پویش ملی دوباره دانشگاه
2.13K subscribers
72 photos
51 videos
43 files
451 links
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Download Telegram
🔻 دانشگاه یا فرودگاه!

"لاریجانی: از این دوره مجلس خیلی درس آموختم. به دانشگاه میروم و تدریس می‌کنم. خانه اصلی من دانشگاه است."

🔹 بارها چنین سخنی را از بازنشستگان و یا بازماندگان از قدرت شنیده ایم. از آن سو هر سوداگر قدرتی نیز هوس می کند برای اوج گیری به آسمان سیاست نیز به هر ضرب و زوری شده از همین دانشگاه مدرکی جور کند، و یا اگر مدرکش را قبلا جور کرده بیاید و عضو هیئت علمی دانشگاه شود! استاد دانشگاه اعتبار کمی نیست و با خلبان شدن هم نمی‌توان به چنان جایگاهی اوج گرفت!

🔹 روزی سفری داشتم به دانشگاه آکسفورد. آنجا در کتابخانه اش دو غرفه مجزا بود که گفته می شد روزگاری مخصوص پادشاه و ملکه بوده است، برای مطالعه آنها وقتی به دانشگاه می آیند. به دلم نشست. نسبت دانشگاه به قدرت باید همین باشد، محلی برای آموختن و فرصتی برای مطالعه صاحبان قدرت، اگر اهلش باشند! نه جای جعل مدرک برای صاحبان منصب و نه خانه امن و آرام برای قدرتمدارانی که خسته از بازی قدرت بیایند تا در آنجا از اعتبار این حریم دانش آرامش بازنشستگی به عاریت گیرند. و نه جایی که به هر تشنه قدرتی عنوان شریف و بزرگ استاد دانشگاهی را مفت چنگشان کند و عنوانی بر کلکسیون عناوین نامتجانس بی پایه شان بیفزاید.

🔹 دانشگاه محل علم است و تحقیق و پژوهش و آموزش و نه فرودگاهی برای اوج و فرود سیاستمدارانی که از آن بدین سادگی بهره گیرند.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
تاریخِ نادانیِ ما

▪️وقتی که علّامه محمّد قزوینی ( ۱۲۹۴_ ۱۳۶۸ ه.ق) بعد از عمری تحصیلاتِ حوزوی در ایران و سالها پژوهش در اروپا و حشر و نشر با بزرگ‌ترین خاورشناسانِ جهان و نشرِ آنهمه آثار تاریخی و ادبی فارسی و عربی و فراهم آوردن آنهمه یادداشت‌ها به ایران بازگشت، ارادتمندان او، امثال سید حسن تقی‌زاده و بدیع‌الزّمان فروزانفر، خواستند برای او ممرّ‌ِ معیشتی فراهم سازند که او پیرانه‌سر از گرسنگی نمیرد. مصلحت در آن دیدند که ایشان را به استادی دانشگاه تهران دعوت کنند. مجلسی برای همین امر در دانشگاه تهران تشکیل شد که در آن تقی‌زاده و فروزانفر و همهٔ بزرگان عصر در آن جمع بودند. از علّامهٔ قزوینی نیز خواهش کرده بودند که به آن مجلس درآید. سرانجام مسألهٔ استادی ایشان را مطرح کردند و قرار شد که شورای دانشگاه این موضوع را تصویب کند. هریک از بزرگان دقایقی چند در فضایل علمی ایشان و جایگاه جهانی ایشان در حوزهٔ پژوهش‌های ایرانی و اسلامی، سخن گفت و همگی به دانشگاه تهران تبریک گفتند که علّامهٔ قزوینی چنین افتخاری را به دانشگاه داده و استادی آنجا را قبول کرده است. کار در آستانهٔ تمام شدن بود که یکی از استادان دانشکدهٔ الاهیات، که در معارفِ طلبگی مرد فاضلی بود، و معلم صرف و نحو عربی بود، پرسید:
ایشان استاد چه رشته‌ای خواهند بود؟
پاسخ دادند که استاد تاریخ‌.
آن استاد ساده‌لوح دانشکدهٔ الاهیات گفت:

–تاریخ را که بچّه خودش می‌خواند، استاد لازم ندارد!


مرحوم قزوینی با شنیدن این سخن برخاست و گفت:

«آری، تاریخ استاد لازم ندارد.»

و مجلس را ترک گفت و برای همیشه دانشگاه تهران را از وجودِ بی‌مانند خویش محروم کرد. هرچه تقی‌زاده و فروزانفر و دیگر بزرگان عجز و لابه کردند، به هیچ روی حاضر نشد استادی
دانشگاه تهران را قبول کند.
رشدِ عقلانی جوامع بشری، بیشتر از آنکه به ارتقای طبّ و فیزیک و شیمی در آن کشورها وابسته باشد به میزان فهمی که از تاریخ دارند وابسته است. تاریخ، پیچیده‌ترین دانشِ بشری است. از فیزیک، از شیمی، از ریاضیات و نجوم بسی پیچیده‌تر و دشوارتر است. ما تصوّر می‌کنیم مورّخ کسی است که ناسخ‌التواریخ را حفظ کرده و می‌داند که در چه سالی فلان جنگ روی داده است و چند نفر در آن جنگ کشته شده‌اند و نام آن کشتگان چیست.

محمدرضا شفیعی کدکنی
درویش ستیهنده، تهران: ۱۳۹۷، صص ۱۰۳–۱۰۲
#علامه_محمد_قزوینی

https://www.instagram.com/shafiei_kadkani
🔹 یک درد دل دانشگاهی؛ خطاب به هر کسی که ممکن است برایش اهمّیت داشته‌باشد
🖋 وحید احسانی

توجه: این نوشته، صرفاً یک «دردِ دل» بوده و در آن نقد اشخاص مورد نظر نبوده‌است. ایرادهایی که در نوشته مطرح شده‌اند، واقعیت‌هایی هستند که وجود دارند، با این حال، در اینجا به هیچ وجه از زاویۀ «مقصّر یابی» و «اتّهام زدن» به موضوع نگریسته نشده‌است.


اوایل سال 1397 بود که معاون وقت پژوهش و فناوری دانشگاه رازی، از نگارنده خواست با آنها همکاری کرده و به ویژه در تدوین «شیوه‌نامۀ جدید پژوهانه (گرنت) دانشگاه» ایفای نقش کنم ...

طولی نکشید که متوجه شدم ساختار و فضای حاکم بر دانشگاه رازی (به عنوان جزئی از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری) از من می‌خواهد که در تدوین شیوه‌نامۀ پژوهانۀ جدید، اولویت را بر اهدافی قرار دهم که به شدّت با اولویت دادن به آنها مخالف بوده و در این راستا آثاری منتشر کرده‌بودم: «ارتقاء رتبۀ دانشگاه در نظام‌های رتبه‌بندی»، «بهبود امتیاز دانشگاه بر اساس شاخص‌های کمّی رایج»، «افزایش تعداد مقالات به اصطلاح آی‌اس‌آی» و غیره. جزئیات این چالش و معضل را پیش از این در یادداشتی با عنوان «مخمصۀ قرارداشتن در یک شغل مرتبط!» منتشر کرده‌ام و در اینجا قصد تکرار آن مطالب را ندارم. در این یادداشت، می‌خواهم به درد دیگری بپردازم.

مسئولان دانشگاه بسیار اصرار داشتند که کار به تعویق نیفتاده و شیوه‌نامۀ پژوهانۀ جدید حتماً سر وقت تحویل داده‌شود. به لطف خدا، شیوه‌نامۀ مورد نظر را در زمان مقرر (17 اسفند 97) تحویل دادم و همکاری موقت من با دانشگاه رازی پایان پذیرفت، امّا تا مدّتها بعد از آن تاریخ، هیچ‌کس سراغ آن شیوه‌نامه را نگرفت! پس از گذشت چندین ماه، مدیر پژوهشی وقت با من تماس گرفت و عنوان کرد که قرار است این شیوه‌نامه در جلسات شورای پژوهشی دانشگاه مورد بررسی و شور و مشورت قرار بگیرد. از آنجا که در تدوین این شیوه‌نامه بیشترین نقش را داشته و در مورد بسیاری از بندهای آن استدلال‌ها، آمار و شواهد پشتیبانی در اختیار داشتم که طبق روال، در متن شیوه‌نامه درج نشده‌بودند، ایشان از من خواستند که به شکل دوستانه در جلسات شورای پژوهشی شرکت کرده، توضیحات مربوط به هر بند را مطرح کرده و از نتیجۀ کار دفاع کنم. چون حاصل تلاش‌هایم و سرانجامِ آن خیلی برایم اهمّیت داشت، با کمال میل قبول کردم.

جلسات شورای پژوهشی به صورت هفتگی برگزار می‌شد و من نیز در آنها شرکت می‌کردم. کار بررسی شیوه‌نامه به کُندی پیش می‌رفت امّا پس از چند ماه، با عوض شدن مدیرکل پژوهشی دانشگاه، بررسی شیوه‌نامۀ مورد نظر از دستور کار خارج شد.

دردی که مرا به نوشتن این یادداشت واداشت، معطّل ماندن حاصل چند ماه صرف وقت و انرژیِ خودم، سایر کسانی که در این کار همکاری داشتند، دانشگاه رازی و کل کشور است ... دردی که موضوع اصلی این نوشتار است دو جنبه دارد ...

نسخۀ پی‌دی‌اف متن کامل این یادداشت (درد دل) را می‌توانید از طریق پیوند (لینک) زیر دانلود بفرمایید 👇
یک درد دل دانشگاهی

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from رضا منصوری
دانشگاه و پرسش: نجابت و وقاحت!
✍️رضا منصوری
۲۳ خرداد ۱۳۹۹
rmansouri.ir

چه کرده‌ایم با خودمان که بااین نوع وقاحت‌ها می‌توان تمکُّنِ مالی به‌دست‌آورد. اما هیئت علمی جوان و مطرح جهانی دانشگاه شریف ما برای خرید یک لپ‌تاپ که ابزار کارش است یا باید بیش از ۵ ماه حقوق دانشگاهی خود را بپردازد، یا به ادارهء رفاه مراجعه کند برای وامی که ده درصد حقوقش را به مدت سه سال پرداخت کند! با خود چه کرده‌ایم؟ بس است دیگر این وقاحت‌ها! نجابت دانشگاهی را دریابید!

https://telegra.ph/دانشگاه-و-پرسش-نجابت-و-وقاحت-06-12
🔹 تورّم در آموزش عالی: دانشگاه به مثابه سازمان تولید شبه‌دانش
🔹 (تأمّلی بر روند فرسایشی دانشگاه و دانشگاهیان در ایران)

🖋 دکتر جواد افشارکهن (دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه بوعلی سینا)
✔️ یادداشتی از «هسته‌های فکری» پویش فکری توسعه

۱. دانشگاه به‌شکل خاص، سازمان تولید و توزیع روش‌مند دانش و تربیت نظام‌مند نیروهای متخصص برای ایجاد یا ارتقاء سرمایه انسانی است. انتظار معمول آن است که دانش و نیروی انسانی کارآزموده در رابطه مستقیم با نیازمندی‌های جامعه تولید شود؛ قطع این رابطه کارکردی موجب برجسته‌شدن کارکردهای دیگری برای این سازمان می شود. فراتر از سازمان دانشگاه، یعنی در قلمرو عام‌تر نهاد آموزش، عدم ایفاء کارویژه‌های اصلی سبب تشریفاتی‌شدن، صوری‌شدن و در نهایت کاریکاتوری‌شدن نهاد اجتماعی (در اینجا نهاد آموزش) می‌شود. تداوم بقا و ماندگاری این‌گونه نهادها و سازمان‌های فعال در آنها، تنها با جایگزین‌شدن و ظایف و اهداف غیر‌تخصصی قابل توجیه خواهد بود. لذا با تحقق جابه‌جایی کارکردی در نهاد آموزش و سازمان‌های فعال در آن، دانشگاه به سازمانی غیرمرتبط با علم بدل می‌شود و فرآورده‌های آن را می‌توان «ناعلم» یا در حالت خوش‌بینانه‌تر «شبه دانش» تلقی کرد. ...

۵. با افزایش نرخ تورم، اساتید دانشگاه، به‌عنوان کارمندان دولت، در روند فقیرتر‌شدن جامعه، همسو با دیگر گروه‌های اجتماعی قرار گرفته‌اند. هرچه اساتید واجد سابقه کار کمتری باشند احتمالاً این کم‌ارزش‌شدن حقوق دریافتی را بیشتر بر روند زندگی روزمره خود احساس می‌کنند. با این حال گرایش غالب در میان استادان، همزمان باگسترش روحیه سود‌طلبی و رفاه‌جویی در جامعه، در راستای افزایش احساس عقب‌ماندگی در زمینه‌های مادی بوده است. واکنش اکثریت قابل توجه اساتید در برابر این شرایط، با بهره‌گیری از ابزارهای در دسترس، البته در چند جهت قابل مشاهده است. برای مثال، آنها می‌کوشند تا خود را گروه اجتماعی یا شغلی ویژه‌ای معرفی کنند و بدینسان خود را مستحق دریافت حقوق و مزایای بیشتر بدانند. علاوه بر این، آنها از سیاست افزایش پذیرش دانشجو برای بهره‌مندی از مزایای مادی مستقیم و غیرمستقیم آن پشتیبانی می‌کنند، و البته تمایل کمتری دارند تا نقش استاد تمام‌وقت را ایفا کنند و اغلب مایلند تا فعالیت‌هایی در سایر عرصه‌های اقتصادی داشته باشند. همچنین، آنها احساس عدم رضایت شغلی دارند و نارضایتی خود از وضعیت موجود را به‌شکل کلامی و بی‌خطر در محافل خصوصی و محدود ابراز می‌کنند، و از افزایش روابط مبتنی بر زد و بند و باندبازی در جهت کسب منافع شخصی بهره‌مند می‌شوند. این‌گونه رفتارها کم وبیش در میان شمار قابل توجهی از اساتید، خواه اساتید علوم انسانی و خواه غیرایشان مشاهده می‌شود. آنچه به موازات گسترش فساد در همه ارکان جامعه و نهادهای آن به چشم می‌خورد، در دانشگاه نیز نمایان و نمایان‌تر شده است[i]. از سوی دیگر این فساد چشمگیر، در پدیده‌هایی چون خرید پایان‌نامه و یا چاپ مقالات به ظاهر معتبر در مجلات مختلف در مقابل پرداخت پول، و یا خرید مدرک تحصیلی، داده‌سازی‌ها و سرقت‌های علمی و ... مشاهده می‌شود. این موارد عمدتاً مورد پیمایش و رصد قرار نمی‌گیرند، چون خود این نظارت باید توسط اساتید صورت پذیرد. حداقل چیزی که می‌توان گفت آن است که وقوع این انحرافات علمی آشکار چندان حساسیت‌برانگیز نیست و احتمالاً به‌ناگزیر مورد پذیرش قرار گرفته است و یا حتی بعضاً موجه قلمداد می‌شود و تقاضای مؤثری برای مقابله با آنها وجود ندارد.

۶. .... امروزه دانشگاه در ایران هرچه بیشتر به سازمانی غیرمنعطف، منزوی و ناکارآمد بدل می‌شود. بنا بر رسالت مسئله‌کاوی و نقادانه علم و ارجحیت‌یافتن پاسخ‌های روش‌مند علمی برای مشکلات جمعی، دو پرسش مهم در پایان این نوشتار قابل طرح هستند:

۱.چگونه حاکمیت معیارهای مربوط به نفع شخصی اساتید را قانع ساخته است تا در روند فرسایشی اضمحلال مداوم دانشگاه همسو با تمایل نظام سیاست‌گذاری عمل کنند و به‌نوعی با آن همگام شوند؟
۲.اصلاح روند مزبور از چه نقطه‌ای باید آغاز شود ؟

جهت مطالعۀ متن کامل این یادداشت، لطفا به لینک زیر مراجعه بفرمایید 👇
تورم در آموزش عالی: دانشگاه به مثابه سازمان تولید شبه‌دانش

منبع: کانال پویش فکری توسعه

💢
پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
درباره‌ی مسائل روز جامعه بنویسیم یا ننویسیم؟!
🖋 وحید احسانی
📰 منتشر شده در: نامۀ فرهنگ رازی

آیا دانشگاهیان، روشنفکران، تحصیل‌کردگان و اهل قلم باید درباره‌ی حوادث روز جامعه بنویسند یا نباید بنویسند؟

برخی پاسخ به پرسش بالا را مثبت و برخی منفی می‌دانند. افراد هر یک از این دو دسته برای دیدگاه خود دلایلی دارند. عمده‌ی آنها معتقدند که «صحیح بودن دیدگاه خودشان» بدیهی است و به همین دلیل، اتّهام‌هایی را به گروه مقابل وارد می‌دانند. کسانی که پاسخ پرسش مورد نظر را مثبت می‌دانند، گروه مقابل را به «فاصله گرفتن از مردم»، «بی‌توجهی به واقعیت‌های جامعه»، «بی‌مسئولیتی»، «برج عاج نشینی» و امثال آن و افرادی که پاسخ را منفی می‌دانند، دسته‌ی مقابل را به «سطحی‌نگری»، «عدم استقلال فکری»، «فقط به فکر جلب مخاطب بودن» و امثال آن متّهم می‌کنند. با وجود این، به نظرم، مسئله به این سادگی‌ها نیست، بلکه جنبه‌های متعدّدی دارد، در حالی که بیشتر افراد هر دسته صرفاً بر برخی از این جنبه‌ها متمرکز شده اما از برخی جنبه‌های دیگر غفلت می‌کنند. در ادامه، 3 مورد از مهم‌ترین نکاتی که در رابطه با تولید و انتشار محتوا درباره‌ی چنین وقایعی به نظرم می‌رسد را در معرض نقد سایرین قرار داده‌ام: ...

—————————————————-
این یادداشت با تأکید بر مسائل روز استان کرمانشاه تهیّه شده امّا محتوای آن محدودیت مکانی نداشته و مخاطبان اصلی آن دانشگاهیان تمام دانشگاه‌های کشور هستند.

جهت مطالعۀ متن کامل یادداشت مورد نظر، لطفاً به پیوند زیر مراجعه فرمایید 👇
درباره‌ی مسائل روز استان بنویسیم یا ننویسیم؟!

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from Rabnews.ir
سایت ‎مدارک جعلی

دکتر رضا محمدی، عضو هئیت‌علمی دانشگاه شهید بهشتی

فهرست حدود ۵۰۰ نفر از افرادی که دکترای جعلی خریداری کرده‌اند در https://t.co/i7bJYne6Bm‎ ارائه شده و در حال تکمیل است. در بین افراد، چهره‌های معروفی همچون نمایندگان مجلس پیشین و فعلی هم وجود دارند. با افشای این اطلاعات، رسوایی بزرگی برای نظام آموزشی و نهادهای ارزیابی کشور رقم خورد. تحلیل این وضع، نشان‌دهنده عوامل شکل‌گیری ‎وضعیت فرهنگی امروز ماست.

برخی علل شیوع گسترده این فساد فرهنگی عبارتند از:
۱. کمّی‌گرایی و مدرک‌گرایی افراطیِ نظام آموزشی کشور (در تمام سطوح) و ناتوانی در ارزیابی کیفی ارتقاء علمی افراد؛
۲. ناتوانی مردم در کسب مشاغل مورد علاقه و حاکمیت مدارک، سلایق و روابط (دوستانه، گروهی، حزبی، عقیدتی) بر انتصاب افراد در پست‌های مهم؛
۳. ذهنیت اشتباه مردم جامعه درباره ویژگی‌های "انسان شایسته" و اهمیت دادن به ثروت، قدرت و مدرک در تعیین مصادیق آن؛
۴. ضعف نهادهای ارزیابی و نظارتی کشور و عدم وجود شفافیت و قانون‌مندی در برخورد با مفسدان و ناتوانی در مبارزه جدی علیه فساد نظام‌مند در کشور؛
۵. علنی و آزاد بودن بازار مقالات، کتب، پایان‌نامه، رساله و مدارک جعلی و تقلبی در سراسر کشور و عدم برخورد قاطعانه مسئولین در مواجهه با آن؛
۶. تبلیغ گسترده فعالیت‌های شبه‌آموزشی انواع مافیای آموزشی و کنکوری در رسانه‌ها با همکاری پنهانی برخی مدیران و استقبال مردم از آن‌ها.

[پانوشت پایگاه خبری رب: گفتنی است این سایت در سرصفحه خود تاکیده کرده که ممکن است این موسسه کلاهبردار با اهداف خاص برای برخی از افراد معروف این لیست مدرک تهیه کرده باشد و اون فرد راضی به این کار نبوده و مبلغی هم پرداخت نکرده باشد ، لذا بررسی مجرم بودن افراد این لیست از توان ما خارج و به عهده دستگاه قضایی کشور است.]
@Rabnews
Forwarded from سخنرانی‌ها
🔊 فایل صوتی

دکتر #مقصود_فراستخواه

دانشگاه ما یا دانشگاه آن‌ها؟!

بررسی عمل‌کرد آموزشی و پرورشی دانشگاه

۱ تیر ۹۹

🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
⁉️ آیا کرمانشاه دانشگاه دارد؟! کجاست و چگونه تقویتش کنیم؟
🖋 وحید احسانی

اگر اسم‌ها، عنوان‌ها و ادّعاها را کنار بگذاریم، «دانشگاه واقعی» کجاست؟ چه اتّفاقاتی باید در یک محل بیفتد که بتوانیم آن را «دانشگاه» بدانیم؟ بر این اساس، آیا استان کرمانشاه دانشگاه دارد؟! اگر پاسخ مثبت است، «دانشگاه کرمانشاه» کجاست و چگونه می‌توانیم آن را تقویت کنیم؟

طبق جدیدترین تعریف یونسکو (سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد)، «باسواد کسی است که بتواند با استفاده از خوانده‌ها و آموخته‌های خود، تغییر مثبتی در زندگی ایجاد کند.» بر اساس این تعریف، اگر در جایی دیدیم که بر خلاف سایر مکان‌ها، بهره‌وری آب مطلوب است، یا پسماندها مدیریت و بازیافت می‌شوند، یا عدّه‌ای فارغ از امتیاز، اجبار، مدرک و امثال آن، با علاقه دور هم جمع شده و درباره کتاب‌هایی که خوانده‌اند یا درباره بحثی که یک متخصص ارائه کرده‌است گفتگو می‌کنند، یا بهره‌وری انرژی خیلی بالاتر از میانگین کشور است، یا محیط زیست پاس داشته می‌شود، یا «استفاده از نایلون پلاستیکی» در حال کاهش است، یا فرآیند «توانمندسازی مستمندان» جریان دارد، یا تغییرات مثبت خلّاقانه رخ می‌دهد و امثال آنها، آنجا می‌تواند دانشگاه باشد.

به همین ترتیب، اگر بر سردر ورودی جایی، تابلوی بسیار بزرگی بود که با واژه «دانشگاه» آغاز می‌شد امّا از لحاظ موارد پیش‌گفته تفاوت محسوسی با سایر جاها نداشت، آنجا فقط «دانشگاه اسمی» است و نه «دانشگاه واقعی». دانشگاه‌های اسمی صرفاً به مثابه محلّه‌هایی هستند در کنار سایر محلّه‌های شهر. بنابراین، برای پاسخ دادن به اوّلین پرسش مطرح شده در عنوان نوشتار حاضر، باید ببینیم «آیا در استان کرمانشاه تغییرات مثبتی در حال رخ دادن هست یا نیست». پاسخ مثبت است؛ بله، در «زیر پوست شهر» تغییرات مثبت ارزشمندی در حال رخ دادن است. واژه «زیر پوست شهر» معمولاً درباره آسیب‌های اجتماعیِ پنهان (از چشم عموم مسئولان، رسانه‌ها و مردم) به کار برده می‌شود؛ امّا در زیر پوست شهر، فعل و انفعالات خوبی هم جریان دارد که به همان اندازه از چشم عموم مسئولان، رسانه‌ها و مردم پنهان هستند.

در برخی محلّه‌ها (شامل دانشگاه‌های اسمی)، برنامه‌های خودجوش و داوطلبانه فرهنگی-اجتماعی-مدنی (از نوع موارد پیش‌گفته یا غیر از آنها) جوانه زده‌اند. افزون بر این ها، در کرمانشاه وزنه‌های فرهنگی‌ای نیز وجود دارند؛ استادانی چون پرتو کرمانشاهی (علی اشرف نوبتی)، ایرج هندسی، میرجلال‌الدّین کزازی، منصور یاقوتی، علی لیمویی، یدالله عاطفی (آشفته)، محمّدعلی سلطانی، اردشیر کشاورز و بسیاری دیگر (شامل برخی از اعضای هیأت علمی دانشگاه‌های اسمی استان).

بله، کرمانشاه بی‌دانشگاه نیست، امّا دانشکده‌ها، گروه‌ها و استادانِ «دانشگاه کرمانشاه» در زیر پوست شهر (شامل دانشگاه‌های اسمی) پراکنده هستند. حال‌وروز «دانشگاه واقعی» و «دانشگاهیان واقعی» با حال‌وروز شهر و شهروندان ارتباط تنگاتنگ و مستقیمی دارد، یعنی امکان ندارد دانشگاهِ واقعی رشد و دانشگاهیان واقعی پیشرفت کنند در حالی که وضعیت شهر و شهروندان روز به روز خراب‌تر می‌شود. در مقابل، حال‌وروز «دانشگاه اسمی» و «دانشگاهیان اسمی» به طور کامل از حال‌وروز شهر و شهروندان مستقل است؛ دانشگاه اسمی می‌تواند در حال گسترش و ارتقاء رتبه باشد در حالی که شهر در حال پس‌رفت است. به همین ترتیب، دانشگاهیان اسمی می‌توانند در حال افزایش تعداد مقالات خود، افزایش ارتفاع شاسی اتومبیل خود، افزایش مساحت خانه خود، افزایش تجمّلات زندگی، ارتقاء رتبه و امثال آن باشند در حالی که وضعیت شهروندان روز به روز در حال تنزّل است.

چگونه به تقویت «دانشگاه واقعی» کمک کنیم؟ اوّلاً، با مشارکت مسئولانه و آهسته‌وپیوسته با فعّالیت‌های فرهنگی-اجتماعی-مدنی‌ که به صورت خودجوش و داوطلبانه در زیر پوست شهر جوانه زده‌اند و ثانیاً، با مرتبط ساختن و هم‌افزا کردن این جوانه‌ها. هر یک از ما می‌توانیم به سهم خودمان تأثیرگذار و تعیین‌کننده باشیم؛ مولانا (علیه الرّحمه) من و شما را خطاب قرار داده و می‌فرماید:

تو نگو «همه به جنگ اند و ز صلح من چه آید؟!» / تو یکی نه‌ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز // که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر / که به است یک قد خوش، ز هزار قامت کوز (خمیده) ...

—————————————————————

این یادداشت با تأکید بر استان کرمانشاه تهیّه شده امّا محتوای آن محدودیت مکانی نداشته و قابل تعمیم به کل کشور است.

جهت مطالعۀ متن کامل یادداشت مورد نظر، لطفاً به پیوند زیر مراجعه فرمایید 👇
آیا کرمانشاه دانشگاه دارد؟! کجاست و چگونه تقویتش کنیم؟


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
☘️ زیر پوست دانشگاه
✍️ دکتر هدایت علوی‌تبار

🔅دکتر حسین پاینده (معرفی مقاله): مقاله‌ی «زیر پوست دانشگاه»، با عنوان فرعی «آسیب‌شناسی عملکرد اساتید در زمینه‌ی پایان‌نامه»، نوشته‌ی دکتر هدایت علوی تبار (دانشیار فلسفه در دانشگاه علامه طباطبائی) در نشریه‌ی روایت(شماره‌ی ۵، پاییز ۹۴) منتشر شد. مارکس جمله‌ی معروفی دارد با این مضمون که «فلاسفه تاکنون جهان را تفسیر کرده‌اند؛ سخن اما بر سر تغییر جهان است».

🔅این مقاله، به قلم یک فلسفه‌دان، با هدف تغییر وضعیت موجود در آکادمی ایرانی نوشته شده است. از این حیث، به گمان من، عملکردی کاملاً فلسفی دارد، اما به تأسی از فلسفه‌های فرصت‌طلبانه و عافیت‌جویانه‌ی رایج در فضای آکادمی ایرانی نوشته نشده است، فلسفه‌هایی که دانشگاه را تبدیل به قبرستانی می‌کنند که بارزترین ویژگی‌اش سکوت مرگ‌زده است.

🔅این مقاله از نگاه فلسفی‌ای پیروی می‌کند که مایل به کالبدشکافی فرهنگی جامعه‌ی ما و برملا کردن بیماری‌های ناپیدای فرهنگی است. از همه‌ی دانشجویان تحصیلات تکمیلی که با سخت‌کوشی به دوره‌ی فوق‌لیسانس یا دکتری راه یافتند، از همه‌ی اعضای جوان هیأت علمی که با تکیه بر شایستگی‌های پژوهشی خودشان به عضویت هیأت علمی درآمدند و هنوز باید سال‌ها در آکادمی ایرانی کار کنند، دعوت می‌کنم این مقاله را، با دقت و ژرف‌اندیشی درباره‌ی جزئیاتش، بخوانند. این مقاله حکم فراخوانی ضمنی برای تغییر وضعیت موجود در دانشگاه را دارد که در انتظار اجابت شدن است.

جهت مطالعۀ این مقاله لطفا به پیوند (لینک) زیر مراجعه بفرمایید 👇
زیر پوست دانشگاه؛ آسیب‌شناسی عملکرد اساتید در زمینۀ پایان‌نامه (PDF)

منبع: صدانت

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🎤صالح رشید حاجی خواجه لو، رئیس پژوهشکده سیاست‌پژوهی و مطالعات راهبردی حکمت در گفتکو با خبرگزاری دانشجو:
☆ آئین‌نامه ارتقای اعضای هئیت‌ علمی؛ مقاله‌شماری یا شاگردپروری / انتشاراتی که نمایه می‌شوند؛ اما بن‌مایه ندارند.
◎ از یک بازه زمانی به بعد روند رشد مقالات بسیار افزایش یافته است. اینجا چه اتفاقی افتاده است؟ دلیل آن را می‌توان در آیین‌نامه ارتقاء اعضای هیئت علمی و در نظر گرفتن امتیاز برای مقالات ISI دید.
◎ افزودن ماده ۵ به آیین‌نامه ارتقاء اعضای هیئت علمی و واگذار کردن بخشی از مسئولیت به دانشگاه‌ها به طوری که متناسب با ماموریت‌های خود، مصادیق و موارد فعالیت‌های پژوهشی خود را ذیل ماده ۳ آئین‌نامه که به فعالیت‌های پژوهشی و فناوری مربوط می‌شود، تعریف کنند، هر چند اقدام خوبی بوده است، اما تمام مسئله را حل نمی‌کند.
◎ فرایند ارتقای مرتبه علمی اساتید در ایران، بیشتر یک فرایند و سلسله مراتب اداری است تا علمی!
● برای ادامه این گزارش خواندنی، لینک زیر را دنبال کنید.

🌐 https://b2n.ir/724752
┏━━━━🎓
🆔 @HigherEducational97
┗━━
🔻 12 ابهام آیین‌نامه ارتقای اساتید
1. ترکیب بودن دو وزارت دانشگاهی؛ به این معنی که در فاکتور‌های ارتقای مرتبه اعضای هیات‌علمی «وزارت علوم و وزارت بهداشت» یکسان‌انگاری وجود دارد.
2. نگاه یکسان به همه دانشگاه‌ها؛ براساس عقیده بسیاری از اساتید، آیین‌نامه فعلی ارتقا، نگاه یکسانی به همه دانشگاه‌ها در حوزه‌های آموزشی و پژوهشی دارد.
3. عدم‌تفکیک مناطق جغرافیایی؛ یکی از چالش‌های اصلی این آیین‌نامه محسوب می‌شود.
4. ابهام در انتظارات جدی از اساتید؛ مشخص نیست با اجرای این آیین‌نامه، انتظارات هر بخش از اساتید چیست.
5. علاقه به ISI؛ امتیازات در نظر گرفته‌شده در این آیین‌نامه باعث علاقه اساتید به افزایش ارائه مقاله می‌شود.
6. وضعیت پیچیده تجاری‌سازی و تولید دانش؛ پرابهام‌ترین بخش آیین‌نامه ارتقاست که در آن امتیازات اساتیدی که به دنبال تجاری‌سازی طرح‌های خود هستند، وضعیت نامعلومی دارد.
7. میانبر پایان‌نامه‌ها؛ این مورد نیز در ماده ۳ آیین‌نامه ارتقا ابهامات خاص خود را دارد.
8. نبود ساختاری برای تنزل علمی اساتید،
9. افزایش گرایش افراد به انتحال علمی در مساله تقلب و سرقت علمی
10. ارتقای علمی اساتید همیشه مسئول
11. ضرورت درخواست عضو هیئت علمی برای ارتقاء
12. عدم تفاوت آیین‌نامه دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها نیز از ابهامات دیگر این این آیین نامه خواهد بود.






https://snn.ir/fa/news/858733/%DB%B1%DB%B0-%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D8%AF-%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D9%BE%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%DB%8C%D8%AF
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
‼️ ما سئوال نداریم، مسئله این است!
(گزیده‌ای از مصاحبۀ نشریۀ بسپار با دکتر رضا منصوری، تیر 99)

🔹 کمیسیون آموزش مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم و ... در سیاست‌گذاری برای علم در کشور هم باید پیشقدم باشند امّا عملاً نشان داده شده که اینها در چند دهۀ اخیر نه تنها راهگشا نبوده‌اند که مانع رشد علمی کشور هم هستند!

🔹 ما 80 هزار عضو هیأت علمی داریم. اگر فقط یک درصد آنها یعنی 800 عضو هیأت علمی احساس نیاز کنند، برای حل مشکلات توانش را دارند. ممکن است به نظر بیاید که موانعی هست و مداخلاتی خواهد بود ولی به نظر من شدنی است.

🔹 ما اصلاً به «علم» به کلّی توجّهی نداریم. علم در ایرانِ بعد از انقلاب عملاً فقط تحمّل می‌شود. توجه کنید که ما رشد وسیعی در تعداد دانشگاه‌ها و مراکز عالی و ... داشته‌ایم، امّا علم فراتر از آموزش عالی است. آموزش عالی مثل مدرسه است. بله، ما مدارس را زیاد کردیم. می‌دانیم در دوران سلجوقیان و مغول و بعد از آن در ایران تعداد مدارس زیاد شد در حالیکه انحطاط علمی کشور در آن زمان اتّفاق افتاد.

🔹 بله، تعداد مقالات جدی به طور قابل توجّهی افزایش داشته‌است. ولی این همچنان تمرین است و ما هنوز مسئله نداریم! جامعۀ ما سئوالی ندارد. دانشگاه‌های ما سئوالی ندارند.

🔹 شما وقتی برای استخدام اساتید ویژگی‌های فلان و فلان تعریف می‌کنید، یعنی دارید جلوی ورود افراد خلّاق را می‌گیرید. دستورهایی می‌دهید که به نفع مملکت نیست. سازوکار دانشگاه را تضعیف و شرایط موجود را تحکیم می‌کنید.

🔹 دانشگاه‌های ما باید خود را بازتعریف کنند. ما نباید از شاخص شروع کنیم. شاخص‌ها فقط گاهی علامت بحران هستنتد.

🔹 پرسش مصاحبه‌گر: آقای دکتر، از این فاصلۀ خالی میان دانشگاه و صنعت همیشه صحبت می‌شود. راه حل چیست؟
پاسخ دکتر منصوری: دو قلّه را تصوّر کنید، نزدیک به هم با عمق درّۀ زیاد. یک قّله دانشگاه و دیگری صنعت است. هر کدام به دیگری می‌گوید «چرا نمی‌پری که به دیگری [من] برسی؟». امّا راه حل نه پریدن است و نه پل زدن. باید تا عمق دره پایین رفت و کم‌کم این فضا [ی خالی] را پر کرد. این درّه در اروپا و آمریکا باید بگویم در طول 400 سال پر شده‌است. از قرن 17. 40 سال است هر سیاستمداری می‌آید، قصدش ساخت پل است. با ایجاد دفاتر ارتباط با صنعت در دانشگاه و برعکس مشکل حل نمی‌شود.

🔹 در این که مهاجرت [نخبگان] رشد کرده و در اینکه تعداد کمتری بعد از فراغت از تحصیل به کشور بر می‌گردند، بله درست است. اگر در دهۀ 60 و 70، ده درصد برمی‌گشتند الان یک درصد هم نیستند. شرایط فرهنگی، سیاسی و ژئوپلتیکی و غیره در عدم برگشت مؤثّر است ولی من کاری به اینها ندارم! اصلاً فرض کنید که دانش‌آموخته‌های ایرانی خارج از کشور برگردند، برگردند که چه بکنند؟ کاری ندارند! ما در دانشگاه‌ها برایشان جایی نداریم. در پژوهشگاه‌هایمان برایشان جایی نداریم. صنعت که اصلاً توانایی استخدام اینها را ندارد. خب، برای چه برگردند؟! تنها امکان این است که سرمایه‌ای فراهم کنند و کارآفرین باشند.

🔹 قبل از انقلاب ما مدرسه‌های عالی داشتیم. اینها بعدا ادغام شدند و دانشگاه‌های مختلف فعلی مثل علّامه طباطبایی و خواجه نصیر طوسی و غیره هستند. مراکز آموزش عالی از جنس کالج‌ها بودند. یعنی دانش‌آموزان علاقه‌مند بیایند و چیز بیشتری یاد بگیرند. یعنی کتاب‌هایی وجود دارند که اساتید از روی آنها تدریس می‌کنند در این مدارس یا کالج‌ها و عملاً قرار نیست پرسشی طرح و پاسخ داده شود. در واقع پس از تغییر اسامی [مدرسه‌های عالی] به دانشگاه، هیچ تغییری در کارکرد اتّفاق نیفتاد. دانشگاه‌های ما کالج هستند، مدرسه هستند، دانش علمی موجود را آموزش می‌دهند، درست است دکتری می‌دهند، ولی تأکید همچنان آموزش است. یافتن و تعریف پرسش‌های اجتماعی و علمی و پیدا کردن جواب مطرح نیست. اینگونه است که فروکاهیده می‌شود به ارتباط صنعت با دانشگاه!

متن کامل مصاحبه را می‌توانید از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه کنید 👇
ما سئوال نداریم، مسئله این است

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from Rabnews.ir
ساحت آکادمیک و رویکرد انتقادی؛ چهار مواجهه کنشگران

دکتر سیدجواد میری

هر بار در ساحت آکادمیک اعتراضی کردم با چهار عنصر بنیادین مواجهه پیدا کردم که می‌توان آن‌ها را با مفاهیم ۱) ترس، ۲) بی‌تفاوتی، ۳) همدستی و ۴) حس رفاقت طبقه‌بندی کرد.
البته در نگاه اول این چهار مفهوم را می‌توان به ساحت روان‌شناختی تقلیل داد ولی یک جامعه‌شناس که در باب نهاد و سازمان و ساختارها و بروز کنش‌ها در این بسترها می‌اندیشد نمی‌تواند بحث خود را روان‌شناختی دنبال کند، بل آن‌ها را امری اجتماعی می‌بیند و از خود می‌پرسد چه دلائلی برای ترس اساتید در مواجهه با تبعیض و بی‌عدالتی و فساد وجود دارد؟‌ وجوه روان‌شناختی ترس کنشگران هر چه باشد با وجوه جامعه‌شناختی بروز ترس در سازمان متفاوت است و به ما نشان می‌دهد که مسند ریاست در بستر آکادمیک چگونه توانسته است سازماندهی صنفی در پژوهشگاه یا دانشگاه را خرد‌وخمیر کند که استاد دانشگاه خود را نتواند به‌مثابه یک صنف ببیند بل یک فرد بی‌پناه در برابر یک سازمان قدرتمند که هر لحظه می‌تواند فرد را یاغی و خاطی معرفی کند و تمامی قدرت ساختار را به خدمت خود درآورد و او را سرکوب و منکوب کند.
به سخن دیگر، بر خلاف گفته دکتر نعمت‌الله فاضلی که مدعی است بحث‌های میری شخصی است، مسائلی که در نقد ساختار آکادمیک انجام شد و عدم ورود اصحاب علوم انسانی به این مناقشه خود نشان از آن دارد که این مسئله قابل صورت‌بندی ذیل چهار مقوله ترس و بی‌تفاوتی و همدستی و حس رفاقت می‌باشد.
به‌عنوان مثال، علی محمد ایزدی بحثی دارد در باب تیپولوژی اجتماعی ایرانیان و در آن اشاره به تیپ رفاقتی می‌کند و این مفهوم او می‌تواند ما را در فهم عدم کنش اساتید دانشگاهی در مناقشات انتقادی یاری کند.
در گفت‌وگوهایی که با دکتر نعمت‌الله فاضلی و ... داشتم آن‌ها اشاره به این می‌کردند که بحث‌های [سیدجواد] میری مسائل شخصی است و آن‌ها در مسائل عمومی آکادمیک ورود می‌کنند؛ اما این صورتبندی به‌ظاهر موجه مشکلات بنیادین بسیاری دارد.
یکی از آن مشکلات این است که عاملیتِ کنشگر در بستر سازمان قابل تقلیل به امر شخصی نمی‌تواند باشد بل هر گونه امر شخصی او بخشی از جهان عمومی سازمان و نهاد و امر اجتماعی است که در بستر نهاد آموزش عالی رخ می‌دهد و برای تحلیل آن نمی‌توان از تمایز کاذب شخصی عمومی سود جست.
نکته دوم این است که در سازمان‌های ایرانی تیپ رفاقتی غلبه جدی بر روندها و رویه‌ها دارد و این سیطره صرفاً بر حوزه مراودات محدود نمی‌گردد بل دامنه نظر را هم می‌آلاید.
نکته سوم این است که از قضا ما باید بپرسیم به عنوان یک متفکر انتقادی چرا بی‌تفاوتی و همدستی و ترس بر دیگر رویکردها غلبه پیدا کرده است و پروسه اختگی آکادمیک چگونه برساخت شده است؟ اختگی آکادمیک یک مسئله شخصی در بستر آکادمیک ایرانی نیست بل یک پدیده عمومی در ساختار آموزش عالی ایران است که خود موجبات شکاف نظر و عمل را شکل داده است و در این شکاف ما افرادی داریم که در ساحت رتوریک رادیکال هستند ولی در اقلیم پراکسیس سودجویانه عمل می‌کنند و من این را بر حسب تجربه زیسته در پژوهشگاه وجدان کرده‌ام و این دسته از دانشگاهیان همواره مانند اسب تروآ رفتار می‌کنند و ضربات مهلکی در بزنگاه‌های تاریخی بر پیکر نحیف دانشگاه وارد کرده‌اند و می‌کنند.
به سخن دیگر، ما نیازمند بازخوانی این چهار مولفه از منظر جامعه‌شناختی (و نه روان‌شناختی) هستیم تا بتوانیم استراتژی‌های رهایی‌بخشی را بیافرینیم و گرفتار برسازندگان رتوریک رادیکال نشویم.
@Rabnews
Forwarded from Rabnews.ir
مک دونالد یا اکبرجوجه؟ مسئله این است!

دکتر علی سرزعیم، استادیار اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی

دستیار وزیر علوم با انتشار پستی از کشف بیش از ۳۰ هزار مدرک جعلی خبر داد! آن هم فقط در سال ۱۳۹۸ آن هم فقط در محدوده میدان انقلاب! تازه این آن مواردی است که کشف شده! عمق فاجعه را خودتان تخمین بزنید! کارشناسی ارشد ۲۵ میلیون و دکترا ۳۵ میلیون تومان.

نظام آموزش عالی ایران با مشکلات متعددی مواجه است که مدرک‌گرایی، افت کیفیت، پایان‌نامه و مدرک/مقاله‌فروشی از بارزترین نمودهای آن است. این وضعیت باعث شده برخی دانشگاهیان خصوصا جامعه‌شناسان تعبیر کالایی شدن آموزش عالی را بکار ببرند و آن را بهانه‌ای برای حمله به اقتصاد بازار کنند. اما آیا واقعا مساله این است؟ بیاییم دقیق‌تر به مسئله نگاه کنیم:

چندی قبل یکی از دوستان جامعه‌شناسم -دکتر عباس کاظمی- برای توصیف وضعیت تاسف‌بار آموزش عالی از تعبیر مک‌دونالدی شدن آموزش عالی استفاده کرد. تعبیر ایشان این بود که رستوران‌های زنجیره‌ای مک‌دونالد، غذای ارزان، کم‌کیفیت، در دسترس همه ارایه می‌کند و مورد اقبال اقشار طبقه متوسط و عموم جامعه است. درست مانند آموزش عالی ما که با فروش ارزان مدرک و بی‌کیفیت شدن آموزش و در دسترس قرار گرفتن آن برای همه، شده است یک مک‌دونالد جدید.

اگر بخواهیم از همین تشبیه برای نقد این دیدگاه استفاده کنیم باید پرسید راز اقبال عموم به مک دونالد چیست؟ چه چیزی موجب شده مردم از مک دونالد خرید کنند و از بسیاری از رستوران‌ها خرید نکنند؟ پاسخ تضمین کیفیت است. ایده مک دونالد آنست که به مشتریان تضمین دهد که در هر کجای دنیا شعبه آن وجود دارد همان کیفیت را دارد و این باعث می‌شود که شما به مک دونالد مراجعه کنی چون به حداقلی از کیفیت می‌توانی مطئمن باشی.

اگر مهم‌ترین مزیت مک‌دونالد تضمین کیفیت است آن وقت دیگر نمی‌توان وضعیت آشفته آموزش عالی ایران را به مک‌دونالد تشبیه کرد بلکه تشبیه بهتر اکبرجوجه است. در ایران همه رستوران‌ها مدعی‌اند که اکبرجوجه واقعی هستند! و هیچ کس واقعا نمی‌داند که چه کسی واقعاً درست می‌گوید. واقعا اکبر جوجه لذیذ است و دوست داشتنی. اما هیچ تضمینی نیست غذایی که از رستورانی که ادعا می کند اکبر جوجه است می‌گیریم کیفیت مطلوب را داشته باشد. لذا باید از اکبرجوجه شدن آموزش عالی سخن گفت نه مک‌دونالدی شدن آن.

اگر مسئله این است آن وقت شیوه تامین مالی آموزش عالی متهم اصلی نخواهد بود بلکه اتهام اصلی متوجه نهاد ناظر بر دانشگاه‌هاست. وزارت آموزش عالی باید نقشی مثل موسسه استاندارد ایفا کند که محصولات عرضه شده توسط دانشگاه‌ها، از حداقل استاندارد برخوردار باشد. روند لوث شدن مدارک تحصیلی به زمانی بر می‌گردد که شهریه‌دادن و دانشگاه‌های خصوصی رواج نداشت و سازمان مدیریت دولتی نقشی فوق‌فعال در اعطای مدرک تحصیلی به مدیران دولتی ایفا کرد. پس از آن دانشگاه آزاد به این نهضت پیوست و بعد دانشگاه‌های ممتاز ایران نیز دیدند که اگر نجنبند از این قافله عقب می‌مانند و شروع کردند به برگزاری دوره‌های آزاد و فروش مدرک ارشد و دکترا. تعریف نادرست و پوپولیستی مساله ممکن است از ما یک روشنفکر مردمی، شجاع، نقاد و دوست داشتنی ایجاد کند اما به حل اساسی «مساله واقعی» کمک نخواهد کرد.

تجویز راهبردی:
یکی از عناصر اصلی حکمرانی (کشورداری) خوب، قاعده‌گذاری، تنظیم‌گری و نظارت است. هرچه از کالا (مثلا پنیر) به سمت خدمات (مثلا آموزش) حرکت کنيم، مساله دشوارتر و پیچیده‌تر می‌شود. تسلط بر چنین کار پیچیده‌ای نیاز به تخصص، آشنایی با آخرین تجارب موفق و ناموفق جهانی و بکارگیری مشاورین کارکشته و تعامل بین رشته‌ای دارد. می‌خواهم روی فاکتور مشاورین دارای تخصص و تجربه تمرکز کنم. اگر مشاور کارکشته داخلی وجود ندارد، خوب بدیهی است که باید برویم سراغ مشاور کارکشته بین‌المللی! به جای آنکه سعی و خطا کنیم و پول بیت‌المال را بر باد بدهیم.

در ایران کسی ابا ندارد که برای یک پروژه فنی-مهندسی از خدمات مشاوره یک شرکت خارجی استفاده کند اما وقتی نوبت به حکمرانی می‌رسد، نیاز به آن انکار می‌شود یا جسارت انجام آن وجود ندارد. بلافاصله عده‌ای ندای وا اسلاما سر می‌دهند که چنین و چنان! در حالی که یک مشاور خارجی که فقط در یک مساله، بیست سال است که کار کرده، تجربه سی کشور دنیا را مرور کرده و خودش به پانزده کشور دنیا مشاوره داده، از تجربه، دانش، شهود و عمقی برخوردار است که ما هیچ گاه به آن نمی‌رسیم. آن چه خود داریم را ز بیگانه تمنا نمی‌کنیم. ولی آن چه نداریم را باید بپذیریم. برای این مقصود از بهترین و آخرین تجارب بشری استفاده کنیم و آن را با شرایط بومی و محلی خود ترکیب کنیم. می‌خواهیم علت توسعه‌نیافتگی خود را دریابیم باید شیوه حکمرانی (کشورداری) را صادقانه نقد کنیم.
@Rabnews
‼️ چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (1)
(با تأکید بر نظام آموزش عالی)

🖋 وحید احسانی

یادداشت حاضر با هدف و به امید افزایش کارآمدی و بهره‌وری فعّالیت‌های بی‌ثمر یا کم‌اثری که انجام می‌دهیم (با تأکید بر نظام آموزش عالی) و در چهار قسمت نوشته شده‌است.

قسمت اوّل: کلاه‌شرعی‌های رایج

در این قسمت، تلاش شده با زیرسئوال بردن توجیه‌های رایج و بر ملا کردن تناقضی که میان «مسلمان بودن» و «کنار آمدن با ناکارآمدی» وجود دارد، برای غلبه بر این معضلی که عموماً به آن عادت کرده‌ایم عزم و اراده‌ای شکل بگیرد (یا اگر چنین عزم و اراده‌ای وجود داشته، تقویت شود).

جامعۀ ما به شدّت دچار بیماری «ناکارآمدی» است. همۀ ما «ناکارآمدی جامعه» را با گوشت و پوست و استخوان‌مان درک می‌کنیم و بسیاری از اندیشمندان نیز بر این مهم تأکید کرده‌اند. به عنوان مثال، دکتر محمّد فاضلی بر «انباشت ناکارآمدی» تأکید داشته و توضیح می‌دهد: «همۀ شاخص‌ها نشان می‌دهد که ما بسیار ناکارآمد بوده‌ایم، از آب و محیط زیست و ریزگرد [گرفته]، تا وضعیّت حمل و نقل و اقتصاد و ...» [1]. دکتر محمود سریع‌القلم «ناکارآمدی» را «کانون ماهُوی» مجموعۀ مسائل و مشکلات کشور دانسته [2] و دکتر سعید لیلاز آن را «یکی از چهار بحران تمدّنی ایران» (بحران‌هایی که نه تنها مردم و نظام فعلی ایران، بلکه تمدّن تاریخی ایران را نیز تهدید می‌کنند) معرّفی می‌کند [3]. وقتی می‌گوییم کلّیت جامعۀ ما ناکارآمد است، یعنی کارهایی که عموم ما انجام می‌دهیم هم در نهایت ناکارآمد و بی‌ثمر هستند.

از سوی دیگر، جامعۀ ما یک جامعۀ به اصطلاح مذهبی است. درست است که به علّت تداخل «دین» با «حکومت‌داری»، «ریا» و «تظاهر به مذهبی بودن» هم رواج دارد، امّا به هر حال، بخش عمده‌ای از ایرانیان واقعاً معتقد هستند و برای آنها «عمل به دستورات دینی»، «اصول اخلاقی»، «گناه و ثواب»، «خشنودی یا عدم‌خشنودی پروردگار»، «بهشت و جهنّم» و امثال این ها اهمّیت زیادی دارد. خداوند در قرآن (آیۀ 188 سورۀ بقره) به صراحت می‌فرماید: «اموال یکدیگر را بین خود به باطل مخورید ...». استاد حسین الهی قمشه‌ای یکی از معانی این آیه را چنین توضیح می‌دهند: «باطل به معنی فاقد ارزش و اعتبار و واقعیت است. هر گونه مالی که به دست آید و برابر آن، یا کمی بیشتر از آن، خیر و امتیازاتی به جامعه باز نگردد آن [مال] باطل و حرام است» [4].

چند نفر از ما هست که قلباً باور داشته‌باشد که فواید اجتماعی ناشی از کار و شغلش واقعاً بیش از حقوق و دستمزدی است که بابت آن کار دریافت می‌کند؟! از میان ایرانیان معتقد و به اصطلاح مذهبی، چند معلّم و استاد قلباً باور دارند که فواید کلاس رفتن و تدریس کردنشان برای جامعه واقعاً بیش از حقوق و دستمزدی است که از جامعه دریافت می‌کنند؟! چند دانشجو قلباً باور دارند که تحصیل کردن و مدرک گرفتنشان باعث می‌شود واقعاً به انسان‌های توانمندتری برای ایفای نقش در بهبود جامعه تبدیل شوند‌؟! چند برگزار کنندۀ کارگاه حضوری یا مجازی قلباً باور دارند که مخاطبانشان واقعاً به مطالب توجه می‌کنند، چیزی یادمی‌گیرند و تغییری خواهند کرد؟! چند مدیر و مسئول قلباً باور دارند که حاصل ریاست کردنشان برای جامعه بیش از حق‌مدیریتی است که دریافت می‌کنند؟! و غیره. چگونه می‌توانیم در عین «مسلمان بودن»، وقت، توان و سایر سرمایه‌هایمان را صَرف اموری کنیم که خودمان هم می‌دانیم «بی‌فایده» (یا بسیار کم‌فایده) هستند؟!

در راستای جمع میان «مسلمان بودن» با «ناکارآمد بودن»، به نظرم، توجیه‌های مختلفی در بین ما رایج شده که در ادامهْ برخی از آنها بیان شده‌اند. ...

ادامۀ یادداشت را می‌توانید از طریق سایت پویش ملّی دوباره دانشگاه (لینک زیر) مطالعه بفرمایید 👇
چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (1)

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
‼️ چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (2)
(با تأکید بر نظام آموزش عالی)

🖋 وحید احسانی

یادداشت حاضر با هدف و به امید افزایش کارآمدی و بهره‌وری فعّالیت‌های بی‌ثمر یا کم‌اثری که انجام می‌دهیم (با تأکید بر نظام آموزش عالی) و در چهار قسمت نوشته شده‌است. در قسمت اوّل، با نشان دادن تناقض موجود میان «مسلمان بودن» و «کسب درآمد از طریق مشاغل ناکارآمد»، تلاش شد عزم و ارادۀ عمومی (لااقل در میان دین‌داران یا اخلاق-مدارانِ صِرف) برای غلبه بر معضل ناکارآمدی تقویت شود.

قسمت دوّم: «ناکارآمدی» را ساده نگیریم، امّا از تلاش برای کارآمد شدن نیز دست بر نداریم

در این قسمت، با اشاره به برخی علل بنیادین معضل ناکارآمدی در ایران نشان داده می‌شود که این معضل در جامعۀ ما بسیار بنیادین، پیچیده و ریشه‌دار است و از این رو به سادگی نمی‌توان از افراد توقّع «کارآیی ایده‌آل» داشت. البته، با وجود تمام این مسائل، یک انسان مسلمان یا صرفاً اخلاق-مدار به هیچ وجه نمی‌تواند و نباید با ناکارآمدی کنار آمده و به آن عادت کند ...

......................................................

زیرعنوان‌های قسمت دوّم به قرار زیرند:

1- برخی چالش‌های بنیادین بر سر راه «کارآمد شدن»
1-1 کارآمدی در «جامعۀ شبه‌مدرن»
2-1 کارآمدی در شرایط نبود «قرارداد اجتماعی»
3-1 هم‌راستا نبودن «مسیر پیشرفت فردی» با «مسیر خیر جمعی»
4-1 ناهم‌خوانی استعدادها و علائق شاغلان با وظایف شغلی
5-1 عدم وجود آموزش‌های لازم
6-1 «کارآمد شدن» در میان خیل کثیر «ناکارآمدان»
2- لزوم تلاش برای کارآمدی
3- نتیجه‌گیری قسمت دوّم
4- آنچه در قسمت بعد خواهید خواند

متن کامل یادداشت (1650 کلمه) را می‌توانید از طریق سایت پویش ملّی دوباره دانشگاه (لینک زیر) مطالعه بفرمایید 👇
چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (2)

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from سخنرانی‌ها
🔊فایل صوتی

مقصود فراستخواه

دانشگاه در ایران، همه جا هست ولی هیچ جا نیست.
اجتماع ما دانشگاهی می شود ولی دانشگاه ما اجتماعی نیست ؛ چرا؟
بخشی از طرح بحث مقصود فراستخواه در نشست شبکه تجارب دانشگاهی ، 11 مرداد 99
اجتماع ایران، از حیث جمعیت تحصیلکرده و دیگر شاخص های تحرک اجتماعی و ارتباطی ، یک «اجتماع دانشگاهی» شده است بدون اینکه دانشگاه ایرانی «دانشگاهی اجتماعی» بشود. وصف حال جامعه کنونی ایران به سبب ظرفیت های پرشتاب آموزشی واینترنتی ، جامعه ای شده است سراسیمه ؛ که رؤیاهای زیادی در سر دارد اما نه اندیشکده هایی برای پشتیبانی فکری وعلمی او هست ونه دانشگاه ها می توانند با این جامعۀ بی قرار، ارتباط ارگانیکی برقرار بکنند وبا او به نحو سرراست وزنده سخن های دقیق بگویند و برای مسائلش راه های علمی وعقلانی ارائه بدهند. ایران وآلمان جمعیتی یکسان دارند اما تینک تنک های آلمان دست کم سه ونیم برابر است در کمیت، فارغ از تفاوتهای کیفی ومحتوایی واثرگذاری شان.
دانشگاه های ایران از جامعه ای که زمانی آن را هل می دادند جامانده اند. از بس که جامعه بشدت در مدار تغییرات پرشتاب قرار گرفته واز بس که دانشگاه ها گرفتار دیوانسالاری متمرکز دولت زده ودست وپاگیر هستند با فرهنگ سلسله مراتبی ونخبه گرایی . زمانی ایران دوران پرتکاپویی داشت که اگر در او کشاورزی مدرنی مورد نیاز بود ؛ مدرسه فلاحت با ریاست مسیو داشر از او پشیبانی می کرد اگر ایران صنعت جدید لازم داشت مدرسه ایران وآلمان بود، یا اگر جامعه دنیال جریان حقوقی و دیپلماسی وقانون مدرن بود مدرسه سیاسی برای او تولید محتوا می کرد وپاسخگو بود. اگر جامعه با شیوع وبا مواجه می شد دارالفنون ومدرسه طب با استادانی مثل پولاک ، شلیمر ، تولوزان از جامعه پشتیبانی می کردند.
در نتیجه اکنون در ایران جامعه ای بی تاب داریم که مدارک دانشگاهی در آن افزایش می یابد ولی هنوز چندان تفکر علمی و رفتارعلمی وتصمیمات مبتنی بر علم را نیاموخته است. متوسط سالهای تحصیل ایرانیان افزایش می یابد ودر هر نقطه از آن ساختمانهای دانشگاهی سر بر می آورند. دانشگاه در ایران، همه جا هست ولی هیچ جا نیست.

.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹