پویش ملی دوباره دانشگاه
2.16K subscribers
72 photos
51 videos
43 files
446 links
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Download Telegram
عصر ایران؛ مهرداد خدیر
انتخاب از پویش دوباره دانشگاه

در دولت جدید لبنان (به ریاست و نخست وزیری حسان دیاب) که روز چهارشنبه معرفی شد‌، 6 تن از مجموع 20 وزیر کابینه زن‌اند. همچنین برای نخستین بار در لبنان و کل کشورهای عربی یک خانم به عنوان وزیر دفاع انتخاب شده است. نمی‌توان تنها به آمار دانشجویان زن و کارمندان زن استناد کرد. مهم‌تر از زن و تحصیل‌کرده و فعال مدنی بودن، احساس شکوفایی است. حتی اگر نمادین یا نمایشی باشد خبرهایی از این دست برای دیگران دل‌گرم کننده است.

این خانم ها برآمدۀ جامعه مدنی اند. یعنی در سطح جامعه فعال و شناخته شده بوده و حالا به دولت پیوسته اند. از این رو هویت و منبع مالی خود را به مقام دولتی گره نزده اند و اصطلاحاً آویزان نمی شوند و به مقام و منصب خود نمی چسبند و اگر احساس کنند برنامه های اصلی را انجام داده اند و کار خاص دیگری ندارند کنار می روند و به متن جامعه بازمی گردند و اگر هم ببینند نمی توانند کاری از پیش ببرند به همان جایی که بوده اند باز می گردند.

خانم وزیر دفاع که به عنوان معاون نخست وزیر هم منصوب شده 20 سال تجربه کار علمی و پژوهشی دارد. وزیر ورزش و جوانان نیز مدیریت مرکز آموزش و توان‌مند‌ سازی توان یابان (معلولین) را بر عهده داشته است. وزیر دادگستری استاد دانشگاه قدیس بیروت است و وزیر کار در یک شرکت خصوصی فعال بوده است و وزیر امور مهاجرت نیز در عرصه رسانه‌ها شناخته شده است.


مدارک دانشگاهی این وزیران هم جالب است. همه فارغ التحصیل دانشگاه های معتبرند نه دانشگاه های چون قارچ برآمده و به عنوان یک شخصیت دانشگاهی هم شناخته می شوند. همه ما دیده ایم که هم مجری یک برنامه خانوادگی در کنار آشپزخانه «آقای دکتر» خطاب می شود و هم گوینده تلویزیون. کیلو کیلو دکترا فروخته اند؛ دکترهایی که گاه از بیان یک جمله درست و حسابی انگلیسی هم برنمی آیند. اما مدارک و دانشگاه های آنان واقعی به نظر می رسد.

رشته‌های دانشگاهی و مدارک آنان هم جالب است: خانم زینی لیسانس علوم اجتماعی دارد، خانم وزیر ورزش و جوانان هم، وزیر دادگستری و طبعا پرفسور حقوق است، خانم وزیر کار استاد دانشگاه هنرهای زیباست و خانم وزیر مهاجرت دکتری ادبیات فرانسه دارد. قصد مقایسه ندارم اما تنها یادآوری می‌کنم وزیر علوم ما دکتری علوم باغبانی دارد و عنوان کتابی که نوشته «کاشت، داشت و برداشت گردو» است. جامعۀ انسانی به مدیرانی که با علوم انسانی آشنا باشند و نه این که مدارک صوری گرفته باشند نیاز دارد. در ایران رشته های غیرفنی و غیرپزشکی عملا تحقیر شده اند و مدارک آنان بیشتر به کار ارتقای اداری کارمندان می‌آید.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
مسئولیت اجتماعی دانشگاه.pdf
590.6 KB
دربارۀ «مسئولیت اجتماعی دانشگاه‌ها»
🖋 وحید احسانی
📰 روزنامۀ اعتماد (یکشنبه، 6 بهمن 98)

🔹موضوعِ «مسئولیت اجتماعی دانشگاه» یکی از مهم‌ترین موضوعاتی است که شایسته است ذهن و همّت عملی‌مان را درگیر آن کنیم، زیرا این ظرفیت را دارد که ما را از خواب غفلت بیدار کرده و متوجه برخی مسائلی کند که دربارۀ آنها دچار «غفلت جمعی» شده‌ایم. به منظور جلوگیری از ضایع شدن قابلیّت این موضوع مهم در سیل امواج «سطحی‌نگری»، «ساده‌انگاری» و «مواجهۀ کلیشه‌ای و شعارگونه با مسائل»، در این نوشتار، به نسبت و فاصلۀ میان «فضای آموزش عالی ما» با موضوع «مسئولیت اجتماعی دانشگاه‌ها» پرداخته‌ شده‌است. ...

✔️ نسخۀ کامل این یادداشت (4500 کلمه) به سفارش فصلنامۀ روابط عمومی دانشگاه رازی تهیه شده و قرار بود در شمارۀ اخیر آن چاپ گردد، امّا به علّت تعطیلی فصلنامۀ مذکور، نسخۀ خلاصه‌شدۀ آن (2300 کلمه) در روزنامۀ اعتماد منتشر شد. نسخۀ منتشر شده در روزنامۀ اعتماد را می‌توانید از اینجا و نسخۀ کامل را می‌توانید در فایل پیوست مطالعه بفرمایید.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from Rabnews.ir
در نشست نقدوبررسی کتاب فساد دانشگاهی؛

وزارت علوم باید این کتاب را بخواند

مسیری که وزارت علوم اجازه داده تا دانشگاه‌های ما آن را طی کنند، منجربه این وضعیت تأسف‌بار شده است؛ بنابراین این کتاب در حقیقت می‌تواند نقدی بر وزارت علوم تلقی شود. لذا باید وزارت علوم این کتاب را بخواند و در یک حرکت خودانتقادی، نشست‌هایی برای آن ترتیب دهد و خود را مورد یک بازبینی قرار دهد.
Rabnews.ir/12970
@Rabnews
Forwarded from سخنرانی‌ها
🔊فایل صوتی

معرفی و نقد کتاب فساد دانشگاهی

داود حسینی هاشم‌زاده
دکتر محمدی
حسن محدثی گیلوایی

16 بهمن 98

نشست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
رویای "پزشکی" به قیمت نابودی آموزش و پرورش
🖋فرهاد قنبری

اگر سری به مدارس سمپاد(خاص) که نخبه های نظام آموزشی کشور را در خود جمع کرده زده باشیم متوجه می شویم که چگونه رویای پزشک شدن تمام نظام آموزشی ما را تخریب کرده است و از بهترین استعدادهای کشور دانش آموزانی تک بعدی و پر از استرس تولید کرده است. در مدراس تیزهوشان کشور از همان کلاس هفتم دروسی شیمی و زیست و فیزیک و ریاضی با ساعات اضافی در چارت درسی دانش آموزان قرار گرفته و جا برای تاریخ و اجتماعی و ادبیات و هنر و ورزش روز به روز تنگتر می شود. در این مدارس به دانش آموزان اینگونه القا می شود که تنها راه سعادت و خوشبختی شما در کسب رتبه بالای کنکور در رشته علوم تجربی و قبولی در رشته های دندانپزشکی و پزشکی و داروسازی است.

تکینگی و خاص بودن رشته پزشکی باعث شده است که نظام آموزشی ایران از پایه ویران شده و دانش آموزان نخبه به افرادی تک بعدی که فقط مهارت تست زنی بالایی دارند تبدیل شوند و در این راه تمام استعدادهای خود را قربانی نمایند.

مافیای ویرانگر و نخبه کش کنکور که سالانه هزاران میلیارد تومان از درآمد خانوارها را با سودای کسب رتبه بالای کنکور و قبول شدن در رشته پزشکی به جیب می زند عامل اصلی شکل گیری چنین نگاهی در مدارس کشور است. مافیای کنکور با همکاری موسسات ضد فرهنگی مانند قلمچی و گاج و مدرسان و شریف و امثالهم و با همکاری کامل تلویزیون سالهاست که بر موج "ویژه سازی" از رشته پزشکی سوار شده است و با تبدیل آموزش و پرورش به بنگاه اقتصادی پرسود، نظام آموزشی کشور را به نظامی تهی و بی معنا تبدیل کرده و باعث شده است که صدهها هزار دانش آمور با سودای پزشک شدن و کسب ثروت استعداد خود را در راه تبدیل شدن به ربات های تست زن هدر دهند.

در سوی دیگر این تباهی آموزشی وزارت بهداشت و سیستم پذیرش دانشجو در رشته پزشکی قرار دارد. با اینکه سالیانه پذیرش دانشجو در رشته های مختلف به ویژه علوم انسانی به صورت فله ای و بدون توجه به بازار کار در حال گسترش است، در رشته پزشکی قضیه کاملا متفاوت است. پذیرش دانشجو در رشته های علوم پزشکی هیچگونه افزایشی نمی یابد و با اینکه همه رشته ها به صورت شبانه دانشجو می پذیرند هنوز در رشته پزشکی این اتفاق نمی افتد. این مسئله باعث شده است هنوز رشته پزشکی به عنوان رشته ای خاص در میان رشته های دانشگاهی نگریسته شود، به گونه ای که جامعه به پزشکان به چشم تنها نوابغ و نخبه های جامعه نگاه می کند که هر کسی توانایی و هوش، تحصیل آن را ندارد. مسئله ای که باعث شده دانش آموران صرفا دروسی مانند شیمی و ریاضی و زیست و فیزیک را دروس واقعی و علمی حساب کنند و اندک ساعات کلاس های تاریخ و اجتماعی و ادبیات و هنر را کلاس هایی بیهوده و وقت گیر تلقی نمایند.

آنچه در این بازار مکاره فراموش شده این واقعیت ساده و غم انگیز است که از میان نزدیک به یک میلیون دانش آموزی که سالیانه از نظام آموزش و پرورش کشور فارغ التحصیل می شوند در نهایت تعداد ناچیزی در حدود هزار و پانصد تا دوهزار نفر(یک هفتصدم فارغ التحصیلان) موفق به قبولی در رشته پزشکی می شوند و بقیه به مشاغل و رشته های دیگر و زندگی در اجتماع هدایت می شوند. انبوه نوجوانانی که به جای آموزش هنر و سیاست و ادبیات و تاریخ و فلسفه که در طول حیات خود مدام به آنها نیازمندند، دروسی را خوانده و تست هایی را زده اند که هیچگاه به آن احساس نیاز نخواهند کرد...

منبع: کانال خرمگس

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
💥 چرا کار دانشگاهی را رها کردم!؟
✍️ محمدرضا رئوفی (بخش اول)

با سلام خدمت تمام سروران عزیز و دوستان ارجمند
از آنجایی که بسیار عنوان می شد که چرا کار استادی دانشگاه در دانشگاه صنعتی اصفهان را رها کردم و قصد بازگشت به آن را هم ندارم، تصمیم گرفتم چند خطی در باره دلایل خود بنویسم. قصدم این نیست که بیانیه بدهم، و یا کسی را تخطئه کنم، چون من خود هفت سال در این سیستم کار کرده ام، و به اندازه هر شخص دیگری در باره آن مقصر یا بی تقصیرم. قصدم آن است که یک بار همه دلایلی که بارها و بارها روی آنها فکر کرده ام و گاه در باره آن با شما بزرگواران صحبت کرده ام را مکتوب کنم. اینها به واقع برای من دغدغه ذهنی است و نه مفاهیم مجردی که از روی روشنفکری یا بهانه گیری به آنها بپردازم. و اما دلایل اینجانب (به صورت پراکنده و متشتت)

1. در هفت سالی که در دانشگاه مشغول کار بودم، توصیه ام به دانشجویان عدم ادامه در مقاطع بالاتر تحصیلی (به خصوص در ایران) بود. دو بازخورد متفاوت ولی در حقیقت یکسان داشتم: فقط دو نفر از دانشجویان به حرفم گوش دادند، و بعد از چند وقت با من تماس گرفتند و بسیار از من تشکر کردند. بقیه بعد از چند سال پیش من می آمدند و اظهار پشیمانی می کردند از این که به حرفم گوش نکردند. تصور کنید کالایی را عرضه می کنید، ولی نخریدن آن را تبلیغ می کنید، و فقط کسانی که آن را نخریده اند از شما ممنون باشند؟ در طول این هفت سال هیچ کاری نکردم که اثر مثبتی داشته باشد. خود را گول می زنم اگر فکر کنم که وقتی در آن هفت سال حضورم نقشی مثبت نداشته، بعدا می تواند داشته باشد.

2. دانشگاه یک کار دولتی است، بنابراین حقوق آن از جیب مردم می آید، مردمی که هیچ گونه اختیاری در این که این پولها کجا خرج شود، چگونه خرح شود و هیچ نظارتی بر نحوه آن ندارند. مردمی که به آنان همیشه در مورد مفید بودن موارد استفاده پولشان در دولت دروغ گفته شده.

3. دانشگاه در حقیقت یک بوروکراسی ناکارآمد است که عمده وظیفه اش تربیت بوروکرات برای بوروکراسی های ناکارآمد دیگر است. اگر در رشته های فنی و مهندسی و پزشکی دانشگاه ها گاه نیروی متخصص به معنی حقیقی کلمه تربیت می کنند، در رشته های دیگر اکثر قریب به اتفاق نیروها برای بوروکرات شدن تربیت می شوند، یعنی برای کارهایی که مضر برای مملکت است.

4. مانند هر بوروکراسی دیگری، آن هم از نوع دولتی اش، دانشگاه پر است از
رانت طلبی، رقابت ها [و حتی حسادت ها]ی مریض، و دغدغه های ذهنی احمقانه و در عین حال احساس مهم بودن و مفید بودن و احساس دانشمند بود. این مسئله ای فراگیر در کل دنیاست، ولی سیستم ارزش گذاری به شدت بوروکراتیک اعمال شده در دانشگاه های ایران، این مسئله را شدت و حدت خاصی بخشیده است. برای من کار کردن در چنین محیطی بسیار سخت و شکنجه آور بود.

5. حتی در مورد تربیت متخصصین، با بودجه و هزینه بسیار کمتر می توان نتایج بسیار بهتری کسب کرد. مثلا در مورد آی تی، من افراد بسیار واردی سراغ دارم که اصلا تحصیلات دانشگاهی نداشته اند. از طرف دیگر، ما در کار خود چند سال گذشته، به شدت با کمبود نیروی فنی وارد مواجه بوده ایم، ولی عمدتا نیروهای تحصیل کرده مهندسی که برای مصاحبه می آمدند بیشتر ادعا داشتند تا تخصص.

6. کار تحقیقات آکادمیک در دنیا تبدیل به یک در و دکان، آن هم از نوعی ناصادق شده است. هر صنفی کارش توسط مشریانش سنجیده می شود، مگر کار آکادمیک که سنجشش توسط خود آن صنف انجام می گیرد. شما فرض کنید فردا بگویند که سنجش کار رستوران داران باید توسط خود رستوران داران انجام شود و مشتریان باید بی چون و چرا این ارزیابی را بپذیرند. فکر می کنید این مسئله چه قدر فساد به وجود می آورد؟ چرا آکادمی از این فساد مبرا باشد؟! حرفم در این است که این فساد خواسته و یا ناخواسته به وجود می آید و خیلی ربطی به این که افراد فاسد باشند یا نه ندارد...
ادامه دارد...

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
💥 چرا کار دانشگاهی را رها کردم؟
✍️ محمدرضا رئوفی (بخش پایانی)

7. تحقیقات آکادمیک در ایران وضعی از این بدتر دارند. انبوه مقاله هایی که به جرات بالای %95 آن به هیچ دردی نمی خورد، هیچ مشکلی را حل نمی کند و حتی مرزهای علم را هم چندان جلو نمی برد!

8. امان از احساس احمقانه ای که به شخص دست می دهد، وقتی ساعتها روی مسئله ای تمرکز شدید می کند تا مقاله ای بدهد که در کل عالم 10 الى 20 نفر به سرعت نگاهی به آن بیندازند، و به هیچ درد دیگری مگر ترفیع حقوق شخص نخورد! دردش خیلی زیاد است، لااقل برای من! باور کنید این دیگر از من ساخته نیست. نمی توانم! واقعا نمی توانم!

9. کار استاد قاعدتا باید پرورش دانشجو باشد. در دانشگاه دانشجویان ضایع می شوند! با شور و حرارت جوانی می آیند، و دل خسته و ترسو بیرون می روند. یادشان می دهیم که عرضه هیچ کاری جز درس خواندن ندارند. هر چه ذوق یادگرفتن در سیستم فاسد آموزشی پیش از دانشگاه برایشان مانده بود در دانشگاه نابود می شود. عوض آن که تشویق شان کنیم که زندگی کنند و برای سختی های زندگی آماده شان کنیم، یادشان می دهیم چگونه از واقعیت های زندگی در قالب ادامه درس فرار کنند. محیط خشک و مرده دانشگاه صنعتی اصفهان در این مورد از پیشروان است و فقط با فاصله کمی از دانشگاه اصفهان احتمالا مقام دوم را دارد.

10. دانشکده ریاضی طلایه دار این موضوع است! من بسیاری از دانشجویان قدیمی دانشگاه را دیده ام که از اثرهای بد روحی و روانی می گفتند که فشارهای دروس ریاضی سال اول و دوم دانشگاه روی آنها گذاشته است. اینها دانشجويان تنبلی نبودند و در دانشگاه صنعتی در رشته های خوب مهندسی قبول شده بودند.

11. آیا همکاران عزیز دانشگاهی که دانشجوی کارشناسی ارشد و دکترا (آن هم بغير حساب!) می گیرند، هیچ گونه دلسوزی برای آینده این جوانان دارند؟ یا فقط به نفع شخصی خود می اندیشند؟

12. ولی سئوال دیگر آن است که آیا با قوانین فعلی می شود در دانشگاه تدریس کرد، ولی دانشجوی دکترا نگرفت؟!

13. من فکر می کنم در دنیا درباره نقش مثبت دانشگاه ها اغراق زیادی شده.
به نظرم ترتیب:
دانشگاه --> علم و صنعت --> اقتصاد خوب
ترتیبی که از زمان پهلوی بر ذهن و تصمیمات برنامه ریزان و عموم مردن بیشترین تاثیر را داشته، ترتیب کاملا، غلطی است. ترتیب درست بیشتر این گونه است:
اقتصاد سالم و درست --> صنعت --> کنجکاوی یا نیاز علمی --> دانشگاه.
بنابر این رشد سرطانی دانشگاه در کشورمان حاصل نقاره را از سرگشادش زدن است. دوستانی که فکر می کنند دانشگاه های ما مثلا به رشته ای چون PDEنیاز دارد، در اشتباهند. کشور ما الان فقط به یک چیز نیاز مبرم و اساسی درد و آن فضای کسب و کار درست است. در چین به یک کارگاه موفق ماشین سازی(ماشینهای مواد غذایی رفتم که رئیسش مدرک دیپلم دبیرستان را هم نداشت، ولی بسیاری از طراحی های فنی ماشینها را خودش انجام می داد. نکته در این جاست که سیستم اقتصادی چین به این شخص اجازه می داد که موفق باشد و به صورت تجربی بیاموزد.

14. همه اش یاد گرفته ایم تقصیر را به عهده مسئولین اندازیم. وقتی برای کارشناسی ارشد کنکور سراسری گذاشتند، آیا استادان نمی توانستند یک صدا به آن اعتراض کنند و حتی در اعتراض به آن از پذیرش دانشجو خودداری کنند؟ برای کنکور احمقانه دکترا چه طور؟ آیا اساتید عزیز و بسیار دانشمند ناآگاه بودند از اثرات سوء و مخربی که چنین تصمیم گیریهای مرکز مدارانه بر همه چیز دارد؟ یا آگاه بوند، ولی نفع خودشان هم در آن بود؟ دانشگاه های ما اکنون دانش آموزانی که برای کنکور تربیت شده اند را تحویل می گیرد تا آنها را برای کنکورهای بعدی آماده کند! استادان ما نه تنها اعتراض نکردند بلکه با سهیم شدن در طرح سئوالات کنکور خود سهیم شدند در این فاجعه، چون برایشان امتیاز داشت.

دلایل دیگری نیز هست، ولی به قول مولانا: شرح این هجران و این خون جگر، این زمان بگذار تا وقت دگر

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from شبکه توسعه
🔳⭕️ هسته سخت توسعه

محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي


زمان مطالعه: ۳ دقیقه


⭕️ راحت‌ترين بخش تلاش براي نوازنده موسيقي شدن، خريدن ساز است. شما سازهاي زيادي ديده‌ايد که گوشه خانه اين و آن افتاده‌اند، اما خريدار هيچ وقت نوازنده نشده است. راحت‌ترين بخش ورزشکار شدن هم خريدن لوازم ورزشی است.

⭕️ داستان را مي‌شود در چهار کلمه خلاصه کرد:
«سخت و سهل؛ نرم و سخت»

🔹 ساز که مي‌خريد، سخت‌افزاري است که براي خريد بهترين نوع آن فقط پول خيلي بيشتري احتياج داريد، اما اگر پول داشته باشيد، سهل است. نوازنده شدن اما نيازمند کار نرم‌افزاري است. نرم نرم بايد بدن و ذهن را با ريتم هماهنگ کنيد، تئوري موسيقي بياموزيد و زحمت بکشيد. همين بخش نرم خيلي سخت است.

🔹 پول که داشته باشيد، مي‌توانيد کارخانه وارد کنيد، جاده بکشيد، هواپيما و کشتي بخريد، وزارتخانه تأسيس کنيد و مدرسه‌هاي زياد بسازيد. اين‌ها همه لُجستيک يا پشتيباني و تمهيد کردن وسيله است. اين‌ها کار سخت‌افزاري اما راحت توسعه يا همان بخش «سخت و سهل» و البته گران توسعه است.

🔹 مسأله از وقتي آغاز مي‌شود که قرار است صدها هزار معلم به ميليون‌ها دانش‌آموز درس بدهند. مدرسه (ساز) هست، روش مناسب آموزش، در نظر گرفتن ويژگي‌هاي يادگيرنده، خلاقيت نوآموز و ... همه نرم‌افزاري هستند و فناوري مشخصي هم ندارد. ساخت مدرسه فناوري مشخص ساخت‌وساز دارد، اما فناوري آموزش مشخص نيست.

🔹 ساخت هواپيما فناوري مشخصي دارد اما رساندن شرکت هواپيمايي به نقطه‌اي که هواپيماهاي چندده يا چندصد ميليون دلاري‌اش بيشترين ساعات پرواز با نرخ اشغال صندلي بالا داشته باشند و به سوددهي برسد، فناوري مشخصي ندارد. يادگيري در دانشگاه، سياست‌گذاري در وزارتخانه، اصلاح رانندگي مردم و خلاقانه کار کردن در کارخانه نيز همگي «نرمِ سخت» هستند.

🔹 خريد هواپيما (سخت و سهلِ گران) نيازمند مذاکره وزارتخانه يا شرکت هواپيمايي با شرکت هواپيماسازي و تأمين مالي يک بانک است؛ اما بالا بردن ساعات پرواز و کيفيت خدمات هواپيمايي، نيازمند ارتباط‌گيري با هزاران کارمند، ميليون‌ها مسافر، يادگيري مهارت‌هاي بسيار از خلباني تا ميهمانداري توسط هزاران نفر، و تصميم‌هاي متعدد است. کار انساني، نيازمند هماهنگي، خلاقيت و توأم با عدم قطعيت‌هاي متعدد است.

🔹 دانشگاه ساختن سخت و سهلِ گران، اما توسعه علمي نيازمند کار نرم‌افزاري صدها عضو هيئت علمي، انگيزه دادن به آن‌ها، انگيزه‌دار ساختن هزاران دانشجو، هماهنگ کردن دانشگاه، صنعت، مراکز تحقيقاتي خصوصي، تأمين مالي، تضمين آزادي علمي و استقلال دانشگاه است. اين‌ها با پول تنها حاصل نمي‌شوند و فناوري هماهنگ کردن دانشگاه با صنعت هم ثابت شناخته‌شده‌اي نيست و در هر محيط اجتماعي، سياسي و اقتصادي تغيير مي‌کند.


☑️ نتيجه‌گيري

⭕️ ما در سال‌هايي که پول نفت زياد داشتيم و با بهره‌کشي مخرب از طبيعت ايران، هزينه کار «سخت و سهلِ گران» ايجاد خيلي زيرساخت‌هاي سخت را فراهم کرديم. اين سخت‌افزارها به ما توهم توسعه داده‌اند.

⭕️ همه ابزارهاي زندگي ما - خودرو، گوشي، وسايل خانگي، وسايل حمل‌ونقل، مواد ساختمان‌ها، جاده‌ها، شبکه اينترنت، ساختمان دانشگاه‌ها و مدارس و ... - به‌طور ميانگين نه در همه کشور، بهتر از آن چيزهايي هستند که در دهه‌هاي گذشته داشتيم، اما احساس مي‌کنيم کاري پيش نمي‌رود و ظرفيت حل مسأله زياد نيست. انگار به جاي سفت خورده‌ايم.

⭕️ ما «ساز خريده‌ايم» اما نوازنده شدن دانش، رويکرد، مهارت و جهت‌گيري ديگري مي‌خواهد. يک پله بالاتر مي‌روم. ساختن ساز نجاري مي‌طلبد، اما نوازندگي و توليد موسيقي خوب از جنس ساخت‌وساز نيست؛ نظريه، ريتم‌خواني، هماهنگي بدن و ذهن، پرورش احساس، غليان عواطف؛ و هماهنگي بسيار زياد بين چندين نوازنده در قالب يک گروه موسيقي را مي‌طلبد.

⭕️ کلنگ‌ به دست‌ها و دست به آچارهايي که جاده و هواپيما مي‌سازند، استاتيک و مقاومت مصالح که به‌کار ساختن ساختمان و سازه مي‌آيند، و پول و جرثقيل که براي تهيه سخت‌افزارها ضروري‌اند؛ همه لازم‌اند اما نه براي مرحله «نرمِ سخت» توسعه.

ما به جاي سفت توسعه رسيده‌ايم؛ مرحله‌اي که بايد کار «نرم سخت» کرد. انديشه‌هاي نو (عمدتاً از جنس فلسفه، سياست، علوم اجتماعي، مديريت و ...)، مهارت‌هاي جديد (از جنس گفت‌وگو، مذاکره و هماهنگي و قابليت‌سازي)، جلب مشارکت و ... مي‌خواهيم.

ادامه اين مسير #کلنگ_انديشي، #بتن_محوري و #آچار_‌به_دستي، يعني ماشين‌ها، موبايل‌ها و وسايل زندگي بهتر مي‌شوند اما ناراضي‌تر شده و احساس مي‌کنيم سخت گير افتاده‌ايم، کاري پيش نمي‌رود.

(اگر مي‌پسنديد به اشتراک بگذاريد.)

#شبکه_توسعه
@I_D_Network
#دغدغه_ایران
 @fazeli_mohammad

http://vrgl.ir/kXdh4
❄️ اخلاق آکادمیک و مسئولیت اجتماعی جامعه دانشگاهی
👤 مصطفی ملکیان و نعمت الله فاضلی

🔅نشست علمی «اخلاق آکادمیک و مسئولیت اجتماعی جامعه دانشگاهی» با سخنرانی مصطفی ملکیان و دکتر نعمت الله فاضلی مورخ ۲۶ بهمن ۹۶ در دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران برگزار شد.

🎧 صوت سخنرانی مصطفی ملکیان در این نشست
🎧 صوت سخنرانی نعمت الله فاضلی در این نشست
🎧 صوت پرسش و پاسخ این نشست

منبع: صدانت

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
"دانشگاه عامیانه"
🖋 ابراهیم م. بشلی

بعضی از منتقدان حوزه ی عمومی می گویند برخی از نهادها و موسسات و مفاهیم در ایران، کاریکاتورِ نمونه های اصلی شان در فرنگ اند و مثلا دموکراسی ما، پارلمان ما یا دانشگاه ما عملا صورتی دگرگونه و کج و معوج از آن چیزی است که قرار بود باشد.

درباره ی نهادهای دیگر صاحب نظر نیستم ولی درباره ی دانشگاه، به گمانم ما با واقعیتی دوگانه مواجهیم. هم استاد و دانشجوی واقعی داریم و هم استاد و دانشجوی تقلبی اما این گونه های تقلبی، کاملا رسمی و معتبر هم هستند و یک دکتر تقلبی نه تنها رسوا نمی شود بلکه حتی اغلب به مراتب از امتیازات بیشتری در زمینه های مختلف برخوردار است و ادعاهایش هم بسیار بیشتر از یک دکتر واقعی است. اما چرا؟

گویا ما از لحاظ ساختار نرم، اعتباراً یک دانشگاه کلاسیک داریم که بخش بسیار کوچکی از نظام آموزش عالی را تشکیل می دهد و یک دانشگاه عامیانه که عبارت است از بخش عمده ی این نظام دانشگاهی و چون دانشگاه عامیانه به رسمیت شناخته شده و اصولا صورت عوامانه ی دانشگاه، جانشینِ آن صورتِ مفروضِ اصیل دانشگاهی شده، معیارهای تقلبی یا اصیل بودن دیگر کارآمد و تعیین کننده نیست.

در دانشگاه عامیانه، استاد و دانشجو هر دو عامی اند. در نگرش و روش و منش، فرقی با عوام ندارند. ورود به دانشگاه تاثیری در رویکردهای عوامانه شان ندارد. سازوکار فهم شان، سازوکار شکل گیری باورهایشان، شکل تحلیل شان، و برخوردشان با پدیده ها و قضایا کاملا عوامانه است و عنوان دکتر و استاد هیچ دلالتی بر تفاوت درک و فهم و حتی طرز سخن گفتن این جماعت ندارد. سلوک آکادمیک نداشته اند و تربیت دانشگاهی را در قول و فعل و باورهایشان نمی توان ملاحظه کرد.

برخی از آنها بسیار در ظاهرسازی و ادای علمی در آوردن ماهرند مثلا رزومه هایی شگفت انگیز می سازند و چون عوام، "عقلشان به چشمشان است"، آنها هم با تولید انبوه، هم مدیرانِ بالادستیِ عوام شان را می فریبند هم جامعه ی عوامِ پایین دست شان را.
با این حال، مبارزه با این جماعت بی فایده است چون دانشگاه عامیانه، استاد عامی می خواهد و دانشجوی عامی و درس و بحث عامیانه و کتاب و مقاله ی عامیانه.

شاید مثل شعر عامیانه، مثل موسیقی عامیانه و امثال اینها، پیدایش صورت عامیانه ی دانشگاه هم امری ناگزیر باشد ولی غلبه ی مطلق صورت عامیانه ی دانشگاه بر صورت اصیل آن و جایگزین شدنِ کاملِ روش و منشِ عامیانه در دانشگاهها دست کم از نظر حفظ میراث فرهنگی چیز خطرناکی است؛ بالاخره گونه هایی کمیاب از استادان و دانشجویان واقعی هم ممکن است در گوشه هایی از همین دانشگاه ها باقی مانده باشند.

برای نجات و زنده گیری و تکثیر این نمونه های کمیاب_ به عنوان شواهد زیستیِ بازمانده از دانشگاهِ غیرعامیانه_ نیز باید کاری کرد!

منبع: کانال زندگی روزانه

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from مصطفی ملکیان
🔹 در ایران، وقتی شخصی در دهه ی سوم (چهارم...)زندگی خود مدرک دکتری خود را می گیرد، منصفانه که به خود می نگرد متوجه می شود که زندگی کردن بلد نیست! در حالت آرمانی، این فرد مثلا در آزمایشگاه فیزیک همه کاری از دستش بر می آید، اما وقتی پا را از آن آزمایشگاه بیرون می گذارد، گویی که هیچ چیز نمی داند! زندگی کردن را نمی داند....فارغ التحصیلان دانشگاه های ایران، نیازمند مشاور خانواده و روانشناس و روان کاو و مشاور روابط اجتماعی هستند. .
🔹این نقائص هستند که این نیاز را ایجاد می کنند تا برای آموزش به کودکان، فلسفه و روانشناسی در نظر گرفته شود، در صورتی که این مقولات در تعلیم وتربیت کودکان باید گنجانده می شد تا به صورت فوق العاده اقدام به پر کردن این حفره ها در سیستم آموزشی مطرح نشود. تا زمانی که نقص در آموزش و پرورش وجود دارد، محصلین نیازمند آموزش های حاشیه ای و جانبی هستند.
#مصطفی_ملکیان
🌾سخنرانی آموزش هنر زندگی به کودکان ، نشر آسمان خیال
@mostafamalekian
Forwarded from موسی اکرمی (Musa Akrami)
نظر انجمن فیزیک ایران:

◀️در روزهای اخیر خبرهایی از بعضی از رسانه‌های رسمی در مورد اختراع بدیع وسیله‌ای برای تشخیص آلودگی به‌ویروس کرونا از راه دور منتشر شده است. در بیان این خبر به‌عبارت‌های با ظاهر علمی مانند امواج الکترومغناطیس، دوقطبی‌های مغناطیسی و الکتریکی و دیگر عبارت‌هایی از حوزه فیزیک اشاره شده است. با وجود این‌که روش‌های تشخیص و شناسایی با استفاده از مشخصه‌های فیزیکی مواد در علم فیزیک بسیار پر کاربردند ولی دانش بشری در حال حاضر توان شناسایی و آشکارسازی ذراتی با ابعاد حدود 100 نانومتر را از راه دور ندارد و چنین ادعایی باورناپذیر و در حد داستان‌های علمی و تخیلی است.

◀️این ادعا آنقدر از علم دور است که انجمن فیزیک ایران آن را در مجموعه ادعاهای شبه علم دسته بندی می‌کند.

◀️اگر با احتمال نزدیک به‌صفر این وسیله کار کند، از آنجا که با دانش روز بشر همخوانی ندارد، مخترعین نه تنها برای آشکار‌سازی یک ویروس که برای جابجا کردن مرزهای دانش بشری باید مورد تشویق مجامع علمی در جهان قرار گیرند.

◀️انجمن فیزیک ایران در راستای رسالت علمی خود و در صورتی‌که مخترعین وسیله مذکور هنوز بر ادعای خود مصر هستند اعلام آمادگی می‌کند که در صورت دریافت مستندات مرتبط با شیوه کار و آشکار‌یابی وسیله ادعایی، آن را در اختیار متخصصان و دانشمندان این حوزه برای داوری علمی قرار دهد.

http://www.psi.ir/news2_fa.asp?id=3036
Forwarded from Mehran Mohamadi
Coronavirus_How_should_US_higher_education_plan_for_an_uncertain.pdf
2.5 MB
Coronavirus - How should US higher education plan for an uncertain future Trans.pdf



ویروس کرونا: آموزش عالی امریکا چگونه می تواند برای آیندهای نامعلوم برنامه ریزی کند؟
در این شرایط که دانشگاهها خالی از دانشجویان است، مدیران آموزش عالی باید تمرکز خود را به مسائل پیشرو معطوف کنند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 سخنرانی دکتر گلشنی در دانشگاه کمبریج

📜 بیان توصیه به کسب علم از زبان امیرالمومنین امام علی(ع) در جمع بزرگان علم و فلسفه:

"علم را بياموزيد ولو از مشركان"

@Dr_MGolshani
🔻 دانشگاه یا فرودگاه!

"لاریجانی: از این دوره مجلس خیلی درس آموختم. به دانشگاه میروم و تدریس می‌کنم. خانه اصلی من دانشگاه است."

🔹 بارها چنین سخنی را از بازنشستگان و یا بازماندگان از قدرت شنیده ایم. از آن سو هر سوداگر قدرتی نیز هوس می کند برای اوج گیری به آسمان سیاست نیز به هر ضرب و زوری شده از همین دانشگاه مدرکی جور کند، و یا اگر مدرکش را قبلا جور کرده بیاید و عضو هیئت علمی دانشگاه شود! استاد دانشگاه اعتبار کمی نیست و با خلبان شدن هم نمی‌توان به چنان جایگاهی اوج گرفت!

🔹 روزی سفری داشتم به دانشگاه آکسفورد. آنجا در کتابخانه اش دو غرفه مجزا بود که گفته می شد روزگاری مخصوص پادشاه و ملکه بوده است، برای مطالعه آنها وقتی به دانشگاه می آیند. به دلم نشست. نسبت دانشگاه به قدرت باید همین باشد، محلی برای آموختن و فرصتی برای مطالعه صاحبان قدرت، اگر اهلش باشند! نه جای جعل مدرک برای صاحبان منصب و نه خانه امن و آرام برای قدرتمدارانی که خسته از بازی قدرت بیایند تا در آنجا از اعتبار این حریم دانش آرامش بازنشستگی به عاریت گیرند. و نه جایی که به هر تشنه قدرتی عنوان شریف و بزرگ استاد دانشگاهی را مفت چنگشان کند و عنوانی بر کلکسیون عناوین نامتجانس بی پایه شان بیفزاید.

🔹 دانشگاه محل علم است و تحقیق و پژوهش و آموزش و نه فرودگاهی برای اوج و فرود سیاستمدارانی که از آن بدین سادگی بهره گیرند.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
تاریخِ نادانیِ ما

▪️وقتی که علّامه محمّد قزوینی ( ۱۲۹۴_ ۱۳۶۸ ه.ق) بعد از عمری تحصیلاتِ حوزوی در ایران و سالها پژوهش در اروپا و حشر و نشر با بزرگ‌ترین خاورشناسانِ جهان و نشرِ آنهمه آثار تاریخی و ادبی فارسی و عربی و فراهم آوردن آنهمه یادداشت‌ها به ایران بازگشت، ارادتمندان او، امثال سید حسن تقی‌زاده و بدیع‌الزّمان فروزانفر، خواستند برای او ممرّ‌ِ معیشتی فراهم سازند که او پیرانه‌سر از گرسنگی نمیرد. مصلحت در آن دیدند که ایشان را به استادی دانشگاه تهران دعوت کنند. مجلسی برای همین امر در دانشگاه تهران تشکیل شد که در آن تقی‌زاده و فروزانفر و همهٔ بزرگان عصر در آن جمع بودند. از علّامهٔ قزوینی نیز خواهش کرده بودند که به آن مجلس درآید. سرانجام مسألهٔ استادی ایشان را مطرح کردند و قرار شد که شورای دانشگاه این موضوع را تصویب کند. هریک از بزرگان دقایقی چند در فضایل علمی ایشان و جایگاه جهانی ایشان در حوزهٔ پژوهش‌های ایرانی و اسلامی، سخن گفت و همگی به دانشگاه تهران تبریک گفتند که علّامهٔ قزوینی چنین افتخاری را به دانشگاه داده و استادی آنجا را قبول کرده است. کار در آستانهٔ تمام شدن بود که یکی از استادان دانشکدهٔ الاهیات، که در معارفِ طلبگی مرد فاضلی بود، و معلم صرف و نحو عربی بود، پرسید:
ایشان استاد چه رشته‌ای خواهند بود؟
پاسخ دادند که استاد تاریخ‌.
آن استاد ساده‌لوح دانشکدهٔ الاهیات گفت:

–تاریخ را که بچّه خودش می‌خواند، استاد لازم ندارد!


مرحوم قزوینی با شنیدن این سخن برخاست و گفت:

«آری، تاریخ استاد لازم ندارد.»

و مجلس را ترک گفت و برای همیشه دانشگاه تهران را از وجودِ بی‌مانند خویش محروم کرد. هرچه تقی‌زاده و فروزانفر و دیگر بزرگان عجز و لابه کردند، به هیچ روی حاضر نشد استادی
دانشگاه تهران را قبول کند.
رشدِ عقلانی جوامع بشری، بیشتر از آنکه به ارتقای طبّ و فیزیک و شیمی در آن کشورها وابسته باشد به میزان فهمی که از تاریخ دارند وابسته است. تاریخ، پیچیده‌ترین دانشِ بشری است. از فیزیک، از شیمی، از ریاضیات و نجوم بسی پیچیده‌تر و دشوارتر است. ما تصوّر می‌کنیم مورّخ کسی است که ناسخ‌التواریخ را حفظ کرده و می‌داند که در چه سالی فلان جنگ روی داده است و چند نفر در آن جنگ کشته شده‌اند و نام آن کشتگان چیست.

محمدرضا شفیعی کدکنی
درویش ستیهنده، تهران: ۱۳۹۷، صص ۱۰۳–۱۰۲
#علامه_محمد_قزوینی

https://www.instagram.com/shafiei_kadkani
🔹 یک درد دل دانشگاهی؛ خطاب به هر کسی که ممکن است برایش اهمّیت داشته‌باشد
🖋 وحید احسانی

توجه: این نوشته، صرفاً یک «دردِ دل» بوده و در آن نقد اشخاص مورد نظر نبوده‌است. ایرادهایی که در نوشته مطرح شده‌اند، واقعیت‌هایی هستند که وجود دارند، با این حال، در اینجا به هیچ وجه از زاویۀ «مقصّر یابی» و «اتّهام زدن» به موضوع نگریسته نشده‌است.


اوایل سال 1397 بود که معاون وقت پژوهش و فناوری دانشگاه رازی، از نگارنده خواست با آنها همکاری کرده و به ویژه در تدوین «شیوه‌نامۀ جدید پژوهانه (گرنت) دانشگاه» ایفای نقش کنم ...

طولی نکشید که متوجه شدم ساختار و فضای حاکم بر دانشگاه رازی (به عنوان جزئی از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری) از من می‌خواهد که در تدوین شیوه‌نامۀ پژوهانۀ جدید، اولویت را بر اهدافی قرار دهم که به شدّت با اولویت دادن به آنها مخالف بوده و در این راستا آثاری منتشر کرده‌بودم: «ارتقاء رتبۀ دانشگاه در نظام‌های رتبه‌بندی»، «بهبود امتیاز دانشگاه بر اساس شاخص‌های کمّی رایج»، «افزایش تعداد مقالات به اصطلاح آی‌اس‌آی» و غیره. جزئیات این چالش و معضل را پیش از این در یادداشتی با عنوان «مخمصۀ قرارداشتن در یک شغل مرتبط!» منتشر کرده‌ام و در اینجا قصد تکرار آن مطالب را ندارم. در این یادداشت، می‌خواهم به درد دیگری بپردازم.

مسئولان دانشگاه بسیار اصرار داشتند که کار به تعویق نیفتاده و شیوه‌نامۀ پژوهانۀ جدید حتماً سر وقت تحویل داده‌شود. به لطف خدا، شیوه‌نامۀ مورد نظر را در زمان مقرر (17 اسفند 97) تحویل دادم و همکاری موقت من با دانشگاه رازی پایان پذیرفت، امّا تا مدّتها بعد از آن تاریخ، هیچ‌کس سراغ آن شیوه‌نامه را نگرفت! پس از گذشت چندین ماه، مدیر پژوهشی وقت با من تماس گرفت و عنوان کرد که قرار است این شیوه‌نامه در جلسات شورای پژوهشی دانشگاه مورد بررسی و شور و مشورت قرار بگیرد. از آنجا که در تدوین این شیوه‌نامه بیشترین نقش را داشته و در مورد بسیاری از بندهای آن استدلال‌ها، آمار و شواهد پشتیبانی در اختیار داشتم که طبق روال، در متن شیوه‌نامه درج نشده‌بودند، ایشان از من خواستند که به شکل دوستانه در جلسات شورای پژوهشی شرکت کرده، توضیحات مربوط به هر بند را مطرح کرده و از نتیجۀ کار دفاع کنم. چون حاصل تلاش‌هایم و سرانجامِ آن خیلی برایم اهمّیت داشت، با کمال میل قبول کردم.

جلسات شورای پژوهشی به صورت هفتگی برگزار می‌شد و من نیز در آنها شرکت می‌کردم. کار بررسی شیوه‌نامه به کُندی پیش می‌رفت امّا پس از چند ماه، با عوض شدن مدیرکل پژوهشی دانشگاه، بررسی شیوه‌نامۀ مورد نظر از دستور کار خارج شد.

دردی که مرا به نوشتن این یادداشت واداشت، معطّل ماندن حاصل چند ماه صرف وقت و انرژیِ خودم، سایر کسانی که در این کار همکاری داشتند، دانشگاه رازی و کل کشور است ... دردی که موضوع اصلی این نوشتار است دو جنبه دارد ...

نسخۀ پی‌دی‌اف متن کامل این یادداشت (درد دل) را می‌توانید از طریق پیوند (لینک) زیر دانلود بفرمایید 👇
یک درد دل دانشگاهی

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah