Forwarded from مِهبانگ ، دکتر علی نیری Mehbang
میخواهید بدانید چطور ادیان باعث عقبماندگی و حماقت جوامع شدهاند؟ کافی است نگاهی به قوانین آنها بیاندازید.
@Mehbaang 🌱بانگِ خرَد و دانش
@Mehbaang 🌱بانگِ خرَد و دانش
Forwarded from مِهبانگ ، دکتر علی نیری Mehbang
#پرسش_پاسخ از دکتر تقی کیمیاییاسدی (متخصص مغز و اعصاب)
پرسش: آیا تعبیر رویاهای انسان کمکی به شناخت از خود میکنه؟ میگن خوابها مربوط به زمان حاله و زبان بدنه، ولی هنگام خواب قشر جلوپیشانی غیرفعاله و در اصل خوابها بیمنطق هستند، اگر رویاها هیچ فایدهای ندارن پس چرا رویا میبینیم؟
پاسخ:
رویاها پدیدههایی هستند که موقع به خاطره سپردن اطلاعات و تقویت مدارهای حافظه بعلت ورود امواج پانسی زانوئی پشت سری در آگاهی ظاهر می شوند. این امواج امواج مغزی را به شکل بیداری در می اورند و لذا ایجاد کننده ی آگاهی هم هستند. از طرفی مانند بقیه ی پدیده های مغزی مانند ادراک نفس یا اراده یا مالکیت و فاعلیت و بقیه خودشان کاری انجامنمی دهند بلکه کارها را نورونها انجاممی دهند. در واقع اگر هماگاهی از رویاها پیدا نکنیم، همان طور که بعضی باور دارند هیچ وقت خواب نمی بینند، اتفاقی نمی افتد. همان طور که در خواب با امواج اهسته که مغز کارهای مشابهی انجام می دهد آگاهی بسیار ضعیف است یا اصلا وجود ندارد. اما نورونها کارهای خودشان را در این مرحله انجاممی دهند. شاید، اما قابل اثبات نیست که رویاهای آگاهانه در حل و فصل موضوعات موجوددر آگاهی روزهای قبل و گذشته های دور دخیل هستند و اتفاقات در خواب بدون رویا فرایند اتفاقات ناخوشایند و ناآگاه را بعهده دارند. معلوم شد ه که اضطرابات اگاهانه ی رویاها بعلت بکارگیری ناقلان عصبی مربوطه باعث تسکین اضطرابات می شوند که اگر در ناآگاه باشند چنین مصرفی از ناقلان ندارند.
@Mehbaang 🌱بانگِ خرَد و دانش
bit.ly/2lUXi3k
پرسش: آیا تعبیر رویاهای انسان کمکی به شناخت از خود میکنه؟ میگن خوابها مربوط به زمان حاله و زبان بدنه، ولی هنگام خواب قشر جلوپیشانی غیرفعاله و در اصل خوابها بیمنطق هستند، اگر رویاها هیچ فایدهای ندارن پس چرا رویا میبینیم؟
پاسخ:
رویاها پدیدههایی هستند که موقع به خاطره سپردن اطلاعات و تقویت مدارهای حافظه بعلت ورود امواج پانسی زانوئی پشت سری در آگاهی ظاهر می شوند. این امواج امواج مغزی را به شکل بیداری در می اورند و لذا ایجاد کننده ی آگاهی هم هستند. از طرفی مانند بقیه ی پدیده های مغزی مانند ادراک نفس یا اراده یا مالکیت و فاعلیت و بقیه خودشان کاری انجامنمی دهند بلکه کارها را نورونها انجاممی دهند. در واقع اگر هماگاهی از رویاها پیدا نکنیم، همان طور که بعضی باور دارند هیچ وقت خواب نمی بینند، اتفاقی نمی افتد. همان طور که در خواب با امواج اهسته که مغز کارهای مشابهی انجام می دهد آگاهی بسیار ضعیف است یا اصلا وجود ندارد. اما نورونها کارهای خودشان را در این مرحله انجاممی دهند. شاید، اما قابل اثبات نیست که رویاهای آگاهانه در حل و فصل موضوعات موجوددر آگاهی روزهای قبل و گذشته های دور دخیل هستند و اتفاقات در خواب بدون رویا فرایند اتفاقات ناخوشایند و ناآگاه را بعهده دارند. معلوم شد ه که اضطرابات اگاهانه ی رویاها بعلت بکارگیری ناقلان عصبی مربوطه باعث تسکین اضطرابات می شوند که اگر در ناآگاه باشند چنین مصرفی از ناقلان ندارند.
@Mehbaang 🌱بانگِ خرَد و دانش
bit.ly/2lUXi3k
Forwarded from مِهبانگ ، دکتر علی نیری Mehbang
🌎🌞۲۸ شهریور در همهی جهان آخرین روزهای فصل تابستان است، اما فقط ما مردم ایران هستیم که به لطف تقویم خیامی(خورشیدی) روزهای آخرِ آخرین ماه تابستان را میگذرانیم، و این افتخار را مدیون تلاشهای بزرگمرد ریاضی و نجوم و ادب ایران عمرخیام نیشابوری هستیم، که دقیقترین تقویم طبیعی جهان را پایه گذاشت ولی بزرگداشتش در تقویم حکومت اسلامی وجود ندارد...
کسی که به عنوان شاعر میشناسیمش ستارهشناس و ریاضیدان برجستهای بود که شعر را برای انتقال مفاهیم فلسفی که در ذهن داشت انتخاب کرد.
یادت گرامی و راهت پر رهرو باد خیام بزرگ... 🌹🌹🌹
@Mehbaang 🌱بانگِ خرَد و دانش
کسی که به عنوان شاعر میشناسیمش ستارهشناس و ریاضیدان برجستهای بود که شعر را برای انتقال مفاهیم فلسفی که در ذهن داشت انتخاب کرد.
یادت گرامی و راهت پر رهرو باد خیام بزرگ... 🌹🌹🌹
@Mehbaang 🌱بانگِ خرَد و دانش
Forwarded from مِهبانگ ، دکتر علی نیری Mehbang
پول خون.pdf
5.1 MB
دریافت #کتاب پول خون 👆
روز 31 شهریور، سالروز حملهی عراق به ایران و شروع جنگ و ادامهی آن در طی 8 سال و متعاقب آن بدبختی مردم ایران است. روزی که جمهوری اسلامی آن را روز دفاع مقدس نام نهاده بود و البته در سالهای اخیر به «هفتهی دفاع مقدس» تغییر نام یافته است. کم نبوده و نیستند کسانی که هنوز نمیدانند جنگ 8 ساله بر سر چه چیزی شروع شد و چرا در حالی که ایران پس از یک سالونیم که پیروز جنگ شده بود و عراق و اتحادیهی کشورهای عرب متعهد شده بودند که تمام غرامت صدمات وارده بر ایران را پرداخت کنند، جنگ باز هم تا شش سالونیم سال ادامه یافت.
در کتاب «پول خون» با تمامی این چراها و جوابهایشان آشنا خواهید شد. همچنین با جزئیات بسیار دقیقی خواهید فهمید که چه پولهای کلانی در گیرودار جنگ جابهجا شده و به جیب چه کسانی رفته است.
@Mehbaang 🌱بانگِ خرَد و دانش
روز 31 شهریور، سالروز حملهی عراق به ایران و شروع جنگ و ادامهی آن در طی 8 سال و متعاقب آن بدبختی مردم ایران است. روزی که جمهوری اسلامی آن را روز دفاع مقدس نام نهاده بود و البته در سالهای اخیر به «هفتهی دفاع مقدس» تغییر نام یافته است. کم نبوده و نیستند کسانی که هنوز نمیدانند جنگ 8 ساله بر سر چه چیزی شروع شد و چرا در حالی که ایران پس از یک سالونیم که پیروز جنگ شده بود و عراق و اتحادیهی کشورهای عرب متعهد شده بودند که تمام غرامت صدمات وارده بر ایران را پرداخت کنند، جنگ باز هم تا شش سالونیم سال ادامه یافت.
در کتاب «پول خون» با تمامی این چراها و جوابهایشان آشنا خواهید شد. همچنین با جزئیات بسیار دقیقی خواهید فهمید که چه پولهای کلانی در گیرودار جنگ جابهجا شده و به جیب چه کسانی رفته است.
@Mehbaang 🌱بانگِ خرَد و دانش
Forwarded from 🌐کانال پروفسور علی نیری🌐
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مستند ریشه همه شرارت ها
✅ #قسمت_پنجم (قسمت آخر)
✍کاری از استاد #پروفسور_ریچارد_داوکینز
⚛ @dr_nayeri ✍
✅ #قسمت_پنجم (قسمت آخر)
✍کاری از استاد #پروفسور_ریچارد_داوکینز
⚛ @dr_nayeri ✍
Forwarded from پارادیگما: مطالعات علم و فناوری
⚠️پست مدرنیسم، باتلاق اندیشه و تفکر نقادانه
✅عرفان کسرایی|پست مدرنیسم و نسبیت گرایی معرفتی شناختی، روح زمانه ی ماست. در دهه های اخیر، گرایش های فکری بخش های وسیعی از علوم انسانی و علوم اجتماعی زیر سایه ی پست مدرنیسم رفته و بسیاری از بخش های دنیای آکادمیک در سیطره این فلسفه قرار گرفته است. مشخصه این جریان فکری از یک نظرگاه کلی، طرد صریح سنت عقل گرایانه ی عصر روشنگری است.
از دید پست مدرنیسم، علم چیزی جز نوعی روایت، یا نوعی اسطوره و برساخته ی اجتماعی نیست. پست مدرنیسم ، شاخه ها و نحله های گوناگون دارد اما اغلب بر سر یک موضوع اتفاق نظر دارد و آن هم این است که واقعیت فیزیکی، درست به اندازه ی واقعیت اجتماعی، نوعی برساخته ی اجتماعی و زبانی است. به خصوص در حوزه مطالعات فرهنگی، بسیاری از پیروان و شارحان پست مدرنیسم تحت تاثیر متفکران غالبا فرانسوی هستند. ژیل دلوز، ژاک دریدا، فلیکس گوتاری،لوس ایریگاری و ژان لاکان و بسیاری دیگر. یکی از اصلی ترین پایه های اندیشه ی این نهضت فکری، سوء استفاده های مکر از مفاهیم و واژگان متداول در ریاضیات و فیزیک است. آشفتگی های فکری در بسیاری از آثار پست مدرنیستی باعث می شود بسیاری از این آثار، به لحاظ فلسفی عمیق جلوه کنند.
🔴نویسندگان کتاب چرندیات پست مدرن Fashionable Nonsense به خوبی این آشفتگی ها و زمینه ی بروز آنها را واکاوی کرده اند. این آشفتگی ها اغلب با محتوا یا فلسفه ی علوم طبیعی مرتبط اند. در اغلب آثار پست مدرنیستی از نظریه های علمی سخن گفته می شود که در آن بدون توجه به معنی واقعی واژگان، صرفا یک تصویر مبهم از آن نظریات بازنمایی می شود. همچنین یک رویکرد دیگر این آثار وارد کردن مفاهیم علوم طبیعی به علوم انسانی یا علوم اجتماعی است. در بسیاری از آثار پست مدرنیستی بدون اینکه هیچ دلیل منطقی یا تجربی در توجیه این رویکرد اقامه شود ، کلماتی مانند گرانش کوانتومی یا توپولوژی و نسبیت عام به حوزه های علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی کشیده می شود. اگر یک زیست شناس در توضیح دیدگاه های خود درباره یک مساله زیست شناسی از کلماتی مانند توپولوژی ریاضی یا هندسه ی دیفرانسیلی استفاده کند همکارانش از وی خواهند پرسید دلیل استفاده از این کلمات را به صورت روشن و واضح بیان کند. اما پست مدرنیست ها بدون در نظر گرفتن این پس زمینه ، بیان هر ادعا و هر کلمه و هر دیدگاهی را مجاز می دانند. مثلا وقتی ژان بودریار Jean Baudrillard که به عنوان فیلسوف فرانسوی مطرح است می گوید:”جنگ مدرن در فضای غیراقلیدسی رخ می دهد” هیچکسی از او نمی پرسد که مقصودش از فضای غیراقلیدسی چیست و اساسا فضای غیراقلیدسی که مساله ای در هندسه و همچنین فیزیک (در مساله نظریه ی نسبیت) است چه ارتباطی به مساله جنگ می تواند داشته باشد. بودریار و دلوز و گوتاری تا جایی که توان داشتند از نسبیت، مکانیک کوانتومی و نظریه ی آشوب سخن گفتند. این درک استعاری از واژگان علمی به نوعی به آنها این جواز شاعرانه را می داد که هر کلمه ای را به هر تفسیر دلخواهی در آثار خود به کار بگیرند. البته مقصود آنها استعاره یا به کارگیری تعبیر شاعرانه و زیبایی ادبی نبود. این نویسندگان پست مدرن ، وانمود می کنند که می دانند آنالیز ریاضی چیست و می دانند که معنای گرانش کوانتومی چیست.
🔵استانیسلاو اندرسکی Stanislav Andreski استاد بریتانیایی-لهستانی جامعه شناسی جایی درباره این نوع سوء استفاده های پست مدرنیستی از مفاهیم و واژگان علمی می نویسد (نقل به مضمون):
دستورالعمل نویسندگی به این سبک و سیاق به نوعی هم آسان است و هم مفید! کافیست یک کتاب درسی ریاضیات را به دست آورید و از بخش های کمتر پیچیده آن را رونویسی کنید. به آثار یکی دو شاخه ی علوم اجتماعی هم ارجاع بدهید و بدون آن که نگران ارتباط بین این عبارت ها باشید برای محصول فکری خود یک عنوان پرطمطراق هم انتخاب کنید که نشان دهد حل المسایل علم دقیق رفتار جمعی در علوم اجتماعی را کشف کرده اید!
http://bit.ly/2obMoaS
⭕️کانال مطالعات علم را به دوستداران علم معرفی کنید: 👈 @thermophil
✅عرفان کسرایی|پست مدرنیسم و نسبیت گرایی معرفتی شناختی، روح زمانه ی ماست. در دهه های اخیر، گرایش های فکری بخش های وسیعی از علوم انسانی و علوم اجتماعی زیر سایه ی پست مدرنیسم رفته و بسیاری از بخش های دنیای آکادمیک در سیطره این فلسفه قرار گرفته است. مشخصه این جریان فکری از یک نظرگاه کلی، طرد صریح سنت عقل گرایانه ی عصر روشنگری است.
از دید پست مدرنیسم، علم چیزی جز نوعی روایت، یا نوعی اسطوره و برساخته ی اجتماعی نیست. پست مدرنیسم ، شاخه ها و نحله های گوناگون دارد اما اغلب بر سر یک موضوع اتفاق نظر دارد و آن هم این است که واقعیت فیزیکی، درست به اندازه ی واقعیت اجتماعی، نوعی برساخته ی اجتماعی و زبانی است. به خصوص در حوزه مطالعات فرهنگی، بسیاری از پیروان و شارحان پست مدرنیسم تحت تاثیر متفکران غالبا فرانسوی هستند. ژیل دلوز، ژاک دریدا، فلیکس گوتاری،لوس ایریگاری و ژان لاکان و بسیاری دیگر. یکی از اصلی ترین پایه های اندیشه ی این نهضت فکری، سوء استفاده های مکر از مفاهیم و واژگان متداول در ریاضیات و فیزیک است. آشفتگی های فکری در بسیاری از آثار پست مدرنیستی باعث می شود بسیاری از این آثار، به لحاظ فلسفی عمیق جلوه کنند.
🔴نویسندگان کتاب چرندیات پست مدرن Fashionable Nonsense به خوبی این آشفتگی ها و زمینه ی بروز آنها را واکاوی کرده اند. این آشفتگی ها اغلب با محتوا یا فلسفه ی علوم طبیعی مرتبط اند. در اغلب آثار پست مدرنیستی از نظریه های علمی سخن گفته می شود که در آن بدون توجه به معنی واقعی واژگان، صرفا یک تصویر مبهم از آن نظریات بازنمایی می شود. همچنین یک رویکرد دیگر این آثار وارد کردن مفاهیم علوم طبیعی به علوم انسانی یا علوم اجتماعی است. در بسیاری از آثار پست مدرنیستی بدون اینکه هیچ دلیل منطقی یا تجربی در توجیه این رویکرد اقامه شود ، کلماتی مانند گرانش کوانتومی یا توپولوژی و نسبیت عام به حوزه های علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی کشیده می شود. اگر یک زیست شناس در توضیح دیدگاه های خود درباره یک مساله زیست شناسی از کلماتی مانند توپولوژی ریاضی یا هندسه ی دیفرانسیلی استفاده کند همکارانش از وی خواهند پرسید دلیل استفاده از این کلمات را به صورت روشن و واضح بیان کند. اما پست مدرنیست ها بدون در نظر گرفتن این پس زمینه ، بیان هر ادعا و هر کلمه و هر دیدگاهی را مجاز می دانند. مثلا وقتی ژان بودریار Jean Baudrillard که به عنوان فیلسوف فرانسوی مطرح است می گوید:”جنگ مدرن در فضای غیراقلیدسی رخ می دهد” هیچکسی از او نمی پرسد که مقصودش از فضای غیراقلیدسی چیست و اساسا فضای غیراقلیدسی که مساله ای در هندسه و همچنین فیزیک (در مساله نظریه ی نسبیت) است چه ارتباطی به مساله جنگ می تواند داشته باشد. بودریار و دلوز و گوتاری تا جایی که توان داشتند از نسبیت، مکانیک کوانتومی و نظریه ی آشوب سخن گفتند. این درک استعاری از واژگان علمی به نوعی به آنها این جواز شاعرانه را می داد که هر کلمه ای را به هر تفسیر دلخواهی در آثار خود به کار بگیرند. البته مقصود آنها استعاره یا به کارگیری تعبیر شاعرانه و زیبایی ادبی نبود. این نویسندگان پست مدرن ، وانمود می کنند که می دانند آنالیز ریاضی چیست و می دانند که معنای گرانش کوانتومی چیست.
🔵استانیسلاو اندرسکی Stanislav Andreski استاد بریتانیایی-لهستانی جامعه شناسی جایی درباره این نوع سوء استفاده های پست مدرنیستی از مفاهیم و واژگان علمی می نویسد (نقل به مضمون):
دستورالعمل نویسندگی به این سبک و سیاق به نوعی هم آسان است و هم مفید! کافیست یک کتاب درسی ریاضیات را به دست آورید و از بخش های کمتر پیچیده آن را رونویسی کنید. به آثار یکی دو شاخه ی علوم اجتماعی هم ارجاع بدهید و بدون آن که نگران ارتباط بین این عبارت ها باشید برای محصول فکری خود یک عنوان پرطمطراق هم انتخاب کنید که نشان دهد حل المسایل علم دقیق رفتار جمعی در علوم اجتماعی را کشف کرده اید!
http://bit.ly/2obMoaS
⭕️کانال مطالعات علم را به دوستداران علم معرفی کنید: 👈 @thermophil
اگر انسانها بجای این که از جدمشترکشان با شمپانزهها، از این حیوانات به نام prairie dog ها فرگشت پیدا میکردند نه تنها با هم جنگ ونزاعی نمیداشتند، بلکه روابط دوجانبهی مساوی و عادلانهای بین زنها و مردها و تک همسری تمام عمری بین آنها برقرار میشد و بجای همهچیزخواری گیاهخواری میکردند و محیط زیست را هم بههم نمیزدند. اشتباه بزرگی در طبیعت اتفاق افتاده است، که احیانن کل حیات را در معرض نابودی بهدست انسانها انداخته است.
- از دکتر تقی کیمیاییاسدی (متخصص مغز و اعصاب)
⚛ @dr_nayeri ✍
- از دکتر تقی کیمیاییاسدی (متخصص مغز و اعصاب)
⚛ @dr_nayeri ✍
یکی از ویژگیهای مشترک جوامع اسلامی با گروههای حیواناتی که اجتماعی زندگی میکنند پُولیگامی (polygamy) یا چندزنی است. در اغلب حیوانات گروهی یک نر غالب که به alpha male معروف است با قدرت جسمانی برتری که دارد معدود حیوانات ماده را در اختیار گرفته و تا حدی که بتواند آگاه شود مانع جفتگیری آنها با حیوانات جوانتری میشود که هنوز قدرت فیزیکی برای مقابله با نر غالب را ندارند. البته در بسیاری از مواقع مادهها از جمع جدا شده و در بیخبری نر غالب با نرهای جوان مقاربتجنسی انجام میدهند. هر چه اجتماعات انسانی از این نظم حیوانی دورتر رفته باشند از رفتارهای وحشیانه از جمله چندزنی دوری میجویند. در این اجتماعات پیشرفته وضع اقتصادی باید طوری باشد که هر مرد و زنی بتوانند با برقراری روابط خانوادهی هستهای را بر پا کند. مجوز داشتن چهارزن عقدی و تعداد نامشخصی زن صیغهای توسط مردانی که بیشتر بهعلت ناهنجاریهای اجتماعی توان اقتصادی و اکثرن نه جسمانی، چندهمسری را دارند بقیه را از تک همسری محرومکرده و موجب فساد اخلاقی در اجتماعی که بیشتر افراد آن توان برپایی خانوادهی باثباتی را ندارند، میشوند. این وضع یک بار در اواخر دوران ساسانیان اتفاق افتاد که معابد و دربار نه تنها زنان بلکه ثروت کشور را در اختیار انحصاری خودشان گرفته بودند و افراد قادر به تشکیل خانواده و گذران امور نبودند و باعث قیام مزدکیان شد که گرچه با کمک رومشرقی سرکوب شد اما شروع ختم سلسله ساسانیان شد. تاریخ به نحو دیگری تکرار شده و این بار برای اولین بار در تاریخ کشورمان شاه و ملا در هم ادغام شده و همان رفتار را تکرار می کنند و نابسامانی شبیه همان دوران ایجاد شده تا مزدکیان دیگری پایان آنها را رقم زنند.
از سوی دیگر از عوارض دنیای جدید بههم خوردن خانوادهی هستهای است. که نتیجهاش ایجاد تنهایی و افرایش ضریب خودکشی حتی در نوجوانان است. وقتی نسل حاضر مجرد پیر و بیمار شوند و نههمسری و نه فرزندی برای دلجویی و مراقبت و همدلی و همدردی باشند آنوقت این تنهاییها اپیدمی کشندهای خواهند شد که شاید بازهم خودکشی درمانشان باشد. آیندهی شادی برای انسانها در چشمانداز نیست، مگر فکری به حال خودشان بکنند.
- از دکتر تقی کیمیاییاسدی (متخصص مغز و اعصاب)
⚛ @dr_nayeri ✍
bit.ly/2OjcRhI
از سوی دیگر از عوارض دنیای جدید بههم خوردن خانوادهی هستهای است. که نتیجهاش ایجاد تنهایی و افرایش ضریب خودکشی حتی در نوجوانان است. وقتی نسل حاضر مجرد پیر و بیمار شوند و نههمسری و نه فرزندی برای دلجویی و مراقبت و همدلی و همدردی باشند آنوقت این تنهاییها اپیدمی کشندهای خواهند شد که شاید بازهم خودکشی درمانشان باشد. آیندهی شادی برای انسانها در چشمانداز نیست، مگر فکری به حال خودشان بکنند.
- از دکتر تقی کیمیاییاسدی (متخصص مغز و اعصاب)
⚛ @dr_nayeri ✍
bit.ly/2OjcRhI
Forwarded from عثمانیسم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینکه مسیحیت یا یهودیت را دینِ صلح بنامیم همانقدر خندهدار است که بخواهیم اسلام را دین دوستی بنامیم. جالب اینجاست که پیروان ادیان کمترین شناختی نسبت به آنچه در کتابهای دینی آمده ندارند و خود را مسلمان، مسیحی یا یهودی میدانند... تنها کافی است جلد کتاب مقدسشان را عوض کنید و آنچه در آن آمده برای آنها بخوانید تا واکنش آنها به وحشیگریهای کتابهای باستانی را ببنید!
در این ویدیوی جالب دو پسر جوان جلد انجیل را با کتاب عثمان (قرآن) عوض میکنند و آیات خشن انجیل را برای مردم میخوانند و طوری وانمود میکنند که اینها آیات قرآناند. بعد که مردم میفهمند اینها از انجیل بوده حیرتزده میشوند...
@Ketabeosman ⚡️ کتاب عثمان
در این ویدیوی جالب دو پسر جوان جلد انجیل را با کتاب عثمان (قرآن) عوض میکنند و آیات خشن انجیل را برای مردم میخوانند و طوری وانمود میکنند که اینها آیات قرآناند. بعد که مردم میفهمند اینها از انجیل بوده حیرتزده میشوند...
@Ketabeosman ⚡️ کتاب عثمان
Forwarded from عثمانیسم
دین زبان مشترکی است که برای مطیع کردن مردم به داستانها رنگ واقعیت میدهد...
"رستم" 700 سال عمر کرد،
"افسانه" است!!
"نوح" 950 سال عمر کرد،
"حقیقت" است!!
"کاوه" ضحاک را از میان برد،
"افسانه" است!!
"موسی" فرعون را از میان برد،
"حقیقت" است!!
از دوش "ضحاک" مـار رویید،
"افسانه" است!!
عصای "موسی" اژدها شد
"حقیقت" است!!
" کیکاووس" با عقابها پرواز کرد
"افسانه" است!!
"سلیمان" بر قالی پرنده پرواز کرد
"حقیقت" است!!
"رستم" دیو سپید را شکست داد
"افسانه" است!!
"داوود" جالوت را شکست داد
"حقیقت" است!!
"زال" توسط سیمرغ پرورش یافت
"افسانه" است!!
"یونس" در شکم نهنگ زندگی کرد
"حقیقت" است!!
"بیژن" مدتی درون چاه زندگی کرد
"افسانه" است!!
"یوسف" مدتی درون چاه زندگی کرد
"حقیقت" است!!
"داراب" در سبدی روی آب پیدا شد
"افسانه" است!!
"موسی" در سبدی روی آب پیدا شد
"حقیقت" است!!
"سیاوش" به سلامت از آتش گذشت
"افسانه" است!!
"ابراهیم" به سلامت از آتش گذشت
"حقیقت" است!!
"فریدون" و یارانش از دجله گذشتند
"افسانه" است!!
"موسی" و یارانش از نیل گذشتند
"حقیقت" است!!
"آرش" با کمان مرز ایران را تعیین کرد
"افسانه" است!!
"نوح" حیواناتش را سوار کشتی کرد
"حقیقت" است!!
"سیاوش" از وسوسۀ نامادری گریخت
"افسانه" است!!
"یوسف" از وسوسۀ نامادری گریخت
"حقیقت" است!!
تفاوت باورهای دینی با داستانهای اسطورهای این است که داستانها اصراری بر واقعی جلوه دادن خیالپردازی ندارند و آنها را "معجزه و حقیقت" معرفی نمیکنند؛ در حالی که ادیان اصرار دارند باید به داستانهایی که از روی اسطورهها ناشیانه کپیبرداری کردهاند ایمان داشت و بر آن اساس زندگی کرد؛ در واقع ذهن یک فرد مذهبی را میشود به ذهن کودکی تشبیه کرد که هنوز در دنیای فانتزی کارتونها زندگی میکند و در مقابلِ رسیدن به بلوغ فکری مقاومت میکند.
البته فرد مختار است مثلن به کارتون «کشتی پرندهی یوگی و دوستان» ایمان داشته باشد و بر آن اساس زندگی کند، اما مشکل زمانی است که شخص بر سر قبولاندن این توهم به دیگران وارد جدال میشود.
@Ketabeosman ⚡️ کتاب عثمان
bit.ly/336zxpy
"رستم" 700 سال عمر کرد،
"افسانه" است!!
"نوح" 950 سال عمر کرد،
"حقیقت" است!!
"کاوه" ضحاک را از میان برد،
"افسانه" است!!
"موسی" فرعون را از میان برد،
"حقیقت" است!!
از دوش "ضحاک" مـار رویید،
"افسانه" است!!
عصای "موسی" اژدها شد
"حقیقت" است!!
" کیکاووس" با عقابها پرواز کرد
"افسانه" است!!
"سلیمان" بر قالی پرنده پرواز کرد
"حقیقت" است!!
"رستم" دیو سپید را شکست داد
"افسانه" است!!
"داوود" جالوت را شکست داد
"حقیقت" است!!
"زال" توسط سیمرغ پرورش یافت
"افسانه" است!!
"یونس" در شکم نهنگ زندگی کرد
"حقیقت" است!!
"بیژن" مدتی درون چاه زندگی کرد
"افسانه" است!!
"یوسف" مدتی درون چاه زندگی کرد
"حقیقت" است!!
"داراب" در سبدی روی آب پیدا شد
"افسانه" است!!
"موسی" در سبدی روی آب پیدا شد
"حقیقت" است!!
"سیاوش" به سلامت از آتش گذشت
"افسانه" است!!
"ابراهیم" به سلامت از آتش گذشت
"حقیقت" است!!
"فریدون" و یارانش از دجله گذشتند
"افسانه" است!!
"موسی" و یارانش از نیل گذشتند
"حقیقت" است!!
"آرش" با کمان مرز ایران را تعیین کرد
"افسانه" است!!
"نوح" حیواناتش را سوار کشتی کرد
"حقیقت" است!!
"سیاوش" از وسوسۀ نامادری گریخت
"افسانه" است!!
"یوسف" از وسوسۀ نامادری گریخت
"حقیقت" است!!
تفاوت باورهای دینی با داستانهای اسطورهای این است که داستانها اصراری بر واقعی جلوه دادن خیالپردازی ندارند و آنها را "معجزه و حقیقت" معرفی نمیکنند؛ در حالی که ادیان اصرار دارند باید به داستانهایی که از روی اسطورهها ناشیانه کپیبرداری کردهاند ایمان داشت و بر آن اساس زندگی کرد؛ در واقع ذهن یک فرد مذهبی را میشود به ذهن کودکی تشبیه کرد که هنوز در دنیای فانتزی کارتونها زندگی میکند و در مقابلِ رسیدن به بلوغ فکری مقاومت میکند.
البته فرد مختار است مثلن به کارتون «کشتی پرندهی یوگی و دوستان» ایمان داشته باشد و بر آن اساس زندگی کند، اما مشکل زمانی است که شخص بر سر قبولاندن این توهم به دیگران وارد جدال میشود.
@Ketabeosman ⚡️ کتاب عثمان
bit.ly/336zxpy
Forwarded from مِهبانگ ، دکتر علی نیری Mehbang
از «تدریسِ زبان محلی» تا دامی به نام «تدریس به زبان محلی»
(بخش اول)
من از واژه ی اقلیت که معنی مستتر منفیای دارد بهطور کلی خوشم نمیآید؛ به این علت که با شناخت روانشناسی انسانها که از حیوانات به ارث بردهاند پر رنگ کردن اختلافات ظاهری در چهره یا لهجه یا زبان یا دین یا محل تولد باعث ایجاد ترس و تنفر بیشتری شده و در مواقع بحرانی همیشه این اقلیتها هستند که قربانی اکثریت میشوند (scapegoat phenomena). به سرنوشت یهودیان در طول تاریخ نگاه کنید؛ ایران مانند بیشتر کشورها از طوایف گوناگونی شکل گرفته که به فرهنگ ان تنوع زیبایی میدهند؛ من در کتاب «زیستشناسی مغز و اخلاقیات» آن را شبیه به تابلوهای نقاشی اقای فرشچیان در مقایسه با رنگ سفید دیوار مقایسه کردهام؛ هیچ برتریای بین فارس و آذری و کرد و لر و قشقایی و بختیاری وبلوچ و عرب نیست. همانطور که در تابلوها مزیتی بین رنگها نیست. این ها شکل دهندهی یک نهاد واحد در یک محدودهی جغرافیایی با اجداد و تاریخ مشترک هستند؛ تاریخ طوری پیش آمده که زبان پارسی بر کشورداری غلبه کرده و ماهیت تشکیلدهندهی تاریخ شده؛ حتا قاجارهای ترک زبان آن را برای سلطنت انتخاب کردند. باید فردوسی را مورد سوال قرار دهیم که چرا ! آذریها هم اگر عثمانیها به غرب ایران حمله نمیکردند و زبانشان را تحمیل نمیکردند حتمن با گویشی شبیه به همشهریهای همدانی من صحبت میکردند. در ایران همهی اقوام زبان و گویش مادری خود را حفظ کردهند و مانند بیشتر کشورهای کهنسال تعداد زبانها زیاد است؛ اما یک زبان رسمی در همهی کشورها برای تدریس و کشورداری و مدیریت لازم میآید و ضعف فردی در این زبان مانعِ بزرگی برای پیشرفت اقتصادی و علمی و دانشآموزی میشود.
من باور ندارم رژیم اسلامی به علت ذات تکلیفمدار بجای حقمدار دینی به هیچ عنوان به حقوق اکثریت یا اقلیت اهمیتی بدهد. وظیفهی دین پر رنگ کردن اختلافات است که با زور و تهدید بتواند همه را از نظر تفکری و باورمندی یکرنگ کند و همین امر باعث مثلن سرخوردگی اهل تسنن در اقوام کرد و عرب و است؛ و گرنه در زمان شاه چنین پررنگیای احساس نمیشد؛ پس اختلاف امروز بر روی تدریس به زبان مادری را باید در جای دیگری حستجو کرد.
من فکر نمی کنم بنگلادشیها -که برخی به عنوان اقلیتی که زبانش را حقظ کرده مثال میزنند- از نظر تفکر اجتماعی خیلی پیشرفته باشند. جدا شدن بیمورد بنگلادش و پاکستان از هندوستان آنها را تبدیل به کشورهای جهان چهارمی بدون هیچ امیدی برای پیشرفت در آیندهی نزدیک کرده است. چه بسا اگر با هندوستان میماندند بهمراتب پیشرفت بیشتری میکردند و امروز بجای وضع نا به سامانی که دارند ابرقدرت میشدند. برای هندوستان هم همین اتفاق افتاد که پیشرفت کرد که با بیش از صدها زبان و قوم همه مجبورند به زبان انگلیسی درس بخوانند و صحبت کنند و همین ارث باقی مانده از استعمار انگلیس آنها را کمک فراوانی کرده تا به سرعت وارد بازار جهانی شوند. من مخالفتی با یادگیری زبان مادری ندارم اما اگر من مسئولیتی در ایران داشتم بجای آن توصیه میکردم کودکان از کودکستان شروع به یادگیری زبان انگلیسی کنند. زبان غالب علمی و اقتصادیای که راه پیدا کردن به پیشرفت اقتصادی را باز میکند. یادگیری دروس به زبان بلوچی و یا کردی و لری و عربی کمکی به هیچکس نخواهد کرد، و اگر منظور دوستان از مسئلهی تراموا (انداختن یک نفر زیر قطار برای نجات چند نفر) است خود من هیچگاه چنین کاری را انجام نمیدهم و مقایسه زبان که ساختهی دست بشر است با جان انسانها مقایسهی دقیق و درستی نیست. من اگر نوهی عزیزم ایران بود از دوران شیرخوارگی با او انگلیسی صحبت می کردم، زبان پارسی را هم حتمن و به خوبی یاد میگرفت.
ادامه در پست بعد 👈 t.me/mehbaang/4150
@Mehbaang 🌱بانگِ خرَد و دانش
(بخش اول)
من از واژه ی اقلیت که معنی مستتر منفیای دارد بهطور کلی خوشم نمیآید؛ به این علت که با شناخت روانشناسی انسانها که از حیوانات به ارث بردهاند پر رنگ کردن اختلافات ظاهری در چهره یا لهجه یا زبان یا دین یا محل تولد باعث ایجاد ترس و تنفر بیشتری شده و در مواقع بحرانی همیشه این اقلیتها هستند که قربانی اکثریت میشوند (scapegoat phenomena). به سرنوشت یهودیان در طول تاریخ نگاه کنید؛ ایران مانند بیشتر کشورها از طوایف گوناگونی شکل گرفته که به فرهنگ ان تنوع زیبایی میدهند؛ من در کتاب «زیستشناسی مغز و اخلاقیات» آن را شبیه به تابلوهای نقاشی اقای فرشچیان در مقایسه با رنگ سفید دیوار مقایسه کردهام؛ هیچ برتریای بین فارس و آذری و کرد و لر و قشقایی و بختیاری وبلوچ و عرب نیست. همانطور که در تابلوها مزیتی بین رنگها نیست. این ها شکل دهندهی یک نهاد واحد در یک محدودهی جغرافیایی با اجداد و تاریخ مشترک هستند؛ تاریخ طوری پیش آمده که زبان پارسی بر کشورداری غلبه کرده و ماهیت تشکیلدهندهی تاریخ شده؛ حتا قاجارهای ترک زبان آن را برای سلطنت انتخاب کردند. باید فردوسی را مورد سوال قرار دهیم که چرا ! آذریها هم اگر عثمانیها به غرب ایران حمله نمیکردند و زبانشان را تحمیل نمیکردند حتمن با گویشی شبیه به همشهریهای همدانی من صحبت میکردند. در ایران همهی اقوام زبان و گویش مادری خود را حفظ کردهند و مانند بیشتر کشورهای کهنسال تعداد زبانها زیاد است؛ اما یک زبان رسمی در همهی کشورها برای تدریس و کشورداری و مدیریت لازم میآید و ضعف فردی در این زبان مانعِ بزرگی برای پیشرفت اقتصادی و علمی و دانشآموزی میشود.
من باور ندارم رژیم اسلامی به علت ذات تکلیفمدار بجای حقمدار دینی به هیچ عنوان به حقوق اکثریت یا اقلیت اهمیتی بدهد. وظیفهی دین پر رنگ کردن اختلافات است که با زور و تهدید بتواند همه را از نظر تفکری و باورمندی یکرنگ کند و همین امر باعث مثلن سرخوردگی اهل تسنن در اقوام کرد و عرب و است؛ و گرنه در زمان شاه چنین پررنگیای احساس نمیشد؛ پس اختلاف امروز بر روی تدریس به زبان مادری را باید در جای دیگری حستجو کرد.
من فکر نمی کنم بنگلادشیها -که برخی به عنوان اقلیتی که زبانش را حقظ کرده مثال میزنند- از نظر تفکر اجتماعی خیلی پیشرفته باشند. جدا شدن بیمورد بنگلادش و پاکستان از هندوستان آنها را تبدیل به کشورهای جهان چهارمی بدون هیچ امیدی برای پیشرفت در آیندهی نزدیک کرده است. چه بسا اگر با هندوستان میماندند بهمراتب پیشرفت بیشتری میکردند و امروز بجای وضع نا به سامانی که دارند ابرقدرت میشدند. برای هندوستان هم همین اتفاق افتاد که پیشرفت کرد که با بیش از صدها زبان و قوم همه مجبورند به زبان انگلیسی درس بخوانند و صحبت کنند و همین ارث باقی مانده از استعمار انگلیس آنها را کمک فراوانی کرده تا به سرعت وارد بازار جهانی شوند. من مخالفتی با یادگیری زبان مادری ندارم اما اگر من مسئولیتی در ایران داشتم بجای آن توصیه میکردم کودکان از کودکستان شروع به یادگیری زبان انگلیسی کنند. زبان غالب علمی و اقتصادیای که راه پیدا کردن به پیشرفت اقتصادی را باز میکند. یادگیری دروس به زبان بلوچی و یا کردی و لری و عربی کمکی به هیچکس نخواهد کرد، و اگر منظور دوستان از مسئلهی تراموا (انداختن یک نفر زیر قطار برای نجات چند نفر) است خود من هیچگاه چنین کاری را انجام نمیدهم و مقایسه زبان که ساختهی دست بشر است با جان انسانها مقایسهی دقیق و درستی نیست. من اگر نوهی عزیزم ایران بود از دوران شیرخوارگی با او انگلیسی صحبت می کردم، زبان پارسی را هم حتمن و به خوبی یاد میگرفت.
ادامه در پست بعد 👈 t.me/mehbaang/4150
@Mehbaang 🌱بانگِ خرَد و دانش
Telegram
مِهبانگ ، دکتر علی نیری Mehbang
از «تدریسِ زبان محلی» تا دامی به نام «تدریس به زبان محلی»
(بخش دوم)
در نهایت اجازه دهیم دموکراسی در گویشها ادامه یابد اما دست از قبیلهگرایی که گرایش بسیار منفیای در رشد اجتماعی است برداریم. به لیبی نگاهی بیاندازید؛ فرض بگیرید کردها و بلوچها و لرها…
(بخش دوم)
در نهایت اجازه دهیم دموکراسی در گویشها ادامه یابد اما دست از قبیلهگرایی که گرایش بسیار منفیای در رشد اجتماعی است برداریم. به لیبی نگاهی بیاندازید؛ فرض بگیرید کردها و بلوچها و لرها…
Forwarded from مِهبانگ ، دکتر علی نیری Mehbang
از «تدریسِ زبان محلی» تا دامی به نام «تدریس به زبان محلی»
(بخش دوم)
در نهایت اجازه دهیم دموکراسی در گویشها ادامه یابد اما دست از قبیلهگرایی که گرایش بسیار منفیای در رشد اجتماعی است برداریم. به لیبی نگاهی بیاندازید؛ فرض بگیرید کردها و بلوچها و لرها کشورهای مستقلی شوند، چه گلی به سر کل اجتماع خواهند زد، بجز این است که فقط یک عده هوس رهبری دارند؟ هزاران سال است که زبان پارسی زبان رسمی حکومتهای محتلف ایران شده، و ادبیات غنی آن نه تنها در محدودهی جغرافیایی ایران بلکه در افغانستان، تاجیکستان و جاهای دیگر نفوذ بالایی دارد. در آن محدوده زبان مشترک دیگری نیست که چنین تاریخچه یا بسطی داشته باشد. از این گذشته من هر چه فکر می کنم تدریس به زبانهای محدود منطقهی کوچکی چه نفعی عاید آنها میکند؟ فرض بگیرید یک نوجوان بلوچی که نه فارسی میتواند صحبت کند نه بنویسد و بخواند چگونه میتواند در محدودهی وسیع جغرافیایی ایران کار کند. برای همیشه در منطقهی محدود بلوچستان و پاکستان باقی میماند. این امر در مورد گویشهای دیگر هم صادق است. یادم میآید وقتی در ایران طبابت میکردم مشکل عمدهای با بیماران ترک زبانی داشتم که فارسی نمیتوانستند صحبت کنند و گرفتن اطلاعات از آنها محتاج مترجمی بود که با مقدار کمی ترکی که میدانستم متوجه میشدم اطلاعات را غلط منتقل میکردند و ترجمه میکردند. کاش مخالفان تدریس زبان مشترک مزایای تدریس به زبان محلی را مرقوم فرمایند شاید از مخالفت من با پررنگ کردن تفاوتها بکاهند. اگر کاری با لیبرالیسمافراطی در مورد سازمانهای بین المللی نداشته باشیم، بجز یکی دو کشور اروپای شمالی و مونترال کانادا (که سالهاست بودجه و حمایت فرانسه برای نفوذ در کانادا را دارد) کدام کشور اجازه ی تدریس به زبانهای محلی را میدهد. بالاخره زبان مشترک منسجم کنندهی ملتها و عاملی برای ادغام است نه از هم پاشیدگی.
در ضمن من با مشاهدهی افراد زیادی که اصرار به این کار دارند متوجه شدهام که تقریبن همگی در لفافِ این کار دنبال تجزیهطلبی هستند که در صورت رخ دادن برای سالهای طولانی منجر به جنگهای داخلی میشود؛ همان وضعی که با مردم بیچارهی کرد ناظر هستیم که گرفتار یک عده فرصتطلب ناآشنا به جغرافی و سیاست منطقه هستند و از ناهنجاری و ناهمگونی در منطقه درصدد دوختن کلاهی از نمد آن برای خود هستند و میخواهند سلطنت راه بیاندازند. فقط به رفتار طالبانیها و بارزانیها در صد سال گذشته نگاهی بیاندازید. اگر به گفته و رفتار و کردار گروههای مخالف رژیم دقت کرده باشید (که عامل اصلی نوشتن این مطلب بود)، نمایندههای خودخواندهی اقلیتها خواستار تدریس به زبان محلی هستند نه تدریس زبان محلی؛ تفاوت بسیار است. تدریس زبان محلی بی فایده و بی ضرر است اما تدریس به زبان محلی کاملن رادیکال و مضر است، و آشکارا گام اول برای پررنگ کردن قومگرایی و تجزیهطلبی است. پس وضع ناهنجاری را که ملاها ساختهاند و با هیچ منطقی جور در نمیآید نباید زیربنای اینگونه تصمیمگیریها کرد. تصمیمگیری در مواقع بحرانی اغلب غلط از آب در میآید. هر هنگام که دموکراسی در کشورمان برقرار شد و حقوق همه در نظر گرفته شد آنوقت باید راجع به موضوعات این چنینی صحبت کرد. هر رفتاری که بوی تجزیهطلبی دهد آب به آسیاب ملاها ریخته و ترس از فروپاشی کشور را در براندازها و مخالفان نظام دینی بیشتر میکند.
خلاصه اینکه من هیچ دلیلی برای تعصب زبان پارسی ندارم. بد نیست به تعصب ایلگرایانهی سرخپوستان امریکا نگاه کنید که چگونه باعثعقبماندگی آنها از جهان شده است. زبان مادری را بچهها از مادرشان یاد میگیرند، وقت گرانبهای آنها را صرف یاددادن علم و تکنولوژی و زبان انگلیسی کنید، و دست از تعصبات ایل و قبیلهگرایی که باعث عدم پیشرفت است بردارید.
- دکتر تقی کیمیاییاسدی (متخصص مغز و اعصاب)
@Mehbaang 🌱بانگِ خرَد و دانش
bit.ly/2pgjEyd
(بخش دوم)
در نهایت اجازه دهیم دموکراسی در گویشها ادامه یابد اما دست از قبیلهگرایی که گرایش بسیار منفیای در رشد اجتماعی است برداریم. به لیبی نگاهی بیاندازید؛ فرض بگیرید کردها و بلوچها و لرها کشورهای مستقلی شوند، چه گلی به سر کل اجتماع خواهند زد، بجز این است که فقط یک عده هوس رهبری دارند؟ هزاران سال است که زبان پارسی زبان رسمی حکومتهای محتلف ایران شده، و ادبیات غنی آن نه تنها در محدودهی جغرافیایی ایران بلکه در افغانستان، تاجیکستان و جاهای دیگر نفوذ بالایی دارد. در آن محدوده زبان مشترک دیگری نیست که چنین تاریخچه یا بسطی داشته باشد. از این گذشته من هر چه فکر می کنم تدریس به زبانهای محدود منطقهی کوچکی چه نفعی عاید آنها میکند؟ فرض بگیرید یک نوجوان بلوچی که نه فارسی میتواند صحبت کند نه بنویسد و بخواند چگونه میتواند در محدودهی وسیع جغرافیایی ایران کار کند. برای همیشه در منطقهی محدود بلوچستان و پاکستان باقی میماند. این امر در مورد گویشهای دیگر هم صادق است. یادم میآید وقتی در ایران طبابت میکردم مشکل عمدهای با بیماران ترک زبانی داشتم که فارسی نمیتوانستند صحبت کنند و گرفتن اطلاعات از آنها محتاج مترجمی بود که با مقدار کمی ترکی که میدانستم متوجه میشدم اطلاعات را غلط منتقل میکردند و ترجمه میکردند. کاش مخالفان تدریس زبان مشترک مزایای تدریس به زبان محلی را مرقوم فرمایند شاید از مخالفت من با پررنگ کردن تفاوتها بکاهند. اگر کاری با لیبرالیسمافراطی در مورد سازمانهای بین المللی نداشته باشیم، بجز یکی دو کشور اروپای شمالی و مونترال کانادا (که سالهاست بودجه و حمایت فرانسه برای نفوذ در کانادا را دارد) کدام کشور اجازه ی تدریس به زبانهای محلی را میدهد. بالاخره زبان مشترک منسجم کنندهی ملتها و عاملی برای ادغام است نه از هم پاشیدگی.
در ضمن من با مشاهدهی افراد زیادی که اصرار به این کار دارند متوجه شدهام که تقریبن همگی در لفافِ این کار دنبال تجزیهطلبی هستند که در صورت رخ دادن برای سالهای طولانی منجر به جنگهای داخلی میشود؛ همان وضعی که با مردم بیچارهی کرد ناظر هستیم که گرفتار یک عده فرصتطلب ناآشنا به جغرافی و سیاست منطقه هستند و از ناهنجاری و ناهمگونی در منطقه درصدد دوختن کلاهی از نمد آن برای خود هستند و میخواهند سلطنت راه بیاندازند. فقط به رفتار طالبانیها و بارزانیها در صد سال گذشته نگاهی بیاندازید. اگر به گفته و رفتار و کردار گروههای مخالف رژیم دقت کرده باشید (که عامل اصلی نوشتن این مطلب بود)، نمایندههای خودخواندهی اقلیتها خواستار تدریس به زبان محلی هستند نه تدریس زبان محلی؛ تفاوت بسیار است. تدریس زبان محلی بی فایده و بی ضرر است اما تدریس به زبان محلی کاملن رادیکال و مضر است، و آشکارا گام اول برای پررنگ کردن قومگرایی و تجزیهطلبی است. پس وضع ناهنجاری را که ملاها ساختهاند و با هیچ منطقی جور در نمیآید نباید زیربنای اینگونه تصمیمگیریها کرد. تصمیمگیری در مواقع بحرانی اغلب غلط از آب در میآید. هر هنگام که دموکراسی در کشورمان برقرار شد و حقوق همه در نظر گرفته شد آنوقت باید راجع به موضوعات این چنینی صحبت کرد. هر رفتاری که بوی تجزیهطلبی دهد آب به آسیاب ملاها ریخته و ترس از فروپاشی کشور را در براندازها و مخالفان نظام دینی بیشتر میکند.
خلاصه اینکه من هیچ دلیلی برای تعصب زبان پارسی ندارم. بد نیست به تعصب ایلگرایانهی سرخپوستان امریکا نگاه کنید که چگونه باعثعقبماندگی آنها از جهان شده است. زبان مادری را بچهها از مادرشان یاد میگیرند، وقت گرانبهای آنها را صرف یاددادن علم و تکنولوژی و زبان انگلیسی کنید، و دست از تعصبات ایل و قبیلهگرایی که باعث عدم پیشرفت است بردارید.
- دکتر تقی کیمیاییاسدی (متخصص مغز و اعصاب)
@Mehbaang 🌱بانگِ خرَد و دانش
bit.ly/2pgjEyd
Forwarded from مِهبانگ ، دکتر علی نیری Mehbang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#یک_لبخند ^_^
طرف تو ایرلند قبل از فوتش از خانوادهش خواسته بوده صداش رو تو مراسم خاکسپاریش پخش کنن.
حالا پخش کردن همه تو عزا به خنده افتادن؛ داره به درِ تابوت میزنه و میگه باز کنین، خیلی تاریک و تنگه اینجا و...
#توییت_خوان
@Mehbaang 🌱بانگِ خرَد و دانش
طرف تو ایرلند قبل از فوتش از خانوادهش خواسته بوده صداش رو تو مراسم خاکسپاریش پخش کنن.
حالا پخش کردن همه تو عزا به خنده افتادن؛ داره به درِ تابوت میزنه و میگه باز کنین، خیلی تاریک و تنگه اینجا و...
#توییت_خوان
@Mehbaang 🌱بانگِ خرَد و دانش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱۴۰۰ سال است که برای باران دعا میکنیم، افسوس که باران همهجا بارید بجز در دیار مسلمانها...
مجری تلویزیون عراق «مهدی جاسم» متنی از شاعر فقید سوری “محمد الماغوط” در مورد عقبماندگی مسلمانان میخواند(2019)
سپاس از «هدیه» برای برگردارن به پارسی و زیرنویس
@dr_nayeri
مجری تلویزیون عراق «مهدی جاسم» متنی از شاعر فقید سوری “محمد الماغوط” در مورد عقبماندگی مسلمانان میخواند(2019)
سپاس از «هدیه» برای برگردارن به پارسی و زیرنویس
@dr_nayeri
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خداناباور، انسانی است که سعی میکند از هر چیزِ زمینی، مانند یک موهبت آسمانی لذت ببرد
در این ویدیوی کوتاه ریکی جِرویس (بازیگر، مجری و طنزپردازِ خداناباور آمریکایی) از سگها میگوید و اینکه مانند هرویین زندگی او را پر از لذت (اما لذت سالم) کردهاند. او از لذت اینکه هر روز با سگش به پارک برای گردش میرود، و سگهایی که اسمشان را میداند میگوید؛ از اینکه چطور وقتی سگی که گوشهایش موقع دویدن در هوا آویزان میشود حس کودکی نوپا در فروشگاه اسباببازی را به انسان میدهد. او کسی را مالک سگها نمیداند، چون سگها را متعلق به همه میداند، مثل هوا و زمین...
راستی سگ در اسلام نجس است، و مسلمان خوب کسی است که وجود همین لذت کوچکِ زمینی را هم بر خود حرام کند تا زمینِ زیبا، متعفن جلوه کند، و باور به دروغهای «منادیانِ مرگ» آسانتر شود...
@dr_nayeri
در این ویدیوی کوتاه ریکی جِرویس (بازیگر، مجری و طنزپردازِ خداناباور آمریکایی) از سگها میگوید و اینکه مانند هرویین زندگی او را پر از لذت (اما لذت سالم) کردهاند. او از لذت اینکه هر روز با سگش به پارک برای گردش میرود، و سگهایی که اسمشان را میداند میگوید؛ از اینکه چطور وقتی سگی که گوشهایش موقع دویدن در هوا آویزان میشود حس کودکی نوپا در فروشگاه اسباببازی را به انسان میدهد. او کسی را مالک سگها نمیداند، چون سگها را متعلق به همه میداند، مثل هوا و زمین...
راستی سگ در اسلام نجس است، و مسلمان خوب کسی است که وجود همین لذت کوچکِ زمینی را هم بر خود حرام کند تا زمینِ زیبا، متعفن جلوه کند، و باور به دروغهای «منادیانِ مرگ» آسانتر شود...
@dr_nayeri