عمل، همه از آنها استفاده می‌کنند. بنابراین، اکنون پرسش مهم‌تر این است که «مواجهۀ مناسب با نظام‌های رتبه‌بندی و استفادۀ بهینه از آنها چگونه است؟». استفادۀ ناآگاهانه از نظام‌های رتبه‌بندی معادل توجه صرف به ارزش اسمی امتیازها/رتبه‌های نهایی آنهاست و در مقابل، استفادۀ آگاهانه مستلزم نگاه کردن به آنها به عنوان منابع خام اطّلاعات، توجه دقیق به شاخص‌های به‌کاررفته در هر کدام از آنها و تفسیر کردن تغییراتِ امتیاز/رتبۀ دانشگاه‌ها بر اساس شاخص‌ها و سوگیری‌های موجود در هر نظام رتبه‌بندی است. دانشگاه‌هایی که بخواهند به صورت منفعل و غیرنقّادانه سرنوشت خود را به نظام‌های رتبه‌بندی سپرده و صرفاً بر بهبود رتبه/امتیاز خود در این نظام‌ها متمرکز شوند به شدّت آسیب خواهند دید. دانشگاه‌ها نباید اجازه دهند که نظام‌های رتبه‌بندی ملّی یا بین‌المللی، تعریف خود از «دانشگاه مطلوب» را به آنها تحمیل کرده و با این کار اولویت‌های مهم‌تری چون نیازهای منطقه، سنّت و هویت دانشگاه، رسالت ملّی دانشگاه و امثال آن به حاشیه رانده شوند.

💠 از آنجا که در مقایسه با پژوهش و برون‌دادهای پژوهشی، برای ارزیابی آموزش، امکانات، ابزار و شاخص‌های بسیار محدودتری وجود دارد، نظام‌های رتبه‌بندی دانشگاه‌ها بیشتر مبتنی بر پژوهش هستند و لذا تمرکز بر آنها به غفلت بیشتر از «آموزش» منجر خواهد شد. با این وجود، استفادۀ آگاهانه و هدفمند از نظام‌های رتبه‌بندی می‌تواند برای دانشجویان، سیاست‌گذاران و مؤسسات آموزشی فوایدی به همراه داشته‌باشد. به ویژه، در مورد نظام آموزش عالی ایران که با معضل ناکارآمدی و عدم‌اثربخشی (یا لااقل، اثربخشی اندک) مواجه است. بنابراین، مهم‌ترین مسئله برای دانشگاه‌های ایران در رابطه با نظام‌های رتبه‌بندی، مواجهۀ آگاهانه، هدفمند و هوشمندانه با آنهاست که مستلزم شناخت دقیق نظام‌های رتبه‌بندی است. در این راستا، هدف پژوهش حاضر شناخت فضای مشترک حاکم بر نظام‌های رتبه‌بندی دانشگاه‌ها و ارائۀ تصویری قابل قبول از شاخص‌های به کارگرفته‌شده در آنهاست.

💠 بنابراین، پرسش کلّی پژوهش آن است که «تأثیرگذارترین شاخص‌ها در تعیین رتبۀ دانشگاه‌های ایران در نظام‌های رتبه‌بندی دانشگاه‌ها کدامند؟». یعنی می‌خواهیم بدانیم که اگر دانشگاه‌های کشور بخواهند برای ارتقاء رتبۀ خود در نظام‌های رتبه‌بندی برنامه‌ریزی کنند، بهبود وضعیّت خود بر اساس کدام شاخص‌ها را باید بیشتر مورد توجه قرار دهند.

💠 یافته‌ها و نتایج حاصل از این مطالعه در قالب یک مقاله گزارش شده و در فصلنامۀ رهیافت مورد پذیرش و در نوبت چاپ قرار گرفته است. جهت دسترسی به نسخۀ زودآیند مقاله و ملاحظۀ نمودارهای مربوط به یافته‌ها به لینک زیر مراجعه فرمایید: 👇👇👇

تأثیرگذارترین شاخص‌های نظام‌های رتبه‌بندی دانشگاه‌ها

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
وزارت علوم گرفتار "فهم مکانیکی" و "معیار کمی" شده است: تکمله ای درباره یادداشت "در وزارت علوم چه خبر است؟"

متاسفانه پاسخی درخور و رسمی در باب این یادداشت از سوی هیچ مقام مسئولی نه در وزارت علوم و نه از سوی متصدیان مسئول در پژوهشگاه (که جزیی از وزارت علوم است) صادر نشد. البته یادداشت کوتاهی از سوی آقای دکتر عبدالرضا باقری در وزارت علوم، دبیر کمسیون و قائم مقام وزیر در برخی از گروه ها می چرخید و بدست من هم رسید. متن ایشان این است:

"سلام و ارادت
خدمت دوستانی که این مطلب مخدوش را بازتاب می دهند عرض می کنم مطالب ذکر شده اصلا در ایین نامه ارتقا نیست. چنانچه کسی ایشان را می شناسد به اینجانب معرفی تا هم نظراتشان را بشنوم و‌هم ابهامات ایشان را مرتفع نمایم
با احترام
عبدالرضا باقری"

نکته ایی که در این یادداشت جالب است این است که ۴۰ مقاله برای ارتقاء لازم نیست اما مسئله اینجاست که " سیاست اِعلانی" با "سیاست اِعمالی" فرق می کند. این سخن به چه معناست؟ معنای این سخن این است که آنچه وزارت علوم اِعلان می کند با آنچه هیئت ممیزه ارتقاء اِعمال می کند تفاوت سهمگینی دارد و "معیار تفاوت" مشخص نیست. صریحا اعلام می دارم که فساد در وزارت علوم و شبکه های مربوط به ارتقاء نیاز به نظارت جدی دارد و با ارجاع به "متن مصوبات" قابل "ماستمالی" نیست. امتیاز هر مقاله علمی-پژوهشی ۷ نمره اعلان شده است اما امتیازی که داده می شود بیش از ۳ نمره نیست و این بدین معناست که باید ۲۰ مقاله علمی-پژوهشی نوشته شود ولی مقالاتی که در لیست نشریات وزارت علوم نباشند حساب نمی شوند و این خود موجب می شود که شما نیاز پیدا می کنید بیش از ۲۰ مقاله ارائه دهید که دوباره به همان عدد ۳۰ یا ۴۰ خواهیم رسید. نکته ای دیگری که قابل نقد جدی است بحث اِعمال سلیقه در هیئت های ممیزه بر مقالاتی که در نشریات تایید شده وزارت علوم به عنوان پژوهشی چاپ شده اند بر اساس کدامین معیار باید کمترین امتیاز را بگیرند؟ اساسا مگر ممکن است که یک فردی که در یک حوزه مشخص در علوم انسانی تخصص دارد بتواند در یک جلسه درباره محتوای یک مقاله علمی اظهار نظر محتوایی کند و اصولا مقاله ایی که به عنوان پژوهشی چاپ شده است چرا باید کسر امتیاز گردد و بالاترین نمره را نگیرد؟ البته این امر شاید ربط وثیقی با این موضوع داشته باشد که متصدیان امر در وزارت علوم خود به صحت و سلامت پژوهشی بودن نشریات "باور" ندارند و این خود موجب می گردد که "معیار اِعمالی" سلیقه ممیزین باشد. هنگامیکه سلیقه معیار تشخیص باشد، امکان ورود مولفه های فساد انگیز و عناصر مبتنی بر "زد و بند" ظهور خواهد کرد. به عبارت دیگر، به نظر من مشکل فقط مقالات و تفاوت فاحش بین سیاست های اِعلانی و سیاست های اِعمالی نیست بل معضل اصلی "فهم مکانیکی" و "معیارهای کمی" وزارت علوم از مفاهیم کلیدی (مقام استادی، مفهوم دانشیاری، مفهوم دکتری و و) آکادمیک می باشد. به دلیل عدم درک مفاهیم محوری، وزارت علوم خود بزرگترین اِعمال کننده و توجیه کننده سیاست های سلیقه ای می باشد و دائما به "تهی کردن" مفاهیم جوهری دانشگاه دامن می زند و در این بین ذنب "مصّوبان حرفه ایی" در وزارت علوم از دیگران بیشتر است چون آنها کسانی هستند که به سیاست های بی مبنا "جامه قانونی" می پوشانند و در این چند دهه به صورت قانونی "قانون دانشگاه" را نابود کرده اند.


سیدجوادمیری


@seyedjavadmiri
Forwarded from رضا منصوری
یادداشت‌هایی پیرامون علم مدرن و سیاست‌گذاری آن
Notes on Science and Science Policy

حباب آموزش عالی در ایران: تعداد دانش‌آموختگان دکتری
Bubble of higher education in Iran- Number of doctorates awarded in US institutions declined slightly in 2017

۳ اسفند ۱۳۹۷.

✍️ رضا منصوری
rmansouri.ir

حدود یک ماه و نیم پیش این خبر از NSF توجهم را جلب کرد. تعداد درجه‌های دکتری اعطا شده در ایالات متحده آمریکا در سال ۱۳۹۶/ ۲۰۱۷ نسبت به سال قبلش کمی کاهش پیدا کرده و به ۵۴.۶۶۴ رسیده است. به تقریب مورد بحث من این عدد را ۶۰.۰۰۰ بگیرید. در سال‌های جاری در ایران سالانه ۳۰.۰۰۰ درجهٔ دکتری اعطا می‌شود. جمعیت آمریکا به تقریب ۴ برابر ایران است. به این ترتیب، مراکز دانشگاهی ما در ایران، به نسبت جمعیت، سالانه دو برابر امریکا درجهٔ دکتری اعطا می‌کنند. می‌دانیم که مراکز آموزش عالی و پژوهشی ما کمتر از ۱۰ در صد این تعداد دانش‌آموختهٔ دکتری را استخدام می‌کنند و نود درصد جویای کار می‌مانند. این حباب ترکیده است.

همین هفته هم تعداد شاغلان دانشگر و مهندس در ایالات متحده با درجهٔ دکتری در سال ۱۳۹۶/ ۲۰۱۷ اعلام شد : ۹۶۷.۵۰۰. مشابه این رقم برای ایران مشخص نیست اما اگر تعداد حدود ۵۰.۰۰۰ نفر هیئت علمی دانشگاه‌ها را با درجهٔ دکتری در ایران دو برابر کنیم، یعنی ۱۰۰.۰۰۰، حد بالای این رقم خواهد بود و ۴ برابر آن که نسبت جمعیت را هم منظور کند می‌شود ۴۰۰.۰۰۰ که کمتر از نصف عدد متناظر در ایالات متحده است.
همچنین مقایسه کنید با تعداد پسادکتری‌هایی که در سال ۱۳۹۶/ ۲۰۱۷ پژوهانه‌گیر سازمان‌های فدرال ایالات متحده بوده‌اند : ۲۹۷۵.

نظر: یاد این گفتهٔ دبیر پیشین شورای انقلاب فرهنگی افتادم که «سرعت رشد علم ما در ایران به قدری است که نگران کشورهای صنعتی هستیم».

سوال: این چه سیاستی بوده که منجر به این حباب شده است؟ چه سیاستی در شورای انقلاب فرهگی اتخاذ شده که منجر به این حباب و منجر به این گزاره از دبیرش شده است؟ چرا کمیسیون آموزش مجلس اعتراضی به سیاست‌های جاری و اعتراضی به نتیجهٔ این سیاست‌ها نداشته است؟ چرا ما دانشگاهیان در عمل از این سیاستِ گرفتن دانشجوی تحصیلات تکمیلی حمایت کرده‌ایم؟ چرا وزارت عتف موفق نمی‌شود این حباب ترکیده را مدیریت کند؟ اصلا چرا دانشجوی تحصیلات تکمیلی می‌گیریم؟ این مقاطع تحصیلی چه ارتباطی با توسعهٔ کشور دارد؟
🔶 درباره کتاب «فساد دانشگاهی» با عنوان فرعی گونه‌شناسی، روش سنجش، علل، پی‌آمدها و راهبردهای مبارزه با آن (1)
داود حسینی هاشم‌زاده

🔶 دهه‌ی 1360 که جوان بودم اوقات فراغت و بخشی از زندگی‌ام در جلوی کتاب‌فروشی‌های میدان انقلاب سپری می‌شد، با اتوبوس خودم را به انقلاب می‌رساندم و چند‌ساعتی را با لذت ویترین کتاب‌فروشی‌ها را نگاه می‌کردم، داخل‌شان می‌شدم و کتاب‌هایی که توجهم را جلب می‌کرد ورق می‌زدم و کتاب‌فروشی‌ها را یکی پس از دیگری به جست‌وجوی کتاب‌های مورد نظرم می‌گشتم، به‌ویژه معدود دست‌دوم‌فروشی‌ها را که کتاب‌های قدیمی داشتند و قیمت‌شان کمتر از پشت جلد بود. چهره‌های آدم‌های خیابان انقلاب، چهره‌هایی آشنا و دوست‌داشتنی بود. به‌واسطه‌ مراجعات زیادم، با برخی از کتاب‌فروشی‌ها دوست شده بودم و سفارش کتاب می‌دادم، همه‌ی این‌ها باعث شده بود یکی از علایق شغلی من کتاب‌فروشی شود. چند سالی بعد که به استخدام دانشگاه تهران درآمدم و محل کارم نزدیک کتاب‌فروشی‌ها شد، هر روز بخشی از وقت نهارم را به قدم‌زدن در جلوی کتاب‌فروشی‌ها و تماشای ویترین (تازه‌های کتاب) و داخل کتاب‌فروشی‌ها اختصاص می‌دادم و خوش می‌گذراندم!

🔶 اما در یک دهه‌ گذشته وقتی گذرم به خیابان انقلاب می‌افتد، دیگر از آن چهره‌های آشنا چندان خبری نیست، چهره‌ها نا آشنا هستند، چهره‌ها بیشتر مرا یاد بازاریان تهران می‌اندازد! می‌خواهم هر چه زودتر از آن‌جا بگریزم، یکی از مهم‌ترین دلایلش، گریز از دست کسانی است که مدام جلویم سبز می‌شوند و کارت و نشانیِ خود را می‌دهند که در حوزه‌ی پایان‌نامه‌نویسی، مقاله‌نویسی، ترجمه، چاپ کتاب و ... فعالیت می‌کنند، و با سماجت می‌خواهند که مشتری‌شان شوم و... تعدادشان آن‌قدر زیاد است که حالم بد می‌شود.

🔶 از دیگر آرزوهای شغلی من، درس‌خواندن، پژوهش‌کردن و درس‌دادن در دانشگاه تهران بود. از جوانی دانشگاه تهران را خیلی دوست داشتم و وقتی در آن استخدام شدم، بسیار خوشحال بودم، خدابیامرز مادرم، همه‌جا با افتخار می‌گفت پسرم دانشگاه تهران کار می‌کند... اما هر چه بیشتر می‌گذشت و هر چه بیشتر با ابعاد مختلف دانشگاه و مناسبات حاکم بر آن آشنا می‌شدم، احساس افتخارم فروکش می‌کرد تا جایی که بعد از 28 سال، اکنون هیچ احساس افتخاری ندارم، ولی نسبت به آن دغدغه‌ دارم و احساس مسئولیت می‌کنم.

🔶 بارها نوشته و گفته‌ام، حال دانشگاه خوب نیست و بخشی از این ناخوش‌احوالی مربوط به رشد سرطانی فساد در ابعاد و حوزه‌های مختلف فعالیت‌های دانشگاهی است که یکی از دلایل مهم آن تجاری‌شدن دانشگاه و رشد بی‌رویه‌ی آموزش عالی است، به شکلی که تعداد دانشگاه‌های ایران، بنا به اعلام وزارت علوم، حدود 640,2 دانشگاه است. این در حالی است که بنا به اعلام مؤسسه اسپانیایی CISC تعداد دانشگاه‌ها در اغلب کشورهای پیشرفته جهان زیر ٥٠٠ دانشگاه است به‌طوری که آلمان ٤١٢، بریتانیا ٢٩١، کانادا ٣٢٩، ایتالیا ٢٣٦ و هلند ٤٢٣ دانشگاه دارند.

🔶 چین با یک میلیارد و ٣٩٧ میلیون نفر جمعیت تنها 481,2دانشگاه دارد و هند با جمعیت یک میلیارد و ٢٧٤ میلیون نفری 620,1 دانشگاه دایر کرده است. از این میان برزیل با ٢٠٢ میلیون نفر جمعیت یعنی چیزی بیشتر از دو برابر جمعیت ایران تقریباً نصف ما دانشگاه دارد. امریکا با حدود ٣١٠‌میلیون نفر جمعیت، 280,3 دانشگاه دارد. از این میان ٥٩ دانشگاه ایالات متحده جزو ١٠٠ دانشگاه برتر جهان هستند و در واقع حدود ٦٠ درصد برترین دانشگاه‌های جهان امریکایی است (سایت تابناک، کد خبر:۶۱۰۵۴۴، 10/5/1395). این در حالی است که هیچ یک از دانشگاه‌های ایران جزو 500 دانشگاه برتر جهان نیز نیستند.

🔶 تجاری شدن دانشگاه و رشد بی‌رویه‌ آموزش عالی و... پی‌آمدهای مخرب گسترده‌ای برای آموزش عالی داشته که یکی از‌‌‌‌‌ آن‌ها گسترش افسارگسیخته‌ی فساد در تعاملات کنش‌گران دانشگاهی و تولیدات به اصطلاح علمی (مقاله، کتاب، پژوهش، پایان‌نامه و ...) نمود پیدا کرده و به‌عنوان مسئله‌ی اساسیِ آموزش عالی درآمده است. توصیف و تحلیل مسائل مورد اشاره، موضوع اصلی این کتاب را تشکیل می‌دهد.
منبع: خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- چهارم ابان 98
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔶 درباره کتاب «فساد دانشگاهی» با عنوان فرعی گونه‌شناسی، روش سنجش، علل، پی‌آمدها و راهبردهای مبارزه با آن (2)
داود حسینی هاشم‌زاده
🔶 کتاب «فساد دانشگاهی» برآمده از ربع قرن تجربه¬ زیسته، و ادراکاتم، در نظام دانشگاهی است. در بیش از ربع قرنی که در دانشگاه زیسته‌ام، در کسوت یک کارمند، دانشجوی مقاطع مختلف، یک مدیر، پژوهش‌گر و مدرس ... در حوزه‌های مختلف و واحدهای ستادی و دانشکده¬های مختلفی کار کرده‌¬ام و نقش‌های مختلفی را عهده‌¬دار بوده‌¬ام که این همه به من امکان فهم عمیق¬تر و دقیق¬تری از مسائل نظام دانشگاهی را داده است. از سوی دیگر بیش از یک دهه مطالعه¬ تخصصی در حوزه¬ فساد و نگارش چند کتاب و مقاله در این زمینه امکان نگاه انتقادی به نظام دانشگاهی از زاویه¬ مسئله فساد را فراهم آورد، به ¬ویژه این‌که به‌عنوان یک قربانی فساد با تجربه‌¬های زیسته¬ فراوان، مسئله را درونی نیز کرده‌¬ام.

🔶 به‌طور خلاصه در این کتاب بر آن¬م تا تلفیقی از تجربه و دانش‌ام را تقدیم کسانی کنم که دغدغه‌ سلامت نظام آکادمیک را دارند و دلشان برای دانشگاه می‌تپد، تا شاید به درک عمیق‌تری از ویرانگری فساد آکادمیک نائل آییم و برای زخم¬های عمیقی که بر پیکر نحیف دانشگاه وارد آورده‌اند، بتوانیم مرهمی نهیم.

مایلم در این مقدمه به چند نکته مهم اشاره کنم:
۱. بحث من از روی دغدغه و تعهد و علاقه‌ام به نهاد علم و دانشگاه است؛
۲. یقیناً شمار قابل ملاحظه‌ای از کنش‌گران عرصه‌ی علم (اساتید، دانشجویان، پژوهش‌گران و کارکنان و …) زحمت‌کش بوده و شرافتمندانه در این نهاد خدمت می‌کنند؛
۳. فساد در نظام آموزش عالی کمتر از سایر نهادها است. یافته‌های چند مطالعه‌ من و همکارانم طی سال¬های 1387 تا 1392 نشان می‌دهد ادراک مردم و ذی‌نفعان از وجود فساد در آموزش عالی در مقیاس ۰ تا ۱۰۰ بین ۴۷ تا ۵۳ بوده است. در حالی که ادراک از فساد در بسیاری از سازمان‌ها، نهادها و بخش‌ها مانند، گمرک، ادارات مالیات، نظام قضایی، شهرداری، بخش‌های سیاسی (هزینه‌های انتخاباتی) و… بالای ۷۵ است. اما همین میزان متوسط فساد نیز برای نهاد علم به‌‌واسطه‌ی ‌نقش مهمش در جامعه نگران‌کننده است.

🔶 فساد در دانشگاه می‌تواند به باز تولید فساد در حوزه‌های دیگر بینجامد و آن را گسترش دهد. «هزینه‌های فساد در آموزش عالی بسیار زیاد و اغلب غیر قابل برآورد است. علاوه بر زیان‌های اقتصادی ناشی از تصمیم‌گیری‌های متعصبانه، غیر‌حرفه‌ای و سرمایه‌ی انسانی از دست رفته، هزینه‌های فساد در آموزش عالی شامل تضعیف روحیه، بد‌بینی، تضعیف سرمایه‌ی اجتماعی، همبستگی اجتماعی و عدم اعتماد می‌شود. هزینه‌های حاصل از فساد در جامعه‌ دارای بعد زمانی هستند و باید در یک چشم‌انداز زمانی لحاظ شود. هزینه‌های فساد در آموزش عالی فراتر از حال حاضر است و ممکن است موجب آسیب برگشت‌ناپذیری در نسل‌های آینده شود»‌ (اوسیپیان، 2009: 11).

🔶 دانشگاه و نهاد علم، یکی از نهادهای اصلی است که خروجی‌اش می‌تواند منجر به توسعه، اصلاح جامعه و مبارزه با فساد شود. بنابراین یکی از کارکردهای اصلی و اساسی این نهاد ارائه الگوی تعامل سالم و سازنده میان اعضای جامعه، تربیت آینده‌سازان کشور مبتنی بر آموزه‌های اخلاقی و سلامت، و حساس‌کردن آن‌ها نسبت به پدیده‌ فساد و مبارزه با فساد است. اما وقتی دانشگاه‌ها به فساد مبتلا شده‌اند و فساد در آن‌ها رو به گسترش می‌شود، سخن نگفتن در این باب، بسیار غیرمسئولانه خواهد بود. در یکی‌ ـ‌ دو دهه¬ اخیر به دلایلی که در فصل پنجم مورد بحث قرار داده‌ام، روند فساد در دانشگاه‌ها رو به فزونی نهاده است. به‌‌ویژه در سال‌های آخر دهه‌ی هشتاد شمسی و سال‌های آغازین دهه‌ی نود، فساد در آموزش عالی همانند سایر نهادها رو به فزونی نهاد.

🔶 هم‌چنین از آن‌جایی که یکی از دغدغه‌های اساسی من سلامت نهاد علم و قرار گرفتن دانشگاه در جایگاه واقعی خود و تلاش برای حرکت در مسیر تولید علم بوده است، تلاش کرده‌ام در این کتاب ضمن طرح و تحلیل مسئله، چارچوب و روشی برای مطالعه‌ فساد در آموزش عالی فراهم کنم. این کتاب در پنج فصل تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.»

منبع: خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- چهارم ابان 98

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔶 نگاهی به سیستم آموزشی کشور
🖋 جلیل صحرایی، عضو هیات علمی دانشگاه رازی

💠 وصف دانشجویان امروزی در کلاس درس:

۱- دانشجویی آدامس می جود و با بی توجهی به تذکر داده شده از سوی استاد ادامه می دهد.

۲- دانشجویی موبایل خود را جهت شارژ کردن به پریز دم در ورودی کلاس روی رادیاتور شوفاژ قرار می دهد.

۳- دانشجویی دو پای خود را به سمت صندلی جلو دراز و بر روی آن قرار می دهد.

۴- دانشجویی با اسکن از درس مربوطه از روی موبایل بدان توجه می کند و جهت شرکت در فعالیت کلاسی از روی آن به خواندن درس مبادرت می نماید.

۵- دو دانشجو سرشان را بر روی صندلی مجاور گذاشته و با بی توجهی نسبت به درس در حال لا لا هستند.

۶- دانشجویی چتر خود را باز کرده و برای خشک شدن در گوشه ای از کلاس قرار می دهد.

۷- دیر آمدن دانشجویان به کلاس و عدم رعایت نظم و انضباط از سوی آنان امری عادی شده است.

🔹 شاید با تجربه ای که از کلاس های درس در این سال ها داریم موارد عدیده ای را بتوان به لیست فوق اضافه نمود.

🔹 آنچه را از آموزهای فرهنگی و دینی آموخته ایم کلاس مکانی مقدس است و شایسته احترام و تکریم، اما چرا برخی از دانشجویانی که مراحل مختلفی از تحصیل را سپری نموده اند بدان توجه ندارند و یا کم توجه هستند.

🔹 چه اتفاقی برای نظام آموزشی و مدارس ما پیش آمده است که حداقل های تعلیم و تربیت از سوی برخی از دانش آموزان رعایت نمی شود؟ و از آموزش های لازم بی بهره هستند به طوری که ۹۰ درصد دانش آموزان راه یافته به دانشگاه قادر نیستند به طور صحیح قلم را در دست بگیرند و بدیهی است بسیار بد خط نیز می باشند.

🔹 آیا دانشجویان امروزی با دانشجوی ۴۰ و ۵۰ سال پیش قابل مقایسه هستند؟ اگر جواب منفی است که هست، چرا؟

🔹 عموم دانشجویان قبل از انقلاب و چند سال اول انقلاب از قابلیت های چشمگیری برخوردار بودند، به طوری که از سواد کافی برخوردار بودند، ادب و روابط صحیح اجتماعی را رعایت می کردند، دارای تفکر سیاسی بودند و موازین اخلاقی را نیز رعایت می کردند. آیا دانشجویان امروزی اینگونه هستند؟

🔹 با کمال تاسف از امسال در برخی از رشته ها مانند فیزیک که مشکل ترین رشته علوم پایه است دانشجویان بدون شرکت در کنکور به دانشگاه راه پیدا کرده اند!

🔹 سئوالی که مطرح است اینکه آیا می توان به نمرات دروس دانش آموزان در دبیرستان ها اعتماد کرد که بر اساس آن بتوان دانشجو پذیرش نمود؟

🔹 برخی از دانشجویانی که از سد کنکور عبور نموده اند به لحاظ علمی و اخلاقی فوق العاده ضعیف هستند و صلاحیت لازم را برای دانشجو شدن ندارند حال چه انتظاری می توان از این قبیل دانشجویان داشت؟

🔹 آیا تهاجم فرهنگی و نفوذ دشمن باعث شده که با این قبیل دانشجویان مواجه شویم یا بی توجهی مسئولین تعلیم و تربیت کشور؟ آیا نباید به موازین تعلیم و تربیت حساس بود و آیا نباید درصدد تغییر جدی در نظام آموزشی کشور باشیم؟

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
💠 مملکت فقط با پزشکی و مهندسی اداره نمی شود!

💠 استاد شفیعی کدکنی --- دانشگاه تهران، ۲۱ آبان ۱۳۹۸

🔹 آیا ما می توانیم صاحب نظریه و تئوری باشیم؟ و چرا نباشیم؟ یقین دارم در دانشگاه شریف یا دانشکده فنی خودمان (تهران) – البته بقیه دانشگاه ها را انکار نمی کنم، یا نمی خواهم که جایگاه علمی آنها را پایین بیاورم، اطلاع ندارم- استادان و دانشجویانی داریم که سر سوزنی از هاروارد و کمبریج و آکسفورد و پریستون کم ندارند. می توانیم در کنگره های علمی دانشمند علمی بفرستیم که سخنرانی کند و مورد توجه و تقدیر دانشمندان تراز اول دنیا قرار گیرد. اما در علوم انسانی صفرالکف هستیم. هیچی نیستیم. پزشک خوب ایرانی از هیچ پزشک فرنگی درجه اول کم ندارد و اگر کم دارد به خاطر وسایل و ابزار و ... است. در پزشکی و مانند آن وضعمان خوب است و می تواند بهتر هم باشد. اما در علوم انسانی صفر هستیم، خالی، مثل کف دست من. باید در این زمینه کار کنیم. مملکت فقط با پزشکی و مهندسی اداره نمی شود. یک مملکت در آینده دراز مدت به آن معنایی که کشورهایی چون ژاپن و آلمان به جهان نگاه می کنند، علوم انسانی هیچ کمتر از علوم پزشکی و تجربی نیست. ما همینطور که در نمونه هایی از این دست علوم، افراد برجسته داریم مثل آن دختر که بزرگترین ریاضی دان جهان بود و از همین دانشگاه شریف درآمده بود، نیازمند افراد برجسته در علوم انسانی هستیم.

🔹 من نمی خواهم دولت را نکوهش کنم ... دولت الان آمده است، مثلاً توی کدکن ما شعبه دانشگاه آزاد باز می کند. در آنجا مثلا دکترای فلسفه کانت می دهند، اگرچه در این مثال من مسخره می کنم، ولی عملاً همینجوری است. با کدام استاد کانت درس می دهی؟ تو می دانی کانت یعنی چه؟ استاد کانت ایرانی یعنی کی؟ ما در علوم انسانی بسیار وضع بدی داریم بسیار فقیریم. کنگره های ما را ببینید، در مورد ابن سینا باشد همان ها صحبت می کنند، کانت باشد همان ها صحبت می کنند، ویتگناشتاین باشد همان ها صحبت می کنند. تاریخ ابن هیثم باشد همینطور و .... خیلی شرم آور است، مرتب فراخوان می دهند ... مثلا فراخوان می دهند که از الان تا 15 روز دیگر در مورد تنقیح المناظر ابن هیثم مقاله دهید ... یک خانم خانه دار که آشپزی اش را کرده است، بچه اش را هم شیر داده است ... می گوید چه عیبی دارد، من هم در این فراخوان شرکت می کنم... می رود آنجا می نشیند چای می خورد ... این فراخوان ها خیلی شرم آور است. محال است که در کمبریج و آکسفورد فراخوانی هایی پیدا کنید. فراخوان یعنی چه؟ این کریستریکتیک کشور ماست! خانم آشپز و یک عده آدم بیکار فلان و بامان چیزی می نویسند ... کدام متخصص؟

🔹 ما الان آدمی که تمام شفا را تدریس کند نداریم؟ بی خود می گویند؟ ... چیزی هم گفته می شود در حوزه حرافی و انشا است. در زادگاه ابن سینا، چنین کسی نداریم. در بقیه موارد نیز اینگونه است. دولت بی نهایت باید در توسعه عناوین علوم انسانی جلوگیری کند. همه دانشگاه ها نباید همه رشته ها را داشته باشند. ما باید برای متخصص ابن سینا، یک دانشگاه، متخصص سهروردی یک دانشگاه، برای کانت یک دانشگاه داشته باشیم ... در دانشگاه تربیت حیدریه و نیشابور ما، متخصص کانت کجاست که شما دوره دکتری دایر می کنید؟ خجالت دارد! این کاغذها را دست بچه ها می دهیم که چی؟ ما صد سال دیگر اگر فردی را داشته باشیم که بتواند در یک کنگره بین المللی درباره مثلا کانت سخنرانی کند و برایش دست بزنند باید کلاهمان را به هوا بیاندازیم. همه روستاها دانشگاه دارند و دکترا، دانشگاه ها در همه رشته ها استاد دارند. ما باید به جوانان جهت دهیم، جهت علاقه آنها را کشف کنیم، حتی به آنها بورس داخل یا خارج بدهیم، تا یک مساله معینی را به سبک فرنگیان، مته به خشخاش بگذارند، به اعماقش بروند و بتوانند در یک کنگره بین امللی در یک موضوع معین، سخنرانی کنند و ... همه از سخنرانی این ایرانی تقدیر کنند.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔸 اگر مجلۀ نیچر را یکی از ویترین‌های آثار علمی دنیا فرض کنیم، این نمودار نشان می‌دهد که علم در سال 2019 کاری است از بنیان «گروهی». دیگر خبری از مقاله‌های تک‌نفره نیست، ضمن اینکه نویسنده‌ها نیز چندملیتی هستند. گویا علم آنقدر پیچیده شده است که دیگر خبری از «علامه‌ها»، از مکانیک «نیوتنی» و نسبیت «انیشتنی» نیست. علم امری «توزیع شده» است و نزد کس خاصی نیست. شمارۀ اخیر مجلۀ نیچر به مناسبت صد و پنجاهمین سال انتشارش حاوی مطالب جالبی است که اینفوگرافی فوق یکی از آنهاست.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
سوءاستفاده از اقتدارِ دانشگاهی.pdf
541.6 KB
🔸 این نوشتار کوتاه به وضوح نشان می دهد که نظام دانشگاهی، چگونه به شکل طنزآمیز، رفتارهای غیراخلاقی برخی نویسندگانِ وطنی را اخلاقی نشان می دهد!
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
ضرورت توسعه و ترویج علوم انسانی
مصطفی ملکیان
🔸 ضرورت توسعه و ترویج علوم انسانی

🔹 سخنرانی استاد ملکیان در یزد، تالار علّامه حکیمی، آبان 98

🔹 منبع: کانال مصطفی ملکیان

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from Rabnews.ir
فرهنگ حاکم‌ بر دانشگاه در ایران بت‌واره است


در همایش «چرایی و چیستی کار فرهنگی در دانشگاه» مطرح شد؛


□ دکتر مقصود فراستخواه: دانشگاه در ایران فرهنگ رهایی‌بخشی ندارد بلکه نهاد جبران کننده است؛ مثلاً ما احزاب نداریم پس جنبش دانشجویی هزینۀ فعالیت سیاسی را می‌پردازد.

□ دکتر نعمت‌الله فاضلی: فرهنگ دانشگاهی باید مبتنی بر فقدان نظم سلسله مراتبی باشد؛ مثلاً نباید وزیر علوم شأنی بالاتر از استاد، یا استاد شأنی بالاتر از دانشجو داشته باشد. در نگاه تجاری، دانشگاه باید فرآورده‌محور باشد اما در نگاه فرهنگ دانشگاهی، دانشگاه محل فرآیند است و نباید برونداد داشته باشد.

□ دکتر آرش حیدری: تربیت انسان آکادمیک به معنای برگزاری کارگاه آموزشی نیست، تربیت انسان آکادمیک به معنای هستی درون‌ماندگار فرهنگی دانشگاه است. این مفهوم از معماری کلاس درس را شامل می‌شود تا شبکۀ بروکراتیک حاکم بر دانشگاه.

□ دکتر مهدی فیض: کار فرهنگی یعنی سرمایه‌گذاری کردن بر روی قوای ادراک، احساس، تفکر، خواست، تدبیر، اراده و تخلق.

در Rabnews.ir/11974 بخوانید.
@Rabnews
اضمحلال مفهوم دانشجو

محمدرضا پویافر

🔹طی سالهای گذشته حجم تأثیر سیاستهای نادرست در مورد توسعه کمّی و مدیریت آموزش عالی آن قدر زیاد بوده که یکی از اثرات آن، فرو ریختن مرز دانشجو و غیر دانشجو- مانند فرو ریختن تدریجی مرز دانشگاه از حوزه های دیگری همچون بازار، سیاست، دین و مانند آن – بوده است.
در حال حاضر ایران سومین جمعیت فارغ التحصیلان رشته های مهندسی، یکی از بالاترین نسبت های دانشجو به جمعیت دیپلمه و در عین حال یکی از بالاترین شاخص های تقلب علمی را بین کشورهای مختلف داراست.
توسعه کمّی آموزش عالی در مقاطع مختلف تحصیلی، همراه با تأسیس دانشگاه های جدید و ظرفیت های خالی زیاد در مناطق مختلف موجب شده تا هر آنکس که تا دیروز قصد یا شایستگی دانشجو شدن نداشته، برای مزایای مختلف مالی، مدیریتی و حتی پرستیژ اجتماعی وارد دانشگاه شود.

🔹امروز ایران جمعیت زیادی دارد که نام دانشجو را حمل می کنند. آنها کاسبان، کارمندان، ورزشکاران، نظامیان، هنرمندانی هستند که با وجود داشتن پیشه و اشتغال خاص، دوست دارند دانشجو بشوند، مدرک دانشگاهی بگیرند، پستی به دست بیاورند، کمی به حقوقشان اضافه شود، یا این که فقط بتوانند با مدرک دانشگاهی برای خود جایگاه اجتماعی ظاهریِ بهتری دست و پا کنند. آنها شغل های ارزشمندی برای نیازهای اجتماعی گوناگون دارند، اما با این وجود در پی تصاحبِ نام «دانشجو» هستند. اشتباهی که با اصالت دادن به تحصیل دانشگاهی در همه رده های اجرایی، در نگاه مدیران و سیاسیون سطح اول کشور وجود دارد و در سطح جامعه هم رسوخ کرده است.

🔹بنابراین دیگر ما با یک گروه متمایز با یک فرهنگ خاص – فرهنگ دانشجویی- مواجه نیستیم؛ چرا که این روزها تقریباً همه دانشجو هستند یا می توانند دانشجو باشند. پس دانشجو بودن هیچ وجه تمایز بارزی در منشِ رفتاری، مشیِ فکری و تقیدات اخلاقی با دیگرانِ بیرون از دیوارهای دانشگاه ندارد.
چنین انسانی به دست ساختارِ سیاستگذاریهای بیماری اجتماعی، از درون تهی شده و تنها پوسته‌ای با برچسب دانشجو را بر تن خود حمل می کند. این پوسته‌ی تهی تاب تحمل فشارها و نهیب های درون و بیرون دانشگاهی برای بیان و مطالبه حق را ندارد. اصلا نه حوصله و نه میل و نه توانِ این بیان و مطالبه را ندارد. او درگیر تمام شدن دوره تحصیلی و گرفتن مدرک دانشگاهی‌اش برای رسیدن به چند هزار تومان اضافه حقوق، ارتقای پست سازمانی یا ژشتی جلوِ دیگران است. هیچ کدام از اینها با عمیق شدن در رشته تخصصی، کنجکاوی و ماجراجویی برای دانش و فریاد زدن در راه آنچه درست می داند تطابق ندارد. پس منطقی است که دانشجوی امروز «یکی از دیگران» باشد. یکی از دیگران بودن، به خودیِ خود بد نیست، شاید در بسیاری از موارد نشانه همدلی و یکرنگی با جامعه ای است که فرد در آن زندگی می کند. اما در مسیرِ به ابتذال کشیده شدن و اضمحلال مفهوم «دانشجو»، آنچه رخ می دهد، تن دادن دانشگاه – یعنی نهادِ علم و پایگاهِ تفکرِ انتقادی در جامعه- به قواعدِ تعامل و بلکه معامله در بیرون از دانشگاه است.

🔹بنابراین همزمان با اضمحلال مفهوم دانشجو، مفهوم دانشگاه است که از درون تهی می شود. در این مسیر دانشگاه به هنجارها و ارزشهای بازار، سیاست یا سایر حوزه های دیگرِ غیر دانشگاهی آلوده شده و وجوه تمایز فرهنگ دانشگاهی در مسیر اضمحلال قرار می گیرد.

🔸 ۱۶ آذر روز دانشجو بود. روز دانشجویانی که وقایع محیط شان برایشان مهم بود. اما سیاستهای سالهای گذشته در مورد توسعه کمّی آموزش عالی موجب شده تا همزمان با تکثیرِ پوسته‌ و عنوان دانشجو، دانش-جو بودن و فریادگری در نتیجه این دانش-جویی کمیاب و کمیاب‌تر شود. آنها امروز یکی از دیگران هستند، همان دیگرانی که از فاجعه جوک می سازند و برای منافع خود به هر سرقت، زد و بند و دروغی رضایت می دهند.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah